دراین مقاله می توانیم نظرات خود را طوری تعمیم دهیم، که شامل اقتصاد های باز هم بشود .
دراین جا می خواهیم اثر تعرفه ( مالیات بر واردات کالا )را بررسی کنیم .
می خواهیم ببینیم چه کسی منفعت می برد وچه کسی متضّرر می شود، وآیا منافع وضع تعرفه اززیانهای آن بیشتر است یا نه؟
ابتدا با تحلیل اثرات تعرفه آغاز می کنیم .
اثرات وضع تعرفه اساساً به این بستگی دارد که آیا کشور وضع کننده تعرفه کشوری بزرگ است یا کوچک .
اگر کشوری کوچک باشد رفتار اهالی آن نمیتواند ساختار قیمتهای جهانی را تحت تأثیر قراردهد یعنی این کشور گیرنده قیمت است .
به عنوان مثال آنچه که در انگلستان اتفاق می افتد ( حتی به روز یک خشکسالی ) ، اثر کمی روی قیمت جهانی گندم دارد .
اما اگر کشوری در بازار کالای مورد نظر ، کشوری بزرگ به حساب آید ( چه به عنوان خریدارچه به عنوان فروشنده ) اقدام ورفتارش می تواند قیمتهای جهانی را تحت تأثیر قراردهد.
به عنوان مثال اگر آمریکا روی قهوه محدودیت وارداتی وضع کند قیمت نسبی قهوه را به طور اجتناب ناپذیری کاهش می دهد .
بنابراین « بزرگ » رابطه مبادله متغیّری دارد .
در این نسبت قیمت کالا(ها)ی صادراتی به قیمت کالا(ها)ی وارداتیش متغّیر است.
دراین مورد چه بسا وضع تعرفه در مقایسه با مورد کشور کوچک، باصرفه ترباشد .
بنابراین درابتدا اثر تعرفه ایی راکه از جانب کشوری کوچک وضع می شود تحلیل می کنیم .
سپس همین کار را در موردکشورهایی که رابطه مبادله اشان متغیراست انجام میدهیم .
این مارا ملزوم میکند که نظریه نحوه تعیین قیمت های جهانی را ارائه دهیم که این کار به نوبه خود به قضایای جالبی درمورد الگوی تجارت جهانی وتوزیع جهانی درآمد منتهی می شود .
1-4 منافع یک کشور ازناحیه تجارت در صورت ثابت بودن قیمت های جهانی فرض کنید کشور کوچکی درابتدا ازتجارت جهانی به دور بوده ودر وضعّیت نقطه P که درآن هم تولید وهم مصرف می کنند درتعادل باشد ( به نمودار 1-4 مراجعه کنید ) .
بعدازآن این کشور قادر می شود درقیمتهای نسبی جهانی با خارج تجارت کند .این اقدام مجموعه امکانات مصرفی اقتصاد راکه قبل از تجارت از طریق منحنی امکانات تولید محدود می گردید گسترس میدهد .
زیرا اگر تولید داخلی به سمت نقطه حرکت کند ،درآن صورت مبادله y با x در نرخ که در بازارهای جهانی داده شده ومعین است امکان پذیر می شود .
بنابراین منحنی امکانات مصرف جدید اقتصاد خطی است که از نقطه می گذردودارای شیب است .
اما این مسئله تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که تولید به سمت نقطه حرکت کند ، که درآن نرخ تبدیل داخلی MRT از طریق تجارت خارجی به نسبت قیمتهای جهانی ( یعنی بانرخ تبدیل ) مساوی است.
لذا برای یک اقتصاد باز شرط چهارمی هم برای کارایی وجود دارد : MRTf = = MRT به عبارت دیگر تولید باید به گونه ای سازماندهی شود که ارزش GNP برحسب قیمت های جهانی حداکثر گردد.
دراین اقتصاد بدون عوامل اختلال ، این امر زمانی رخ می دهد که قیمتهای داخلی درجهت برابر شدن با قیمت جهانی تعدیل شوند : MRTf = = = MRT توجه داشته باشید که درحرکت از P به ، این کشور که قبلاً y را خیلی ارزان تر از خارجی ها تولید می کرد از مزیت نسبی اش درصنعت y استفاده کرده وتولید خود را در این زمینه افزایش داده است .
مصرف چگونه عکس العمل نشان می دهد ؟
پاسخ به این سوال بستگی به این دارد که [با وارد شدن به بازارجهانی و] بروز تغییرات فوق ، برای توزیع درآمد چه اتفاق بیافتد .
مسلّماً این تغییر این امکان را فراهم میکند که رفاه صاحبان نیروی کار وسرمایه هر دو ، بهبود یابد .
زیرا فرض کنید در نقطه P سطوح رفاه برابر ( uL0 و uK0 ) باشد که با منحنی بی تفاوتی جامعه I0 متناظر است آنگاه بایدبه عنوان مثال ، یک uK1 بزرگترازuK0 وجود داشته باشد به گونه ای که منحنی بی تفاوتی جامعه ( uK0 و uK1 ) مربوط به آن بر منحنی امکانات مصرف مماس باشد این وضعیت تماس در نقطهنشان داده شده است .
دراین نقطه MRTf = = = MRS است بنابراین در صورتی که قیمت های مبادله ای جهانی با قیمت های مربوط به عدم مبادله متفاوت باشد ، حرکت از وضعیت عدم مبادله به سمت تجارت آزاد بهبود پارتو بالقوه ای رابرای کشور به ارمغان می آورد اما آیا این اقدام در عمل نیز بهبود پارتو را ایجاد می کند ؟
بدون دخالت دولت خیر زیرا طبق قضّیه استالپر – ساموئلسون تناظر میان قیمت عوامل وقیمت کالاها بدین معناست که اگرx به خاطر ارزان بودن واردکشور شود موجب کاهش قیمت داخلی x ( Py / Px ) وکاهش رفاه صاحبان عامل تولید (L ) که محصول x ازآن با شدت بیشتری استفاده می کند می شود اما در بالا ثابت کردیم که این امکان وجود دارد که بتوان زیان ناشی از تغییر قیمت بازاری نیروی کار راجبران کرد روش معمول چنین جبرانی این است که برصاحبان نیروی کار (L ) مالیات منفی (یارانه) وضع کنیم .
وآن را از طریق وضع مالیات مثبت بر صاحبان سرمایه (K )تأمین مالی کنیم اگر عرضه عوامل تولید ثابت باشد هزینه کارآیی هم در پی ندارد .
مسئله 1-4 « وقتی درهای کشوری به روی تجارت خارجی باز باشد ، این کشور بهبود پارتو بالقوه ای را تجربه می کند ، خواه قیمت نسبی جهانی بالاتر از قیمتهای غیر مبادله ای داخلی باشد ، خواه از آن کمتر وخواه با آن مساوی باشد .
» این عبارت صحیح است یا غلط ؟
مسئله 2-4 ( الف ) پس از گشوده شدن دشتهای آفریقا [به روی خارجی ها] قیمت نسبی زمین در انگلستان سقوط کرد چرا ؟
( ب ) درسال 1832 لایحه اصلاحات انگلستان به طبقات بی زمین حق شرکت در انتخاب عطاکرد .
در سال 1846 تجارت آزاد غلات در جهان آغاز شد .
آیا رخ داد اول می تواند روی داد دوم را توضیح دهد ؟
2-4 اثرات وضع تعرفه با فرض ثابت بودن به قیمتهای جهانی اما جبران کارآی اثرات منفعتی تغییر اقتصادی در تاریخ بشری نسبتاًنادر بوده است .
روش متداول تر این است که گروههای آسیب دیده شیوه های ناکارآیی را برای حمایت از منافع خود جستجو می کنند .
بنابراین گروههایی که با برقراری تجارت زیان می بینند،معمولاً به طورجنجال برانگیزی خواهان وضع تعرفه می شوند .
اثر وضع تعرفه برx این است که قیمت نسبی داخلی Py / Px را به « اندازه مقدار تعرفه » بالاتر از قیمت نسبی جهانی آن قرار می دهد : (t + 1 ) = که درآن t نرخ تعرفه است این اقدام x را سودآورتر کرده و ( در نمودار 2-4 ) تولید به وضعیت ( که درآنx بیشتروy کمتر تولید می شود ) انتقال می یابد در این نقطه داریم: MRTf > ( t + 1 ) = = = MRT لذا باعدم کارآیی درتولید مواجهیم از نقطهبه بعد تجارت در قیمت های رایج جهانی یعنی در طول خط R صورت می گیرد اما مصرف کنندگان نرخ جانشینی خود را باقیمت نسبی جهانی برابرنمی کنند .
زیرا قیمت هایی که آنها با آن مواجهند قیمت های داخلی است بنابراین مصرف تعادلی در نقطه ای مانند رخ می دهد که در آن داریم : MRTf > ( t + 1 ) = = = MRS لذا با عدم کارآیی درمصرف نیز مواجه هستیم .
بنابراین دو نوع عدم کاآیی رامطرح کردیم نخستین عدم کاآیی به ترکیب تولید مربوط می شود .
در حرکت از P به واحدهای اضافی x را باهزینه بیشتری ( برحسب y ) نسبت به آنچه که می تواند از طریق تجارت بین المللی حاصل شود تولید می کنیم (یعنی MRTf ≠ MRT ) دومین عدم کارآیی مربوط به ترکیب مصرف است : در ما به نحو کارآمدی مصرف نمی کنیم زیرا مصرف کنندگان برای واحد های اضافی x بیش از هزینه تحصیل آن از طریق تجارت بین المللی ارزش قائل هستند این نوع منبع اتلاف [وعدم کارآیی] را می توان به وضوح در نمودار ( 3-4 ) ملاحضه کرد .
D منحنی تقاضای کل داخلی برای x هیچ گونه اثر درآمدی وجود ندارد رسم شده است .
S منحنی عرضه داخلی است در حالی که Sf منحنی عرضه خارجی است قبل از وضع تعرفه مقدار OC از x مصرف می شود که مقدار OP آن در داخل تولید می شود ومقدار PC آن از خارج وارد می گردد بعد از وضع تعرفه مصرف کمتر وتولید داخلی بیشتر می شود بنابراین دو نوع عدم کاآیی رامطرح کردیم نخستین عدم کاآیی به ترکیب تولید مربوط می شود .
S منحنی عرضه داخلی است در حالی که Sf منحنی عرضه خارجی است قبل از وضع تعرفه مقدار OC از x مصرف می شود که مقدار OP آن در داخل تولید می شود ومقدار PC آن از خارج وارد می گردد بعد از وضع تعرفه مصرف کمتر وتولید داخلی بیشتر می شود نتایج مربوط به تغییرات رفاهی به صورت زیر است : مصرف کنندگان -d -c -b -a تولید کنندگان a پرداخت کنندگان مالیات c جمع -d -b ناحیه b عدم کارآیی ناشی از تولیدP واحد در داخل با هزینه بسیار بالاتر از خارج را اندازه گیری می کند در حالی که ناحیه d عدم کارآیی مصرفی ناشی از واحد کمتراز آنچه که مردم در قیمت های جهانی مصرف می کردند را اندازه می گیرد .
بنابراین آیا دلیلی برای حمایت از وضع تعرفه وجود دارد؟آیا بحث برابری در این جا مطرح می شود ؟
از آن جا که x کاربر است هر افزایشی در( Py / Px ) وضعیت صاحب سرمایه را بدتر ووضعیت صاحب نیروی کاررا بهتر می کند ( هر دو عامل می توانند تولید نهایی خود در هر دو صنعت را خریداری کنند ) در نتیجه حتی اگر کل در آمد حاصل از تعرفه به صاحبان سرمایه داده شود آنها هنوز هم حداقل به اندازه b + d رفاه خود را ازدست می دهند اما فرض کنید این مارا نگران نمی کند زیرا ما به طور ویژه ای حساسیت داریم که رفاه کارگران افزایش یابد آیا این می تواند استدلال وتوجیهی برای تعرفه ارائه دهد اگر ابزارهای دیگری وجود داشته باشدپاسخ منفی است .
اگر عرضه عوامل تولید ثابت باشد مالیات بر عوامل تولید وپرداختهای انتقالی به آنها روش کاملاً بی هزینه ای برای انتقال در آمد خواهد بود .
از سوی دیگر ممکن است استدلال شود که وضع تعرفه برای کمک به توسعه صنعت x لازم است خواه به دلیل نوپا بودن صنعت یا به دلایل دفاعی یا به عنوان هدفی از باب غرور ملی نظیر صنعت هواپیما سازی در انگلستان یا فرانسه فرض کنید مقرر داریم که صنعت x باید در یک سطح حداقل معینی عمل کند این سطح در نمودار 3-4 با نشان داده شده است .
آیا این موارد می تواندوضع تعرفه را توجیه کند ؟
باز هم اگر استفاده از ابزارهای دیگری از نظر سیاسی عملی باشد پاسخ منفی است .
زیرا این کار را می توان به جای وضع تعرفه بطور خیلی کاراتر از طریق اعطای کمک مالی ( یارانه ) به تولید انجام داد .
فرض کنید یارانه معینی را برتولید کالای x وضع کنیم واین قیمت نسبی مربوط به تولید کنندگان x را به سطح (t + 1 ) افزایش دهد تولید داخلی به افزایش خواهد یافت اما قیمت مصرف کنندگان در سطح ثابت باقی مانده ومصرف کاهش نخواهد یافت عدم کارآیی خود خواسته ناشی ار تعرفه در تولید وجود خواهدداشت اما عدم کارآیی ناخواسته ناشی از تعرفه در مصرف ( که به وسیله سطح d اندازه گیری می شود ) وجود نخواهدداشت لذا این روش در مقایسه با تعرفه برای ساخت وگسترش یک صنعت بهتر است .
تعرفه ها همچنین برا ی محدود کردن مصرف کالاهای تجملی غیر ضروری که به طور وسیعی وارد می شوند ( نظیر دستگاههای مطبوع در هند )مورد استفاده قرار می گیرند اما در این مورد نیز این کار را می توان با سیاستی که مستقیماً برای مسئله موردنظر طراحی می شود مثل مالیات برمصرف x به شکل بهتری انجام داد این کار قیمت نسبی را برای مصرف کننده از Py / Px به ( t + 1 ) افزایش داده ومصرف را به کاهش می دهد اما قیمت تولید کننده در ثابت خواهد ماند لذا در این جا عدم کارآیی خود خواسته در مصرف وجود دارد اما از عدم کارآیی ناخواسته ناشی از وضع تعرفه در تولید اجتناب می شود .
بحث ما روی تعرفه ( مالیات بر واردات ) متمرکز شده است زیرا تعرفه بسیار متداول تر ازوضع مالیات بر صادرات است این احتمالاً به خاطر آن است که به نظر می رسد مالیات برصادرات به یک گروه بخشی(عوامل تولیدی که درصنعت صادراتی تخصص یافته اند) صدمه می زند در صورتی که به نظر می رسد تعرفه به یک گروه بخشی دیگر ( عوامل تولیدی که در صنعت صادراتی تخصص یافته اند ) کمک می کند اما همان طورکه ملاحضه کرده ایم کمک کردن به یک گروه به معنی ضربه زدن به گروه دیگر است وبرعکس لذا تعجب آور نیست که در مدل دو کالایی وضع مالیات بر صادرات با نرخ t دقیقاً همان اثر مالیات برواردات با نرخ t را دارد اگر مالیات بر صادرات وضع شود نمی تواندقیمت های جهانی را تغییر دهد .
لذا باید قیمت نسبی داخلی کالای صادراتی را کاهش دهد زیرا داریم : = درغیر این صورت صادرکنندگان صادرات را به صرفه نمی دانند لذا اگر قرار باشد Py / Px با نسبت t افزایش یابد این را میتوان عیناً یا از طریق وضع تعرفه ای بانرخ t و یا وضع مالیات بر صادرات با نرخ t انجام داد در هردو مورد هدف این است که مبادله را کاهش دهیم واین طعاً مستلزم وضع مالیات برتجارت است .
3-4 تعیین قیمت های جهانی اکنون مورد رابطه مبادله متغیر را مورد بررسی قرار می دهیم کشورهای کوچک بدون منابع طبیعی وپژه ممکت است قادر نباشد رابطه مبادله شان راتحت تأثیر قراردهند اما حتی کشورهای کوچکـی کـه بـخش عمـده ای از قلع قهوه ویا الـماس جـهان را تـولید می کنندچه بسا بتوانند اثر معنی داری بر قیمت های نسبی خود داشته باشند البته کشورهای بزرگی هم که بخش عمدهای از هرکالا را وارد می کنند می توانند چنین نقشی در موردقیمتهای نسبی ایفا کنند بنابراین برای بررسی موضوع ار نقطه نظر موقعیت منفعت ملی یک کشور باید سئوال کنیم که رابطه ای مبادله چگونه از طریق سیاست بازرگانی ( یعنی سیاست وضع تعرفه اعطای یارانه وغیره ) تحت تأثیر قرار می گیرد.
برای این منظور به نظریه چگونگی تعیین قیمت های جهانی نیاز داریم به عنوان نقطه شروع نظر خودرا به مورد مبادله محض معطوف می داریم نمودار 4-4 کپی کم و بیش مستقیم نمودار6-2 است جز اینکه آن نمودار دراین جا در راستای عمودی وارونه شده است[حول طول پایینی جعبه اجورث 180 درجه دوران کرده است.] تاباقراردادهای عرفی نظریه پردازان تجارت در این مورد سازگار باشد به علاوه جعبه اصلی دراین جا تنها آن قسمت از جعبه اولیه که مربوط به تجارت است ( یعنی قسمت جنوب وشرق نقطه E درنمودار6-2 وشمال وشرق نقطه E دراین جا ) رادر بردارد بنابراین محورهامقادیر x و y مصرف شده را اندازه نمی گیرند بلکه مقادیر مبادله شده را اندازه می گیرند محورافقی x خریداری شده توسط کشور A ومحور عمودی y فروخته شده توسط این کشور را اندازه می گیرد .
همانند قبل توسط شیب خطی که از E گذشته است تعیین می شود هر نقطه روی منحنی پیشنهاد کشور A ، EA نشان می دهد که این کشور در قیمت های نسبی مربوطه چقدر x خواهد خرید (وارد خواهد کرد) وچقدرy خواهد فروخت ( صادر خواهد کرد ) همین طور هرنقطه روی منحنی پیشنهاد B نشان می دهد که این کشور چقدر x صادر وچقدرy وارد خواهد کرد .
منحنی های نمودار6-2 برمبنای این فرض که A وB دارای موجودی ثابتی ازکالاها هستند رسم شده اند اما قبلاً ملاحظه کرده ایم که چگونه منحنی پیشنهاد یک اقتصادوقتی که تولید در پاسخ به تغییرات قیمت تغییر می کند را رسم کنیم این مطلب در ارتباط با نمودار 19-2 بحث شد وما اکنون می توانیم تصور کنیم که منحنی های نمودار 4-4 در حقیقت منحنی های پییشنهاد حقیقی تجارت خارجی هرکشوررا رائه می دهندهمان طور نشان داده شده [وقبلاً هم اثبات شد] این دومنحنی مجموعه تعادلی منحصر به فردی از قیمت ها ومقادیر را در نقطه P ارائه می دهند .
اما آیا تعادل تجارت جهانی لزوماً یکه ومنحصر به فرداست؟
به عبارت دیگر آیا افزایش در قیمت های نسبی جهانی x ( ) همیشه در همسایگی تعادل مازاد تقاضای جهانی x را کاهش می دهد تحلیل این موضوع دراین جا به طور اساسی باتحلیل آن در اقتصاد بسته یکسان است اثرات افزایش بر تقاضا ازدوقسمت تشکیل شده است اولین اثر ، اثر جانشینی است که هر دو کشور را از مصرف x دور می سازد سپس به دنبال آن یک توزیع مجدد اثر درآمدی وجود دارد .
در همسایگی تعادل عواید درآمدی نفع برنده ها تقریباً معادل زیانهای درآمدی زیان کنندگان است لذا اگر تفاوت عمدهای در میلهای نهایی به مصرف x وجود نداشته باشد اثرات تقاضایی این تغییرات درآمد احتمالاًبه طور تقریبی همدیگر را خـنثی می کنـند به طور قـطع افزایـش درعرضـه x وجـودداردلذا به احتمال بسیار زیاد مازاد تقاضای x کاهش می یابد.
مسئله 9-4 ( الف ) سیکل منحنی پیشنهاد کشور ذیل (A ) رابانشان دادن اینکه چگونه صادرات وواردات با تغییر تغییر می کنند استخراج کنید .
منحنی تبدیل تولید x2p + y2p = k2 تابع مطلوبیت u = xcyc که درآن xp وyp مقادیر تولیدمصرف شده راارائه می دهند .
( ب ) فرض کنید کشور دیگری همانند B وجودداردکه از همین منحنی تبدیل تولید وهمین تابع مطلوبیت برخوردار است .
آیا انتظار دارید این دوکشور با هم مبادله کنند ؟
( ج ) اگر کشور دیگر ، B ، دارای منحنی تبدیل = 2 ( b – yp ) – x2p باشد ، ولی مطلوبیت وسلیق اش مانند کشورB مبادله در چه جهتی انجام خواهد شد ؟
کشور A y = AXa 00 کشورB y = BXB B>1 B>0 ( الف ) برای هر دوکشور رابطه میان x و را استخراج کنید کدام کشور وارد کننده x است ؟
( ب ) قیمت تعادلی جهانی ومقادیر تعادلی x وy را پیدا کنید .
4-4 تعرفه بهینه : قیمت های متغیر جهانی دراین زمینه هیچ کشوری گیرنده قیمت نیست هرکدام به نوبه خود می تواند با وضع تعرفه ( یا مالیات بر صادرات ) وبا فرض اینکه طرف مقابل مقابله به مثل نمی کند وضعیت خودرا بهتر سازد البته هدف این است که قیمت نسبی جهانی کالای وارداتی خود راکاهش دهد تعرفه بهینه را می توان با استفاده از تعادل عمومی ویا دستگاه [نمودار] برحسب هرواحد تصویر وتعیین کرد نمودار 5-4 مجدداً دیاگرام منحنی پیشنهاد از نمودار 4-4 را ارائه می دهد .
اگر وقتی یک کشور با قیمت های داده شده مواجه می شود تصمیم بگیرد که در نقطه خاصی تجارت کند می توان این انتخاب را از طریق نقطه تماس خط قیمت با منحنی بی تفاوتی تجارت به دست آورد .
منحنی TA1 بالاترین منحنی بی تفاوتی ممکنی است که کشور A می تواند به آن دست یابد درحالی که B روی منحنی پیشنهاد خود باقی بماند ( چون نمی توان B را از منحنی پیشنهادش جدا کرد )لذا بهترین کاری که کشور A می تواند انجام دهد این است که در نقطه R مبادله انجام دهد که در آن قیمت جهانی مساوی شیب OR است .
در نقطه R ارزش نسبی ای که مصرف کنندگان داخلی برای x قایل می شوند معادل1( Py / Px ) است .
لذا تعرفه بهینه برابر است با تفاوت تفاوت میان این قیمت نسبی وقیمت نسبی جهانی : همین مطلب در نمودار 6-4 هم آورده شده است کشور A با منحنی عرضه واردات مواجه است ( ومنحنی تقاضای صادراتش هم نزولی است .
) و میتواند با وضع تعرفه ( یا مالیات بر صادرات ) وضـعیت خـود را ارتقاءبخـشد .
بنابرایـن این یک وارد کنـنده فردی که کالای وارداتی بیشتری می خرد قیمتی که سایر وارد کنندگان با آن مواجه می شوند را افزایش میدهد این عامل بیرونی را می توان از طریق وضع مالیات برواردات توسط دولت از میان بردهزینه اجتماعی واردات برابر M است که درآن = و M واردات کالا است لذا هزینه نهایی عبارت است از : که درآن ns کشش عرضه واردات است از آن جا که وارد کننده فردی برای هر واحد واردات معادل به خارجیان پرداخت می کند نرخ تناسبی بهینه برابر است ( بنابراین اگر این کشور گیرنده قیمت باشد همان طور که قبلاً کشف کردیم تعرفه بهینه برابر صفر است .) همان طور که نمودار نشان میدهد کشور به عنوان یک کل مانند انحصارگر عمل کرده و هزینه نهایی واردات را باارزش نهایی آن برابر می سازد وقتی که تعرفه وضع میشود عرضه کنندگان خارجی واردات کشورA مجبور می شوند روی منحنی های عرضه شان به سمت پائین بازگردند خریداران خارجی صادرات کشور A مجبور می شوند روی منحنی های تقاضاشان به سمت بالا برمی گردند لذا قیمت نسبی جهانی کالاهای وارداتی کشور A کاهش می یابد .
تعرفه اساساًدستمزد حقیقی عامل تولیدی که در آن کالای وارداتی شدت کاربر بیشتری دارد .
(در مورد ما نیروی کار ) را افزایش می دهد ودستمزد حقیقی عامل تولید دیگر راکاهش خواهد داد اما درحالی که با رابطه مبادله معین وداده شده زیان کننده بیشتر از نفع برنده ضررمی کنددر مورد رابطـه مـبادله متغیر در صورتی که تعرفه بهینه وضع شود عکس آن صادق است اگر چه کشورهای دیگر بیش از منافع کشور وضع کننده تعرفه زیان می بینند تعرفه ویا مالیات برصادراتی که توسط کشورهای فقیر وضع می شود را می توان در زمینه های عدالتخواهانه وبرابری توجیه کرد اما بحث های برابری با وضع تعرفه های کشورهای ثروتمندبر صادرات کشورهای فقیر ستیز آشکار دارد .
زیرا خطر بزرگتر این است که کشور وضع کننده تعرفه طرف مقابل را به انجام مقابله به مثل وسوسه می کند به طوری که تجارت جهانی را منقبض تر میکند وممکن است همه کشورها رادر وضعیت بدتری قرار دهد .
5-4 توزیع جهانی درآمد والگوهای تجارت : برابر شدن قیمت عوامل تولید وقضایای هکچر – اوهلین تاکنون به تجارت عمدتاً از نقطه نظر یک کشور نگاه کرده ایم وقت آن رسیده که افق بررسی خود را وسیع تر کنیم نظریه اقتصادی تاچه حد می تواند الگوی تجارت وتوزیع درآمد جهانی را توضیح دهد ودر مورددلالتها واشارات ضمنی رفاهی تجارت آزاد ومهاجرت بین المللی چه حرفی برای گفتن دارد ؟
ما سه قضیه مرتبط به هم که در مورددو کالا ودو عامل تولید کاربر دارد وبر 5 فرض زیر ( و بعد هم بر فرض ششم ) مبتنی شده است را ارئه می دهیم : تکنولوژی ( تابع تولید )در هر دو کشور یکی است .
2.
باز دهی نسبت به مقیاس ثابت وجود دارد .
3.
رقابت کامل .
4.
دردوکشور برگشت شدت کاربر عوامل تولید وجود ندارد .
5.
تخصصی نشدن ( یعنی هر کشور مقداری از هردو کالا را تولید می کند.) همان طور که در فصل دوم ملاحظه کردیم این فروض برتناظری یکه ومنحصر به فرد میان قیمت های نسبی تولیدات وتولیدات نهایی سرمایه ونیروی کار در هرکشور دلالت دارد اما در سیستم تجارت آزاد هردو کشور با قیمت نسبی یکسان محصولات مواجه هستند ازاین مطلب قضیه برابر شدن قیمت عوامل تولید نتیجه می شود : 1.
تحت سیستم تجارت آزاد قیمت های عوامل (بر حسب کالا) باتوجه به فرضهای 1 تا 5 درهمه کشورها مساوی است .
این قضیه مهم اشاره به این دارد که اگر این فروض تأمین شود مهاجرت آزادانه نیروی کار وانتقال سرمایه برای تأمین کارآیی در اقتصادجهانی ضروری نیست حرکت کالاها میتواند همان کار برابر سازی مقدار تولید نهایی یک عامل تولید معین در همه موارد استفاده جهانی اش را انجام دهد .
دراین صورت وقتی قیمت عوامل تولید داده می شود خود این قیمت ها نسبت K/L درهر صنعت را تعیین می کنند واگر نسبت کلی سرمایه به کار کشوردر مقدار ( ) تعیین شود خود این ترکیب تولید را تعیین می کند زیرا همیشه باید اتحاد آشنا ومعروف زیر برقرار باشد : اما اگر x کاربرباشد نسـبت به طور بین المللی تعیین شده x(K/L ) از y(K/L ) کمتر است ازاین نتیجه می گیریم که در کشوری که کوچک است بالاست وبنابراین نسبت هم بالاست .
یعنی هر کشوری که نیروی کار فراوان دارد کالای کاربر را نسبتاً بیشتر تولید خواهدکرداین شکل ضعیفی از قضیه هکچر – اوهلین است : 2.
تحت سیستم تجارت آزاد وفروض داده شده (1)تا (5) کشوری که سرمایه بیشتری دارد بالنسبه بیستر کالای سرمایهای تولیدمی کند وبرعکس .
اما این قضیه درمورد اینکه هر کشور چه کالایی را صادروچه کالایی را وارد می کند چیزی نمی گوید زیرا فرض کنید کشور A با وجود اینکه از نظر سرمایه غنی است [وبیشتر کالای سرمایه برتولید میکند] سلیقه اش به طور قوی به سمت کالای سرمایه بر y متمایل باشد اما از رفتار وعدالت کشور B چنین تمایلی احساس نمی شود .
ممکن است کشور A نهایتاً وارد کننده y باشد .
به منظور حذف تأثیر سلیقه ها بر الگوی تجارت جهانی مشخصاً مجبوریم فروض صریحی را انجام دهیم ( فرض ششم ) یک فرض به طور واضح بی طرف ( ولو غیر واقعی ) این است که در هر مجموعه معینی از قمیت ها همه کشورها نسبتهای ثابتی از کل درآمدشان راروی مصرف هر کالا خرج می کنند این موقعیت وقتی به وجود میآیدکه همه کشورها توابع مطلوبیت یکسان وهموتیک داشته باشند با استفاده از این فرض به شکل قوی تری از قضیه هکچر – اوهلین دست می یابیم : 3.
با فرض تجارت آزاد وبرقراری فرضهای 1 تا 5 ووجودسلیقه های متجانس یکسان در هردو کشور کشوری که دارای سرمایه فراوان است کالای سرمایه بر صادر می کند وبرعکس .
این دو اصل اخیر در نمودار 7-4 که وضعیت تعادلی تولید ومصرف را ( به ترتیب در نقاط P وC ) نشان داده به تصویر کشیده شده است ساختن چنین نموداری نسبتاً آسان است .
این در واقع منحنی تبدیل کشور B ( که به سمت پایین وارونه شده است ) ومنحنی تبدیل کشور A را به گونه ای در کنار هم قرار داده است که نرخ تبدیل تولید هردوکشور همان طور که از طریق تجارت آزاد خارجی با هم برابر خواهد شد باهم مساوی شوند ( توضیح دهید چرا؟
) اما سطوح تولید از طریق تقاضا هم تحت تأثیر قرار می گیرند به خاطر اینکه در قیمت های رایج جهانی تقاضای همه کشورها ( باقدرت خریدهای معین وداده شده ) باید مساوی کل محصول جهانی باشد .
در این نمودار تساوی حاصل شده است زیرا مصرف هردو کشور در نقطه C صورت می گیرد .
این نمودار هردو اصل (2) و (3) مارا به تصویر می کشد نسبت بالای سرمایه بر x وy در کشور باسرمایه فراوان A ازکشور بانیروی کار فراوان B بیشتر است این در حقیقت یک مورد خاصی از اصل کلی تر مزیت نسبی است .
زیرا فرض کنید مادر مورداینکه چگونه منحنی های تبدیل دوکشور A وB تعیین شده اندچیزی نمی دانیم ولی تنها ازشکل آنها مطلع هستیم درعین حال باید انتظار داشته باشیم که y/x درکشور A نسبت به کشور B بالاتر باشد زیرا اگر وضعیتی رادر نظر بگیرید که درآن y/x در هردو کشور ( مثلاًدرسطح کلی جهانی y/x دروضعیت تعادلی ارائه شده در نمودار 7-4 )به هم برابـر باشند درآن صورت نرخ نهایی تبدیل ( MRTxy ) درکشور A خیلی بیشتر از ( MRTxy ) در کشور B است یعنی کشور A درازای صرف نظرکردن از مقدارمعینی x میتواند نسبت به کشور b مقدار بیستری y تولید کند لذا کشورA باید تولید y را که درآن مزیت نسبی دارد افزایش دهد وتجارت آزاد این کار را انجام می دهد توجه دارید که ما در مورد مزیت مطلق چیزی نگفته ایم و نیازی هم به گفتن آن نیست زیرا در خصوص این بحث مهم نیست که محصول سرانه نهاده تولیدی درکشور A (مثلاً) انگلستان یادرکشو رB ( مثلاًآلمان ) بالاتر یا پایین تر باشد بلکه طبق تعریف باید کالایی وجود داشته باشد که دولت انگلستان در آن مزیت نسبی دارد .
بنابراین تا وقتی که ما سلیقه ها راتوصیف نکرده ایم نمی توانیم درمورد الگوی تجارت چیزی بگوییم .
به عنوان مثال می توان مجموعه هایی از سلیقه ها را در نظر گرفت که درآنها تولید درنقطه P ومصرف درنقطه صورت گیردواین مورد وقتی است که کشور A به شدت متمایل به کالای y باشد .
اگرما ترجیحات متجانس یکسان را در نظر بگیریم ترکیب y/x در هر دوکشور باید یکسان بوده ومصرف بایدروی خط OAOB صورت گیرد این خود تضمین میکند که کشورA کالایی راکه عامل تولید فراوان آن کشور درآن شدت کاربرد بیشتری دارد صادر کند.
درپایان سئوالی که مطرح می شود این است که این تئوری درمورد بهینه بودن تجارت جهانی چه می گوید؟
به طور مشخص اگر همه عوامل اقتصادی با موجودی های اولیه معین وقیمت های جهانی اولیه داده شده ، آزاد باشند وضعیت خود را بهینه سازند حتی بدون فروض خاص ماهر وضعیت تعادل رقابتی جهانی به طور کامل کاراست اما برسر راه مهاجرت نیروی کار وبعضاً سرمایه موانع بین المللی زیادی وجود دارد حتی بااین موانع فرضهای 1تا5کارآیی پارتو اقتصاد جهانی راتحت تجارت آزاد تضمین می کنند زیرا آنها اطمینان می دهند که تولید نهایی حقیقی یک عامل تولید داده شده ومعین درهمه کشورها یکسان است .
اما سئوال این است که همه این مطالب تا چه اندازه با واقعیت مطابقت دارد ما تابه حال قضایای (1) تا (3) رابه عنوان قواعد منطقی بیان کرده ایم اما آنها غالباً به عنوان قضایای اثباتی درمورد واقعیت های جهان مطرح می شوندیعنی ادعا میشود که فروض (1)تا (5) تقریبی ازجهان واقعیت هستند ابتدا اجازه دهید ببینیم که شکل قوی قضیه هکچر- اوهلین تا چه اندازه با حقایق وواقعیت ها مطابق است آیا کشورهای همان کالایی راکه عامل تولید فراوانشان درآن شدت کاربردبیشتری دارد صادر می کنند مسلماً اوهلین معتقد بود که این طور است با اتخاذ زمین ونیروی کار به عنوان دوعامل تولید رایج میتوان انتظار داشت که کشورهای با تراکم جمعیتی بالا ازکشورهای با تراکم جمعیتی پایین غله وارد کنند وی به این نتیجه رسید که آنها این گونه عمل می کنند همین طور بالحاظ سرمایه ونیروی کاربه عنوان دوعامل تولید انتظار این است که کشور آمریکا کالاهای سرمایه بر صادر کند .
اما لئونتیف نسبت سرمایه به کار کالاهای صادراتی آفریقا رامحاسبه کرد ومتوجه شدکه این نسبت حدود 25 درصد کمتر از نسبت K/L کالاهای وارداتی این کشور است این « معمای لئونتیف » فعالیت های تحقـیقاتی واساسـی زیادی را موجب شدیک نقطه ضعف تحلیل لئونتیف این است که وی تنها روی دو عامل تولید متمرکز شده است البته یک عامل که حذف شده است منابع طبیعی است اما توصیف تعیین و اندازه گیری این منابع مشکل است به علاوه تا آنجایی که به تولیدات کارخانه ای مربوط می شود هیچ دلیل قاطعی وجود ندارد که یک کشور باید از معادن استخراج شده در همان کشور استفاده کند مشکل دوم ناهمگنی نیروی کاراست لذا کار اخیر بالدوین روی تمایز میان نیروی کار ماهر وغیرماهر متمرکزشده است وسعی داشته است با نشان دادن اینکه صادرات آمریکا بیشتر از واردات آن مهارت براست معمای مذکور را حل کند بااین همه بسیاری از الگوهای تجارت بین المللی تا حدودی مبهم وغامض باقی می مانند شواهد تأیید کننده قضیه برابر شدن قیمت عوامل تولید حتی ازمورد قضیه هکچر – اوهلین هم ضعیف تر است : دستمزد حقیقی نیروی کاربا کیفیت معین در کشورهای دارای سرمایه فراوان بالاتر است کما اینکه افرادی ازما که زندگی دربریتانیا را برمی گزینند غالباً همین نکته راگوشزد می کنند .