مقدمه :
مصاحبه بالینی : شرح حال روانپزشکی و وضعیت روانی
هدف مصاحبه تشخیصی جمع آوری اطلاعاتی است که به معاینه کننده کمک می کند تشخیص گذاری نماید .
تشخیص درمان را هدایت کرده و به پیش بینی سیر آتی اختلال بیمار کمک می کند .
تشخیص های روانپزشکی بر پدیده شناسی توصیفی مبتنی هستند : نشانه ها ، علائم ، و سیر بالینی .
معاینه روانپزشکی از دو جزء تشکیل یافته است : ( 1 ) شرح حال ، که سیر بیماری های فعلی و قبلی را شرح داده و اطلاعات شخصی و خانوادگی را به دست می دهد و معاینه وضعیت روانی ، که ارزیابی رسمی تفکر ، خلق و رفتار فعلی بیمار است .
خلاصه زیر مدلی برای چگونگی سازماندهی معمول این اطلاعات است .
همه عناوین باید مورد توجه قرار گیرند اما نیازی به رعایت سفت و سخت آنها نیست .
علائم و نشانه های بالینی و روانپزشکی :
روانپزشکان توانائی کشف شرایط روانی را به چند دلیل می آموزند : گذاشتن تشخیص دقیق ، انجام درمان مؤثر ، ارائه پیش آگهی قابل اعتماد ، تحلیل مسائل روانپزشکی حتی الامکان بطور کامل ، و برقراری ارتباط مفید با سایر متخصصین .
برای رسیدن به این اهداف ، آن ها باید در زبان روانپزشکی تبحر پیدا کنند : باید شناخت و تعریف علائم و نشانه های رفتاری و هیجانی را بیاموزند و در مشاهده دقیق و توصیف واضح پدیده های روانی روانپزشکی مسلط گردند.
بسیار از علائم و نشانه های روانپزشکی ریشه در رفتار طبیعی دارند و می توان آن ها را به عنوان نقاط متفاوتی روی طیفی از بهنجاری تا بیمار گونگی تصور نمود .
تشخیص و طبقه بندی در روانپزشکی :
سیستم های طبقه بندی تشخیص های روانپزشکی چندین هدف دارند : (1) تفکیک یک تشخیص روانپزشکی از دیگری ، به طوری که پزشک مؤثرترین درمان را پیشنهاد کند ؛ (2) ارائه زبانی مشترک بین اهل فن بهداشت روانی ؛ (3) جستجوی علل اختلالات روانی که هنوز نامعلوم هستند .
دو طبقه بندی بسیار مهم روانپزشکی عبارتند از : راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی ( DSM) ، که در ایالات متحده مورد استفاده قرار می گیرند ، و طبقه بندی آماری بین المللی بیماری های و مسائل بهداشتی وابسته (ICD) ، که در اروپا کاربرد دارد .
هر سیستم از برخی جهات با هم فرق دارند ، اما کاملاً مشابه هستند .
طبقه بندی مورد استفاده در این کتاب بر متن بازنگری شده چهارمین ویر است (DSM-IV-TR) DSM است که در سال 2000 توسط انجمن روانپزشکی آمریکا به چاپ رسیده است .
دمانس و اختلالات روانی ناشی از اختلال طبی عمومی :
اختلالات شناختی با تخریب قابل ملاحظه در کارکردهائی نظیر حافظه ، قضاوت ، زبان و توجه مشخص است .
این تخریب نشان دهنده تغییر از خط پایه است ، دلیریوم با اختلال در هشیاری و بروز علائم در یک دوره زمانی کوتاه مشخص است .
دمانس با تخریب شناختی کلی ، از جمله نقص های حافظه ، علیرغم سطح بهنجار هشیاری و بیداری مشخص می باشد.
اختلالات نسیاتی با کاهش حافظه بدون تخریب شناختی دیگر مشخص هستند .
اختلالات روانی ناشی از اختلال کلی طبی یک عده علائم روانی تعریف می شوند که مستقیماً از اختلال طبی یا نورولوژیک ناشی می شوند ( مثل افسردگی ناشی از تومر لوب پیشانی ).
اختلالات شناختی نیز ممکن است از مسائلی نظیر ضربه ، اختلال سوء مصرف مواد ، سموم یا داروها ناشی شوند .
این اختلالات می تواند توأم باشند ( مثل دلیریوم حاد که دمانس دیرپا را پیچیده تر می سازد ) .
جنبه های عصبی – روانپزشکی HIV و AIDS
AIDS یک بیماری است که در آن ویروس نقص ایمنی انسان ( قبلاً HIV-I گفته می شود ) موجب تخریب شدید ایمنی سلولی می گردد ، که به عفونت های فرصت طلب ، نئوپلاسم ها ، سندرم های با ارتباط مستقیم با ویروس و مرگ می انجامد .
گفته می شود که در سراسر جهان 22 میلیون نفر با HIV آلوده شده اند و 12 میلیون مرگ از این آلودگی حاصل شده است .
AIDS را می توان یک بیماری مغزی تلقی کرد چون بیش از 50% افراد آلوده تظاهرات عصبی – روانی دارند .
تغییرات نوروپاتوژیک در 90% بیماران مبتلاً به AIDS در کالبد شکافی مشاهده شده است .
ده درصد بیماران شکایات CNS به عنوان نشانه های اولیه اختلال مطرح می کنند .
میزان اختلالات خلقی ، اضطرابی ، سوء مصرف مواد ، و انطباق مربوط AIDS و اختلالات وابسته به HIV بالا است .
کشف داروهای آنتی رتر و ویرال در ترکیبات قوی
( Cocktails) ماهیت اختلال را برای بسیاری از بیماران به یک مدل بیماری مزمن تبدیل کرده است .
این تحول چالشی تازه را در مداوای بیماران که باید با یک بیماری مزمن زندگی کنند و با هزینه و اثرات جانبی رژیم های دارویی ضد HIV بسازند بوجود آورده است .
اختلالات وابسته به الکل :
الکل قابل وصول ترین و از نظر فرهنگی پذیرفته ترین ماده سوء مصرفی ( در آمریکا ) است .
نود درصد مردم در جوامع غربی زمانی در طول عمر خود الکل مصرف می کنند .
و مسائل وابسته به الکل را بخش کلیدی در هر ارزیابی روانپزشکی می سازد.
تقریباً هر مسئله بالینی مطرح شده می تواند مربوط به اثرات سوء مصرف ، وابستگی ، ترک یا مسمومیت با الکل باشد .
تعریف الکلیسم بر قرائن تخریبهای مکرر حاصل از الکل در زمینه های متعدد کارکرد زندگی ، که علیرغم آن شخص به مصرف الکل ادامه می دهد ، اشاره دارد .
هر چند الکلیسم توصیف کننده یک اختلال روانی خاصی نیست ، اختلالات مربوط به الکلیسم را می توان به سه گروه تقسیم کرد : (1 ) اختلالات مربوط به اثر مستقیم الکل بر مغز [ از جمله مسمومیت الکلی ( مستی ) محرومیت ( ترک ) و هالوسینوز الکلی ] ، و (2) اختلالات مربوط به رفتار وابسته به الکل ( سوء مصرف الکل و وابستگی )، و (3) اختلالات مربوط به اثرات پایدار ( از جمله اختلالات نسیانی و دمانس پایدار وابسته به الکل ، آنسفالوپاتی – ورنیکه ، و سندرم کورساکف ) که تمام اختلالات وابسته به الکل DSM-IV-TR را نشان می دهد .
سایر اختلالات وابسته به مواد : اختلالات وابسته به مواد یک مسأله گسترده بهداشت عمومی است که در زمینه های گوناگون کارکرد و ایجاد ناتوانی می کند ( در ایالات متحده ) 37% جمعیت حداقل یک بار ماده ای ممنوع را آزمایش کرده اند .
بیش از 15% جمعیت ایالات متحده بالای 18 سال مسائل سوء مصرف جدی مواد دارند .
تقریباً دو سوم تا سه چهارم بیماران مبتلا به سوء مصرف مواد تشخیص های روانپزشکی توأم دارند .
سندرمهای ناشی از مواد ممکن است طیف کامل بیماریهای روانی از جمله اختلالات خلقی اساسی ، پسیکوتیک و اضطرابی را تقلید کنند .
این پدیده های اختلالات غنی برای پژوهش های روانپزشکی شمرده می شوند .
(همینطور که با مدل فن سیکلیدین اسکیزوفرنی پژوهش در مورد فعالیت گیرنده N – میتل D-- آسپارتیت [NMDA] نیز صورت گرفت ).
در کار بالغین اختلالات سوء مصرف مواد همیشه باید به هنگام تشخیص و درمان اختلالات روانی در مد نظر باشد .
بالعکس ، بیمارانی که با اختلال اولیه سوء مصرف مواد رجوع می کنند باید از نظر توأم بودن بیماری ( dual diagnosis ) که ممکن است در سوء مصرف یا وابستگی مواد نقشی داشته باشد شوند .
اسکیز و فرنی : اسکیزوفرنی ( Schizophrenia ) اختلالی پسیکوتیک با علت نامعلوم و تظاهر گوناگون است با علائم مثبت و منفی ( کمبودی ) مشخص می باشد .
اسکیزوفرنی هر چند اختلالی شناختی نیست غالباً تخریب شناختی ( مثل تفکر عینی ، اختلال پردازش اطلاعات ) بوجود می آورد .
علائم اسکیزوفرنی تأثیر نامطلوب بر تفکر ، احساسات ، رفتار و عملکرد اجتماعی و شغلی می گذارد .
این بیماری معمولاً مزمن است و سیری دارد که از مرحله مقدماتی ، فعال و باقیمانده می گذرد .
مراحل مقدماتی و باقیمانده با فرمهای خفیف علائم فعال ، نظیر باورهای غریب و تفکر سحر آمیز و نیز کمبودهایی در مراقبت از خود و روابط بین فردی شخص هستند.
اسکیزوفرنی به عنوان یک بیماری مغزی ، با نابهنجاریهایی ساختمانی و کارکردی مشهود در مطالعات تصویرگیری مغز و نیز یک جزء ژنتیک که در مطالعات دوقلوها مشاهده شده ، تثبیت گردیده است .
ارزیابی بیماری مبتلا به اختلال روانی : مصاحبه با بیمار : زمان مورد نیاز برای اولین مصاحبه نیم تا یکساعت ( براساس شرایط ) می باشد .
برای مصاحبه های بعدی نیم ساعت پیشنهاد می شود .
در مطب و یا محل کار روانپزشک ، صندلی هایی که برای بیمار و روانپزشک در نظر گرفته شده اند ، باید ارتفاع برابر داشته باشند ، به طوری که هیچیک ( پزشک و بیمار ) از بالا به دیگری نگاه نکنند .
در صورتی که در محل کار چند صندلی وجود داشته باشد پزشک باید صندلی خودش را انتخاب کند و سپس اجازه دهد بیمار برای نشستن صندلی مورد نظر خود را برگزیند .
در صورتی که احتمال خطرناک بودن بیمار برود ، باید در اتاق باز گذاشته شود پـزشک نزدیک به در بنشیند و فرد دیگری در خارج یا داخل اتاق حضور داشته باشد.
در برخی بیماران باید نکات ویژه ای را رعایت کرد : بیمار مبتلا به اختلال هذیانی .
نباید به طور مستقیم با هذیان بیمار مخالفت کرد .
از سوی دیگر پزشک نباید وانمود کند که هذیان بیمار را پذیرفته است .
بهترین نحوه برخورد با بیمار مبتلا به اختلال هذیانی فهماندن این نکته به اوست .
که : برخی ممکن است عقیده او را بپذیرند و برخی ممکن است آن را قبول نداشته باشند .
بهتر است در هنگام مصاحبه با بیمار به اختلال هذیانی توجه را بر احساسات ترس ها و امیدهای بیمار ، که زیربنای باور هذیانی او را تشکیل می دهند معطوف کرد تا بتوان دریافت که هذیان چه عمل ویژه ای را برای بیمار انجام می دهد .
بیمار دارای رفتار تهاجمی : بکرات ، روانپزشک در بیمارستان با بیماری که دارای رفتار تهاجمی بوده ، اکنون به طریقی مهار شده است ( به عنوان مثال دستانش را بسته اند .
) مواجه می شود .
در ابتدا باید بیمار را از نظر توانایی انجام مصاحبه ( برقراری ارتباط کلامی ، از دست نرفتن واقعیت .
) بررسی کرد.
در صورتی که نتوان با بیمار مصاحبه کرد ، درمان آغاز خواهد شد .
در صورتی که مصاحبه امکانپذیر باشد باید بیمار را از نظر احتمال بروز رفتار تهاجمی ارزیابی کرد ( می توان این موضوع را به طور مستقیم از بیمار پرسید .
) در صورتی که احتمال بروز رفتار تهاجمی وجود نداشته باشد ، می توان بیمار را رها کرد و با او مصاحبه کرد .
در هر صورت در هنگام مصاحبه باید حداقل یک نفر دیگر نیز حضور داشته باشد .
در هـنگام مصاحبه با بیمار که رفتار تهاجمی دارد ، توجه به نکات زیر حائز اهمیت است: 1 – باید در اتاق باز شد .
2 – نباید به سرعت و بدون خبر به بیمار نزدیک شد و یا او را لمس کرد .
3 – نباید با بیمار بحث کرد .
4 - نباید با عصبانیت به بیمار پاسخ داد .
5 – نباید شرایط را برای افراد از موقعیت خطرناک محدود کرد ( به عنوان مثال نباید پشت میز نشست .
) 6 – در صورت بروز احساس ترس یا ناراحتی باید مصاحبه را قطع نمود و کمک خواست .
7 – باید به طور روشن و با قاطعیت به بیمار فهمانید که نمی تواند و نباید رفتار تهاجمی از خود نشان دهد و در صورت بروز چنین رفتاری با او برخورد خواهد شد.
بیمار مبتلا به اختلال افسردگی : پزشک نباید به بیماری که شدیداً افسرده است از همان ابتدا اطمینان دهد که همه چیز درست خواهد شد .
چرا که احتمالاً بیمار از گفته پزشک چنین برداشت خواهد کرد که او به عمق درد ( روحی ) وی پی نبرده است .
بهتر است پزشک چنین نشان دهد که از احساس بیمار آگاه است و یاری دادن او امکانپذیر است و در چنین شرایطی قابل قبول است که بیمار گمان کند یاری دادن او محال می باشد .
پزشک باید به بیمار بگوید که افسردگی او قابل درمان است .
ولی برای یافتن مؤثرترین و بهترین روش درمان ، نیاز به زمان دارد .
در بیماران افسرده پی بردن به افکار مربوط به خودکشی اهمیت زیادی دارد .
پزشک باید به طور مستقیم از بیمار بپرسد که آیا تاکنون اقدام به خودکشی کرده است ؟
و آیا قصد خودکشی دارد و در صورتی که با توجه به عوامل خطرساز برای خودکشی ( بخش اورژانس های روانپزشکی ) ، خطر خودکشی قریب الوقوع را پیش بینی کند ، باید بیمار را در بیمارستان بستری کند و یا به نحوی از او مراقبت به عمل آورد .
در صورت عدم بستری بیمار ، پزشک باید از او قول بگیرد که در صورت فزونی یافتن فشار افکار مربوط به خودکشی با او تماس بگیرد .
در چنین شرایطی ، معمولاً بیمار پس از نیمه شب دچار حمله می شود و با پزشک تماس می گیرد .
پزشک باید به بیمار اطمینان دهد که در هر زمان و هر شرایطی در دسترس خواهد بود .
در این زمان بیمار اطمینان می یابد و می تواند تکان های خود را کنترل کند .
هر چه تظاهر بیماری روحی روانی شدیدتر باشد ( اختلالات سایکوتیک، خودکشی ) مصاحبه با اعضای خانواده بیمار مفیدتر و مناسب تر خواهد بود .
شرح حال در روانپزشکی : شرح حال در روانپزشکی ، در حقیقت ثبت زندگی بیمار است و به پزشک اجازه می دهد تا دریابد بیمار کیست ؟
از کجا آمده است ؟
و به کجا می رود ؟
بهترین روش برای اخذ یک شرح حال این است که پزشک به بیمار اجازه دهد تا داستان زندگیش را با زبان خود و آن گونه که خود وی مهم می پندارد ، بیان کند .
یک شرح حال روحی روانی از بخش های زیر تشکیل شده است : اطلاعات مشخص کننده : شامل مشخصات بیمار است .
شکایت اصلی ( Complaint Chief ) : علت مراجعه بیمار و یا علت ارجاع بیمار به زبان خود بیمار .
بیماری فعلی ( Present ///ne ) : کمک کننده ترین بخش شرح حال است .
هر چه گسترده تر باشد احتمال تشخیص بیماری بیشتر خواهد بود .
بیماری های قبلی : به سابقه بیماری های روحی روانی ، بیماری های طبی و سابقه مصرف الکل و یا مواد مخدر دیگر می پردازد .
سابقه شخصی : شامل بررسی بخش های زیر است : دوره های پره ناتال و پری ناتال ؛ دوران ابتدای کودکی ( تولد تا 3 سال ) ؛ دوران میانه کودکی ( 3 تا 11 سال ) ؛ دوران انتهای کودکی و دوران بلوغ ؛ دوران Adulthood ؛ سابقه خانوادگی ؛ خواب ها ، فانتزی ها و ارزش ها ؛ صرع Epilepsy : به یک رفتار حمله ای ( اپیزودیک ) غیرطبیعی حرکتی ، حسی و یا روحی روانی که ناشی از تخلیه الکتریکی غیرطبیعی ، مکرر و همزمان عده ای از نورون های مغزی باشد Seizare اطلاق می شود .
در صورتی که تخلیه الکتریکی فوق با تظاهرات حرکتی همراه باشد به آن تشنج گفته می شود .
صرع یا اپی لپسی به معنی تکرار این حملات است ، بنابراین به وقوع یک بار حمله ، به ویژه در صورتی که علت مشخصی داشته باشد صرع گفته نمی شود .
تشخیص : تشخیص صرع بر اساس تاریخچه مثبت و EEG می باشد .
EEG نرمال ، به ویژه در موارد صرع لوب تمپودال وجود بیماری را رد نمی کند .
بیمارانی که با علائم زیر به کلینیک های روانپزشکی مراجعه می کند ، حتماً باید از نظر صرع بررسی شوند : شروع حاد در یک بیمار سالم ؛ شروع سریع دلیریوم بدون علت مشخص ؛ سابقه حملات مشابه با شروع آنی و بهبودی خود به خود ؛ سابقه حملات غش یا زمین خوردن های بدون علت ؛ اختلالات خلقی : خلق به حالت هیجانی پایدار و درونی فرد و عاطفه به تجلی خارجی محتوای هیجانی او اطلاق می شود .
بیماری های خلقی را در چهار دسته زیر بررسی می کنیم: 1 ) اختلال افسردگی اساسی 2 ) اختلال دو قطبی 3 ) اختلال کج خلقی 4 ) اختلال خلق ادواری اختلال افسردگی اساسی : اپیدمیولوژی شیوع : شیوع بیماری برای تمام عمر : 15% سن : متوسط بروز علایم : 40 سال جنس : نسبت مرد به زن وضعیت اقتصادی اجتماعی : شیوع بیماری مختصری در طبقات محروم جامعه بیشتر است .
ارتباط خانوادگی : 10 تا 13% از بستگان درجه اول بیمار در خطر ابتلا به بیماریهای خلقی هستند .
نژاد : ارجحیت نژادی ندارد .
عوامل روانی اجتماعی : در بررسی های انجام شده ، شایعترین واقعه زندگی که بیماری افسردگی را در پی داشته است ، از دست دادن یکی از والدین قبل از 11 سالگی بوده است .
شایعترین عامل استرس زای محیطی همراه با شروع یک حمله افسردگی ، فوت همسر بوده است .
انواع شخصیتی Oral Depend وسواسی و هیستریونیک برای ابتدا به اختلال افسردگی اساسی مستعد هستند .
علائم و نشانه های بالینی : علایم بیماری به شرح زیر است : خلق افسرده در بیشتر اوقات روز و تقریباً هر روز : بیمار احساس اندوه و یا خالی بودن می کند .
گر چه خلق افسرده مهمترین شکایت این بیماران است .
اما حدود نیمی از بیماران احساسات افسرده خود را انکار و ظاهراً افسرده به نظر نمی آیند .
از دست دادن علاقه و یا احساس لذت از مسائل پیرامون کاهش وزن ( یا افزایش وزن ) قابل توجه ( 5% در یک ماه ) بدون رژیم غذایی .
بی خوابی یا افزیش خواب : حدود 60 تا 65% بیماران افسرده به اختلال در خواب دچار هستند .
بی خوابی در این بیماران به ویژه به صورت Termina Insomnid ( بیمار صبح زود از خواب بیدار می شود .
) و بیدار شدن متعدد در شب ایجاد می باشد .
کندی و یا آشفتگی فعالیت سایکوموتور : کندی منتشر سایکوموتور شایعترین شکایت در بیماران افسرده است .
آژیتاسیون سایکوموتور به ویژه در افراد مسن دیده می شود .
خستگی و احساس کم شدن انرژی که سبب دشواری در به پایان رسانیدن کارها می شود .
احساس بی ارزش و یا گناه .
کاهش توانایی اندیشیدن یا تمرکز کردن .
افکار راجعه مربوط به مرگ ، اندیشه خودکشی با نقشه و یا کوشش برای خودکشی : بیماران افسرده دارای افکار خودکشی هستند اما فقط 10 تا 15% آن ها دست به خودکشی می زنند .
90% بیماران افسرده دچار اضطراب می شوند .
علایم کلیدی افسردگی اساسی دو مورد اول می باشند .
در برخی از بیماران افزایش اشتها ، افزایش وزن و افزایش خواب مشاهده می شود .
این افراد در دسته آتی پیک قرار می گیرند .
افسردگی در بچه ها و نوجوانان به صورت ترس از مدرسه ، وابستگی زیاد طفل به مادر ، فرار از مدرسه ، سوء استفاده از داروها و مواد مخدر یا انحرافات جنسی ظاهر می شود .
تشخیص : برای تشخیص اختلال افسردگی اساسی ، بیمار باید حداقل 5 مورد از علائم خلق پایین ، از دست دادن احساس لذت و علاقه ، کاهش وزن ( یا افزایش وزن ) ، بی خوابی ( یا پر خوابی ) ، احساس خستگی ، کندی سایکوموتور ، احساسی پوچی و بی ارزش ، احساس گناه ، ناتوانی در تمرکز و افکار مربوط به مرگ را حداقل برای دو هفته داشته باشند .
به شرط آن که عملکرد او مختل شده باشد .
اختلال افسردگی با الگوی فصلی : در این گروه علایم افسردگی در زمستان و پائیز ایجاد می شود و در تابستان و بهار بر طرف می گردد .
علایم این بیماران شامل پرخوابی ، پرخوری و کندی فعالیت سایکوموتور می باشد .
احتمالاً در این بیماران متابولیسن ملانین دچار اشکال است .
اختلال افسردگی با شروع پس از زایمان : به صورت افسردگی شدید ظرف مدت 4 هفته پس از زایمان ظاهر می شود .
تفاوت ترس ( Fear ) با اضطراب ( Anxiety )، ترس همانند اضطراب یک علامت هشدار دهنده است ، اما : ترس پاسخی است که به خطری که برای ما شناخته شده است و معمولاً این خطر در خارج از وجود ما می باشد و کیفیت غیر تناقضی ( Nonconflictal ) دارد .
اضطراب پاسخ به خطری است که برای ما ناشناخته و بیگانه است ، این خطر در دوران وجود ما می باشد و کیفیتی مبهم و تناقضی (Confilcual ) دارد .
اختلالات تطابقی ممکن است در پاسخ به وقایع استرس زای زندگی علایم هیجانی یا رفتار نابهنجاری در افراد ایجاد شود .
اگر این علایم یا رفتارها در مدت 3 ماه از آغاز عامل استرس زا به وجود آیند و از نظر بالینی قابل توجه باشند .
( یعنی سبب اختلال قابل توجه در عملکرد اجتماعی فرد شده یا دسترس واضح بیش از آن چه از شدت عامل استرس زا انتظار می رود به وجود آورده باشند .
) تشخیص اختلالات تطابقی گذاشته می شود .
در صورتی که علائم بیش از 6 ماه به طول بیانجامد ، اختلال را مزمن و در صورتی که کمتر از 6 ماه دوام داشته باشند آن را حاد می نامند .
علایم اختلال تطابقی در بیماران متفاوت و متنوع است اما در مجموع خصوصیات افسردگی اضطرابی و در مواردی تظاهرات هر دو اختلال شایعترین دسته را تشکیل می دهند .
با توجه به علایم و نشانه های غالب ، بیماران مبتلا به اختلال تطابقی در زیر گروههای زیر قرار می گیرند: اختلال تطابقی با خلق افسرده ؛ اختلال تطابقی با اضطراب ؛ اختلال تطابقی با مخلوط اضطراب و خلق افسرده ؛ اختلال تطابقی با اختلال سلوک ؛ اختلال تطابقی با مخلوط اختلال هیجانات و سلوک ؛ اختلال تطابقی طبقه بندی نشده ؛ شدت عامل یا عوامل استرس زا همواره پیش بینی کننده شدت اختلال تطابقی نمی باشد .
معمولاً پس از برطف شدن عوامل استرس زا بیمار هم بهبود می یابد ، اما این امر همیشه صادق نیست .
در صورت ادامه یافتن عامل استرس زا ممکن است بیماری مزمن شود .
در تشخیص افتراقی این اختلال واکنش سوگ و PTSD قرار می گیرند : واکنش سوگ بطور موقت سبب اختلال عملکرد اجتماعی و شغلی بیمار می شود ، اما واکنش نسبت به عامل استرس زای ایجاد کننده اش ، قابل انتظار پیش بینی است .
بنابراین اختلال تطابقی به شمار نمی آید .
در PISD علایم پس از یک حادثه دردناک و آسیب رسان که خارج از محدوده تجربیات و وقایع معمول است ، ایجاد می شود ، حال آن که در اختلال تطابقی عامل استرس زا شدید یا غیرطبیعی نمی باشد .
پش آگهی اختلال تطابقی با درمان مناسب ، مطلوب است .
درمان انتخابی بیماری تطابقی روان درمانی است .
در موارد خاصی می توان از اثرات دارو درمانی بهره جست .
خودکشی : ایپدیمولوژی : جنس : خودکشی موفق در مردها 3 برابر بیشتر از زن ها دیده می شود که این میزان برای همه سنین ثابت است .
اما زن ها 4 برابر بیشتر از مردها اقدام به خودکشی می کنند .
روش : مردها بیشتر از روش هایی چون اسلحه گرم ، داد زدن و پریدن از ارتفاع استفاده می کنند و زن ها بیشتر ترجیح می دهند از خوردن مقادیر زیاد داروهای روان گردان و با سم استفاده کنند .
( این مطلب درصد بالای خودکشی های موفق را در مردان توجیه می کند .
) سن : میزان خودکشی با بالا رفتن سن افزایش می یابد .
در مردها پس از 45 سالگی میزان خودکشی به اوج می رسد و در زن ها بیشترین میزان خودکشی پس از 50 سالگی مشاهده می شود .
افراد مسن کمتر از افراد جوان دست به خودکشی می زنند ولی بیشتر موفق می شوند .
نژاد : خودکشی در سفید پوستان دو برابر سیاه پوستان است .
مذهب : میزان خودکشی در کاتولیکها کمتر از پروتستان ها و یهودیان است .
وضعیت تأهل : ازدواجی که با دارا بودن فرزند تقویت شود ، از خطر خودکشی می کاهد .
شغل : هرچه وضعیت اجتماعی فرد بالاتر باشد ، خطر خودکشی او بیشتر خواهد بود.
کند ذهنی : بهره هوشی ( IQ ) مساوی یا کمتر از 75 را در صورتی که علایم آن پیش از سن 18 سالگی بروز کند کند ذهنی می نامند .
شیوع MR 1% بوده ، در پسر بچه ها 5/1 برابر دختر بچه ها می باشد .
از علل کروموزومی و متابولیک MR سه بیماری سندرم داون ، سندرم کروموزوم X شکننده ( Fragilex Sgndrome ) و فنیل کنونوری (PKU) بیشترین موارد آن را در ایالات متحده سبب می شوند .
اختلالات کروموزوم های غیرجنسی همواره با افت بهره هوشی MR همراه می باشند و این در حالی است که اختلالات کروموزوم های جنسی گاه MR ایجاد نمی کنند ، به عنوان مثال بهره هوشی بیماران مبتلا به سندرم ترنر یا کلاین فلتر طبیعی یا نزدیک به طبیعی است ( حتی گاهی در سندرم ترنر IQ بالاتر از حد طبیعی دیده می شود .
) مهمترین معیار برای ارزیابی کند ذهنی بررسی بیمار از نظر تکامل کلامی و اختلالات مربوطه است .
در حال حاضر بهترین و پذیرفته ترین تست ارزیابی بهره هوشی اطفال میزان و تست و چلر ( Wechter – In telliyehce Scale ) می باشد .
در حال حاضر در کشورهای پیشرفته ، به صورت معمول برای تمام خانمهای باردار بالای 35 سال بین هفته های 14 و 16 انجام آمینوسنتز جهت تشخیص اختلالات جنینی مسبب MR توصیه می شود .
از روش های دیگر تشخیصی ، نمونه برداری از پرزهای کوریون بین هفته های 8 تا 10 قابل ذکر است .
به صورت طبیعی خواب انسان از دو فاز فیزیولوژیک با نام های و non تشکیل شده است .
خواب non دارای 4 مرحله می باشد از زمانی که انسان به خواب می رود .
تا لحظه ای که اولین فاز خواب را تجزیه کند ، معمولاً 90 دقیقه به طول می انجامد .
به این زمان دوره نهفتگی خواب ( Lateheg ) اطلاق می شود کاهش این زمان معمولاً در بیماری های افسردگی و نارکولپسی دیده می شود .
اختلال فلج خواب ( Sleep paralgsis ) : در این حالت صبح هنگام ، زمانی که بیمار می خواهد از بستر برخیزد .
معمولاً در حدود 1 دقیقه قادر به حرکت دادن اندامهای خود نخواهد بود .
کابوس ( Nightmare ) : تقریباً همیشه در خلال خواب ایجاد شده .
هر زمان از شب ممکن است رخ دهد .
هنگام بیداری در صبح بخوبی به یاد آورده می شود معمولاً پاتولوژیک نبوده ، در مواردی که به علت کثرت کابوس ها بیمار دچار دیسترس شود ، می توان موقتاً از داروهایی همچون سه حلقه ای ها یا بنزود یا زپین ها که خواب را کم می کنند استفاده کرد .
اختلال وحشت خواب ( Disorder Sleep Terror ): در این حالت ، بیمار در خلال اول شب ، در حالی که در مراحل 3 و 4 فاز non خواب می باشد ، به صورت ناگهانی با جیغ و فریاد بیدار شده ، علایم اضطرابی شدید را از خود بروز می دهد .
سپس به خواب رفته ، صبح هنگام که بیدار می شود ، هیچیک از وقایع شب قبل را بیاد نمی آورد وقوع آن به صورت منفرد دریچه ها شایع بوده ، ندرتاً نیاز به درمان پیدا می کند تکرار این حملات می تواند پیش درآمد صرع لوب تمپورال باشد دیازپام قبل از خواب می تواند تا حدی اختلال را مرتفع سازد .
صبحت کردن در خواب ( Sleep Talking ) یا ( Somboloqeey ): حرف زدن در خواب رخدادی شایع بوده ، معمولاً محدود به بیان نامفهوم چند کلمه می باشد .
اما در صورتی که سخن به دراز بکشد ، معمولاً مضمون حرف ها مسائل و مشکلات زندگی بیمار است و نه آنچه بیمار در خواب می بیند .
معمولاً نیاز به درمان ندارد .
راه رفتن در خواب ( Sleep Walking ) یا ( Somnambalism ) : در این حالت بیمار در خلال مراحل 3 و 4 فاز non خواب از خودش رفتارها و حرکات پیچیده ای را بروز داده ، که در نهایتا منجر به ترک بستر و راه رفتن می شود ممکن است منجر به بیداری بشود و یا نشود .
هنگام صبح بیمار راه رفتن خود را بیاد نمی آورد .
بی خوابی ( Insomnia ) : شایعترین شکایت خواب بوده ، به معنای دشواری در شروع و یا تداوم خواب می باشد .
در موارد گذرا شایعترین علت آن اضطراب می باشد .
نکته: به صورت طبیعی ساعت بیولوژیک انسان دارای سیکل 25 ساعته می باشد .
سوگ : سوگ پاسخی است طبیعی در برابر فوت فردی که بیمار را دوست می داشته است .
طول مدت این واکنش در میان فرهنگ های مختلف متفاوت است .
به طور کلی تا زمانی که حداقل دو ماه از شروع علایم سوگ نگذشته است .
اختلال افسردگی مطرح نمی شود اما زمانی که علایم افسردگی بیش از این به طول انجامید ، همراه به یک سری علایم خاص ( ذیلاً ذکر خواهد شد ) ، باشد ، بیمار افسرده تلقی می شود : 1 – احساس گناه ( به استثنای مواردی که بیمار بایستی کاری را برای متوفی انجام می داده است یا از انجام کاری خودداری می کرده است تا وی زنده بماند .
) 2 – اشتغالات ذهنی با افکار مربوط به مرگ ( به استثنای مواردی که بیمار فکر می کند بهتر بود او به جای متوفی فوت می کرد.
) 3 – احساس بی ارزشی و پوچی بیش از حد .
4 – اختلالات شدید و طول کشیده در عملکرد بیمار .
5 – کندی شدید سایکوموتور .
6 – توهمات ( به استثنای مواردی که بیمار صدای متوفی را می شنود یا چهره اش را می بیند) .