امروز دمکراسی به عنوان مردم سالاری ، در خود جوامع غرب رو به انحطاط است و در سطح بین المللی ، دمکراسی و برابری در مقابل قانون وجود ندارد .«نظام جهانی و رابطۀ بین اللملی » با همۀ سازمانهای خودکه از پایان جنگ جهانی دوم به وجود آمده،به طور کلی یک سیستم«پدر سالاری» به معنی دیکتاتوری و زورگوئی آن است و نه یک سیستم دمکراسی به معنی مشارکت ،آزادی و مردم سالاری.
چطورمی توان درسطح ملی از « دمکراسی » غرب به عنوان مردم سالاری صحبت کرد ، وقتی که رابطۀ بین دولتها براساس نابرابری پایه گذاری شده است ونفاق ،تفرقه ، آشوب و تهمت و شخصیت کشی تحت لوای دمکراسی دردستورروزمسکبران قراردارد.قرآن کریم می فرماید:استکبار از صفات شیطان ( سورۀ بقره ، آیۀ 34) ، از صفات کفار ( سورۀ جاثیه ، آیه 31 ) و از صفات قوم گرائی و وسعت طلبی یهود ( سورۀ بقره ، آیۀ 87 ) است و دانشجویان علوم سیاسی و اجتماعی امروز ، وجود این صفات را به خوبی می توانند در آثار متفکران سیاسی غرب مانند ماکیاولی و هابس ملاحظه کنند و خصایص مربوط به آنها را در ادبیات معاصر مربوط به صهیونیسم مشاهده کنند .خاطرات بازیگران سیاسی دورۀ ما،مانند هنری کیسینجر درسطح خارجی و دلالان سیاسی طاغوت درسطح داخلی ، می توانند اسنادی در تعریف و تبیین این ذات استکبار باشد.به طورکلی ، ادبیات مربوط به استکباردر حال فزونی است و این فرصتی است برای دانشجویان و علاقمندان به درک و فهم روابط معاصربین اللملی .
در چند هفتۀ اخیردرآمریکا ، کتابی به قلم پطروس غالی دیپلمات مصری و دبیر کل سابق سازمان ملل درمورد روابط آمریکا با این سازمان بین اللملی منتشر شده است . محتوای این کتاب بیشتر در مورد حمایت اولیۀ آمریکا از انتخاب این دیوان سالار مصری به بزرگترین منصب سازمان ملل در سال 1991 و سپس مخالفت واشنگتن برای انتخاب مجدد او در سال 1996 به این سمت است توضیح اینکه « غالی»، تحصیلات خود را در دانشگاههای مصر و پاریس به اتمام رسانده و سالها درامور سیاسی ، اقتصادی و حقوقی آن کشور فعالیت داشته است . «غالی»از طرف واشنگتن و قاهره و بنا به توصیۀ حسنی مبارک رییس جمهور مصر و موافقت جرج بوش رییس جمهور وقت آمریکا ، نامزد دبیر کل این سازمان بزرگ بین المللی شد .
غالی که یک دیپلمات دوستدارآمریکاست ، در شرایطی به دبیر کلی این سازمان جهانی انتخاب می شود که احساسات ضدآمریکایی وضد غربی بر اثر جنگ خلیج فارس شعله ور شده و آمریکایی ها امیدوارند که با انتصاب او در این سمت ، با یک تیر چند نشان بزنند.غالی گرچه مسلمان نیست اما انتخاب او ، وجهۀ بیشتری به مصرکه متفق اصلی آمریکا در خاورمیانه است می دهد .
سازمان ملل تحت دبیرکلی غالی،کاملاًدر سلطۀ آمریکایی ها بود و اشغال کشورهای هائیتی ، پاناما و سومالی ، توسط آمریکا وکشتار و نسل کشی مسلمانان در چچن و بوسنی – هرزگوین زیر پنجۀ صربها وکِرِواتها، در دورۀ اول دبیرکلی اوصورت گرفت.واشنگتن علیرغم استفادۀ نامشروع از سازمان ملل از پرداخت بدهی های خود به این سازمان جهانی خودداری می کندوکنگرۀ آمریکا که مسئول تنظیم بودجۀ آمریکاست ازتصویب لوایح مربوط به پرداخت این بدهی ها سرپیچی می کند.
ولی طبق اظهارات غالی در این کتاب ، در آستانۀ انتخاب مجدد به دبیر کلی سازمان ملل، او مرتکب یک اشتباه بزرگ می شود،گناهی که ازطرف آمریکا به عنوان سرایدار سازمان ملل در نیویورک ، قابل عفو نبود . در ژانویۀ 1996، غالی در یک سخرانی در دانشگاه آْکسفورد ازضرورت استقلال بیشتر این گونه سازمانهای بین المللی از فشار قدرتهای بزرگ صحبت می کند و از اینکه در غیبت چنین استقلال سازمانی و تصمیم گیری ، مشروعیت سازمان ملل مورد تهدید قرار می گیرد سخن می گوید . طبق نوشته های غالی در این کتاب ، چند هفتۀ بعد سایروس ونس وزیر خارجۀ پیشین آمریکا و همراهش دیوید هامبورگ رییس بنیاد کارنگی در ملاقاتی که با غالی دارند یادداشتی رابرای او قرائت می کند .دراین یادداشت کوتاه نوشته شده است : «دولت آمریکا تصمیم گرفته است که با انتخاب مجدد شما ( به دبیر کلی سازمان ملل) مخالفت کند» غالی ازونس می پرسد ، علت مخالفت واشنگتن چیست ؟ ونس جواب می دهد که به دستور وارن کریستوفر وزیر خارجۀ وقت آمریکا و کاخ سفید ، اجازه ندارد در این باره صحبت کند .
مطابق اساسنامۀ سازمان ملل،آمریکا درانتخاب دبیرکل این سازمان جهانی حق وتو داردو واشنگتن تنهارأی مخالف علیه انتخاب مجددغالی را به صندوق می اندازد و بدین ترتیب ریاست سازمان ملل ازغالی به کوفی عنان که مورد اعتماد آمریکایی هاست ،سپرده می شود.قبل از آنکه دبیر کل جدید سازمان ملل رسماً انتخاب شود،مطبوعات آمریکا با نوشتن سرمقاله های متعدد از او خداحافظی می کنند و جیمز روبین سخنگوی وزارت خارجۀ آمریکا اظهار می دارد « سازمان ملل فقط کاری را می تواند انجام دهد که آمریکا اجازۀ آن را صادر کرده باشد .