از آغاز تشکیل اجتماعات بشری ورزش نیز وجود داشته است.
انسانهای غارنشین برای محافظت از خانواده و یا خانه های مسکونیشان مجبور بودند که با حیوانات وحشی و یا انسانهای دیگر بجنگند.
همین امر سبب شد که اعضای یک خانواده عارنشین، در هنگام فراغت با یکدیگر به تمرین و ورزش بپردازند تا در صورت حمله حیوان و یا انسان متجاوزی آمادگی لازم را داشته باشند.
با پیشرفت تمدن بشری و تشکیل اجتماعاتی در شهر کوچک، ارتشهایی برای دفاع از شهرها پدید آمدند.
در این زمان تمرینهای وزرشهای رزمی شکل منسجم منظم به خود گرفت و اهالی هر شهر و مخصوصا” جوانان، وظیفه داشتند که در تمرینهای ورزشی شرکت کنند.
در آثار باقیمانده از تمدنهای باستانی سومر و بابل، نشانه هایی از ورزشهای گوناگون وجود دارد.
در مصر باستان هم انواع مختلف ورزش وجود داشته است.
تصاویری که بر روی دیوارهای مقبره های فرعونهای مصر باقیمانده، نشان میدهند که از 3400 سال قبل از میلاد، مردم مصر به بازیهای مختلف ورزشی علاقه مند بودهاند.
معمولا” اقوام مختلف و مردم هر تمدنی ورزشهای خاص خود را داشتند.
در تمدن جزیره کرت، نمایش شگفت انگیز رقص بر روی شاخهای گاو جمعیت زیادی را به خود جلب میکرد.
ورزشهای رزمی با اوج گرفتن سه تمدن بزرگ ایران، یونان و روم نظم تازهای یافت.
ورزش در ایران باستان چگونه بود؟
ایرانیان از قدیم الایام به پرورش بدن اهمیت میدادند و ورزش را امری ضروری میدانستند.
در دو کتاب مذهبی ایرانیان باستان، یعنی کتاب اوستا ومینو خرد پهلوی درباره نیرومندی جسم انسانی بحث شده وازمردم خواسته شده که تربیت جسم را با پرورش روح هماهنگ سازند و قوت بدن را وسیله خدمت به دیگران نمایند.
قدیمیترین تربیت ملی و اجتماعی ایرانیان را میتوان تربیت رادمردی یا پهلوانی و قهرمانی دانست.
در ایران باستان مهمترین بخش تربیت نوجوانان ورزشهای رزمی بود.
نوجوانان بتدریج با اسبدوانی، ارابه رانی، چوگان بازی، دو و زورآزمایی آشنا میشدند.
گزنفون ( 427 تا 354 قبل از میلاد ) سردار و مورخ یونانی ضمن تاکید بر این نکته که ایرانیان برای این ورزشها اهمیت خاصی قائل میشدند، از « سحرخیزی» نوجوانان ورزشکار ایرانی سخن میگوید.
استرابون ( 63 قبل از میلاد تا 20 بعد از میلاد) مورخ یونانی تصریح میکند که در میدانهای ورزش، جوانان را پیش از برآمدن آفتاب با صدای شیپور حاضرباش از خواب بیدار میکردند.
سپس جوانان به گروههای پنجاه نفری تقسیم و برای انجام برنامههای پرورشی آماده میشدند.
هرودوت ( حدود 486 تا 420 قبل از میلاد) مورخ دیگر یونانی در کتاب تاریخ خود بارها به اهمیتی که ایرانیان باستان به ورزش و تربیت بدنی قائل میشدند اشاره کرده است.
او میگوید: « ایرانیان به فرزندان خود سه چیز میآموختند: اوّل، اسب سواری، دوم، تیراندازی، سوم، راستگویی.
»
ایرانیان باستان به چه ورزشهایی بیشتر علاقه داشتند؟
فردوسی ، شاعر بزرگ و حکیم اندیشمند ایران در اشعار خود از ورزشها و سلاحهایی نام میبرد که عبارت از: کمنداندازی که برای حمله از مسافت دومورد استفاده قرار میگرفت وجنس آن از چرم و یا رسن بود.
شمشیرزنی، پرتاب زوبین، تیراندازی، اسب سواری، شکار، چوگان و شنا از ورزشهای دیگر مورد علاقه ایرانیان بود.
استرابون جغرافیادان و مورخ یونانی ضمن اشاره به دلبستگی فراوان مردم ایران باستان به انواع ورزش، درباره علاقه ایرانیان به ورزش شنا مینویسد: « ایرانیان به کودکان خود شنا میآموختند و اغلب جوانانی که به سن 15 سالگی میرسیدند این فنّ را آموخته بودند.
یکی از آموزشهای مخصوص شنا در میان جوانان ایرانی آن بود که از جوی و نهر و رود بگذرند و جامه و سلاح خود را خشک نگه دارند و یا بارهای گرانی را از رودخانه عبور دهند.
از طرفی چون عموما” مردم در پیرامون شهرها و رودخانهها و نهرها استحمام میکردند، شنا کردند را نیز میآموختند و این عمل در ایران مرسوم شد و باقی ماند.
»
مسابقات ارابهرانی در یونان باستان چگونه انجام میگرفت؟
مردم یونان به تماشای مسابقات ارّابهرانی علاقه فراوان داشتند.
این مسابقات با بازیهایدیگر تفاوت داشت و معمولا” صاحبان ارابه و اسبها کسانی را استخدام میکردند که در ارابهرانی مهارت داشتند.
در سال 416 قبل از میلاد، یک نظامی ثروتمند یونانی به نام آلسیبیاد 9 ارابه به میدان آورد و برنده اولین، دومین و چهارمین جایزه شد.
البته سالها قبل از آغاز مسابقات المپیک، جنگجویان یونانی به مسابقات ارابهرانی علاقه فراوان داشتند.
هومر، شاعر یونانی، در آثار خود از اجرای مساقات سخن میگوید که بخشی از مراسم به خاک سپردن جنگجوی معروف یونان پاتروکلوس بود.
در این مسابقات هر ارّابهای فقط با دو اسب کشیده میشد.
پس از علامت دادن، ارابهرانان همگی اسبهایشان را شلاق میزدند و دهانه را میکشیدند و آنها را وادار به حرکت میکردند.
آنها در میان گرد و غبار برای آنکه اسبهایشان با سرعت بیشتری حرکت کنند، فریاد میکشیدند.
مسابقات ارابهرانی از مسابقاتی بود که پس از ضعف و سقوط یونان، به روم برده شد.
مسابقات المپیک از چه زمانی آغاز شد؟
ورزش در یونان باستان سرانجام به بازیهای المپیک منجر شد، ولی هنوز هم هیچ کس بدرستی نمیداند که این بازیها را چه کسی آغاز کرد یا چطور شد که این بازیها معمول شد.
در یونان باستان مردم به یک خدا عقیده نداشتند.
آنها خدایان ساختگی بسیاری را میپرستیدند و در واقع از نظر عقیدتی مشرک بودند.
یونانیها درباره هر کدام از خدایان خود افسانههایی ساخته بودند.
یکی از خدایان آنها زئوس نام داشت.
زئوس را پدر خدایان میدانستند و میگفتند که او خدای خدایان و خدای تمام انسانهاست.
به عقیده آنها زئوس روزی جشنی گرفت و برای سرگری مردم این بازیها را به راه انداخت.
یونانیها افسانه دیگری هم داشتند.
میگفتند که روزی شاه سرزمین الیس به زئوس بیاحترامی کرد.
یکی از پسران زئوس، در دشت المپیاد با او کشتی گرفت و او را شکست داد.
آن وقت در آنجا زمینی را نشان کرد و دستور داد تا در آنجا بازیهای المپیک به افتخار زئوس برپا شود.
البته اینها افسانههایی هستند که انسانهای مشرک ساختهاند.
شروع بازیهای المپیک داستان دیگری هم دارد که به واقعیت نزدیکتر است.
دشت المپیا در نزدیکی سه شهر یونان به نامهای پیزا، الیس و اسپارتا قرار دارد.
در روزگارهای قدیم هر کدام از این شهرها برای خودش حکومت جداگانهای داشت.
این سه شهر همیشه با هم در حال جنگ بودند.
وقتی که سران این شهرها میخواستند آشتی کنند، در دشت المپیا جمع میشدند و با هم مشورت میکردند.
بازیهای المپیک هم برای سرگرمی سران این شهرها و همراهان آنها برگزار میگردید.
سران این شهرها با هم قرار گذاشتند که در مدتی که این بازیها ادامه دارد هیچ کس ابزار جنگی به دشت المپیا نبرد و در اندیشه جنگ نباشد.
وقتی که کم کم بازیها مشهور شد، مردم بیشتری برای تماشا میرفتند.
برگزارکنندگان آن مراسم یک زمین دایره شکل برای بازیها درست میکردند.
تماشاچیان دور این زمین میایستادند و بازیها را تماشا میکردند.
در آغاز، بازیهای المپیک پنج رشته داشت: دو، پرش طول، پرتاب وزنه، پرتاب نیزه و کشتی.
برای هر مسابقه هم یک مدال در نظر گرفته بودند.
مسابقه پرش طول از مهمترین بازیها بود.
نزدیک به 2700 سال پیش نام بازیها و ورزشکاران برنده روی کاغذ نوشته شد.
ما این تاریخ را سرآغاز بازیهای المپیک میدانیم.
اولین کسی که نامش جزو برندگان نوشته شد، یک دونده بود.
مدتی بعد مسابقه مشتزنی به بازیها اضافه گردید.
در آن زمان داورهای بازی کاری به وزن مشتزنها نداشتند.
وقت را هم حساب نمیکردند.
هر مسابقه مدتها طول میکشید.
وقتی که یکی از دومشتزن بکلی خسته میشد یا از حال میرفت و به زمین میافتاد مسابقه تمام میشد.
مسابقه مشتزنی به زبان یونانی پانکراتیوم نامیده میشد و برای اولین بار در المپیاد سی و هشتم به بازیها اضافه شد.
بعد از مرگ اسکندر، یونان ضعیف شد و استقلال خود را از دست داد.
در عوض امپراتوری روم نیرومند شد و وسعت یافت و بتدریج اداره بازیهای المپیک به دست امپراتوران روم افتاد.
مسابقات المپیک چگونه دوباره آغاز شد؟
نزدیک به 120 سا ل پیش، باستان شناسها خرابه های المپیا را از زیر خاک بیرون آوردند.
آنها سعی کردند که دوباره آنها را بسازند.
بعدها یک مرد فرانسوی به نام پیردو کوبرتن به این فکر افتاد که با نوشتن مقالاتی مردم کشورها را به برقراری مجدد مسابقات المپیک تشویق کند، ولی شروع به نوشتن مقالات پرشوری کرد.
مقالههای او توجه افراد بسیاری را به این موضوع جلب کرد.
کوبرتن از مردم میخواست که بازیهای المپیک را دوباره احیا کنند و درباره ارزش این بازیها نوشت: « وقتی ما میتوانیم دنیای بهتری داشته باشیم که جوانان بهتری تربیت کنیم.
با این بازیها میتوانیم جوانان بهتری پرورش بدهیم.
شرکت در این بازیها بهتر از برنده شدن است.
در زندگی مهم آن است که خوب مبارزه کنیم.
برنده شدن مهم نیست.
»
سرانجام نوشتههای کوبرتن به نتیجه رسید.
نمایندگان چندین کشور دور هم جمع شدند.
آنها برای آغاز بازیها نقشههایی کشیدند.
قرار شد که ورزشکاران سراسر جهان در این بازیها شرکت کنند.
علامت بازیهای المپیک چیست و چه مفهومی دارد؟
علامت بازیهای المپیک پنج دایره رنگی است.
این دایرهها یکدیگر را قطع میکنند.
هر دایره نشانه یک قارّه است.
در زیر این دایرهها نوشتهاند: تندتر، بالاتر، تواناتر.
پنج رنگ دایره عبارتاند از: سیاه، آبی، زرد، سبز و قرمز.
علت انتخاب این رنگها آن است که به پرچم هر کشور که نگاه کنید یکی از رنگها را در آن میبینید.
پرچم المپیک سفید است و در وسط آن این پنج دایره را کشیدهاند.
در دشت المپیا معبدی هست که همیشه آتشی در آن روشن است.
پیـش از آغاز بازیها، یک دونـده مشعـلی را با آن روشن میکند.
آن وقـت به طرف جای بازیهای المپیک میدود.
چندین دونده این مشعل را دست به دست میبرند.
تا مشعل به محل بازیها برسد.
مشعل بازیهای المپیک را با این مشعل روشن میکنند و پس از روشن شدن آنها بازیها آغاز میشود.
در پایان بازیها مشعل را خاموش میکنند.
در آخر بازیها، مدالهای برنده را تقسیم میکنند: مدال طلا برای نفر اوّل، مدال نقره برای نفر دوم و مدال برنز برای نفر سوم.
اولین دوره جدید مسابقات المپیک در کجا انجام شد؟
کوبرتن ابتدا در نظر داشت که اولین دوره بازیها را در سال 1900 و در پاریس برگزار کند، امّا با اصرار نماینده یونان در جلسهای که برای گزینش مکان بازیها تشکیل شده بود، جلسه موافقت که اولین دوره بازیها در آتن برگزار شود.
اولین دوره بازیهای المپیک جدید به طور رسمی در 5 آوریل 1896 در حضور 80 هزار تن تماشاگر در آتن آغاز شد.
تعداد کشورهای شرکت کننده کمتر از 15 و رشته هایی که به مسابقه گذاشته شد عبارت بود از: دو و میدانی، دوچرخهسواری، شمشیربازی، ژیمناسیک، تنیس، تیراندازی، شنا، وزنهبرداری، و کشتی.
قایقرانی و پاروزنی نیز جزء برنامه بود که به دلیل نامساعد بودن هوا برگزار نشد و نیز مسابقه و نمایشهایی با اسب در برنامه بازیها وجود داشت.
اولین رشتهای که در المپیک اوّل به اجرا درآمد و مدال گرفت، پرش سه گام بود که یک امریکایی با نتیجه 71/13 متر در آن اوّل شد و اولین مدال نقره المپیک را تصاحب کرد.
دو تیم دو و میدانی امریکا به طور کلی در بازیهای آتن کلیه مدالهای دو و میدانی را، بجز مدالهای دوی ماراتون و 800 متر و 1500 متر، به دست آورد.
در دوی ماراتـون پـیروزی اسـپریدون لوئیـس، دونده یـونانی، هیجان عجـیب و بیمانندی در مردم یونان به وجود آورد.
اسپریدون لوئیس دهقانزادهای بود که خود نیز چوپانی و دهقانی میکرد.
وی در زمان گذراندن خدمت سربازی، استعداد و قدرت خوبی در دوهای استقامت از خود نشان داده بود.
مسابقه دوی ماراتون اولین المپیک در حدود ساعت دو بعدازظهر در هوایی سرد و ابری با صدای شلیک تپانچه آغاز شد.
بعد از 30 دقیقه، دونده فرانسوی با حدود دو کیلومتر فاصله از نفر دوم پیشتازی میکرد و در زمانی که مسافت به نیمه رسید، دوندگان فرانسه، استرالیا و امریکا به ترتیب اول، دوم و سوم بودند و البته دونده فرانسه به اسم لرماسیاکس به فاصله بسیار در صدر بود، و لوئیس – امید یونانیها – حتی در بین چهار نفر اول هم نبود.
دونده پیشتاز فرانسوی در کیلومتر 32 استقامتش تمام شد و در حالی که تقریبا” بی حال بود، از مسابقه بیرون رفت.
در این هنگام لوئیس یونانی کمکم خود را به گروه صدر رساند و دوشادوش دونده استرالیا پیش رفت.
در کیلومتر 36، دونده استرالیا نیز ناگهان از شدت ضعف بر زمین سقوط کرد و در نتیجه لوئیس یک تنه پیش میرفت.
وقتی که لوئیس به عنوان نفر اول وارد ورزشگاه شد تا دور پایان را آغاز کند، هیجان و شادی یونانیها چنان بود که در هیچ المپیکی نظیر آن دیده نشد.
ولیعهد یونان از جایگاه خود برخاست.
خود را به محل در ورودی ورزشگاه رساند و پا به پای قهرمان کشورش دور پایانی را دوید.
پس از پایان بازیهای المپیک، پادشاه یونان، لوئیس را به حضور خواست و از او خواست که بگوید در مقابل پیروزی بزرگی که به دست آورده، چه جایزهای میخواهد.
لوئیس تنها خواستار یک اسب و چند « دلو» مخصوص حـمل آب شد تا بتـوانـد بـه وسـیله آن از دهـکـدهاش آب بـه آتـن آورده و بفروشد.
در آن زمان مردم آتن با کمبود آب روبه رو بودند و آب خنک و گوارا از دهکدههای اطراف خریدار داشت.
گفته میشود یکی از دلایل استقامت و قدرت دوندگی لوئیس این بوده است که علاوه بر زراعت و گلهداری، همه روزه دوبار با قاطر آب را از دهکدهاش به آتن میآورد و میفروخت و همیشه این مسافت طولانی را در کنار قاطر میدوید.
لوئیس بعد از شرکت و پیروزی در دوی ماراتون المپیک اوّل، هرگز در هیچ مسابقه دیگری شرکت نکرد.
در المپیک اوّل تعداد شرکت کنندهها اندک و دوسوم آنها یونانی بودند، ولی انجام ورزشها در آتن سرآغازی برای بازیهای المپیک بود.
در روم باستان ورزش بوکس چگونه انجام میگرفت؟
ما امروزه ورزش بوکس را ورزشی طاقتفرسا و دشوار میدانیم، امّا در روم باستان مسابقههایی به نام مسابقات مشتزنی انجام میگرفت که براستی وحشیانه و ضد انسانی بودند.
بوکسورها دستکشهای مخصوص در دست میکردند که کائستی نامیده میشد.
این دستکشهای چرمی از ساچمههای آهنی یا سربی پر گشته بود.
ضربههایی که به وسیله این دستکشها بر بدن ورزشکار وارد میآمد، بسیار دردناک بودند.
دستکشهایی که امروزه بوکسورها به دست میکنند بیشتر برای کاستن تأثیر ضربههاست، امّا دستکشهای بوکسورهای روم باستان برای شدیدتر شدن ضربهها درست شده بود.
بوکسورهای رومی هیچ پوششی نداشتند و به همین علت بدنهای آنها بشدت مجروح و خونآلود میشد.
هوراس، شاعر رومی میگوید که اگر تماشاگران بازی را خسته کننده و یکنواخت میدیدند با فریادهای خود ورزشکاران را به زدن ضربههای شدیدتر تشویق میکردند.
یکی از بوکسورهای بیرحم روم باستان داموکسن از شهر سیراکیوز بود.
او در هنگام مسابقه بر رقیب خود ضربههای مرگبار فرود میآورد.
بیرحمی و قساوت او در هنگام مسابقه با باکسور دیگری به نام کرویگاز موجب شد که برای همیشه از مسابقات محروم بماند.
ماجرایی که منجر به کنار گذاشتن او از مسابقه شد آن بود که یک بار مسابقه او با کرویگاز آنقدر طول کشید که داوران از آنان خواستند از مشتزنی دست بکشند.
آن وقت قرار شد که هر کس به نوبت یک مشت بزند.
اولین ضربه را کرویگاز وارد آورد که کرویگاز وارد آورد که گر چه شدید بود، امّا موجب صدمه چندانی نشد.
ضربه بعدی را داموکسن بیرحم و وحشی آنچنان بر شکم رقیب زد که باعث مرگ فوری کرویگاز شد و این نمونهای از آن وحشیگریهای روم باستان بود.
ورزش بوکس در روم باستان با رواج گرفتن دستکشهایی که آن را کائستوس مینامیدند، شکل وحشیانهتری به خود گرفت.
کائستوس ترکیبی از تسمه و سنگ بود که مشت را به صورت سلاحی مرگبار در آورده بود.
پس از مدتی استفاده از این دستکشها اجباری شد و از آن پس اغلب مسابقههای بوکس به مرگ یکی از بازیکنان منجر میشد.
معمولا” برندگان این مسابقات وحشیانه، سخت مجروح میشدند.
در روم باستان ساکنان شهرها به شارمندان، بردگان و خارجیان تقسیم میشدند.
شارمندان از حقوق و مزایای مدنی خاصی برخوردار بودند که از جمله حق ازدواج قانونی و دارا بودن ملک در جامعه رومی نیز بود.
شارمندان خود را « مردم آزاد » میدانستند.
مردم آزاد شهر رم و دیگر شهرهای امپراتوری وسیع روم به تماشای مسابقه علاقه بسیار داشتند، امّا تنها مسابقات نبود که آنان را به شور و هیجان وا میداشت.
نمایش مبارزه بیرحمانه و خونین گلادیاتورها با هم و یا با حیوانات وحشی که در کلوزیوم و دیگر میدانها انجام میشد، دهها هزار تماشاگر رومی را به خود جلب میکرد.
کشتی از چه زمانی در اجتماعات بشری به وجود آمد؟
کشتی مبارزه ورزشکارانهای است که در آن کشتی گیر با زورآزمایی با حریف سعی میکند که هر دو شانه حریف را به مدت یک ثانیه روی تشک میخکوب کند.
امروزه در مسابقات بین المللی هر کشتی در سه دور سه دقیقهای انجام میشود.
کشتی یکی از با سابقهترین رشتههای ورزشی است.
کشتی گرفتن از دوران ظهور انسانهای اولیه انجام میگرفت.
انسانهای نخستین که فاقد هر گونه اسلحه بودند، برای دفاع از خود با حیوانات یا انسانهای دیگر گلاویز میشدند.
بتدریج آنها پی بردند که برای نیرومند ساختن خود باید با افراد دیگر زورآزمایی کنند.
بنابراین بخشی از اوقات فراغت انسانهای اولیه با کشتی گرفتن سپری میشد.
با پدید آمدن و رشد و توسعه تمدن بشری در بینالنهرین، مصر، چین و هند کشتی گرفتن مقررات تازهای یافت.
کتیبهها و آثاری که از دوران باستان کشف شده نشان میدهند که « کشتی » در میان مصریها و آشوریها رواج داشته است.
در کتیبههایی که از دهکدهای به نام « بنی حسن » به دست آمده است، نقاشیهایی وجود دارند که حالات مختلف کشتی گرفتن را نشان میدهند، کاوشهای جدید در بین النهرین نزدیک شهر بغداد( در ویرانههای معبدی به نام کیافاجه) موجب پیدا شدن دو لوح سنگی و برنزی شد.
بر روی این الواح، شکلهای برجستهای از مبارزه کشتی گیران سومری دیده میشود.
تمدن سومریان در سه هزار سال پیش، یکی از پیشرفتهترین تمدنهای بشری بوده است.
کشتی در آسیا چگونه به وجود آمد؟
ورزش کشتی حداقل به مدت پنجهزار سال در خاورمیانه و خاور دور ورزشی مورد علاقه تودههای مردم بوده است.
در مغولستان و چین در مراسم مذهبی، اجرای مسابقات کشتی ضرورتی بوده است.
در ژاپن مسابقات کشتی از دو هزار سال پیش انجام میگرفته است.
اولین نشانههای ورزش کشتی در شرق، در یکی از معابد شهر تبت یافت شد.
بر روی یکی از دیوارهای معبد تا کانوگاوی تصویر حک شده کشتی گرفتن دو خدای ساختگی به نامهای کاشیما و کادوری دیده میشود.
در تاریخ ژاپن نیز اولین حکایت کشتی به سال 23 قبل از میلاد بر میگردد.
در این کشتی تاریخی پهلوانی به نام سوکون در کشتی برنده میشود.
نام سوکون از آن پس در میان ملّت ژاپن به عنوان مظهری از قدرت معرفی شده است.
از آن پس ورزش کشتی پیوسته محبوبیت بیشتری مییافت، تا آنکه در قرن هشتم امپراتور شومو کشتی را به عنوان ورزشی از مراسم جشن برداشت محصول مرسوم ساخت.
صد سال بعد، در مراسم انتخاب جانشین امپراتور بونتوکو قرار شد که دو پسر او با هم کشتی بگیرند و در آن مسابقه هر کس که برنده شد، امپراتور ژاپن شود.
در این مسابقه کوشیتو برنده شد و با نام امپراتور سایوا مدتها بر ژاپن حکومت کرد.
از آغاز قرن دوازدهم ژاپن گرفتار جنگهای داخلی شد.
خاندان میناموتو بر رقبای خود پیروز شد و رئیس این خاندان با عنوان شوگون قدرت را به دست گرفت.
از آن به بعد حکومت ژاپن مدت 700 سال در دست جنگجویان و نظامیان شوگونی بود و سامورائیها یا شهسواران یا شوالیههای این نظام از قدرت بسیار برخوردار بودند.
کشتی جودو در ژاپن چگونه رواج یافت؟
از قرن هفدهم از قدرت شوگونها یا دیکتاتوری نظامی بتدریج کاسته شد.
از آن به بعد، قدرت واقعی در دست مالکان محلی بود و آنها برای سرگرمی مهمانان خود در مراسم مخصوص مسابقات کشتی ترتیب میدادند.
از آن پس ورزش سنتی ژاپن که « سومو» نام داشت، رونق خود را بازیافت.
در کشتی سومو معمولا” ورزشکاران بلند قد که دارای هیکلی تنومند هستند شرکت میکنند.
مردم ژاپن اغلب کوتاه قد و سبک وزناند و کشتی گیران ژاپنی در میان آنها مشخص میباشند.
نوع دیگری از کشتی ژاپنی « جودو» یا « جوجوتسو» نام دارد.
این کشتی که در واقع روش حمله و دفاع است، ابتدا در کشور چین رواج داشت و بعدها به ژاپن وارد شد.
موفقیت در این ورزش بیشتر به مهارت در استفاده از نیرو و آگاهی از وزن حریف بستگی دارد تا بتوان با زدن ضربههایی به او، او را فلج کرد.
موفقیت در این امر مستلزم اطلاعات کافی در تشریح و تمرینهای سخت و دائمی است.
جودو مدتها ورزش اختصاصی طبقه اعیان ژاپن بود.
در ژاپن جدید نیز این ورزش در مدارس به سپاهیان آموخته میشد.
از آغاز قرن بیستم، این کشتی مورد توجه اروپاییها و امریکاییها واقع شد و ژاپنیها هم از این استقبال استفاده فراوان کردند و هر ساله گروهی از کشتی گیران ژاپنی عازم اروپا و امریکا میشدند و ضمن اجرای نمایشها، مقررات آن را به اروپاییان میآموختند.
جودو ورزشی است پر هیجان که تماشاگران بسیاری را به خود جلب میکند.
امّا ورزشی بی خطر نیست.
جودو کار رقیب را بلند میکند و با شتاب بر روی زمین میاندازد.
در آغاز زورآزمایی، ورزشکاران به سبک ژاپنیها به یکدیگر تعظیم میکنند، سپس زورآزمایی آغاز میشوند.
ورزشکاران ژاکتها و یا کمربندهای یکدیگر را محکم میگیرند و تلاش میکنند که رقیبان را بکشند، هل بدهند، پشت پا بزنند و به زمین بیندازند.
رنگ کمربند جودو نشان دهنده میزان مهارت شخص در این ورزش است.
یک جودوکار مبتدی کمربند سفید میبندد، امّا جودوکار حرفهای از کمربند سیاه استفاده میکند.
جودو در سال 1964 برای نخستین بار بخشی از بازیهای المپیک شد.
چه کسی« بزرگترین ورزشکار نیمه اوّل قرن بیستم» لفب گرفته است؟
جیمز فرانسیس تورپ، ورزشکار سرخپوست امریکایی، در مه سال 1888 در اوکلاهاما به دنیا آمد.
او عضو قبیله سرخپوستان ساک اندفاکس بود.
از نوجوانی به ورزش علاقهخ خاصی داشت.
وی به بسیاری از ورزشها روی آورد و جالب آنکه در تمامیشان موفق بود.
ابتدا به فوتبال امریکایی پرداخت، سپس وارد بیسبال شد و در فاصله بین این ورزشها در دو و میدانی نیز بخت خود را آزمود و از آن میدان پیروز و موفق به درآمد.
بزرگترین موفقیت تورپ را دو و میدانی میدانند.
وی در المپیک 1912 استکهلم، هم در پنجگانه و هم در دهگانه به مقام اوّل دست یافت.
با این شرایط که 4 ماده از 5 ماده پنجگانه را فتح کرد و در دهگانه نیز 700 امتیاز تمام از نزدیکترین رقیبش جلو افتاد.
وی با آنکه در دوهای با مانع تخصص داشت، امّا در پرش ارتفاع آن المپیک نیز شرکت کرد و مقام چهارم را به دست آورد.
یک سال بعد از پایان المپیک، « اتحادیه ورزشهای آماتور » مقام آماتوری وی را سلب کرد و ادعا نمود که تورپ در تابستان سال 1909 بیسبال حرفهای بازی کرده و آماتور نیست.
کمیته بینالمللی المپیک نیز مدالهای المپیک 1912 وی را پس گرفت و به اصطلاح او از مقامهایی که در المپیک 1912 کسب کرده بود، خلع نمود.
تورپ از این اقدامات آنچنان ناراحت شد که گفت: « ما سرخپوستها هیچ وقت آزاد نبودهایم و راحت نزیستهایم.
من از اینکه یک بچه سرخپوست این همه مقام و افتخار کسب کرده و در عالم ورزش به اینجاها رسیده خوشحالم.
هر چند با من کاری کردهاند که از بابت فتوحاتم، احساس حقارت و پشیمانی کنم.
» در سال 1950، یعنی نزدیک به چهل سال بعد، منتقدان و آگاهان ورزشی او را به عنوان « بزرگترین ورزشکار نیمه نخست قرن بیستم » انتخاب کردند.
تورپ در سال 1953 در گذشت.
مروارید سیاه کیست؟
پهله که نام اصلی او ادسون آرانتس دوناسیمنتو بود، فوتبالیستی نامآور بود که بسیاری وی را بهترین فوتبالیست تاریخ میدانند.
پهله از شانزده سالگی نامآور شد.
بازیهای درخشان این فوتبالیست ماهر، در بازیهای لیگ برزیل چشمها را خیره کرد.
در جام جهانی 1958 سوئد، برزیل با گلهای پهله، فوتبالیست هفده ساله، به فینال رسید و توانست با سوئد بر سر عنوان نخست جام دیدار کند.
برزیل توانست به لطف 2 گل او بر سوئد غلبه کند.
پهله در فاصله جامهای جهانی 1958 و 1962 برای تیم باشگاهیش « سانتوز» کارهای بزرگی انجام داد.
در جام 1962 شیلی، برزیل با استفاده از حضور پهله توانست به فینال برسد.
امّا سبب دیدگی پهله مانع از حضور وی در بازی فینال مقابل چکسلواکی شد.
با وجود این، برزیل با پیروزی 3 بر 1 آن جام را هم برد.
پهله بتدریج لقب « مروارید سیاه » را کسب کرد، امّا در جام جهانی 1966، برزیل و ستارهاش در کمند یارگیری و خشونت افراطی تیمهای مجارستان و پرتغال اسیر شدند و از رسیدن به دور دوم باز ماندند.
پهله در 19 نوامبر 1969 موفق شد هزارمین گل خود را در جریان بازی باشگاهی بین تیم او، « سانتوز سائوپولو »، با تیم « واسکودوگاما » در استادیوم 200 هزار نفری ماراکانای وارد دروازه نماید.
جام جهانی 1970 مکزیک فرارسید.
باز هم برزیل به همراه پهله حضور داشت و این بار او با آمادگی بدنی و روحی کامل قدم به میدان مسابقهها گذاشت.
نتیجه آن شد که برزیل برای سومین بار جام ژولریمه را برد.
در سال 1973 باشگاه کاسموس نیویورک به وی پیشنهاد کرد که به آن باشگاه بپیوندد.
پهله پذیرفت و ضربه شدیدی به حیثیت جهانی خود وارد ساخت، زیرا که بسیاری از صاحبنظران بیشتر آن را سیرک میدانند تا یک لیگ فوتبال.
پهله چهار سال را با کاسموس سپری کرد و در موفقیتهای این باشگاه سهمی بسزا داشت.
پهله در سال 1977 در بازی خداحافظیش شرکت کرد.
وی در مجموع 1400 گل را وارد دروازههای مختلف کرد و اکثر کارشناسان فوتبال او را یکی از اسطورههای همیشه ماندنی تاریخ فوتبال جهان میدانند.