دانلود مقاله اختلالات روانی

Word 362 KB 23473 102
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بیان مسئله
    امروزه اندیشمندان سبک های یادگیری را مترادف با سبک های تفکر یا سبک‌های شناختی می‌دانند .

    معتقدند سبک های شناختی آن دسته از ویژگی های فردی را شامل می‌شود که در نحوه پاسخ‌دهی و عملکرد در موقعیت های مختلف اثر می‌گذارد و به نوعی قالب فکری ضروری فرد را مشخص می‌کند .

    این مفهوم روان شناختی روی جنبه‌های درونی و شخصیت تمرکز می‌یابد سبک های شناختی درون همه تجارب انسان از جمله فرایندهای شناختی ، اجتماعی و عملکرد بین فردی جای گرفته است همچنین سبک های شناختی با تفاوت اساسی در انتظارات شخص از زندگی، ارتباط با یکدیگر و روشی که در حل مسائل بکار می‌گیرد ارتباط دارد.

    کلب چهار الگوی شناختی تفکر را مشخص می‌کند .

    همگرایی، واگرایی ،‌انطباق دهنده و جذب کننده هر فردی در زندگی روزمره خود از یکی از این چهار روش بیشتر استفاده می‌کند .

    شکل گیری این الگوهای فکری در هر فردی بستگی کامل به نحوه تجارب فردی او در زمان رشدش دارد.

    هنگامی‌که محیط کودکی فرد سرشار از محرک های مختلف باشد، فرد هر روزه برای مقابله با آن‌ها احتیاج به ارزیابی های مختلف دارد.

    این فرد باید اطلاعات زیادی را از محیط بگیرد و محیط هم اطلاعات زیادی از او می‌خواهد بنابراین این گونه محیط فرد را وامی‌دارد که بیشتر رویدادها را مورد تجسس قرار دهد و جنبه های مختلف یک پدیده را ببیند .

    این افراد به نسبت کسانی که در یک محیط کم محرکی زندگی کرده اند به آشکارا دارای تفاوت در الگوی فکری خودشان می‌شوند فردی که تجارب زیادی داشته به تدریج دارای یک الگوی فکری واگرا می‌شود فرد یاد می‌گیرد که حوادث را از جنبه ها و موقعیت های مختلف مورد بررسی قرار دهد.

    و به جای قانع شدن به یک علت به چندین علت در مورد یک رویداد بیندیشد پس چنین فردی دامنه فعالیت های خودش را گسترش می‌دهد.

    رویدادهای مختلفی را تجربه می‌کند سعی می‌کند با همه آنها کنارآید و ازهر کدام استفاده های خاص خودش را ببرد.

    درمقابل کسی

    که در یک محیط کم محرک زندگی کرده است یا در جریان رشد خود شکست های مختلفی داشته است به تدریج از الگوهای فکری همگرا استفاده می‌کند این افراد در برابر یادگیری های جدید غیر هیجانی می‌شوند .

    کمتر دوست دارند که با تجربه های جدید روبرو شوند و معمولاً برای هر حادثه یک یا دو دلیل را بیشتر بیان نمی‌کنند علاقه های محدودی دارند بیشتر از استدلال های قیاسی استفاده می‌کنند در مواقعی که تنها یک پاسخ درست وجود دارد خوب عمل می‌کنند.

    بنابراین این گونه افراد خیلی زود تر امکان دارد منفعل و درمانده شوند.

    این افراد هنگامی‌که در یک موقعیت شکست می‌خورند به جای اندیشیدن درباره ‌جنبه های مختلف یک حادثه به یک بعد آن بیشتر توجه نمی‌کنند و آن را معمولاً درونی تر و پایدار می‌یابند کمتر از خلاقیت خود استفاده می‌کنند و معمولاً پاسخ های کمتری هم برای رهایی از واقعه یا حوادث بد که در زندگی شان رخ می‌دهد دارند ( البته باید توجه داشت که این الگو لزوماً جنبه منفی ندارد.

    افراد با این الگو الگو می‌توانند در جنبه‌های مختلف اجتماعی افرادی خلاق و کارآمد باشند و همچنان که امروز آن را شاهدیم) هنگامی‌که فرد شکست های پی در پی را تجربه کند بعد از مدتی فرد به جای تفکر خلاقانه در مورد شکست ها به یک ارزیابی منفی از خود و موقعیت و یا حتی جهان پیرامون می‌رسد و حتی چنان درمانده می‌شود که از دست زدن به هر عملی به علت احتمال شکست می‌هراسد.

    الگوی درماندگی آموخته شده نیز برای اولین بار از این تفکر نشات گرفت.


    در حالیکه امروزه این مفهوم چنان گسترش پیدا کرده است که به بررسی پیچیده ترین عملکردهای انسان یعنی شناخت می‌پردازد.

    به عقیده سلیگمن درماندگی آموخته شده در انسانها به صورت افسردگی تجربه می‌شود و این هنگامی‌است که شخص بر این باور باشد که کنترلی بر مسیر رویدادهای زندگی ندارد.


    این رویکرد بعد از تجدید نظر شدن توسط سلیگمن و همکارانش عامل مهم در افسردگی افراد را نحوه تبیین های افراد از حوادث می‌دانند.


    حال سوال این است که آیا سبک تبیین خاص می‌تواند منجر به بروز اختلال شود؟

    یا چگونگی تبیین وقایع و حوادث توسط انسان در سوق دادن او به سمت اختلال افسردگی نقش دارد یا خیر؟


    آنها اعتقاد دارند هنگامی‌که فردی با یک رویداد مواجه می‌شود سبک‌های اسنادی او در سه بعد درونی‌ بیرونی ،‌کلی اختصاصی و پایدار ناپایدار شکل می‌گیرد و اشخاص افسرده معمولاً برای حوادث بد از تبیین های درونی کلی و پایدار استفاده می‌کنند.

    این عامل باعث می‌شود که اشخاص به این احساس برسند که کنترلی بر محیط ندارند و پاسخ هایشان مستقل از حوادث است و بعدها به ناتوانی تصوری از این که کاری از آنها ساخته نیست برسند و این عامل مهمی‌در کاهش عزت نفس و به تبع‌آن شکل گیری افسردگی می‌باشد.


    پژوهش حاضر می‌خواهد به این پرسش پاسخ دهد که آیا برداشتی که دانشجویان افسرده از وقایع دارند و به تبع آن پیش بینی و انتظارات آنها با دانشجویان عادی متفاوت است؟

    آیا سبک اسنادی ناجور در دانشجویان با افسردگی در ارتباط است یا نه؟

    نهایتاً این که چه تفاوتی بین سبک اسنادی و سبک های تفکر دانشجویان وجود دارد.


    اهمیت و ضرورت تحقیق امروزه پیشرفت های چشمگیری در زمینه سبب شناسی و درمان اختلالات روانی صورت گرفته است یکی از این پیشرفت ها مورد توجه واقع شدن فرایند های شناختی ـ رفتاری و از میان آن پدیده درماندگی آموخته شده و سبک تبیین در سبب شناسی افسردگی می‌باشد.

    آشکار شدن سبک تبین فرد به منظور پیش بینی وضعیت او در پیوستار آسیب پذیری ـ حائز اهمیت فراوان است.

    از اینرو آماده سازی محیط و آموزشهای لازم می‌تواند به افرادی که به قطب آسیب پذیری گرایش بیشتری دارند کمک کنند بنابر شواهد و مدارک پژوهشی سبک تبیین در پیش بینی رفتار و عواطف منفی نقش مهمی‌ایفا می‌کند سبک تبیین بدبینانه ریسک مهمی‌برای بروز افسردگی محسوب می‌شود اگر واقعاً سبک تبیین بدبینانه یکی از عوامل پیامدهای رفتار ی ـ عاطفی بعدی باشد ت.جه به ریشه های تحولی سبک تبیین در دوران رشد ضروری است.

    در صورتی که حوادث و تجارب ناخوشایند در سال اولیه زندگی به وقوع پیوسته باشد، سبک تبیین احتمالا نیاز به دگرگونی و بازسازی دارد.

    بنابراین نقش خانواده و آموزش و پرورش حائز اهمیت است ، خانواده و آموزش و پرورش باید زمینه هایی را فراهم کنند که تا حد امکان موفقیت را در کودکان افزایش و شکست را کاهش دهند تا به نحوی از آموختن درماندگی و ناتوانی جلوگیری کنند.

    همچنین سبک تبیین در فرایند روان درمانی نیز می‌تواند مورد توجه قرار گیرد.

    شناسایی تبیین بدبینانه و بازسازی اسنادها می‌تواند در تسریع روند بهبودی بیماران افسرده موثر باشد.

    آشکار شدن سبک تبیین دانشحویان در برخورد با شکست ها و موقعیت های یادگیری به منظور پیش بینی طبیعت او در پیوستار آسیب پذیری ـ عدم آسیب پذیری اهمیت موضوع را تا حدودی روشن مینماید.

    اهداف طرح 1ـ اهداف کلی: هر چند که نظریه اسناد در آغاز اختصاص به افسردگی داشت اما دامنه آن روز به روز گسترده تر شده و موضوعات بیشتری را در بر گرفته است، به گونه ای که بعد از گذشت سه دهه از عمر آن موضوعات دیگری از قبیل موقعیت شغلی زوجین ،‌تندرستی و حتی مرگ نیز در این زمینه مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است تحقیق حاضر می‌تواند گامی‌مقدماتی در جهت گسترش زمینه‌های تحقیق در این موقعیت‌ها باشد.

    هدف کلی طرح: آزمون نظریه درماندگی آموخته شده در بین دانشجویان می‌باشد بدین معنی که آیا دانشجویان افسرده از الگوی درماندگی آموخته شده در برخورد با رویدادها تبعیت می‌کنند یا نه؟

    2_ اهداف جزئی و کاربردی مشخص کردن سبک اسناد دانشجویان افسرده و کمک به روان‌درمانی این اختلال از طریق فرایند بازآموزی سبک اسناد نمی‌تواند یکی از اهداف این طرح باشد نتایج می‌تواند در رابطه با تعلیم و تربیت و آموزش خانواده موثر باشد با توجه به این امر که شکست مداوم می‌تواند در رشد سبک اسنادی ناجور و متعاقب آن بروز رفتارها و عواطف ناخوشایند موثر باشند می‌توان فرزندان و دانش آموزان را به نحوی تربیت کرد که پیامد های رفتاری خود را به نوعی تبیین کنند که در جهت رشد و سلامت رفتاری و عاطفی خود گام بردارند و از اسنادهای ناجور اجتناب کنند.

    اگر چه دانشجویان در مقطعی از سن خود قرار دارند که ممکن است سبک های اسنادی در آن شکل گرفته باشد اما هر فردی می‌تواند با آگاهی از نحوه اسنادی خویش در جهت تغیر اسنادهای نامطلوب خود، اقدام کند.

    سوالها و فرضیات تحقیق سوالات: 1ـ آیا تفاوتی بین اسناد دانشجویان افسرده و اسناد دانشجویان عادی برای رویدادهای منفی و مثبت وجود دارد؟

    2ـ آیا دانشجویان افسرده بیشتر از سبک های تفکر همگرا برای یادگیری های خود استفاده می‌کنند؟

    3ـ آیا دانشجویانی که تفکر همگرا دارند در مقایسه با دانشجویانی که تفکر واگرا دارند از اسنادهای درونی پایدار و کلی برای حوادث بد بیشتر استفاده می‌کنند؟

    فرضیات : 1ـ اسناد دانشجویان افسرده در مقایسه با اسناد دانشجویان عادی برای رویدادهای منفی به طور معنی داری درونی تر است.

    2ـ اسناد دانشجویان افسرده در مقایسه با اسناد دانشجویان عادی برای رویدادهای منفی به طور معنی داری کلی تر است.

    3ـ اسناد دانشجویان افسرده در مقایسه با اسناد دانشجویان عادی برای رویدادهای منفی به طور معنی داری پایدار تر است.

    4ـاسناد دانشجویان افسرده در مقایسه با اسناد دانشجویان عادی برای رویدادهای مثبت به طور معنی داری بیرونی تر است.

    5ـ اسناد دانشجویان افسرده در مقایسه با اسناد دانشجویان عادی برای رویدادهای مثبت به طور معنی داری اختصاصی تر است.

    6ـ اسناد دانشجویان افسرده در مقایسه با اسناد دانشجویان عادی برای رویدادهای مثبت به طور معنی داری ناپایدارتر است.

    7ـ دانشجویان افسرده در مقایسه با دانشجویان عادی بیشتر از تفکر همگرا استفاده می‌کنند.

    8ـ دانشجویان عادی در مقایسه با دانشجویان افسرده بیشتر از تفکر واگرا استفاده می‌کنند.

    9ـ دانشجویان دارای تفکر همگرا در مقایسه با دانشجویان دارای تفکر واگرا از اسنادهای درونی، پایدار و کلی برای حوادث بد استفاده میکنند.

    تعریف نظری متغیر ها ـ سبک های تفکر: شیوه های نسبتاً ثابتی هستند که افراد با استفاده از آنها اطلاعات را دریافت و سازماندهی و مفهوم می‌بخشند.

    سبک های تفکر انواع مختلفی دارد.

    افرادی که دارای سبک تفکر واگرا هستند موقعیت های عینی را از زوایای مختلف می‌بینند و رویکرد آنان نسبت به موقعیت ها مشاهده کردن تا عمل کردن است.

    این گونه افراد تخیل و احساس قوی دارند.

    اما افرادی که دارای تفکر همگرا هستند غیر هیجانی هستند، علاقه های محدودی دارند در کاربرد عملی اندیشه ها قوی هستند تا خلق اندیشه های جدید.

    ـ سبک اسنادی: دارای سه بعد درونی ـ بیرونی یعنی نسبت دادن علل پیامدها به عوامل خارج از شخص مانند محیط یا موقعیت، کلی و اختصای یعنی نسبت دادن علل یک پیامد بر تمامی‌موقعیت ها در برابر نسبت دادن آن علل به یک موقعیت خاص و پایدار، ناپایدار یعنی تعمیم دادن علل پیامدها به مدت زمانی طولانی و همیشگی در برابر نسبت دادن علل پیامدها به زمان حال و کوتاه مدت.

    ـ افسردگی: امروزه افسردگی جزء اختلالات خلقی شناخته می‌شود.

    که در آن از دست دادن کارمایه ( انرژی) ،‌علاقه، احساس گناه و دشوار شدن تمرکز و افکار مرگ و خودکشی از نشانه های بارز آن می‌باشد.

    در این بیماری خلق افسرده بر فرد غالب می‌شود که بر اساس بیان لفظی یا غیر لفظی عواطف غمگین، اضطرابی و یا حالتهای بر انگیختگی نشان داده می‌شود.

    ـ دانشجویان : کسانی هستند که بعد از گذراندن مقطع دیپلم، در حال حاضر در مقطع کارشناسی در حال تحصیل هستند.

    تعریف عملیاتی متغیرها تفکر واگرا: کسانی هستند که در پرسشنامه سبک یادگیری کلب در دو ربع مختصات شیوه یادگیری تجربه عینی (CE ) و مشاهده‌ تاملی (RO) نمره کسب کرده اند.

    تفکر همگرا: کسانی هستند که در پرسشنامه سبک یادگیری در دو ربع محور مختصات شیوه یادگیری آزمایشگری فعال (AE ) و مفهوم سازی انتزاعی (AC ) نمره کسب کرده اند.

    دانشجویان افسرده: کسانی هستند که در تست افسردگی بک نمرهای بیشتر از 21 را کسب کرده اند.

    سبک اسنادی درونی ـ بیرونی: کسانیکه در پرسشنامه سبک اسنادی در سوال 2 نمره بیشتر از 39/4 را کسب کرده اند.

    دارای سبک اسنادی درونی هستند و کسانیکه نمرات کمتر از 39/4 را کسب کرده اند دارای سبک اسنادی بیرونی هستند.

    پایدار ـ ناپایدار: کسانیکه در پرسشنامه سبک اسنادی در سوال 3 نمره کمتر از 31/4کسب کرده انددارای سبک اسنادی ناپایدار و کسانی که نمرات بیشتر از 31/4 را کسب کرده اند دارای سبک اسنادی پایدار هستند.

    کلی ـ اختصاصی: کسانی که در پرسشنامه سبک در میانگین مجموع نمرات سوال 4 نمره کمتر از 09/4 کسب کرده اند دارای سبک اسنادی اختصاصی و کسانیکه نمرات بیشتر از09/4 را کسب کرده اند دارای سبک اسنادی کلی هستند.

    فصل دوم گستره نظری موضوع و سوابق تحقیق مقدمه: انسان از بدو تولد در کنش متقابل با محیط می‌باشد که این کنش دارای یک سری درون داد و برون داد می‌باشد و حاصل این درون دادها و برون دادها شکل‌گیری شناخت ها و یا سبک های مختلف تفکر در او می‌باشد.

    بنابراین به گفته اندیشمندان زندگی یک تعامل خلاق است که بدون وقفه بین جاندار و محیط زندگی او جریان می‌یابد.

    .

    نوزاد انسان به تدریج یاد می‌گیرد که برای بقای خود باید یک سری تغییرات را در محیط اطرافش ایجاد کند، یک سری قوانین و بدیهات زندگی را بپذیرد و بتواند از این بدیهات، ‌قوانین تازه تری را برای بقا مطلوب‌تر خود درست کند.

    بنابراین فرد برای سازگار کردن خود با محیط از یک سو واقعیات های بیرونی را در ساخت های شناختی خود جذب می‌کند و از سوی دیگر ساخت های شناختی خود را برای فشارهای محیط تغیر می‌دهد و به تدریج سبک های تفکر مختلفی در او شکل می‌گیرد.

    هر فردی بر اساس سبک خود یاد می‌گیرد، ارزیابی می‌کند و برداشت‌های مختلفی از حوادث می‌کند و اعتقادات و نگرش های مختلفی نسبت به خود و جهان آینده پیدا می‌کند و به نوعی به یک قالب فکری دست پیدا می‌کند.

    پس انسان هر چه تجربه اش فراوان تر باشد دامنه یادگیری‌هایش نیز می‌تواند بیشتر باشد.‌ آدمی‌با رشد خود دامنه تجربه اش را افزایش می‌دهد و با یادگیری‌های قبلی رویداد های زندگی اش را تبین و علت یابی می‌کند و بر اساس این تبیین خود به پاسخ دهی دست می‌زند اما همیشه تجربه های انسانی از نوع تجربه‌های خوشایند نیستند.

    انسان در فرایند تحول خود به رویدادها و حوادثی بر می‌خورد که او را نا‌امید و درمانده می‌کنند.

    رویداد های که فرد فکر می‌کند در کنترل او نیستند و نمی‌تواند در حذف و تعدیل آنها کار ‌کند و در هر صورت به دلیل ناتوانی هایش دوباره رخ خواهند داد.

    پس در چنین مواقعی فرد منفعل و ناامید می‌شود، دیگر سعی نمی‌کند رویدادهای جدیدی تجربه کند و به نوعی نا امید و افسرده می‌شود.

    و فکر می‌کند که تمام حوادث آتی زندگی اش نیز دیگر در کنترل او نیستند و پاسخ های که او به متغیرهای محیطی می‌دهد مستقل از رفتار او هستند.

    این تجارب و شکست ها اگر به طور مکرر رخ دهد، منجر به کاهش انگیزه در فرد می‌شود و در نهایت به افسردگی فرد منجر می‌شود.

    انسان ها بر اساس سبک های فکری خود به گونه های متفاوت شکست‌ها و موفقیت های خود را تبیین و علت یابی می‌کنند.

    افرادی که در نهایت افسرده می‌شوند معمولاً ارزیابی نادرستی از رویدادها و توانایی‌های خود دارند.

    آنها هنگام برخورد با رویدادها و حوادث بد ، در ارزیابی علت آن حوادث بیشتر به ابعاد درونی بودن علت ها و مزمن بودن رویدادها می‌اندیشند در عوض کسانی که دارای سبک‌های تفکر خلاقانه می‌باشند حوادث بد را به رویدادهای بیرونی و گذرا نسبت می‌دهند.و سعی می‌کنند با نادیده گرفتن شکست ها به زندگی سابق خود باز گردنند.

    الگوی درماندگی آموخته شده که یک الگوی شناختی ـ رفتاری می‌باشد از این فکر نشأت گرفته، الگوی درماندگی معتقد است که نه تنها تجربه های ناگوار بلکه ناتوانی یا ناتوانی تصوری خود در این باره که‌ کاری از او ساخته نیست می‌تواند باعث ایجاد درماندگی و نهایتاً افسردگی در فرد شود.

    افسردگی امروزه آنقدر شایع است که به آن سرماخوردگی روانی می‌گویند هر کس ممکن است در مرحله ای از زندگی خود آن را تجربه کرده باشد به طوری که امروزه سن شیوع آن از میانسالی به دوره جوانی و نوجوانی کشیده شده است.

    محققان رویکردهای مختلفی برای سبب شناسی افسردگی ارائه می‌کنند و به تبع آن درمان خاصی را هم ارائه می‌دهند از الگوهای زیستی ـ شیمیایی گرفته تا الگوهای رفتاری، روان تحلیل گری و شناختی.

    گرچه هر کدام از این رویکردها برای سبب شناسی افسردگی علتی را بیان می‌کنند اما هیچکدام از رویکردها نمی‌تواند به تنهایی تمام علت های افسردگی را پوشش دهد.

    رویکرد رفتاری ـ شناختی ، در الگوی درماندگی آموخته شده ،‌یکی از رویکردهای متداول می‌باشد.

    این گروه از محققان معتقدند که بهتر است علایم مرضی افسردگی را به حساب اسناد های علی که درباره حوادث زندگی توسط بیماران افسرده ارائه می‌شود، گذاشته شود و در درمان باید در باز آموزی سبک های اسنادی این بیماران کار شود تا اسنادهای نامطلوب خود را تغییر دهند و بتوانند درک واقع بینانه ای از توانایی های خود داشته باشند، بازآموزی باعث پذیرش مسئولیت و پشتکار در جهت حل معضلات زندگی در فرد می‌شود و فرد یاد می‌گیرد به جای اینکه منفعل با حوادث برخورد کنند می‌تواند با تکیه بر توانایی هایش به راحتی از مشکلات بگذرد.

    یادگیری: یادگیری را می‌توان به صورت های گوناگون تعریف کرد.

    از کسب اطلاعات و اندیشه های مختلف و تازه گرفته تا راههای گوناگون برای حل مسائل.

    یادگیری تمام حوزه های زندگی را شامل می‌شود و بسیار گسترده و پیچیده است بنابراین تعریف های مختلفی برای یادگیری شده است اما معروف ترین آن عبارت است از اینکه : یادگیری به فرایند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار و توان رفتاری که حاصل تجربه است گفته می‌شود و نمی‌توان آن را به حالت های موقتی بدن مانندآنچه بر اثر بیماری ، خستگی ،‌یا داروها پدید می‌آید نسبت داد (سیف، 1380) .

    در این تعریف چهار واژه وجود دارد: 1ـ تغییر، 2ـ پایدار، 3ـ توان رفتاری، 4ـ تجربه بر اساس تعریف داده شده یادگیری باعث تغییر می‌شود البته باید توجه داشت که همه تغییرات به یادگیری منجر نمی‌شود مثلاً کسی که تصادف کرده پایش شکسته است پس می‌لنگد تغییر کرده اما این تغییر را نمی‌توان یادگیری نامید تغییر یعنی اینکه یادگیرنده پس از کسب مهارت یا اطلاعات تازه در نحوه بر خوردش با رویدادها در مقایسه با زمان پیش از یادگیری ،‌تغییر می‌کند.

    آن چیزی که بیش از هر عاملی دیگر سبب دگرگونی افراد در طول زندگی می‌شود همین تجارب یادگیری است به همین دلیل افرادی که فرصت های یادگیری و کسب تجربه های بیشتری دارند از کسانی که دارای فرصت های کم یادگیری هستند و زندگی یکنواختی را می‌گذرانند بیشتر تغییر می‌کنند ( همان منبع).

    عامل بعدی اینکه این تغییر باید نسبتاً پایدار باشد یعنی تغییراتی که بر اساس مصرف دارو یا بیماری ایجاد می‌شود و بعد از مدتی نیز از بین می‌روند را نمی‌توان یادگیری نامید.

    ثانیاً باید تغییر در توان رفتاری ما باشد یعنی اینکه در یادگیرنده نوعی توانایی ایجاد ‌کند که این توانایی صرفاً در رفتار ظاهری فرد نیست می‌تواند بعدها آشکار شود.

    و عامل آخر نیز تجربه است.

    منظور از تجربه تاثیر محرک های بیرونی و درونی بر یادگیرنده است.

    سبک های تفکر: سبک های تفکر به چگونگی یادگیری یادگیرنده اشاره می‌کند.

    بنابراین باید با تواناییهای یادگیری تمایز قایل شد.

    توانایی یادگیری یعنی اینکه فرد از عهده یادگیری بر می‌آید یا نه.

    امروزه سبک های یادگیری را مترادف سبک های تفکر و سبک های شناختی می‌دانند.

    در مورد سبک های یادگیری تعاریف مختلفی شده هوهن (1995) گفته است: «اصطلاح سبک یادگیری به باورها، رجحانها و رفتارهایی که به وسیله افراد به کار می‌روند تا به یادگیری آنان در یک موقعیت معین کمک کنندگفته می‌شود» (هرگنهان ، 1382).

    سبک های یادگیری دارای انواع مختلفی هستند به طور کلی می‌توان آنها در سه دسته شناختی ، عاطفی و فیزیولوژیکی دسته بندی کرد.

    سبک های یادگیری شناختیبنا به طریقی که شخص موضوعها را ادراک می‌کند، اطلاعات را به خاطر می‌سپارد و درباره مطالب می‌اندیشد و مسائل را حل می‌کند تعریف می‌شوند، سبک های یادگیری عاطفی در بر گیرنده شخصیت و ویژگیهای هیجانی یاد گیرنده مانند پشتکار تنها کارکردن یا با دیگران کارکردن و پذیرش یا رد تقویت کننده‌های بیرونی است.

    سبک های یادگیری فیزیولوژیکیجنبه زیست شناختی دارند و در برگیرنده واکنش فرد به محیط فیزیکی موثر بر یادیگری او هستند مانند ترجیح دادن مطالعه کردن در شب یا روز یا ترجیح دادن مطالعه کردن در محیطهای گرم یا در محیطهای سرد.

    از میان این سه دسته سبک یادگیری ، سبک های شناختی فراوان تر از همه مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند و از اهمیت بیشتری برخوردار هستند.

    (سیف، 1380).

    در تعریف سبک یادگیری باید توجه داشت که سبک شناختی ، سبک یادگیری و سبک های فکری اصطلاحات مترادفی هستند که به ویژگی های فردی افراد اطلاق می‌شوند که شیوه های برای سازماندهی و پردازش اطلاعات در هر فرد می‌باشند.

    سبک های شناختی تفکر سبک شناختی به صورت راههای که شخص می‌اندیشد و به جهان می‌نگرد تعریف شده است (سیف ، 1380).

    سبک های شناختی شیوه های هستند نسبتاً ثابت که افراد با استفاده از آنها اطلاعات را دریافت سازماندهی و مفهوم می‌بخشند.

    فرد همانطور که در محیط کلاس یاد می‌گیرد و اطلاعات را پردازش می‌کند.

    در موقعیت های طبیعی و هنگام برخورد با رویدادهای زندگی نیز همان گونه اطلاعات را ارزیابی می‌کند و بر اساس آن رفتار می‌کند بنابراین سبک شناختی یادگیری فرد سبک فکری او در همه موقعیت‌ها می‌شود.

    فهرست انواع سبک های شناختی که افراد استفاده می‌کنند.

    در جدول (1-2) آمده است هر کدام از این سبک ها دارای ویژگی های خاص خود می‌باشد و در گروهی از افراد بیشتر استفاده می‌شود اما باید توجه داشت که معمولاً افراد از یک یا چند سبک شناختی برای یادگیری بیشتر استفاده نمی‌کنند افراد در موقعیت ها و مسایل مختلف ممکن است از سبک های گوناگونی استفاده کنند اما معمولاً یک یا چند سبک از بقیه بیشتر استفاده می‌شود (یار محمدی، 1379).

    سبکهای همگرا، واگرا، جذب کننده و انطباق یابنده این سبک ها با الگوی زیر مطابق است.

    شکل (1ـ2) الگوی یادگیری تجربی و اقتباس از سیف، 1380) در این الگو، یادگیری در یک چرخه چهار مرحله ای تصور شده است : 1 ـ تجربه عینی فوری، 2 ـ مشاهده و تفکر درباره‌ آن تجربه 3ـ تدوین فرضیه یا نوعی نظریه درباره‌‌ آن 4 ـ آزمون آن فرضیه یا نظریه در موقعیت های عملی.

    یعنی یادگیرنده ابتدا عملی را انجام می‌دهد ( تجربه عینی) بعد درباره آن عمل به تفکر می‌پردازد ( مشاهده تاملی) به دنبال آن نظریه می‌سازد( مفهوم سازی انتزاعی) و سرانجام درباره آن به انجام آزمایش می‌پردازد.

    بر اساس این الگوی یادگیری چهار شیوه یادگیری به وجود می‌آید دو شیوه یادگیری تجربه عینی در مقابل مفهوم سازی انتزاعی و شیوه یادگیری آزمایشگری فعال در مقابل مشاهده تاملی (یارمحمدی، 1379) بنا به گفته کلب و فرای ( نقل از سیف ، 1380) یادگیرنده ای که شیوه یادگیری تجربه عینی دارد از تجارب خاص می‌آموزد ، با دیگران ارتباط برقرار می‌نماید و نسبت به احساس خود و افراد دیگر حساس است.

    شخص دارای شیوه مفهوم سازی انتزاعی بر تحلیل منطقی از اندیشه ها تاکید می‌ورزد درکارهای خود طرح ریزی نظامدار را به کار می‌بندد و با توجه به درک و فهم اندیشه مندانه از امور عمل می‌کند، شیوه آزمایشگری فعال شامل توانایی انجام دادن امور، خطر کردن و تاثیر گذاشتن بر دیگران از راه عمل کردن است و سرانجام اینکه شیوه مشاهده‌تاملی بر مشاهده دقیق پیش از داوری دیدن امور از زوایای مختلف و جستجو برای کسب معانی امور استوار است.

    تفکر همگرا از دو شیوه یا دومرحله یادگیری مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال تشکیل می‌شود.

    افراد دارای این سبک یادگیری در یافتن موارد استفاده عملی برای اندیشه ها و نظریه‌ها کارآمدند و به سخن دیگر کسانی که از این سبک یادگیری بهره مند ند در حل مسائل و تصمیم‌گیری بر اساس راه حل هایی که برای مسائل می‌یابند توانا هستند سبک یادگیری واگرا از ترکیب تجربه عینی و مشاهده‌ تاملی حاصل می‌شود و افراد دارای این سبک یادگیری موقعیت های عینی را از زوایای مختلف می‌بینند.

    رویکرد آنان نسبت به موقعیت مشاهده کردن است تا عمل کردن این گونه افراد از قدرت تخیل و احساس برخوردارند سبک یادگیری جذب کننده از ترکیب مفهوم سازی انتزاعی و مشاهده تاملی به دست می‌آید افراد دارای این سبک یادگیری در کسب و درک اطلاعات گسترده و تبدیل آن صورتی خلاصه ، دقیق و منطقی توانا هستند سبک انطباق یابنده از اجتماع دو شیوه یادگیری تجربه عینی و آزمایشگری فعالی به دست می‌آید افراد دارای این سبک از تجارب دست اول می‌آموزند و از اجرای نقشه و درگیر شدن با اعمال چالش انگیز لذت می‌برند.

    این افراد بیشتر از آنکه به تحلیل های منطقی بپردازند.

    امور محسوس ترجیحی می‌دهند.

    افسردگی در زندگی همه ما روزهای وجود دارند که همه چیز را سیاه می‌بینیم، هیچ امیدی به موفقیت نداریم و احساس غمگینی، تنهایی، خلاء، ناامیدی و گهنکاری بر ما چیره می‌شود و اضطراب و هراس تمام وجود ما را فرا می‌گیرد.

    نومیدی در عشق ،‌مرگ، سانحه ، شکست در شغل و احساس گناه و بسیاری از علل دیگر اکثر مردم را غمگین و ما تمزده می‌کند.

    در بیماران افسرده نیز افسردگی بهمین علل ایجاد می‌شودولی در اینجا چون شخص قبلاً به سبب احساس حقارت و عدم کفایت مستعد بیماریست معمولاً حساسیت زیادی به کوچکترین نوسانات خلقی دارد.

    شخص تسلیم افسردگی غیر عادی می‌شود.

    افسردگی طبیعی و متعادل در انسان واکنشی است نسبت به یک عامل بیرونی که فرد از آن آگاه نیست ولی محرومیت آن را آگاهانه درک می‌کند .

    همه ما در طول دوران تحول خود با پیشامدها حوادث ،‌فقدان‌های متعددی روبرو می‌شویم .

    هر کسی با چند نشانه از افسردگی با این ضایعه و فقدان بر خورد می‌کند.

    نشانه هایی از قبیل غمگینی، یاس، بی علاقگی ، منفعل بودن، آینده را تیره و تار دیدن، از دست دادن شور و شوق.

    این واکنش ها در برابر مصیبت ها و حوادث ، طبیعی است ماماتم می‌گیریم ولی بازهم به آینده امیدواریم و بعد از مدتی به تدریج این نشانه‌ها محو می‌شوند و زندگی عادی و روزمره جایگزین می‌شود اما به گفته دادستان (1379) «آنچه موجب می‌شود تا چنین احساساتی به صورت اختلالهای روانی در آیند، نوع، تعداد نشانه ها، شدت و طول مدت و همچنین حدی است که به جریان بهنجار زندگی روزمره آسیب می‌رساند».

    بنابراین واکنش افراد در برابر این رویدادها از دو جهت با عکس العمل طبیعی افسردگی متفاوت است یکی اینکه حالت افسردگی در فرد نوروتیک از لحاظ شدت وحدت با محرک بیرونی نامتناسب است و دیگر اینکه در افرادی بیشتر دیده می‌شود که به علت خصوصیات خاص شخصیتی و شناختی خود آمادگی و زمینه ابتلا به افسردگی را دارند.

    تاریخچه افسردگی: از عهد باستان مواردی از افسردگی مردم ثبت شده است.

    توضیحاتی در مورد آنچه امروزه اختلافات خلقی نامیده می‌شود در بسیاری از متون کهن یافت می‌شود.

    داستان «پادشاه شائول» در «عهد عقیق» و نیز داستان خودکشی «آژاکس» در «ایلیاد همر» توضیحاتی از نشانگان افسردگی است (سادوک، ب ،‌سادوک، و، 1382).

    بقراط نخستین نظریه علت شناختی افسردگی را به عنوان عارضه سودا ، ارائه کرد فرضیه های متعددی درباره مبنای افسردگی مطرح شده اند و کوششهای فراوانی برای درمانگری آن انجام گرفته است (دادستان ، 1379) معادل اصطلاح سودا در زبان یونانی، اصطلاح مالیخولیاست که امروزه نوع خاصی از افسردگی را مشخص می‌کند.

    به رغم پایدار ماندن مفهوم مالیخولیا در خلال قرون، همواره معانی مبهم و متفاوتی به آن نسبت داده شده است که با معنای کنونی مالیخولیا که عبارت است از اختلال عمیق خلقی که بر اساس غمگینی مرضی مشخص می‌شود متفاوت بوده است ( همان منبع).

    حدود سال سی ام میلادی یک پزشک رومی‌به نام سلسوس در کتابش به نام درباره طب مالیخولیا را به عنوان نوعی افسردگی ناشی از غلبه صفرا ذکر کرده است.

    ( سادوک، ب ، سادوک، و ، 1382).

    در قرن نوزدهم ، مولفان در گروه هذیانهای که تک جنونی نامیده می‌شدند «هذیان جزیی غمگینی» یا «مالیخولیای هذیانی» را متمایز کردند و در وهله بعد مفاهیم جنون ادواری (فالره) و جنون دو شکلی (بایارژه) به منظور متمایز کردن افسردگی های راجعه که در تناوب با حالات شادی نا آرام بودند ظاهر شدند و سپس بیماری اخیر توسط کرپلین روان گسستگی آشفتگی ـ افسردگی نامیده شد.

    (دادستان، 1379) تعریف افسردگی ارائه تعریف افسردگی آسان نیست.

    طبقه بندی آن باز هم مشکل تر است و پیشنهاد تعریفی علت شناختی که بتواند مورد پذیرش همه متخصصان و پژوهشگران قرار گیرد غیر ممکن به نظر می‌رسد.

    اما افسردگی آنقدر در زندگی روزمره انسانها رسوخ کرده است و شیوع آن افزایش پیدا کرده است.

    که امروزه محققان آن را سرماخوردگی بیماری روانی می‌نامند.

    وتقریباً همه حداقل به صورت خفیف احساس افسردگی کرده‌اند امروزه تعاریف و شناخت‌های متعددی از افسردگی شده است رویکرد های مختلفی برای سبب شناسی و درمان این بیماری بر اساس تعاریف مختلف به وجود آمده است.

    افسردگی جزء اختلالات خلقی یا اختلالات عاطفی شناخته می‌شود، ولی امروزه اصطلاح اختلالات خلقی ترجیح داده می‌شود.

    چون این اصطلاح حالتهای هیجانی مداوم و پایدار را مد نظر قرار می‌دهد و فقط به تظاهر بیرونی (عاطفی)، حالات گذرای هیجانی توجه نمی‌کند.

    خلق هر کسی می‌تواند طبیعی، بالا، یا افسرده باشد.

    در بیمارانی که خلق افسرده ای دارند (یعنی در افسردگی)، از دست دادن کارمایه (انرژی) و علاقه و احساس گناه، دشوار شدن تمرکز از دست دادن اشتها و افکار مرگ یا خودکشی وجود دارد.

    دیگر نشانه ها و علایم اختلالات خلقی عبارت است از: تغییراتی در سطح فعالیت ،‌تواناییهای شناختی ، تکلم و کار کردهای نباتی (از قبیل خواب،‌ فعالیت جنسی، و سایر نظم‌های زیستی) این تغییرات همیشه موجب مختل شدن کارکردهای بین فردی، اجتماعی و شغلی بیمار می‌شود (سادوک، ب، سادوک، و ، 1382).

    خلق افسرده و بی علاقگی یا بی‌ لذتی علایم کلیدی افسردگی است.

    شخص در دوره افسردگی عمده خلق خود را اغلب به صورت افسرده، غمگین، درمانده، دلسرد و یا مغموم توصیف می‌کند.

    برخی از افراد بیشتر به شکایات جسمانی تاکید می‌کنند ( مانند ناراحتی ها و دردهای بدنی) تاگزارش احساسهای غمگینی.

    بی علاقگی ، یا فقدان احساس لذت تقریباً همیشه و دست کم تا اندازه ‌ی وجود دارد.

    افراد ممکن است گزارش کنند که به سرگرمی‌ها علاقه اندکی دارند و هیچ چیز توجه آنان را جلب نمی‌کند.

    در برخی از افراد کاهش قابل ملاحظه ای در علاقه و میل جنسی در مقایسه با سطح پیشین دیده می‌شود .

    اشتها کاهش پیدا می‌کند یا ممکن است افزایش یابد.

    تغییر اشتها در دو جهت ممکن است کاهش یا افزایش قابل ملاحظه‌ای در وزن پدید آورد.

    (DSM_IV-IR ) شایع ترین اختلال خواب در دوره ‌افسردگی عمده بیخوابی است.

    افراد معمولاً بیخوابی میانی ( یعنی بیدار شدن در ضمن شب و اشکال در به خواب رفتن دوباره‌) یا بیخوابی پایانی ( یعنی بیدار شدن بسیار زود و عدم توانایی در به خواب رفتن) دارند، بیخوابی اولیه یعنی اشکال در به خواب رفتن نیز ممکن است روی دهد ( همان منبع).

اختلالات رواني يکي از شايع ترين بيماري هاي جامعه ي کنوني است که به موجب آن رفتار انسان با برخورد با محيط اطراف و حتي خود دچار مشکل ميشود . بسياري از افراد از بيماري خود آگاهي ندارند و برخي نيز با نداشتن اطلاعات در مورد عواملي که باعث بروز يا تشديدي

اختلالات روانی یکی از شایع ترین بیماری های جامعه ی کنونی است که به موجب آن رفتار انسان با برخورد با محیط اطراف و حتی خود دچار مشکل میشود . بسیاری از افراد از بیماری خود آگاهی ندارند و برخی نیز با نداشتن اطلاعات در مورد عواملی که باعث بروز یا تشدیدی بیماری می شود , خود یا دیگران را در معرض بیماری قرار می دهند . چکیده انسان موجودی اجتماعی است که برای تامین نیاز های گوناگون خود ، ...

چکیده مشکلات روانی – اجتماعی کودکان و نوجوانان تأثیر مستقیم بر یادگیری و فرآیند تحصیل آنها دارد. پژوهش‌های بی‌شماری نشان میدهد که از هر پنج دانش‌آموز یک نفر دچار مشکلات مربوط به سلامت روانی است و متأسفانه به سبب عدم پیشگیری، اینگونه اختلالات رفتاری تا مقاطع تحصیلی بالاتر و حتی تا هنگام ورود به جامعه در دانش‌آموزان ماندگار است. یکی از این اختلالات افسردگی می‌باشد که در کودکان ...

بدون شک سلامت افراد جامعه اهميت بسزايي دارد. جوامع انساني بدون حفظ سلامت و رعايت بهداشت نمي توانند بقا و استمرار خود را حفظ کنند. بيماري و ناتواني، روابط انساني را مختل و در نتيجه احساس امنيت و همبستگي را از انسان سلب مي سازد. پس طبيعي است که علم طب

اختلالات مواد مخدر مقدمه‌ بسياري‌ از پيامدهاي‌ منفي‌ در زندگي‌ معتادان‌ به‌ مواد مخدر نظير مشکلات‌ قانوني‌، فشارهاي‌ خانوادگي‌ و اجتماعي‌، آسيب‌هاي‌ جسماني‌ مثل‌ ابتلا به‌ بيماري‌هاي‌ عفوني‌، هپاتيت‌ و ايدز و نيز افزايش‌ مخارج‌ تهيه‌ مواد و به‌

اختلالات مواد مخدر مقدمه‌ بسياري‌ از پيامدهاي‌ منفي‌ در زندگي‌ معتادان‌ به‌ مواد مخدر نظير مشکلات‌ قانوني‌، فشارهاي‌ خانوادگي‌ و اجتماعي‌، آسيب‌هاي‌ جسماني‌ مثل‌ ابتلا به‌ بيماري‌هاي‌ عفوني‌، هپاتيت‌ و ايدز و نيز افزايش‌ مخارج‌ تهيه‌ مواد و به‌

تعادل و اختلالات آن مقدمه : کنترل تعادل و وضعیت بدن در زندگی روزانه عملکرد پیچیده ای است که چندین ارگان گیرنده و مراکز عصبی را درگیر می کند. در واقع، بخش دهلیزی، بینایی و رفلکس گیرنده های حسی عمقی باید در تعادل بدن درگیر باشند. نقش برجسته ای از تعامل حسی در جهت یابی را می توان در جانوری نظیر هرمی سندا (مثل حلزون) مشاهده کرد. هرمی سندا این جانور بی مهره فقط از طریق گیرنده های ...

مقدمه : در فصل يک تعدادي از مشکلات مربوط به جامعه‌ي پيچيده‌ي امروز را توضيح دادم، مشلکاتي که کودکان در سال‌هاي اصلي رشد و نمو خود بايد با آن‌ها دست به گريبان شوند. بديهي است که مشاوران تمام راه‌حل‌ها را براي اين مسائل نمي‌دانند اگرچه به نظر مي‌

هدف از تحقيق حاضر بررسي انواع و ميزان اختلالات رفتاري در بين دانش آموزان دختر و پسر شهرستان ابهر که فرضيه هاي عنوان شده به دو دسته فرضيه هاي کلي که شامل رابطه بين اختلالات رفتاري در بين دختران و پسران داراي تفاوت است و فرضيه هاي جزئي که شامل بررسي ت

تربيت بدني و ورزش در مفهوم کلي کلمه، يک پديده اجتماعي است که با اعتلاي آن ،روابط افراد جامعه و سلامت جسم وروح آنها استحکام مي يابد .بنابراين ،روابط اجتماعي و تربيت بدني وورزش بر يکديگر تاثير متقابل دارند و در تامين بهداشت رواني کودک و نوجوان وهمچنين

خواب، بخش عادي از زندگي‌ ما بحساب مي آيد که به ندرت به ماهيت آن توجه مي‌کنيم . هنگامي که خوب به اين مسأله بيانديشيم ، در مي‌يابيم که خوابيدن عملي واقعاً شگفت‌انگيز است . در طول خواب ماهشياري و کنترل اعمال و افکارمان را از دست مي دهيم و اين اتف

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول