شاید یکی از دلایل پائین بودن میانگین سطح کیفی تبلیغات رادیویی نسبت به تلویزیون، توجه نکردن به امکان تصویر سازی در ذهن مخاطب به وسیله صدا است. کاری که تنها به کمی دقت و توجه نیاز دارد و در مقابل تصویر سازی تلویزیونی ساده تر انجام می شود. به خصوص با در نظر گرفتن این نکته که ریشه های عمیق فرهنگ شاعرانه ما به ادبیات دوره پیش از ثبت تصویری و گرافیکی برمیگردد.
کوه را ننوش ، آب را بنوش
صدایی پیشنهاد می کند که دم به دم کوه بلند و پرصلابت کشور را بنوشید. سئوالی که پس از شنیدن صدای گوینده این تبلیغ، در ذهن شنوندگان تلویزیون ندیده شبکه های مختلف رادیو ایجاد می شود این است که چطور و به چه دلیل باید این «گنبد گیتی» را سرکشید.
به احتمال زیاد سفارش دهندگان آگهی، پیش از پخش رادیویی آن اطمینان حاصل کرده اند که شنوندگان، پیشتر، تصویر بطری آب مورد نظر را در رسانه برادر- تلویزیون- دیده اند و لازم نیست توضیح واضحات به امواج رادیویی بفرستند.
بسیاری از آگهی هایی که روزانه از رادیو پخش می شوند به همین شیوه ساخته شده اند. یعنی وابسته به تیزر تلویزیونی هستند. تعداد کمی هم به صورت اختصاصی به شکل صوتی به بخش بازرگانی صداوسیما ارائه می شوند. برای بعضی تبلیغات، نیاز به تلاش زیادی نیست. برای مثال وقتی مسئولان روابط عمومی یکی از بانک ها تصمیم می گیرند مهلت افتتاح حساب برای شرکت در قرعه کشی بی نظیر خود را به اطلاع عموم مردم برسانند، نام بردن از جوایز تخیلی این ماراتن برای تحریک اذهان و پیش بردن گام های عمومی به سمت گیشه های افتتاح حساب کافی است. تصویر های تلویزیونی تنها به ماندگاری چند لحظه بیشتر موضوع در ذهن مخاطب کمک می کنند. اما اصل قضیه اطلاع رسانی است و اعلام عدد و رقم جوایز و ذکر این نکته که مدل ماشین های اهدایی این بانک از بانک همسایه بالاتر است، تفاوتی در تبلیغ رادیویی یا تلویزیونی ندارد. به همین دلیل هم سفارش دهندگان این دست تبلیغات در نظر می گیرند که با استفاده از امواج رادیویی می توانند با هزینه کمتر و تکرار بیشتر، نام خود را بیشتر و بیشتر به ذهن مخاطب رسوخ دهند.
با این وجود درصد محدودی از صاحبان کالا، رادیو را به عنوان یک رسانه مستقل در نظر می گیرند. تنها به این دلیل ساده که «جذابیت تصویر» گیراتر از «صدای استریو» است. مسئول بخش تیزر های رادیویی یک شرکت تبلیغاتی، تیزر های تلویزیونی یک شرکت تولید کننده ماکارونی را مثال می زند که در کنار استفاده از یک موسیقی ملایم: «برای نشان دادن مراحل درست شدن ماکارونی از تصاویر زیبای طبیعت و همچنین یک کودک زیبا استفاده کرده است.» یعنی یک آگهی تصویری که: «بیننده را مشتاق می کند.» چنین تبلیغی به طور کامل تلویزیونی است و بردن آن به شبکه های رادیویی تاثیرش را خنثی خواهد کرد. اما کارخانه دیگری توانسته با تمرکز بر آگهی های رادیویی برای ماکارونی خود جایگاهی صوتی ایجاد کند.
تصویر صوتی
شاید یکی از دلایل پائین بودن میانگین سطح کیفی تبلیغات رادیویی نسبت به تلویزیون، توجه نکردن به امکان تصویر سازی در ذهن مخاطب به وسیله صدا است. کاری که تنها به کمی دقت و توجه نیاز دارد و در مقابل تصویر سازی تلویزیونی ساده تر انجام می شود. به خصوص با در نظر گرفتن این نکته که ریشه های عمیق فرهنگ شاعرانه ما به ادبیات دوره پیش از ثبت تصویری و گرافیکی برمی گردد. کافی است نگاهی به تبلیغات تلویزیونی کشورهایی مثل ایران و ایتالیا بیندازید و ببینید که در چنین کشورهایی کمتر می توان تیزر تلویزیونی پیدا کرد که سفارش دهنده یا سازنده آن به چشم های مخاطب خود اطمینان کامل داشته باشد. حجم بالایی از تبلیغات ما با شعر و توضیح و کلمه در ذهنمان می رود. پس چرا از این ویژگی فرهنگی بهتر استفاده نمی کنیم؟
«لطف الله زارعی قنواتی» سرپرست اداره کل بازرگانی صداوسیما می گوید: «تبلیغاتچی های ما واقعاً تبلیغات متناسب با رادیو نمی سازند. معمولاً یک تیزر تلویزیونی می سازند و می گویند صدایش هم از رادیو پخش شود.» او که خود در رشته تبلیغات و بازاریابی تحصیل کرده معتقد است سازندگان تبلیغ رادیو را در کنار روش های دیگر تبلیغی مثل روزنامه یا تبلیغات محیطی و برای یادآوری آنچه در تلویزیون می بینیم در نظر می گیرند. «اگر تیزر رادیویی خوب بسازند تاثیر بسیار بیشتر و بهتری خواهد داشت.»
همه تقصیر ها را هم نمی توان به گردن شرکت های تبلیغاتی انداخت. دست کم خودشان چنین چیزی را قبول ندارند: «مشاوره ضعیف نیست بلکه دست مان بسته است.» توضیح: «معمولاً مشاوران تبلیغاتی باید مشتری ها را راهنمایی کنند. به این معنی که مدیر کارخانه و کارکنان یک شرکت تولیدی باید وظایف خودشان را انجام دهند و وظیفه معرفی کالا را به مشاور تبلیغاتی خود بسپارند.» اما این اتفاق ساده در عمل بسیار پیچیده می شود: «مدیران شرکت ها می خواهند همه کارها در دست آنها باشد. به این دلیل که هزینه می کنند، یا اطمینان لازم وجود ندارد و نمی خواهند سرشان کلاه برود. به همین دلیل در کادر فنی هم دخالت می کنند و با اعمال سلیقه خود دست مشاور تبلیغاتی را می بندند.» مثلاً وقتی مشاور معتقد است برای رادیو باید تبلیغی جداگانه ساخته شود، صاحب کالا به تصور «هزینه اضافی» راه آن را می بندد و امر می کند که تیزر تلویزیونی خوب از آب درآمده، پس خوب است صدایش هم در رادیو پخش شود. نتیجه در بسیاری موارد این است که شنونده رادیو تصور می کند مثلاً فلان کارخانه صنعتی برای استیل خود تبلیغ می کند. اما کمی بعد با دیدن تیزر تلویزیونی آن می فهمد که: «آه، منظور از «استیل»، «سینک ظرفشویی» بوده!»
می شود- نمی شود
در رادیو پخش بعضی از انواع تبلیغ غیر ممکن است. مثلاً می توانید با خیال راحت گزارش یک مسابقه فوتبال را از شبکه ورزش رادیو بشنوید و البته زحمت بکشید که خودتان توپ را پیدا کنید، اما مطمئن باشید هیچ زیر نویس صوتی وجود ندارد که از شرایط ثبت نام فلان مرکز آموزشی خبر دهد و صفحه فوتبال شما را نیمه تار کند. تبلیغ دهندگان رادیویی حتماً باید منتظر پایان صحبت های گوینده بمانند حتی اگر گوینده مجبور شود آهنگ صحبتش را تند کند تا به پایان جمله برسد و توضیح هم بدهد که: «به دلیل زیاد شدن زمان پخش آگهی مجبوریم زودتر از حضور شما مرخص شویم.» زیاد و کم شدن حجم آگهی ها یا زمان پخش آن به نظر شخصی مجری یا تهیه کننده برنامه ربطی ندارد. حتی نوع تبلیغات هم از دست آنها خارج است. مجری یکی از برنامه های کاملاً فرهنگی شبکه فرهنگ از پخش بعضی آگهی ها در وقفه کوتاه برنامه ناراضی است. فرض کنید یک نویسنده کهنه کار، بعد از روز ها پیگیری و اصرار، راضی شده است. فرض کنید یک نویسنده کهنه کار، بعد از روز ها پیگیری و اصرار، راضی شده که قبول زحمت فرموده و در یک برنامه فرهنگی حاضر شود، برنامه قطع می شود و انواع و اقسام صداها، به شیوه های مختلف یک نوع «چیپس جدید» را به شنوندگان معرفی می کنند.
حتی سرپرست اداره کل بازرگانی صداوسیما هم اطلاع دقیقی از حجم و زمان پخش آگهی ها ندارد: «اختیار آن با ما نیست. به سلیقه سفارش دهندگان بستگی دارد که قبل از چه برنامه ای و چند بار می خواهند تبلیغ شان پخش شود.»
و ادامه می دهد: «حتی امروز که اینجا نشسته ایم مشخص نیست فردا چه تعداد آگهی از رادیو پخش خواهد شد.» چون: «آگهی ها یک روز جلوتر مشخص می شوند، شبکه های رادیویی حتی دو ساعت زود تر از پخش هم آگهی را قبول می کنند.»