چکیده تحقیق
در این گفتار ابتدا کوشش شده است تعریفی از طلاق به دست داده شود سپس ، اهداف و ضرورت پرداخت به موضوع و پیشینه تحقیق مورد بحث قرار گرفته . در این تحقیق ، واژگان کلیدی خانواده ، ازدواج ، جدایی ، طلاق، نکاح ، نهاد و عرف بکار رفته است. و اقدام به طبقه بندی مسائل اجتماعی شده است. مسئله ی اجتماعی که دراین گفتار به طور خاص به آن پرداخته شده مسئله ی طلاق و از هم گسیختگی خانوادگی است. پس از تعیین جایگاه طلاق در حوزه ی مسایل اجتماعی ،پاره ای از نظریات مرتبط با طلاق مطرح و به برخورد ادیان و مذاهب با مسئله طلاق نیز اشاره شده است. علل و عوامل مؤثر بر طلاق از جنبه های دیگری است که بحث و بررسی شده و اثرات و عوارض طلاق نیز مدنظر قرار گرفته است. در یک چارچوب کلی علل و عوامل مؤثر بر طلاق را می توان به عوامل زیستی – جسمانی ، عوامل روحی – روانی ، عوامل اجتماعی ،عوامل اقتصادی و بالاخره عوامل فرهنگی تقسیم بندی نمود.
نوع تحقیق علی پس از وقوع می باشد و در آن نمونه گیری از جامعه آماری انجام و اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه جمع آوری شده . نوع مطالعه ، میدانی است . در این تحقیق از روش پهنانگر استفاده شده است و روش جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ، مصاحبه و اسناد مکتوب می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس نرم افزار SPSS و استفاده از جداول توزیع فراوانی و رسم نمودارها جهت توصیف یافته های تحقیق می باشد.
عنوان پروژه :
بررسی و مطالعه علل و عوامل مؤثر بر طلاق در شهرستان درگز در بین سالهای 1385-1380
تعیین حدود و چارچوب موضوع تحقیق:
بررسی و مطالعه علل و عوامل بروز طلاق در شهرستان درگز در بین سالهای
1385-1380 بین سنین 35-20سال
مقدمه:
طلاق بریدن پیوند مقدسی است که همواره با هزاران امید و آرزو و شکل گرفته است. طلاق نشان عدم دقت در انتخاب و یا سقوط اخلاقی یکی از طرفین اصل زندگی خانوادگی و گاه مواد مرگ ارزشها در کانون همسری است.
نخستین وظیفه هنجارهای اخلاقی یک جامعه تنظیم روابط دو جنس مرد و زن بر پایه های مناسب است.
انسانی ترین عمل تنظیم این روابط ، همان ازدواج است که می توان آن را به عنوان اتحاد زن و مرد برای بهبود و پیشرفت آینده تعریف کرد. ازدواج توافق و پیوندی است بین زن و مرد که زیر بنای آن یک نیاز بیولوژیکی و زیستی است و پیدایی خانواده معلول نیاز به دیگران و تداوم آن در گروی کار کردهای آن است.
خانواده پایه اساسی اجتماع وسلول سازنده زندگی است و در وسیع ترین مفهوم کلمه،خاستگاه اعضای خویش و پناهگاه آنان است. خانواده نهادی است که به اعضای خود احساس امنیت و آرامش می بخشد و طی هزاران سال پایدارترین و مؤثرترین وسیله حفظ ویژگی های فرهنگی و عامل انتقال آنها به نسل های بعدی بوده است.
خانواده همچون صدفی است که اگر پایه های آن سنجیده و درست بنا نشود ، هرگز مروارید ی نخواهد پرورد. از این رو تعریف دقیقی از زندگی مشترک در این مقوله ، از مفاهیم اساسی است . زندگی مشترک تنها در تأمین و رفع نیازهای مادی ، اقتصادی و تداوم نسل نیست ؛ بلکه حس مشارکت و تفاهم برای وسعت نگرش و امکان دستیابی به فرصت های بیشتر است. و به بیان دیگر زندگی مشترک مبتنی بر قرارداد زن و مرد برای ارضای نیازهای خود و به تبع آن انجام تمام کارکرد آن شامل روحیه همکاری ، تقسیم کار، تربیت و پرورش کودکان و ایجاد مأمن مهرو عطوفت است.
(آسیب شناسی اجتماعی – هدایت الله ستوده . 1383 : ص 121 )
خانواده قدیمی ترین و کهن ترین هسته اجتماعی است که از بدو پیدایش بشر وجود داشته است و بدون خانواده هسته مرکزی هیچ اجتماعی بوجود نمی آید. خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی اساس تشکیل جامعه و حفظ عواطف انسانی است که هر چه بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد و سعی شود از ستیزه های خانوادگی جلوگیری به عمل آید.
همسر گزینی پیمان اتحاد مقدس شرعی و قانونی بین مرد و زن برای شرکت در زندگانی و تعاون و معاضدت به یکدیگر می باشد و ثمره آن آرامش و بهره برداری صحیح و مطبوع از زندگی و تضمین بقای نوع و ایثار و محبت است. نیاز طبیعی و شوق همدلی و گریز از انزوا و اندیشه ابدیت بخشیدن به هستی خود واحساس سازندگی و خلاقیت و حفظ میراث فرهنگی و اعتدال آن به همسر گزینی و تشکیل خانواده و داشتن فرزندان و آموزش و پرورش آنان منجر می شود. تحقیقات نشان می دهد که :وجود فرزند در خانواده از موجبات ثبات و دوام و سعادت خانواده ، و در نتیجه احتراز از بروز جرم است، و زناشوئی و تشکیل خانواده و مثابه عادتی است که از عوامل باز دارنده از منهیان می باشد. مسلماً بروز جرم در میان مردان متأهل به مراتب کمتر از مردان مجرد است.
با اینکه طلاق به حکم ضرورت برای اجتناب از مخاطراتی پذیرفته شده است. معهذا چون از عوامل گسیختگی و پاشیدگی کانون خانواده است ، به ناچار عواقب اجتماعی آن را باید انتظار داشت : زیرا طلاق در نظر جرم شناسان در وقوع بزه بی تأثیر نیست و از عوامل جرم زا محسوب می شود. میزان طلاق رادر یک جامعه می توان به مثابه معیار عدم ثبات و تزلزل اجتماعی تلقی کرد. از نظر جرم شناسان ، نتایج وخیم طلاق راباید به این شرح بررسی نمود :
- اثر طلاق در مردان و زنان که فاقد فرزند هستند.
- اثر طلاق در فرزندان
- زیان اجتماعی طلاق
اثرات طلاق در مردان، بدان سان که اشارت رفت این است که آنان را افرادی غیر متعهد باد می آورد. آمار جنایی نشان می دهد که تعداد این افراد غیر متعهد در میان زندانیان قابل ملاحظه است. اثر طلاق در زنان بخصوص آنهایی که پناهگاهی ندارند و فاقد استقلال اقتصادی هستند ، سخت خطرناک است. زنان مطلقه خیلی دیر به خانه بخت دوم پای میگذارند وای بسا که این امید هرگز جامعه عمل نپوشد و احتمالاً راه را برای انحراف و سقوط به سوی آنان بگشاید.
اثر طلاق درفرزندان متعلق به کانون از هم پاشیده بسیار شدید است و عقده هایی غیر قابل تحمل و توأم با نفرت درآنان بوجود می آورد که شدید تر از وضع یتیمی است. مسائلی که دوباره زن پدر وجود دارد ، در مورد کودکانی که دارای مادر مطلقه هستند ، ولی بر اثر لجبازی و یک دندگی پدر مجبورند زن پدر را تحمل کنند نیز صادق است و این دسته هم زندگی توأم با نکبت و ترس و شقاوت و سیه روزگاری را می گذرانند.
این پدیده طلاق بنیان مقدس خانواده را که کانون عشق و محبت و مأمن و پناهگاه پرعاطفه فرزندان است ازهم فرو می پاشد و گرمی و صفای آن را که حاصل نفس های آکنده از محبت و عشق است تبدیل به سردی و انزجار می نماید و شادابی و طراوت گل هایی که در محیط مناسب آن به باز نشسته و مایه زیبایی و امید به زندگی اند با خشونت و بی مهری تمام بدست سرد و گرم دوران می سپارد.