این مقاله و طرح پژوهشی با جستجو فراوان در اینترنت و تحقیق در راستای صنعت گردشگری و توریسم ودر زمینه های مشکلات صنعت گردشگری در ایران و تحقیق در زمینه راهکارهای حل این مشکل ، وچگونگی برخوردبا این مشکلات در کشورهای جهان ، ارائه شده است .
< نام="" سایت="" های="" که="" از="" آن="" جستجو="" کرده="" ام="" را="" نوشته="" ام="" .="">>
در این مقاله و طرح پژوهشی در بخش اول ابتدا مفاهیم چند واژه را شرح داده ام .
دربخش دوم مقدمه ای برصنعت توریسم و گردشگری و صنعت طبیعت گردی درایران است در قسمت سوم راهکارهائی برای رشد و توسعه صنایع دستی و گردشگری در ایران را بررسی کرده ام .
در بخش چهارم مربوط به مشکلات گردشگری و در بخش پنجم راهکارهایی برای حل بعضی از این مشکلات پیشنهاد داده ام .
در بخش ششم طرح جدیدی جهت برنامه ریزی سفر برای گردشگران داخلی و خارجی و سفرهای هدفمند ارائه داده ام و دربخش هفتم محاسن و مزیتها کلی این طرح را بررسی کرده و در بخش هشتم سفر های ارزان قیمت کمپینگ توضیح داده ام و دربخش نهم بحث اشتغال زایی طرح را مطرح کرده و در بخش دهم چگونه این طرح می تواند یک طرح بین المللی باشد و دربخش یازدهم اهداف کلی این طرح را شرح داده ام و در پایان در بخش دوازدهم درخواستی از دولت و مسئولین در قبال عملی کردن این طرح را خواه انم.
امیدوارم روزی فرابرسد که که موفقیت و پیشرفت و عملی شدن این طرح را در سراسر کشور عزیزمان ایران و حتی در سراسر دنیا شاهد باشیم.
● بخش اول :مفاهیم چند واژه
ابتدا برآنم با بهرهمندی از آرای واژهشناسان و فرهنگنامهها، معانی لغوی و متعارف واژههای سفر، مسافرت، مسافر، جهانگردی و جهانگرد، گردشگری و گردشگر، توریسم و توریست را ارائه نمایم.
▪ مفاهیم سفر، مسافر
۱) سفر از ماده سفر است. مفهوم نخستین و اصلی آن کشف و آشکار شدن است. پرده برداشتن به منظور آشکار کردن نیتی پنهان را نیز سفر گویند. اگر موضوع، یا شیء و یا فردی در پس پرده قرار گرفته باشد و یا رویت آن برای دیگران ممکن نباشد اما پردهبرداری و رفع حجاب از روی آن شیء را با ماده سفر نمایان میسازند.
۲) سفر به معنی بقیه سپیدی روز پس از فرو شدن آفتاب و سپیدی صبح است.
۳) سفر به معنی صلح دادن میان دو قوم و میانجیگری کردن است.
۴) سفر به معنی بیرون شدن از شهر خود و به محلی دیگر رفتن و قطع مسافت نمودن است.
۵) سفر به معنی راهی که بپیمایند و از محلی به محل دور دیگری رفتن نیز آمده است.
(ع.صفیپور، ۱۳۷۷، ه .ق .ج ۲. ص ۵۶۲)
شاید دلیل اینکه سفر به معنی سپیدی آمده است این باشد که سپیدی به معنی روشنی و آگاهی است و طی سفر است که بسیاری از ناشناختههای ذهن آدمی (تاریکیها، نادانستهها)درباره نواحی و سرزمینها، طبیعت، مردم و... شناخته میشود. (روشنیها و دانستهها) وانگهی، سفر نیکی و بدی درون آدمی را آشکار میکند. (محلاتی، ص ۱۳۸۰ ص ۲)
مسافرت باعث سلامت اندیشه میشود و به تندرستی کمک میکند و مایه پیدایی و بروز شخصیت مسافر میشود. (لانکوار، ۱۳۸۱، ص ۶۸)
به راستی در حضر که واژه مخالف سفر است و به معنای ایستایی در میهن و سکون در محل زندگی است، آدمی به سبب نبود امکان دیدن مردم، سرزمینها، اشیا، شهرها و روستاها و خلاصه، جهان هستی بیرون از جایگاه کار و زندگی همیشگی خود، نمیتواند به کشف و در نتیجه به درک واقعیتهای موجود نائل آید و کمال پیدا کند و ذهنش روشن شود چه بسا بینشی محدود و بسته و ضمیری تیره و تار دارد.
سفیر (فرستاده شده) از مشتقات سفر است و به مسافر، سفیر هم میگویند و آن شخصی است که از سوی قبیله و قوم و یا کشوری به کشور و به میان ملت دیگری میرود و یا فرستاده میشود، تا میان آن دو قوم و یا ملت ایجاد پیوند و دوستی بنماید، به حل و فصل مسائل یاری رساند و بالاخره، به گسترش صلح و صفا میان مردم دو سرزمین همت گمارد.
سفر به معنی توجه دل به سوی حق تعالی است. (م. معین ۱۳۷۵ ص ۱۸۸۸ ج۲)
▪ مفاهیم جهانگردی و جهانگرد
جهانگردی واژهای است فارسی و به معنای گردیدن به دور جهان است و جهانگرد به مفهوم جهان گردنده و آنکه در اقطار عالم بسیار سفر کند آمده است. (ع.ا.دهخدا. ۱۳۲۵- ص ۱۱ ج۱۹)
واژههای جهانگردی و جهانگرد در واقع فارسی شده سیاحت و سیاح است و جهانگرد کسی است که زیاد سفر میکند.
در زبان فارسی و در میان مردم تفاوتی میان جهانگردی، جهانگرد و مسافرت، مسافر وجود دارد، در واقع امر، کمیت دفعات جابهجایی و حرکت مردم و مدت زمان آن موجب اختلاف میان مفهوم جهانگرد و مسافر است.
مردم فارسیزبان به کسی جهانگرد میگویند که بسیار سفر میکند. با اینکه کاربرد این واژه از سالهای پیش در ایران (شاید ۱۳۱۴) متداول شده است لیکن هنوز میان مردم و در گفتوگوی روزمره چندان رایج نیست. آنچه رواج بسیار دارد، کاربری واژههای سفر، مسافرت و مسافر است که انصافا علاوه بر اینکه در برگیرنده همه گونههای جابهجاییها: دور، نزدیک، کوتاه و بلندمدت است، مفاهیم ژرف و گستردهای را نیز در بر دارد که پیش از این به آن اشاره شد
▪ گردشگری و گردشگر
واژههای مزبور که شاید ترجمه واژه عربی <سیر> و یا واژه فرانسوی <پرومناد> باشد، بهرغم تلاش مسوولان امور فرهنگی در انتشار آن در میان مردم، تاکنون نه در گفتوگوهای روزانه و نه در نوشتههای نویسندگان و یا سرودههای شاعران و... به هیچوجهی جا و مکانی نداشته و به کار نمیرود.
گردش کردن و یا رفتن در زبان فارسی و میان فارسیزبانان مفاهیم محدود زمانی و مکانی خود را دارد: قدم زدن، بیرون رفتن از خانه و یا محل کار برای مدتی اندک، به بوستان و خیابان رفتن و خلاصه، گردیدن در پیرامون محیط همیشگی زندگی و کار برای زمانی کوتاه، مثلا چند ساعت است و نه به معانی مسافرت کردن. در فرهنگ معین، گردش به معنای زیر است: گردیدن، حرکت دورانی، دور زدن حرکت، تحول، صرف و ... گردش کردن به معنای گشت رفتن، تفریح کردن و...(معین. محمد ۱۳۷۵، چاپ نهم، ص۳۲۴۰. ج۳)
▪ توریسم و توریست
از نظر تولد و پیدایش واژه، تقریبا همه بر این گفتهاند که <توریسم> مدتی طولانی پیش از واژه <توریست> پیدا شد. واژه فرانسوی <توریسم> استنتاج و رونویسی واژه انگلیسی توریست است که معمولا از واژهای بسیار فرانسوی برآمده است.(بوایه، م ۱۹۷۴. پ۷)
هر چند در انگلیس سده هجدهم فقط واژه تور (چرخش، چرخیدن، گردش، گشتن)به کار میرفت.
تور و یا گراندتور (گردش بزرگ) به مفهوم مسافرتهایی بود که جوانان ثروتمند انگلیسی در زمان تحصیلاتشان انجام میدادند با اینکه این جوانان کمتر به پژوهش و کاوش و بیشتر به سرگرمی و تفریح میپرداختند، اما این مسافرت بهعنوان مکمل ضروری برای آموزش و پرورش آنان تلقی میشد.
توریسم>توریست>توریسم>پرومناد>سیر>