1- مقدمه
انسان موجودی اجتماعی و نیازمند به برقراری ارتباط است. این ارتباط نه فقط شامل بقیه انسان ها بلکه با اشیاء و ساختمانها و محیطش برقرار می شود. این ارتباط بر محیط شهری گسترش بیشتری می یابد و در عین حال حساس تر می شود. برقراری رابطه درست و متقابل انسان و محیط به قابلیت محیط بستگی دارد. نیاز به غیر منتظره بودن محیط, نیاز به پیچیدگی، نیاز به درگیری ذهن با محیط و دادن پاسخ های ذهنی به محیط جلوه های رنگارنگ نیاز زیبا شناختی انسان است.
در ماده(۴) قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری شهر اینگونه تعریف شده است: «محلی است با حدود قانونی که در محدوده جغرافیایی بخش واقع شده و از نظر بافت ساختمانی، اشتغال و سایر عوامل دارای سیمایی با ویژگیهای خاص خود بوده، به طوری که اکثریت ساکنان دایمی آن در مشاغل کسب، تجارت، صنعت، کشاورزی، خدمات و فعالیتهای اداری اشتغال داشته و در زمینه خدمات شهری از خودکفایی نسبی برخوردار و کانون مبادلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حوزه جذب و نفوذ پیرامون خود میباشد … ».
آنچه که در این تعریف وجود دارد، توجه به ابعاد کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی شهر است، اما آنچه ما در این پروژه به آن میپردازیم، این است که باید بدانیم که شهر واقعیتی است که علاوه بر فضاهای کالبدی به دلیل برخی ابعادش از حوزه علوم اجتماعی و حتی علوم انسانی خارج میشود و میتوان آن را صرفا در بعد فضایی آن مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
گرچه مطالعات و تحقیقات در فضای شهری بیشتر معطوف به کالبد فضای شهر و چگونگی آرایش آن و نقش آن درتسهیل امور شهری بوده است، ولی درقوانین و مقررات در حوزه مدیریت و برنامهریزی توسعه شهری کشور، عامل انسانی و توجه به نیازهای انسانی در فضای کالبدی شهر نیز قابل مشاهده است.
زیبا شناسی مقوله ای است که از ادوار مختلف هنرشناسان مورد گفتگو و بحث بوده است. در بحث فضاهای شهری نیز زیبایی به عنوان یکی از لایه های تشکیل دهنده این فضا مطرح می گردد.
یکی از معیارهایی که می تواند در زیبا جلوه دادن محیط و فضا در نظر انسان تاثیرگذار باشد,وجود حس مکان و وجود احساسی عاطفی و تعلق بین انسان و محیط است.انسان ها معمولا متعلقات خویش را(به ویژه که مورد علاقه شان باشد)از موارد مشابهی که به خودشان تعلق ندارند زیباتر می دانند.علاوه بر موضوع احساس تعلق به مکان,احساسی که از حضور در مکان به انسان دست می دهد(در مقایسه با احساس هایی که در سایر مکان ها به انسان دست می دهد)می تواند به عنوان عامل تعیین کننده مرتبه و میزان زیبایی مکان ها مورد توجه قرار گیرد.
نما عنصری است که امروزه جزء جدائی ناپذیر از بدنه شهری محسوب می گردد مانند دیگر پدیده های معماری دارای تاریخچه است که در اینجا مورد مطالعه قرار می گیرد . طبیعی است که نما به مفهوم عام خود در طراحی معماری که تصویر علمی ساختمان در یکی از جهات چهارگانه می باشد مورد نظر ما نیست منظور از نما ضلعی از ساختمان است که در معرض دید عموم و در تماس با فضاهای عمومی شهر قرار می گیرد ، نقش نما تفکیک زندگی خصوصی از زندگی شهر است ، سیما و زیبائی شناسی نمای ابنیه انحصاری و انفرادی نیست ، نماها تعریف کننده فضای خیابان و یا میدان هستند و به همین دلایل است که نما از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار است .
امروزه بسیار اتفاق افتاده است که با دیدن نمای یک ساختمان یا مکان، احساسات متفاوتی داشته باشیم. احساس تحسین یا احساس مصونیت و اطمینان و یا حتی حقارت. این موضوع یکی از دغدغههای اصلی مدیریت شهری و بسیاری از متخصصین است و این که آیا در خصوص داشتن نمای زیبا برای ابنیه و فضاهای شهری، وجود ضوابط و مقررات قانونی ضرورت دارد و یا اینکه وجود قوانین و مقررات میتواند عاملی برای رعایت ضوابط مربوط به سیمای شهری باشد؟ نقش و وظایف مدیریت اجرایی شهر در خصوص سیمای شهری چیست؟ در این پروژه جایگاه قانونی وظایف شهرداریها در خصوص مدیریت سیما و منظر شهری با تاکید بر وظایف شهرداریها مورد بررسی قرار گرفته است.
2- طرح مسئله
برای سکونت و زندگی، شهر خانهای است بزرگ و همانگونه که خانه باید از صفات و مزایائی برخوردار باشد تا سکونت و زندگی را مطلوب و آسایش بخش سازد، شهر نیز باید دارای کیفیات و ویژگیهائی برای تأمین آسایش و راحتی باشد و نیز مانند خانه محیطی گرم و صمیمی و دلپذیر که زندگی را مطلوب سازد. اگرچه در بسیاری موارد و به در کشورها و شهرهای گوناگون هنوز خانه از بسیاری از صفاتی که باید و میتواند داشته باشد محروم است: طرح آن مطابق با زندگی ساکنین نیست؛ نسلی تازه گرفتار و محبوس طرح و ساختمانی است که خود در آن دخالتی نداشته و نسل یا نسلهای گذشته برای وی باقی گذاشتهاند؛ تسهیلات و تجهیزات یا کافی نیستند و یا کیفیت مطلوب ندارند؛ عرصههای خصوصی و عرصههای جمعی زندگی به گفته « چرمایف» و« الکساندر» از یکدیگر جدا نشده و هیچیک حرمت و حریم خویشتن را نیافتهاند؛ خانه به عوامل زیبائی و معیارهای هنرمندانه آراسته نیست و مسائلی از این قبیل که همه کم یا بیش با آن آشنائیم و سروکار داریم. با این همه امکان چیرگی بر مشکلات یک خانه هم به مراتب از امکان رفع مشکلات یک شهر کمتر است و هم آنکه اصولاً در مقام مقایسه، به مسئله خانه دستکم از این نقطه نظرها بیشتر از مسائل شهر توجه شده است. و بعنوان مثال این که خانه باید سیمائی مطلوب و دلپسند داشته باشد مسئلهای است که معماران، دستاندرکاران، هنرشناسان و خبرگان از مدتها پیش به آن توجه کردهاند؛ اما کمتر به موضوع سیمای شهر توجه شده است.
مسئله توجه به سیمای شهر، فقدان آن و کوشش در شناسائی و به وجود آوردن آن از جمله یک از مهمترین مشکلات شهر است. افزایش جمعیت که مدام زندگی شهرها را تهدید میکند و از جمله عوامل فساد و پستی و بیگانگی در شهرها است؛ روی آوردن بیرویه جمعیت روستائی به شهرها و شهرهای بزرگ، مسائل ترافیک، مسائل آلودگی هوا، مسئله فضای باز، فضای سبز و فضای بازی و بسیاری مسائل دیگر مانند آن در عین آن که به جای خود قابل توجه و سزاوار اندیشه فراوانند مسائلی هستند که دربارهشان بهطور کلی و نسبی چندین برابر مسئله سیمای شهر و مشکلات آن سخن گفته شده و کتاب و مقاله به رشته تحریر درآمده است.
سیمای شهر در واقع تمام عواملی از شهر که به دیده میآید و چشم قادر به تماشای آن است. تمام این عوامل بصورت انفرادی و خاصه در حالتی که به صورت پیوسته و دستهجمعی در هر لحظه از زمان ترکیب چند یا چندین عامل با هم عمل میکنند
تماشای شهر، هر چقدر که مناظر آن معمولی باشد دلپذیر تواند بود. شهر نیز مانند یک بنای نفیس معماری، ساختمانی است که در فضا قد برافرازد با این تفاوت که مقیاسی بزرگتر دارد و تنها با گذشت زمان شکل و سیمای نهائی خود را مییابد. از این رو میتوان گفت که طرح شهر فیالمثل مانند موسیقی، هنری است که به زمان بستگی دارد، اما برخلاف موسیقی نمیتواند در طرح شهر زمان را تنظیم کرد یا بر فواصل آن حدی متصور داشت. تسلسل زمانی که در طی آن شهر نشو و تما می یابد تحت شرایط گوناگون و برای مردم مختلف ممکن است دگرگون شود، قطع گردد، از میان برود. مضافاً به این که تغییر آب و هوا و تغییر نور به شهر رنگهای گوناگون میدهد که به تأثیر این تغییرات سیمای شهر نیز گوناگون میشود.
شهر نه تنها عاملی است که مورد مشاهده میلیونها مردم از هر طبقهای که باشند و هر روحیهای که داشته باشند قرار میگیرد بلکه محصول کارسازندگان بسیاری است که مدام ساختمان آن را بسته به احتیاج و امیال خود تغییر میدهند. در حالی که سیمای کلی آن ممکن است برای مدتی ثابت بماند اما اجزاء آن دائم تغییر میکند.
آن چه در طرح نکاتی که کوین لینچ (استاد دانشگاههای آمریکا) در سیمای شهر مورد توجه قرار میدهد فوقالعاده حائز اهمیت است و آغاز دگرگون کردن مفهوم شهر، از پدیدهای دو بعدی و کاغذی- چنان که موسوم نقشهکشان شهری بوده- به پدیدهای چند بعدی و همراه آن زندگی شهری است. بسیاری از طرحهائی که برای بسیار از شهرهای جهان در میان شتاب عصر حاضر تهیه شده دوبعدی است و بدون ملاحظاتی است که بخش اعظم کیفیات بصری شهر پدید میآورد.
پارهای از دلایل چنین وضعی البته مربوط به آن است که در حال حاضر وسائل ما برای تجسم و ادارک و نیز ترسیم شهر در فراسوی دوبعد، ناقص است. اما پارهای دیگر از دلائل، مربوط به نقص اصولی است که در شناخت شهر در ورای مفاهیم دوبعدی آن موجود است.
در واقع نمای شهری متشکل از بناهای شهری است بنابراین وقتی که از دید معماری با این کلمه برخورد میکنیم اشاره مستقیمی به نمای ساختمانها داریم؛ نمای مختص یک بنا در چهارچوب پلان معماری. اما زمانیکه زاویه دید ما شهرگرایانه باشد، بحث منظر شهری مطرح میشودکه گستردگی بیشتری دارد و مجموعه المانهای معماری و محیطی را که در کنار هم قرار میگیرند شامل میشود. در این نگاه فضاهای سبز، نماهای ساختمانها، نوع قرار گرفتن اتصالات شهری و ... مورد بررسی قرار میگیرند.
در بحث نمای ساختمانهای کنونی، چیزی که بیشترین تأثیر را دارد، سلیقههای شخصی است. حالا این سلیقهها در سطح گسترده هم میتواند نقطه قوت باشد هم نقطه ضعف. البته در حیطه معماری یک بنا میتوان به سلیقه رفتار کرد اما در واقع وقتی وارد حیطه عمومی میشوید جامعه حقی بر گردن دارد که باید اجرا شود. ممکن است که سازنده به دلیل مسائل اقتصادی و یا عدم دانش کافی نتواند سازهای منطبق با فضای اطرافش بسازد آن وقت است که دستگاههای اجرایی باید با نظارتی ارشادی وارد عمل بشوند.
نبود قانونهای لازم در بحث سیمای شهری یکی از دغدغههای سیستم اجرایی است، در طول این چند دهه تنها حجم بسیار کمی از توجهات قانونگذران به معماری بوده است و بیش از آن به این حوزه توجه نشده، پس با این حساب چیزی نیست که بشود به آن استناد کرد و میزان تخطی از آن مورد بررسی قرار داد.