جادوگری
عملی آیینی که از طریق آن تلاش میشود تا با کمک گرفتن از نیروی مرموز بیرونی بر حوادث مرتبط با انسانها یا طبیعت تأثیر گذاشته شود. جادو بخش محوری بسیاری از ادیان است و در شکل دهی به فرهنگ جوامع نانویسا تأثیر بسیاری داشتهاست.
جادوگر کسی است که کارش خواندن افسون و جادو کردن است. جادو در زبان پهلوی jâdug بودهاست.
در روانشناسی تحلیلی جادو همچون پلی بین جهان نمادها و جهان ماده عمل میکند نخست اینکه جادو میکوشد تا نماد را در این جهان تجسم بخشد و بدین ترتیب حوزه عینیت را تا سطحی نمادین بالا ببرد. دوم اینکه جادو تلاشی برای به کار انداختن تصویرهای نمادین و دمیدن جان تازهای در آنها تا از این طریق انرژی همبسته با آنها از نو پدیدار شود.[نیازمند منبع]
[ویرایش] تعریف از دیدگاه غربی
""جادو"" که با املای انگلیسی “Magick” هم نوشته میشود یا «سحر» تأثیر گذاری وقایع، اشیا، مردم و پدیدههای فیزیکی توسط وسیلههای سری یا غیر عادی (غیر طبیعی) هستند. این واژهها همچنین به کارهایی که یک فرد برای به کار گرفتن این اثر انجام میدهد، و عقایدی که وقایع و پدیدههای گوناگون را در این باره شرح میدهند نیز اطلاق میشود.
[ویرایش] ریشه شناسی
واژه «magic(جادو)» از واژه Magus (در فارسی قدیم به شکل “maguš”) که یکی از موبدان ستاره شناس زردشتی مربوط به منطقه Medes است، مشتق میشود. در دوره Hellenistic. واژهμάγος (“magos”) در یونانی به عنوان صفت میتوانست به کار رود، اما صفت μαγικός (“magikes” و در لاتین “magicus”) هم از قرن اول پلوتارک باقی مانده، که نوعاً به شکل مؤنث (“magike techne” و در لاتین “ars magica”) و به معنای “هنر جادویی” به کار میرود. این کلمه نهایتاً در نیمه دوم قرن چهاردهم از فرانسوی قدیم، “magique” وارد زبان انگلیسی شد. به همین شکل، واژه “سحر” نیز در حدود سال ۱۳۰۰ از فرانسوی قدیم “sorcerie” گرفته شد، که از زبان لاتین عامیانه و صورت “*sortiarius” که از “sors” و “fate” که به معنای «کسی است که بر روی بخت و اقبال تأثیر میگذارد.» گرفته شده. این واژه با املای “sorceress” نیز در نیمه دوم قرن چهاردهم یافت میشود، درحالی که آن را به صورت “sorcerer” تنها از سال ۱۵۲۶ میتوان دید.
[ویرایش] جادو و دین
نوشتار اصلی: جادو و دین
جادو، به طور معمول به «جادوی سفید» (برای شفا، به خدا نزدیک شدن و دیگر مقاصد خیر) و «جادوی سیاه» (جادوی بد خواهانه و مضر) تقسیم میشود. از دیدگاه طرفداران مسیحیت، واژه «جادو» و «سحر» معانی ضمنی همدستی با شیاطین، خداهای شیطانها و یا خود شیطان را دارا هستند. در این معنا، واژه جادو اکنون منسوخ شدهاست، با وجود اینکه در نقل مستقیم از متون مقدس دینی ممکن است امروزه هم استفاده محدود به این معنا داشته باشد. این که این واژه اصالتاً به واژههای قدیمی تر « magi» که زردشتی است (به معنای عاقلانی و موبدان) باز میگردد، معنای منفی پیدا کرد و در میان پیروان دینی یهود با معنای بی ارزشی و منفی خود در تاریخ غرب ثبت شدهاست. در زمان باستان، پیروان دیگر دینها متهم به انجام جادو میشدند. (با وجود اینکه پیروان مسیحیت و اسلام هیچ گاه به مقدار زیاد متهم به انجام چنین کاری نشدند.) در قرون وسطی، آنچه ما آن را امروزه علم مینامیم، تا حدودی توسط کیمیاگری آغاز شد و رشد کرد. کیمیاگری سعی میکرد روش مخصوص دست یافتن به کارهای مهمی از قبیل التیام مریض و ساخت پول و ثروت (طلا و غیره) را به صورت مشخص و از قالب فرمول ارائه کند. در حالی که دین رویکردی ایمان-اساس به موضوعات روح داشت، کیمیاگری نقش مهمی را در رشد کنجکاوی انسان درباره دنیای طبیعت به صورت یک ساختار سیستماتیک عقاید و اعمال، ایفا کرد. ایدههای مدرن امروزی ما از جادوگری و سحر از کیمیاگری گذشته نشأت میگیرد: جادوگری به عنوان نوعی در هم آمیختن روحانیت و اعمال علمی و حرفهای و در آوردن آن به صورت رمز آمیز یا عجیب و غریب است.
[ویرایش] تاریخ
هکاته, الهه جادو در یونان باستان.
[ویرایش] عقاید جادویی در اروپای غربی
عقیده به اعمال مختلف جادویی در اروپا و تاریخ غرب مرتباً ظهور کرده و کمرنگ شده، و این همه تحت فشارهای دین یکتاپرستی نهادینه شده یا بدبینی در مورد واقعیت جادو و خوب بودن علم گرایی بودهاست. در دنیای عهد باستان (روم) جادو مثل امروز تا حدی عجیب و غریب پنداشته میشد. مصر، سرزمین hemeticism و بین النهرین و سرزمین پارس (ایران)، خواستگاه اولیه موبدان مکانهایی بودند که تصور میشد تخصص در امر جادوگری فراوان میباشد. در مصر، پاپیروسها ی زیادی به یونانی، کپتیک و دموتیک بر جای ماندهاند. این منابع، شامل نمونههای اولیه بیشتر فعالیتهای جادویی است و آنچه که بعد، قسمتی از انتظارات است فرهنگ غربی از کارهای جادویی را تشکیل میداد، بویژه در جادوی آیینی از همین بر جای مانده هاست. آنها شامل نمونههای اولیه زیر میشوند:
• استفاده از کلمات جادویی که گفته میشد نیروی فرمان دادن به ارواح را دارند؛
• استفاده از عصاهای شعبده بازی و دیگر ابزارهای سنتی؛
• استفاده از حلقه جادویی برای دفاع از جادوگر در مقابل ارواحی که ]]احضار یا زنده [[میکند؛ و
• استفاده از نشانههای رمز آلود و تفکر sigil که در بر انگیختن یا زنده کردن روحها به کار میرفت.
استفاده از مدیومهای روحی نیز در این متنها وجود دارند؛ بسیاری از جادوها، بچهای را طلب میکنند تا در حلقه جادویی آورده شود و به عنوان رابطی برای رساندن پیامها از ارواح عمل کند. زمان امپراتور جولیان روم، که با تأثیرات مسیحیت مقابله میکرد، احیاء فعالیتهای جادویی نو-افلاطونی را در پرده theurgy به خود دید.
[ویرایش] در قرون وسطی
نویسندگان قرون وسطایی، که تحت کنترل کلیسا فعالیت میکردند، فعالیتهای جادویی خود را محدود به مخلوط کردن عجایب و مجموعههایی از طلسمها کردند. آلبرتوس مگنوس را به درست یا غلط، انجام دهنده چنین فعالیتهایی میدانند. گونههای مخصوص مسیحی شده جادو در این دوره پدید آمدند. در اوائل دوران قرون وسطی، فرقه بقایای مقدس به عنوان اشیایی که برای تکریم و تعظیم و به عنوان دارنده نیروهای فوق طبیعی استفاده میشدند، پدید آمد. داستانهای باور نکردنی از نیروی این بقایای مقدس به جای مانده از قدیسان که باعث معجرات یا جادوها میشد، نه تنها برای شفای مریض، بلکه برای عوض کردن نتیجه یک نبرد بر جای ماندهاست. این بقایای مقدس به تعویزهایی تبدیل شده بودند و کلیساها تلاش میکردند نمونههای کمیاب و گرانقیمت آنها را خریداری کنند، به امید اینکه مکانی شوند برای زیارت. مانند هر تلاش اقتصادی دیگری، تقاضا باعث افزایش عرضه شد. داستانهایی از بقایای مقدس معجزه آمیز قدیسان ساخته میشد. به عنوان مثال: «داستانهای طلایی» از جاکوبس دُ وُراجین یا «گفته گوهای جادویی» اثر سزار هِیترباک محبوبیت خاصی هم داشتند. گونههای رسماً تجویز شده دیگری از جادوی مسیحی نیز موجود بود. مثلاً شیطان شناسی و فرشته شناسی که در اولین grimoireها که پایه این شیطان شناسیهای مسیحی را تشکیل میدهد، جادوگر را ترغیب میکند خود را با روزه گرفتن، عبادت (دعا) و قربانی کردن تقویت کند، تا با استفاده از نام مقدس خدا به زبانهای مقدس، بتواند ازنیروی الهی برای مجبور کردن شیطان به ظاهر شدن و در خدمت اهداف شهوت آمیز و حرص آلود او بودن، استفاده کند. عجیب نبود که کلیسا این مناسک و اعمال را همگی رد میکرد. در قرن سیزدهم، نجوم (ستاره شناسی)، نامهای بزرگی داشت: در انگلستان، برای جوهان دُ ساکربُسکو، در اروپا، گوییدو بُناتی ایتالیایی که اهل فُرلی بود.
[ویرایش] جادوگری در رنسانس
اومانیسم رنسانسی ظهور مجدد hermeticism و دیگر گونههای نو-افلاطونی جادوگری آیینی را به خود دید. از طرف دیگر رنسانس و انقلاب صنعتی ظهور علم گرایی را به شکل جایگزینی شدن شیمی به جای کیمیاگری، رد نظریه بطلیموسی در مورد جهان و رشد تئوری جرم تجربه کردند. تنشهایی که توسط رفرماسیون پروتستان بوجود آمد، تحولی را در تعقیب و آزار مخالفان فکری بخصوص در آلمان، انگلستان و اسکاتلند پدید آورد؛ ولی نهایتاً، الهیات جدیدِ پروتستانی، با به زیر سؤال بردن عقیدهها ومناسک دینی که بخواهد برای اهداف زمینی و جادویی به کار رود، دشمنی جدید را برای جادوگری آغاز کرد. علم گرایی نیز بیش از دین، دشمنی خونی تر برای جادوگری محسوب میشد. همزمان با جادوگری آیینی و مخصوصی که توسط تحصیل کردگان انجام میشد، فعالیتهای عامه روزمره کسانی که در سرتاسر اروپا به جادوگری میپرداختند وجود داشت که یکی از این گروهها مردم حیله گر و نیرنگ باز در بریتانیای کیبر بود. در فعالیتهای جادویی شان، از ستاره شناسی، عقاید و رسوم عامه (فولکور) و گونههای تحریف شده جادوگری مسیحی برای پاسخ به نیازهای مشتریان بهره میگرفتند.
[ویرایش] جادوگری و مسلک رومانینک (رومانتی سیسم)
آزمایشات تجربی بارون کارل ریشن باخ با Odic force که متعلق به او بود، تلاش کرد خلاء بین جادوگری و علم را پر کند. دورههای دیگری نیز در حدود اواخر قرن نوزدهم پدید آمدند که علاقه به جادوگری در آنها رشد کرد، در آن زمان نمادگرایی و دیگر اثرات رومانتی سیسم علاقه جدیدی را به روحانیت جادویی و عجیب و غریب ایجاد کردند.
استعمارگری اروپا که غربیها را با هند و مصر در ارتباط قرار میداد، عقاید جادویی و عجیب دیگری را به اروپای آن زمان معرفی کرد. در نیمه دوم قرن نوزدهم تعداد زیادی مؤسسات جادویی تشکیل شد که شامل Hermetic Order of the Golden Dawn و Theosophical soccienty و به ویژه گونههای دیگری جادوگری در مورد فراماسونری بود. The Golden Dawn اوج قدرت خود را با جذب سرشناسان فرهنگی مانند ویلیام باتلر بیتز، الگونان بلک وود