دانلود مقاله ایران در آینه جشن های باستان

Word 69 KB 23558 17
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه:
    روزی که معلم موضوعاتی داد و گفت باید تحقیقی ارائه دهید من با توجه به علاقه به ایران عزیز، وطنم، بر آن شرح تا در این رابطه مقاله ای جمع آوری کنم پس گشتم و مطالبی در این باره یافتم که تا حدودی توانست به سوال های درون ذهنم پاسخی دهد و نیز اطلاعات خودم را افزایش دهد.


    همچنین جا دارد از دبیر محترممان استاد کاظمی تشکر کنم که دریچه ای به روی تحقیق و پژوهش در ذهن ما باز کردند.


    تحقیقی که اکنون پیش روی شماست مطالبی است در مورد جشن های ایران باستان البته بیشتر سعی بر آن شد تا افکار و عقاید مردم و آداب و رسوم آنان توضیح داده شود و همچنین راجع پیرایش جشن ها و نیز مراسمی که در آن انجام می شده و انگیزه های آنان.


    جشن های سالیانه عهد ساسانیان عموما دارای صورت دهقانی و روستایی بوده و در اصل با امور کشاورزی بستگی داشته است.

    چون این رسمی ساسانیان این اعیاد را پذیرفته بود، هنگام جشن از یک طرف دیگر تشریفات و اعمال خاصی انجام می شد.

    مبدا این اعمال اخیر، اعتقاد به سحر و جادو بوده، اما رفته رفته مبدل به مراسم عادی گشته، تفریحات عامه نیز از هر قبیل در آن وارد شده بود.

    چنان که رسم عوام الناس است و محققان رسوم عامیانه عامل به خوبی از آن اطلاع دارند، اکثر این جشن های سالیانه را مردمان با یکی از حوادث تاریخ داستانی مربوط می کرده اند.

    مثلا فلان عید را یادگار فلان واقعه می دانستند، که در عهد جمشید یا فریدون یا پهلوانی داستانی رخ داده بود.


    نسل زردشتیان دوازده ماه دارد، که هر یک را نام یکی از ایزدان بزرگ نهاده اند و ترتیب با آن ها از این قرار است:
    1- فروردین (فروشی ها) 7- مهر (میثر)
    2- اردوهشت (اش و هشت) 8- آبان («آب ها»آناهیتا)
    3- خورداد (هورتات) 9- آذر (آتر، آتش)
    4- تیر (تشتری) 10- دذو (خالق، اوهرمزد)
    5- امرداد (امرتات) 11- وهمن (وهومنه)
    6- شهریور (خشترویری) 12- اسپندارمند(اسپنت ارمیتی)
    ظاهرا در عید قدیم پیش از ساسانیان، سال از مهرماه شروع می شده و عید مهرگان که جشن پاییزی است، در آن اوقات اول سال به شمار می رفته است، اما از علائمی که در تقویم هست، می توان حدس زد، که در روزگار بعد، وقتی که آغاز سال را در ابتدای فصل بهار قرار دادند، یک سال با ماه دذو(ماه اوهرفرد) شروع شده است.


    تاریخ بعضی اعیاد، که بیرونی شرح داده است ما با حوادث طبیعی فصول مربوطه متضاد است و از این جا معلوم می شود چند قسم سال شماری متداول بوده و در حساب افزایش ایام زائده بی نظمی واقع می شده است.


    در میان اعیاد، آنکه بیشتر قبول عام داشت، چنان که امروز نیز دارد، نوروز بود که آن را نوگ روز می گفتند.

    این جشن در آغاز سال بود و در سال دینی بلافاصله بعد از عید فروردیگان می آمد.

    به موجب روایت دینکرد، هر پادشاهی در این روز فرخنده، رعیت ممالک خویش را قرین شادی و خرمی می کرد و در این عید کسانی که کار
    می کرده اند، دست از کار کشیده، به استراحت و شادمانی می پرداخته اند.

    نوروز عید بهاری است و آثاری از گموک، که جشن با عیان بابلیان بود، در آن باقی است در این روز قانیات های وصول شده را به حضور شاه عرضه می داشتند و شاه به عزل و نصب حکام می پرداخت و نیز در نوروز سکه نو می زدند و آتشکده ها را پاک و طاهر
    می کردند و امثال این...


    عید نوروز 6 روز متوالی دوام داشت و در این شش روز سلاطین ساسانی با رعام می دادند و نجبای بزرگ و اعضای خاندان خود را به ترتیب منظم می پذیرفتد که به حضار عیدی می دادند.

    روز ششم عید را سلاطین برای خود و محرومان جشن می گرفتند.(1)
    روز ششم فروردین(خورداد فروردین ماه) روز تولد و نیز به پیامبری رسیدن دشورزتشت است.

    این روز که نزد مقام زرتشتیان عزیز و محترم است، در هر منطقه با مراسم ویژه خود تا امروز برگزار می شود.


    در شهرلرکان، بیش از غروب آفتاب، همگی در«شاه ور هرام ایزد» گردهم می آمدند.

    هر کس زیباترین لباس خود را می پوشید.

    کودکان حتی لباس عید خود را نگه می داشتند، تا حد این روز، به تن کنند.

    با حضور موبد و اوستا خوانی، مراسم شروع می شد.

    بر سر سفره مقابل موبد، گل و شمشاد و عکس اشور زرتشت حتما وجود داشت.


    نقل و شیرینی می گرداندند، رئیس انجمن زرتشتیان، خیرمقدم و تبریک سال نو و جشن ششم فروردین را می گفت و پس از آن اجرائی سرودها و نمایش های سنتی و مذهبی، شعرخوانی و موسیقی و...

    در این جشن مسلمانان نیز می توانستند حضور پیدا کنند و پس از آن مراسم خیرات آش و سیرو و دید و بازدید یکدیگر.


    در شب جشن ششم فروردین که به نام شب«هوزه رو- havzaru» خوانده می شد، تمام زرتشتیان در آتشکده جمع می شدند.

    کوزه سبزی را که قبلا هر کس در آن چیزی انداخت بود، می آوردند و دختر نابالغی می نشست و به ترتیب، اشیا را از کوزه بیرون می آورد، حاضرین برای هر شی شعری می خواندند و صاحب شعر سی آن شعر را جواب نیت خود می گرفت.

    سپس ظرف مسی بزرگی را می آوردند و دستمال ابریشمی سبز رنگ بزرگی روی آن می گستراندند و هر کس که نیتش خوانده می شد، مخفیانه از زیر دستمال، پولی در ظرف می انداخت، کسی که مسئول گرداندن ظرف بود، این پول ها را به فقرا می داد، ولی از آن چه که معمولا کسی نبود که محتاج صدقه باشد، این پول صرف سفید کردن ظروف مسی آتشکده می شده.(1) فی الواقع در روز اول و روز ششم نوروز، همه قسم مراسم متداوله ملی ابرا می شد.

    در روز اول مردم صبح بسیار زود برخاسته به کنار نهرها و قنات ها رفته، شستشو می کردند و به یکدیگر آب می پاشیدند و شیرینی تعارف می کردند.

    صبح پیش از آن که کلامی ادا کنند، شکر می خوردند یا سه مرتبه عسل می لیسیدند.

    و برای حفظ بدن از ناخوشی ها و بدبختی ها روغن به تن می مالیدند و خود را با سه قطعه موم دود می دادند.(2) اما در کتاب جشن های آب درباره روز ششم فروردین نوشته اند: "روز ششم این ماه، نوروز بزرگ است که نزد ایرانیان عید بزرگی است و گویند خداوند در این روز از آفرینش جهان آسوده شد، زیرا این روز، آخر روزهای شش گانه است." در این روز خداوند مشتری را بیافرید و فرخنده ترین ساعت های آن روز با ساعات مشتری است.

    زرتشتیان می گویند که در این روز، زرتشت توفیق یافت با خداوند مناجات کند(همپرسه شود) و کی خسرو به آسمان در این عروج کرد.

    و در این روز برای ساکنان کره زمین سعادت را قسمت می کنند و از این جاست که ایرانیان این روز را روز اصل چاروز برات نام نهادند و اصحاب نیرنگ ها گفته کند که هر کس در بامداد این روز پیش از آنکه سخن گوید شکر بچشد و با روغن زیتون تن خود را چرب کند، در سراسر سال از انواع بلاها سالم و در امان خواهد ماند.

    ایرانیان می گویند: در بامداد این روز بر کوه هوشنگ شخصی صامت و خاموش دیده می شود که یک دستم مرو در دست داشته و ساعتی پیداست و سپس از نظر پنهان می شود و تا سال دیگر آشکار نمی گردد.

    بیان مطلب آن است که ابلیس تعیین برکت را از مردم زایل کرده بود به قسمی که هر اندازه خوردنی و آشامیدنی تناول می کردند، سیر نمی شدند.

    و نیز باد را نمی گذاشت بو زده که سبب روییدن اشجار شود و نزدیک شد که دنیا نابود گردد.

    پس جم به او خداوند راهنمایی او به قصد خانه ابلیس و پیروان او به سوی جنوب رفت(؟- به سوی شمال) و دیدگاهها در آنجا بماند(سیزده زمستان) تا این سفائله را برطرف کرد.

    آن گاه مردم از نوبه حاقت اعتدال و برکت و فراوانی رسیدند و از بلا رهایی یا متندوجم در این هنگام به دنیا بازگشت و در چنین روزی مانند آفتاب طالع شد و نور از او می تافت و مردم از طلوع دو آفتاب در یک روز شگفت بردند.

    در این روز هر چوبی که خشک شده بود سبز شد و مردم گفتند«روز نو» یعنی روزی نوین و هر کس از راه تبرک به این روز، در تشتی جو کاشت.

    سپس این رسم در میان ایرانیان پایدار ماند که روز نوروز در کنار خانه هفت نوع از غلات در هفت ظرف بکارند و از روییدن این غلات، خوبی و بدی زراعت و محصول سال را حدس بزنند.

    در این روز بود که جمشید به اشخاصی که حاضر بودند امر نمود و به آنان که غایب بودند نموشت که دخمه های کهنه را خراب کنند و دخمه های تازه ای بسازند.

    و این کار در ایران باقی ماند و خداوند را پسندید و پاداشی که ایزد تعالی جمشید را برای این کار داد- این بود که رعایای او را از پیری و بیماری و حسد و فنا و غم و مصایب دیگر حفظ کرده و هیچ جانوری در مدت پادشاهی جم نمرد تا اینکه خواهر زاده او پیدا شد و جم را بکشت و به کشور او چیره گشت.

    چون در دوران جم هیچ جانوری نمرد و به طوری رو به افزونی گذاشتند که فراخنای زمین با همه پهنایی که داشت بدل به تنگنا شد، خداوند آن گاه زمین را سه برابر آن چه بود، بزرگ کرد و ایشان را امر نمود که با آب غسل نمایند تا از هر گناهی پاک شوند و در هر سال برای این که آفات را از ایشان دور کند این کار را تکرار نمایند.

    نیز گفته اند سبب این که ایرانیان در این روز غسل می کنند این است که این روز به«هروزا» که فرشته آب است تعلق دارد و آب را با این فرشته مناسبی است و از این جاست که مردم در این روز هنگام سپیده دم از خواب بر می خیزند و با آب قنات و حوض خود را می شویند و گاهی نیز آب جاری برخود از راه تبرک و دفع آفات می ریزند.

    در این روز مردم به یکدیگر آب می پاشند و سبب این کار همان سبب اغتسال است و برخی گفته اند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید و ناگهان بارانی سخت بارید و مردم به این باران تبرک جستند و از این آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همین طور در ایران مرسوم ماند.

    نیز گفته اند سبب این که ایرانیان در این روز به هم آب می پاشند این است که چون در زمستان تن آدمی به کثافات آتش از قبیل دود و خاکستر آلوده می شود، این آب را برای تطهیر از آن کثافات به هم می ریزند.

    و دیگر آن که هوا را لطیف و تازه می کند و نمی گذارد که در هوا تولید وبا و بیماری شود.(1) اما سایر اعیاد،ما به ذکر مهمترین آن ها اکتفا می کنیم: در هر ماه روزی که اسمش با نام ماه مطابق می شد ما عید می گرفتند.

    مثلا روز تیر، که 13 تیرماه بود جشم تیرگان گرفته می شد.

    در آن روز آب تنی می کردند و گندم و میوه می پختند.(2) عید آذر جشن اول در هفتم شهریور(شهریور روز از شهریورماه) بود.

    آذرخوش، عید آتش خانه محسوب می شد.

    در داخل خانه ها، آتش های بزرگ می افروختند و در ستایش خدا و شکر نعم او سعی بلیغ می کردند.

    مردمان گرد هم فراهم آمده با هم غذا پخته و تفریح می کردند ظاهرا این عید فقط در بعضی نواحی ایران معمول بوده است.

    مهرگان ی عید مهر که در 16 مهرماه(روز مهر از ماه مهر) واقع می شد، عیدی بسیار بزرگ به شمار می رفت.

    در قدیم الایام این عید روز اول سال بود و آثار مبدا سال بودن، در فراهم این جشن هنوز باقی مانده است.

    عید مهرگان هم مثل عید نوروز، بیانگر حوادثی که در آغاز آفرینش جهان رخ داده و به یاد وقایعی که در تاریخ داستانی مذکور است، وضع شده بود.

    در این روز پادشاهان ایرانی تاجی بر سر می نهادند که صورت آفتاب مادر میان چزخی گردان، بر آن منقوش بود.

    هنگام طلوع آفتاب، یکی از سپاهیان، درحیاط قصر سلطنتی ایستاده فریاد می زد:«ای فرشتگان به عالم فرود آیید و شیاطین و بدکاران را بزنید و و از خیادایند!» در اول عبد آذر ما عید«وهد جشن» یعنی«عید بهار» بود زیرا که در عمر خسروان(یعنی در زمانی که تقدیم ها مختل شده بود) اول آذرماه با آغاز فصل بهار مصادف می شد، در ارضه اسلامی این عید را«خروج الکوسنج» می گفتند.

    مردی را بر قاطری نشانده به گردش می برند آن مرد خود را با بادزنی باد می زند، تا شادمانی خود را از خاتمه یافتن فصل شناو نزدیک شدن گرما بدان وسیله آشکار کند.(و هیچ بالفارسیه گرما و گرما)(مروج الذهب) مسعودی در کتاب مروج الذهب به رسم کوسه برنشین یا خروج الکوسج اشاره کرده است.

    ...

    و آذر ماه که روز اول آن در عراق و ایران کوسه بر استر خود سوار شود و این جز در عراق و دیار عجم رسم نیست و اهل شام و جزیره و مصر و یمن آن را ندانند و تا چند روز جوز و سیر و گوشت چاق و دیگر غذاهای گرم و نوشیدنی های گرمازا و ضد سرما به او بخورانند و بنوشانند و چندان وانمود کند که سرما را بیرون می کند و آب سرد و براوریزند و احساس رنج نکند و به فارسی بانگ زند: گرما، گرما.

    و این هنگام عید عجمان است که در اثنای آن طرب کنند و شاد باشند.

    و در بسیاری دیگر از اوقات سال چون دوران آذر جشن شادی کنند.

    چنین رسمی میان اقوام و ملل گوناگون برپا بوده و شکل های مختلف داشته است.

    شکل تفریحی این رسم هنوز هم در ایران بر جای مانده.

    در ایام نوروز، با مقارن با این جشن، مردی شوخ و بذله گو بر خری که از چوب و پارچه و منقش به صورت خری درست شده، سوار و در حال رقص اشعاری می خواند و در کوچه و بازار تا همین اواخر مورد مضحکه مردم بود و به وی سکه و پول می دادند.

    البته هر چند منظور و جنبه های تمثیلی و کفایت آمیز این رسم امروزه فراموش شده و فقط شکل تفریحی به خود گرفته و کوسه برنشین چون دلقکی جهت شادی و به خنده آوردن مردم ظاهر می شود؛ اما این جنبه ی رسم، ویژه غلامان سیاهی در روزگار ساسانی و دوره اسلامی بوده از ملبس به لباس های رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجه شکسته و خاصی که داشتند همه دایره می زدند و ترانه های نوروزی می خواندند.

    حاجی فیروزهای امروزه که مقابل نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب می آوردند، از بقایای آن رسم کهن است با این تفاوت که امروزه چون غلام نوسیاهانی نیستند که چنین کنند، دیگران خود را سیاه کرده و به زنی آنان آراسته و تقلیدشان می کنند.»(1) چند روز بعد از وهار جشن ما در آذر روز از آذرماه(که روز غم بود) آذر جشن دوم پیش می آمد.

    در آن وقت خود را با آتش گرم می کردند(زیرا که آذرماه آخرین ماه زمستان است و در اواخر این فصل سرما سخت تر و شدیدتر از همه اوقات سال است» روز اول ماه دذو«دی» را، که در حساب سال شماری عتیق عید بوده،«خرم روز» می گفته اند، در خرم روز شاهنشاه از تخت به زیر می آمد، لباس سفید می پوشید و در چمنی بر فرش های سفید می نشست و بار عام می داد.

    هر کسی می توانست به حضور او درآید.

    آن گاه شاهنشاه با عموم کشاورزان، خصوصا دهقانان، سخن می گفت و با آنان می خورد و می آشامید شاه در آن روز چنین می گفت: من امروز چون یکی از شما هستم و با شما برادرم، زیرا که قوام جهان به آبادی است، که در دست شماست و قوام آبادی به پادشاه است، هیچ یک از این دو از دیگری بی نیاز نتواند بود.» در جشن سپر سور، که روز 14 دی ماه بود، مردمان به خوردن سیر و آشامیدن شراب می پرداختند و سبزی را با گوشت می پختند تا دفع آفات شیطانی کند و امراض حاصله از نفوذ دیوان را برطرف نماید.(1) روز 15 دذو معمول بود، که صورت انسانی را از خمیر یا گل سرخ می ساختند و برفراز درگاه می نهادند.

    روز شانزدهم دذو عیدی می گرفتند که دو نام داشت و فعلا تلفظ آن ها درست معلوم نیست، یکی از این دو اسم گویا نامی مرکب است، که جز نخستین آن تلفظ گاو است.

    اصل این جشن منسوب به افسانه فریذون(فریدون) پادشاه داستانی است.

    در روز 16 دذو، فریدون بر گاوی سوار شد و این سبی است که گاوی که کشنده اده ماه است، ظهور نمود و «این گاوی است نورانی، که شاخ هایش از زر و قوائمش از سیم است.

    شکل 1- جام کلیمو (هر تسفلد، سالنامه مجموعه های آثار هنری پروس، جلد 41) ساعتی آشکار می شود و ناپدید می گردد.

    هر کس در ساعت ظهور در نظر او نظر کند، دعایش مستجاب خواهد بود و گویند در این شب بر کوه بزرگ صورت گاوی سفید پدیدار شود و اگر محصول آن سال خوب باشد: دوبار نعره آورد و(اگر خشک سالی باشد) یکبار فریاد کند.

    در این عبارت قضه اراده ماه که یک گاو آن را می کشد جالب توجه است، در موزه هر میتاژ سنین گراد، جام نقره ی از عهد ساسانیان باقی است، که آن را جام کلیموناسند.

    در این جام نقش خدای ماد دید محی شود، که بر تختی نشسته و اطراف او را هلالی احاطه کرده است.

    در زیر آن اراده است که 4 گاو آن را می کشند.(شکل 1) روز دهم بهمن، عید مشهور سندگرد(سدم) بوده ما که جشن خاص آتش است و غالبا در کتب مورخان ایران و عرب، ذکر آن آمده است.(1) این عید را گاهی به هوشنگ اولین پادشاه سلسله داستانی پیشدادی و گاهی به بیور اسب ظالم یا دهاک(که فردوسی او را ضحاک می نامند) نسبت داده اند، که انسانی اژدهافش بود و به دست فریدون اسیر شد.

    بنابر روایت بیرونی ایرانیان«در شب سندگ دود بر می انگیزند، تا دفع مضرات کنند» افروختن و شعله ور گردانیدن آتش در این شب و راندن حیوانات وحشی و پرانیدن مرغان در میان شعله و نوشیدن شراب و تفریح نمودن در گرد آتش جز سوم پادشاهان شده است.

    روز 30 وهمن ماه، که جشن آبریزگان(آبریزان) بود، مردم آب پاشی می کردند و به وسیله این عمل که منشا آن سامری بود می خواستند باران بیاید.

    بیرونی مبدا این جشن را به تاریخ داستانی قبل از هخامنشیان مربوط نمی کند، بلکه به یکی از حوادث عهد ساسانیان مربوط می نماید، از این قرار که می گفتند در زمان پیروز مدتی مدید خشک سالی پدید آمد.

    شاه به زیارت آذر خورده(آذر مرنبع) رفت و دعا کرد تا آن آفت را خطای تعالی روز گرداند.

    روز اسپندارمز(پنجمین روز از ماه اسپندارمذ) را عید زنان می خواندند و آن را مزدگیران می گفتند.

    در این روز مردان تحفه ها به زنان عطا می کردند.

    در آن روز کشمش و گردناردان خشک می خوردند و به آن وسیله نیش عقرب را دفع می گردند برای مصون ماندن از این خزندگان، در فاصله طلوع فجر و برآمدن آفتاب دعایی را برسه رقعه نوشته از سه دیوار خانه می آویختند و یک دیوار را آزاد می گذاشتند، که عقرب از آن جا بگریزد و به در برود.

    روز نوزدهم اسپندارمذا«عید آب ها و نهر جاری» می خواندند و گلاب و عطر در نهر می ریختند.

    آگائیاس(24/2) گوید:«در ایران عیدی است به نام جشن هلاکت موجودات ضاره».

    در این روز که به قول او بزرگترین اعیاد ایرانیان است، مردمان خزندگان و حشرات موذیه را می کشند را می کشند و کشته آن ها را برای اثبات ثواب کاری خود به موبدان نشان می دادند ما در منابع دیگر از این جشن اثری نیافته ایم.

    اما معلوم است، که هلاک کردن حیوانان موذیه که از مخلوقات اهریمنند، در دین فردیستی ثوابی عظیم بوده است و در بعضی موارد یک نفر توبه کار بایستی عده معینی از این جانوران موذی را به قتل رساند.

    از هنرهای فعال تفال بود، چون به آتش مقدس می نگریستند، از آینده خبر می دادند و به وسیله حساب های نجومی زایحه طالع می گرفتند.

    در کارنامگ، اردشیر و اردوان پیوسته به هنگام سختی با دانایان و معبدان و ستاره شناسان مشورت می کنند.

    از این گذشته یک نجوم عامیانه نیز وجود داشت.

    بیرونی(1) فهرستی از ایام سعد و نحس سال تنظیم کرده است به نام جدول الاختیارات و در آن حکام دیدن مار را نیز به نام(رویه الحمیه) معین نموده است.

    معتقد بوده اند: که دیدن مار در هر روزی از ایام ماه تاثیری می بخشد ما نیز ناخوشی و مرگ یا مفارقت یکی از اهل خانه یا وصول منفعتی از سوی اهل شهر یا تحصیل نام و شهرتی یا پیش آمدن سفر بر سودی یا تهمت و تنبیه و سیاستی و مانند این ها روزهای تقارن و تفال ستارگان مخصوصا از ایام منحوسه به شمار می رفت.

    و اما در مورد نوروز که بزرگترین جشن ایرانیان است برخود لازم دانستم تا داستانی در مورد علل پیدایش آن از میان داستانهایی که نقل شده بیاوریم.

    عبدالصمدبن علی در روایتی که به جد خود ابن عباس آن را می رساند نقل می کند که در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا(شیرینی) بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید این چیست؟

    گفتند:« امروز نوروز است» پرسید؟

    نوروز چیست؟

    گفتند: عید بزرگ ایرانیان است.

    فرمود: آری در این روز بود که خداوند عسگره را زنده کرد.

    پرسیدند عسگره چیست؟

    فرمود: عسگره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند و سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که به آنان ببارند و این روستا که پاشیدن گب در این روز رسم شد سپس از گن حلوا تناول کرد و جام را میان یاران خود قسمت کرده و گفت کاش هر روز برای ما نوروز بود و برخی از حشویه می گویند که چون سلیمان ابن داود انگشتر خویش را گم کرد سلطنت از دست او بیرون رفت، ولی پس از چهل روز بار دیگر انگشتر خود را یافت و پادشاهی و فرماندهی به او برگشت و مرغان برگرد او جمع شدند.

    ایرانیان گفتند نوروز آمد، یعنی روزی تازه بیامد، و سلیمان باد را امر کرد که او را حمل کند و پرستویی در پیش روی او پیدا شد و می گفت: ای پادشاه مرا آشیانه ای است که چند تخم در آن است، از آن سوتر برو که آشیان مرا در هم نشکنی.

    پس سلیمان راه خود را کج کرد و چون از تخت خود که بر باد حرکت می کرد فرود آمد پرستو با منقار خویش قدری آب آورد و بر روی سلیمان پاشید و یک ران ملخ نیز هدیه آورد و از این جاست که مردم در نوروز به یکدیگر آب می پاشند و پیش کشی ها به نزد هم می فرستند و علمای ایران می گویند که در این روز ساعتی است که فیروز فرشته ارواح را ربای انشاء خلق می داند و فرخنده ترین ساعات آن، ساعات آفتاب است.

    و در جمع صبح نوروز فجر و سپیده به منتها نزدیکی خود به زمین می رسد و مردم به نظر کردن بر آن تبرک می جویند.

    و این روز، روز مختاری است.

    زیرا که نام این روز هرنرد است که نام خدای تعالی است که آفریدگار و صانع و پرورنده دنیا و اهل آن است و او کسی است که واصفان توانا نیستند که جزیی از اجزای نعمت های او را توصیف کند.

    منابع: منابع تحقیق جشن های گب مولف: هاشم رضی چاپ: گلبان 1383 ایران در زمان ساسانیان مولف: پروفسور آرتور کریستین سن ترجمه: مرحوم رشید ساسمی ناشر: دنیای کتاب چاپ: آشنا 1377

نخستين مناسبت در دي ماه جشن‌هاي چهارگانه ديگان است چون در دي ماه چهارروز به نام خدا ناميده مي‌شود. اين جشن‌ها با «اورمزد روز » آغاز مي‌شود و با «دي‌به‌دين» پايان‌مي‌پذيرد. http://t-z-a.org/images/Mehregan.jpg 1- اورمزد و دي ماه : در نخستين روز د

مهر این واژه ‌ آ‌شنای ذهن ایرانیان در مذهب زرتشتی سوشیانس نجات دهنده شمرده شده و مآمور است که رستخاخیز کند. مهر کسی است که نظم یا راستی را حفظ می‌‌کند. اوست که بر دیوان می‌تازد و آنان را شکست می‌دهد. ایرانیان ایران را سرزمین پیمان بشمار می‌آورند. و جنگجویان پیش از رفتن به جنگ با کشورهای ضدمهر بر یالهای اسبانشان به درگاه مهر دعا می‌‌کنند. حکایت می‌کنند که ایرانیان بنام مهر سوگند ...

مهر این واژه ‌ آ‌شنای ذهن ایرانیان در مذهب زرتشتی سوشیانس نجات دهنده شمرده شده و مآمور است که رستخاخیز کند. مهر کسی است که نظم یا راستی را حفظ می‌‌کند. اوست که بر دیوان می‌تازد و آنان را شکست می‌دهد. ایرانیان ایران را سرزمین پیمان بشمار می‌آورند. و جنگجویان پیش از رفتن به جنگ با کشورهای ضدمهر بر یالهای اسبانشان به درگاه مهر دعا می‌‌کنند. حکایت می‌کنند که ایرانیان بنام مهر سوگند ...

پیشگفتار درابتدا تصمیم داشتیم به دلیل اینکه درس چاپ به عنوان یکی از منابع کنکوربه شمارمی رود، تحقیقی راجع به تاریخچه چاپ سیلک اسکرین انجام دهیم و حتی تا نیم بیشتری از این تحقیق را انجام داده بودیم که با مطالعه مجله ای با عنوان ایران مهر، مطالبی راجع به تاریخ نوروز درایران خواندیم که برایمان بسیارجالب بود. از آنجایی که هنوز برای ارائه تحقیق خود فرصت داشتیم، برآن شدیم که موضوع ...

مقدمه آشنایی با هنر تمدنهای باستانی و حوزه های فرهنگی کهن شاید از ضروری ترین دانشهای بشری محسوب می شود ، چرا که هنر آینه تمام نمای هویت فرهنگی انسانها در هر جامعه و هر عصر است و انسان برای شناخت خود و آگاهی به تحولاتی که از ابتدا ترین نوع زیست تاکنون سیری نموده نیاز به این دانش دارد . امروز ما در کشورهای متعدد و جوامع بی شمار با فرهنگها و آداب و رسوم متنوع و گسترده ای روبه رو ...

مهر پرستی یا آیین مهر یا میترائیسم از دین‌ های باستانی ایرانیان بود که بر پایه ایزد ایرانی مهر و دیگر ایزدان ایرانی بنیاد شده بود. مهرپرستی در حدود بیش از 5000 سال پیش در میان ایرانیان ساکن دشت مغان به وجود آمده اما بنا به دلایل مذهبی پیدایش آنرا به زمان تولد عیسی پیامبر ترسایان نزدیک می کنند!این آیین از سده نخست میلادی درشاهنشاهی روم همه گیر شد کرد و بنا به روایتی دیگر مدت پیش ...

20 مهر 1350 با قرائت خطابه محمدرضا پهلوی در برابر مقبره کوروش هخامنشی در پاسارگاد، جشنهای 2500ساله شاهنشاهی آغاز شد. در این جشنها رؤسای جمهور، پادشاهان‌، نخست وزیران و هیأتهای بلندپایه بیش از یکصد کشور جهان همراه با صدها رقاصه و گروههای متعدد ارکستر وموزیک از کشورهای مختلف شرکت داشتند. صدها نوع غذا و نوشیدنی‌های سفارشی ازخارج کشور وارد شده وخیابان‌های تهران و دیگر شهرها چراغانی ...

مهر این واژه ‌ آ‌شنای ذهن ایرانیان در مذهب زرتشتی سوشیانس نجات دهنده شمرده شده و مآمور است که رستخاخیز کند. مهر کسی است که نظم یا راستی را حفظ می‌‌کند. اوست که بر دیوان می‌تازد و آنان را شکست می‌دهد. ایرانیان ایران را سرزمین پیمان بشمار می‌آورند. و جنگجویان پیش از رفتن به جنگ با کشورهای ضدمهر بر یالهای اسبانشان به درگاه مهر دعا می‌‌کنند. حکایت می‌کنند که ایرانیان بنام مهر سوگند ...

در استان کردستان به تبعيت از تفاوت هاي مذهبي مراسم جشن و سرور متفاوتي نيز بر گزار مي شود . معمولا شيعه ها و سني ها عليرغم وجود اشتراک در بسياري از مراسم و اعياد مذهبي و ديني مراسم متفاوتي را نيز برگزار مي کنند. مراسم عيد قربان عيد غدير تولد حضرت پيغ

جاناتان جونز anathan Jones) گزارشگر روزنامه گاردين از برداشت خود از نمايشگاه آثار باستاني ايران «امپراطوري گمشده» که در لندن برگزار شده است در تاريخ هشتم سپتامبر 2005 و در مقاله‌اي، تحت عنوان «امپراطوري شر» (The Evil Empire) امپراطوري ايران باستان ر

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول