نهادهای اجتماعی عشایر
جوامع مختلف برای ادامه حیات نیاز به ایجاد نهادهای اجتماعی هستند تا با کارکردهای مختلف خود به بقاء و تداوم حیات نظام اجتماعی کمک کنند.
نهادهای اجتماعی
(sociat Instiution)درکلیترین تعریف الگوهای بادوامی از رفتار هستند و این الگوهای رفتار در ظرفی عمل میکند و تجلی بیرونی مییابند که مؤسسات اجتماعی نامیده می شوند.
(social Associations) براین اساس نهادهای اجتماعی به مثابه محتوا و مظروف و مؤسسات اجتماعی به مثابه قالب و ظرف عمل می کنند.
از دیدگاه جامعه شناسی جوامع دارای دو نوع نهاد هستند که به اولیه و ثانویه مرسوم میباشند.
نهادهای اولیه (primary Institutions) معمولاص دارای عمومیت میباشند و جوامع بدون آنها نمیتوانند ادامه حیات دهند.
پنج نهاد مهم و اساسی که معمولاً در همه جوامع وجود دارد، عبارتند از : خانواده، تعلیم و تربیت، اقتصاد، دین و حکومت، نهادهای ثانویه (sevandry Instiution) از قدمت، عمومیت و ضرورت نهادهای اولیه برخوردار نیستند.
ولی آنها نیز بویژه در جوامع مدت و در حال گذاری کارکردهای قابل توجهی به عهده گرفته اند مثل نهادهای مربوط به گذران اوقات فراغت یا نهادهای مربوط به مشارکت و بویژه نهادهای صنفی و حرفه ای.
جوامع عشایری از ان دسته جوامعی هستند که در سطح ابتدائی تکامل و پیشرفت اجتماعی قرار دارند و میتوان آنها را جوامع ساه و سنتی نامید و براین اساس اغلب دارای نهادهای اولیه هستند، البته امور اجتماعی عشایر که در اینجا به شکل کلی و نظری مورد بحث قرار میگیرد فراتر و بیشتر از نهادهای اجتماعی است و یا به عبارت دیگر نهادهای اجتماعی بخشی از آن را تشکیل می دهد، بقیه را می توان تحت عنوان مؤسسات اجتماعی، گروه های اجتماعی و بطور کلی پدیده های اجتماعی جوامع عشایری نامید.
پرداختن به امور اجتماعی یا اجتماعیات جوامع عشایری بدین منظور صورت گرفته است که منا و بنیان نظری برای توصیف و تحلیل امور اجتماعی در استان یزد و بویژه جوامع عشایری ابرکوه، خاتم و طبس فراهم سازد و چراغ راهی باشد برای توصیف و تحلیل های وضعیت اجتماعی در مناطق عشایری شهرستانها نهائی که نام آنها ذکر گردید.
براین اساس به شکل کلی و تئوریک به مباحث مربوط خانواده و ازدواج ، دین و مذهب، تعلیم و تربیت، قشر بندی اجتماعی، ساختار اجتماعی، بهداشت و درمان، آداب ورسوم، مسکن، پوشاک، خوراک، اخلاق و عادات و غیره درجوامع عشایری پرداخته میشود.
این مباحث در علوم اجتمای و بویژه در جامعه شناسی و مردم شناسی تحت عناوین جامعه شناسی و یا مردم شناسی ایلات و عشایر و یا بخش اجتماعی زندگی مبتنی بر کوچ یا کوچیزی میآید.
الف : خانواده، ازدواج و خویشاوندی درعشایر
خانواده (Family) یک نهاد اجتماعی، یک گروه اجتماعی و یا یک واحد مهم اجتماعی جامعه است و این نهاد اجتماعی بویژه در گذشته و در جوامع ساده و ابتدائی اهمیت بسیاری داشته اس و به نوعی آینه جامعه بوده است.
خانواده در درجه اول یک واحد خویشاوندی است که بر اساس پیوندهای نسبی و سببی شکل میگیرد و بر همین اساس به دو نوع خانواده پدر و مادری و خانواده زن و شوهری تقسیم می شود.
ازدواج (Marriage) به عنوان یک سنت یا یکی از مناسک و مراحل زندگی خانوادگی می باشد.
و همچنانکه گفتیم یک نوع خانواده متکی بر ازدواج است.
در حالیکه خویشاوندی (kinship) به مجموعه از پیوندها گفته میشود که ممکن است مبنای نسبی، سببی، رضاعی و توتمی داشته باشد.
از نظر بعد و تعداد خانواده ها را میتوان به هستهای (Nuclear) و گسترده (Extended) تقسیم نمود.
خانواده عشایر اغلب از نوع گسترده تلقی میشود.
خانواده به شکل نوعی یک نهاد مهم و اساسی نظام اجتماعی است و کارکردهای مختلفی را میتواند انجام دهد: تولید مثل، ارضای غریزه جنسی، اجتماعی کردن کودکان، مراقبت از سالخوردگان ، تولید کالا و خدمات، حمایت از اعضاء فراهم کردن تفریح و سرگرمی، حرفه آموزی،فراهم کردن آرامش روانی، انتقال فرهنگی، آموزش مذهبی و غیره، این امور را می توان تحت کارکردهای تجدید سنل، جنسی، جامعه پذیری، حمایت ، اقتصادی، عاطفی، مذهبی، آموزشی نیز ذکر نمود.
( تقوی، 1379: 77-76)
1-تعریف خانواده در عشایر ( امام اللهی، 1378: 129-128)
خانوار در بین کوچ نشینان کوچکترین و اساسی ترین واحد اجتماعی و همچنین یک واحد تولید و مصرف می باشد که اعضای آن زیر یک سرپرست فعالیت میکنند، بطور کلی مشخصات عمده خانوار در بین کوچنشینان به شرح زیر است:
1- فعالیت مشترک اعضا: اعضا، خانواراز یک هدف مشترک اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پیروی میکنند چنانکه از نظر اقتصادی همه اعضاء تشکیل دهنده یک خانوار با هم فعالیت میکنند و درآمد حاصله را نیز بطور جمعی و در زیر یک سقف بمصرف میرسانند.
خانوار از نظر اجتماعی و سیاسی نیز به عنوان یک واحد بشمار میرود و مسئول رفتار و کردار تمام اعضاء خود میباشد.
2- رابطه خویشاوندی: رابطه بین اعضاء خانوار براساس خویشاوندی (نسبی و سببی) استوار است گرچه دربعضی از موارد ممکن است افراد غیر خویشاوند نیز به آن بپیوندند.
اعضاء خانوار با هم نسبت خویشاوندی نزدیک دارند، چنانکه بیشتر خانوارها شامل پدر، مادر و فرزندان و احتمالاً بستگان دیگر چون مادر، پدر، برادران و خواهران بیشوهر می باشد.
3- سکونت مشترک : اعضاء خانوار در زیر یک سقف ( معمولاً سیاه چادر) بسر میبرند، اما گاهی ممکن است اعضاء بعضی از خانوارها مدتی از سال را جدا و دور از هم بسر برند.
برای مثال بیشتر خانوارهای کوچنشین علاوه بر دامداری به کشاورزی نیز میپردازند و ناگزیریند فعالیتهای دامداری و کشارزی را طوری بین اعضاء خود تقسیم کنند که بعضی به امور زراعتی پرداخته ( دست کم قسمتی از سال را درده میگذرانند) و برخی دیگر همراه دام ها به مناطقی که چراگاه یافت میشود کوچ کنند.
همچنین بسیاری از جوانان کوچ نشین درپی تحصیل و یا کار قسمتی از سال را دور از خانوار بسر میبرند.
اصولاً هر خانوار دارای یک سرپرست است که فعالیت اعضاء را زیر نظر دارد.
سرپرست خانوار معمولاً یک مرد است که نه تنها فعالیت اعضاء را هم آهنگ میکند.، بلکه به عنوان رئیس و نماینده خانوار شناخته میشود.
سرپرست خانوار امور داد و ستد را عهده دار است و در فعالیت های سیاسی و اجتماعی شرکت میکند.
وی همچنین مسئول امور رفاهی و رفتار سایر اعضاء خانواده میباشد.
2- ترکیب خانواده در عشایر ( امان اللهی، 1378: 133-129) ترکیبات خانواده خانوار در بین کوچنشینان مانند سایر جنبه های اجتماعی و اقتصادی تحت تأثیر عوامل اکولوژیکی وشیوه تولید شکل میگیرد.
این نهاد اجتماعی مسئولیت های مختلفی را عهده دار است که در جوامع صنعتی اکثر آنها به نهادهای دیگر جامعه واگذار شده است.
برای مثال، در جوامع صنعتی و به خصوص در جوامع سوسیالیستی فرد دارای تأمین اجتماعی است، یعنی در صورت بیکاری، از کار افتادگی و یا پیری سازمانهائی جدا از خانواده سرپرستی افراد را بر عهده میگیرند.
درصورتی که در بین کوچ نشیان ایران چنین امکاناتی و چنین نهادهائی وجود ندارد از اینرو خانواده تنها نهاد اجتماعی است که به صورت پناهگاهی برای اعضاء تشکیل دهنده درآمده و احتیاجات جسمی و روحی آنان را برآورده میکند.
خانواده نه تنها شامل افراد فعال بلکه پناهگاهی برای اعضاء بیکار، از کار افتاده و علیل نیز میباشد.
به همین سبب، خانواده در بین کوچ نشینان ترکیبات مختلفی دارد کهم از جهاتی با خانواده درجوامع صنعتی متفاوت است.
بطور کلی از نظر ترکیبات پنج نوع خانوار در بین کوچ نشینان یافت می شود که عبارتند از: 1) هسته ای یا ساده 2) چند همسری 3) گسترده 4) پیوسته 5) ناقص.
هر یک از این انواع نیز ترکیبات مختلفی دارد که از این پس مورد بررسی قرار می گیرند.
همانطور که در جدول 19 ملاحظه میگردد خانوار هسته ای معمولی ترین نوع خانوار در بین کوچنشینان ایران است و پس از آن خانوار گسترده از سایر انواع شیوع بیشتری دارد.
با توجه به کمبود ارقام و آمار دقیق درباره ترکیبات خانوار در بین ایلات و عشایر ایران، در شرایط فعلی نمیتوان درباره پراکندگی انواع خانوار در بین ایلات مختلف نظر داد.
بطور مثال با توجه به جدول 19 مشاهده می شود که خانوار پیوسته فقط در بین لرها و ترکمن ها گزارش شده است و حال آنکه در بین سایر ایلات مندرج چنین خانوارهائی دیده نمیشود.
بدون شک میتوان این نوع خانوار را هر چند به تعداد کم دربین سایر ایلات یافت.
جدول : ترکیبات خانوار در بین کوچ نشینان ایران اقتباس از رساله آیرون- ص 143.
اکنون برای آشنائی بیشتر با چگونگی وضع خانوار در بین کوچ نشینان بطور خلاصه انواع خانوار مندرج در جدول فوق را بررسی می کنیم.
خانوار هستهای بطور کلی خانواد هسته ای شامل شوهر، همسر، فرزندان و احتمالاً افراد دیگر( مجرد، بیوه، مطلقه) میباشد.
در این نوع خانوار شوهر و همسر هسته مرکزی خانوار را تشکیل می دهند.
خانوار هسته ای از نظر ترکیبات شامل گونه های مختلف است که عبارتند از : 1- شوهر و همسر فقط : این نوع خانوار دارای سه حالت است.
اول اینکه شوهرو همسر جوان هستند و به تازگی ازدواج کرده اند و در نتیجه پس از مدتی صاحب فرزند میشوند و از این حالت خارج می شوند.
دوم اینکه شوهر و همسر به عللی یا صاحب فرزند نشده اند و یا اینکه فرزندان آنها فوت کرده اند.
در این صورت اگر شوهر همسر دومی را انتخاب نکند، خانوار به صورت شوهر و همسر ادامه می یابد تا اینه سرانجام پس از مرگ یکی از آنها خانوار به صورن ناقص در میآید.
سوم اینکه فرزندان ، ازدواج کرده و پدر و مادر پیر را تنها گذاشته اند.
بهرحال تعداد این نوع خانوارها اندک است.
2- شوهر + همسر + فرزندان : این گونه خانوار معمولی ترین و رایجترین نوع خانوار در بین کوچنشینان است و متجاوز از نصف خانوارها از اینگواند.
3- شوهر + همسر + دیگران : در این نوع خانوار شوهر و همسر هسته مرکزی را تشکیل میدهند اما در عین حال ممکن است افرادی چون مادر، خواهر و برادر شوهر و یا بستگان دور و حتی در مواردی افراد غیر خویشاوند با آنها زندگی کنند.
4- شوهر + همسر+ فرزندان + دیگران: این نوع خانوار شامل والدین با فرزندان و افراد دیگر ( بستگان نزدیک و در مواردی افراد غیر خویشاوند) میباشد.
2- چند همسری خانوار چند همسری تشکیل شده است از شوهر با همسران و فرزندان آنها.
همانطوری که در جدول 19 دیده می شود تعداد اینگونه خانوارها چندان زیاد نیست، از طرفی تمام موارد مندرج در جدول مذکور شامل ازدواج دوزنه بوده و بیش از دو همسر گزارش نشده است.
پیدایش این نوع خانوار به این صورت است که شوهر بخاطر نازائی همسر اول و یا به امید که صاحب اولاد ذکور شود و همچنین گاهی به خاطر نیاز به نیروی انسانی، عشق و امور جنسی و جز اینها به ازدواج با همسر دوم مبادرت میورزد.
صرف نظر از محل سکونت همسران ( با هم و یا بطور جداگانه) خانوار به صورت یک واحد فعالیت میکند.
3- خانوار گسترده خانوار گسترده شامل شوهر، همسر، فرزندان مجرد، پسر یا پسران متأهل، عروس ( یا عروسها) نوه ها و احتمالاً افراد دیگر ( خویشاوند و یا غیر خویشاوند) میباشد.
خانوار گسترده پس از خانوار هسته ای بالاترین رقم را تشکیل می دهد.
علت فراوانی این نوع خانوار آنست که جوانان پس از ازدواج دست کم چند سالی را با پدر و مادر خود می گذرانند- ثانیاً اغلب اتفاق می افتد که کوچکترین پسر پس از ازدواج نزد والدین خود که احتمالاً پیر شده اند و نیاز به مراقبت دارند می ماند.
4- خانوار پیوسته خانوار پیوسته، معمولا از دو خانوار هسته ای ( اغلب دو برابر متأهل) تشکیل میگردد.
این نوع خانوار شامل شوهران، همسران، فرزندان و احتمالاً بستگان نزدیک میباشد.
معمولاً مردان متأهل یا برادراند و یا خویشاوند نزدیک.
اصولاً روند پدید آمدن این نوع خانوار به اینصورت است که اول فرد بزرگتر ازدواج میکند و دومی که احتمالاً هنوز به سن ازدواج نرسیده به زندگی با او ادامه می دهد پس از مدتی فرد دوم نیز ازدواج میکند و به این ترتیب یک خانوار پیوسته بوجود میآید.
گاهی نیز ممکن است دو مرد متأهل که جدا زندگی میکنند بهم بپیوندند.
بهرحال برای آشنائی با چگونگی ترکیبات این نوع خانوار گونه هائی از آنرا که در لرستان مشاهده گردیده درج میکنیم: 1- ( شوهر + همسر + فرزندان مجرد) + ( برادر شوهر با همسر و فرزندان )= یک مورد 2- ( شوهر + همسر + فرزندان مجرد + یک پسر متأهل + عروس+ نوه) + ( برادر شوهر با زند و فرزندان مجرد) = یک مورد.
3- ( شوهر + همسر + فرزندان مجرد) + (ناپسری بازن و فرزندان ) = یک مورد.
4 ـ ( شوهر + همسر + فرزندان مجرد ) + ( ناپسری با زن و فرزندان) =یک مورد 5- ( شوهر + همسر + فرزندان مجرد) + ( برادر با زن و فرزندان ) + مادر = یک مورد همانطوری که ملاحظه می گردد سه مورد از خانوارهای مذکور شامل دوبرادر ودو مورد دیرگ شامل یک مرد با پسر ناخوانده اش می باشد.
دو مورد اخیر به این صورت است که هر یک از همسران دوم قبلاً بیوه بوده و از شوهر پیشین صاحب فرزنده شده اند که پس از ازدواج با شوهر کنونی آنها را نیز همراه خود آورده اند.
فرزندان مذکور پس از انتخاب همسر نزد ناپدری ( شوهر مادر) خود باقی مانده و به این ترتیب پیوسته پدید آمده است.
5 - خانوار ناقص در این نوع خانوار شوهر یا همسر و یا هر دو علت طلاق یا مرگ از هم جدا گشته اند.
آنچه از یک خانوار پس از یک رویداد بر جای می مایند یک خانوار ناقص خوانده می شود.
ترکیبات مختلف خانوار ناقص بصورت زیر است: 1- مادر + پسر یا پسران مجرد 2-مادر + پسر یا پسران + دختر یا دختران مجرد 3- پدر + پسر یا پسران + دختر یا دختران مجرد 4- پدر + دختر یا دختر مجرد 5- برادر یا بردران + خواهر و یا خواهران مجرد علاوه بر ترکیبات بالا احتمال ترکیبات دیگر وجود دارد ولی بهر صورت صرف نظر از انواع ترکیبات تعریف فوق در برگیرنده انواع خانوار ناقص است.
3-بعد خانواده در عشایر ( امان اللهی، 1378:136-137) بعد خانوار جدولیها شماره 20-21-22-23 بترتیب حجم خانوار را در بین سنجابی ها (کرد)، زینالدینیها (بلوچ) باصری ها و بالاخره قشقائیها ( ترک) نشان می دهد همانطوری که دیده میشود بیشتر خانوارهای بررسی شده بین 4 تا 7 نفر عضور دارند.
خانوارهای پرجمعیت معمولاً در بین عشایر بندرت بافت میشود.
همچنین خانوارهای یک نفری بندرت دیده میشود.
نگارنده فقط یک مورد را در بین قشقائی ها شماهده کرد و آنهم یک زن سالخورده بود که فقط دو سال را به تنهائی در زیر یک سیاه چادر ( در جوار اقوامش) بسربرد.
این زن پیشتر با یکی از برادرهایش زندگی می کرد ولی بعلت اختلاف و ناسازگاری ازبرادرش جدا شده و چادر محقری را در نزدیکی چادر خواهرش برافراشت و پس از دو سالمجدداً به خانه برادرش بازگشت.
جدول : بعد خانوار در بین کردهای اهل حق ( نواحی قصر شیرین متوسط بعد خانوار 36/5 نفر متوسط بعد خانوار در بین کوچ نشینان معمولاً بین 5 تا 6 نفر برآورد شده است.
جدول شماره 24 نشانگر متوسط بعد خانوار در بین بعضی از ایلات کوچ نشین ایران است.
همانطوری که در جدول مذکور آمده است متوسط بعد خانوار در بین بلوچ ها و ترکمن ها بترتیب 65/4 و 1/7 گزارش شده است که اولی نسبتاً کم و دومی به نسبت زیاد بنظرمیرسد.
در مورد بلوچ ها نویسندگان « کتاب زین الدینی» علت پائین بودن متوسط بعد خانوار را در بین بلوچ ها چنین توجیه کرده اند: متوسط بعد خانوار 6/4 است که حتی نسبت به متوسط بعد خانوار درسطح منطقه مبارکی کم است و علت آنرا باید : 1- پائین بودن سن ازدواج که موجب کم شدن افراد خانوار میشود.
2- مرگ ومیر فراوان جدول: بعدخانوار در بین بلوچ ها (زین الدینی از طایفه مبارکی) برداشت از زین الدینی متوسط بعد خانوار = 65/4 کودکان خانواده.
3- مهاجرت فرزندان ذکور خانواده بعد از رسیدن به سن بلوغ دانست.
(زین الدینی- ص 28) اما در مورد بالابودن موسط بعد خانوار در بین ترکمن ها دلائلی بیان نشده است، گرچه این پدیده در رابطه با نوع خانوار شایع در میان ترکمنها، ارزش فرزند و سایر سن و ارزشهای اجتماعی شاید توجیه پذیر باشد.
ولی مهمترین نکته از توجیه خانوار در میان بلوچ ها و ترکمنها از دیدگاه آماری، کوچک بودن و دستچین بودن نمونه مورد بررسی است که نتایج حاصله به سختی میتواند معرف کل جامعه بلوچ یا ترکمن بشمار آید.
جدول : بعد خانوار در بین باصری ها ( فارس) متوسط بعد خانوار = 07/6 نفر 4-وظایف و مسئولیت های خانواده در عشایر ( امان اللهی، 1378: 141-137) وظایف و مسئولیت های خانوار انسان درمقایسه باسایر جانوران به کندی رشد میکند و از اینرو سالیان دراز نیاز به پرستاری و کمک دیگران دارد.
فزون بر این، انسان موجودی است اجتماعی که به نحوی به دیگران وابسته است.
از اینروست که در جوامع مختلف نهادهائی برای برآوردن نیازهای جسمی وروحی افراد پدید آمده است.
دربین کوچنشینان جدول : بعد خانوار در بین قشقائی ها متوسط بعد خانوار =67/6 جدول : متوسط خانوار در بین بعضی از ایلات کوچ نشین ایران خانوار تنها نهاد اجتماعی است که چنین وظایفی را عهده دار است.
بدیهی است که این نهاد اجتماعی وظایف و مسئولیت های مختلفی را بر دوش دارد که در اینجا فقط به برخی از آنها اشاره میکنیم: 1- تأمین نیازهای جسمی : یکی از مهمترین وظایف خانوار در بین کوچ نشینان تأمین نیازهای جسمی افراد است، چنانکه هر فرد از بدو تولید در زیر پوشش مراقبت خانوار قرار می گیرد و تا زنده است از این حمایت برخوردار است.
همانطوری که از این پس در مورد تقسیم کار در خانوار شرح خواهیم داد، مواظبت و پرورش فرد در مراحل نخستین به عهده مادر واگذار شده است.
چنانکه نوزاد از بدو تولید از پستان مادر شیر می خورد، بر دوش مادر حمل میشود و خلاصه اینکه مادر یار و یاور اوست.
در مراحل بعدی سایر اعضاء خانوار از کودک مواظبت به عمل می آورند و پس از آنکه به سن بلوغ میرسد باز از حمایت خانوار برخوردار است.
2- تأمین رفاه مادی : دومین وظیفه خانوار تأمین رفاه مادی افراد است.
خانوار به عنوان یک واحد اجتماعی موظف است راحتی و آسایش اعضاء خود را فراهم کند.
دکتر پیمان چگونگی تأمین رفاه مادی اعضاء خانوار را در بین قشقائی ها بررسی نموده و در این باره مینویسد: خانواده عشایری زندگی مادی خود را نه تنها در دوره کودکی بلکه در سن رشد کامل و هنگامی که او تصمیم بزندگی مستقل دارد تأمین میکند.
فرد تا قبل از ازدواج و تشکیل خانواده مستقل، حق بهره مندی از ثروت خانواده را داشته در پناه آن از رفاه مادی برخوردار و نسبت بتأمین حوائج مادی خود اطمینان دارد، این یک وظیفه حتمی و غیر قابل انکار خانواده است که همه افراد خود را بطور مشترک و مساوی در منافع حاصله سهیم و زندگی همه را همسان با سطح معیشت در ایل و مبتنی بر امکانات مادی خود تأمین نماید.
همه سرنوشت مشترکی از این لحاظ دارند هر کس بر طبق وظیفه ای که به عهده دارد کار می کند و بر ثروت خانواده میافزاید و در مقابل از مزایای مشترکی بهره مند میشود.
دو سال قبل از موقع ازدواج بتدریج خانواده پسر یا دختری که آماده تشکیل خانواده اند بنا بقدرت و امکانات مادی خود وسایل لازمه را تهیه میکند.
برای دختر بعنوان جهیزیه وسایل کامل زندگی بتدریج تهیه می شود و برای پسر هم بعضی لوازم ماند جاجیم و رختخواب و خوابگاه و چادر سیاه فراهم میگردد.
با وجود این زمانی که این لوازم بخانه جدید منتقل نشده است اختیار استفاده از آن و احتمالاً فروش آن در مواقع ضروری با مادر یا پدر است.
دختر و پسر در موقع جدا شدن سهم معینی از ثروت خانواده را میبرند.
جهیزیه دختر که شامل لوازم و وسایل زندگیست بتدریج تهیه می شود.
در بسیاری مواقع هزینه تهیه آن از محل باشلوق ( شیربها) که پدر از خانواده داماد میگیرد تأمین میشود.
تقریباً این امر عمومیت دارد که پدر عروس تعدادی گوسفند و مقداری پول نقد بعنوان باشلوق از پدر داماد میگیرد.
اغلب اوقات بهمین مقدار که گرفته میشود لوازم و گوسفند همراه دختر می کنند و بخانه داما میفرستند مثلاً اگر 30 گوسفند بعنوان باشلوق گرفته باشد 10 رأس خرج تهیه جهیزیه می کند پسرها در موقع ازدواج و جدائی، از درائی منقول مثل گوسفند و اثاثه منزل سهم می برند و همین سهم آنها را در زندگی مستقل تشکیل می دهد.
تقسیم گوسفند به نسبت معینی است.
دختر در موقع ازدواج سهمی از سرمایه خانواده نمی برد جز وسائلی که بنام جهیزیه با او میفرستند و گاه چند گوسفندی بعنوان هدیه.
اما وقتی پسری ازدواج کرد تا زمانیکه در جوار خانه پدری اقامت میکند همسر خو را بهمان چادر میآورد، تقسیم صورت نمیگیرد و زوج جدید در دخل و هزینه خانواده سهیم شده بطور اشتراکی بسر میبرند ( ایل قشقائی- ص139-140) 3- فرهنگ آموزی : با توجه به اینکه انسان داری دو جنبه جسمی و فرهنگی است، خانواده همزمان با پرورش جسمی موظف است از نظر فرهنگی نیز افراد را آموزش دهد.
در اینجا منظور از کلمه فرهنگ، کلیه راه و روش زیستن و آنچه را که انسان در نتیجه زندگی در جامعه فرا میگیرد میباشد.
بنابراین فرهنگ آموزی یعنی فرا گرفتن راه و روش زندگی و آداب و رسوم یک جامعه و یا به عبارت دیگر آماده کردن افراد برای زندگی اجتماعی است.
فرهنگ جنبه های گوناگون دارد که از آنجمله است:زبان، دین، تکنولژی و ابزار، آداب و رسوم غذا خوردن، شرکت در مجالس، ازدواج، لباس پوشیدن، سواری و تیراندازی، شکار، بافندگی، پخت و پز و غیره...
با این تعریف درمییابیم که خانواده چه وظیفه سنگینی در قبال افراد خود دارد.
اصولاً تا پیش از تأسیس مدارس جدید ( مخصوصاً مدارس عشایری) فرهنگ آموزی در بست به عهده خانوار گذشته شده بود.
پسران و دختران بمرورزمان و با مشارکت در امور روزمره زندگی بطور عملی فرهنگ جامعه، آداب و رسوم و سنت ها را میآموختند، پس از برقراری مدارس عشایری قسمتی از وظایف ترتبیتی خانواده به این سازمان نوبنیاد واگذار شده است.
با این حال هنوز خانواده مهمترین مرکز فراگیری و انتقال فرهنگ و سنت ها از نسلی به نسل دیگر است.
4- ارضاء غرائز جنسی و ادامه نسل : خانواده موظف است به محض اینکه فرزندان به سن بلوغ میرسند وسائل ازدواج آنها را مهیا کند.
در بین کوچ نشینان پیدا کردن همسر مورد نظر برای فرزندان به عهده خانواده است.
یافتن همسر، پرداخت شیر بهاء، برقراری جشن عروسی و بالاخره فراهم کردن وسایل زندگی همگی به عهده خانوار است.
بهر حال خانوار به این ترتیب وسیله ادامه نسل را فراهم میآورد.
5- تقسیم کار در خانواده عشایری ( امان اللهی، 1378: 146-141) تقسیم کار تقسیم کار در بین خانوارهای کوچ نشین براساس جنس و سن استوار است به دیگر سخن بعضی از کارها به عهده مردان و پسران و بعضی دیگر به عهده زنان و دختران واگذار شده است.
اما با این حال بعضی از کارها بطور مشترک بوسیله هر دو جنس انجام میگیرد.
بهرحال تقسیم کار در بین کوچ نشینان به قرار زیر است: 1- کارهای زنانه : بطور کلی کارهائی که مختص زنان است عبارتند از : 1- بچه داری : مواظبت از بچه ها ( شستشو، تغذیه، تعویض لباس و جز اینها) به عهده زنان است.
اما گاهی مردان و پسران نیز ( برای مدت کوتاهی ) زنان را در این امر یاری میکنند.
2- پخت و پز : تهیه خمیر و پخت نان، تهیه غذاهای مختلف از وظایف زنان به شمار میرود.
قصابی و تهیه کباب به عهده مردان است.
3- نظاف خانه : جارو کردن و تمیز نگهداشتن داخل سیاه چادر، مرتب کردن رختخواب ها، وظرف شوئی 4- ریسندگی، رنگرزی و بافندگی.
5- تهیه انواع مشک ( برای حمل آب، دوغ، روغن) ، کیسه پوستی ( برای نگهداری غلات)، این وسایل از پوست گوسفند و گوساله ساخته می شود.
6- تهیه فرآورده های لبنیاتی چون ماست، روغن، پنیر و کشک 7- دوخت و دوز و وصله کردن لباسها.
8- فراهم کردن آب و هیزم.
9- گردآوری بعضی سبزیهای خوردنی در فصل بهار.
2- کارهای مردانه : 1- چوپانی : مواظبت از گوسفندان وسایر دامها به عهده نوجوانان و مردان است.
با این حال گاهی ممکن است دختران نیز بطور موقت به چوپانی بپردازند.
2- زراعت : اصولاً زراعت کار مردان است اما بعضی از زنان در جمع آوری محصول شرکت میکنند.
3- کارگری : کارگری فقط مختص مردان است و زنان بهیچوجه اجازه ندارند به کارگری آنهم در خارج از خانه بپردازند.
4- فعالیت سیاسی: فقط مردان بطور مستقیم در امور سیاسی دخالت دارند چنانکه درگرد هم ائی های سیاسی به زنان اجازه شرکت داده نمی شود، ناگفته نماند که زنان بطور غیر مستقیم در امور سیاسی مداخله میکنند.
5- داد و ستد: معاملات عمده به عهده مردان است.
اما در عین حال زنان نیز به خرید و فروش کالاهای ارزان قیمت میپردازند.
6- کشیک شبانه و محافظت از خانه و دامها: دفاع از دامها در مقابل حیوانات درنده و همچنین مواظبت از خانه و دام در مقابل دزدان از وظایف مردان بشمار میرود.
7- شکار: شکار به عهده مردان است.
در گذشته که بز و میش کوهی فراوان بود مردان از راه شکار این حیوانات قسمتی از خوراک خود را تأمین میکردند امروزه مردان به ندرت به شکار میپردازند.
3- کارهای مشترک بین زنان و مردان : 1- شیردوشی: با آنکه شیردوشی از فعالیت زنان است، با این حال مردان با نگهداشتن دام ها آنها را یاری میدهند.
2- پشم چینی : این کار به عهده مردان است ولی زنان آنان را کمک میکنند.
3- باربندی و بارگیری : هر چند بارهای سنگین را مردان بر دوش حیوانات بارکش میگذارند با این حال مرد و زن در جمع آوری، بار کردن و پائین آوردن بارها با هم همکاری میکنند.
4- زراعت : همانطوری که ذکر شد زراعت کار مردان است به خصوص شخم زدن و بذر پاشی، اما زنان در جمع آوری مخصوصاص در بافه کشی ( حمل دسته های گندم به خرمن ها) و خرد کردن و جدا کردن دانه از گندم همکاری میکنند.
با توجه به مطالب فوق در مییابیم که فعالیت زنان بیشتر در داخل و یا در حوالی سیاه چادرها صورت میگیرد و حال انکه قست اعظم فعالیت های مردان در خارج از سیاه چادر است.
اما این امر بدان معنی نیست که مرد و زن بطور کامل از هم جدا هستند بلکه همانطوری که در بالا اشاره شد در بسیاری از امور دوش بدوش هم به فعالیت میپردازند.
مطالب ذکر شده بالا یک تصویر کلی و عمومی درباره تقسیم کار دربین کوچ نشینان است.
اما بدون شک عوامل اکولوژیکی و فرهنگی است اختلافات و تفاوتهائی را دربین ایلات مختلف موجب گردند.
بهرحال برای نمونه چگونگی تقسیم کار در بین این بهمئی را که بوسیله یاد نادر افشار نادری تهیه شده است نقل میکنیم: تقسیم کار براساس جنس در واقع اساس تقسیم کار در ایل بهمئی جنس است یعنی میتوان بین کارهای تولیدی که توسط زنان انجام میگیرد و کار مردان خط کاملاً مشخصی رسم نمود.
کارهای عمده زنان را میتوان بطور خلاصه به ترتیب زیر طبقه بندی کرد: 1- کارهای روزانه : - پختن نان غالباً در روز صبح و عصر.
- حمل آب از منبع تا چادر یا خانه.
- آوردن هیزم از جنگل و خار از کوهستان.
- تهیه چای، ناهار، شام.
- مواظبت از برهها و بزغاله ها.
2- کارهای دستی : - دوشیدن شیر گوسفند و بز دوبار در روز.
- درست کردن مشک آب، مشک دوغ، پوست روغن.
- تهیه ماست، دوغ، کره و روغن.
- بافتن سیاه چادر، گلیم، قالیچه، خورجین وطناب.
3- کارهای دیگر : - بچه داری.
- دوختن لباس بچه ها و اغلب خود زنان و وصله کردن لباس بچه ها و مردان.
- کوبیدن برنج - آرد کردن بلوط و تهیه کلک ( خمیر آماده بلوط برای نان پزی).
کارهای تولیدی مردان 1- کارهای روزانه : - شکستن درخت و آوردن تنه های سنگین درخت برای سوخت.
- مواظبت از چهار پایان، گاو، قاطر و الاغ.
2- کارهای فصلی - شخم زنی، تخم پاشی، درو - مسافرت به شهر ( اگر کالای زیاد برای فروش و پول برای خرید داشته باشند).
3- کارهای دیگر: - شرکت در اتخاذ تصمیم دوباره انتخاب چراگاه، زمان کوچ و از این قبیل - معامله با پیله وران - کارهائی که زن و مرد مشترکاً با هم انجام می دهند: - بلوط چینی.
- پوست کندن بلوط.
- هنگام دوشیدن شیر، مردان در کار جداکردن بره و بزغاله از مارد و گرفتن میش و بز به زنان کمک میکنند.
- برپاکردن چادر وبرچیدن آن.
- ساختن خانه گلی یا سنگی.
تقسیم کار براساس سن بطور کلی باید گفت که اطفال، پسر و دختر، از سنین بسیارپائین، 4 و5 سالگی بنحوی از انحاء درکارهای تولیدی سهیم هستند.
در موقع دوشیدن شیر بچه های بسیار کوچک برهها، و برغاله ها را میگیرند که شیر مادر را تمام نکنند.
نگاهداری و چرای گله های بره و بزغاله بعهده پسران و دختران 6 تا 8 ساله است.
دختران در 8 سالگی با مشکلهای کوچک، در آوردن آب به مادران خود کمک میکنند.
گله های گوسفند را غالباص پسرهای 10 ساله برای چرا به کوهستان می برند...
...
در سنین پائین اختلافی در نوع کار بین دختر و پسر دیده نمیشود.
( ایل بهمئی: ص 74-76).
6- ساخت قدرت در خانواده عشایری ( امان اللهی، 1378: 153-146) تصمیم گیری در خانوار از آنجایی که نظام اجتماعی کوچ نشینان براساس پدر سالاری استوار است معمولاً تصمیمات عمده بوسیله مرد به عنوان رئیس خانوار اتخاذ می گردد.
اما از طرفی بعضی از زنان در امر تصمیم گیری شرکت میکنند.
فردریک بارث مردمشناس بلژیکی که پژوهش جالبی درباره باصریهای فارس انجام داده و چگونگی تصمیمگیری را در بین آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و چنین مینویسد: هرچادر یک رئیس رسمی دارد که در تمام امور معاملات با صاحب منصبان رسمی ایل، و یا دهقانان وسایر بیگانگان نمایندگی آن خانوار را دارد.
از آنجا که خانوار شامل یک خانواده اصلی میباشد، رئیس خانوار معمولاً شوهر موجود در آن خانواده است.
حتی وقتیکه پدر همسرش و یا برادر ارشد در آن خانواده است.
حتی وقتیکه پدر همسرش و یا برادر ارشد در آن خانواده اقامت داشته باشند.
چنانچه چادری بوسیله یک خانواده غیر کامل و یا ناقص اشغال شده باشد.
جنس مذکر بالغی نباشد، و یا موقتاً غایب باشد.
یک زن را بعنوان رئیس خانوار، قبول میکنند و در چنین مواردی معمولاً یکی از خویشاوندان را به نمایندگی خود برای مقاصد سیاسی ( رسمی) منصوب میدارند.
معهذا طبق تصمیمات متخذه، در قلمرو خانه و خانواده.
مردان و زنان تقریباً برابرند، و تقسیم قدرت بین همسران یک مسئله توافق فردی است.
بنابراین تصمیمات مربوط در زمینه تولید و مصرف ( و نه تصمیمات راجع به انتخاب مسیرهای مهاجرت و محل اردوگاهها) و کلیه مسائل خویشاوندی و ازدواج و تربیت بچه ها واموریکه در حال خانواده زیاد موثر است: ماند تغییر عضویت گروه یا تخت قاپو شدن، جملگی تصمیماتی هستند که در اتخاذ آن همسران و تا اندازه ای هم سایر اعضاء خانوادهایکه شخص عاقلتر یا قطعی تری بدون توجه به جنسیت در میان آنها برتری و تفوق دارد شرکت میجویند.
بدین ترتیب سیستم تصمیم گیری در بین خانوادههای عشایری مانند تصمیم گیری در بین خانواده های شهری غرب است.
( ایل باصری ص 27-28)