درک نیازهای افراد
نیازهای افرادبسیار فراتر از نیازهای اولیه مانند شرایط مطلوب کار و حقوق مناسب هستند، اما در عین حال ارضای نیازهای سطوح بالاتر از قبیل افتخار بکار و مشارکت در جهت تحقق اهداف جمعی، بدون برآورده کردن نیازهای اولیه امکان پذیر نیست.
تأمین نیازها
افراد نیازهای مختلفی دارند. نیازهای سطح پایین شامل نیاز به حقوق، شغل، امنیت شغلی و شرایط کاری مناسب هستند. شما باید این قبیل نیازها را برآورده کنید، اما اینکار به تنهایی نمیتواند رضایت افراد را بدنبال داشته باشد. کوتاهی در برآورده کردن نیازهای اولیه در اغلب موارد موجب نارضایتی کارکنان می شود. از سوی دیگر، احساس رضایت زمانی درافراد ایجاد می شود که نیازهای سطوح بالاتر آنها، مانند احساس مسئولیت، پیشرفت و رشد فردی نیز برآورده شوند.
افتخار به کار خود
افراد باید احساس کنند که کمک های آنها با ارزش و منحصر به فرد است. این احساس گاه به شکل فردی و گاه به شکل گروهی است. بعنوان مثال فردی که در یک خط تولید کار میکند ممکن است از عملکرد فردی خود، مثلاً بخاطر نصب در اتومبیل، احساس رضایت کند و در عین حال نسبت به اتومبیلی که در تولید آن نقش داشته است نیز احساس افتخار کند. بعنوان یک مدیر، سعی کنید از این احساس غرور و افتخار افراد بهره برداری کنید و بخاطر توانایی خود در هدایت کارکنان و کسب نتایج ارزنده از فعالیت های آنان به خود ببالید. هم مدیریت و هم کارکنان باید از این که به یک سازمان موفق و شناخته شده تعلق دارند احساس سربلندی کنند.
شناسایی علل رضایت در افراد
- نیازهای سطح پایین
شرایط:
اعات کاری معقول،محیط کاری خوشایند، و تجهیزات کافی: «شرایط فیزیکی محیط کار مورد تأیید من است.»
نظارت:
تفویص اختیار و تشویق و تقویت از سوی مدیران مستقیم: «از نحوه برخورد افرادی که برکارم نظارت دارند راضی هستم».
ایمنی:
اعتماد به آینده سازمان و داشتن احساس تعلق:«احساس خوبی در مورد آینده سازمان دارم».
مدیریت:
درک روش های مدیریتی :«به نظر من سازمان در حال ایجاد تغییرات لازم برای حفظ قدرت رقابتی خود هست».
ارتباط :
آگاهی کامل از برنامه سازمان و مشارکت در برنامه ریزی: «من با استراژی های سازمان آشنا هستم و نسبت به آنها احساس وابستگی میکنم».
- نیازهای سطح بالا
علاقه مندی به شغل :
احساس رضایت ناشی از محتوای شغل و انجام آن«نوع کاری که انجام می دهم را دوست دارم».
موفقیت:
انگیزه دست یابی به اهداف کوتاه مدت و انجام وظایف با اثربخشی بالا: «بخاطر کار خود، احساس موفقیت می کنم».
تعهد:
لذت ناشی از احساس تعلق و وابستگی به سازمان :«از این که بگویم با این سازمان کار می کنم احساس غرور میکنم».
مسئولیت:
الزامات شغلی که ممکن است به فرد فشار بیاورند اما عادلانه و ارضا کننده هستند: «مقدار کاری که قرار است انجام دهم را با کمال میل انجام خواهم داد.»