بیمارستانهای روانی در طی این سالها
سالها قبل، پیش از بوجود آمدن درمانهای دارویی، اکثر بیماران روانی، روزهای زیادی از زندگی شان را در بیمارستانهای روانی می گذراندند اما امروزه اکثر این بیماران بیشتر خدمات درمانی را بطور سرپایی دریافت می کنند کسانی که شما در خیابان یا در سینما یا در مهمانی ها… می بینید، این بیماران دیگر مثل گذشته ها از مردم عادی ایزوله و جدا نمی شوند.
از طرفی در سالهای اخیر، تاکید بر کم شدن روزهای بستری است. در سال 1987 متوسط اقامت بیماران حاد در بیمارستان 25 روز و در سال 1991 این رقم به 19 روز و در سالهای اخیر به 10-7 روز رسیده است. Stable کردن بیمار در حالت بحرانی
3-2 روز طول می کشد. امروزه اهداف درمانی- پروسه درمانی و پیش آگهی نیز دستخوش تغییراتی شده است.
سابق معتقد بودند که بیمار بایستی در فاز حاد بستری و تا رمیشن عمایه بستری بماند اما امروزه معتقدند که بیمار را می توان به محض Stable شدن ترخیص کرد.
در حال حاضر اعتقاد بیشتر به این موارد است:
1- Day Treatment
2- Partial Hospitalization
3- برنامه های مراقبت در منزل
2- نظام درمانی در سیستم پرستاری
2 نکته اینکه:
1- درمان تحت تأثیر ارزشی های اجتماعی و سیاست جامعه نیز می باشد.
2- روان پرستارها تنها افراد حرفه ای هستند که ناظر 24 ساعته بیمار هستند.
آنها نیاز به داشتن معلومات و مهارت هایی از این 4 دسته دارند:
A- مدیریت به کادر درمانی
B- تنظیم فعالیت های مراقبین
C- یکپارچه کردن و هماهنگ کردن کارها
D- ارزیابی پیش آگهی
در حال حاضر در امریکا 300 هزار تخت بیمارستانی روانپزشکی وجود دارد. (130 تخت در هر صد هزار نفر)
بیماران بستری براساس شیوع:
اختلالات خلقی 32% اختلالات تطابقی 7%
اسکیروزنی 23% اختلالات شخصیتی 2%
مصرف مواد 21% اختلالات ارگانیک 3%
نظام درمانی این است: بیماران در یک محیط کنترل شده قرار می گیرند و از استرسورها دور می شوند همین مسئله باعث تثبیت وضعیت روانی بیمار می شود.
Therapeutic Community:
به محیطی اطلاق که در آن رفتارها- فعالیت ها- ارزش ها، norm می شود. تداخل اجتماعی بین بیماران و بین بیمار و پرسنل فرصتی برای درمان ایجاد می کند.
Therapeutic Miliev:
2 اصل مهم داریم:
1- تمرکز روی رفتارهای مال اداپتیو و مختل
2- آموزش مهارت های سایکوسوشیال
دراینجا 5 گروه از رفتارهای مختل و نحوه برخورد صحیح با آنها را بررسی میکنیم:
1- رفتارهای destructive (مخرب): این رفتارها در زمینه یک احساس مثل ترس یا خشم بوجود می آید. نحوه صحیح برخورد با آن این است که:
- کنترل پاسخهای مال اداپتیو و در ضمن ساپورت احساس زمینه ای این رفتار
- کمک به بیمار برای تشخیص احساس زمینه و بدست آوردن کنترل
2- رفتارهای دیس ارگانیزه: این رفتارها در زمینه سایکوز- اضطراب- افسردگی شدید یا اختلالات ارگانیک روی می دهد.
نحوه برخورد صحیح با این رفتارها: Reassure و کمک به بیمار.
3- رفتارهای انحرافی (Deviancy):
نحوه صحیح برخورد با آنها: آزمایش کردن این رفتارها با بیمار، شناخت صحیح سرانجام این رفتارها، الترناتیوهای این رفتارها.
4- دیس فوریا: این رفتارها باعث گوشه گیری- رفتارهای وسواس- مذهبی شدن افراطی می شود. نحوه صحیح برخورد: اتحاد درمانی با بیمار.
5- رفتارهای وابستگی (depeudency): نحوه صحیح برخورد: مهیا کردن قدرت های درونی بیمار، سوق دادن او به طرف عدم وابستگی.
سایر وظایف مهم:
1- دورنیته کردن بیماران به زمان مکان شخص
2- معرفی کردن خود و نقش خود
3- روشن کردن حوادث اخیر
4- آموزش قاطعیت و ابراز وجود
5- همراهی با بیمار در یک سری فعالیت های لذت بخش یا آرام بخش مثل قدم زدن با بیمار در محیطهای باز بیمارستانی، بازی کردن با بیمار (کارت بازی).
در سال 1978 Gunderson 5 عنصر اصلی در نظام درمانی را اینطور ترسیم کرد:
1- Containment:
- برآورده کردن نیازهای فیزیکی بیمار (غذا- دارو- لباس)
- مراقبت از نظر صدمه به خود و دیگران
- استفاده از Restraint در مواقع لزوم