سالها پیش نه چندان دور ، بیش از دو دهه ، رهرو جوانى از سرزمین خاورمیانه جهت فراگیرى فنون رزمى به خاور دور اعزام مى شود . این رهرو در تایپه فنون رزمى را فرا مى گیرد که در آن سرزمین به نام KUNG-FU-KARATO معروف بود.
رهرو پس از بازگشت به استادى چیره دست در زمینه هاى رزم ( علم تن ، روانشناسى ، پزشکى ، فلسفه گرائى ، روح روان ((چان))(ذن) علوم (( فیزیک )) ، ریاضیات ، (( شیمى )) جهان مجهولات ) مبدل مى شود. مدرک استاد را انجمنى در تایوان به نام انجمن شالبند مشکى هاى تایوان صاد ر کرده بود، هر چند استاد بیش از آن بود که با شال یا مدرک دیگرى قیاس شود ولى پس از مراجعت از خاور دور استاد تیزبین و ژرف اندیش در سال 1351 به تدریس GOGORIO که یکى از شیوه هاى زیباى کاراته مى باشد، نمود. علت تعلیم این سبک را رهروان هرگز نفهمیدند بعدها استاد در جمع رهروان گفت گوجوریو از کونگ فوى شائولین مرکزى مشتق شده است. رهروان سرگشته و با ناباورى پذیرفتند و ماهها زیر نظراستاد به فراگیرى این سبک سپرى شد .
ناگفته نماند که رنگ لباس سفید بود و پس از گذراندن مدت چهار ماه تمرین مداوم استاد پس از مدتها در محل تاتمى ( اوتایمى ) کلمه TAO را در چهار طرف نوشت و پس از مدتى مربع تاتمى تبدیل به دایره اوتایمى شد با رنگها ى دایره کوچک سفید در وسط و دایره بزرگترى در به رنگ قرمز و آخرین باز هم دایره اى به رنگ سفید بود . با کنجکاوى سئوال کردم مفهوم این رنگها چیست ؟ در جواب از استاد چنین شنیدم : به زودى که شیوه جدیدى را تدریس مى کنم ، پاسخ شما را خواهم داد . و در جلسه بعدى استاد به تعلیم شیوه ساده اى به نام BATO که به گفته استاد سایه اى از تائو بود ، پرداخت .
چند ماهى نگذشته بود که از طرف ماْ موران حکومتى آن زمان استاد را احضار نموده و ازایشان خواستند تا کلمهَ TAO را حذف کند، استاد این کار را کرد . ولى در جمع خصوصى رهروان این چنین گفت : هر چند تائو(TAO) هرگز نابود شدنى نیست، ولى من TO A(توآ ) را جانشین آن خواهم کرد. از استاد سئوال شد TOA یعنى چه ؟ این دفعه هم جواب سئوا ل قبلى وهم سئوال دوم را پاسخ گفت . استاد گفت : در جواب سئوالى که چندى قبل کردى ، فراموش نکرده ام ، درباره رنگهاى اوتایمى بود گفتم : بلى ! گفت : رنگ سفید وسط دایره علامت صلح و دوستى در روى کره زمین است و رنگ قرمز علامت خون و پس از کمى تاُ مل گفت : ما در این دایره با کسى مسابقه نمى دهیم ، ما فقط مبارزه مى کنیم و دایره اوتایمى ما اول صلح و دوم خون و نهایت مرگ است .
این جواب اولین سئوال من بود و همان وقت گفت : از امروز رنگ لباس را عوض مى کنیم و براى همیشه لباس کونگ فو سیاه TO A خواهد بود و این طور تفسیر کرد که در کونگ فو سیاه رنگ مقدسى است و در مقابل رنگهاى دیگر مقاومت مى کند و نفوذ هر رنگ بر آن بى اثر مى باشد وما نیز درمقابل رنگها و نیرنگها همچون رنگ سیاه اصا لت خود را حفظ خواهیم کرد از نظرعلمى رنگ سیاه نمى گذارد انرژى اى که در اثر سوخت و ساز بدن تولید مى شود ، از دست برود و در خویش نگه مى دارد و از پیرى زود رس و کوفتگى و خستگى مى کاهد .
(Time of operation animal) زمان سیر حرکت حیوانات. و سپس به تفسیر در مورد تکنیکهاى کونگ فو توآ پرداختند و اینچنین شروع نمود :
کونگ فو TO A از حرکت حیوانات و مبارزه و جنگ الهام گرفته شده و امروز با فکر انسان که برترین مخلوق است ، تکامل یافته و کونگ فو TO A شامل 73000 تکنیک ترکیب و عکس العمل سازى است که با شالبند سفیدشروع وباگذراندن دوره هفت خط شالبند سبز خط سفید مىشوند که درمورد بقیه شالها مفصلاً در فصل دوم همین کتاب براى شما خواننده عزیز شرح خواهم داد.
استاد مى گفت در سال 528-516 قبل ازمیلاد ، در سرزمین چین شمال ایالت هونان در کوههاى سونگ شان ، راهبى به نام شائولین سو درمعبدى به اتفاق تعدادى ازشاگرانش مى زیسته، بلحاظ زندگى درکوهستان و مواجهه با خطر ، حمله حیوانات مختلف شیوه مبارزه و برخورد با حیوانات را به شاگردان خود تعلیم مى داد پس از به آتش کشیدن معبد توسط گارد امپراتور و مرگ شائولین سو تعدادى از شاگردان موفق شدند و از اطراف چین گریختند و در خفا شیوه بوکس شائولین را ترویج دادند و آن معبد به نام شائولین معروف گردید که بروایتى درسال 528 میلادى راهبى به نام تامویا ( بود هید ها رما) از هندوستان به چین سفر مى کند و در معبد شائولین مستقر مى شود که خود بحث مفصلى دارد و در فصلى دیگر درهمین کتاب درباره راهب تامو توضیح خواهم داد.
تا اینجا به این نتیجه مى رسیم که داستان بعضى از رهروان که کونگ فوTO A یک سبک منطقه ایست واهى وبى اساس است. تصوراین است که این اساتید به واسطه منافع شخصى خویش اجباراً به بیراهه وانحراف کشیده شده اند . هر چند که در فلسفه هنرهاى رزمى این گونه عذرها پذ یرفته نیست .استاد مى گفت درمعابد کونگ فو شاگردان بسیارى تمرین مى کنند ولى ضربات مشت ولگد بدون شناخت تن و روان و ژرف نگرى به عمق اندیشه بى فایده و بى محتوا است. کلید این اسرار به کسانى سپرده مى شود که به راز کونگ فو سرسپرده شوند و این اسرار رمز پختگى آنهاست .
بناى معبد شائولین که یکى از زیباترین معابد در دنیا مى باشد ، بدین شرح است :
معبد در یک محل مقدس قرار دارد. چهار رشته کوه اصلى چینى در نقاط مختلف این محدوده قرار گرفته اند به طوریکه رشته کوه" سونگ شان " در مرکز، دربخش "دفنگ" از استان هونان واقع شده است ، سونگ شان یا کوه مرکزى داراى قلل کم ارتفاع است . در سال 495 بود که معبد شائولین بنا به دستورامپراتور" همسا ئون" براى یک راهب هندى به نام " باتواو" یا " فوتوا" ( آن طور که در چین نامیده مى شود) ساخته شد و محل بناى آن در پایه سرازیریهاى غربى کوههاى سونگ شان منطقه هونان بود و مجسمه این راهب هندى را اغلب مى توان در صومعه هاى بودائى در چین مشاهده کرد(از خصوصیات راهب بذله گو و شکم گنده است ) که در جهان شهرت دارد.
سرنوشت کونگ فو توآ KUNG-FU-TO A
سالها بود که استا د براى رهروان از طبیعت ، روح ، انسانها ، جان ، هستى وآرامش سخن مى گفت و ازاین که مجبور بود دیوارهاى بلند شهرها و زندگى ماشینى را تحمل کند رنج فراوان مى برد ، او مى گفت : روح انسان با این نمایشگاه آهن و دود و آلودگى هوا سازگار نیست و یک روز بى خبر و دور از چشم رهروان ناپدید شد و هنوز کسى به درستى نمى داند که استاد کجاست. ولى در هر کجا که باشد ، قدر مسلم ازسرنوشت شوم TO A مطلع است و مى داند که رهروان ناآگاه به خاطر منافع مادى چه به روزگار هنرى که سالها زحمت و اندیشه به رایگان در اختیار آنان گذارده بود ، آورده اند . به خاطر دارم روزى را که استاد گفت : TO A تفاله اى بود که ما آن را بیرون ریختیم تا شاید از بهترینها کسى را بیابیم تا کلید این راز را به او بسپاریم و امروز TO A را به شکل بسیار زیبایى که از تصور رهروان فرصت طلب دیروز خارج است مى توان به تصویر کشید بسیار برتر از آن که در اذهان بگنجد .
به این داستان توجه کنید !
چئو پانتو سالها به تعلیم رهروان پرداخت و هزاران شاگرد از دور و نزدیک براى آموختن چان( ذن) نزد او مى آمدند ، او شبانه روز به تعلیم مى پرداخت ولى به جزتعدادى محدود بقیه رهروان به تعالیم او ازدید استفاده هاى مادى مى نگریستند و آن تعالیم بزرگ را فقط در جهت منافع مادى و کسب قدرت به کارمى برند. استاد که از این سوء استفاده ها آگاه بود ، ازآموختن رموز واسرار این مکتب به آنها خوددارى مى کرد ولى مردم دست بردار نبودند وهرآن رمز و راز نوینى مى خواستند. چئو پانتو که چنین دید ، تعدادى گوسفند خرید و به گوسفند دارى پرداخت و هنگامى که گوسفندان مشغول چرا بود ند ، براى آنها سخنرانى مى کرد و خود را استاد گوسفندان مى خواند ، شاگردان به خیال این که استاد دیوانه شده از گردش پراکنده شدند و به دنبال روال عادى زندگى خویش رفتند و عده اى نیز بر دیوانگى استاد صحه گذاشتند و گروه اندکى در میان گوسفندان به شنیدن سخنان استاد مى پرداختند ، این گروه آخر پس از اندک زمانى همچون استاد خود سخنور خوبى گشته بودند ....