هوش و هوش آزمایی
دواطلب در حالی که دستهایش بر روی زنگ قرار دارد و نورافکنهای پر نور استودیو، چشمان وی را خیره می کنند، آماده پاسخگویی به پرسشهاست تا در مسابقه پیروز شود. قاضی در برابر شواهد ضد و نقیض، یک داستان پرقدرت، و یک وکیل مدافع نیرومند، حکمی صادر می کند که سنتی می شود برای موارد بعدی. پژوهشگر در حالی که در برابر صدها همکار ایستاده است، به توصیف فنون جدید می پردازد که به وسیله آنها ناقلان غیر جنسی را که ممکن است سرانجام منجر به روش معالجه ای برای یکی از مخربترین بیماریها شوند، شناسایی کرده است. آیا این افراد را با هوش می دانید؟ احتمالاً اکثر افراد، آنها را با هوش می دانند. این افراد چه ویژگیهایی دارند که باعث می شود آنها را باهوش قلمداد کنیم؟ هوش چیست؟
تعریف هوش:دشوارتر از آنچه به نظر میرسد.
اگر چه اکثر پژوهشگران توافق دارند که هوش مجموعه ای از ویژگیهایی شناختی که نمی توان انها را به طور مستقیم مشاهده کرد، تعریفهای خاص هوش در طول زمان تغییر کرده اند و حتی امروزه نیز تا اندازه زیادی در حال تغییر هستند. در واقع، در طول سالها، روان شناسان به دو دسته تقسیم شده اند، گروهی که می پندارند هوش یک توانایی کلی واحد است و گروه دیگری که فکر می کنند در حقیقت چند نوع هوش متمایز وجود دارد. در نخستین سالهای هوش آزمایی، روان شناسان هوش را به صورت یک توانایی ذهنی کلی می نگریستند که همه کارکردهای شناختی را در بر می گرفت. چالز اسپرمن (1972) بر اساس مشاهده های خود از نمره های آزمونهای جداگانه تواناییهای ذهنی که با یکدیگر همبستگی داشتند، اظهار داشت که هوش یک عامل مجزا و انفرادی است که او آن را عامل g نامید. این توانایی شناختی کلی، افراد را قادر می سازد که استدلال کنند، به حل مسایل بپردازند و در همه جنبه های شناختی عملکرد خوبی داشته باشند.
براساس پژوهشهای گسترده اسپرمن در ارتش، مدارس و مشاغل، آزمونهای میزان شده به طور گسترده ای به منظور اندازه گیری این توانایی کلی به کار گرفته شدند(لوبنسکی و دیویس، 1992)
در حدود یک دهه بعد ال. ال. ترستون (1938) با مطرح کردن هفت توانایی ذهنی متمایز یعنی، درک کلامی، سیالی واژگان، توانایی عددی، تجسم قضایی، حافظه تداعی، سرعت ادراکی و استدلال از این دیدگاه فاصله گرفت. سالها بعد، جی. پی. گیلفورد (1967) بر تعداد این عوامل افزود و اظهار داشت که 120 عامل بر هوش تاثیر می گذارند. با این همه، تقریباً در همین زمان ریموند کتل (1963، 1971) پس از تحلیل مجدد داده های ترستون با اندیشه تواناییهای چند گانه هوش به مخالفت برخاست. وی اظهار داشت که واقعاً عامل g وجود دارد، اما در دو نوع متفاوت، که او آنها را هوش سیال به توانایی ما در اکتساب دانش جدید و رویارویی با مسایل تازه و حل آنها مربوط می شود. این توانایی که هم به صورت ژنتیکی و هم به شکل زیستی تعیین می شود، به قابلیت یادگیری چیزهای نو اشاره دارد از سوی دیگر، هوش متبلور به گرد آوری دانش در فراختنای زندگی اشاره دارد. مقداردانشی که فراهم می آید به سطح هوش سن افزایش می یابد.، در صورتی که، هوش سیال پس از حدود 40 سالگی رو به افول می گذارد. (هورمون، 1978).
اخیراً در مطالعه طولی هوش بزرگسالان سیاتل نشان داده شده است که هم در مردها و هم در زنها تواناییهای سیال پیش از 40 سالگی کاهش می یابند، اما تواناییهای متبلور مردها پس از 70 سالگی سریعتر از زنها رو به کاهش می گذارند (شای، 1983، 1193).
آزمونهای LQ: پیش بینی کننده های عملکرد تحصیلی
انواع بسیار متفاوتی از آزمونهای LQ وجود دارد که هر کدام از چشم اندازی اندک متفاوت، هوش را اندازه گیری می کنند. با این همه، در اکثر این آزمونهای هوش تلاش می شود که تواناییهای اندازه گیری شوند که به آزمون امکان دهد پیش بینی کننده معتبری از عملکرد تحصیلی باشد. به عبارت دیگر، بیشتر آزمونهای LQ، برای پیش بینی نمره های افراد در مدرسه طراحی می شوند. برای آن که ببینیم که این کار چگونه صورت می گیرد، می توان نگاهی به متداولترین آزمونهای LQ انداخت.