هوش و خلاقیت کودکان :
همه ما اغلب با دیدن کودکانی که رفتار قابل ملاحظه ای دارند، از آنها به عنوان کودکان نابهنجار یاد می کنیم.
برخی از معلمان نیز با دیدن چنین دانش آموزانی، بدون ارزیابی هوش و توان خلاقیت او، برخوردهای نادرستی از خود نشان می دهند.
البته این رویه در مورد پدر و مادران چنین فرزندانی هم صادق است.
یکی از دوستان می گوید: چند سال پیش در گفت و گو با یکی از پدران مراجعه کننده به کانون اصلاح و تربیت، متوجه شدم که پدری، فرزندش را به خاطر شیطنت، شوخ طبعی، رفتار گاه احمقانه و در نهایت زبل بازی بر زمین کوفته بود، به عبارت دیگر او با این عمل خود، فرزند خلاق خود را ناخواسته به فرزند بزهکار مبدل کرده بود؛ چون فرزندش پس از این رفتارهای نابهنجار پدر، دچار دگرگونی اساسی شده بود: از آن فرزند خلاق با فکر مثبت دیگر اثری نبود.
آیا او باید این بار خلاقیت اش را در رفتارهای بزهکارانه دنبال می کرد؟
به راستی شما پدران و مادران و اولیای مدرسه ها، چقدر با مقوله خلاقیت و ارتباط آن با یادگیری کودکان آشنایی دارید؟
مطلبی را که خانم «نگین برات دستجردی» در این مورد گردآوری کرده است، در ذیل می خوانید.
اگرچه تمدن و فرهنگ بشری نتیجه تلاش همه آدمیان در تمام دوران هاست، اما غنا و عظمت آن را مدیون گروه کوچکی از انسان ها هستیم که کاشف، مخترع، هنرمند یا متفکر نامیده می شوند.
از کشف آتش تا اختراع رادیو و سفینه های فضایی، از نقاشی های دیواری در غارها تا آثار هنرمندانی نظیر کمال الملک و پیکاسو و از اولین آثار مکتوب نانوشته ها ، سروده های فردوسی و شکسپیر، همه محصول کار و اندیشه جمع کوچکی از بشریت است.
تمدن بشر مرهون اندیشه خلاق آدمی بوده و دوام آن نیز بدون بهره گیری از خلاقیت که عالی ترین عملکرد ذهن انسان محسوب می شود، غیر ممکن خواهد بود.
عصاره خلاقیت غیرقابل پیشگویی بودن است.
مفهوم خلاقیت و تفکر خلاق از منظر دیگران نگاهی به منابع معتبر مربوط به خلاقیت، نوآوری و تفکر خلاق نشان می دهد که ریشه این اصطلاح در نوع روش فکری انسان نهفته است.
در حقیقت فرد خلاق کسی است که از ذهنی جستجوگر و آفریننده برخوردار باشد.
بررسی تعاریف خلاقیت نشان می دهد که عده ای از آنها به ویژگی های شخصیتی افراد، بعضی به فرآیند و برخی نیز به نتیجه و محصول خلاقیت پرداخته اند.
بنابر تعریفی، خلاقیت توانایی مرزشکنی یا توانایی سفر به فراسوی چهارچوب استانداردهای علمی – شغلی – حرفه ای و اجتماعی را در بر می گیرد.
به عبارتی دیگر خلاقیت هم درک و پذیرش الگوهای قبلی و هم تشکیل و ابداع الگوهای جدید را در حوزه های مختلف شامل می شود.
«هالپرن» خلاقیت را توانایی شکل دادن به ترکیب تازه ای از نظرات با ایده ها برای رسیدن به یک نیاز یا تحقق یک هدف می داند.
از دیدگاه «پرکینز» تفکر خلاق، تفکری است که به نحوی تشکیل شده که منجر به نتایج تازه و خلاق می شود.
خلاقیت را می توان با اشاره به چند توانایی ذهنی توصیف کرد که به تولید آثار خلاق منجر می شود.
فرآیند آموزش و یادگیری، می تواند تفکر خلاق را پرورش دهد و افرادی کاوشگر، آفریننده، مشکل گشا، نوآور، مولد و عامل تغییر را تربیت کند.
خلاقیت در روند شکل گیری تحقیقات تجربی و گسترده مربوط به خلاقیت به طور عمده از اواخر دهه 1950 در ایالات متحده آمریکا آغاز شده است.
هر چند پیش از این نیز مطالعاتی محدود توسط گالتون، والاس، پاتریک راس من و دیگران در زمینه خلاقیت صورت پذیرفته بود، ولی تا آن زمان خلاقیت به عنوان موهبتی که به افراد قلیلی از اجتماع اعطا شده، در نظر گرفته می شد.
شوک اسپوتنیک در اواخر 1950 حرکت گسترده ای را در مراکز علمی و تحقیقاتی آمریکا و اروپا موجب گردید.
این جنبش با هدف جبران عقب ماندگی های علمی – تحقیقاتی غرب و با به کارگیری امکانات مالی قابل توجه صورت پذیرفت و باعث رشد سریع تحقیقات مربوط به خلاقیت شد.
گیلفورد یکی از پیشگامان این گرایش به حوزه خلاقیت محسوب می گردد.هدف پروژه تحقیقاتی گیلفورد و همکاران وی آن بود که درباره ی ماهیت هوش انسان و فرآیند ذهنی که منجر به ظهور رفتار خلاق می شود، تحقیق کند.
خانواده مهمترین نقش را در کنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیت دارد.
اگر خانواده فرصت های لازم را برای سؤال کردن، کنجکاوی و کشف محیط به کودکان بدهد و هرگز آنها را تنبیه نکند، زمینه را برای رشد خلاقیت فراهم می کنند.
تنبیه و تهدیدهای مکرر، آفت خلاقیت های ذهن است.
گروه گیلفورد موفق شد قابلیت هایی نظیر سیالی ذهن، انعطاف پذیری و حساسیت نسبت به مسائل را کشف کند.
پس از گیلفورد گروه «بارون و مک میلان» با هدف تعیین ویژگی های شخصیتی افراد خلاق تحقیقات دامنه داری را در دانشگاه کالیفرنیا انجام دادند.
همچنین تحقیقات پل تورنس در مورد روش های پرورش خلاقیت در کودکان و نوجوانان نتایج پرباری را به همراه داشت.
تایلور و همکاران با جمع آوری سرگذشت افرادی که از لحاظ علمی سرآمد محسوب می شدند، سعی کردند خصوصیات و ویژگی های افراد خلاق را مشخص کنند.
تحقیقات مربوط به خلاقیت از آن زمان تاکنون به طور خستگی ناپذیری ادامه یافت و روز به روز بر وسعت و غنای موضوعات مورد مطالعه افزوده می شود.
آنها چهار کارکرد عمده برای ذهن خلاق قائل هستند که عبارت اند از:
تایلور و همکاران با جمع آوری سرگذشت افرادی که از لحاظ علمی سرآمد محسوب می شدند، سعی کردند خصوصیات و ویژگی های افراد خلاق را مشخص کنند.
آنها چهار کارکرد عمده برای ذهن خلاق قائل هستند که عبارت اند از: - پدید آوردن یک محصول یا خدمت جدید - پدید آوردن کاربردی جدید از یک محصول یا خدمت جدید - حل یک مسئله.
- حل یک منازعه.
از آنجایی که شناخت مسائل، تحلیل و بازسازی اطلاعات، ابداع راه حل ها یا تعدیل های نو یا بدیع فعالیت های ذهنی است که برای فرآیند خلاقیت ضروری است و از آنجا که خلاقیت واژه ای بسیار مبهم است و بین محققان و روان شناسان در مورد تعریف آن اتفاق نظر جامعی وجود ندارد، لذا لازم است که مفهوم خلاقیت با دقت بیشتر بررسی شود.
از جمله به این نکته ظریف توجه شود که خلاقیت خود یک فرآیند است، نه تولید.
در هر حال در مطالعه خلاقیت باید به دو نکته بسیار مهم توجه داشت: الف: اول این که خلاقیت می تواند خلق شکل ها یا صورت های نو از ایده ها یا تولیدهای کهنه باشد، در این صورت عمدتاً فکرها و ایده های گذشته است که اساس خلاقیت های جدید قرار می گیرد.
ب: دوم این که خلاقیت امری است انحصاری و حاصل تلاش فردی و لزوماً موقعیت یا اقدامی عمومی نیست.
یعنی ممکن است فردی چیزی را خلق کند که قبلاً هیچگونه سابقه ذهنی از آن نداشته است، گرچه آن چه که او خلق کرده است، به صورت های مشابه یا کاملاً یکسان قبلاً توسط شخص دیگری و در موقعیت خاصی خلق شده باشد.
ویژگی های تفکر خلاق : ویژگی های تفکر خلاق عبارت اند از: 1- خلاقیت در ارتباط با میل، رغبت و آمادگی شدید اتفاق می افتد.
2- خلاقیت کار در نهایت ظرفیت شخصی را در بر می گیرد، نه در حد معمول آن.
3- خلاقیت، تنظیم مجدد، بسط یا تفسیر و یا بازسازی اندیشه ها، نظریه ها و یا عقاید را در بر می گیرد.
4- خلاقیت به یک مکان درونی برای ارزشیابی بیشتر از مکان بیرونی آن احتیاج دارد.
5- خلاقیت بعضی اوقات، از طریق پرهیز از درگیری شدید برای مدتی به منظور اجازه دادن به بروز جریان آزاد فکر تسهیل می شود.
خصوصیات شخص خلاق یافته های علمی نشان می دهد که اشخاص خلاق کم و بیش دارای خصایص ششگانه زیر هستند: فصیح صحبت می کنند.
در جو آزاد انعطاف و وفاق دارند و در جو فشار گردن کشی می کنند.
3- در فکر کردن بیشتر واگرا و مبتکرند تا همگرا و دنباله رو.
4-حافظه خوب و فکر جویای آنها سبب می شود که هر چیز نوظهور را آشنا بیابند.
5- به خلق خوش و رفتار شوخ تمایل دارند.
6- به داشتن افکار احمقانه و غریب شهرت دارند.
به آسانی می توان دریافت که بعضی از این مختصات سبب ناراحتی بسیاری از معلمان می شود خوشبختانه عدم وفاق در زمینه خاص بیش از آنکه نمودی از شرارت ذاتی باشد، به طور ساده یک صفت مطلوب شناخته می شود این شناخت اولین گام معلم یا مربی در جهت حفظ این منبع خلاقیت محسوب می شود.
اما این نگرانی کاملاً از بین نمی رود، زیرا خلاق بالقوه در مدرسه به دفعات عدیده ناموفق است و نیز خلاقان بالقوه افرادی مستقل، روشنفکر، زبان دار در حد اعلا هستند و در بعضی اوقات غیر اجتماعی اند.
آنان از دروس حفظی و گوش دادنی عادی لذت نمی برند.
دانش آموز خلاق تفکری تحلیل گر، بارور و سازنده دارد.
او می تواند ذهن خود را روی یک چیز متمرکز کند و آن قدر به آن انرژی بدهد تا واقعیت امر با آفریدن تصویر کاملاً واضح و قابل درک در ذهن روشن شود و در نهایت مسئله حل گردد.
ارتباط خلاقیت و هوش برخی معتقدند که بین آزمون های هوش و آزمون های خلاقیت از لحاظ توانایی مورد اندازه گیری هم پوشی زیادی وجود دارد و در کل جمعیت بین نمره های آزمون هوش و آزمون های خلاقیت همبستگی مثبت دیده می شود.
البته برخی دیگر معتقدند همبستگی بین آزمون های خلاقیت و هوش بسیار پایین است.
بنابراین از روی نمرات هوش کودکان نمی توان میزان خلاقیت آنها را پیش بینی کرد.
به طور کلی چنین به نظر می رسد که آزمون های خلاقیت، دسته ای از ویژگی های ذهنی را می سنجند که آزمون های هوش قادر به اندازه گیری آنها نیستند.
این وضعیت درباره رابطه بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی نیز صادق است، بدین معنی که بین نمرات آزمون های خلاقیت و نمرات آزمون های پیشرفت تحصیلی نیز ضریب همبستگی بالایی به دست نیامده است، اما با وجود همبستگی ناچیز بین نمرات آزمون های هوش و پیشرفت تحصیلی نباید انتظار داشت که افراد خلاق را در میان افراد دارای هوش پایین یافت.
والدچ و رانکو ضمن تأیید این مطالب اظهار می دارند که داشتن حداقلی از هوش، برای خلاقیت ضروری به نظر می رسد.
بررسی های انجام شده نشان می دهد افراد ، با هوش بالاتر از حد متوسط معمولاً در آزمون های خلاقیت نمره های بالایی می گیرند.
البته از سطح هوشی معینی به بالا (مثلاً بالاتر از 120) رابطه بسیار ناچیزی بین هوش و نمره ها خلاقیت دیده می شود.
چه بسیار کودکانی با هوش بهره هایی بسیار بالا، در آزمون های خلاقیت نمره های بسیار پایینی دارند و از سوی دیگر کودکانی که از لحاظ هوش مختصری بالاتر از حد متوسط هستند، اما در آزمون های خلاقیت نمره های بسیار بالایی به دست می آوردند.
نتیجه اینکه گرچه خلاقیت بسیار پیچیده است، ولی انجام یک عمل خلاق یا کارهای برجسته و فوق العاده صرفاً نتیجه ضریب هوشی بیشتر و بالاتر نیست.
حال این پرسش پیش می آید که هوش و خلاقیت، دو مفهوم مترادف یا دو خصوصیت کاملاً متفاوتند؟
روان شناسان برای پاسخ به این پرسش با استفاده از روش تحلیل عوامل یا الگوهایی از ساخت توانایی ذهنی انسان به دست آورده اند که از جمله آنها الگوی اسپیرمن، ورئون، ترستون و گیلفورد است.
در الگوی اسپیرمن و ورئون، خلاقیت یکی از عوامل گروهی کوچک و محدود است که در سطح استعداد عددی یا مکانیکی به شمار می آید، ولی گیلفورد با کنار گذاشتن مفهوم هوش عمومی، خلاقیت را یکی از 5 عمل اصلی ذهن می داند و از آن تحت عنوان تفکر واگرا در برابر تفکر همگرا سخن می گوید.
آزمایشات والاج و آندرسون و کروبلی نشان داده است که افراد خلاق طبقات ادراکی گسترده تری از محیط می گیرند و در واقع می توان گفت که گسترش طبقه ادراکی یکی از مشخصات بارز افراد خلاق است.
حذف یا سانسور شناختی در فرد خلاق کمتر صورت می گیرد و از سویی توجه گسترده او به محیط سبب می شود که در آن واحد، با عناصر متعددی سر و کار داشته باشد و به اشتباه کردن و تجدید نظر در رفتار عادت کند.
در نتیجه نسبت به دیگران انعطاف پذیری ذهنی بیشتری دارد.
دل به دریا می زند و راه حل های گوناگون را می آزماید.
مک کینون بر مبنای چند معیار مختلف خصوصیات فردی گروه برجسته ای از نویسندگان ریاضی دانان و ...
را بررسی کرد.
نتایج تحقیقات او نشان می دهد که هر گروه از این افراد خلاق، از هوش بسیار بالایی برخوردارند و قدرت تخیل قوی دارند، فرد گرا، مستقل و خودپرورند.
از ذوق و احساس هنری بهره مندند، بر رفتار خود تسلط دارند و پیشرفت فردی و استقلال را به پیشرفت از طریق همرنگی با دیگران ترجیح می دهند و به آسانی می توانند از فرآیندهای فکری ثانویه (تفکر منطقی) به فرآیندی فکری ابتدایی وارد شوند.
خانواده و خلاقیت بدون شک خانواده مهم ترین نقش را در کنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیت دارد.
تنبیه و تهدیدهای مکرر، آفت خلاقیت های ذهن است.
فرزندان خلاق در خانه به آرامش روانی، اطمینان خاطر و اعتماد به نفس قوی نیاز دارند.
هرچند شواهد کامل نیست، اما برخی تحقیقات نشان می دهد که والدین کودکان خلاق در رفتار خود هماهنگی کمتری نشان می دهند، کودکان خود را آن گونه که هستند، قبول دارند و آنها را به کنجکاوی درباره اشیاء و امور تشویق می کنند و کودکان خود را در انتخاب موضوعات مورد علاقه آزاد می گذارند و کارها و برنامه های آنان را تحت نظر دارند و پی گیری می کنند.
لذا شایسته است والدین تا آنجا که امکان دارد کودکان خود را مستقل بار آورند و در ایجاد اعتماد به نفس، آنان را یاری کنند و دستاوردهای آنان را با آغوش باز پذیرا شوند و هنگام شکست، به جای سرزنش راهنما و راهگشای مشکلات کودکان خود باشند، تا کودکان بتوانند ضمن احساس ارزشمندی در انجام کارها، راه حل ها و عقاید غیر معمول و دور از ذهن را نیز بیازمایند، چرا که چنین کارهایی پایه و مایه اصلی خلاقیت است.
مدرسه و خلاقیت کودکان علاوه بر خانواده، مدرسه نیز نقش بسیار مهمی در شکوفایی خلاقیت های کودکان دارد.
سن ورود به مدرسه سن بسیار حساس و بحرانی در ارتباط با خلاقیت های ذهنی است.
عواملی چون تکالیف درسی، تأکید بر محفوظات، اجرای برنامه های هماهنگ و انتظار رفتارهای یکسان از کودکان، عدم توجه به تفاوت های فردی، عدم شناخت یا بی توجهی به ویژگی های کودکان خلاق سبب می شود که قدرت خلاقیت آنان به تدریج کاهش یابد.
برای این که مدرسه بیشترین نقش را در پرورش و خلاقیت کودکان داشته باشد، روان شناسان پیشنهاد کرده اند که در مدارس مسائلی را که به یاد گیرندگان ارائه داده می شود طبقه بندی کنید و دستاوردهای خلاق یاد گیرندگان را مورد تشویق قرار دهید.
همچنین مدارس نباید تجارب کودکان را به موارد بخصوصی محدود کنند و نسبت به اختلافات فردی یاد گیرندگان با احترام برخورد کنند و در پرورش استعدادهای ویژه آنان بکوشند.
هوش هوش : یکی از جذاب ترین و جالب توجه ترین فرآیندهای روانی است که جلوه های آن در وجهات مختلف به میزان متفاوت مشاهده می شود .
کلمه ی هوش تحت عنوان عقل و خرد از دیرباز در مباحث فلسفی وادیان مختلف به کار رفته اما مطالعه آن به شکلی علمی و تاثیر آن در خلاقیت کودکان از اوایل قرن بیستم آغاز شده است .
وقتی روان شناسان شروع به نوشتن و تفکر در مورد هوش کردند ابتدا بیشتر روی جنبه های شناختی آن مانند حافظه و حل مسئله متمرکز شده بودند ( استرنبرگ و همکاران و 2002 ) یکی از قدیمی ترین تعاریف توسط بنیه ویسمون (1916) بصورت زیر مطرح شده است : «.............
قضاوت به عبارت دیگر عقل سلیم 1، شور علمی ، ابتکار ، استعداد انطباق خود با موقعیت های مختلف به خوبی درک کردن ، به خوبی استدلال کردن ، اینها فعالیت های اساسی هوش به شمار می روند ( نقل از مارنات ترجمه پاشا شریفی و نیکخو ، 1379) .
یکی دیگر از تعاریفی که بیشتر مورد استفاده قرار گرفته تعریف مطرح شده توسط وکسلر 1985 می باشد .
او هوش را یک مفهوم کلی تلقی می کرد که شامل توانایی های فرد برای اقدام هدفمندانه ، تفکر منطقی و برخورد موثر با محیط است .
او تاکید داشت که هوش کلی را نمی توان با توانایی هوشمندانه معادل دانست ، بلکه باید آنرا جلوه های آشکار شخصیت تلقی نمود .
لذا از نظر وکسلر هوش می تواند اجتماعی ، عملی یا انتزاعی باشد اما نمی توان آن را مستقل از جنبه های غیرذهنی مانند پشتکار ، سایق ، علایق یا نیاز به پیشرفت اندازه گیری کرد ( نقل از مارنات ،ترجمه پاشا شریفی و نیکخو 1379) ثرندایک (1973) هوش را از نظر کارکرد به سه دسته اجتماعی ، انضمامی و انتزاعی تقسیم می کند .
- هوش اجتماعی : کمک به درک روابط بین افراد و گروههای اجتماعی می نماید .
- هوش انضمامی : به کاربرد وسایل و ابزار زندگی روزمره ، و طبقه بندی آنها کمک می کند .
هوش انتزاعی : کمک در بکارگیری نمادها و علامت ها و قدرت بکارگیری تفکر و استدلال را شامل می شود ( کرمی1382) گاردنر (1983) که نظریه هوش چندانه را مطرح نموده با کمک معیارهای دقیق خود هفت نوع هوش متمایز را شناسایی کرده است .
1- هوش زبانی یا شناختی – همان هوش کلامی 2- هوش موسیقی 3- هوش منطقی دریافتی 4- هوش فضایی 5- هوش بدنی و جنبشی 6- هوش درون فردی ( مربوط به آگاهی فرد از خودش ) 7- هوش میان فردی ( مربوط به شناخت دیگران ) دلیل وی در بیان هوش چندگانه آن است که وقتی مغز صدمه می بیند شخص برخی از توانایی های خود را از دست داده و سایر توانایی های وی فعال می باشند .
گاردنر معتقد است که در سنجش هوش به جای بدست آوردن یک نمره انفرادی باید تمام توانمندی های فرد مورد ارزیابی قرار گیرد و به همین دلیل از نظام آموزشی به خاطر تاکید بر شیوه های سنتی انتقاد نموده است .
( شعاری نژاد ، 1370 به نقل از کرمی ، 1382) 9 نکته برای افزایش ضریب هوشی کودکان 1- ژن وضریب هردوسهم فراوانی درافزایش هوش کودک دارند ودراین مورد عوامل محیطی را سلامت ، تغذیه وتربیت خانوادگی معرفی کرده اند ،حتی اگرژن ها نقش اصلی درمیزان ضریب هوشی افراد داشته باشند،هرگز نمی توان تاثیر والدین را برذهن کودک منکرشد.
به ویژه درسال های اول زندگی کودک ،وقتی مغز درحال شکل گیری وتکامل است،توجهات والدین حتی دربازی ساده ای چون دالی موشک، به ایجاد بندهای مغزی پیچیده وضروری وتقویت آن برای ارتقای هوش کودک کمک می کند.
2- داده هایی که والدین به فرزندان خود می دهند مهم وسرنوشت سازاست وکودک ازسنین بسیارپایین تولد تحت تاثیر تربیت والدین قرار می گیرد.تحقیقات دانشمندن روی دوگروه کودکان نشان داده است تجربه ها وتعلیمات دوران کودکی روند رشد وتکامل مغزی راتسریع می کند.
دوسال اول زندگی به نوعی دوره ی طلایی رشد مغزی کودک است واین زمان دوران ایجاد ارتباطات مغزی است .
دراین سن درمغز بیش از300 تریلیون ارتباط وجود دارد ودرهمین زمان سلول هایی که هنوز مرتبط نشده اند ومورد استفاده قرارنگرفته اند ،غیرقابل استفاده می شود.
3- به چشمان کودک نگاه کنید چشمان نوزاد درشش هفتگی تا فاصله ی 5/17 سانتی مترمتمرکز می شود واین دقیقا به اندازه ی فاصله ای ای است که شما کودک راجلوی خود نگاه می دارید وبه صورت اونگاه می کنید.
این عمل ارتباطات مغزی را به الگویی تشخیصی که با هرباردیدن تقویت می شود،تبدیل می کند وبه کودک کمک می کند درشناخت مفاهیم مشابه ونامشابه مهارت بهتری کسب کند.
4- باکودک حرف بزنید ،دکترهوتنلوچر،پرفسور روان شناسی معتقد است :فرمان های اولیه ی زبان برای کودک بسیار مهم اند.زیرا زبان درموفقیت عملکرد ذهنی بسیاراهمیت داردو هردرک واستنباطی اززبان به ایجاد توانایی کلامی وبیان صحیح لغات کمک می کند.
دامنه ی لغات کودک به طورمستقیم به میزان صحبت والدین طی دوسال اول زندگی اوبستگی دارد.
5- موسیقی دررشد ذهن کودک موثراست .موسیقی دنیایی فراترازریتم وملودی به کودک می آموزد ،دانشمندان معتقدند تعمیم سرودهای گروهی ونواختن پیانو برای کودکان سه ساله ،به تدریج قدرت استدلال فرا زمانی آنان را تقویت می کند.
این کودکان درترکیب وساخت پازل درمقایسه بابچه هایی که تمرین موسیقی نداشته اند،دقیق تروسیع ترود ر درک مفاهیم ریاضی موفق ترند.
6- باتشویق، کنجکاوی کودک راتحریک کنید.
همگام با رشد جسمانی کودک قدرت تفکرواندیشه ی اونیز درحال رشد وشکوفایی است.
اوازطریق تجربه ی وقایع جدیدی رادرزندگی می شناسند وآن هاراکشف می کند.نیازی نیست کنجکاوی را به بچه ها آموزش دهیم ،بلکه باید وجود سرشارازکنجکاوی شان رابه صورت هدفمند ارضاء کنیم .
7- برای اشیاء اسم بگذاریم ،کودکان حتی پیش ازآن که بتوانند صحبت کنند، قادرند بسیاری ازچیزها (برای مثال اجسام مختلف ورنگ ها) را درک کنند.
دراین سن اگربه اوبگویید :عروسک خرسی سفیدت را بیاور، اودقیقا می داند این اسم متعلق به کدام اسباب بازی اش است .بنابراین یکی دیگر ازوظایف والدین نام گذاری انواع رنگ ها،اندازه ها وشکل ها برای تقویت درک کودک است.
8- بایستید وهوارابکشید.وقتی کودکتان موفق می شود برای اولین بارازفنجان آب بخورد وشما فریاد شادی سرمی دهید ، این عمل شما نه تنها اورا خوش حال می کند،بلکه ارتباطات قشرجلویی مغزبخش درونی مغز او راکه جایگاه احساسات است،تقویت می کند.
این ارتباطات مغزی بین ده تا هیجده ماهگی شکل می گیرد.
برای مثال وقتی اولین گام های اوراتشویق می کنید.
این عمل کودک راخوشحال می کندودرپی آن جریانی ازموادشیمیایی ازمغز اوآزاد می شودکه این چرخه راتقویت می کند.
درمقابل ،هرگونه بی توجهی والدین به رفتارهای کودک موجب تقویت نشدن چرخه ی ارتباطات مغزی او می شود وکودک نسبت به انجام کارهای جدید، دلسرد می شود.
9- به توجه خود نسبت به فرزند ادامه دهید.
هرگز توجهات خود را ازفرزندان تان دریغ نکنید .
هرچه توجه والدین درسنین پایین برای کودک بسیارمهم است ،اماپیش رفت ذهنی وهوشی اودراین سنین به پایان نمی رسد بنابراین با افزایش سن می توانید به کتاب خواندن فرزندتان اهمیت بیشتری دهید،اورادر گفت وگوهای خانوادگی سهیم کنید،ازوی نظربخواهید ،به اوموسیقی بیاموزید ونیز مشوقی مهربان برایش باشید.
علاوه براین ها ،نقش ما به عنوان پدرومادر تنها به دوران کودکی ونوجوانی محدود نمی شود ،زیرا فرزندان درجوانی وبزرگسالی هم به پشتیبان وراهنما نیاز دارند.
کودک، خلاقیت و معماری… چکیده: از آنجا که پرورش خلاقیت باید از کودکی انجام گیرد تا درآینده افراد خلاقی برای جامعه باشند، باید عواملی که در افزایش قدرت خلاقیت موثر است را بررسی کردو در جهت تحقق آن گام برداشت .خلاقیت یک نیروی ذاتی است که در همه افراد وجود دارد و راههای بیشماری برای پرورش آن وجود دارد آنچه مسلم است اینکه فضا در کیفیت آموزش و پرورش و بروز خلاقیت ونقش بسیار مهمیایفا میکند.
اما ساخت و سازهای معماری مختص به این امر، بسیار کمرنگ است.
و واقعیت امر این است که فضاهای آموزشی کودکان ما بیشتر، باعث از بین رفتن خلاقیت آنها میشود.
فضاهای کوچک و شلوغ و بیرنگ....
و مانع ذوق وشوق کودک برای ورود به آنها میشود .در این مقاله در ابتدا به طور خلاصه به تعریف خلاقیت و عواملی که در شکوفایی قدرت خلاقیت تاثیر گذار است پرداختهشده و در پایان با بررسی علایق و نیازهای کودکان به معیارهایی برای معماری فضاهای متناسب با سنین مختلف رسیده شده.
مقدمه: شکوفایی خلاقیت و نوآوری از مباحث مهم و با اهمیت دنیای امروز است.
و پیشرفت و توسعه کشورها به این عامل نیز بستگی دارد دنیای امروز مشابه میدان ستیزی است که خلاقیت و نو آوری میتواند عامل برد باشد، بنابراین باید کوشش کرد که در جهت پرورش خلاقیت ذهنی کودکان و نوجوانان کشورمان گام برداریم و به عواملی که در این راستا موثر هستند توجه کنیم و مبانی آموزش و پرورش خلاقیت را در سطح جامعه ترویج دهیم.
از آنجا که تقویت خلاقیت در دوران کودکی در تمام مدت عمر شخص موثر است باید آنرا بسیار مهم دانست گارد نر معتقد است که تصور و تخیلی که در اوایل دوران کودکی شکل میگیرد و مبنای خلاقیت در دوران بلوغ است و در این راستا پژوهشهای بسیاری انجام شده که با بررسی و مطالعه آنها سعی میکنیم در این مقاله به سوالات زیر پاسخ دهیم.
خلاقیت چیست؟
هوش و خلاقیت چه رابطه با هم دارند؟
آیا خلاقیت را میتوان آموزش و پرورش داد؟
3-فضاها تا چه اندازه در بروز خلاقیت موثر هستند؟
ارائه تعریف دقیقی از خلاقیت کار دشواری است و هنوز تعریف جامعی که مورد قبول اکثریت باشد ارائه نشده محققان و روانشناسان به جای ارائه تعریف جامعی از خلاقیت بیشتر به بررسی ویژگیهای افراد خلاق پرداخته اند.
آنچه مهم دانسته شده این است که ما به کودکانمان نه تنها مهارتهای لازم برای خلاق بودن را میآموزیم، بلکه ارزشهایی را که برای استفاده از آن خلاقیت در جهت مثبت نیاز دارند نیز یاد میدهیم لزوما کارهای خلاق نیاز به استعدادهای خارق العاده ندارد و کار وگفتاری خلاقانه است که حداقل دو شراط زیر را دارا باشند.
1-با کارهایی که کودک قبلا انجام داده و چیزهای که دیده وشنیده متفاوت باشد (تازگی) 2- صحیح بودن و در جهت رسیدن به یک هدف مفید باشد و جذاب و معنی دار باشد (متناسب) هوش و خلاقیت گیلفورد با تحقیقات فراوان به این نتیجه رسید که توانایی های فکری انسان را نمیتوان در یک بعد خلاصه کرد و آن را هوش نامید به نظر او برخی از خصیصه های فکری انسان مستقیما درظهور خلاقیت موثر است.
روانی جریان فکرو انعطاف پذیری قوای فکری از این خصیصه ها هستند که تشکیل تفکر واگرا میدهند.
تفکر واگرا یعنی دور شدن از یک نقطه مشترک که همان رسم و سنت و عرف اجتماع است و تفکر همگرا یعنی نزدیک شدن به آن نقطه.
البته تنها هنگامیکه تفکر واگرا به نتیجه مثبت و ثمر بخش منتهی میشود، خلاقیت نام دارد.
گیلفورد معتقد است که خلاقیت یعنی استعداد واگرا، ارائه راه حلهای جدید و و منحصربه فرد اما دراین مسیر تفکر همگرا هم موثر است و نباید از ترویج تفکر همگرا غافل شویم.
جایی که تفکر واگرا پرورش داده میشود تفکر همگرا نیز پرورش مییابد.
بسیاری از افراد موفق اجتماع از هوش خوبی برخوردارند ولی از تفکر و اگرا و خلاقیت بهره نبرده اند.
اما کسانی که خلاق هستند اگر بسیار تیز هوش نباشند، از هوش خوبی برخوردار هستند.
برخی از پژوهشگران بر این اعتقاد هستند که میزان معینی از هوش برای ظهور خلاقیت لازم است ولی بعد از این میزان که همان آستانه خلاقیت است.
رشد و ظهور خلاقیت بستگی به عواملی به جز هوش دارد که از مهترین آنها میتوان ساخت شخصیت فرد و وضیعت محیطی و اجتماعی و فضایی که کودک در آن پرورش مییابد نام برد.
آموزش وپرورش و تاثیر آن خلاقیت کودکان : پژوهشهای انجام شده نشان میدهدکه استعداد خلاقیت با شدت و ضعف در همه افراد وجود دارد و میتوان آنرا آموزش وپرورش داد بسیاری از پژوهشگران معتقدند که بخش چپ مغز مسئوول فعالیتهای ذهنی ای است که در حیطه تفکر همگرا است مانند حفظ کردن و بخش راست مغز فعالیتهایی که در حیطه تفکر واگرا است را سازماندهی میکند.
متاسفانه سیستم آموزشی ما بیشتر از بخش چپ مغز استفاده میکند و مانع پیشرفت خلاقیت کودکان میشوند.
مربیان باید با ارائه مسائل و فعالیتهایی که بیش از یک راه حل داشته باشد، با شکستن چهار چوب های قدیم و سنتی، کودکان را وادار به نواندیشی کنند.
آنها را در معرض سوالات باز بگذارند و ازآنها بخواهند اشیا و امور نیمه تمام را تکمیل کنند.
و...
یکی از ویژگیهای افراد خلاق، استقلال شخصیت و اعتماد به نفس است.
که با تقویت این خصوصیات در کودکان آنها میتوانند فکرهای جدید و نو ارائه دهند و از تمسخر دیگران هراسی نداشته باشند.
همانطور که گفته شد نقش فضا و محیط را نیز نباید نادیده گرفت.
باید فضاهایی را به وجود آوریم که به تحریک خلاقیت کودکان بپردازد و حس کنجکاوی آنها را بر انگیزد.
آنان به محیطی شور انگیز و مشوق نیاز دارند که انگیزه لازم را برای ارائه بهترین تلاش در آنان ایجاد کند محیط های بی روح و کسل کننده و یکنواخت مانع رشد خلاقیت کودکان است.
معماران باید در طراحی ساختمانهای کودکان فضاهایی برای نقاشی کشیدن اجرای تئاتر و موسیقی، تماشای فیلم، قصه گویی و کارگاههای ساخت وساز در نظر بگیرند.
همچنین فضاهایی برای بازی کردن بصورت سر باز و سرپوشیده زیرا که بازی یکی از عوامل مهم در شکوفایی خلاقیت است.
باید کودکان تشویق شوند درحین بازی به تجربه مستقیم، مشاهده و تفکر بپردازند.
پرورش خلاقیت باید ازهمان سالهای نخست کودکی آغاز شود تا تدریجاً شکل گیرد و رشد یابد زیرا اوج خلاقیت تاسنین 7-6 سالگی است.
پس باید از محدود کردن کودک در این دوران خودداری کنیم.
چگونه میتوان فضایی مناسب برای کودکان طراحی کرد: یکی از منابع مهم الهام برای معماری کودکان شناخت رفتار و واکنش های کودکان است.
کودک برای رشد، قبل هر چیز به ارضای عاطفی واحساس پیوند با محیط فیزیکی و اجتماعی خود نیازمند است.
بنابراین مشخصه محیط مناسب، وجود محرک ها و انگیزه های لازم ومنطبق با هر مرحله رشد کودک است.
مسئله مهم دیگر وضوح و خوانایی محیط برای کودک است محیطی که به سهولت درک شود.
معماران باید فارغ از محدودیت های طرح ها و نقشه های شهر سازی تخیلات کودکی را در ذهن ایجاد کرده وراههای به نمایش گذاشتن این تصورات و تخیلات را پیدا کنند.
رهیافتهای طراحی برای پرورش هوش کودکان : با توجه به علایق کودکان باید نکات زیر را در نظر بگیریم.
1-کودکان فضاهای بزرگ را برای فعالیتهای پر تحرک و فضای کوچک را برای خلوت گزینی دوست دارند.
2-طبیعت ( خورشید،آب، آتش، گیاهان، حیوانات) را دوست دارند و به کشف قوانین طبیعی تمایل دارند.
3-فضاهایی برای بازی تخیلی نیاز دارندکه از این طریق میتوان باعث رشد اجتماعی آنها شد 4- بهتر است مقیاس عناصری مانند درها، پنجره ها و پله ها و....
را متناسب با ابعاد بدن آنها طراحی کنیم که احساس استقلال در انجام کارهایشان را داشته باشند.
5-زمین های بازی ماجرا جویانه برای طبیعت کنجکاو و فعال کودکان لازم است زیرا که انها به تخریب کردن و ساختن علاقه دارند.
6-ایجاد فضاهایی که بتوانند روی در و دیوار و کف آن نقاشی کنند.
7-بهتر است فضای خارجی برای موسیقی آنها در نظر گرفت که لوازم موسیقی به عنوان بخشی از طراحی در آن باشد مانند سنج، زنگ و سطوحی که با ضربه چکش و توپ صدا ایجا د کند.
8- با در نظر گرفتن مکانهایی برای نگهداری حیوانات اهلی میتوانند ملایم بودن، مشارکت و مراقبت کردن را از طریق تماس با آنها فرا گیرند.
دریافت حسی و هوشی فضای معماری : فضا و ساختمان باید با روحیه کودکان و نوجوانان رابطه خطی، رنگی و شکلی داشته باشند.
معماری برای سنین مختلف کودکان خصوصیات متفاوت دارد.
معماری برای کودکان 1تا3 ساله باید آسان، سهل بدون ریزه کاری باشد تا کودک سریع وضعیت فضا را درک کند و پرسپکتیوها و نور پردازیهای ساده داشته باشند و از تضادهای رنگی پرهیز کرد.