عمل جراحی :
اعمال جراحی تغییر جنسیت موثر و غیرقابل بازگشت میباشد.
بیماران باید 3 تا 12 ماه پیش از اعمال جراحی، با پوشیدن لباسهای جنس مخالف و دریافت درمانهای هورمونی آمادگی لازم کسب کنند (جهانفر،شایسته،مولایینژاد،میترا -1380).
در این تحقیق محقق کسانی که حدود 10 تا 11 ماه پیش مورد عمل جراحی قرار گرفتهاند را مورد آزمایش قرار داده است که اغلب آنها گرایش به مونث شدن داشتهاند.
تعریف هویت جنسی :
وضعیتی روانی است که با احساس فرد در مورد زن یا مرد بودن مشخص میشود.
به عبارت دیگر مفهومی است که شخص از خود به عنوان مرد یا زن بودن دارد (شیرمحمدی،رضا- 1382).
تعریف نقش جنسی:
الگوی رفتاری فرد که انعکاس از احساس شخصی فرد در مورد هویت جنسیاش میباشد.
به عبارت دیگر نقشی است که فرد بر حسب ویژگیهای جنسی در اجتماع ایفا میکند (جهانفر، شایسته،مولایینژاد،میترا-1380).
تعریف ترانسکسوآلیسم :
این افراد در دوران پس از بلوغ از جنسیت خود ناراضی بوده و مایلند صفات جنسی مخالف را کسب کنند.
بیشتر این افراد در کودکی دچار اختلالات هویت جنسی بودهاند.
پوشش لباس جنس مخالف و ابتلاء به مشکلات روانی در این افراد شایع بوده و در معرض خودکشیاند.
ممکن است تعدادی از آنها به عضو تناسلیشان آسیب وارد کنند تا جراح را مجبور به عمل تغییر جنسیت کنند (جهانفر،شایسته،مولایینژاد،میترا- 1380).
تعریف بهداشت روانی :
بهداشت روانی ، روانپزشکی پیشگر ، بهداشت روانی اجتماعی و یا روانپزشکی اجتماعی به کلیه روشهای تدابیری اطلاق میشود که، برای جلوگیری از ابتلاء و درمان بیماریهای روانی و توانبخشی بیماران روانی موجود به کار میرود و از آن استفاده میکنند (میلانیفر، بهروز -1374).
فرهنگ بزرگ روانشناسی لاروس، بهداشت روانی را چنین تعریف میکند : « استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و موثر کارکردن، انعطافپذیر بودن برای موقعیتهای دشوار و بازیابی تعادل خود وتوانایی داشتن به کار میرود (گنجی، حمزه -1376).
سازمان جهانی بهداشت روانی را چنین تعریف میکند: بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی.
بهداشت، تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست (گنجی، حمزه -1376).
مشکل تعریف بهداشت روانی از آنجا سرچشمه میگیرد که هنوز تعریف صحیح و قابل قبولی برای بهنجاری نداریم، البته تعاریف و نقطه نظرهای زیادی با توجه به شرایط و موقعیتهای اجتماعی،سنی،قدیمی و فرهنگ برای بهنجاری شده است (میلانیفر،بهروز -1374)
روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم میدانند که تعادلی بین رفتارها و کنترل او در مواجه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد (میلانیفر،بهروز-1374)
Normality as Transactinal systeme and/or interacting system or normality as process
سلامت روانی عبارت از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران بوسیله تحقیر اصطلاحات محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی و عادلانه و ثبات (فرهنگ روانشناسی مقیمی-1378 – ص25).
اما در این تحقیق بهداشت روانی افراد به صورتی محاسبه میشود که تمامی نمرات آنها بین اعداد 112-28 باشد.
اختلالهای هویت جنسی
شما یک پسر هستید یا یک دختر
«شما یک پسر هستنید یا یک دختر؟» شما یک مرد هستید یا یک زن؟
در واقع، برای اتمام افراد – حتی کسانی که اختلالهای روانی شدید مانند اسکیزوفرنی دارند- پاسخ دادن به چنین پرسشهایی بلادرنگ و روشن است.
در توافق دیگران نسبت به پاسخ فرد نیز ابهامی وجود ندارد.
اساس فرد از مونث یا مذکر بودن – که هویت جنسی خوانده میشود- از همان اوان کودکی چنان عمیق در ذهن راسخ میشود که اکثر افراد در هر شرایط روانی هم که باشد در مورد جنسیت خود شکی نخواهند داشت اما برخی از افراد – که در میان مردان بیش از زنان یافت میشود- از اوان کودکی به طور عمیق در ذهن راسخ میشوند و این احساس را دارند که متعلق به جنس مخالف هستند.
یک مرد تغییر جنسیت گرای میتواند خود را در آیینه بنگرد و ببیند که از نظر زیست شناختی یک مرد است، اما همچنان به خود بگوید که یک زن است.
علاوه بر این ، اغلب سعی خواهد کرد که پزشکان را متقاعد سازد تا بدنش را متناسب با هویت جنسی اش تغییر شکل دهند.
بسیاری از تغییر- جنسیتگراها تحت عمل جراحی آلت تناسلی و درمان هورمونی قرار میگیرند تا بدنشان در حد ممکن شکل کالبدشناسی جنس مخالف به خود بگیرد (آزاد،حسین-1380).
تغییر جنسیت گرایی دو جنسی بودن یا خنثائیت عبارت است از اجتماع پارهای از صفات دو جنس نر و ماده در یک فرد.
بعبارت دیگر خنثی کسی را گویند که بعضی اوقات صفات مربوط به جنس نر و بعضی اوقات صفات مربوط به جنس ماده در او وجود دارد نشان میدهد.
از طرف دیگر باید دانست که جنین انسان در آغاز خلقت دارای جنس غیرمشخص است و بعد بر حسب هورمونهایی که به او میرسد جنس قطعی خود را پیدا میکند و پسر یا دختر میشود (میرهاشمی،احمد-1371).
با در نظر گرفتن مطالب بالا معلوم میشود که پیدایش هرگونه اختلال هورمونی یعنی کمی یا زیادی ترشح آن در هر مرحلهای از رشد جنین باعث پیدایش ناهنجاریهای مختلف تناسلی خواهد شد.
که از مراحل خفیف آن تا مرحله قوی یا پیشرفته ترین مدارج آن یعنی خنثی یا دوجنسی بودن کامل مشاهده میگردد.
در این نوع خنثیها وضع غدههای جنسی و اعضای تناسلی با صفات ظاهری و قیافه و اندام مشخص مطابقت ندارد و آنها را به دو دسته تقسیم مینمائیم : 1- نوع آندوروژینوئید مرد زننما 2- غدههای نوع ژیناندوئید زن مرد نما و مرد زن نما در این دودسته اند (میرهاشمی،احمد-1371).
تغییر جنسیتگرا فرد بزرگسالی است که ناخرسندی دائمی از نقش جنسی یا تناسلی خود دارد و نیرومندانه با جنس مخالف همانندسازی میکند، تا آنجا که باور دارد او واقعا جنس مخالف است.
چنین فردی اغلب میکوشد که به عنوان یکی از اعضای جنس مخالف پذیرفته شود و همواره خواهان عمل جراحی تغییر جنسیت است.
به جز تغییر جنسیتگراها، بیماران اسکیزوفرنیائیها نیز ممکن است که در موارد بسیاری نادر ادعای تعلق به جنس مخالف را داشته باشند.
این موضوع ممکن است درباره افراد دوجنسی (هرمافرودیتها) نیز صادق است که هم دارای اندام تولید مثل زنانه و هم اندام تولید مثل مردانه میباشند (هافمن،کارل-1381).
تغییر جنسیتگراها معمولا از اضطراب و افسردگی در رنج هستند، واین موضوع با توجه به وضع روانشناختی بدی که دارند تعجب آور نیست.
تمایل یک تغییر جنسیت گرای مرد نسبت به مردان توسط خود وی به عنوان یک ترجیح دگرجنسخواهی مرسوم تفسیر میشود، زیرا واقعا او خود را یک زن میپندارد (آزاد،حسین-1378).
قابل پیشبینی است که تغییر جنسیتگراها اغلب زمانی که لباسهای جنس مخالف را میپوشند تقبیح دیگران را نسبت به خود برمیانگیزند، زیرا در واقع در بسیاری از کشورها پوشیدن لباس زنانه برای مردان غیرقانونی است.
بسیاری از تغییر جنسیتگراها که در حال آماده شدن برای عمل جراحی و تغییر جنسبت مرد به زن هستند، گواهیهایی از پزشکان یا درمانگران خود به همراه دارند مبنی بر اینکه لباسهای زنانه آنها بخش اولیهای، مهم از درمان آنهاست.
لباس مردانه توسط زنان تغییر جنسیتگرا کمتر مسالهانگیز است، زیرا برای زنان این شرایط پدید آمده است که بتوانند لباسهایی شبیه مردان بپوشند.
میزان شیوع تغییر جنسیتگرایی بسیار اندک و شامل یک در 30000 در مردان و یک در 100000 در زنان است (آزاد،حسین 1378) شیوع اختلالات هویت جنسی = 1÷(30-6) = زن÷ مرد و یک نفر در هر سنی هزار مرد و یک نفر در برابر هر صدهزار زنی که به دنبال اعمال جراحی تغییر جنسیتگرا هستند (جهانفر،شایسته،مولایینژاد،میترا -1380).
تقریبا هیچ اطلاعی در مورد شیوع اختلالات هویت جنسی در بین کودکان و نوجوانان و بزرگسالان در دست نیست.
بیشتر برآوردههای شیوع متکی بر تعداد افرادی است که طالب جراحی تغییر جنسیت هستند و به طوری که از این تخمینها برمیآید تعداد مبتلایان در جنس نر(مذکر) بیشتر است.
در سه درمانگاه هویت جنسی کودکان نسبتا مبتلا پسران به دختران 30به 1،17 به 1 و 6 به1 گزارش شده است، لذا این درمانگاهها تجربه اندکی در مورد دخترهای مبتلا دارند، این تفاوت ممکن است نشاندهنده آسیب پذیری بیشتر پسرها در اختلال هویت جنسی یا حساسیت و نگرانی بیشتر در مورد پسران دارای هویت جنسی دخترانه در مقایسه با دختران دارای این صفت در آمریکا باشد.
مطالعات مربوط به پسرهایی که برای درمان روانپزشکی سرپایی ارجاع شدهاند نشان میدهد که تا حدود 5% آنها به میزان قابل ملاحظه ای رفتار دخترانه داشته اند.
این پسرها در وهله اول به دلیل مشکلات هویت جنسی ارجاع نشده بودند و معلوم نیست چه تعداد از آنها واجد ملاکهای اختلاف هویت جنسی بوده اند (کاپلان-1380).
اختلال هویت جنسی کودکی بیشتر تغییر جنسیتگرایی که توسط پژوهشگران جنسی مورد مطالعه واقع شده اند دارای تاریخچه عمیقی از سبکهای رفتاری جنس مخالف در دوران کودکی از قبیل زنانگی در پسرها و مردانگی در دخترها بوده اند (گرین.1969،تسوی1990).
بنابراین بررسی اختلال هویت جنسی کودکی ممکن است نشانه هایی درباره سبب شناسی تغییر جنسیتگرایی فراهم سازد، کودکانی که تشخیص این اختلال در مورد آنها داده میشود به طور عمیق پسران دختر صفت و دختران پسر صفت هستند، یا نوجوانانی هستند که رفتار، تمایلات و عدم تمایلات آنان با آنچه در فرهنگها برای هر جنس مناسب تلقی میشود، انطباق ندارد.
از این رو یک پسر مبتلا به این اختلال ممکن است علاقه ای به بازیهای شلوغ و خشن نداشته باشد و مشارکت با دختربچه ها را ترجیح بدهد، لباسهای دخترانه بپوشد و اسرار داشته باشد که به صورت یک دختر رشد کند.
او حتی ممکن است ادعا کند که آلت تناسلی و بیضه هایش نفرتانگیز هستند.
بسیاری از کودکان مبتلا به این اختلال این باور را در خود میپرورانند که با رشد بدنی آنها آلت تناسلیشان به شکل تناسلی دختر و یا پسر درمیآید، باوری که میتوان آنها را به عنوان جنبهای کودکانه از آرزوی تغییر جنسیتگراهای بزرگسال داشت که برای جراحی و بازتعیینی جنسیت دارند(آزاد،حسین-1381).
شروع این اختلال پیش از شش سالگی است.
طبقه بندی پسرها و دخترها بر حسب رفتارها و روشهای پسرانه و دخترانه آنها چنان با قالبهای رفتاری و قضاوتهای ارزشی درآمیخته است که نابهنجار تلقی کردن الگوهای رفتاری جنس مخالف ممکن است بی مورد به نظر آید.
اما برخی شواهد بیانگر آنند که این الگوها میتوانند ناشی از یک آشفتگی فیزیولوژیایی باشند.
بچه هایی که مادرانشان در حین حاملگی هورمونهای جنسی مصرف کرده اند، به احتمال زیاد ممکن است که مانند افراد جنس مخالف رفتار کنند و دارای نابهنجاریهای کالبد شناسی باشند.
برای مثال آشکار شده که دخترانی که مادران آنها برای جلوگیری از خونریزی رحم در دوران حاملگی پروژستین مصرف کردهاند در سالهای پیش دبستانی حالتهای پسرانه داشته اند.
پروژستینها پیشگام هورمونهای جنسی مردانه یعنی آندروژنها هستند.
بعضی از این دختربچه ها که حالت پسرانه دارند، دستگاه تناسلی آنها دارای ویژگیهای جنسی نر هستند.
(البته این موضوع بسیار نادر است) (جهانفر،شایسته،مولایینژاد،میترا -1380).
پسربچه هایی که در حین حاملگی هورمونهای زنانه مصرف کرده اند (توسط مادران) در مقایسه با همسالان پسر خود کمتر ویژگیهای ورزشی دارند و کمتر به بازیهای شلوغ و خشن میپردازند گرچه این کودکان لزوما دچار نابهنجاری در هویت جنسی خود نیستند، اما مصرف هورمونهای جنسی توسط مادرانشان در دوران پیش از تولد موجب علائق و رفتارهای مربوط به جنس مخالف در سطحی بالاتر از معمول در آنان شده است.
رفتارهای وابسته به جنس مخالف که در بسیاری از – و شاید بیشتر- کودکان به هنگام خردسالی و کودکی ملاحظه میشود، ممکن است در بیشتر خانوادهها توجه و تقویت بیش از اندازهای را از طرف والدین و دیگران به همراه داشته باشند.
مصاحبه با والدین کودکانی که در این باره رفتار غیرمعمول داشته اند نشانگر آن است که این رفتار کودکان از سوی والدینشان مورد توبیخ قرار نگرفته است و حتی در بسیاری مواقع با تشویق و یا ترغیب همراه بوده است.
این جریان در مورد پسرهای دختر صفت مصداق دارد.
برای بسیاری از مادران، عموها، خاله ها و مادربزرگها جالب است که پسر بچه ها لباسهای کهنه و کفشهای پاشنه بلند مادرانشان را بپوشند و چه بسا که به کودک آموزش دهند که چگونه آرایش کنند.
آلبوم عکسهای خانوادگی اغلب شامل عکسهایی از پسران خردسال است که به تن آنها لباسهای دختران پوشانیده اند (آزاد،حسین-1380).
این گونه واکنشها از جانب خانواده در برابر رفتار غیرمعمول کودک به احتمال بسیار نقش عمده ای در ایجاد تعارض بین جنس کالبدشناسی فرد و هویست جنسی کسب شده وی بازی میکند.
در واقع مطالعه طولی پسرهای دختر صفت – در مقایسه با دختران بهنجار به عنوان گروه کنترل- با احتمال بیشتر پدران خود را محبوب خویش میدانند.
بعلاوه به احتمال زیاد مادران آنها نیز خود در کودکی صفات پسرانه داشته اند و رفتارهای پسرانه دخترانشان را بیشتر پذیرا بوده اند.
الگوسازی و شکل گیری عاملی رفتار غالبا پسرانه که درون خانواده صورت میگیرد ممکن است توسط تقویت مثبتی که این دخترها به دلیل رفتار پسرانه شان از پسرهای همسال خود دریافت میدارند تکمیل شود(جهانفر،شایسته،مولایینژاد،میترا -1380).
پژوهش در مورد خردسالان و کودکان کم سال که اندامهای تناسلی آنها ویژگیهای نرینه و مادینه را با هم دارد نشانگر آن است که جراحی برای اصلاح این موضوع باید در سه سالگی انجام پذیرد، یعنی از زمانی که کودک به احساس هویت جنسی خود رسیده است.
پس از آن تغییر دستگاه تناسلی بسیار مشکل است زیرا در واقع تعیین جنسیت عده زیادی از این کودکان در بزرگسالی در تعارض یا دست کم یک ملاک جنسی کالبد شناسی مانند کروموزومهای جنسی آنان بوده است.
کودکانی که بالای سه سال داشتند، جنسیتی که قبلا برای آنان تعیین شده بود حفظ کردند.
بافت این شواهد بیانگر حساس بودن نحوه رفتار بزرگسالان نسبت به کودک خردسال – زیر سه سال – است.
پوشیدن لباس پسرانه به کودک، دادن نام پسرانه به وی و ترغیب او به داخل شدن در فعالیتهای سنتی پسران تاثیرات عمده ای در ایجاد هویت جنسی مردانه دارند.
بر خلاف باور متداول، کالبدشناسی همواره تعیین کننده سرنوشت جنسی افراد نیست (آزاد،حسین-1380).
البته این یافته ها نباید به این شکل تفسیر شوند که تشویق عطوفت و مهربانی در یک پسر یا جسارت - و حتی پرخاشگری- در یک دختر بچه کوچک لزوماً منجر به اختلال هویت جنسی میشود.
در واقع، بیشتر کودکان دارای اختلال هویت جنسی، حتی اگر مداخله تخصصی نیز در کار نباشد در بزرگسالی نیز تغییر جنسیت گرا نمی شوند، هر چند بسیاری از آنها گرایش همجنس خواهی نشان میدهند.
پژوهشگرانی که در این زمینه فعالیت میکنند، به جنبه های وابسته بودن مردانگی و زنانگی به فرهنگ، تفاوت بین فعالیتهای لذت بخشی که به طور نوعی بیشتر مربوط به جنس مخالف هستند، و اعتقاد واقعی (فرهنگ) فرد به اینکه متعلق به جنس مخالف است، آگاهی دارند (جهانفر،شایسته،مولایینژاد،میترا -1380).
میدانیم که اکثریت وسیعی، از پسربچه ها کم سن و سال بازیهای دخترانه میکنند و دخترهای کم سال به میزان زیاد بازیهای پسرانه انجام میدهند، بدون آنکه تعارضهای هویتی داشته باشند.
البته این بدان معنا نیست که پسرهای دختر صفت در معرض فشارهای روانی شدید نیستند.
هر جامعه ای که پسرهایی با رفتار دخترانه دارد، آنها را به دشواری تحمل میکند.
به عکس دخترهای میتوانند صفت پسرانه داشته باشند و همچنان با استانداردهای قابل پذیرش رفتار برای دخترها همرنگی کنند.
در هر حال اختلال هویت جنسی کودکی و اختلال تغییر جنسیت در بزرگسالی بسیار نادر است.
به بیان دیگر، شیوع آنها بسیار کمتر از عده پسربچه هایی است که با عروسک بازی میکنند و دختر بچه هایی است که در بازیهای ورزشی شرکت میجویند (آزاد،حسین -1378).
در واقع هر رفتار یا علاقهای را نباید وابستگی تناسلی در نظر بگیریم، مگر آن که به کالبد شناسی دستگاه تولید مثل مربوط باشد.
کودکان باید از این آزادی برخوردار باشند که هم به راههای قراردادی و هم به راههای غیر سنتی رفتار کنند، بی آنکه در معرض خطر تنبیه از سوی والدین یا همسالان باشند.
پسر بچه کوچکی که به عروسک تمایل نشان میدهد و دختر بچه کوچکی که به عروسک رغبت ندارد نباید نسبت به هویت خود دچار شک و نگرانی کرد.
اگر در بحث خود یک گام پیش برویم، آیا اگر افکار قالبی مربوط به نقش جنسی در میان نباشد تغییر جنسیت گرایی فی نفسه وجود خواهد داشت؟
(جهانفر،شایسته،مولایینژاد،میترا -1380).
بنابراین مردی که دارای ویژگیها و علائمی است که به طور سنتی زنانه تلقی میشوند بیشتر خود را واجد حالت مردانه بهنجار مینگرد تا حالت بیمارگونه زنی که در جسم یک مرد اسیر است.
ممکن است او نیازمند آن باشد که از نظر جاذبه جنسی مورد پذیرش اعضای هم جنس خود قرار گیرد.
البته جاذبهای که تغییر جنسیتگراها آن را به عنوان دگرجنسخواهی در نظر میگیرند (آزاد،حسین-1380).
روانپزشک معروف جانبرادوس واتسون (1878-1958) معتقد بود که جنسیت محصول نحوه تربیت بچه ها است.
در صورتی که بچه ها متناسب با جنس خود رفتار نمایند مورد تشویق قرار میگیرند و در غیر اینصورت تنبیه میشوند.
به عقیده وی رفتار والدین، دوستان و جامعه تاثیر عمیقی بر تکامل جنسی کودکان دارد.
اختلالات مربوط به هویت جنسی با احساس ناراحتی مداوم فرد از جنس بیولوژیک یا نقش جنسی اش تعریف میشود.
اما فرد هویت جنسی وضعیتی روانی است که با احساس فرد در مورد زن یا مرد بودن مشخص میشود به عبارت دیگر مفهومی است مشخص از خود به عنوان مرد یا زن در نظر دارد (جهانفر،شایسته،مولایینژاد،میترا -1380).
نقش جنسی با هویت جنسی فرق دارد، نقش جنسی عبارت است از الگوی رفتاری فرد که انعکاس از احساس شخصی فرد در مورد هویت جنسی اش میباشد.
به عبارت دیگر نقشی است که فرد بر حسب ویژگیهای جنسی در اجتماع ایفا میکند، به آن نقش جنسی گویند جنس یا جنسیت بیولوژیک : ویژگیهای آناتومی یا آناتومیک و فیزیولوژیکی است که مرد یا زن بودن فرد را مشخص میکند.
جهت یابی جنسی عبارت است از گرایش و جهت گیری پاسخهای جنسی فرد مثلا همجنس گرایی به سوی جنس مخالف یا گرایش به هر دو جنس.
این مفهوم دربرگیرنده رفتارهای فرد در انتخاب نوع لباس و اشیاء و نیز زندگی رویایی فرد میباشد (آزاد،حسین-1380).
فرد ترانسکسوآل فردی است که به طور مداوم برای رهایی از صفات اولیه و ثانویه جنسی خود تلاش کرده و مایل است ویژگیهای جنسی مخالف را کسب کرده و مانند افراد جنس مخالف خود لباس پوشیده و زندگی کند و لباسهای جنس مخالف را نیز دوست دارد (جهانفر،شایسته،مولایینژاد،میترا -1380).
اختلال هویت جنسی نوجوانان و بزرگسالان علائم و نشانه ها در نوجوانان و بزرگسالان شبیه به هم است.
نوجوانان و بزرگسالان مبتلا به این اختلال میل دارند که متعلق به جنس مقابل باشند و این میل خود را به ابراز میکنند.
این افراد مکرراً سعی میکنند که به عنوان عضو جنسی مقابل پذیرفته شوند و آرزو میکنند که مثل فردی متعلق به جنس مقابل رفتار کنند و دیگران هم مثل جنس مقابل با آنها رفتار کنند.
بعلاوه آنها تمایل دارند خصوصیات جنسی جنس مقابل را کسب کنند و ممکن است معتقد باشند با جنسیت عوضی به دنیا آمده اند و عبارات شخصی از این قبیل بیان میکنند: «من احساس میکنم زنی هستم که در جسم مردانه به دام افتاده ام » یا بر عکس این جمله را میگویند (آزاد،حسین-1380).
نوجوانان و بزرگسالان اغلب برای تغییر جسمانی خود درخواست اقدامات طبی و اعمال جراحی دارند.
هر چند اصطلاح نارضایتی جنسی در (DSM.TV.TR ) به کار نرفته، بسیاری از روانشناسان بالینی این اصطلاح را مفید دانسته اند و احتمالا همچنان از آن استفاده میکنند بعلاوه نارضایتی جنسی در دهمین تجدید نظر طبقه بندی آماری و بینالمللی بیماریها و مشکلات بهداشتی وابسته «ICD-10» منظور شده است.
خود این افراد نیز در اشاره به خود از این اصطلاح استفاده میکنند.
این افراد اشتغال ذهنی مداوم با خلاصی از خصوصیات جنسی ثانویه و اولیه و کسب خصوصیات جنسی جنس مقابل دارند و همیشه تمایل دارند همچون عضوی از جنس مقابل زندگی کنند و لباس بپوشند.
اکثر مطالعات گذشته نگر نارضایان جنسی حاکی از مشکلات هویت جنسی در دوران کودکی است.
ولی مطالعات آینده نگر کودکان دچار اختلال هویت جنسی نشان میدهد که معدودی از آنها در آینده از جنسیت خود ناراضی هستند و در پی آن خواهند آمد.
این اختلال در مردان شایعتر از زنان است.
بزرگسالان مبتلا به این اختلال از این شاکی هستند که پوشیدن لباسهای جنس تعیین شده آنها ناراحتشان میکند، بنابراین شبیه جنس مقابل لباس میپوشند و در فعالیتهای مرتبط با آن جنس شرکت میجویند، آنها آلت تناسلی خود را نفرت آور میدانند و این احساس ممکن است منجر به درخواستهای مداوم برای جراحی آن ناحیه شود.
این میل ممکن است به تمام امیال دیگر شخص نیز غلبه کند (آزاد،حسین-1380).
ترانسکسوالیسم اولیه مرد افراطی ترین شکل وارونگی هویت جنسی است.
در این اختلال یک فرد مذکر از نظر تشریحی، جسمی طبیعی دارد و خود نیز به طبیعی بودن آن واقف است خود را مونث میداند و به هر گونه تلاش دست میزند تا جسم خود را بر طبق هویت جنسی خود تغییر دهد.
تشخیص بالینی خیلی زود داده میشود.
همچنین بیمار موقع معاینه در هر سنی در حین داشتن جسم مردانه طبیعی، زنانهترین رفتار را (طبیعی طبق معیار فرهنگی خود) دارد.
هیچ دورهای از زندگانیش برای لحظه ها و ماهها و سالها با ظاهر نرمال در نقش خاص مردهای آن فرهنگ (روابط با غیرهمجنس- ازدواج- اشتغال به مشاغل مردانه، خدمت سربازی، فتیشیسم یا هر گونه قرائن حاکی از ارزش دادن به رجلیت) ظاهر نشده و از روزهای نخستین که رفتارهای نشان دهنده هویت جنسی آغاز شده (بین یک یا دو سالگی) همیشه رفتار همجنس مقابل را داشته اند، چنین سابقه ای که با مشاهدات مستقیم از شخص ترانسسکسوال از دوران کودکی تا به حال در هیچ یک از اختلالات هویت جنسی مشاهده نمیگردد (آزاد،حسین-1380).
کلمه اولیه در این تشخیص هول اختلال از اولین سالهای زندگی شروع شده و تمام عمر بدون تغییر مانده بکار برده میشود.
در مقابل ترانس سکسوال ثانویه یک اختلال اکتسابی مربوط به دوره های بعدی زندگی است.
ترانس سکسوال بدون آنکه به فکر مردی تشریحی خود باشد با احساس زن بودن بطور مصمم دنبال روشها و اعمال تغییر جنسیت میگردد.
و یا این آرزو که برتر از تمام امیال اوست ممکن است به اقدامات زیر دست بزند : استفاده از استروژن برای ایجاد پستان و شکل زنانه ، الکترولیز برای از بین بردن موهای مشخص کننده مردی، جراحی برای ایجاد آلت تناسلی زنانه به کمک درآوردن بیضه ها و قطع آلت مردی و ایجاد واژن مصنوعی ، حالا چنین مردی میتواند در جامعه در نقش یک زن ظاهر شود؟
ترانسسکسوال ثانویه در مرد افراد مذکری که از نظر تشریحی بدنی طبیعی داشتند و در طبقه بندی ترانس سکسوال اولیه قرار نگرفتند اما با این وجود این افراد بر اساس احساس قوی زنانه انتساب به جنس مقابل را خواهانند و در طبقه ترانسسکسوآل ثانویه گنجانده میشوند.
از این اصطلاح چنین برمی آید که فرم آشکار اختلال همراه با اولین رفتار مربوط به هویت جنسی پدیدار نشده بلکه بعدها در هر سنی پس از دوران کودکی ظاهر میشود.
این بیماران سابقه دوره های کوتاه یا بلند داشته اند که ضمن آن حالتی مردانه داشته و به طور موفقیت آمیز در نقش مردهای فرهنگ خود ظاهر شده اند.
این افراد با ازدواج کردن، کارکردن مثل مردهایی که از نظر دیگران مردانگی آنها قبول است، استفاده از رجلیت خود برای کسب لذت (روابط یا جنس مقابل- هم جنسگرایی – یادگارخواهی و رفتارهای منفی دیگر) نشان میدهند که پیوند خود را به طور کامل با مردانگی و مردبودن خود نگسسته اند، به عبارت دیگر این افراد گروه ناهمگونی را تشکیل میدهند که وجوه مشترک چندانی با هم ندارند (کاپلان،سادوک).
ملاکهای تشخیص و طبقهبندی اختلال هویت جنسی در (DSM.TV.TR ) اختلال هویت جنسی به عنوان گروه ناهمگونی از اختلالات تعریف شده اند که ویژگی مشترک آنها، ترجیح قوی و مداوم برای اتخاذ وضعیت و نقش جنس مخالف است.
این اختلال ممکن است در گفتار ظاهر شود که شامل اصرار و پافشاری مبتنی بر تعلق واقعی به جنس مخالف است، و یا این که به صورت غیرکلامی و با انجام رفتارهای جنس مخالف خود را نشان میدهند.
مولفه عاطفی اختلالات هویت جنسی را معمولا ملال جنسیتی مینامند که به این شکل قابل تعریف است : نارضایتی از جنسیت زیستی، تمایل به برخورداری از بدن جنس مخالف، و میل به اینکه به عنوان فردی از جنس مخالف به وی نگریسته شود (DSM.TV.TR ).
شکل افراطی اختلالهای هویت جنسی در ویرایش سومDSM.
(DSM.III ) ومتن ویرایش شده آن در (DSM.III.R ) در مجموع نارضایتی جنسی خوانده شده اند معمولا عبارتند از: تلاش برای پذیرفته شدن به عنوان عضوی از اجزای مخالف در اجتماع و انجام درمانهای هورمونی و جراحی برای شبیه شدن به شکل ظاهری جنسیت زیستی جنس مخالف.
براساس (DSM.TV.TR ) وقتی اختلالات جسمی دو جنسیتی وجود داشته باشد- مثل نشانگان عدم حساسیت نسبی به آندوژنها یا هیپرپلازی مادرزادی آدرنال- نمیتوان تشخیص اختلال هویت جنسی را مطرح کرد.
(DSM.TV.TR ) هم چنین مشخص کردن گرایش جنسی را لازم میداند.
فرد مبتلا به اختلال هویت جنسی ممکن است به افراد جنس مخالف گرایش داشته باشد و یا افراد جنس موافقی یا افراد هر دو جنس گرایش نشان دهد و یا اصولا گرایش جنسی نسبت به هیچ یک از دو جنس نداشته باشد (کاپلان-1380،ص236).
خصوصیت اساسی اختلالات هویت جنسی ناراحتی شدید و مداوم شخص در مورد جنسیت تعیین شده خود اوست و شخص تمایل و اصرار دارد که به جنس مقابل تعلق دارد (کاپلان -1380،ص238 ).
در دوران کودکی، دخترها با پوشیدن لباس پسرها، و پسرها با پوشیدن لباس دخترها از لباسپوش قالبی و تجویزی منحرف میشوند و خصوصیات تشریحی خاص خود را رد میکنند.
الف ) همانندسازی قوی و مداوم با جنس مقابل (این حالت صرفا شامل میل افراد به کسب امتیازات فرهنگی که برای جنس مقابل متصور است نیست).
1- فرد تمایل یا اصرار دارد که تعلق به جنس مقابل دارد و این تمایل خود را به طور مکرر ابراز میکند.
2- در پسرها ترجیح لباس دخترانه یا تقلید ظاهر دخترانه، در دخترها اصرار به پوشیدن لباسهای قالبی مردانه.
3- رجحان مداوم و قوی برای نقشهای جنس مقابل در بازیهای تخیلی یا تخیلات مداوم در مورد تعلق به جنس مقابل میل شدید به شرکت در بازیهای قالبی و تفریحات جنس مقابل رجحان قوی همبازیهای جنس مقابل در نوجوانان و بزرگسالان این اختلال با علائمی نظیر موارد زیر ظهور میکند: میل ابراز شده برای تعلق به جنس مقابل، جازدن مکرر خود به عنوان جنس مقابل، شخص متقاعد شده است که احساسات یا واکنشهای خاص جنس مقابل را دارد مانند جنس مقابل زندگی کند و از دیگران انتظار دارد با او همانند جنس مقابل رفتار کنند (DSM.TV.TR ).
ناراحتی مداوم در مورد جنسیت خویشتن یا احساس نامتناسب بودن در نقش جنسی خودی در کودکان این اختلال با هر یک از موارد زیر ظهور میکند: در پسرها تاکید در مورد اینکه بهتر بود که آلت را نداشت یا بیزاری نسبت به بازیهای خشن پسرانه، رد اسباببازیها، بازیها و فعالیتهای قالبی پسرانه در دختران امتناع از ادرار کردن در حالت نشسته و تاکید بر اینکه واجد احلیل هستند یا در آینده واجد آن خواهد شد.
تاکید بر اینکه شخص نمیخواد پستانهایش رشد کند یا دچار قاعدگی شود، بیزاری بارز نسبت به لباسهای زنانه در نوجوانان و بزرگسالان این اختلالات با نشانههایی نظیر موارد زیر بروز میکند : اشتغال ذهنی یا خلاصی از خصوصیات جنسی ثانویه و اولیه (مثل درخواست تجویز هورمونهای جراحی یا سایر روشهای تغییر جسمانی خصوصیات جنسی به منظور مشابهت با جنس نر یا ماده) اعتقاد به اینکه شخص با جنسیت عوضی زاده شده است .
پ ) اختلال همراه با یک اختلال جسمی دو جنسیتی نیست.
ت ) اختلال سبب ناراحتی چشمگیری بالینی با تخریب در کاردکرد اجتماعی ، شغلی یا سایر حوزه های کارکردی میشود (DSM.TV.TR ).
اختلالات هویت جنسی به گونهای که مشخص نشده اند.
این تشخیص برای افرادی نگه داشته شده اند که نمیتوان آنها را جزو اختلال هویت جنسی با ویژگیهای فوق الذکر طبقه بندی کرد.
در (DSM.TV.TR) سه نمونه معرفی شده است، افراد مبتلا به اختلال دو جنسیتی و ملال جنستی، بالغین مبتلا به رفتار مبدل پوشی گذرا و وابسته به استرس، افرادی که اشتغال ذهنی مداوم با اختگی با قطع احلیل دارند بدون اینکه تمایل به کسب خصوصیات جنسی جنس مقابل داشته باشند (DSM.TV.TR ).
ملاکهای تشخیص این طبقه برای ثبت اختلالاتی در هویت جنسی است که تحت عنوان اختلال هویت جنسی خاصی قابل طبقه بندی نیستند.
نمونه های آن عبارتند از : 1) اختلالات دو جنسیتی (مانند نشانگان عدم حساسیت آندروژنی یا هیپرپلازی مادرزادی فوق کلیوی) همراه با ملال جنسیتی.
2) رفتار مبدل پوشی موقتی و وابسته به استرس.
3) اشتغال ذهنی مداوم با اختگی یا قطع احلیل بدون تمایل به کسب خصوصیات جنسی جنس مقابل (DSM.TV.TR ).
علل تغییر جنسیت گرایی ماهیت پایدار و آشکار هویت جنسی ناجور و ناهمخوان در تغییر جنسیتگراها، پژوهشگران را به این گمان واداشته است که آنان از نظر هورمونی با افرادی که هویت جنسی بهنجار دارند متفاوتند.
شاید زنی که به مرد بودن خود باور دارد دارای افزایش آندروژن-مانند تسترون و آندروسترون- است.
گلادیو (1987) در بررسیهای خود دریافت اگر تفاوتی در سطح هورمونی مردان تغییر جنسیتگرایی بزرگسال، مردان دگرجنسگرا، و مردان همجنسگرا وجود داشته باشد، این تفاوت ناچیز است.
(کاپلان-1380،ص240) دریک بررسی زمینه یابی دیگر مییر (1979) به نتایج دو پهلونی دست یافت، برخی از زنان جنسیتگرا دارای سطوح افزایش از هورمونهای جنسی مردانه بودند اما این موضوع در بیشتر آنها صدق نمی کرد.
البته اگر هم این تفاوتها وجود داشته باشند به دشواری قابل تقسیراند بسیاری از تغییر جنسیتگراها هورمونهای جنسی را به کار میبرند تا بدین وسیله بدنشان تناسب با جنسیتی که خود را بدان متعلق میدانند تغییر کند.
بدین ترتیب حتی اگر یک پژوهشگر، صرفا تغییر جنسیتگراهایی را که طی چند ماه چنین هورمونهایی را مصرف نکردهباشند، بررسی کند، همچنان اطلاعات نسبتا اندکی در مورد تاثیرات درازمدت درمان اولیه هورمونی در وضع کنونی آنان خواهد یافت.
در هر حال، داده های موجود پشتیبانی روشنی از تبیین تغییر جنسیتگرایی بر حسب هورمونها نمیکنند.
پژوهش در مورد نابهنجاریهای احتمالی کروموزمی از این هم کمتر نتیجه بخش بوده است.
علاوه بر این تلاش برای یافتن تفاوتهای بین ساختار مغزی تغییر جنسیتگراها و گروه کنترل منفی بوده است (آزاد، حسین -1378) علل بیولوژیکی (زیستی): افزایش تسترون موجب افزایش لیبیدو و خشونت در زنان را افزایش استروژن موجب کاهش میل جنسی و خشونت در مردان و کم شدن میل جنسی میشود (جهانفر،شایسته،مولایینژاد،میترا -1380).
در پستانداران حالت سکون سنجی در ابتدا ماده است، با رشد جنین فقط با افزایش اندروژن (که از کروموزوم جنسی«Y» مایه میگیرد و مسئول رشد و تکامل بیضه هاست) جنس نر پدید می آید.
بدون بیضه ها و آندروژن دستگاه تناسلی خارجی به شکل زنانه درمیآید.
بنابراین نرینگی و مردانگی بستگی به آندروژنهای دوران جنینی و پیش از تولد را دارد.
در حیوانات پست تر رفتار جنسی تحت تاثیر استروئیدهای جنسی است هر چه حیوان تکامل یافته تر باشد این تاثیر کمتر میشود.
استروئیدهای جنسی در زنان یا مردان بالغ در ابراز رفتار جنسی تاثیر میگذارد، یعنی تسترون میتواند میل جنسی و پرخاشگری را در زنان افزایش دهد و استروژن میل جنسی و پرخاشگری را در مردان کاهش میدهد ولی نرینگی، مادینگی و هویت جنسی بیشتر حاصل حوادث پس از تولد تا سازماندهی هورمونی پیش از تولد است (DSM.TV.TR ).
همین اصل نرینه سازی یا مادینه سازی را میتوان در مورد مغز تعمیم داد.
تستوسترون روی نورونهایی از مغز اثر دارد که در نرینگی مغز در مناطقی نظیر هیپوتالاموس نقش دارند.