استان پهناور یزد در مرکز ایران و حاشیه کویر مرکزی واقع شده است.
این استان به علت قرار گرفتن در مرکز ایران و دوری از دریا، دارای شرایط اقلیمی ویژهای است، وجود ارتفاعات زاگرس در غرب و البرز در شمال، مانع نفوذ رطوبت به آن شده، از طرفی مجاورت با کویر خشک و پهناور نمک، این استان را در ردیف آب و هوای خشک صحرایی قرار داده است.
این مشکل تا حدودی با حفر قنات های فراوانی که در این استان به چشم می خورد، حل شده است .
گرچه بیشتر نقاط استان را از مین های پست تشکیل داده ولی ارتفاعاتی هم در این استان وجود دارد که بزرگ ترین آن رشته کوه شیرکوه در مرکز استان و جنوب غربی شهرستان یزد است.
این رشته کوه، بخش هایی از شهرستان تفت و مهریز را در برگرفته و بلندترین قله آن 4055 متر ارتفاع دارد، بنابراین آبادی هایی مثل هنزا، طرزجان، سخوید، علی آباد و نصرآباد، دارای آب و هوایی کوهستانی و کاملاً متفاوت از دیگر مناطق استان است.
جزاین، ارتفاعاتی موسوم به کوه های خرانق هم در شرق اردکان و شمال بخش خرانق واقع شده که نسبت به شیرکوه دارای وسعت و ارتفاع کمتری است.
ارتفاعات دیگر استان نسبتاً کوتاه بوده و اهمیت چندانی ندارد .
پست ترین نقاط استان را مناطق شمالی شهرستان اردکان و جنوبی شهرستان طبس که با کویر مرکزی و لوت مستقیماً در ارتباط است، تشکیل می دهد.
غیر از مناطقی که در داخل دو کویر بزرگ مرکزی و لوت واقع شده، کویرهای کوچکی هم در این استان پراکنده است که مهم ترین آنها، کویر در انجیر در شمال بافق، کویر ساغند در شرقآباد ساغند و کویر ابرکوه است که بخش شرقی این شهرستان را فرا گرفته است .
برخی از تواریخ از دریاچه ای موسوم به دریاچه ساوه در منطقه کویر مرکزی نام بردهاند که هم زمان با ولادت پیامبر گرامی اسلام (ص) خشک شده و تدریجاً شرایط امروزی را پیدا کرده است.
جعفری در تاریخ یزد درباره موقعیت آن نوشته که بیده و میبد و عقداً در کنار این دریاچه قرار داشته اند و با رجین میبد، بندر بوده است.
این دریاچه تا همدان گسترده بوده و تجنت کوه در میان آن قرار داشته است .
استان یزد در حال حاضر دارای 125366 کیلومتر مربع وسعت است و شهرستانهای یزد، صدوق ، میبد، اردکان، مهریز، بافق، ابرکوه، تفت و طبس را در برگرفته است.
منطقه جغرافیایی که استان فعل یزد در آن واقع شده، در قدیم بخشهایی از ایالت فارس و کرمان را اشغال می کرده و از شمال نیز در محدوده کویر لوط قرار داشته است .
لذا در قدیم این استان به صورت مستقل و در قالب یک ایالت اداره نمی شد.
شهرستان یزد، مرکز استان در جلگه ای مسطح و خشک بین کوه های شیرکوه و خرانق قرار دارد.
این شهرستان همراه شهرستان صدوق با 7244 کیلومتر مربع مساحت در بخش غربی استان یزد واقع است.
از تقسیم شهرستان یزد به دو شهرستان یزد و صدوق بیش از سه سال نمی گذرد و به علت یک پارچگی قبلی آن، هنوز هم بعضاً، صدوق را جزء یزد به حساب می آورند .
شهرستان یزد از یک بخش مرکزی و شهرستان صدوق از دو بخش اشکذر (مرکز شهرستان) و خضرآباد تشکیل شده است.
ابرکوه از دیگر شهرستان های استان است که برخلاف اسمش در دشت مسطحی قرار گرفته و در قسمت شرقی آن کویر ابر کوه واقع شده است.
این شهرستان با 5345 کیلومتر مربع وسعت در جنوب شرقی استان قرار گرفته و در طول تاریخ آن چندین بار به یزد و فارس و اصفهان الحاق شده و جدا گردیده، در حال حاضر حدود دو دهه از ملحق شدن آن به استان یزد می گذرد.
اردکان، دیگر شهرستان استان، در جنوب کویر مرکزی واقع شده و ارتباط استان را با این کویر برقرار کرده است.
با وجود وسعت زیاد، بخش هایی از این شهرستان کاملاً کویری و غیر قابل سکونت می باشد.
اردکان دارای 23897 کیلومتر مربع مساحت است و پس از طبس در رتبه دوم وسعت قرار دارد.
سه بخش مرکزی، خرانق و عقدا، این شهرستان را تشکیل داده است.
دیگر شهرستان یزد، بافق است.
این شهرستان در شرق استان قرار گرفته و 15021 کیلومتر مربع را اشغال کرده است.
بافق دارای دو بخش مرکزی و بها باد بوده و از نظر مساحت در رده سوم قرار دارد.
محدوده فعلی این شهرستان، در قدیم بخش هایی از ایالت های فارس و کرمان و کویر لوت را تشکیل می داده است.
شهرستان تفت در بخش غربی استان واقع شده و در نواحی شمال و شمال شرقی به خاطزر وجود ارتفاعات شیرکوه از آب و هوای سرد کوهستانی برخوردار است.
شهر تفت در کوهپایه واقع شده و رودخانه عظیمی از میان آن می گذرد که آب های شیرکوه را به طرف یزد هدایت می کند.
دیگر نواحی شهرستان دارای آب و هوای گرم و خشک است.
مساحت این شهرستان به 5871 کیلومتر مربع بالغ می شود و از دو بخش نیرو مرکزی تشکیل شده است.
شهرستان طبس- که مدت زیادی از الحاق آن به استان یزد نمی گذرد- به عنوان بزرگترین شهرستان، در شمال شرق استان واقع شده و از شمال شرق با کویر مرکزی و از جنوب با کویر لوت همجوار است.
ارتفاعاتی در نواحی مختلف این شهرستان پراکنده است که بلندترین آن کوه 3009 متری «نای بند» در جنوب می باشد.
شهر طبس در دشت مسطحی واقع شده و بخشی از ارتفاعات مذکور آن را احاطه کرده است.
طبس با 55355 کیلومتر مربع از دو بخش مرکزی و عشق آباد تشکیل یافته است.
شهرستان مهریز بخش جنوبی استان را اشغال کرده و دارای دو نوع آب و هوای سرد کوهستانی، در نواحی شمال و شمال غربی (به علت وجود ارتفاعات شیرکوه) و گرم و خشک در نواحی شرقی و جنوبی است.
این شهرستان دارای دو بخش مرکزی و هرات با مجموع 14814 کیلومتر مربع مساحت است.
میبد از دیگر شهرستان های این استان، منطقه کوچکی را در شمال شهرستان یزد اشغال کرده و مساحت آن به 1355 کیلومتر مربع بالغ می گردد.
این شهرستان تا چندی قبل یکی از بخش های اردکان را تشکیل می داده است.
فاصله جاده ای این شهر تا اردکان تنها 9 کیلومتر و فاصله آن تا یزد 45 کیلومتر است.
ارتباط این شهر از طریق بزرگراهی برقرار می گردد (این بزرگراه دو شهر تفت و مهراز را هم به یزد پیوند داده است).
یزد پیش از اسلام برخی مورفین، تاریخ یزد را به قرن ها پیش از اسلام می رسانند، از آن جمله مولف تاریخ یزد، بنای این شهر را به اسکندر مقدونی نسبت داده، می نویسد: «اسکندر… چون سر بیابان خراسان رسید که اکنون شهر یزد است بفرمود تا قلعه بساختند و آنرا جاری کردند و کسی آن خود را بفشاند و آن جماعت آنجا ساکن گردانید و آن مقام را کثه نام نهاد و این اول عمارت یزد است که ان را زندان ذوالقرنین می خوانند… و این کثه اول عمارت یزد است و بعد از اسکندر این کثه معمور شد و جماعتی در آنجا جمع شدند و عمارت و زراعت کردند.» البته نقل این داستان به افسانه بیشتر می ماند، زیرا حضور اسکندر در یزد مورد تردید است و مورفین برآن اتفاق ندارند.
به طور کلی، تاریخ پیش از اسلام یزد، با هاله ای از ابهام همراه است.
برخی ایجاد پارهای از ابنیه آن را به دوره های بسیار قدیمی تر از اسکندر نسبت می دهند، چنانچه احمد کاتب در کتابش بنای نارین قلعه (کهندژ میبد) را به سلیمان پیغمبر (ع) منسوب می کند.
عبدالعظیم پویا نیز با توجه به مطابقت معماری این قلعه با معماری دوره مادها آن را از ساخته های این دوره می داند.
برخی دیگر، ایجاد یزد و تاریخ این سرزمین را به دوره های متاخر اشکانی و ساسانی منسوب می کنند.
بر این اساس میتوان گفت، نقاطی چون میبد، زارج، اشکذر و… به عصر اشکانی و برخی آثار دیرینه دیگر به عهد ساسانی مربوط است.
در این میان از ابر نوآباد به عنوان آخرین آبادی در عهد ساسانی یاد شده است.
از جمله حوادث تاریخی یزد، مقارن ظهور اسلام، فرار یزدگرد به این شهر می باشد.
احمد کاتب در این باره گوید: «یزدگرد به جلولا رفت و از آنجا به همدان آمد و از همدان به فارس آمد و آخر از فارس به اصفهان آمد و هرجا که می رفت لشکر اسلام از عقب او می رفتند و آن ولایت مسخره می کردند و یزدگرد از اصفهان بگریخت و به یزد آمد و دو ماه در یزد بود و از لشکر اسلام خایف، و اموال و جواهر و زرینه و سیمینه که با خود داشت جمع کرد و خواست که به راه طبس به جانب خراسان روانه گردد، از کثرت مال عاجز شد، با فرخ زاد مشورت کرد، فرخ زاد گفت که زر در زمین پنهان باید کردن و بر اثر آن نشان باید ساختن و گنج نامه همراه خود بردن، تا وقتی که ضرورت افتد آن را به دست توان آورد.
فرخ زاد چون این بگفت یزدگرد صواب دید بفرمود که در خارج شهر در سه موضع سه چاه فرو بردند و در قعر چاه طاق هایی بلند بکند و در شب اموال بدان موضع نقل کردند و سرچاه نباشند و گنج نامه بنوشتند و یزدگرد با خود همراه کرد و بر اثر موضع چاه یک تیر پرتاب کم یا بیش بفرمود تا گنبدخانه ساز دادند به جهت دلیل گنج.» ظهور اسلامی تا سلطه کاکویان به دنبال فتوحات سپاه اسلام، مسلمانان در زمان عمر موفق به فتح سرزمین یزد شدند.
از جمله در مواجهه با مردم فهرج ایشان را به اسلام دعوت کردند، ولی بنا به نقلی، شبیخون نمردم فهرج و خویدک و فراقتر به سپاه اسلام منجر به کشته شدن عدهای از صحابه و تابعین گردید.
محلی که این واقعه در آن صورت گرفته، امروز به نام «شهدا» در بین مردم معروف است.
البته در اصل واقعه و تعداد کشته شدگان و هویت آنان اختلاف نظر وجود دارد.
مردم یزد در دوران عثمان، این اسلان را پذیرا شدند و عمربن مغیره به عنوان والی یزد، حکومت آنجا را به دست گرفت.
به دنبال اسلام آوردن مردم یزد، مردم فهرج هم به اسلام روی آوردند.
در دوران خلافت حضرت علی (ع) عامل یزد از طرف مسلم بن زیاد والی فارس و عراق تعیین می گردید ومالیات هم از این طریق جمع آوری میشد.
از زمان شهادت حضرت علی (ع) تا دوره حکومت هشام بن عبدالملک، تاریخ یزد را سکوت فرا گرفته است.
در زمان هشام، ابوالعلاء طوقی از طرف او به حکومت یزد منصوب شد.
از کارهای عمرانی او بنای قصر و باغ علاء در یزد است.
با ظهور عباسیان و به دنبال قیام ابومسلم، علاء از یزد گریخت و احمدبن محمد زمجی از جانب ابومسلم به حکومت یزد رسید.
زمجی علاء را دستگیر کرده به آتش سوزاند و اتباعش را نیز کشت.
او قصر علاء را ویران کرده، به جای آن باغ رقصری بهتر به نام «محمدآباد» بنا نهاد.
از دیگر کارهای او بنای «مسجد فرط» و احداث محله «کوشک نو» می باشد.
تاریخ های قدیم یزد از وقایع این دیار پس از احمد زمجی تا ظهور صفاریان ذکری به میان نیاورده اند.
تنها واقعه مهم در این دوره گذر حضرت امام رضا(ع) از این سرزمین است که برخی از منابع به آن اشاره کرده اند.
از جمله مستوفی به عبور حضرت از شهر یزد و اقامه نماز ایشان در مسجد فرط و بیان معجزه ای از آن حضرت در حمام فرط، که ضمن آن سلطان قطب الدین زنگی از بیمای شفا یافته، اشاره کرده است.
با ظهور صفاریان، یزد به تصرف یعقوب لیث صفاری در آمد.
او در مواجهه با لشکر خلیفه عباسی آن را شکست داد ولی پس از مدتی خود در گذشت و حکومت به برادرش عمر و لیث رسید.
عمرو لیث دوامی نیاورد و به سال 287 هـ در رویارویی با لشکر امیر اسمغیل سامانی شکست خورد، بنابراین برای مدتی اداره امور یزد به دست سامانیان افتاد و مالیات یزدهم به وسیله ایشان جمع آوری می شد.
پس از آن سبکتکین و بعد سلجوقیان بر یزد مسلط گردیدند.
سلجوقیان توانستند خراسان و فارس و عراق را به تصرف خود در آورند.
حکومت سلجوقیان مخصوصاً در زمان طغرل در اوج شکوفایی بود، طغرل در ادامه فتوحاتش قصد اصفهان کرد، در این هنگام آخرین پادشاه آل بویه، علاء الدوله ابوجعفر کالنجار در اصفهان حکومت می کرد و چون وضع را چنین دید، سکه و خطبه را به نام طغرل کرد، لذا طغرل از تصرف اصفهان منصرف شد.
در دوران حکومت ملک شاه سلجوقی، پس از تصرف تمام عراق و آذربایجان، سلطان، قصد تصرف اصفهان را نمود ولی چون علاء الدوله بر اصفهان حکومت میکرد از تصرف این شهر شرم نمود، در عین حال، برای علاء الدوله خلعت شاهانهای فرستاد و او را تکریم کرد، در ضمن از او خواست حکومت اصفهان را به سلجوقیان واگذارد و در عوض حکومت هر جای دیگر را که می خواهد به دست گیرد.
علاءالدوله پذیرفت و ملک شاه با مضورت نظام الملک حکومت یزد را به او داد و دختر عموی خویش، ارسلول خاتون را هم به ازدواج او در آورد.
او یزد را به عنوان عبادتخانه علاء الدوله «دارالعباده» نامید.
بنابراین علاء الدوله در سال 504 هـ.
عملاً حکومت یزد را به دست گرفت.
کاکویان یزد علاء الدوله، بنیانگزار سلسله کاکویه است.
این سلسله در یزد، دست به آبادانیهای بسیاری زده و مساجد و مدارس متعدد و کتابخانه ساخته است.
دوره خود علاء الدوله کالنجار مخصوصاً از لحاظ آبادانی هایی که کرده است، حائز اهمیت می باشد.
وی بانی نخستین مسجد جامع یزد است که هم اکنون خرابههای آن در ضلع شرقی مسجد جامع باقی است.
در عصر او همچنین چهار دروازه یزد به وسیله سرهنگان او ساخته شد.
همسر او ارسلان خاتون نیز در این آبادانی ها کوشا بود و آثاری از خود باقی گذاشت.
از دیگر آثار این دوره می توان به ایجاد محله یعقوبی، قنات و ده نرسوآباد و مقبره و گنبدعالی، تاسیس کتابخانه مدرسه فخریه، طرح مدرسه و کتابخانه به محله سرریگ و ایجاد مدرسه دو منار اشاره کرد.
فهرست آثار دوران حاکمیت این خانواده را در تاریخ یزد جعفری و تاریخ جدید یزد احمد کاتب، می توان ملاحظه کرد.
آخرین فرد این خانواده امیر فرامرز است که «گرد فرامرز» یادگار اوست و چون در سال 536 کشته شد، دو دختر او به وسیله سلطان سلجوقی در یزد روی کار آمدند و سلسله اتابکان یزد تاسیس شد.
اتابکان یزد با روی کار آمدن دختران امیر فرامرز، رکن الدین سام به عنوان اتابکی دختران و ضبط امور شهر تعیین گردید.
دوران اتابکی رکن الدین سام کوتاه بود و پس از او عزالدین لنگی، اتابکی دختران را از سال 584 هـ.
به عهده گرفت.
عزالدین لنگر فرد ممتاز این خانواده است و امارت در خانواده او بیش از یک قرن باقی ماند.
وی در سال 604 هـ.
وفات کرد.
عزآباد و ده شور در بلوک دستاق یادگار اوست.
پس از عزالدین لنگر، وردانروز، اسفهالار، قطب الدین محمود شاه، علاءالدوله، رکن الدین یوسف شاه و حاجی شاه حکومت کردند.
از این میان، حکومت قطب الدین دارای اهمیت است، مادر او مریم خاتون ننیز دست به ایجاد آبادی هایی زد که از آن جمله مریاباد (مریم آباد) و مالمیر (مادر امیر) می باشد.
آخرین فرد این خانواده حاجی شاه است و پس از آن آل مظفر در یزد به حکومت رسید.
حکومت آل مظفر دوره آل مظفر (718-795 هـ.) در تاریخ یزد از اهمیت ویژه ای برخوردار است به طوری که از آن با عنوان «دره العقد» تاریخ یزد یاد شده است.
پادشاهان این سلسله هفت تن بودند که از سال 718 هـ.
با تاسیس آن توسط امیر مبارزالدین محمد به حکومت پرداختند و حکومت آنها تا سال 795هـ.
در یزد و فارس و عراق وکرمان و آذربایجان ادامه یافت.
پدر مبارز الدین، امیر مظفر نام داشت و از ملازمان و امیران سلطان او لجاتیو، ایلخان مغول بود که به سال 713 هـ.
در گذشت و در مدرسه این خانواده در میبد دفن گردید.
پس از مرگ امیر مظفر، مبارزالدین مورد توجه او لجاتیو قرار گرفت و محافظت راههای میبد به او تفویض گردید.
پس از مدتی مبارزالدین از سوی ایلخان مغول مامور دفع حاجی شاه آخرین اتابک یزد- که از انجام وظیفه اش تخلف کرده بود- شد.
سرانجام این نبرد با پیروزی مبارزالدین همراه بود و بدین سان با برافتادن اتابکال یزد در 718هـ.
سلسله ال مظفر در یزد پایه گذاری شد.
مبارزالدین پس از بنیانگذاری آل مظفر و قراردادن یزد به عنوان مرکز حکومت، با سیاست و زیرکی و بعضاً کشتارهای وحشیانه، مخالفان را سرکوب کرده و بر قلمرو خویش افزود.
در دوره او یزد، توسعه زیادی پیدا کرد.
مخصوصاً در سال 747 بسیاری از منحلات و کوچه های خارج شهر مانند کوچه سنبلان، کوچه جلال، کوچه صندوقیان، باغ بهشتی، کوچه پای بند و… در داخل شهر قرار گرفت.
در همین سال میبد که در دست شیخ ابواسحق قرار داشت به محاصره شاه مظفر پسر امیر مبارزالدین درآمد و صلحی بین دو طرف منعقد شد ولی شیخ ابواسحق به این امر قانع نبود و به سوی یزد لشکر کشید که در نهایت منجر به شکست او و عقب نشینیاش به شیراز گردید.
مبارزالدین سرانجام در سال 761 هـ.
توسط دو فرزندش شاه شجاع و شاه محمود دستگیر و در قلعه طبرک زندانی شده، چشمانش را میل کشیدند.
در همین ایام متصرفات مبارزالدین بین شاه شجاع و شاه محمود تقسیم شد و شاه یحیی، نوه امیر مبارزالدین به دستور شاه شجاع و کهندژ شیراز محسوب گردید ولی پس از مدتی رها شده و به حکومت یزد نصب گردید.
دوره شاه یحیی هم به حوادث بسیار گذشت.
البته یزد در این دوره آبادانی بسیاری نیز به خود دید.
برخی اقدامات شاه یحیی عبارت است از عمارت مرسوم به شیخ مبارکشاه و گلشن، دو مدرسه عالی در کنار خانقاه جوش موسوم به نصرتیه، بازار گنبد با چهل دکان، با روی شهر، ایجاد ده فتح آباد (ده نو) و … او در مناطقی مانند تفت هم به ساخت ابنیه ماندگار اقدام کرد.
مادرشاه یحیی و وزیرش، سیدرکن الدین هم در آبادانی یزد تلاش کردند و هر یک بناهایی ساختند.
عصر حکومت آل مظفر مصادف با دوران زندگی حافظ شیرازی (726-791 هـ) است و از وقایع قابل ذکر دولت آل مظفر، اقامت کوتاه حافظ در یزد می باشد که از تعرض متشرعه و افراد مقدس ماب که او را تکفیر کرده بودند، به آنجا پناه آورد و البته بیش از دو سال در آنجا دوام نیاورد.
حافظ درباره این دوره کوتاه و یزد و حاکمان آن به طور کلی حکومت آل مظفر در شعرش سخن ها دارد.
آخرین حاکم سلسله آل مظفر، شاه منصور است که پس از جمله تیموریان به یزد در سال 795 هـ.
کشته شد و به دنبال آن خانواده آل مظفر نیز قلع و قع گردیدند.
دوره تیموریان تیمور پس از برانداختن آل مظفر شخصی به نام «قرچین» را به حکومت یزد منصوب کرد و امیرعلی بیک نیز از جانب قرچین نیابت حکومت یزد را یافت، ولی طولی نکشید که فتنه حاجی آبدار پدیدار شد.
او رهبری گروهی از طغیانگران را برعهده داشت.
اولین کار او قتل امیرعلی بیک بود و همین باعث سرازیر شدن سپاه تیموری به یزد گردید.
یزد چهار ماه در محاصره تیموریان قرار گرفت و قحطی سختی پدید آمد به طوری که نزدیک سی هزار نفر از گرسنگی جان دادند.
در این مدت سلطان محمد، پسر ابوسعید طبسی به کمک حاجی آبدار خراسانی حکومت یزد را در دست گرفته بود، ولی زمان زیادی نگذشت که به دنبال گریختن سلطان محمد، مجدداً حکومت به تبوک قرچین رسید.
از آبادانی های این دوره میتوان به احداث قلعه مبارکه و بنای دارالفتح یزد اشاره کرد.
از وقایع قابل ذکر دیگر، ورود اسکندربن عمر شیخ در سال 808 هـ.
به یزد است که یادرگارهایی برجا گذاشت.
و پس از او امیر چقماق حکومت یزد را به عهده گرفت که مسجد معروف میر چقماق ساخته اوست.
او مسجد جامع یزد را نیز مرمت کرد و بناهای زیاد دیگری را هم ایجاد نمود.
در سال 828 هـ.
نیز خواجه شمس الدین محمد به دستور شاهرخ تیموری حکومت یافت.
او هم به ساخت بناهای زیادی اقدام نمود.
از دیگر کسانی که در ساخت و مرمت بناهای یزد نقش به سزایی داشته، باید به محمود خوارزمی اشاره کنیم که در 839 هـ.
به گفته مولف تاریخ جدید یزد، «… تمام یزد را عمارت کرد و بازارها سفید گردانید…».
از سال 840 برای چندین سال، حکومت یزد دست به دست شد و افراد زیادی به حکومت پرداختند.
در این مدت گاهی نبرد و زد و خوردی صورت می گرفت و گاهی فرصتی برای ساخت و ساز و مرمت و آبادانی بیشتر دست می داد.
در این میان فرصتی هم برای تاخت و تاز شاهزاردگان تیموری و شاهرخی در یزد فراهم آمد تا اینکه واقعه تلخ قحط و غلای سال 858 هـ.
اتفاق افتاد.
اتفاقاً دو سال پس از این قحطی شدید، سیلی بنیاد کن یزد را فرا گرفت و باعث ویرانی های بسیاری گردید.
پس از جنگ و گریزها و حوادث طبیعی، فرمانداری یزد به امیر نظام الدین حاجی قنبر جهانشاهی رسید و سپس قاسم بیک پروانچی فرمانروایی یافت که از حوادث دوران او جنگ داخلی سال 872 هـ.
و شکست سنگین او در آن جنگ است.
از وقایع قابل ذکر دیگر تا قبل از ظهور صفویان، باید به قتل قاتیمش بیک اشاره کرد که در سال 896 در پی مخالفتش با باسینقر میرزا، در جنگی که با منصور فرستاده باسینقر در یزد نمود، کشته شد و سرش را به درگاه باسینقر فرستادند.
دوره صفویان استیلای صفویا بر یزد با لشکرکشی شخص شاه اسماعیل صورت گرفت.
او برای دفع رئیس محمد کره ای که در یزد فتنه انگیزی می کرد و تسخیر ولایت یزد، عازم این سرزمین شد که به پیروزی اش انجامید.
شاه اسماعیل در این جنگ به بقعه امامزاده فضل بن موسی الکاظم در یزد برخورد و با دیون کراماتی از حضرتش، دستور داد موقوفات و وجوهاتی به آستان اختصاص دهند.
افراد زیادی در دوره صفوی، از طرف دولت به حکومت و وزارت یزد رسیدند.
تعدادی از این افراد از نسیل شاه نعمت الله ولی بودند که از این میان می توان به نعمتالله باقی که با خانش خانم دختر شاه اسماعیل ازدواج کرد اشاره نمود.
او در دوره حکومتش دیوانخانه ای به نام عباسیه بنانهاد و مسجد تاریخی شاه طهماسب را نیز ساخت.
فرزند او میر میران نیز به حکومت دست یافت که از یادگارهایش احداث قنات غیاث آباد است.
از دیگر حاکمان، شاه خلیل الله سوم است که ممدوح وحشی بافقی بوده و سلطان بیگم دختر شاه اسماعیل دوم را به همسری گرفت.
شاه خلیل الله در سال 1016 هـ.
درگذشت.
میرزامحمد شفیع نیز از حاکمان این دوره است که مدرسه شفیعیه را در میدان خالی یزد برپا نمود.
او پس از ورود به یزد در سال 1059 هـ.
با دادن درم و دینار به امراء و ارکان دولت توانست به حکومت یزد دست یابد.
از دیگر حکام یزد میرزا شاه ابوالمهدی است که به گفته مستوفی «در تعمیر قصور دلگشا و عمارات فرخ افزا بسیار سعی و اهتمام کردی و در طرح باغات و ساتین و نضارت اشجار و ریاصین لوازم جد و اجتهاد به جای آوردی.» او در سال 1065 به سفر حج مشرف شده و در راه بصره مورد تکریم حاکم آن جا واقع شده است.
شاه ابوالولی پسر ابوالمهدی از دیگر حکام یزد است.
او چندین باغ عظیم، از جمله باغی با شکوه و کم نظیر در اهرستان (از محلات فعلی شهر یزد) موسوم به مهر آباد بنا نهاد.
همچنین امیر جلال الدین حسن از حکام این دوره است که فردی خیر بوده، او نیز به بنای باغ ها و عماراتی همت گماشته که از جمله این آثار باغی دل گشا در حوالی سعد آباد یزد است.
مرگ او را در سال 1084 هـ.
نوشته اند.
از وقایع مهم دیگر در این دوره حادثه بکتاش است که داعبه حکومت داشت.
او داماد میر میران سوم از اعقاب شاه نعمت الله ولی بود و در رویارویی با یعقوب خان از سرداران اشرف افغان، به قتل رسید.
با تضعیف حکومت صفوی، یزد دستخوش حملات افغان ها گردید.
در سال 1132 هـ.
محمود افغان از قندهار به جهت تصرف کرمان عازم گردید.
چون این خبر به مردم یزد رسید و آنها نیز خطر محمود را نزدیک دیدند، نامهای به میرزا عنایت سلطان- که از طرف شاه سلطان حسین صفوی سمت مین باشی دستجات بافقی و کرمانی را داشت- نوشتند و از او یاری طلبیدند.
عنایت سلطان در برابر هجوم افغانها، رشادتهای زیادی کرد ولی سرانجام در 1142 هـ.
کشته شد و همه اهالی اصفهان و یزد و کرمان را عزادار کرد.
با کشته شدن عنایت سلطان، حکومت یزد به دست عیسی خان افغان افتاد و باعث ظلم و ستم و احجاف و تعدی بسیار گردید.
ولی دوامی نیاورد و پس از یک سال در 1143 هـ.
با ظهور نادرشاه افشار، اساس حکومتش برچیده شد.
دوره افشاری پس از گریختن عیسی خان از یزد، نادرشاه، فضلعلی بیک عقدایی را به حکومت یزد برگزید.
او یک سال حکومت کرد و سپس میرزاحسن نایینی و بعد از او میرزا رضی خراسانی را در 1145 هـ.
به حکومت برداشت.
در دوران حکومت این سه تن، یزد در رفاه و امنیت قرار داشت و به دستور نادرشاه، مردم از پرداخت حقوق دیوانی معاف بودند.
اما پس از میرزا رضی، نوبت حکومت به محمدرضا بیک معروف به اصفهانی اعرج رسید که انسان نامتعادل و بیدادگری بود، آیتی درباره او می نویسد: «آتشی در یزد افروخت که غرور از شراره اش آتش به جان بود، زنان بیتقصیر و اطفال صغیر را به گرو می برد و رزمی جست.» محمدرضا بیک عزل شد و پس از او نجفقل بیک معروف به ترک به حکومت یزد رسید که اوهم بنای بیداد و ظلم را گذاشت و از حد تجاوز کرد.
نجفقلی سرانجام به دست زیردستانش کشته شد، پس از او، گرگین بیک گرجی حاکم یزد شد و چون خبر قتل نادر رسید از یزد گریخت.
بعد از مرگ نادر، علیقلی خان برادرزادهاش، علم خان، معروف به ترک مغانی را به حکومت یزد فرستاد، او نیز به خاطر حماقت و بیلیاقتی، پس از مدتی توسط مردم از حکومت معزول گردید.
حکومت خوانین پس از برکناری علم خان در سال 1161 هـ، محمدتقی خان بافقی که در این جریان نقش موثری را ایفاء کرده بود، از طرف شاهرخ میرزای نادری به حکومت یزد منصوب گردید و تا ابتدای سلطنت فتحعلیشاه قاجار حاکم یزد بود.
او در این مدت که بیش از 50 سال را شامل می شود و آخر حکومت افشاریه، حکومت زندیه و ابتدای حکومت قاجار را در بر می گیرد- هر کس پادشاه وقت بود، از طرفش حکومت داشت و با لیاقت و کاردانی خود، سلطان وقت و مردم را از خود راضی نگه می داشت.
او در احداث قنوات و تاسیس صدقات جاریه همتی به سزا نمود و کسانی با او به منازعه برخاستند که همه مغلوب شدند.
محمدتقی خان از خود 26 دختر و 22 پسر برجا گذاشت.
دومین پسر او حاجی عبدالرحیم خان نیز خود مانند پدر از رجال و نامردان یزد است.
دوران حکومت محمدتقی خان از جهت آثار تاریخی و بناها و موقوفاتی که از او به جای مانده حایز اهمیت است.
از آن جمله باغ دولت آباد، میدان خان، بازار قیصریه و… است.
همچنین فرزندان زیادی که از او باقی مانده، خود خانواده ای گسترده را در یزد پدید آورده است.
دوره او به گفته طرب نایینی، سراسر عدالت گستری و رسیدگی به حوائج و نیازهای مردم بود.
پس از مرگ محمدتقی خان در سال 1213 هـ.
تعدادی از فرزندان او به حکومت رسیدند.
از این رو دوره حکومت او و فرزندانش را دوره «خوانین یزد» نیز نامیده اند.
اولین فرزند محمدتقی خان، حاجی علی نقی خان است که با حکم فتحعلیشاه به جای پدر نشست.
از کارهای مهم او تاسیس دیوانخانه ای در یزد است.
حکومت علی نقی خان دوامی نیاورد و با مرگش در 1219 به پایان رسید و برادرش عبدالرحیم خان حاکم یزد شد.
از اقدامات او ایجاد آبادی رحیم آباد در شمال غربی یزد است که نصف آن وقف عام بوده است.
دوره قاجار تا سال 1234 هـ حکومت خوانین بر یزد ادامه داشت تا اینکه محمدزمان خان و پس از او محمدولی میرزا، پسر فتحعلیشاه در 32 سالگی حکومت یزد را تصاحب کردند.
از کارهای ولی میرزا مرمت مسجد جامع یزد و ایجاد مدرسه شاهزاده است.
از حوادث دیگر این دوره شورش آقاخان محلاتی فرزند شاه خلیل الله در سال 1251 در یزد و همچنین حکومت بهاء الدوله، یکی از پسران فتحعلیشاه قاجار بر یزد، در سال 1254 هـ.
است.
تا پایان دوره قاجار عده زیاد دیگری بر یزد حکومت کردند و حوادث بسیار دیگری در این سرزمین حادث شد که از مهم ترین آنها انقلاب یزد- به تعبیر نویسنده فرزانگان زرتشتی است که طی آن در سال 1265 هـ.
برخی از زرتشتیان مورد حمله و غارت قرار گرفتند.
همچنین ولادت آیه الله شیخ عبدالکریم حائری (موسس حوزه علمیه قم) در این دوره در سال 1276 هـ.
اتفاق افتاده است.
حکومت حسین قلی خان در 1291 هـ.
نیز قابل توجه است.
از اقدامات او مرمت پلهای اطراف شهر و ساخت حمامی از سنگ مرمر و احیاء قنات نه گنبد را می توان نام برد.
آخرین وقایع مهم یزد در این دوره، مقارن با مشروطه و به دنبال بیداری مردم ناشی از انقلاب مشروطیت اتفاق افتاده است.
از آن جملع عکس العمل مردم یزد نسبت به فجایح محمدعلی شاه طی نامه و تلگراف هایی می باشد که شرح آن در واقعات اتفاقیه مذکور است.
دیگر واقعه قتل حاج محمدتقی مازار یکی از مشروطه خواهان یزد است.
او مبارزاتی را در جهت نفی استبداد و حمایت از مشروطه با کمک هم فکرانش ترتیب داد ولی طولی نکشید که با گلوله برادرش ابوالقاسم که از سوی مستبدین تحریک شده بود در 1325 هـ.
به قتل رسید.
در فاصله انقلاب مشروطه تا ظهور رضاخان، اوضاع یزد مانند دیگر مناطق به شدت آشفته بود.
مرحوم آیتی در کتاب تاریخ یزد به سی فرماندار که در این دو دهه یکی پس از دیگری حکومت یزد را در دست داشتند اشاره می کند.
دوره پهلوی ظهور رضاخان در واقع آغاز دوره جدیدی از استبداد همراه با فریبکاری و زور و در قالب تجدد و نفی فرهنگ ملی- اسلامی در تاریخ کشصور ماست.
یزد نیز از این قاعد مستثنی نیست و شیوه ها و برنامه های رضاخان توسط ایادی او در یزد هم اجرا میشد.
زور و ستم و شتم و آزادی که نسبت به مردم صورت می گرفت حتی روستائیان یزد را هم شامل می شد.
از جمله حکامی که در این دوره به حکومت پرداختند، سرلشکر علی آقاخان نقدی در 1307 ش است که ثبت احوال و آمار یزد را دایر نمود و مردم یزد از این زمان دارای شناسنامه شدند.
او مجری قانون لباس متحدالشکل در یزد نیز بود.
رضا حکمت (سردار فاخر) از دیگر فرمانداران یزد بود که در سال 1317 ش.
پس از دو سال، از سمت خود استعفاء داد.