این روزها تقریباً همه از افسرده بودن حرف میزنند ولی افسرده بودن یعنی چه؟ آیا یک اصطلاح پزشکی نظیر عفونی شدن است و یا به مفهوم بیدل و دماغ بودن نزدیکتر است؟ آیا میتوانید افسردگی را به طور روشن با کلماتی که قابل درک برای دیگران باشد توصیف کنید؟ به احتمال زیاد درخواهید یافت که روشن و واضح بودن در این مورد کاری بس دشوار است زیرا کلمه افسردگی به طرق مختلف توسط آدمهای مختلف به کار میرود. برای بعضیها افسردگی یک حالت است، برای بعضی دیگر یک نوع خاص تجربه. برخی از مردم آن را یک واکنش عاطفی در قبال زندگی میدانند و برخی افسردگی را یک بیماری بشمار میآورند [1]. روانشناس معروف "مارتین سلیگمن" افسردگی را به عنوان سرماخوردگی روانی میشناسد. این تشبیه به خاطر شیوع فراوان این اختلال روانی است. در حدود 12 درصد مردم در دورانی از زندگی خود به ویژه در جوانی به درجاتی خفیف از حالات افسردگی مبتلا میشوند[2]. هیچ انسانی از افسردگی و اضطراب، تشویش و نگرانی مصون نیست. هر فردی در طول عمر خود بالاخره طعم ناگوار محرومیت، یأس و سرخوردگی و ماتم را مزمزه میکند[3].
افسردگی حالتی از اندوه، ناامیدی و بیچارگی همراه با کندی و رخوت در فعالیتهای فیزیولوژیکی و روانی است. حالتی مشخص همراه با غمگینی، گرفتگی، بیحوصلگی، کاهش عمیق میل به فعالیتهای لذتبخش روزمره مثل ورزش، تفریح و غذا خوردن است. افسردگی در افراد بالای چهل سال شایع است و با آشفتگی و بیقراری همراه است[4].
97 درصد از بیماران مبتلا به افسردگی از کاهش انرژی شکایت دارند که این کاهش انرژی بر روی حرفه، تحصیل و انگیزه فرد تأثیر میگذارد[5].
اتیولوژی افسردگی:
در اکثر اختلالات خلقی، بینظمی در آمینهای بیوژنیک مشاهده میشود. دو واسطه شیمیایی مهم در این زمینه سروتونین و نوراپینفرین میباشد. کاهش میزان سروتونین سبب تسهیل افسردگی میگردد. به طوری که مهارکنندههای اختصاصی بازجذب سروتونین نظیر فلوگزتین تأثیر خوبی در درمان افسردگی داشتهاند. همین طور کاهش میزان نوراپینفرین نیز در گیرندههای پسسیناپسی باعث افسردگی میشود. دوپامین را نیز در پاتوفیزیولوژی بیماری دخیل میدانند. فعالیت دوپامین در افسردگی کاهش مییابد[6].
شایان ذکر است که تن و روان به یکدیگر کاملاً مرتبط هستند و آزردگی یکی، رنجوری دیگری را به همراه دارد. مسائل جسمانی تأثیر چشمگیری بر روان دارند و نباید به آنها بیتوجه بود. اگر نسبت به غذای خود بیتوجه باشید، خواب ناکافی و نامرتب داشته باشید و هیچگاه به ورزش و فعالیت بدنی کافی نپردازید، به طوری که عضلانی ضعیف و اندامی ناموزون داشته باشید، مطمئن باشید که در برابر ناملایمات روحی نیز آسیبپذیر خواهید بود و احساس و عواطف شما نیز به سهولت ممکن است دچار صدمه شود[2].
درمان افسردگی:
از آنجا که عوامل مختلفی منجر به افسردگی میشود؛ روشهای درمانی مختلفی برای افسردگی وجود دارد، در مواقعی این درمانها عوامل مسبب افسردگی را هدف میگیرند. اغلب این روشها بدان جهت استفاده میشود که مفید بودنشان به اثبات رسیده و یا پزشک در استفاده از آنها آشنایی بیشتری دارد. دارو درمانی اساس درمان افسردگیهای عمده و اساسی است. مؤثر واقع شدن داروهای ضد افسردگی به اثبات رسیده است، اما انتخاب بهترین داروها و به حداقل رسانیدن عوارض جانبی ناشی از مصرف آنها هنوز مسائل مهمی هستند که باید مدنظر قرار گیرند. درمان از طریق شوک الکتریکی ECT در سالهای اخیر بدنام بوده است اما این شیوه هنوز مؤثرترین روش درمانی برای افسردگیهای جدی است و در تخفیف دادن و یا از بین بردن میل به خودکشی بسیار مؤثر است. در بسیاری از موارد وقتی سایر روشهای درمانی مؤثر واقع نمیشوند، درمان از طریق شوک الکتریکی مؤثر است. روان درمانی همیشه برای افسردگیهایی که به اقدام درمانی نیاز دارند، مناسب است. روان درمانی انواع گوناگونی دارد، از روان درمانی حمایتی گرفته تا روشهایی با هدفهای جاهطلبانهتر، برای برطرف ساختن مؤثر نشانههای افسردگی، پیبردن به دلایل روانشناختی افسردگی و کمک به بیمار برای رسیدن به فراست و تغییر ویژگیهای شخصیتی و رفتارهایی که از بازگشت دوباره افسردگی جلوگیری میکند. سایر روشهای درمانی مانند ورزش کردن، محروم کردن از خواب، نور درمانی و جراحی روانی جای بحث دارند و پژوهش درباره آنها ادامه دارد، به نظر میرسد که هریک از این روشهای درمانی در برخی از بیماران مفید واقع شوند[7].
ورزش ضمن حفظ سلامت و ایجاد ورزیدگی جسمانی سبب پرورش روان و رشد شخصیت و تقویت روحی و افزایش شهامت، استقامت و تعدیل عواطف میگردد و نیز باعث رفع انزواطلبی، ترس، افسردگی و دستیابی به شادابی، نشاط و ظهور امکانات درونی انسان و بهرهمندی از آن میشود[8].