دانلود مقاله تاریخ عربستان

Word 116 KB 23316 13
مشخص نشده مشخص نشده جغرافیا - زمین شناسی - شهرشناسی - جهانگردی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • عربستان یا شبه جزیره عربستان سرزمینی است در منتهی الیه جنوب غربی آسیا به شکل مربع مستطیل با ضلعهای نامتساوی که بین 12 و 22 درجه عرض شمالی و 35 و 60 درجه طول شرقی میان افریقا و قسمت بزرگی از آسیا قرار گرفته است.

    مساحت این سرزمین به دو میلیون و ششصدهزار کیلومتر مربع می رسد.

    عربستان از شمال به کشورهای اردن و عراق، از شرق به خلیج فارس و دریای عمان و دریای عرب، از جنوب به خلیج عدن و از سوی مغرب به دریای سرخ محدود است.

    چنانکه می‌بینیم سرزمین عربستان از سه جانب به دریا پیوسته و این سه جانب را پنج دریا فرا گرفته است، و تنها از سمت شمال است که به خشکی منتهی می‌شود.

    یا این همه درون این سرزمین از آب که مایه زندگانی هر جانداری است بهره چندانی ندارد.

    در سراسر این منطقه گسترده رودخانه‌ای که وسیله حمل و نقل بشد، یافت نمی‌شود.

    تنها رودی که در آن جریان دارد در وادی حجر در یمن است)، که درازای آن از یکصد کیلومتر بیشتر نیست.


    رشته کوههای بلندی که از شبه جزیره سینا آغاز و در امتداد دریای سرخ تا خلیج فارس کشیده می‌شود، همچون دیواری بلند آنرا فرا گرفته است.

    در خلال این کوهها دره‌های کوچک و بزرگی وجود دارد که عرب آن را وادی می‌گوید.

    مهمترین این وادیها، سرحان، رومه، دواسر، و حضرموت است.

    روزگاران پیش از اسلام بعض این وادیها مانند (سرحان) راه تجارتی بوده است.

    سراسر ساحل دریاهای اطراف آن- جز در چند منطقه- پر از اسفنجها و مانعهای طبیعی است که کشتی نمی‌تواند در آن پهلو بگیرد، اگر از کوههایی که همچون باروی استوار گردد عربستان را فرا گرفته است، بگذرید و بدرون سرزمین برسید به مانعهای دیگری بر خواهد خورد، چنانکه در شمال آن بادیه الشام است که از حدود فلسطین تا جنوب غربی عراق کشیده است، و در جنوب آن بیابان، بیابان وسیع دیگری است بنام نفوذ که هفتاد هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و از شن نرم پوشیده است.

    وزش باد توده‌های شن را از این سو به آن سو می‌برد و ایجاد راه را- در دنیای قدیم- ناممکن می‌ساخت.

    از جنوب به سمت شرق این شبه جزیره بیابان دیگری است به نام الربع الخالی که تا امروز همچنان خلی است.

    وسعت این بیابان به پانصد هزار کیلومتر مربع می‌رسد و میتوان گفت پهناورترین بیابانهای خشک و خالی جهانست.

    بین الربع الخالی و نفوذ بیابان دیگری است به نام دهناء که آنهم از ریگ روان پوشیده است و به خاطر همین مانعهای طبیعی هزاران سال شبه جزیره عربستان در خاموشی و گمنامی بسر می‌برد.

    بدون تردید اگر دین اسلام در این سرزمین پدید نمی‌آمد، و از آنجا به دیگر سرزمینهای جهان نمی رفت عربستان همچنان در آنزوا بسر می برد، و یا اینکه توجه چندانی بدان نمی شد.

    با اینهمه نباید پنداشت که پیش از اسلام در این منطقه از آبادانی و تمدن نشانی نبوده است.

    چنانکه خواهیم نوشت قسمت مستعد آن (جنوب) آبادان بود و دولتهایی در آنجا تأسیس شده است.

    همچنین در دیگر قسمتها نیز تمدنهایی (هر چند به صورت ناقص) وجود داشته است.


    ساکنان این سرزمین را عرب می‌نامند.

    در اینکه معنی عرب چیست و از چه زمان آن مردم را بدین نام نامیده‌اند و این مردم از کجا بدین سرزمین آمده‌اند هنوز میان نژادشناسان اختلاف است.

    بعض داستانهای پیش از اسلام که پس از اسلام گرد آمده و به نام تاریخ معروف شده است، گوید چون نام نیای آن مردم یعرب بن قحطان بوده است، فرزندان او عرب نام گرفته‌اند.

    این ندیم بغدادی دانشمند سده‌ چهارم هجری که اثر پر ارزش او به نام الفهرست در دست است، از نوشته ابن ابی سعد، آرد: چون ابراهیم (ع) به فرزندان اسماعیل که با دائیهای خود جرهم بودند نگریست، از اسماعیل پرسید: اینان چه کسانی هستند؟

    فرزندان من و دائیهای آنان از جرهم.

    ابراهیم (ع) به زبانی که بدان سخن می گفت- سریانی قدیم- گفت (اعرب له) آنان را با هم بیامیز.

    در کتیبه‌هایی که از پادشاه آشوری شلمنصر سوم (895-824 ق.م) باقی مانده و شرح نبردهای این پادشاه در بادیه الشام است کلمه‌ عرب دیده می‌شود.

    بعض اسلام شناسان معاصر غربی اشتقاق این کلمه را از واژه‌ای گرفته‌اند که معنی حرکت و عبور می دهد.

    چون پاره‌ای از این وجه اشتقاقها بر اساس حدس و یا ناشی از تعصب است و بعضی نیز هنوز مورد قبول محققان قرار نگرفته، از نوشتن آن صرف نظر می‌شود.

    آنچه مسلم است اینکه واژه عرب در قرآن کریم به همه‌ مردمی که در شبه جزیره عربستان بسر می برده‌اند گفته شده.

    گویند واژه عرب مخصوص شهرنشین است و بیابان نشینان اعراب نام دارند یکی عرب عربی و یکی اعراب اعرابی است.

    قرنها پیش از اسلام مردم ساکن شبه جزیره به دو دسته تقسیم می‌شده اند، عرب عاریه یا عرب خالص، عرب مستعر به یا عرب ناخالص، یا عرب پیوسته.

    ساکنان منطقه‌جنوبی عربستان برابر نسبت نامه‌ای که درست کرده بودند.

    نژاد خود را به یعرب پسر قحطان می‌رساندند و قطحان را فرزند پنجم نوح می‌شناساندند.

    حالیکه قبیله‌های ساکن مرکز و قسمت شمالی شبه جزیره خود را از نژاد عدنان می شناساندند که نواده اسماعیل (ع) است.

    مورخان قدیم قحطانیان را عرب خالص و عدنانیان را مستعرب، یا عرب پیوسته خوانده اند.

    قحطانیان وعدنانیان- چنانکه خواهیم نوشت- از دیر زمان با یکدیگر همچشمی داشتند و هر یک دیگری را خوار شمرده‌است.

    پس از هجرت پیغمبر (ص) و از برکت مسلمانی بود که عدنانی و قحطانی با یکدیگر برادر شدند، اما متأسفانه این سازش مدتی دراز نیافت.

    نسبت دانان عرب از گروهی نیز نام برده‌اند که آنان را عرب بائده (از میان رفته) می‌نامند.

    این گروه قبیله‌های عاد، ثمود، طسم، جدیس، أمیم.

    جاسم و عبیل‌اند.

    تقسیمات جغرافیایی سرزمین عربستان را گاه بر اساس عوارض جغرافیایی و گاه بر حسب شرایط اقلیمی تقسیم می کنند.

    بر اساس تقسیم‌بندی نخستین، آن را پنج قسمت کرده‌اند: تهامه و آن سرزمینی است پست که از ساحت دریای سرخ از ینبع آغاز می‌شود و تا سرزمین نجران امتداد دارد.

    و آن را بخاطر گرمای سخت و نوزیدن باد بدین نام نامیده‌اند.

    حجاز که در لغت به معنی مانع است.

    این سرزمین را حجاز نامیده‌اند چون در جهت شمالی یمن و شرق تهامه قرار دارد و این دو قسمت را از هم جدا می‌کند.

    حجاز از چند وادی ترکیب می‌شود و میان این وادیها سلسله کوههایی است که بلندی آنها از دو هزار متر بیشتر است.

    نجد که از جنوب به یمن و از شمال به بادیه السماوه امتداد دارد.

    و به سبب بلندی زمین آن را نجد نامیده‌اند.

    یمن که از نجد تا اقیانوس هند در جنوب و دریای سرخ در غرب گسترده است.

    عروض که به معنای مانع است شامل یمامه، عمان و بحرین است و بدان دلیل آن را عروض نامیده‌اند که میان یمن، نجد و عراق واقع شده است.

    تقسیم‌ بندی دیگری نیز معمول شده است که اساس آن، شرایط اقلیمی و بودن یا نبودن وضعی مساعد برای زندگی اجتماعی است که بر روی انسانهای این منطقه اثر گذاشته است.

    چنانکه گفتیم تنها جایی از این شبه جزیره که از نعمت آب برخوردار است و بارانهای منظم در آن می‌بارد ناحیه جنوبی است، پس می‌توان گفت آنچه زندگی را در این شبه جزیره مشخص می‌سازد وضع جغرافیایی آنست ، و آنچه وضع جغرافیایی را مشخص می‌سازد بودن یا نبودن آب.

    کمی یا بسیاری آب ، نوع زندگی انسان، جاندار و حتی گیاه را در هر دو منطقه شمالی و جنوب از یکدیگر جدا کرده است.

    در جنوب به دلیل فراوانی آب و ریزش بارانهای منظم، زمینها زیر کشت، کشاورزی پر رونق و جمعیت متراکم بوده است.

    جمعیت انبوه و متراکم نیاز به محل سکونت پایدار دارد و در نتیجه روستاها و شهرها به وجود آمده است.

    گرد آمدن مردم بسیار در شهر و روستا موجب برخوردهایی می‌شود که انسان برای زندگی و ادامه حیات از آن ناگزیر است.

    این بر خوردها سبب وضع مقررات و قوانین است- هر چند ابتدایی و ساده باشد- قانون و تأسیس حکومت ملازم یکدیگرند.

    برای همین است که می‌بینیم در منطقه جنوب شبه جزیره، صدها سال پیش از میلاد مسیح دولتهایی به وجود آمده.

    است و تمدنی را در آنجا پی افکنده اند.

    پیشه مردمان این منطقه کشاورزی، کسب و یا بازرگانی، جاندار آن اسب و رستی آن کندر (ماده خوش بو) بوده که در معبدهای مصر قدیم و اروپا مصرف میشد.

    می‌بینیم که هر سه نمونه، مظهر لطافت و رفاه نسبی است.

    در صورتی که داخل جزیره- چنانکه خواهیم گفت- از آب بهره چندانی ندارد.

    بدین جهت مردم آن پیوسته در حال گردش از سویی به سوی هستند و طبیعی است که در چنین محیطی منزلگاه پایدار ساخته نشود، چه قرارگاه چنین انسانها به حکم ضرورت، باید سبک و قابل انتقال باشد.

    برای نقل و انتقال باید از وسیله‌ای پر طاقت استفاده شود و آنجا که منزلگاه پایدار نباشد و مردم به صورت اجتماعی زندگی نکند، از تمدن و حکومت که لازمه آنست، نشانی نیست.

    و باز طبیعی است در چنین شرایطی جانداران و گیاهان آن نیز متناسب با آن شرایط باشد.

    و مخصوصاً نبودن آب انسان آن بیابان گردی است که بدولقب گرفته و جاندار آن شتر است.

    چنانکه شتر می‌تواند تا هفده روز بدون آب زندگی کند.

    و اگر شترسواری در بیابان بی‌آب بماند، می تواند شترش را بکشد و آب ذخیره شده در شکنبه او را بنوشد.

    در پیمودن راههای دراز سرعت شتر سه برابر اسب است و می ‌تواند تا یکصد و هفتاد کیلوگرم بار را با خود ببرد.

    انسان آن سرزمین (بدون) است.

    بدو می‌تواند حیات خود را با چند خرما و آهسته خرما و یا اندک خوردنی ادامه دهد، برای همین است که گفته‌اند بدو انگل (طفیلی) شتر است و شتر کشتی صحرا.

    رستنی آن خرماست که در مقابل بی‌آبی سخت مقاوم است.

    در بیابانهای آن خارهایی درشت می روید که خوراک شتران است.

    منطقه جنوبی و دولتهای آن تاریخ نویسان هنگام بحث از شبه جزیره عربستان تاریخ قسمت جنوبی را بر شمال و صحرا مقدم می‌دارند.

    این تقدیم از آن جهت است که این منطقه از هزاره دوم پیش از میلاد تا ظهور اسلام پیوسته دستخوش دگرگونی بوده است و بنابراین، دارای تاریخی همراه با تحول است.

    در صورتی که قسمتهای خشک و غیر قبل سکونت آن، تاریخی یکنواخت دارد، یا تحول آن با کندی همراه بود است.

    اگر به نقشه عربستان نگاهی بیفکنید، در منتهی الیه جنوبی این شبه جزیره ، منطقه‌ای مثلث شکل را می‌بینید که ضلع شرقی آن را ساحل دریای عرب و ضلع غربی آن ساحل دریای سرخ تشکیل می‌دهد.

    هر گاه خطی از جیزان kآن با کندآن (در غرب) به وادی حضرموت (در شرق) رسم کنیم، که ضلع سوم این مثلث باشد، در داخل این محدوده منطقه‌ای قرار خواهد گرفت که در قدیم آن را عربستان خوشبخت یا یمن نامیده‌اند.

    و امروز دو یمن جنوبی و شمالی را تشکیل می دهد.

    چنانکه گفتیم، این قسمت از شبه جزیره از قرنها پیش از میلاد دارای حکومتهایی بوده است اما وقع دقیق آنان هنوز هم به درستی روشن نیست.

    تا پیش از کاوشهای باستان شناسان منابع اطلاع مورخان نوشته‌های تاریخ نویسان قدیم بود که بیشتر آن جنبه علمی نداشت.

    در قرن نوزدهم و بیستم میلادی کوششهای دانشمندان و جهانگردان و تتبع مورخان، تاریخ این منطقه را تا حدی روشن و نام دولتهایی را که بر آن حکومت کرده‌اهند مع ین ساخت.

    مهمترین دولتهایی که در این منطقه تشکیل شده معین و سباست و نیز دو دولت دیگر را قتبان و دولت حضرموت است باید نام برد.

    دولت معینیان که پایتخت آن قرنو بود بین سالهای 1200 تا 600 پیش از میلاد وجود داشته .

    سلطه بازرگانی این دولت گاه چنان وسعت می‌یافته که از خلیج فارس تا کنار دریای مدینرانه را فرا می گرفته است.

    دولت قتبان، که پایتخت آن تمنع بود، یکی دیگر از دولتهای جنوب (غربی) شبه جزیزه است و در مجاورت حضرموت بود.

    قتبان در هزاره اول پیش از میلاد مسیح تأسیس شد (حدود قرن ششم ق.م) و تا دو قرن بعد از میلاد مسیح ادامه داشته است، ولی بعضی محققان می‌گویند این دولت اندکی پیش از میلاد سال 50 ق.م منقرض گردید.

    با همه کوششهایی که دانشمندان پیرامون روشن ساختن تاریخ پادشاهان این سلسله کرده‌اند هنوز جای بحث در آن باقی است.

    آنچه معلوم شده است این که دولت قتبان را سبائیان برچیده‌اند.

    چنانکه باستان شناسان از روی سنگ نوشته‌ها معلوم کرده‌اند که پادشان قتبان و همچنین سبا لق مکرب داشته‌اند.

    بعض محققان احتمال می‌دهند مکرب در لهجه جنوبی با مقرب در لغت عرب شمال همانند باشد و از روی همین تقریب احتمال داده‌اند که این پادشاهان نوعی قدرت دینی و سیاسی آمیخته داشته‌اند که بعدها جنبه ‌روحانی آن از بین رفته است.

    به نظر می‌رسد در منطقه جنوبی در آغاز، جنبه‌روحانی و آسمانی حکومتها دارای اهمیت بوده است.

    دولت سبائیان در جنوب غربی شبه جزیره تأسیس شده و پایتخت آنان مأرب بوده است اما منطقه ‌نفوذشان از شرق به غرب، یعنی از ساحل خلیج فارس به سمت دریای سرخ، امتداد داشته است.

    هنگامی که قدرت معینیان رو به زوال نهاد، دولت سبا قدرت خود را آغاز کرد و بر معینیان دست یافت.

    دولتی که در حضرموت تأسیس شد، پایتخت آن شیوه بوده و به واسطه‌برخورداری از تجارت کندر ثروت فراوانی داشته است.

    این دولت معاصر با معینیان، و به قولی تابع آنان بود و در سال سیصد پس از میلاد مسیح از میان رفته است.

    در میان این دولتها سبا دارای اهمیتی خاص است، و چنانکه جنوب شبه جزیره عربستان مرکز تأسیس حکومتها بوده است، سبا در بین دولتهای جنوبی حکومت بزرگ منطقه به شمار رفته است.

    قدرت سیاسی و نظامی و بازرگانی سبا توانست به تدریج حکومتهای پراکنده جنوب را زیر پوشش حکومت مستقل و گسترده خود در آورد و دامنه سلطه خود را تا با افریقا بکشاند.

    سبائیان تقریباً نه قرن بر این منطقه حکومت کردند و منطقه نفوذ خود را گسترش دادند و راه بازرگانی اقیانوس هند به دریای سرخ را در دست گرفتند.

    ادویه هند و دانه‌های معطر یمن (کندر) از طریق باب المندب به دریای سرخ و از آنجا به خلیج عقبه و کنار دریای متوسط می‌رفت.

    دوره سبائیان تا یکصدو پانزده پیش از میلاد دوام یافته است.

    در قرآن کریم در دو سوره نام سبا آمده است.

    نخت در سوره‌ نمل و دیگری در سوره سبا.

    حکومت سبا از آغاز تا سده چهارم پیش از میلاد نیمه روحانی و نیمه پادشاهی بوده است و چنانکه نوشتیم حاکمان آنان را مکرب می گفته‌اند.

    حکمران سبا که در قرآن کریم ذکر او آمده زنی است که در تاریخ و ادبیات اسلامی نام او را بلقیس نوشته‌اندولی قرآن از او به لفظ إمرأه = زن تغبیر کرده است.

    و او همانست که چون نامه سلیمان (ع) بدو رسید نزد او رفت: فمکث غیر بعید فقال احطت بمالم تحط به وجئتک من سبا بنبا یقین.

    انی وجدت امراه تملکهم و اوتیت من کل شیء و لها عرش عظیم.

    به واقعه‌جاری شدن سیل سرزمین سبا در سوره‌ای به همین نام اشارتی آمده است: لقد کان لسبا فی مستکفهم آیه جنتان عن یمین و شمال کلوا من رزق ربکم و اشکرواله بلده طیبه و رب غفور فأعرضوا فأرسلنا علیهم سیل العرم و بدلنا هم بجنتیهم جنتین ذواتی اکل خمط وأثل و شیء من سدر قلیل سقوط سبائیان و روی کار آمدن حمیریان پس از مرگ اسکندر، یکی از سرداران او در مصر دولتی تشکیل داد و اعقاب او مدتی بر این منطقه حکومت می کردند.

    کسانی که از این خاندان به حکومت رسیدند (بطالسه) یا بطلمیوسیان نام دارند.

    بطلمیوسیان اندک اندک راه تجارتی را که در اختیار سبائیان بود در دست گرفتند.

    بهم خوردن وضع تجارتی سبا از یکسو و پدید آمدن مشکلات داخلی از سوی دیگر موقعیت سبائیان را به خطر انداخت و در نتیجه به سال 115 پیش از میلاد حکومت سبائیان به پیایان رسید و مردمی که حمیریان نام داشتند جای آنان را گرفتند.

    حمیریان قومی از مردم جنوب عربستان بودند که در ظفار حکومت داشتند.

    این قوم ابتدا بر منطقه محدودی از جنوب عربستان فرمانروا بودند، لیکن به تدریج قدرت خود را گسترش دادند.

    دولت حمیری باعتباری تقریباً امتداد حکومت سبائیان است و به همین مناسب بعضی مورخان حکومت حمیریان را دوره‌دوم حکومت سبائیان است و به همین مناسبت بعضی مورخان حکومت حمیریان را دوره‌دوم حکومت سبائیان نامیده‌اند.

    حکومت حمیریان به دو دوره تقسیم می‌شود.

    دوره نخست از سقوط سبائیان نامیده‌اند.

    دوره‌ نخست از سقوط سبائیان تا سال 300 پس از میلاد مسیح و دوره‌ دوم تا دست‌اندازی حبشیان بر این منطقه.

    پادشاهان دوره اول حمیر، در آغاز پادشاهان سبا و ذوریدان نام داشتند، که عنوانی شامل حکومت قتبان و حمیر است.

    در قرن سوم میلادی پادشاهی جنگجو بنام شمریو حاریش هر دو منطقه حضر موت و یمن را زیر فرمان خود درآورد.

    و دوره‌دوم حکومت حمیریان آغاز شد.

    در قرن چهارم میلادی ابوکرب اسعد خود را پادشاه دو منطقه طود و تهمه یا سرزمینهای بالا بین و فرودین خواند.

    دولت حمیری که پادشاهان آن را تبع خوانده‌اند تا آغاز قرن ششم بعد از میلاد (525) که حبشیان بر قلمرو آنان دست انداختند ادامه یافت.

    حمیریان در آغاز تأسیس حکومت خود (مانند سبائیان) با دست اندازی و توسعه طلبی رومیان روبرو گشتند که به تدریج بر زمینهای تحت تصرف خود می افزودند.

    آنان می‌خواستند راه بازرگانی هند و آفریقای شرقی را در دست بگیرند و نیز سرزمین بخور را که کالای تجارتی پر رونقی بود از آن خود کنند.

    به سال بیست و چهارم یا بیست و پنجم پیش از میلاد مسیح آلیوس گالیوس با لشکری به جنوب عربستان حمله برد و در مدت چند روز خود را به مأرب رساند و در حجاز تا وادی نجران پیش رفت ، اما به زودی بر اثر دسترسی نداشتن به آب و مشکلات دیگر که برای او پیش آمد مجبور به عقب نشینی شد.

    هر چند سردار رومی نتوانست بر سرزمین حمیریان حکومت کند، اما همسایه دیگری که چشم بر این سرزمین داشت سربلند کرد و آن دولت حبشه بود.

    حبشیان پیاپی بر این منطقه حمله بردند و سرانجام در سالهای 320-330 پس از میلاد توانستند قسمتهای ساحلی یمن را تصرف کنند.

    در اواسط سده‌چهارم از سوی امپراتور وقت هیأتی به یمن روانه گردید و این هیأت کلیساهایی در ظفار و عدن تأسیس کرد و بدین ترتیب بر اثر این پیوستگیها مسیحیت در جنوب عربستان نفوذ کرد و روابط امپرتوران روم با پادشاهان حبشه استوار شد.

    امپراتوران روم با برقراری این ارتباط می‌خواستند از یک سو از بازرگانی جنوب بهره برند و از سوی دیگر حیمریها را بر ضد پادشاهان ساسانی که پیوسته با روم در حال جنگ بودند، برانگیزند.

    در همان حال که هیأت مسیحی مشغول ساختن کلیسا و نشر مسیحیت بود، شمار مهاجران یهودی هم که پس از ویرانی اورشلیم به جنوب عربستان پناهنده شده بودند افزایش یافت، چنانکه در سده ششم میلادی ذونواس که مورخان عرب نام او را زرعه بن تبان نوشته‌اند به پادشاهی حمیریان رسید و نام خود را به یوسف برگردانید و به دین یهود گروید.

    بدین ترتیب در این منطقه یهودیگری در مقابل مسیحیت رواج یافت.

    ذونواس به آزار مسیحیان پرداخت.

    نوشته‌اند وی مسیحیان نجران را قتل عامل کرد.

    بدین سان که گودالهایی را از آتش پر کردند و کسانی را که از دین مسیحی برنگشتند در آن گودالها افکندند.

    آیات 4-8 سوره‌مبارک بروج و قتل اصحاب اخدود، اشارت بدین واقعه است.

    دولت حبشه که مراقب اوضاع بود شخصاً یا به اشارت ژوستنین امپراتور روم لشکری به جنگ وی فرستاد و ذونواس به سال 525 میلادی شکست خورد و سپس کشته شد.

    بدین ترتیب حکومت حمیریان بر جنوب عربستان به پایان رسید و سراسر این منطقه به دست حبشیان افتاد .

    پس از چندی سردار حبشی که نام او ابرهه بود علیه حکومت خود برخاست و دعوی استقلال کرد و حدود سی و پنجسال (535 تا 750 م.) حاکم مطلق العنان این سرزمین بود.

    ابرهه به ترویج مسیحیت برخاست، و برای آنکه عرب را از زیارت مکه باز دارد، در صنعاؤ معبدی بزرگ ساخت.

    گویند مردی از بی مالک بن کنانه بدانجا رفت و به آن معبد بی‌حرمتی کرد.

    ابرهه در غضب شد و سوگند خورد که کعبه را ویران خواهد کرد.

    پس با لشکری که قیل همراه داشت روی به مکه نهد.

    لکن خشم پرودگار بر او و لشکر او فرود آمد، و مرغانی سنگ ریزه‌ها بر سر سپاهیان او افکندند، و لشکریان او را تباه کردند.

    سال این لشکر کشی در تاریخ اسلام «عام الفیل»نام دارد و درباره‌ آن در جای خود توضیح بیشتری داده خواهد شد.

    حمیریان که از حکومت حبشیان بر سرزمین خود خوشنود نبودند، از پادشاه ساسانی وقت، انوشیروان، یاری خواستند.

    انوشیروان سرداری بنام وهرز دیلمی را به سال 570 میلادی به یمن فرستاد.

    با رسیدن این سپاه مسروق ابن ابرهه آخرین امیر این خاندان شکست خورد و فرستاده‌کسری حکومت را به دست گرفت.

    پس از وهرز، فرزند او مرزبان و پس از مرزبان نوشبحان و پس از وی باذان فرمانروایی یافتند.

    ابن هشام نویسد: باذان در بعثت رسول (ص) مسلمان شد و ایرانیانی هم که نزد او بودند همگی مسلمان شدند.

    از این پس تا ظهور اسلام جنوب عربستان دولت گسترده و وسیعی بخود ندید.

    اداره امور هر قسمت را که مخالف نام داشت رئیسی محلی به عهده می‌گرفت.

    از میان این حکمرانان، قبیله کنده توانست سلسله‌ای تأسیس کند.

    پادشاهان کنده از مردم جنوب و از نژاد قحطانی بودند و در ناحیه غربی حضرموت حکومت داشتند.

    نخستین پادشاه مشهور این خاندان حجر بن عمرو است که به آکل المرار مشهور بود.

    حکومت پادشاهان کنده گاهی چنان قدرت می‌یافت که بر منطقه‌های دیگر نیز دست اندازی می کردند، چنانکه نوه این حجر که حارث نام داشت مدتی کوتاه (در پادشاهی قباد) بر حیره تسلط یافت ولی در حکومت انوشیروان از آنجا رانده شد.

    حکومتهای شمال شبه جزیره در قسمت شمالی و شمال غربی شبه جزیره آنجا که در ساحل دریای متوسط قرار دارد چون از ریزش باران برخوردار است و نیز به خاطر موقعیت‌ تجارتی که دارد، دولتهایی تأسیس شده است.

    قسمتی از شمال شبه جزیره که از منتهی الیه خلیج عقبه تا وادی العربه امتداد دارد، سرزمین نبطیان بوده است.

    نبطیان گویا در حدود سده‌ششم پیش از میلاد مسیح از بیابانهای عربستان، بدان نقطه رفته‌اند.

    پس از سقوط دولت بابل حکومتی تأسیس کردند و در پایان سده‌چهارم پیش از میلاد (احتمالاً حدود سال 320) هنگامی که بر اثر حمله اسکندر سلطه دریایی سبائیان از میان رفت دولت تبطیان قوت گرفت از جمله آنکه راه تجارتی را که از وادی سرحان می گذشت به دست گرفتند.

    مرکز حکومت نبطیان (پتبرا) نام داشت که واژه‌ای است یونانی و معنی آن سنگ است.

    نبطیان خانه های خود را د ر دل کوه می‌کندند و شاید از این جهت آنجا را بدین نام نامیده‌اند، و گویا اسم عربی آن محل حصن سلع بوده است.

    آثار خانه‌های این مردم در وادی موسی بر فراز جبل هارون که اکنون جزء کشور اردن است باقی است.

    حکومت نبطیان تا آغاز سده دوم میلادی دوام یافت و به سال 106 پس از میلاد امپراتوری روم این منطقه را جزء متصرفات خود کرد.

    پترا چنانکه نوشتیم در دوره اقتدار نبطیان موقعیت مهم بازرگانی داشت و نقطه اتصال راه بازرگانی خلیج فارس و دریای مدیترانه بود.

    پالمیرا بجای پترا در سده سوم میلادی بر اثر جنگلهای بین شاهنشاه ساسانی و امپراتور روم و نیز بر اثر مداخل حبشه در جنوب عربستان، رفت و آمد کشتیها در اقیانوس هند کاهش یافت.

    نتیجه آنکه در مقابل راه دریایی، راه تجارتی دیگری از خشکی و در بیابانهای عربستان رونق یافت و بر اثر این تغییر پالمیرا که نام دیگر آن تدمر است جای پترا را گرفت.

    تدمر تدمر یا پالمیرا، که ویرانه‌های آن در 225 کیلومتری شمال شرقی دمشق باقی است، از مرکزهای مهم جاده بازرگانی آن روزگار است.

    معروف است که این شهر را سلیمان پیغمبر (ع)، ساخته است.

    تدمر چون علاوه بر پایگاه تجارتی موقعیت نظامی خاصی نیز داشت، در جنگهای ایران و روم مورد توجه رومیان قرار گرفت و اندک اندک تحت حمایت رومیان در آمد.

    در قرن سوم میلادی فرمانفرمای تدمر، آذینه که با بیرون راندن سپاهیان ایران از سوریه و آسیاس صغیر کمکهای شایانی به رومیان کرده بود، پس از اسیر شدن والرین بدست شاه ساسانی (260م) جانشین امپراتور در متصرفات روم شرقی گردید، و کشور وسیعی شامل بین النهرین، سوریه و قسمتی از آسیای سغیر و حتی مصر تأسیس کرد.

    پس از مرگ اذینه (266 م) زن او، زنوبیا، یا زباء به نام پسر خود به پادشاهی رسید و در سال 270 میلادی به نام پسرش سکه زد.

    ولی اورلیانس که در این هنگام به امپراتوری روم رسیده بود به تدمر حمل کرد (272 م).

    در این گیردارها زباء‌اسیر و به روم فرستاده شد و در آنجا درگذشت و تدمر دیگر رونق نخستین خود را نیافت.

    دگرگونی در جنوب خواه بر اثر فروریختن سد مارب، و خواه به خاطر درگیریهای داخلی که بدان اشارت شد، آرامش جنوب بهم خورد.

    کشاورزی رونق افتاد، و تجارت نیز مورد تهدید قرار گفت.

    همسایگان دولت جنوبی در پی دست یافتن به منبع درآمد آن منطقه (بخور) برخاستند.

    این نابسامانیها موجب شد که مردم از این سرزمین بیرون روند و در جاهای دیگر ساکن شوند.

    دسته‌ای از جنوبیان به سوی شمال رفتند و جایی را که برای زندگی مناسب می نمود (مرزهای امپراتوری روم) پذیرفتند.

    گروهی نیز در مرزهای شرقی و متصرفات امپراتوری ساسانی مستقر گشتند.

    از یکسو چون حمل بار از راه دریا با خطر روبرو می شد راههای کاروانسر و پدید آمد و شتر و اسب جای کشتی را گرفت.

    نتیجه آنکه به ضرورت در مسیر این راه طولانی (جنوب به شمال) شهرکها پدید گردید و اندک اندک چادرنشینها و دام داران بدین نقطه‌ها جذب شدند، و بجای پرورش دام وظیفه حمل بار و یا بدرقه کاروان را بعهده گرفتند.

    بدنبال این دگرگونی، و سقوط دولتهای بزرگ در جنوب، بعض قدرتمندان این منطقه و همچنین مهاجران شرق و شمال چندان نیرومند قوی (ایران و روم) برقرار بود، هر یک از دولتهای بزرگ، دولتهای کوچک را در حمایت خود داشت.

    دولتهایی که این مهاجران تشکیل دادند، غسانیان، لخمیان و آل کنده می‌باشند.

    غسانیان در حمایت امپراتوی روم، لخمیان در حمایت امپراتوری ایران بودند، و آل کنده را حمیریان حمایت می کردند، ترقی و تنزل این دولتها بستگی به قدرتهایی داشت که از آنان حمایت می کرد.

    غسانیان این تیره که گاهی آن را آل جفنه (نام نیای آنان) و یا غساسنه می گویند، مهاجرانی هستند که از ینم به سوی شمال رفتند و در مرزهای امپراتوری روم سکونت کردند.

    می گویند این مردم نخست روانه‌مکه شدند، سپس شاخه‌ای از ایشان به بادیه الشام رفت و چون در کنار آبی به نام غسان ف رود آمده بودند غسانی خوانده شدند.

    غسانیان در آغاتز سکونت در شمال عربستان، تابع قبیله‌ای به نام سلیح بودند.

    سپس خود بر آنان غالب شدند و امپراتوری روم نیز آنان را به رسمیت شناخت.

    غسانیان در جنگهایی که بین روم و ایران در گفت از رومیان حمایت می‌کردند و با لخمیان که طرفدار پادشاهان ساسانی بودند به پیکار برمی خاستند.

    دولت غسانی در دوره‌ امپراتوری ژوستینین رونق بسیری یافت.

    وی حارث بن جبله ، از امیران این خاندان، را تا رتبه‌ پادشاهی بالا برد.

    غرض او از این کار این بود که غسانیان برابر لخمیان نیرو گیرند.

    دولت غسانی تا آغاز فتوحات اسلام در شمال و تسخیر سوریه به وسیله مسلمانان بر پا بود.

    پس از جنگ یرموک و شکست سپاهیان امپراتوری روم گروهی از این مردم بر جای ماندند و با مسلمانان همکاری کردند و گروهی دی گر به روم و یا آسیای صغیر رفتند.

    لخمیان لخمیان یا آل لخم که گاهی به سبب آخرین پادشاهان آنان، ایشان را آل منذرهم می‌گویند، از اواخر قرن سوم پس از میلاد بر حیره و سرزمینهای مجاور آن حکومت می‌کردند.

    پادشاهان حیره تابع دولت ساسانی و متحدین این دولت در جنگ آنان با رومیان بودند.

    مردم حیره ظاهراً از مهاجران جنوب (قحطانیان)اند، ولی اقوام عدنانی نیز در آنجا ساکن شده‌اند.

    تسلط پادشاهان آل لخم از حیره و اطراف آن به نقاط مجاور گسترش یافت و علاوه بر دره فرات به داخل عربستان نیز نفوذ کرند.

    دولت حیره همچون سدی بین صحرا و متصرفات ایران قرار گرفته بود، و پادشاهان آن از یک سو مانع نفوذ بیابانیها به سرزمین ساسانی بوند و از طرفی به یاری ایرانیان، باغسانیان، متحد امپراتوری روم، می جنگیدند.

    دولت لخمیان تا آغاز سده‌هفتم میلادی پایدار بود.

    از پادشاهان معروف این خاندان نعمان بن امری القیس است که در آغاز سده‌ پنجم میلادی حکومت یافت.

    او کسی است که کاخهای سدیر و خورنق را ساخت .

    نعمان با یزدگرد پادشاه ساسانی، پدر بهرام، دوستی داشت و گویند این کاخها را برای آسایش بهرام بنا کرد.

    معروف است که در پایان کار ساختمان، معمار آن را که سنمار نام داشت کشت تا کسی بر رمز معماری این کاخ آگاه نشود.

    نعمان بن منذر آخرین پادشاه نامبردار این خاندان است که گفته‌اند خسرو پرویز او را خواست و بر وی خشم گرفت و سپس وی را کشت، و گفته اند در بحرین کشته شد.

    به هر حال در آغاز ظور اسلام قدرتی نیرومند در این خاندان نماند.

    آخرین بزرگ این خاندان منذربن نعمان است که حکومت او مصادف با آمدن خالدبن ولید به حیره بود.

    بیابان نشینان گفتیم که منطقه‌ جنوبی شبه جزیره عربستان با ریزش بارانهای موسمی و داشتن زمینهای قابل کشت، از دیر زمان آبادان بوده است و شهرها در آنجا ساخته‌اند، در حالیکه در منطقه شمالی و صحرا جمعیتی نبود، اما نه چنانکه بگوییم آنجا نشانی از آبادانی نداشته.

    در کرانه‌های دریای سرخ و در نجد عربستان آنجا که بر اثر ذخیره‌های آب زیرزمینی زه آبهایی پدید آمده مردم گرد آمده‌اند.

    مثلا در حجاز که در حوالی 30 تا 20 درجه عرض شمالی است شهر یثرب بنا شده است که بعدها نام آن به مدینه‌النبی تغییر یافت و به تخفیف آنرا مدینه گویند.

    این شهر بخاطر قناتها و کاریزها و استعداد کشت و کارساکنانی داشته است.

    نیز در شمالی‌ترین نقطه تبوک و دومه‌الجندل را می‌توان دید همچنین شهر مکه در نزدیکی دریای سرخ که درباره آن تفصیل بیشتری خواهم داد.

    از این شهرکها و واحه‌ها که بگذریم بیشترین مساحت این منطقه وسیع صحراست.

    در این صحراهای گسترده در فصل زمستان یا بهار گاه ابرهایی که از دریای مدیترانه بر می خیزد بارانهایی به همراه می آورد، بارانهای تند که در مدتی کوتاه سیلی بزرگ بر می خیزد و در وادیها می‌ریزد و پس از آن برای مدتی زمین سبز و می شود و علفهایی در آن می‌‌روید.

    و گاه هم سالها پی در پی سپری می‌شود و از باران در آن نشانی دیده نمی شود.

    هوای این منطقه در روزهای تابستان گرم و در سرزمینهای پست گرما تا پنجاه در جه سانتی گراد می‌‌رسد، لیکن شب آن خنک است.

    در بعض زمستانها برقله سلسله‌های کوههای شمر بر ف نیز می نشیند.

    در چنین وضع مردمی که در صحرا بسر می برند زندگانی دشواری دارند.

    عرب بیابانی که در تداول او را بدو می‌گویند.

    در محدوده این صحرا بسر می برد و چون با جهان بیرون ارتباطی ندارد زندگانیش از دیر زمان یکنواخت مانده است.

    صحرانشین از دومین ماه بهار تا دومین ماه پاییز کنار آبگیری که به او و یا قبیله او اختصاص دارد می آورد و همینکه نخستین باران به زمین رسید به صحرا در پی علفهای خار مانند تازه رسته می رود.

عربستان یا شبه جزیره عربستان سرزمینی است در منتهی الیه جنوب غربی آسیا به شکل مربع مستطیل با ضلعهای نامتساوی که بین 12 و 22 درجه عرض شمالی و 35 و 60 درجه طول شرقی میان افریقا و قسمت بزرگی از آسیا قرار گرفته است. مساحت این سرزمین به دو میلیون و ششصدهزار کیلومتر مربع می رسد. [1] عربستان از شمال به کشورهای اردن و عراق، از شرق به خلیج فارس و دریای عمان و دریای عرب، از جنوب به خلیج ...

عربستان سعودي با 2/149/690 کيلومتر مربع مساحت، در آسياي جنوب غربي قرار دارد که مدار رأس السرطان از آن مي گذرد. طول مرزهاي آن به 4532 کيلومتر بالغ مي گردد و از نظر سيماي جغرافيايي، شامل ارتفاعات غربي، نجد (بخش اعظم شبه جزيره)، منطق احساء در ساحل شرقي

يازدهم ارديبهشت ماه مصادف با «روز ملى خليج فارس» است تا اين روز مناسبى باشد براى تمرکز اذهان ايرانيان که نه تنها در سرزمين مادرى بلکه در همه واحدهاى جغرافيايى محل زيست خود در گستره اى به وسعت سراسر گيتى به پاسداشت نمادى از غرور ملى و افتخار ميهنى خو

اين کشور در شرق ايران با جمعيتي حدوداً 20 ميليون واقع مي باشد. اين کشور را شيعه و بقيه را سني ها تشکيل مي دهند. منطقه افغانسان را کوهستان، به نام بلنديهاي هندوکش اشغال نموده است. تمرکز جمعيت بيشتر در جنوب جنوب شرقي است. نيروهاي شيعي مذهب اکثراً در م

عراق در دوره هاي گوناگون از نظر تاريخي ، باستان شناسي ، اقتصادي داراي اهميت جهاني بوده است. مراودات ميان ايران و عراق در خصوص روابط دو جانبه منطقه اي و حتي بين المللي داراي فراز و نشيب بسياري بوده و بيش از آن که اين روابط بر پايه حسن هم جواري مبتني

عربستان سعودي مهد اسلام و قبله مسلمانان جهان است و به دليل تاريخ،شعائر و سنن و پيشينه مذهبي غني کانون توجه جهانيان است و در اين راستا، دولت با تشکيل کميسيون عالي گردشگري سعي در تدوين سياست هاي منظم گردشگري دارد تا نقش گردشگري به عنوان مهمترين عامل ت

ملاحظات تاريخي عربستان احتمالا محل اوليه سامي ها بوده است, که از چهار هزار سال قبل از ميلاد مسيح به بين النهرين و فلسطين مهاجرت نمودند و بعدا به آشوري ها, بابلي ها, کنعاني ها و آموري ها معروف شدند. دوران باستان – در هزار سال اول قبل از ميلاد – حکومت

تازه واردي که قدم به فلات ايران ، به مراکش و ياواحه هاي صحرا(شمال آفريقا) مي گذارد با رديفي از دهانه ها مواجه مي شود که مناطق خشک کوهپايه ها را طي مي کنند تا به نقطه اي سبز و خرم که هميشه يک روستا و گاه يک شهر است برسند. اگر کنجکاوي به خرج دهد و به

ولادت پيغمبر اکرم به اتفاق شيعه و سنى در ماه ربيع الاول است , گو اينکه اهل تسنن بيشتر روز دوازدهم را گفته اند و شيعه بيشتر روز هفدهم را , به استثناى شيخ کلينى صاحب کتاب کافى که ايشان هم روز دوازدهم را روز ولادت مى دانند . رسول خدا در چه فصلى از سال

استان خوزستان با مساحتي حدود 64236 کيلومتر مربع ، بين چهل و هفت درجه و چهل يک دقيقه تا پنجاه درجه و سي و نه دقيقه طول شرقي از نصف النهار گرينويچ و بيست و نه درجه و پنجاه و هشت دقيقه تا سيوسه درجه و چهار دقيقه عرض شمالي از خط استوا ، در جنوب غربي اي

ملاحظات تاريخي عربستان احتمالاً محل اوليه سامي ها بوده است، که از چهار هزار سال قبل از ميلاد مسيح به بين النهرين و فلسطين مهاجرت نمودند و بعداً به آشوري ها، بابلي ها، کنعاني ها و آموري ها معروف شدند. دوران باستان – در هزار اول قبل از ميلاد

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول