نام ندا نام خانوادگی نوری متولد 1360 تهران در 8 ماهگی به تب شدید و تشنج مبتلا شدم در 1 سالگی معالجه شدم اما به مرور زمان حرف زدن را فراموش کرده و با مشاهده ی این عکس العمل به پزشک مراجعه کردم در آن زمان متوجه شدند به علت این بیماری از شنوایی محروم شدم.
این امر باعث ناامیدی شدید پدر و مادرم شد با کمک پزشک به مجتمع ناشنوایان معرفی شدم (تا سن 6 سالگی به مراکز آموزشی رجوع می کردم و پس از 12 سال در مرکز باغچه بان تحصیل کردم .
در دوران ابتدایی به ریاضیات علاقه مند بودم و دوست داشتم در این رشته ادامه تحصیل بدهم ولی متأسفانه در باغچه بان تنها رشته فنی و حرفه ای وجود داشت و با گذشت زمان به گرافیک علاقه مند شدم در هنرستان تحصیلاتم را در رشته گرافیک را با موفقیت به پایان رساندم.
سال 80 در رشته ی گرافیک وارد دانشگاه شدم.
در دانشگاه با دانشجویان همراه شدم که شرایطی مثل من را داشتن به یاد دوران هنرستان افتادم و ما همگی سعی می کنیم در رشته گرافیک به تحصیلات ادامه دهیم و موفق شویم.
نام هدا نام خانوادگی یعقوب پور متولد 1362 تهران در 9 ماهگی به دلیل عکس العملی غیر طبیعی متوجه مشکل شنوایی در من شدند و مرکزی به نام باغچه بان آموزش دیدم.
در سن 7 سالگی در دبستان نیمروز تحصیل را آغاز کردم هر سال را با موفقیت به پایان می رساندم از آغاز راه تا کنون با پشتیبانی پدر و مادر مشکلات را پشت سر گذاشتم و با هر موفقیت امید در دل هر سهی ما رشد می کرد و شادی در چشمهای پدر و مادر موج می زد (امکانات آموزشی زیادی در منزل در اختیار من بود) در سال 1380 موفق به اخذ مدرک دیپلم شدم و در رشته گرافیک به آموزشگاه فنی دختران تهران راه یافتم و به تلاش یک از عمر پدر و مادر پاسخ دادم ولی تاسف ما در این است که افرادی درست با شرایط ما در خارج از کشور هستند که با امکانات رفاهی و آموزشی کامل به راحتی تمامی مراحل را طی می کنند و افرادی با شرایط ما هم در کشور خودمان هستند که به دلیل برخوردار نبودن امکانات و رسیدگی نشدن به آنها از پیشرفت در زندگی آنها جلوگیری شده (ما همچنان با توکل به پروردگار و پشتیبانی پدر و مادر برای موفقیت و ادامه تحصیل بیشتر تلاش می کنیم.
نام سمیرا نام خانوادگی خلج متولد 1361 تهران علت ناشنوا بودن من به خاطر ازدواج فامیلی پدر و مادرم است 5 سالگی به آمادگی و کلاسهای گفتاردرمانی رجوع کردم و بعد از طی این مرحله در مدرسه نیمروز نمونه مردمی تحصیل را آغاز کردم.
از کودکی به هنر و ورزش علاقه خاصی داشتم در آمادگی با فاطمه بصیری آشنا شدم و در سوم ابتدایی هم با هدا یعقوب پور آشنا شدم که تا این زمان همچنان در کنار هم و همراه هم هستیم و در یک گروه همکاری می کنیم.
پدر و مادرم همواره امیدوار و پشتیبان من بودند و هر خواسته ی من را جواب مثبت می دادند.
علاقهی شخصی من در رشته ی علوم تجربی و مامایی خلاصه می شد ولی به این دلیل که ناشنوایان تنها در رشته ی هنر می توانند شرکت کنند.
وارد هنرستان شدم و در رشته های مختلف ورزشی فعالیت خود را شروع کردم.
در خانواده من به عنوان یک فرد هنرمند و ورزشکار شناخته شدم و ورزش را در کنار هنر ادامه خواهم داد زیرا ورزش هم یک هنر است.
تمامی مراحل را با موفقیت گذراندم و در سال 80 پس از اخذ دیپلم گرافیک وارد دانشگاه شدم.
در حیطه ی ورزش هم اکنون عضو تیم والیبال هستم و فعالیت می کنم تا کنون در چند نمایشگاه گروهی شرکت کردم و اکنون در سال 1383 فارغ التحصیل رشته گرافیک شدم و به تحصیلات خود ادامه خواهم داد.
نام شهناز نام خانوادگی شعبانی متولد 1355 تهران خانواده من در 4 ماهگی متوجه شدند که من در امر شنیدم مشکل دارم و این باعث نگرانی شدید از آیندهی من در آنها شد.
من با وابستگی شدید به پدرم در حال رشد بودم.
در سال 1362 تا 1377 در مدرسه نیمروز آغاز به تحصیل کردم.
سپس بعد از کنکور برای چندمین بار در کنکور شرکت کردم و در سال 1380 در آموزشگاه فنی دختران تهران در رشته گرافیک به تحصیلم ادامه دادم.
در سال 1379 از محبت پدر محروم شدم از این تأسف می خورم که ای کاش پدرم موفقیت مرا می دید زیرا پدرم در دوران ناامیدی راهنمای من بود و دوست داشتم که می دید که به موفقیت رسیدم در خانواده ما غیر از من برادرم هم دارای مشکل شنوایی است او کارمند شهرداری است (خوشحالم از اینکه شخصیتی به نام جبار باغچهبان بام برای اولین با زبان اشاره ی مخصوص ناشنوایان را به وجود آورد و ما در زمان حال می توانیم از ثمرهی زحمات او استفاده کنیم) اکنون در سال 1383 فارغ التحصیل در رشته گرافیک شدم و برای ادامه تحصیل تلاش خواهم کرد.
به خاطر زحمات بیش از حد پدر و مادرم که برای به اینجا رسیدن من کشیده اند از آنها تشکر می کنم و خدا را شکر می کنم که در لحظه لحظه زندگی مرا همراهی کرده.
نام فاطمه نام خانوادگی بصیری متولد 1360 – تهران در دوران 4 ماهگی به مدت 5 ماه به بیماری آبث مبتلا شدم و طی عمل جراحی از شنیدن محروم شدم که این حادثه باعث شد پدر و مادرم قطع امید کنند آنها نگرانم تحصیلات و پیشرفت من بودند.
با کمک یکی از بستگان به آموزش پرورش معرفی شدم و در سن 6 سالگی در مرکز باغچه بان آموزش دیدم.
از همان دوران به نقاشی علاقه داشتم نقاشیهایم بالاتر از حد همکلاسیهایم بود و با گذشت سالها در نقاشی پیشرفت کردم و بعد از گذراندن دوران ابتدایی به طراحی پیشرفته پرداختم.
در دوران راهنمایی در مسابقات نقاشی و کارهای دستی همچنانی شاگردان شنوا شرکت کردم و همواره رتبه ی اول را به خود اختصاص دادم در دوره ی هنرستان رشته ی گرافیک را انتخاب کردم و در نمایشگاه هنر نقاشی رنگ روغن رتبه ی دوم را گرفتم بعد از گذراندن تحصیلات متوسط در همان سال یعنی 1380 در آموزشگاه فنی دختران تهران در رشته ی گرافیک به تحصیلم ادامه دادم علاقه و استعداد من به نقاشی در گرافیک ادامه پیدا کرد و دوران دانشگاه را همپای دانشجوان شنوا طی کردم و در این راه سختی های فراوانی داشتم و سعی خواهم کرد تحصیلاتم را ادامه دادم و در کارهای گرافیکی (تصویرسازی و گرافیک رایانه و نقاشی) و در زمینه های هنر فعالیت داشته باشم.
«ز اندیشه برای خود رهی یافته ام نقش دگری را به راه انداخته ام» «ز چشم برای دیدن چهره دوست با دست هنر آینه ای ساخته ام» «جبار باغچه بان» معنی زیبایی در طبیعت «پدیده ها، مناظر، اصوات، بوها، مزه ها را می توان به دو دسته طبیعی و مصنوعی تقسیم کرد.
این تقسیم بندی اهمیت بسیار دارد.
فرق میان آن دو از لحاظ تماشاگر نتیجه تفاوت نیتی است که در بوجود آوردن آن پدیده ها به کار رفته است.
نیتی را که موجب ظهور پدیده های و طبیعی شده است به آسانی نمی توان مورد انتقاد و بازخواست قرار داد، زیرا هم شما خوانندهی عزیز خود جزئی از آن هستید.
شاید بتوان تصور آنرا کرد که گل کوزه گری به شیوه کار کوزه گر اعتراض کند، زیرا کوزه گر آفریننده آن گل نیست.
لیکن از آنجایی که آفریننده جهان هم کوزه گر و هم گل را هستی بخشیده است هیچیک از آندو مجاز نیست دیگری را به باد عیب جویی گیرد.
تنها در لحظاتی استثنایی که بشر سرمست از باده خودپسندی می گردد آرزو می کند که دستگاه طبیعت غیر از آنچه هست باشد.
مثل هنگامی که درک آودورست به اسبهای تندر پابرجا خیره شد و به خود گفت: به خاطر شخص وی اسب ها با چه وقاری در آسمان انباشته شده اند!
اما کاش یک تکه از آنها به خصوص آن تکه ابر بزرگ و تیره، اندکی دورتر به سمت چپ قرار می گرفت تا بر هیمنه آن منظره افزوده شود» و بدین نیت حرکتی به خود می دهد که فوراً قطعه ابر تیره به جنبش درمی آید و در محل تعیین شده موضعه می گیرد.
در آن لحظه خدایان با تمایل هرچه بیشتر تصویر به سر گذاشتن را کرده بودند، نویسنده آن کتاب با کمال مهارت خواننده را برای پذیرفتن این وهم آماده می سازد که شاید در طول عمری دراز فقط یک بار امکان آن رود که کوزه گر خود را تسلیم احساس عجزآمیز گل کوزه گری به شکل پذیری سازد، و یا گل جرأت کند که دست سازنده خود را مورد انتقاد قرار دهد.
بر و درخت بر اثر نوایی به وجود آمده اند که به کلی با قوایی که در ساختن کلیسا باینری به کار رفته است تفاوت دارند.
نیروهایی که درخت به درختی درآورده اند همچنین سئوال خلقت موجودی اند که آن درخت را تماشا می کند.
اما نیرویی که میز را ساخته است دیگر چنین مسئولیتی را ندارد.
چگونگی نیت آدمی در هنگام طرح کردن و ساختن یک میز بسیار پیچیده و شگفت انگیز است.
همچنین است تأثیر طبیعت بر حواس افراد بشر هنگامی که ایشان آن درخت را که بعداً به میز تبدیل می شود تماشا می کنند، با مورد استعمالش قرار می دهند.
حقیقت اصلی این است که بشر بدون آنکه نخست درخت را تجربه کرده باشد قادر به ساختن میز نمی بوده است.
درخت به همان نحو وابسته به وجود آدمی و در عین حال وابسته به آن انگاره آفرینشی است که آدمی نیز جزئی از آن است که دو سیاره در منظومه شمسی.
اگر نپتون یارای آن داشت که وزن و سرعت زحل را مورد اعتراض قرار دهد، تا تغییری در آنها بوجود آورد، تعادل دقیق کل منظومه شمسی بر هم می ریخت و در حالت انطباق مجددی که به ضرورت پیش می آمد، خود نپتون است که زحل در مقام زحلی است و بشر صرفاً از آنرو بشر است که درخت است.
اگر قرار بود که آن قطعه بر تندر برای خوش آیند طبع هوسباز درک ما به طرف چپ تغییر مکان دهد، خدا خود می داند که چه دگرگونیهای مدهشی می بایست در سراسر عالم هستی به وقوع پیوندد» (ارک نیوتن – معنی زیبایی ص 37-39) «ولی اگر پدیده های طبیعی نه قابل عیبجویی باشند و نه قابل تغییر (زیرا چنان وابسته به یکدیگرند که کوچکترین تصرفی در آنها تعادل دقیق و متوازنشان را یکسره به هم می ریزد)، اینقدر هست که می توان آنها را با سکون خاطر مورد بررسی قرار داد.
طبیعت می تواند چون مجموعه ای از پدیده ها توصیف و اندازه گیری شود و یا به عنوان دستگاه سازنده پدیده ها مورد انواع آزمونها قرار گیرد.
این قلمرو شخص دانشمند است.
وی می تواند دانه بلوط و درخت بلوط را اندازه گیری کند و شرح دهد که بر اثر چه فعل و انفعالاتی دانه بلوط تبدیل به درخت بلوط شود.
بدین طریق دانشمند مقدار زیادی مصالح سودمند در اختیار طبیعت شناس می گذارد و به عبارت دیگر کارش دانشمند در پی واقعیات باید درآمدی باشد برای جستجو به دنبال ارزشها.
در حقیقت از همان آغاز زمان که بشر دریافت زندگی در عین حال که به سرکردنی و فوت بردنی است، بررسی کردنی و دریافتنی نیز هست.
راسکین عقیده داشت که چون تجربه از جهان هستی به منزله ماده خام در دست هنرمند است، پس پیش از هرگونه پژوهشی در ماهیت انواع هنرها باید تا حدی به بررسی و بازشناختن جهان هستی پرداخت.
ناظری که دانش و بردباری لازم برای بررسی و تخمین خاصیت زمین جهت بادهای موضعی، مقدار بارش، تغییرات درجه حرارت، طول مدت تابش خورشید (که هرکدام از این عوامل نیز نتیجه سلسله علت های پابرجای دیگرند) داشته باشند.
ناظری که بتواند از معلومات میزان و مسیر نمو مثلاً دانه بلوط را استنباط کند، که بتواند احتمالات خسارت رعد و برق و زمین لرزه و آفات را بر آن درخت پیش بینی کند، یا به حساب عواملی چند چون مجاورت درختان بلوط یکدیگر که آنرا از باد و باران محفوظ یا از تابش نور خورشید محروم می دارند.
دقیقاً رسیدگی کند: چنین فردی می توان در همان لحظه که دانه بلوط نخستین جوانه بلوط خود را ظاهر می سازد و شکل و خصوصیات آن درخت را چنانکه پس از گذشت مدت زمانی، مثلاً، پنجاه سال، تحقق خواهد یافت، به طور تقریب تبیین سازد.
آنچه در باره دانه بلوط گفته شد عیناً به همان نحو در مورد هر لکه ابر، هر تیغه علف، پر بال حشره و پر پست و بلند کره خاکی – دیگر ذکری از حکیم جهان بین به میان نمی آوریم – صدف می کند.
نتیجه نهایی تبعیت از قانون، پیدایش همشکلی است یکی از قوانین طبیعی را مجزا و دیگری و بقیه را ملغی می سازید.
اگر کسی شک داشته باشد که حتی در پس بی نظمترین قطعات موجود در طبیعت یک نوع نظم و برقراری وجود دارد، کافی است او را وادار کنیم که در این قطعات دست ببرد و شکل آنها را بر هم بزند تا نتیجه آنرا به چشم ببیند.
مثلاً ساقه تمشک جنگلی را که همیشه برروی زمین خزیده است به طور عمودی بر دیوار سوار کند یا معدن سنگی را که بر سراشیب تپه ای جای گرفته است منفجر سازد.
بی درنگ چشمش احساس ناراحتی می کند، زیرا چیزی را که فاقد و انگاره ای را به هم ریخته در طبیعت می یابد.
برگ های تمشک جنگلی که با کمال دقت خود را به طرزی مرتب کرده بودند که از نور آفتاب برخوردار شوند اکنون آشفته شده اند و دست کم یک هفته طول می کشد که تا آنها بتوانند نظمی در میان خود برقرار سازند.
انحنای پشته که حاصل گذشت قرنها بوده است، شکل ثابت خود را از دست می دهد و ترسیم اینگونه اخلالگریها در ضابطه های طبیعت اقلا قرنی به طول می انجامد.» (اریک نیوتن معنی زیبایی ص 39-43 و 49) «علم انسان و ریاضیات می تواند دری به سوی جنگل انبوه طبیعت بگشاید.
لیکن به محض آنکه قدم از درگاه فراتر نهیم باید به کمک شهود راه خود از میان انبوه جنگل پیدا کنیم.
دانشمند می تواند کره و شش گوش و مارپیچ لگاریتمی را تفسیر کند.
علت پیدایش حباب و تشکیل کندوی عسل و جلد حلزون را بیان کند.
وی می توان خاطرنشان سازد که طبیعت تمایل خاصی به تولید صورتهای کروی و گرد دارد.
آنهم به موجب قانون «حداقل مساحت گنجایش» اگر مثلاً روش «مشاهده در احوال جماعات» بتوانند آشکار سازد.
(و به گمان من می تواند) که به موجب موافقت طور قائم و درست در نقطه مرکزیش بر ساقه ای متصل شده باشد، و یا اینکه برگ باقالای مصری به چشم آدمی جذابتراز برگ لادن می نماید، در آن حال با اطمینان خاطر می توان استنباط کرد که با شادی عوامل دیگر تأثیر متقابل در قانون طبیعی بر یکدیگر آسانتر از عمل یک قانون تنها «زیبایی» را به وجود می آورد و به همین نسبت تاثیر به قانون، آفرینش زیبایی را باز هم به نحو کاملتری انجام می دهد، و همچنین رو به رو به بالا تا جایی که بر اثر کثرت قوانین دست در کار، انگاره زیبایی با اندازهی پیچیده می شود که آدمی در درک آن عاجز می ماند.
آنگاه با به بار آوردن هوس عصبانی کننده گیاه جعفری و انواعش به پذیرفتن آن همه پیچ و تاب، می توان این تبصره را نیز قائل شد که: قوانین آفریننده زیبایی باید با یکدیگر تعادل نسبتاً یکسانی داشته باشند.
در واقع هنگامی که یک قانون نیروی فائق را در دست داشته باشد و قوانین دیگر را بی اثر بگذارد، حاصل آفرینش چیزی ناهنجار و دلازار خواهد بود.
در طبیعت باید معیاری از نافرمانی ظاهر در میان فرمانبرداری متداول (از قوانین طبیعی) به وقوع بپیوندد، یا روشنتر بگوییم مخلوطی از نافهمیدنی بر فهمیدنی، و شگفتی بر آنچه مأنوس و عادی است افزوده گردد.
شهود با بینش کلی در کار همیشگی خود به ارزش یابیهای زیباپرستانه باید گاهی نیز دچار بهت و شگفتی شود ورنه از یکنواختی ملول می شود و حساسیت خود را از دست می دهد.
از این رو لازم است که در میان گل رخها گاهی گل ثعلبی نیز خودنمایی کند، یعنی گلی که انگاره اش برای ادراک آدمی اندکی مشکل تر است همچنین ممکن است عناصری مأنوس و شگفت آور در موجودی جمع آید تا تعادلی شایسته در حد فاصل «قشنگ» که به اندازه کافی شگفت انگیز نیست، و «عجیب» که بیش از اندازه شگفت انگیز است، بوجود آورد.
(اریک نیوتن معنی زیبایی ص 50-55) اشاره ای به روانشناسی انسانی و جهان بینی هنری و علمی: انسان جزئی از این هستی عظیم است و در رابطهی با آن، انسان و طبیعت، همواره در یکدیگر نفوذ می کنند.
ارگانیسم (بدن) انسان در آغاز کار تجهیزاتی ساده دارد و در برابر طبیعت عکسالعملهایی دارد.
تصادم ارکانیزم و محیط.
سبب تغییر هر دو می شود.
محیط با عمل انسانی تغییری می کند و انسان از تأثیر محیط حالات جدیدی می یابد.
شعور یا شناخت با آگاهی نتیجهی این روابط تازه است.
از برخورد دو عامل ناآگاه: «طبیعت و ارگانیسم» آگاهی طلوع می کند.
شعور یا شناخت، دو مرحله دارد: حسی و منطقی: در مرحله شناخت حسی، اشیاء – انگیزه های محیطی – از طریق حواس در ارگانیسم تأثیر می گذارند.
تأثیر انگیزه ها در مغز به صورت احساس و سپس به صورت ادراک درمی یابد و انسان به یک آگاهی جزئی می رسد.
در مرحله شناخت منطقی، تصاویر جزئی و تصاویر ذهنی با یکدیگر سنجیده میشوند و عناصر اصلی آن بررسی می گردند و در نتیجه ادراک جزئی، تعمیم می یابد و این تصویر کلی، مفهوم نامیده می شود.
هر شناختی دارای دو عنصر ادراکی و عاطفی است: البته شناخت حسی، به مراتب بیشتر از شناخت منطقی با عواطف آمیخته است.
چون انسان با جزئیات زندگی می کند.
شناخت عاطفی، ما را به شناخت هنری می رساند و شناخت ادراکی شناخت علمی را می سازد و دانشمند به یک بینش کلی و طرز تفکر، تکیه دارد، که آنرا فلسفه می نامند.
هنرمند بیشتر کیفیات را درنظر می گیرد و کمیت را فراموش می کند و دانشمند تجربه را از کیفیات و حالات جدا می کند هنر نوعی شناخت واقعیت است از طریق تجربه به اتکای یک فلسفه.
با تأکید بر کیفیت.
زیبایی حقیقت است حقیقت زیباست این است آنچه تو در زمین می دانی و باید بدانی.
«جان کیتس» - شاعر.
عوامل سازندهی شخصیت انسان، جسم زنده و محیط زندگی است.
اختلاف شخصیتها را باید در این دو جست و جو کرد و ارگانیسم, خود محکوم محیط زندگی است.
عوامل محیطی دو گونه اند: عوامل طبیعی و عوامل اجتماعی.
عامل اصیل، محیط اجتماعی است، این محیط اجتماعی است که ارگانیسم را شکل می دهد و راکد یا بارور می سازد» (استادودرس – آفرینش هنری – ص 40-45) «انسان اولیه در جنگلهای سبز، گله وار زندگی می کرد و هنوز شعور و تولیدی نداشت.
هنوز به ابزار و به تکلم و به هنر و به خط و تمدنی راه نیافته بود.
ولی در رابطه با طبیعت به شناختهایی رسیده بود و در جریان زندگی به تولید رو آورد و در رابطه با ابزار و همراه کارش، به روابط و قراردادهایی رسید، که با این همه هماهنگ بود.
این عمل بود که در انسان نظر و فکر را پرورید و این تولید بود که به انسان شکل داد و البته این انسان شکل گرفته بود که بر تولید و ابزارش هم اثر گذاشت.
این سؤال پیش می آید که چه عاملی انسان را به تولید وادار ساخت؟
شاید رابطهی انسان با طبیعت و تضاد انسان با طبیعت بتواند جواب این سؤال باشد ولی همان رابطه بین حیوانات و طبیعت هم وجود داشته، ولی آنها هیچ گاه از سطح مصرف بالاتر نیامدند و به حد تولید نرسیدند.
پس خصوصیتی در انسان وجود دارد که نتیجهی آن این است که به حد تولید رسیده.
نتیجه می گیریم همه عوامل بر دستگاهی اثر می گذارد و در برابر آن عکس العمل نشان داده می شود و از آن تجربه ها و تصورها و تصدیق ها نتیجه می دهد که اینها دام بر دستگاه دیگری تأثیر می گذارد و آنرا به نقد و سنجش وامیدارد که این دستگاه همان عقل است و دستگاه قبلی فکر است.
پس آن خصوصیت ترکیبی از غریزه – حواس – خیال – فکر و عقل است که این ترکیب اساس آزادی و خودآگاهی انسان است و نیاز آفرین و زمینه ساز تولید و رابطه اجتماعی است.
هنر در اینجا راه شناخت نیست بلکه راه بیان شناخت است.» (استادودرس – مروری بر این تحلیل – ص 55-61) «زیبایی هم در چشمهای ماست و هم در روح و در تعادل روانی ماست.
زیبایی در طبیعت هم است.
«تفاوت احساسها مربوط به تفاوت رابطه هاست.
زیبایی در رابطه انسان و اجتماع هم است» (استادودرس – مفاهیم اجمال زیبایی – ص 102) زبان هنر: «هنر و علم همچون دری هستند که از طبیعت به سوی دنیای انسانی گشوده شده اند.
طبیعت از در علم وارد دنیای انسانی می شود و انسان هم از در هنر وارد طبیعت می گردد و آنجاست که به هستی خود پی برده و طبیعت را می در خویش می نامد».
«میخاییل پریشون در کتاب آیینهی انسان» استادودرس – زبان هنر- ص 125) ابتدا باید دانست که: فرم: فرم چیزی نیست جز به کار بردن انواع خطوط و تبدیل کردن این خطوط به سطوح مختلف که شکل اصلی آن را فرم تشکیل می دهد و به کمک همین فرمها و سطحها که اضافه کردن رنگ مناسب به آن می توان تصویری زیبا را به وجود آورد.........
و اساس کاری این بوده است.
در عین حال که ترکیب و جذابیت صوری و ایستایی و .........
را داشته باشد و بعد از اتودهای متعدد و بهترین و کاملترین طرح انتخاب شد.
نکته دیگر آنکه تمامی عناصر تشکیل دهنده هر ترکیب فرمهای انتزاعی از بدن انسان است که تا حد امکان سعی شده فرمها ساده و گویا باشد و از پرداختن به جزئیات و ریزه کاریها در طرحها خودداری شود.
اجزای کار طوری کنار هم قرار گرفته شده که هماهنگی و هارمنی بین آنها حفظ شود و چشم در تمامی فضای کار چرخش داشته باشد و فقط به یک قسمت متمرکز نباشد.
موضوع ابتدایی روی صندلی بود که در این مدل بیشتر به جنبه ی مصرفی آن توجه کردیم تا به جنبه ی تزئینی آن ولی به پیشنهاد و استاد اعضای دیگری به این طرح اضافه کردیم مثل دیوار و برای ارتباط بین اعضا و پیچیده کردن طرح عضو انسان را هم به آن اضافه کردیم و این باعث شد که طرح از سادگی زیاد رهایی یابد و برای طراحی فیگورها از خطوط محیطی استفاده شد که ابتدای روی این خطوط مطالعه ی دقیق شد.
حالات فیگورها از بین اتودهای کشیده انتخاب شد و سعی شده که این حالات نمادی از زبان و اشارهی ناشنوایان باشد که هرکدام از حالات علاوه بر بیان حرکتی خاص احساسهایی را هم القا می کنند مثلاً در طرح فیگوری از انسان نشسته احساس سکون و آرامش و طرحی از فیگور ایستاده احساسی از ایستایی و مقاومت دیده می شود که اولین جرقه های انتخاب این موضوع پس از سرگردانیهای زیاد بالاخره در کتابخانه به کمک دیدن تصاویر کتاب به وجود آمد و ابتکارها و پیشنهادها کمکم در اواسط کار توسط تکتک اعضاء گروه صورت میگیرد و این باعث پیش روی در کار می شد.
مراحل کار: ابتدا بعد از مرحله انتخاب طرحها نیاز به اتود رنگی بود که برای هر کار سه اتود رنگی را درنظر گرفتیم و از آن سه اتود یک اتود و برای هر کار انتخاب شد.
برای حجمهای مورد نظر باید اتود و حجمی می زدیم که برای این کار از یونولیت استفاده کردیم و بعد از ساخت حجمها آنها را برای اجرا آماده کردیم بعد از اینکه حجمها و رنگشان مورد تأئید قرار گرفت و متریال مورد نظر را به طرح اجرایی منتقل کردیم.
گزارش کار: ماکت گرافیک محیطی انجام شده به روی تخته چوب سه لا به اندازه 70×100 قرار دارد.
برای هر فضای خاص، اندازه هایی در نظر گرفته شده.
در تجربه اول، برای قسمتهای حوضچه ها، ابتدا از گچ استفاده شد که از کیفیت کار کاسته می شد.
برای تجربهی دوم از «یونولیت» استفاده کردیم.
برای تشابه ماکت با فضای واقعی در قسمت حوضچه های روی یونولیت گچ ریخته و برای قسمت کنار حوضچه ها با گچ و سیمان بکار رفت تا رنگ تیره و گرمی بدست بیاید و متناسب با کاربرد این قسمت کنار حوضچه ها گچ و سیمان بکار رفت تا رنگ تیره و گرمی به دست بیاید و متناسب با کاربرد این قسمت باشد.
برای استحکام بیشتر و جلوگیری از ترک خوردگی در تمامی محیط از چسب چوب استفاده شد.
(تصویر مربوط به شماره 1) در این ماکت سه فضای رفت و آمد (کنار حوضچه ها) در کنار 4 حوضچه دیده می شود.
این دو قسمت دارای کنتراست از لحاظ رنگ و طرح هستند.
و هرکدام از این روشها معرف آن فضای خاص است: کاشیهای حوضچه ها دارای رنگهای سرد است و انتخاب این رنگها به دلیل تناسب با محل قرارگیری آب و انعکاس نور مناسب با این محل است.
طرح کاشیهای بکار رفته به شکل صلیب شکسته است.
کاشیها به شکل مربع و در ابعاد 2×2 هستند.
(تصویر مربوط به شماره 2) کاشیها در محل کنار حوضچه ها دارای فرمهای شکسته و به صورت مارپیچ است.
این محل برای تضاد با حوضچه ها دارای رنگهای گرم است.
یکبار دیگر روی این قسمتها از سیمان و گچ استفاده شده تا سطحی یکدست و صاف به دست بیاید.
پس از خشک شدن سطح به دست آمده دارای رنگی روشن بود برای تیرگی آن از اسپری براق کننده استفاده شد.
(تصویر مربوط به شماره 3) فضای حوضچه ها و کنار حوضچه ها در سطحی بالاتر از قسمت ورودی پارک وجود دارد.
برای ارتباط بین این دو قسمت در محل کنار حوضچه ها پله هایی قرار داده شده.
تعداد پله ها در هر قسمت 5 عدد بوده.
به اندازه های Cm1 فاصله دارند.
مواد تشکیل دهندهی پله ها یونولیت است.
برای دقیق شدن اندازه ها در آخر آنها را سمباده کشیده شد.
پلکسی گلاس های کار شده در ماکت به ضخامت 2 میلی متر است.
برای طرح فیگور انسان روی پلکسی گلاس، طرح را روی کاربون گذاشته و روی کاغذ پشت پلکسی گلاس پیاده کردیم.
پس از رنگ آمیزی و به دست آمدن طرح روی پلکسی گلاس کاغذ را از پشت آن جدا کردیم.
از رنگ ویترا برای رنگ آمیزی استفاده شده.
خطوط محیطی فیگورها با خمیر ویترا کار شده و این امر به دلیل مشخص تر شدن حالت فیگور می باشد.
برای پیاده کردن رنگ از قلموی وینزور نرم و گرد استفاده شد.
در ضمن پلکسی گلاس اولیه به صورت یک تیکه و در ابعاد بزرگ بوده که برای هر فضای لازم، قسمت خاصی درنظر گرفته شده.
تمامی برشها توسط اره صورت گرفت و لبه های آن سمباده کشیده شده ولی به دلیل خطرناک بودن در طرح اجرایی، در ماکت از شلنگ لاستیکی برش داده شده استفاده شد که در طرح اجرایی به صورت میله ی آهنی پیشنهاد داده می شود.
از خمیر ویترا برای خطوط محیطی فیگورها به رنگ سفید و برای حالت موجهای آب از رنگ آبی استفاده شده.
رنگهای بکار رفته روی این طرحها برای هماهنگی با آب انتخاب شده است.
(تصویر مربوط به شماره 4) در قسمت تحتانی فضای کنار حوضچه ها در ابتدا از «یونولیت» برای فیگورها استفاده شد که فیگورها برجسته بودند و برای استحکام یونولیت روی آنرا چسب چوب زده شد و برای مشخص شدن حالت روی آنرا مقوای فابرینانوی رنگ شده توسط گوآش بکار برده ایم، اما این طرح با فضای کلی هماهنگ نبود.
(تصویر مربوط به شماره 5) با مشورت استاد مربوطه تصمیم گرفته شد که از همان پلکسی گلاس استفاده شود تا با کل ماکت همانگ باشد.
بنابراین خطوط محیطی سرفیگورهای بخش کنار حوضچه ها را توسط اره برش دادیم که عرض هر تنه Cm5 و با فاصله ای Cm1 در دو قسمت عقب و جلو کار شده تا به کار حجم و زیبایی بخش و از سطحی بودن کار جلوگیری کند.
این فاصلهی Cm1 یونولیت قرارداده شده و پلکسی گلاس توسط چسب چوب به یونولیت چسبیده است.
در بخش تحتانی و دو گوشهی ماکت پلکسی گلاسهای موجدار بکار رفته که این طرح موجدار امکان پذیر نبود، غیر از استفاده کردن از فایبرگلاس که در ابتدا پلکسی گلاس را حرارت داده و ذوب کرده و آنرا روی فایبرگلاس کذاشته تا قالب گیری شود و حالت دلخواه را بگیرد.
در این قسمت پلکسی گلاس مستطیل شکل را از قطر برش داده و هرکدام را پس از حالت دادن در دو گوشهی ماکت استفاده شد.
طرح پلکسی گلاس موجدار در ابتدای کار، پس از حالت دادن، روی کاغذ پشت پلکسی گلاس توسط کاربون پیاده کرده ولی کار مشکل و طاقت فرسایی بود.
برای تجربهی دوم ابتدا طرح را پیاده کرده و کاغذ را پشت پلکسی گلاس را جدا کرده و پس از ذوب شدن و حالت دادن، دوباره آنرا چسبانده و طرح را روی پلکسی گلاس با شیشه های خورده شده پیاده کردیم.(تصویر مربوط شماره 6) شیشه های خورد شدهی این طرح از شیشه یک تیکه بوده که توسط چکش خورد شد.
برای جلوگیری از پرتاب شدن شیشه خورده ها روی آنرا پارچه انداخته و خورد کردیم.
ضخامت شیشه ها به کلفتی 5 میلی متر است.
شیشه خوردها را درون رنگهای جداگانه ویترای خالص انداخته و آنها را روی توری انداخته تا زودتر حشک شوند و بعد از آن بنا به طرح روی پلکسی گلاس کار شده.
(تصویر مربوط به 7 و 8) صندلیهای کار شده با ماکتی از انسان روی اسفنج انجام شده صورت اولیهی اسفنج یک مکعب بوده که به تدریج به صورت صندلی با هیبتی از انسان درآورده ایم.
در انتها با اسفنجی دیگر آنرا صیقلی داده ایم.
برای استحکام و مقاومت بیشتر روی آنرا لایه ای از چسب چوب کشیده.
برای رنگ امیزی صندلیها از رنگهای گرم گوآش استفاده شده.
و کناره های صندلی دارای رنگهای مکمل هستند تا به زیبایی کار بیافزایند.
در قسمت سرصندلیها از یک توپ در نماد سر انسان استفاده شده.
این قسمت در طرح اجرایی به صورت حباب لامپ می باشد.
برای نشان دادن این موضوع آنرا به رنگ آبی روشن و رنگ مهتاب درآورده ایم تا به راحتی حباب لامپ را القا کند.
صندلیها به اندازهی 4 نفر ظرفیت دارند.
1 لامپ به صورت مشترک برای تمامی مدل قرار گرفته تا به کار زیبایی ببخشد و طرح در عین سادگی باشد.
در انتها از اسپری براق کننده استفاده شده.
(تصویر مربوط به 9) در داخل حوضچه ها از کره هایی به جنس پارافین استفاده کردیم.
این کره ها در طرح اجرایی به صورت آبنما هستند.
برای ساخت کره ها از توپهای پینگ پنگ استفاده شده.
داخل توپ را با روغن چرب کرده ایم.
شیشه های خورد شدهی رتگی را داخل آن ریختیم.
سپس پارافین ذوب شده را بعد از کمی خنک شدن داخل توپ ریخته.
وقتی پارافین خود را گرفته و کاملاً سرد شد توپ را برش داده و پارافین را از توپ جدا کرده.