تاریخچه مسجد :
حضرت ابراهیم به فرمان خدا، خانه کعبه را بنا نهاد تا موحدان و خداپرستان، عبادتگاههای در خور و شایسته داشته باشند.
بعدها صومعه ها کلیساها و کنیسه ها، مکان عبادت پیروان ادیان گوناگون بود.
در اسلام، پس از هجرت پیامبر به مدینه، اولین مسجد با همکاری مسلمانان ساخته شد.
نخستین مسجد را پیامبر در مدینه در کنار خانه خود ساخت.
زمین آن، خوابگاه شتران بود و پیغمبر آن را از صاحبش خرید و سپس خلفا و حاکمان و پادشاهان بر وسعت آن افزودند و در تزیین آن کوشیدند.
در صدر اسلام در هر شهر، یک مسجد داشت.
ولی از آنجا که برای بسیاری از مسلمانان، روزی پنج بار رفتن به مسجدهای دیگر کاری دشوار بود، از این رو، در کنار مسجد جامع شهر، مسجدهای دیگری در محله ها و حتی در روستاها ساخته شدند.
از زمان قدیم در هر مسجدی مناره یا مناره هایی برپا می شده است.
مناره ها، برج گونه هایی هستند که مؤذن از فراز آن اذان می گوید و مؤمنان را به برپایی نماز فرامی خواند.
مناره، نخستین بار در زمان امویان در سوریه ساخته شد.
مسجد ضرار : مسجدی بود که در کنار مسجد قبا، به وسیله گروهی از منافقان طایفه بنی غنم بن عوف ساخته شد که پیامبر با خراب کردن آن موافق بودند.
منافقان کوتاه شدن مسیر بیماران و کسانی که کارشان زیاد است را بهانه ای برای ساختن این مسجد بیان کردند.
این مسجد از روی حسادت و کینه، به عنوان مکانی برای دسیسه علیه اسلام بنا شده بود که پیامبر (ص) می فرمایند: «به این مسجد که مردمی ظالم آن را ساخته اند بروید و پس از ویران کردن، آن را آتش بزنید».
به مردم بگو به این مکان (مسجد مقدَس جمکران) رغبت کنند و آنرا
عزیز دارند.
(از فرمایشات حضرت مهدى عج الله به حسن بن مثله جمکرانى)
مسجد مقدس جمکران در نزدیکى شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذیراى زائرینى از نقاط مختلف ایران و جهان مى باشد.
این مکان مقدس، تحت توجهات خاصه حضرت بقیه الله الاعظم (اوراحنا فداه) قرار دارد و آن حضرت از شیعیانشان خواسته اند که به این مکان مقدس روى آورند، چرا که این مکان، داراى زمین شریفى است و حق تعالی آن را از زمین های دیگر برگزیده است.
شیخ حسن بن مثله جمکرانى، یکى از صلحا و سومین سفیر حسین بن روح نوبختى؛ یکی از نواب اربعه مىگوید: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارک رمضان سال 373 هجرى قمرى در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند:
برخیز و مولاى خود حضرت مهدى علیه السلام را اجابت کن که تو را طلب نموده است.
آنها مرا به محلى که اکنون مسجد جمکران است آوردند، چون نیک نگاه کردم، تختى دیدم که فرشى نیکو بر آن تخت گسترده شده و جوانى سى ساله بر آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیرمردى هم نزد او نشسته است، آن پیر، حضرت خضر علیه السلام بود که مرا امر به نشستن نمود، حضرت مهدى علیه السلام مرا به نام خودم خواند و فرمود:
برو به حسن مسلم (که در این زمین کشاورزى مىکند) بگو: این زمین شریفى است و حق تعالى آن را از زمین هاى دیگر برگزیده است، و دیگر نباید در آن کشاورزى کند.
عرض کردم: یا سیدى و مولاى!
لازم است که من دلیل و نشانه اى داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمىکنند، آقا فرمود:
تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه هایى براى آن قرار مىدهیم، و همچنین نزد سید ابوالحسن (یکى از علماى قم ) برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است، وصول کند و با آن پول در این زمین مسجدى بنا نماید.
به مردم بگو: به این مکان رغبت کنند و آنرا عزیز دارند و چهار رکعت نماز در آن گذارند.
دو رکعت اول:
به نیت نماز تحت مسجد است، در هر رکعت آن یک حمد و هفت بار (قل هوالله احد) خوانده مىشود و در حالت رکوع و سجود هم هفت مرتبه ذکر را تکرار کنند.
دو رکعت دوم:
به نیت نماز امام زمان علیه السلام خوانده مىشود، بدین صورت که سوره حمد را شروع کرده و آیه (ایاک نعبد و ایاک نستعین) صد مرتبه تکرار مىشود و بعد از آن، بقیه سوره حمد خوانده مىشود، و سپس سوره (قل هو الله احد) را فقط یک بار خوانده و به رکوع رفته و ذکر (سبحان ربى العظیم و بحمده) هفت مرتبه، پشت سر هم تکرار مىشود.
و سپس به سجود رفته و ذکر (سبحان ربى الاعلى و بحمده) نیز هفت مرتبه، پشت سر هم تکرار مىشود.
رکعت دوم را نیز به همین ترتیب خوانده، چون نماز به پایان برسد و سلام داده شود، یک بار گفته مىشود (لا اله الا الله) و به دنبال آن تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام خوانده شود وبعد از آن به سجده رفته و صد بار بگویند: (اللهم صل على محمد و آل محمد).
آنگاه امام علیه السلام فرمودند: هر که این دو رکعت نماز را در این مکان (مسجد مقدس جمکران) بخواند مانند آن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد.
چون به راه افتادم، چند قدمى هنوز نرفته بودم که دوباره مرا باز خواندند و فرمودند:
بزى در گله جعفر کاشانى است، آنرا خریدارى کن و بدین مکان آور و آنرا بکش و بین بیماران انقاق کن، هر بیمار و مریضى که از گوشت آن بخورد، حق تعالى او را شفا دهد.
حسن بن مثله جمکرانى مىگوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اند یشه بودم، تا اینکه نماز صبح را خوانده و به سراغ على المنذر رفتم و ماجراى شب گذشته را براى او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتیم، و در آنجا زنجیرهایى را دیدیم که طبق فرموده امام علیه السلام حدود بناى مسجد را نشان مىداد.
سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از جمکران هستى؟
به او گفتم: بلى!
خادم گفت: سید از سحر در انتظار تو است.
آنگاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامى داشت و گفت: اى حسن بن مثله من در خواب بودم که شخصى به من گفت:
حسن به مثله، از جمکران نزد تو مىآید، هر چه او گوید، تصدیق کن و به قول او اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن.
از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجراى شب گذشته را براى وى تعریف کردم، سید بلافاصله فرمود تا اسب ها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم، چون به نزدیک روستاى جمکران رسیدیم، گله جعفر کاشانی را دیدیم، آن بز از پس همه گوسفندان مىآمد، چون به میان گله رفتم، همینکه بز مرا دید به طرف من دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبوده و تاکنون آنرا ندیده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بیمارى که گوشت آن تناول کرد، با عنایت خداوند تبارک و تعالى و حضرت بقیه الله ارواحنا فداه شفا یافت.
ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفت و مسجد جمکران را ینا کرد و آن را با چوب پوشانید.
سپس زنجیرها و میخ ها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت، هر بیمار و دردمندى که خود را به آن زنجیرها مىمالید، خداى تعالى او را شفاى عاجل مىفرمود، پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیرها ناپدید شد و دیگر کسى آنها را ندید.
و تاکنون مسجد مقدس جمکران، مأوای منتظران و محل راز و نیاز میلیونها عاشقی است که شکوائیه دوری از معشوقشان را به حضرت باری تعالی ارائه میدهند.
در صحت اصل این مسجد شکی نیست ....
و کرامات عدیده، مؤید این مسجد است.
(تلخیص از کتاب نجم الثاقب، ص 383 تا 388)
به مردم بگو به این مکان (مسجد مقدَس جمکران) رغبت کنند و آنرا عزیز دارند.
(از فرمایشات حضرت مهدى عج الله به حسن بن مثله جمکرانى)مسجد مقدس جمکران در نزدیکى شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذیراى زائرینى از نقاط مختلف ایران و جهان مى باشد.
شیخ حسن بن مثله جمکرانى، یکى از صلحا و سومین سفیر حسین بن روح نوبختى؛ یکی از نواب اربعه مىگوید: من شب سه شنبه، 17 ماه مبارک رمضان سال 373 هجرى قمرى در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: برخیز و مولاى خود حضرت مهدى علیه السلام را اجابت کن که تو را طلب نموده است.
آنها مرا به محلى که اکنون مسجد جمکران است آوردند، چون نیک نگاه کردم، تختى دیدم که فرشى نیکو بر آن تخت گسترده شده و جوانى سى ساله بر آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیرمردى هم نزد او نشسته است، آن پیر، حضرت خضر علیه السلام بود که مرا امر به نشستن نمود، حضرت مهدى علیه السلام مرا به نام خودم خواند و فرمود: برو به حسن مسلم (که در این زمین کشاورزى مىکند) بگو: این زمین شریفى است و حق تعالى آن را از زمین هاى دیگر برگزیده است، و دیگر نباید در آن کشاورزى کند.
عرض کردم: یا سیدى و مولاى!
لازم است که من دلیل و نشانه اى داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمىکنند، آقا فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانه هایى براى آن قرار مىدهیم، و همچنین نزد سید ابوالحسن (یکى از علماى قم ) برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است، وصول کند و با آن پول در این زمین مسجدى بنا نماید.
به مردم بگو: به این مکان رغبت کنند و آنرا عزیز دارند و چهار رکعت نماز در آن گذارند.
دو رکعت اول: به نیت نماز تحت مسجد است، در هر رکعت آن یک حمد و هفت بار (قل هوالله احد) خوانده مىشود و در حالت رکوع و سجود هم هفت مرتبه ذکر را تکرار کنند.
دو رکعت دوم: به نیت نماز امام زمان علیه السلام خوانده مىشود، بدین صورت که سوره حمد را شروع کرده و آیه (ایاک نعبد و ایاک نستعین) صد مرتبه تکرار مىشود و بعد از آن، بقیه سوره حمد خوانده مىشود، و سپس سوره (قل هو الله احد) را فقط یک بار خوانده و به رکوع رفته و ذکر (سبحان ربى العظیم و بحمده) هفت مرتبه، پشت سر هم تکرار مىشود.
رکعت دوم را نیز به همین ترتیب خوانده، چون نماز به پایان برسد و سلام داده شود، یک بار گفته مىشود (لا اله الا الله) و به دنبال آن تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام خوانده شود وبعد از آن به سجده رفته و صد بار بگویند: (اللهم صل على محمد و آل محمد).
آنگاه امام علیه السلام فرمودند: هر که این دو رکعت نماز را در این مکان (مسجد مقدس جمکران) بخواند مانند آن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد.
چون به راه افتادم، چند قدمى هنوز نرفته بودم که دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: بزى در گله جعفر کاشانى است، آنرا خریدارى کن و بدین مکان آور و آنرا بکش و بین بیماران انقاق کن، هر بیمار و مریضى که از گوشت آن بخورد، حق تعالى او را شفا دهد.
حسن بن مثله جمکرانى مىگوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اند یشه بودم، تا اینکه نماز صبح را خوانده و به سراغ على المنذر رفتم و ماجراى شب گذشته را براى او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتیم، و در آنجا زنجیرهایى را دیدیم که طبق فرموده امام علیه السلام حدود بناى مسجد را نشان مىداد.
سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از جمکران هستى؟
آنگاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامى داشت و گفت: اى حسن بن مثله من در خواب بودم که شخصى به من گفت: حسن به مثله، از جمکران نزد تو مىآید، هر چه او گوید، تصدیق کن و به قول او اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن.
از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجراى شب گذشته را براى وى تعریف کردم، سید بلافاصله فرمود تا اسب ها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم، چون به نزدیک روستاى جمکران رسیدیم، گله جعفر کاشانی را دیدیم، آن بز از پس همه گوسفندان مىآمد، چون به میان گله رفتم، همینکه بز مرا دید به طرف من دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبوده و تاکنون آنرا ندیده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بیمارى که گوشت آن تناول کرد، با عنایت خداوند تبارک و تعالى و حضرت بقیه الله ارواحنا فداه شفا یافت.
ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفت و مسجد جمکران را ینا کرد و آن را با چوب پوشانید.
و تاکنون مسجد مقدس جمکران، مأوای منتظران و محل راز و نیاز میلیونها عاشقی است که شکوائیه دوری از معشوقشان را به حضرت باری تعالی ارائه میدهند.
(تلخیص از کتاب نجم الثاقب، ص 383 تا 388)مسجد مقدس جمکران در نزدیکى شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذیراى زائرینى از نقاط مختلف ایران و جهان مى باشد.
(تلخیص از کتاب نجم الثاقب، ص 383 تا 388) تاریخچه مسجد النبی : از آغاز تأسیس تا سال 87 هجریشماره صفحه در مجله: 183پدیدآورنده: احمد محمد صالح ترجمه و تحقیق : احمد زمانی ،خلاصه:کلمات کلیدی:،مدینه منوره و مسجدالنبی(ص) سال سیزدهم بعثت بود که حدود 75 نفر از انصار در عقبه منی با رسول خدا - صلی اللَّه علیه و آله و سلم - بیعت نموده 1 و سپس به مدینه منوّره بازگشتند.
نزدیک به سه ماه از این قضیه تاریخی گذشته بود که آنان و گروهی دیگر از مهاجران بسیاری از روزها، صبحگاهان به خارج مدینه می آمدند و در انتظار آن حضرت می نشستند، سرانجام روز دوشنبه 18 ربیع الاوّل فرا رسید، طبق معمول بامداد آن روز نیز به خارج مدینه رهسپار شدند و در آنجا تا نزدیکی های ظهر، چشم به راه نشستند امّا خبری نشد.
تا اینکه ظهر آن روز رسول گرامی اسلام از طریق ذوالحلیفه وارد مدینه شدند و خبر به مردم مدینه رسید، زن و مرد، کوچک و بزرگ در نزدیکی مسجد قبا به استقبال آن حضرت شتافتند، همگی در نهایت خرسندی و شادمانی به یکدیگر تبریک می گفتند و این شعر را با همدیگر می خواندند: طَلَع البَدْرُ عَلَیْنا مِنْ ثَنیّات الوداع 3 وَجَبَ الشکُر علینا ما دَعالِلّهِ داعٍ 4 در آن هنگام ابوبکر جهت عرض خیرمقدم، خدمت رسول خدا - صلی اللَّه علیه و آله و سلم - آمده، گفت: مردم مدینه مشتاقانه منتظر قدوم شمایند.
پیامبر - ص - فرمود در انتظار برادرم علیّ بن ابی طالب - علیه السلام - هستم.
آن حضرت 15 روز در قبا توقف کرد تا علی - علیه السلام - به همراه همسرش فاطمه زهرا - سلام اللَّه علیها - به آن حضرت ملحق شدند.
در این مدت، مسجد قبا را تأسیس کرد و در ضمن خانه های مدینه از بت و بت پرستی پاکسازی گشت،5 سپس رسول خدا - ص - سوار بر مرکب عازم ناحیه بالای مدینه منطقه بنوعمرو بن عوف شده و در آنجا مسکن اختیار نمود.
6 انس بن مالک گوید: رسول خدا - ص - به همراه بعضی، چهارده شب در آنجا اقامت گزیدند، در این ایّام بود که به دنبال گروهی از قبیله بنی نجار فرستادند و آنان را به نزد خود فراخواندند آنها هم بلافاصله با شمشیرهای برهنه به اقامتگاه آن حضرت آمده، در خدمتشان حضور یافتند.
انس ادامه می دهد: رسول خدا - ص - را دیدم سوار بر مرکب و ابوبکر با گروهی از بنی نجار در کنارش ایستاده و به سوی قبیله بنی نجار حرکت کردند تا به خانه ابو ایّوب انصاری - ره - رسیدند،7 حضرت بعد از نزول اجلال این آیه شریفه را خواندند: «ربّ انزلنی منزلاً مبارکاً و أنت خیر المنزلین».
8 ابن اسحاق می گوید: رسول خدا - ص - در خانه ابوایّوب انصاری بود تا مسجد و خانه اش ساخته شد و سپس به خانه خود در جوار مسجد منتقل گردید.
9 کوشش رسول خدا - ص - جهت ساختن مسجدالنبی - ص - رسول خدا - صلی اللَّه علیه و آله و سلم - خطاب به گروهی از بنی نجار فرمودند: این مکان را بهمراه آنچه دارد ارزش یابی و قیمت گذاری کنید تا جهت بنای مسجد خریداری شود، بنی نجار گفتند: به خدا قسم چیزی نخواهیم گرفت؛ زیرا شما زمین را برای خدا می خواهید.
در آن زمین نخل خرما، قبر عدّه ای از مشرکین و ساختمان مخروبه ای وجود داشت که به همین جهت در اطراف آن دیواری کشیده شده بود.
بعد از جلب رضایت قبیله بنی نجار، پیامبر عظیم الشأن دستور داد: درختها را قطع کردند و قبرها را بهمراه ساختمان مخروبه صاف و هموار نمودند، و برای ساختن مسجد آماده ساختند.
سخن نزدیکتر به واقع اینکه: رسول خدا - ص - أسعد بن زراره 10 را نزد خود خواسته و فرمودند: زمین متصل به مسجدی را که در آن نماز می خوانیم بخرید تا مسجد مناسبی را بنا کنیم.
أسعد بن زراره عرض کرد: ای رسول خدا!
این سرزمین متعلق به دو یتیم به نام «سهل» و «سهیل» فرزندان رافع بن عمر و بن نجّار، است که مسئولیت و سرپرستی آن دو، به عهده من است و شما می توانید در این زمین مسجد را بنا کنید.
رسول خدا - ص - فرمودند: «حتماً باید قیمت زمین را بگیرید».
لذا پس از ارزش یابی قیمت زمین را به یتیمان پرداخت نمودند11 و سپس آن را تصرف کردند.
12 پیامبر گرامی اسلام - ص - به همراه دیگر اصحاب - که در بنا و ساختن مسجد دست اندرکار بودند - ابتدا پایه های مسجد را از سنگ چیده، سپس دیوارهای آن را با خشت های خامی که مسلمانان طبق دستور آن حضرت فراهم کرده بودند، ساختند، ستونهایش را از تنه های درخت خرما قرار داده بودند و قسمتی از سقفش را با شاخه های نخل خرما پوشاندند و بخش زیادی از سقف آن بدون پوشش ماند.
13 نورالدین سمهودی نقل می کند که پیامبر اکرم - ص - هنگام ساختن مسجد چنین زمزمه می کرد: اللّهم لاخیر اِلّا خیر الآخره فارحم الأنصار و المهاجره14 و نیز گفته است که امیرالمؤمنین علی - علیه السلام - با مهاجرین و انصار در کنار رسول خدا - ص - مشغول کار بود و این رجز را می خواند: لایستوی من یعمر المساجد یدأب فیها قائماً و قاعد و من یری عن الغبار حائذاً15 وضعیت هندسی ساختمان مسجد النبی در آن روز بدین صورت بود که: مقدار سه ذراع 16 از دیوار به وسیله سنگ و بقیه آن با خشت خام بنا گردید، و چنانکه گفته شد: سقف مسجد از شاخه های نخل خرما بود و این شاخه ها بگونه ای به همدیگر چسبیده و در کنار هم چیده شده بود که آفتاب به داخل نفوذ نمی کرد.
ولیکن چنان نبود که از نفوذ آب باران جلوگیری کند، لذا بعد از مدتی، وقتی باران باریدن گرفت آب به داخل مسجد چکّه کرد، و برای مسلمانان مشکلاتی را بوجود آورد که بناچار سقف را گِلکاری نمودند.
مراغی از ابن نجار نقل می کند: از رسول خدا - صلی اللَّه علیه و آله و سلم - در مورد کیفیّت و چگونگی ساختمان مسجد سئوال کردند، فرمود: «عریشی کعریش موسی، خشیبات، والأمر أعجل من ذلک».
«مسجد من سایبانی همانند سایبان موسی - علیه السلام - است که چوبهایی بهمراه داشت، (او سپس فرمود:) مرگ و اجل با سرعت تمام به سراغ انسان خواهد آمد».
17 دورانی از عمر مسجد نگذشته بود که یاران پیامبر اکرم - ص - پیشنهاد کردند مسجد را گسترش دهند و گفتند چنانچه آن حضرت موافق باشند ساختمانی محکم تر بسازند، که رسول خدا - ص - همان جواب را تکرار فرمودند.
18 ارتفاع و بلندی دیوار مسجد به اندازه قد یک نفر می شد،19 هنگامی که خورشید بالا می آمد، طول سایه دیوار به اندازه یک ذراع (دو قدم) می شد و نماز ظهر توسط مسلمانان اقامه می گردید و آنگاه که به دو ذراع می رسید نماز عصر می خواندند.
نماز رسول خدا و مسلمانان به سوی بیت المقدس برگزار می شد زیرا از قبله مسجدالنبی از ابتدای تأسیس تا مدت یکسال و أندی به سوی بیت المقدس بود، همانطوری که رسول اکرم - صلی اللَّه علیه و آله و سلم - قبل از هجرت در مکّه به سوی بیت المقدس نماز می گزارد.
مساحت مسجدالنبی - ص - در اولین مرحله استاد محمد حسین هیکل می نویسد:20 مساحت مسجدالنبی در اولین مرحله عبارت است از 35 متر طول و 30 متر عرض که در مجموع چنین می شود: 1050 = 30*35 در این مرحله، بخشی از مسجد جهت سکونت فقرا اختصاص داده شد، آنان مورد توجه رسول خدا - ص - بودند، و مسلمانان دیگر برای آنان غذا می آوردند، آنها در وقت نماز اولین صف را تشکیل می دادند و در میدان جهاد از پیشتازان بودند.
اینان بعد از مدتی به «اصحاب صفّه»21 معروف شدند.
جایگاه اصحاب صُفَّه تا امروز همچنان باقی است که سادات و اشراف و بزرگان در این مکان می نشینند و عبادت می کنند.
ندای اذان از مسجدالنبی - ص - پس از سپری شدن کارهای ساختمانی مسجد، ندای ملکوتی اذان توسط وحی مقرر و اعلام گردید، و وقت نمازها بوسیله اذان معلوم می شد.
یعقوبی می نویسد: دوران آغاز و صدر اسلام مؤذّن مسجدالنبی «بلال حبشی» بود و گاهی نیز «ابن ام مکتوم» اذان می گفت، بدین صورت که هرکدام زودتر در نماز حضور پیدا می کردند اذان را او و اقامه را دیگری می گفت.
22 تغییر و تعیین قبله مسجدالنبی - ص - توسط پیامبر- ص - سال دوّم هجرت - نیمه ماه رجب، بعد از غزوه بدر اولی بود که - خدای سبحان اراده کرد تا قبله گاه مسلمانان را از جانب بیت المقدس به سوی کعبه تغییر دهد.
23 اینجا بود که این آیه را به رسول خدا ناز نمود: «قد نری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبله ترضیها فولّ وجهک شطر المسجد الحرام، و حیث ماکنتم فولوا وجوهکم شطره...».
24 «ما صورت تو را که به سوی آسمان نگاه می کنی - و در انتظار فرمان ما برای تعیین قبله نهایی هستی - می بینیم و اکنون تو را به سوی قبله ای که از آن خشنود باشی بازمی گردانیم، پس روی خود را به جانب مسجدالحرام کن، و در هرکجا بودید صورت خود را به جانب آن گردانید».
رسول گرامی اسلام پس از 17 ماه نماز به جانب بیت المقدس، وقتی خواست قبله مسجدالنبی را تغییر دهد به گروهی از اصحاب خود دستور داد در زوایای مسجد بایستند تا جهت قبله را به سوی مسجدالحرام مشخص کند.
در این هنگام جبرائیل نازل شد و با قدرت الهی تمام موانعی را که جلو چشم رسول اللَّه - صلی اللَّه علیه و آله و سلم - قرار داشت برطرف ساخت، و سپس عرض کرد: ای رسول خدا!
قبله را در جای خود قرار ده - پیامبر - ص - با دیدن کعبه معظّمه، قبله را در مسجد خود بدان سو تأسیس نمود بطوری که قبله مسجد در مقابل ناودان کعبه واقع شد.
آنگاه جبرائیل عرض کرد: درست قبله در جای خود قرار دارد.
بعد از پایان یافتن قبله مسجد، جبرائیل با اذن خداوند - متعال - هرآنچه در مقابل چشم رسول خدا - ص - جهت دیدن کعبه معظّمه محو شده بود به جای خود برگرداند.
بدین ترتیب درب جنوبی مسجد بسته شد و قبله و محراب در جای آن قرار گرفت که روبروی ناودان کعبه واقع شده است.
بازسازی و گسترش مسجدالنبی - ص - به دست مبارک رسول خدا- ص - سال از ساختن بنای مسجدالنبی گذشت.
در سال هفتم هجری غزوه «خیبر» پیش آمد، رسول گرامی اسلام به همراه مسلمانان در نبرد با یهود در قلعه های خیبر به پیروزی رسیدند، پس از آن مدینه منوره یکپارچه در اختیار رسول خدا - ص - قرار گرفت و هر روز بر جمعیت مسلمانان افزوده می شد و عده ای بدانجا هجرت می کردند.
به همین جهت اصحاب و یاران پیامبر - ص - پیشنهاد بازسازی و توسعه مسجد را نمودند، حضرت با طرح آنان موافقت نمود، که به فرمایش امام صادق - علیه السلام -: رسول خدا - ص - در مرتبه دوّم، مسجد را توسعه دادند و آن را از ناحیه طول و عرض - هر کدام - به 100 ذرع رسانیدند.
26 در این مرحله شکل و چهار چوبه مسجد تغییر کرد؛ یعنی طول هر ضلع به صد متر رسید و بصورت مربّع درآمد.
و در روایت دیگر آمده است: که به صورت مربعی درآمد که هر ضلع آن 50 متر شد.
البته شکل اصلی آن تغییری نکرد، زیرا در مرحله اوّل که از سنگ و خشت خام و تنه درخت خرما و شاخه های آن تشکیل شده بود در مرحله بعد نیز از همین مواد و وسائل استفاده شد، لیکن نحوه چیدن دیوارها تغییر کرد بدین نحو: که خشت ها را بصورت جفت درکنار یکدیگر و سپس هر دو را مخالف دوتای دیگر - عمودی و افقی - قرار دادند.
27 مراغی از ابن زباله نقل می کند که: رسول خدا - صلی اللَّه علیه و آله و سلم - تصمیم بر آن داشت که در قسمت قبله مقداری به مسجد اضافه کند، که با رحلتش، این تصمیم عملی نگردید.
وی در استدلال برای سخن خود می گوید: زیرا روزی رسول خدا - ص - در محل اقامه نماز خود ایستاده بود که با دست مبارکش اشاره به دیوار سمت قبله نموده و فرمود: «لوزدنا فیمسجدنا» از این جمله چنین برمی آید، که حضرت آرزو می کرد مسجد را از جانب قبله توسعه دهد.
توسعه مسجدالنبی - ص - در سال شانزدهم هجری عمر بن خطاب در زمان خلافت خود (در سال 16 هجری) درصدد برآمد که مسجدالنبی را از طرف قبله توسعه دهد، از این رو تصمیم گرفت خانه عباس بن عبدالمطلب را که در سمت قبله مسجد واقع شده بود خریده، به همراه خانه خودش به مسجد ضمیمه نماید که عباس در آن روزها با فروش خانه اش موافقت نکرد.
لیکن پس از مدتی خودش آن را به مسلمانان هدیه نمود و خانه او و قسمتی از خانه جعفر بن ابی طالب در توسعه، جزء مسجدالنبی شد.
28 و در این هنگام ستونهای چهارگوشه آن در کنار خانه مروان بن حکم قرار گرفت و در نتیجه، از قسمت جنوبی 5 متر به مسجد اضافه شد که محلّ محراب به جلوتر منتقل گردید.
همچنین از قسمت غربی 5 متر و در قسمت شمالی 15 متر توسعه یافت.
و از آنجا که خانه همسران رسول خدا - ص - در بخش شرقی مسجدالنبی قرار گرفته بود و بعد از رحلت آن حضرت همچنان در آنجا زندگی می کردند، و از همه مهمتر مدفن مبارک پیامبر - ص - و از سویی قبر ابی بکر در آن قسمت در منزل عایشه واقع بود، در قسمت شرقی مسجدالنبی تغییر حاصل نشده و همچنان باقی ماند.
در این مرحله از توسعه، خانه ابوبکر که در ناحیه غربی بود، در داخل مسجدالنبی قرار گرفت.
گفته شده: که حفصه دختر عمر خانه ابوبکر را - که در ضلع غربی بوده، و وی در زمان زندگیش نیازمند گشته بود - به /4000 درهم خرید که در دو مرحله (مقداری در زمان عمر و باقیمانده آن در زمان عثمان) ملحق به مسجدالنبی گردید.
29 با همه این تغییر و تحول، در ساختمان مسجدالنبی تغییر زیادی حاصل نشد؛ زیرا پایه ها همانند سابق سنگچین و قسمت بالای دیوار با خشت خام چیده شد.
ستونهای مسجد از تنه نخل خرما و سقف آن از شاخه های نخل بود.
فقط جهت استحکام از پایه های بیشتری استفاده گردید.
و تعداد دربهای ورودی آن به 6 عدد رسید.
بازسازی مسجدالنبی - ص - در زمان خلافت عثمان - مرحله چهارم - در سال 24 هجری که عثمان به خلافت رسید، مردم پیشنهاد توسعه مسجدالنبی را به او دادند و در این زمینه با او صحبت کردند و از کمبود جا در مسجد شکوه نمودند.
در پی آن اظهار ناراحتیها، عثمان با بزرگان از اصحاب، مشورت کرد، که آنان جهت تخریب و بازسازی مسجد اتفاق نمودند، آنگاه عثمان مردم را دعوت نمود و بر فراز منبر رفت، بعد از حمد و ثنای الهی چنین اظهار نمود: «ای مردم تصمیم گرفتهام، مسجدالنبی را خراب کنم و آن را توسعه دهم، شنیدم رسول خدا - ص - فرمود: هرکس مسجدی را برای خدا بسازد، خداوند - منّان - در بهشت خانهای برای او بنا خواهد نمود.30 «عمر بن خطاب» قبل از من این مسجد را توسعه داد، ولیکن امروز برای این جمعیت مکان بیشتری لازم است.
من با خبرگان از اصحاب رسول خدا - ص - مشورت کردم، همه آنها بر خرابی و بازسازی و توسعه مسجدالنبی اتّفاق نمودند.31 مردم سخنان عثمان را تأیید و تحسین کردند و برای او دعا نمودند.
بنابراین عثمان مسجدالنبی را تخریب کرده، در ضلع جنوبی و غربی، هرکدام 5 متر اضافه نمود مانند آنچه در زمان عمر انجام گرفته بود.
گرچه در ضلع شمالی، مقدار توسعه از زمان عمر کمتر شد ولیکن در مجموع نزدیک به دو برابر زمان عمر بر مساحت مسجد افزوده شد.
در این مرحله از توسعه، ساختمان مسجدالنبی وضع و کیفیت بهتری پیدا کرد.
زیرا در این بازسازی پایه دیوارهای مسجد را از سنگهای زیبا و حکاکی شده، با استفاده از آهک و گچ بنا نهاده و پایههای وسط را از سنگهای سوراخ شده قرار دادند که در داخل سوراخها آهن و سپس اطراف آن را سرب ریختند، سقف مسجد را از چوبهای مخصوصی بنام ساج پوشاندند، لذا نسبت به سابق از استحکام بهتر و بیشتری برخوردار گشت.
این بار نیز در ناحیه شرق مسجد هیچگونه تغییر و توسعهای حاصل نگردید، چرا که خانههای همسران رسول خدا - ص - همچنان باقی بود، و بعضی از همسران آن حضرت در آنجا سکونت داشتند.
که نزدیکترین این خانهها، خانه عایشه بود و در اطاق او رسول خدا - ص - و ابوبکر و عمر دفن شده بودند.
توسعه و زیادی زمان عثمان تا سال 87 هجری باقی ماند، که تغییر محسوسی نکرد.
پس میتوان مساحت مسجدالنبی را به متر مربع در چهار مرحله به ترتیب ذکر کرد: 1 - مرحله اوّلیه - سال اوّل هجرت - 1050=30*35 2 - مرحله دوم - سال هفتم هجرت - 2433=33/49*33/49 3 - مرحله سوم - سال 16 هجرت - 4875=75*65 4 - مرحله چهارم - سال 24 هجرت - 5950=70*85 پاورقیها: 1 .
دکتر محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 172، - آنان 73 نفر مرد و 2 نفر زن به نامهای: اُمّ عماره و اُمّ منیع، از انصار بودند - به نقل از «الطبقات الکبری»، ج 1، ص 221.
2 .
بحارالانوار، ج 19، ص 104، حدیث 1.
3 .
ثنیّهالوداع: کوههای مشرف مدینه منوره است که در مسیر مکّه واقع شده.
مردم مدینه مسافران را تا آنجا مشایعت میکردند.
4 .
ترجمه شعر: آشکار شد بر ما ماه شب چهارده از کوههای ورودی شهر، واجب است بر ما حمد و ثنای الهی، مادامی که ثناگویی دارد.
5 .
کامل بن اثیر، ج 2، ص 107.
6 .
بحارالانوار، ج 19، ص 106 - روایتی دیگر از ابن اسحاق: رسول خدا - ص - تصمیم گرفت داخل مدینه شود بر شتر خود سوار شد و بهمراه بعضی از صحابه براه افتادند، در میان کوچههای مدینه به خانه هریک از انصار میرسید جلوی ناقه او را میگرفتند و میگفتند: ای رسول خدا!
قبیله ما با آنچه به همراه دارد، در خدمت شما است به خانه ما داخل شوید و ما را مفتخر سازید.
رسول خدا - ص - میفرمود: «جلوی ناقه را رها کنید همانا او مأمور است» افسار شتر را بر روی گردنش نهادند.
آمد تا در میان قبیله بنی نجّار جلوی خانه «ابوایّوب انصاری» و محلّ مسجد فعلی «مِرْبد» زانو به زمین زد، رسول خدا پیاده شد، و این افتخار نصیب ابوایوب گردید.
سیره ابن هشام، ج 2، ص 140 - تاریخ طبری، ج 2، ص 116.
7 .
سنن ابی داود، ج 1، ص 123.
8 .
سوره مؤمنون: 21.
9 .
سیره ابن هشام، ج 2، ص 143 - فی منزل الوحی، چاپ هفتم، دارالمعارف، ص 449.
10 .
اسعد بن زراره از بزرگان قبیله بنی نجار بود، او با عدهای دیگر از مسلمانان در آنجا نماز میگزارد، رسول خدا در ابتدای هجرت با آنان در اطاق کوچکی نماز اقامه مینمودند زیرا «ابن امّ مکتوم» که از سوی آن حضرت به مدینه آمده بود عدّهای را با احکام اسلام آشنا نمود.
11 .
10 دینار پرداخته شد «زادالمعاد، ابن القیم الجوزی، ج 2، ص 56».
12 .
فیمنزل الوحی، 449.
13 .
ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 3، ص 214.
نهایهالأدب، جزء 16، ص 344.
14 .
ترجمه شعر: پروردگارا در مقابل خوبیهای جهان آخرت خوبی وجود ندارد - پس رحمت بفرست بر انصار و مهاجرین.
15 .
دکتر محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص 211 - وفاءالوفا باخبار دارالمصطفی، ج 1، ص 329.
سیره ابن هشام، ج 2، ص 142.
ابن هشام میگوید: از بسیاری از اهل شعر پرسیدم گفتند علی بن ابی طالب - ع - را خوانده ولیکن معلوم نیست قائل و گوینده چه کسی است؟
آن حضرت یا دیگری، ترجمه رجز: مساوی نیست کسی که در ساختن مساجد مشارکت دارد و - در حال ایستاده و نشسته - تلاش میکند با کسی که سعی میکند غبار بر لباسش ننشیند 16 .
در ذرع هاشمی 33/49 سانتیمتر بوده است.
17 .
الحاوی للفتاوی للسیوطی، ج 2، ص 76.
منزل الوحی، ص 450.
18 .
دلائل النبوه بیهقی، ج 1، فصل مسجدالرسول.
زادالمعاد، ج 2، ص 56.
19 .
و گفته شده یک وجب از قد یک انسان بیشتر بوده است.
20 .
صفَّه: بضم «صاد» و تشدید «فاء» بر وزن ضُلَّهْ، سکوئی است بزرگ به شکل مربع مستطیل که در جهت شمالی مقبره رسول خدا - س - واقع شده و حدود 30 سانتیمتر از سطح زمین مسجد بلندتر است.وفاءالوفاء، ج 2، ص 453.
21 .
سیره ابن هشام، ج 2، ص 156.
تاریخ پیامبر اسلام، ص 212.
22 .
فیمنزل الوحی، ص 451.
23 .
دکتر محمد ابراهیم آیتی: تاریخ پیامبر اسلام، ص 218 - ابن اسحاق میگوید: 18 ماه پس از هجرت در ماه شعبان قبله تغییر یافت.
- سیره حلبی، ج 2، ص 257 - بحارالانوار، ج 19، ص 199 حدیث 2 : نقل میکند: معاویه بن عمار از امام صادق - علیهالسلام - سؤال کرد؟
چه زمانی رسولاللَّه - ص - از بیتالمقدس به کعبه منصرف شد.
امام صادق - ع - فرمودند: «بعد از برگشت از غزوه بدر».
24 .
بقره: 144.
25 .
وفاءالوفاء بأخبار دارالمصطفی، ج 1، ص 365.
26 .
مدینهشناسی، سید محمد باقر نجفی، ص 35.
به نقل از اعلاق النفیسه، ص 65 - 64.
متر 33/49 = 100 ذرع - مساحت مسجدالنبی ، مترمربّع 2433=33/49*33/49 27 .
أخبار مدینهالرسول، ص 93.
28 .
بین عباس بن عبدالمطلب و خلیفه کشمکش زیادی شد تا اینکه در دادگاه قاضی به نفع عباس حکم نمود، آنگاه عموی پیامبر عباس آن را به مسلمین هدیه نمود و جزء مسجد شد.
محمد حسین هیکل، فیمنزل الوحی، ص 453 - سید محمد باقر نجفی، مدینه شناسی، ج1 ص 36 به نقل از «تاریخ ابن عساکر».
29 .
محمد حسنین هیکل، فی منزل الوحی، 454.
30 .
صحیح مسلم، کتاب المساجد، باب فضل بناءالمساجد و الحث علیها، حدیث 24 (533) ص 378.
31 .
تاریخ الرسل والملوک،ج 5/2113 - ترجمه فارسی شده.