قبل از اولین مسابقه مشت زنی سنگین وزن بین محمد علی کلی و کن نورتون در سال 1973، نورتون یک هیپنوتیزم کننده حرفهای را استخدام کرد تا به او در بهبود اعتماد به نفس و اضطرابش کمک کند. او مسابقه را به طرز جالبی برد و هیپنوتیزم را به عنوان یکی از راهبردهای مؤثر مطرح کرد.
روانشناسی ورزشی علمی است که اصول روانشناسی را در حیطهی ورزش به کار میگیرد. موضوع بسیار جالبی دارد چون هم باعث افزایش کارآیی ورزشی و هم بهبود وضعیت روانی - اجتماعی فرد میشود. قدمت آنرا از نظر کلی چند هزار سال (بقراط؟!) و از نظر علم امروز به کمی بیش از یک قرن نسبت میدهند. از نظر موضوع شاید بتوان آنرا به دو حیطهی تربیتی و بالینی تقسیم نمود. روانشناسی تربیتی ورزشی به مقولهی افزایش کارآیی فرد و کسب آمادگی روانی (مثلاً آموزش برخی مهارتهای روانی از جمله تمرین ذهنی) بطور اعم پرداخته و روانشناسی بالینی ورزشی به ورزش کاری که دچار آسیب جسمی یا روانی شده از دید روانشناسی نگاه میکند، البته این گروهبندی مقبولیت عام ندارد. آنچه مسلم است کسب آمادگی روانی، حفظ آن و سپس افزایش کارآیی بیشترین دلمشغولی روانشناسی ورزشی از ابتدا تا امروز بوده است.
متأسفانه علیرغم وجود تحقیقات نسبتاً گسترده در این حیطه، تعداد کتب روانشناسی ورزشی از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمیکند (حداقل تا جایی که بنده تحقیق کردهام) و این فقر در متون مطالعه در این زمینه را تا حدی آسان جلوه میدهد اما مشکل وقتی رخ مینماید که میخواهیم آنچه را روی کاغذ آمده در عمل محک بزنیم، آنجاست که عمق کاستیها خود را نشان میدهند. سالها همه از روانشناسی ورزشی این انتظار را داشتند تا راهی ساده و نسبتاً فوری برای ایجاد یا ارتقاء چیزی به نام «انگیزه» پیدا کند. انگیزه به دلیل عدم شناخت اساسی و فقر پژوهشی چیزی ذاتی تصور میشد که انسانها یا آن را دارند، یا ندارند. برخی فکر میکردند انگیزه را میتوان مثل آدامس بین دیگران پخش کرد و دنبال یافتن دستور تهیهی آن بودند. تمام اینها به این دلیل بود که تنها مقوله روانشناسی مطرح در ورزش «انگیزه» تصور میشد. یعنی ورزشکار موفق عبارت بود از آمادگی جسمانی + انگیزه. ولی همین مطلب انگیزهای شد برای تحقیق تا امروز که همه میدانیم روانشناسی ورزشی از چیزی غیر از اصول روانشناسی تبعیت نمیکند و فقط با یک نگرش پایه و اصولی میتوان بدان پرداخت پس شاید اولین مطلبی را که باید مد نظر داشت «شخصیت»1 باشد.
شخصیت ساختاری دارد که تقریباً مورد قبول همه اهل فن قرار گرفته است. در مرکز «هستهی روانی» قرار دارد که همان «من واقعی» فرد است و شامل تمامی خواستهها، تمایلات، ارزشها و انگیزههای اوست.
بخش دوم شخصیت که پیرامون هسته را فرا گرفته پاسخهای بارز فرد است که بطور معمول در موقعیتهای مختلف از او سر میزند. اغلب این پاسخها شاخص خوبی برای شناخت هستهی روانی هستند. سومین و سطحیترین بخش «رفتارهای مقتضی» (رفتارهایی که بسته به موقعیت پیش آمده از فرد سر میزنند، مثل اینکه شاید کسی تا به حال دچار تصادفات رانندگی نشده باشد و طبعاً رفتار او در چنین موقعیتی بر هیچکس معلوم نیست اما به محض اولین تصادف رفتار ویژهای بروز میکند) است. این رفتارها به محیط و نحوهی نگرش ما نسبت به آن وابسته هستند پس با تغییر این دو، تغییر میکنند. دربارهی شخصیت نظریات متعدد و متفاوتی وجود دارد که میتوان ما بین آنها به نظریهی فروید (نظریه روان پویایی) اشاره کرد که تا امروز بیش از دیگران مقبولیت دارد. از دیرباز تاکنون جهد عظیمی مبذول این شده است که بتوان با آزمون شخصتی افراد را ارزیابی کرد به همین دلیل آزمونهای متعددی هم بوجود آمدهاند. هر کدام از این آزمونها بر اساس یکی از نظریات شخصیت طراحی شدهاند. اما حقیقتاً هیچکدام نمیتوانند تمامی شخصیت یک نفر را مشخص نموده و نهایتاً در حد یک احتمال ارزش پیدا میکنند. نهایتاً این نکته باقی میماند که ارتباط شخصیت و کارایی چگونه است. ما بین اهل فن این ارتباط از خیلی کم تا خیلی زیاد مورد قبول واقع شده است. ولی اکثریت اعتقاد دارند که شخصیت، کارآیی را خیلی دقیق نه، ولی پیشبینی میکند. دیگر اینکه شخصیت قابل تغییر است و در طول زمان به همراهی آموزش و تمرین تغییر میکند. پس اینجا نقش آموزش پر رنگ میشود و اهمیت بیشتری مییابد. نهایتاً میتوان گفت: 1) شخصیت ورزشکاران متفاوت از غیر ورزشکاران است. 2) شخصیتهای خاصی ورزشکار میشوند.
3) ورزشکاران هر رشته با رشتههای دیگر از نظر شخصیتی متفاوت هستند. 4) شخصیت با محل بازی ورزشکار (مثلاً درون یک تیم) ارتباط دارد. 5) در موارد یاد شده ورزشکاران زن و مرد، معلول و غیر معلول یکسان هستند.
باید گفت که رفتار ورزشکار صرفاً بر اساس شخصیت شکل نمیگیرد و تعامل بین موفقیت و شخصیت مسؤول آن است.
از این پس به ذکر و توضیح مختصر مهمترین سرفصلهای حیطهی روانشناسی ورزشی میپردازیم:
الف - توجه
در مسابقه نهایی یکی از مسابقات قهرمانی فوتبال دانشگاههای ایران، تیمهای دانشگاه شیراز و تهران در پایان وقت قانونی و اضافی با نتیجه صفر - صفر مساوی بودند. پنالتی زنهای هر دو تیم بطرز شگفت انگیزی، در میان هیاهوی ورزشگاه مملو از تماشاچی، چهار پنالتی اول را از دست دادند. پنالتی پنجم تیم دانشگاه تهران نیز از دست رفت. حالا سرنوشت مسابقه در دست پنجمین پنالتی زن تیم دانشگاه شیراز بود، کسی که به عنوان یک پنالتی زن ضعیف در انتهای فهرست بجای داشت. اما او پشت توپ رفت و پس از کمی مکث با یک بغل پای جانانه توپ را وارد دروازه کرد! بعد از پایان مسابقه همه از همهمه ورزشگاه گلهمند بودند ولی او میگفت: تصمیم گرفتم در لحظه شلیک پنالتی هیچ صدایی را نشنوم! و همینطور هم شد!!