موانع رشد علمی در کشور ما از مد تنها پیش دغدغه خاطر دانشمندان فرهیخته و دلسوز ایرانی بوده است. آنها همواره این سؤال را در سرو این غم را در دل داشتند که چرا کشورشان که در گذشته، سالیان دراز مهد علم بوده است، در دوران اخیر در مقایسه با پیشرفت های علمی غرب این چنین بار کود و پسرفت مواجه شده است.
دانشمندان ایرانی، با وصف اشتراک نظر در برخی از زمینه های مربوط به موانع رشد علمی، طبعاً هر یک بیشتر در قالب تجربیات و تخصص خود به این مسئله می پردازند. ما بسیار جالب است که حتی برخی از دانشمندان رشته های فنی نیز ریشه موانع پیشرفت علمی ایران را در زمینه های فرهنگی اجتماعی می بینند.
حل این نکته به این فکر خطا نتوان کرد (حافظ 48)
حل این مسائل بسیار پیچیده حتی کار یک شخص بسیار متفکر و با تجربه نیز نمی باشد.
این امر نیاز به همکاری تعداد زیادی از متفکرترین افراد دارد که بتواند با یکدیگر بطور گروهی و هماهنگ به دور از تضادها و حسادتها- مخلصانه مسائل را بررسی و راه حل های مناسب و علمی ارائه دهند.
بسیاری جای شکریه درگاه خالق متعال دارد که مسئولان و دانشمندان فروهیده و فرهمند ایرانی در مسئولیت های مختلف، به این رسالت و وظیفه مهم پرداخته اند.
علم و علم آموزی
امام غزالی می نویسد : بدان که رسول (ص) چنینی گفته است که «طَلَبُ العِلْمِ فَریضَهٌ عَلی کُلِّ مُسلِمْ» جستن علم فریضه است بر همه مسلمانان.
ناصر خسرو گوید : «علم اندر یافتن چیزهاست، چنانکه آن چیزها است، و انرد یابنده چیزها چنانکه عقل است و علم اندز گوهر عقل است.» (ناصر خسرو 33)
امام غزالی می گوید : علم عبارت از تصوری است که نفس ناطقه انسانی، نسبت به حقایق اشیاء مفروده و مجرد از مواد و اعیان خارجی و کیفیت و کمیت و جواهر و اعراض آنها حاصل آید.
هر گلمان تشنه یقین است ای پسر
می زنداند رتزاید بال و پر
علم جویای یقین باشد بدان
و آن یقین جویای دیدست و عیان
یک عامل مهم در پیشرفت علم، همواره فراهم آوردن شرایط جذاب علمی برای دانشمندان بوده است، تا دیگر دانشمندات مشتاق و شیفته دیگر و نیروهای جوان متفکر، باهوش و با انرژی نیز جذب کانونهای علمی شوند.
از این جهت است که جلال الدین بلخی به روم می رود و عراقی نیز بعد از عمری از همانجا سر در می آورد و در محضر شیخ صدرالدین قوتوی "فصوص" را می شنود و نهایتاً نیز در کنار مقبره شیخ اکبر محلی الدین ابن العربی به خاک سپرده می شود. (م.ش. عراقی ص 9 و 12 ب ب).
نظام فرهنگی
بیشتر دانشمندان پرتجربه به ما اتفاق نظر دارند که مشکلات و موانع اصلی پیشرفت، علم ایران موانع فرهنگی هستند.
در نظام فرهنگی، ما چند عنصر اساسی وجود دارد که بر روی بقیه بخش های جامعه، از جمله علم، تأثیر قوی، اما عموماً نامحسوس می گذارد.
مهمترین عناصر فرهنگی که در این بحث حائز اهمیتند عبارتند از :
رفتار استبدادی، رفتار هنجاری، رفتار احساسی، تضاد جرئی، خودنمایی و فردگرائی است.
استبداد نامستدل
مهم ترین، اما نه متقدم ترین عامل فرهنگی که موجب موانع زیادی در جامعه ایران و در بخش علم می شود، استبداد است که از چندین بعد تأثیر خود را نشان می دهد. تردید نیست که برای یک نظام اجتماعی در همه بخش ها یک سلسله مراتب از تصمیم گیری لازم است. مثلاً در یک تیم جراحی، در یک سازمان، در ارتش و ... و همچنین در نظام حکومت. این خظر بسیار بزرگی است برای یک جامعه که آن را به نابودی کامل تهدید می کند.
در نظام های استبدادی، هر ما فوقی مایل است از زیر دست خود تأیید و پذیرش بدون چون و چرا بشنود و در خود کمترین نیاز برای استدلال و توجیه خواسته هایش و متقاعد کردن زیر دست را نمی بیند و در صورت عدم پذیرش و اجرای اوامر (بدون چون و چرا) زیر دست مجازات شدید خواهد شد.
زیر دست نیز از ترس مجازات و فقط به ظاهر، بالاترین حد تأیید را تقدیم می کند.
خلافت رأی سلطان رأی جستن
بخون خویش باشد دست شستن
اگر خود روز را گوید شبست این
بباید گفت آنک ماه و پروین
بدون تردید این یکی از مهمترین مسائل جامعه و علم ایران است که مسئولان آن تا چه اندازه به اهمیت و فایده علم پی برده باشند، آن هم نه از دید دکوارتیو و تزئینی، بلکه از نظر فایده و کاربرد علمی برای اداره جامعه، و چنانکه ملاحظه می شود، این مسئله ریشه در نظام فرهنگی استبدادی دارد. لذا به همان نسبت که مسئلوان یک کشور برای علم ارزش قائل نباشند، علم آن کشور تنزل می یابد.
مذهب
برخی از جامعه شناسان مانند دور کهایم، بجا، مذهب را برای انسجام جامعه لازم می دانند. از آنجا نیز نقش و اهمیت روحانیت مشروعیت می یابد. در این نگرش، از مذهب و روحانیت انتظار می رود که به کارکرد بهتر جامعه کمک کنند.
اسلام هم خود مبتنی بر علم و هم در گذشته همواره بستر رشد دانشمندان بزرگی بوده است. امام برداشتهای مذهبی نیز می توانند در مواقعی موجب ایستائی و رکود علم گردند.
در قرون اخیرگاه در طرز تفکر و فلسفه ای که براساس آن، مذهب ما توسط دارندگان نقشهای مذهبی تبیین می شود، به نظر می رسد که فقه و اصول، آگزیوم و اصول اولیه را تشکیل می دهند. در این نوع نگرش به نظر می رسد که اگر علم و برداشتهای مذهبی (تأکید می شود : برداشت های مذهبی) در بخشهایی از شناخت، با هم در تضاد قرار گیرند، گاه عامل تعیین کننده برداشتهای مذهبی حاکم خواهد بود و شناختهای علمی باید خود را با آن تطبیق دهند.
بطور خلاصه، مذهب و قواعد مذهبی برای هر جامعه ای لازم و مفید هستند و در صورت نبودن آن، آشفتگی جامعه را فرا خواهد گرفت.