بسیاری از ما شاید در موقعیتهای مختلفی تجاربی از درد داشتهایم. تجاربی که بسیار ناخوشایند هستند و واکنشهای مختلفی را در ما ایجاد میکنند. برخی افراد بین انواع مختلف درد تفاوت قائل میشوند و برخی انواع درد را شدیدتر و آزار دهندهتر میدانند. مثل دنداندرد برای برخی افراد و یا سردرد برای عدهای دیگر. در هر حال شدت آن کم باشد یا زیاد به عنوان یک عامل مزاحمی شناخته میشود که برای فرد قابل تحمل نبوده و از اینرو به دنبال راهکارهایی بر میآید تا به رفع آن نائل شود. علاوه بر اینکه درد خود غیر قابل تحمل بوده و در اغلب موارد جنبههای مختلفی از زندگی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. از آن جهت که به عنوان یک علامت برای بیماری به شمار میرود قابل توجه است. از آن جهت است که فرد به دنبال رفع آن بر میآید و مساله را با احتیاط و دقت بیشتری مورد بررسی قرار میدهد. در تعریف انگیزه گفته میشود که عاملی است که فرد را به انجام یک عمل یا فعالیت وا میدارد و در واقع نیرویی است که به اعمال فرد جهت میدهد. از آنرو که درد به عنوان یک منبع نیرو دهنده یک رفتار در انسان است، رفتاری که او را به رفع علت درد یا کنترل درد میدارد یک انگیزه به شمار میرود. علاوه بر محرکات خوشایند مثل آرزوها و امیال یا مثلا یک شیرینی خوشمزه ، یک عامل انگیزشی به حساب میآیند که فرد برای رسیدن به آنها تلاش میکند. با بروز درد فرد به تلاش و تکاپو دست میزند تا از محرک آزارنده درد یا علت آن رها شود.
سیر تاریخی درد
عقاید مربوط به درد و تاثیرات آن در فرهنگهای غربی در طول قرون مختلف تحولات چشم گیری داشته است. در قرون وسطی افراد ارتشی آن را به عنوان یک سرپیچی و توهین میدانستند و آنرا صفتی زنانه قلمداد میکردند. ولی الهیون درد را نشانهای از مجازات و تادیب آسمانی (مربوط به خدا) میدانستند. تا قرن 13 میلادی رنج حضرت عیسی برای تمام کسانی که به کلیسا میرفتند موضوع محوری شده بود. در این زمان این ایده شکل گرفت که ، درد چیزی است که باید درمان شود یا تسکین یابد. درد به عنوان بخش مهمی از مسائل و مشکلات زندگی مورد توجه قرار گرفت و در ردیف بیماریهای مهمی مثل آنفلوآنزا و سینه پهلو قرار گرفت که همان اندازه قابل توجه به نظر میرسید.
عوامل موثر بر احساس درد
درد به عنوان یک تجربه حسی و عاطفی در نظر گرفته میشود، که ممکن است با یک ناراحتی واقعی جسمی همراه باشد و یا ممکن است چنین همراهی وجود نداشته باشد. این تعریفی است که برای درد ارائه میشود و آنرا یک تجربه ذهنی معرفی میکند که میتواند تحت تاثیر عوامل جسمانی یا حتی عوامل روان شناختی بوجود آمده باشد. یا تحت تاثیر عوامل دیگری شدت و ضعف آن متفاوت باشد.
عوامل جسمانی درد
ناراحتیها و مشکلات جسمانی اغلب با نشانههای مختلفی بروز میکنند. درد یکی از آن دسته از علائمی است که وجود یک مشکل جسمی را نشان میدهد. مثل دندان دردی که میتواند نشانی از وجود عفونت در ریشه دندان باشد. سردرد ، درد معده ، دردهای ناحیه چشم و ... علاماتی برای وجود مشکل در آن ناحیه میباشند، که ویژگی آگاهی دهنده و خبر دهنده برای فرد هستند که در آن ناحیه مشکلی وجود دارد که مستلزم توجه و رفع مشکل است.
عوامل روان شناختی
گاه دردهایی مشاهده میشود که هیچ علت جسمانی مسبب آنها نیستند. هر چند از لحاظ روانشناختی این نوع از دردها نیز حاوی پیامی هستند، اما پیام آنها مربوط به وجود یک مشکل جسمانی نیست. بلکه اغلب یک پیام روانشناختی مثل جلب توجه ، جلب حمایت ، اعتراض به شرایط موجود و ... در کار است. مثل دردهای شکمی که اغلب در کودکان سالهای اولیه دبستان دیده میشود و به منظور اجتناب از رفتن به مدرسه بکار برده میشوند. هر چند در این دسته از دردها درد واقعی وجود ندارد، اما دستهای از دردهای روانشناختی نیز وجود دارند که فرد واقعا احساس درد و ناراحتی میکند، در حالیکه آزمایشات و معاینات مختلف هیچ نوع مشکلی را در آن ناحیه تایید نمیکنند. سردردهای میگرنی را نیز معمولا جزو این نوع دردها طبقهبندی کردهاند و هر چند عدهای معتقدند که تغییرات در رگهای خونی موجب این سردردها میشود، اما تحقیقات نشان میدهد که معمولا عامل روانشناختی در کار است و این تغییرات رگهای خونی سردرد است نه علت آن درد عضو خیالی (مثل کسی که پایش قطع شده ، ولی احساس درد در ناحیه انگشتان پا که وجود ندارند میکند) و درد خارج از محل ضایعه یا آسیب نیز گاه در این طبقه قرار میگیرد.