الف.
ایرانیان مهاجر و زبان فارسی
گرچه مرزهای جغرافیایی سیاسی الزاماً مرزهای زبانی نیستند، جدا کردن زبان دری (که معمولاً مربوط به کشورهای افغانستان و تاجیکستان است) از زبان فارسی (زبان ایرانیان) در آمار رسمی کانادا، بررسی تحول آماری این زبان میسر شده است.
در طی آمارگیریهای متعدد و بر مبنای پاسخی که افراد مهاجر به پرسش کدام زبان را زبان اصلی خود میدانید،
دادههای زیر در مجموع 10 سال گذشته قابل رویت است:
تحولات آماری زبان اصلی مهاجران کم و بیش رابطهای با شمار آنان دارد.
عواملی مانند حضور مهاجران قبل از مقطع زمانی 2005 1996، وزنه اقتصادی کشور مبدا و حمایت این کشورها از زبان خود در خارج از مرزها نیز میتوانند پارامترهایی باشند که شدیداً این آثار را تحت تاثیر قرار میدهد.
در این دوره زبان بنگالی با 17% رشد در صدر جدول و زبان فارسی با رشد منفی 27% در پایینترین رده جدول قرار میگیرد و این در حالی است که، همچنان که پیشتر آوردهایم، رشد مهاجران ایرانی در این دوره تقریباً ثابت مانده است.
دادههای این حوزه در نمودارهای زیر نشان داده شدهاند.
3.ب.
مهاجران ایرانی در متن مهاجران خاورمیانه وزارت مهاجرت و شهروندی کانادا کشورهای مبدا، مهاجرت این گروه را به 5 حوزه تقسیم میکند: آسیا و اقیانوس آرام، آفریقا و خاورمیانه، اروپا و بریتانیا، آمریکای جنوبی و مرکزی و آمریکا (ایالات متحده).
توزیع مهاجران این 5 حوزه به گونهای است که درنمودار 15 و تابلو 5 نمایش داده شده است.
در تمامی این ده سال آماری پرشمارترین مهاجران حوزه آفریقا و خاورمیانه مهاجران ایرانی بودهاند.
با این حال رشد این گروه از مهاجران ایرانی در این مقطع زمانی تقریباً رشدی برابر با صفر بوده است.
آمار مهاجران کشورهای غنا، عربی سعودی و اسرائیل نیز رشد سفر را نشان میدهد.
کشورهایی که آمار مهاجرانشان رشد منفی را نشان میدهد عبارتند از مصر (2%-)، عراق (3%-)، کویت (2%-)، آفریقای جنوبی (2%-) وسومالی (2%-).
مهاجران کشور زیمباوه با رشدی 17% در صدر جدول قرار میگیرند، کشورهای نیجریه، مراکش، لبنان، الجزیره، امارات عربی و سودان به ترتیب با 13%، 8%، 7%،6%، 5%، و 4% در رتبههای بعدی این جدول قرار دارند.
در نمودار 17 به مقایسه آماری برخی از کشورها پرداختهایم.
در دیگر آمارهای رسمی وزارت مهاجرت و شهروندی کانادا آمارهای مستقلی درباره کشورهای حوزههای پنجگانه داده نشده است.
این آمار را شاید بتوان در خلل دیگر دادهها (پراکندگی مهاجران کشورها در شهرهای کانادا، میزان سرمایهگذاری مهاجران، ...) یافت که فرصتی دیگر را میطلبد و در آنچه در پی میآید به برخی دادههای آماری مهاجران حوزه آفریقا و خاورمیانه میپردازیم که مهاجران ایرانی در راس آن قرار دارند.
1.شمار مردان مهاجر در کل کشورهای این حوزه 2% بیش از شمار زنان مهاجر بوده است.
این در حالی است که میانگین شمار زنان مهاجر در کل پنج حوزه مهاجرت 4% از مردان بیشتر بوده است.
گفتنی است که زنان ایالت متحده آمریکا و زنان حوزه آسیا به ترتیب 8% و 6% بیش از مردان به کانادا مهاجرت میکنند.
در مورد گروه سنی مهاجران مقیم، دادهها حکایت از آن دارند که گروه سنی 45 ـ 25 (زن و مرد) هم در میان مهاجران حوزها آفریقا و خاور میانه و هم در کل حوزههای پنج گانه بیشترین شمار مهاجران را شامل میشود.
توزیع دارندگان مدارک تحصیلی در میان مهاجران آفریقا و خاورمیانه تقریباً همان توزیعی است که در کل حوزهها دیده میشود.
مدارک تحصیلی در آمارهای مربوط عبارتند از: 9 سال تحصیل، 10 تا 12 سال تحصیل، 13 سال تحصیل و بیشتر، آموزشهای حرفهای، مدارک غیر دانشگاهی، لیسانس (کارشناسی)، فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) و دکترا.
همچنان که در نمودارهای 18 و19 میبینیم، دارندگان مدارک لیسانس با 31% کل دانش آموختگان پر شمارترین مهاجران این گروهند و دارندگان مدرک دکترا با 2% کل دانش آموختگان کم شمارترین گروه یاد شدهاند.
4.مهاجران موقت (دانشجویان و جویندگان بازار کار و بازرگانی) در منابع در دسترس، آماری درباره شمار دانشجویان ایرانی نیافتیم.
دسترسی به آمار دانشجویان در دانشگاههای مختلف کانادا شاید مطمئنترین راه رای بدست آوردن این اطلاعات باشد.
منابع داخلی بخصوص وزارت علوم نیز میتواند در این زمینه اطلاعاتی داشته باشد.
در مورد آمار نیروی کار و بازرگانان، با توجه به جابجایی مداوم اینان و عدم مرجع موثق و قابل دسترسی، کار پژوهش از مورد قبل نیز دشوارتر است و به فرصتهای بیشتری نیاز است.
پژوهش درباره این هر دو گروه در متن مهاجرت ایرانیان به کانادا چهره این مهاجرت را دقیقتر ترسیم خواهد کرد.
هم چنان که دیدم، در دوره یاد شده (2005ـ1996) رشد مهاجرین اجتماعی و سیاسی ایران به کانادا رو به کاهش نهاده است که میتواند نشان از فرو افتادن هیجانها و تلاطمهای ناشی از انقلاب در داخل کشور و ثبات نسبی اجتماعی آن داشته باشد.
با این حال درصد شمار مهاجرین ایرانی نسبت به سایر کشورها ثابت مانده است که دلایل آن را در پژوهشهای دیگری میتوان نشان داد.
سنجههایی چند وضعیت مهاجران ایرانی را از بسیاری مهاجران کانادا متمایز میکند.
به چند نمونه آن میپردازیم: 1.ایرانیان از کشوری به کانادا میروند که سنتاً کشور مبدا مهاجرت بزرگ نبوده است.
آنچه هم که در تاریخ ایران در این زمینه روی داده است (به مانند مهاجرت بخشی از ایرانیان زرتشتی به هند در آغاز ورود اعراب مسلمان به ایران) مقطعی بوده است.
2.در دورههای اخیر بحرانهای خاورمیانهای، ایران پذیرای شمار بسیار بالایی از مهاجران کشورهای همسایه بوده است.
در این رابطه، ساکنین این سرزمین مهاجرپذیر به دشواری در شرایط مهاجرت مهاجران خودشان را، حتی پس از سالها اقامت در سرزمین بیگانه، باور دارند.
همه ما به خوبی میدانیم که هنوز که هنوز است وقتی ایرانیان میخواهند مثلاً از یک کانادایی گفتگو به میان آورند از واژه خارجی استفاده میکنند.
3.رابطه ما با ساکنین کشورهای مهاجرپذیر کنونی رابطه مردمان سرزمینهای مستمره با اربابان سابقشان نیست، امری که به خوبی در مورد کشورهایی مانند الجزایر، موریتانی، ...
مصداق دارد.
4.سطح نسبتاً بالای تحصیلات ایرانیان نسبت به مردمان ساکن سرزمین مهاجرپذیر (که بخشی از این مسئله مستقیماً از سنجههای مهاجرپذیری اداره مهاجرت کانادا ناشی میشود) ایرانیان را در موقعیتی فراتر از مردمان این سرزمین قرار میدهد.
این امر ضرورتاً تلخی ناکامیهای شغلی و اجتماعی را در جامعه میزبان افزایش میدهد.
موارد یاد شده میتوانند در متن جامعه مهاجرپذیر و با حمایتهای معین و تعریف شدهای، از سویی به پتانسیل عظیمی برای تثبیت عملی جایگاه ایرانیان در زندگی اجتماعی تبدیل شوند و از دیگر سو پیوند با سرزمین مادریشان را توانایی بخشند.
شوربختانه، در نبود سامانه حمایتی تعریف شدهای از این گروه از ایرانیان، نیروهای بسیاری یا هرز میروند، یا به کلی از هر تلاش فرهنگی باز میمانند و یا در برزخی هویتی عمر خود در مهاجرت را سپری میکنند.
چنانچه در آمار دیدیم روند کاهش غمبار فارسی زبانی در کانادا، با وجود مهاجرت کم و بیش ثابت مهاجران مقیم، ادامه دار است و آشکارا از این نبود حمایت و همگرایی دم میزند.
ما ایرانیان کانادا، پس از چندین و چند سال مهاجرت هنوز از برپایی مراکز EdjtemaI ویژه خود عاجز ماندهایم و این در حالی است که تمامی قوانین کانادا در حوزه فعالیتهای چند فرهنگی راهکارهای قانونی برپایی چنین مراکزی را تعریف و مشخص کردهاند.
خود را دریابیم.
Bibliographie Beaudoin, Gérald-A., Le Partage des pouvoirs, , Éd.
de l'Université d'Ottawa (1983).
Bourne, L.S.
et Mark Flowers.
Changing urban places : mobility, migration and immigration in .
Research Paper 196, Centre for Urban and Community Studies, (1999).
Bumsted, J.
M., The peoples of , a post-confederation history, , Oxford University Press (1992).
Castonguay, Charles.
«Dynamique linguistique dans l’ouest de Montréal» dans Le Devoir, Montréal (19 mars 1997).
De Kinder, Louis, La Nouvelle et le monde, Montréal (Québec), Louis De Kinder, 2001.
Dickason, Olive Patricia, 's first nations: a history of founding peoples from earliest times, Norman () : press, 1992.
Dickason, Olive Patricia, Les premières nations, Sillery (Québec), Septentrion, 1996.
Fournier Marcel, Les Européens au des origines à 1765, Montréal, 1989.
Havard, Gilles, Les Français au Québec 1765 1865, un mouvement migratoire peu connu, Histoire de l'Amérique française, Paris, Flammarion, 2003.
Macdonald, , : immigration and colonization, 1841-1903, , Macmillan of Canada, (1970, c1966).
Macklin, A.
Report on Immigration and Refugee Law.
In Report of the Ontario Legal Aid Review: A blueprint for publicly funded legal services, v.3, pp.
969-1016, Ontario Legal Aid Review (1997).
Ministère de Citoyenneté et Immigration du Canada : http://www.cic.gc.ca/francais/ Ministre des Travaux publics et Services gouvernementaux , Citoyenneté et Immigration Canada.
Maintenir l'engagement du Canada en matière d'immigration : Le Plan d'immigration pour 2002 : http://www.cic.gc.ca/francais/pub/anrep02.html Renaud, Jean, et al.
Ils sont maintenant d’ici.
Les dix premières années au Québec des immigrants admis en 1989, Les Publications du Québec, Études, recherches et statistiques Numéro 4, MRCI (2001).
Krahn, Harvey, et al.
Educated and Underemployed: Refugee Integration into the Canadian Labour Market.
Journal of International Migration and Integration - Revue de l'intégration et de la migration internationale, vol.
1, no 1, pp.
59-84, (2000).
منبع : http://www.etebarmagazine.com