نخستین مناسبت در دی ماه جشنهای چهارگانه دیگان است چون در دی ماه چهارروز به نام خدا نامیده میشود.
این جشنها با «اورمزد روز » آغاز میشود و با «دیبهدین» پایانمیپذیرد.
http://t-z-a.org/images/Mehregan.jpg
١- اورمزد و دی ماه : در نخستین روز دی ماه باستانی / ٢٥ آذرماه خورشیدی
٢- دی بهآذر و دیماه در هشتمین روز دی ماه باستانی/ ٢ دی ماه خورشیدی
٣- دیبه مهر ودیماه در پانزدهمین روز دی ماه باستانی/ ٩ دی ماه خورشیدی
٤- دیبهدین و دیماه در بیست و سومین روز دی ماه باستانی/١٧ دی ماه خورشیدی
* مناسبت دیگر یادواره درگذشت اشوزرتشت است که در روز خیر(خور) ایزد برابر با یازدهمین روز از دیماه باستانی و پنجم دیماه خورشیدی در سراسر مناطق زرتشتینشین گیتی به ویژه ایران برگزار میشود.
این روز یکی از روزهای تعطیل ویژه زرتشتیان ایران است.
مناسبت این یادروز به کوتاهی از این قرار است:
پیامبر ایران باستان اشوزرتشت پس از پایان رسالت خود که آموزش راستی و آرامش به انسانها بود، در شهر بلخ به سرمیبرد.
در سن هفتادو هفت سالگی هنگامیکه گشتاسب کیانی و پسرش اسفندیار فرمانروای بلخ که آن زمان از پایتخت خارج شده بودند، فرمانروای تورانی ارجاسب که دشمن دیرینه ایرانیان بود از فرصت استفاده کرد و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشکری بسیار به ایران فرستاد.
لشکر تورانی دروازههای شهر بلخ را با همه دلاوریهای ایرانیان در هم شکستند و هنگامیکه اشوزرتشت پیامبر ایرانی با لهراسب و گروهی از پیروانش در آتشکده بلخ به نیایش مشغول بودند، با یورش سپاهیان مهاجم همگی جان باختند.
اشوزرتشت گرچه جان به جان آفرین سپرد و از دیدهها پنهان گشت، ولی روان پاکش همراه با اندرز و آموزشهای جاودانهاش پیوسته زنده ماند.
طوری که پس از هزاران سال نام بلندش بر سرزبانها و فروغ مهرش در درون دلهاست.
* مناسبت سوم برگزاری «گهنبار» است که از روز مهر تا ورهرام ١٦ تا ٢٠ دی ماه باستانی و ١٠ تا ١٤ دی ماه خورشیدی چهره میدیارم گاه خوانده میشود.
این گهنبار ویژه پیدایش جانوران است.
میدیارم به چم (معنای) میانه آرامش است و زمانی برگزار میشود که هنگام آرامش و استراحت کشاورزان و دامداران است.
* روزهای نبر (نخوردن گوشت) نیز در دیماه عبارتند از :
- ششم دی برابر با ماه روز
- هشتم دی برابر با گوش روز
- پانزدهم دی برابر با رام روز
- بیست و ششم دی برابر با وهمن روز
زرتشت
January 19th, 2009, 14:50
برابر با سالنامهی زرتشتیان، امسال روز سوم آذرماه برابر است با جشن آذرگان، یعنی برابری آذر روز با آذرماه؛
برابری این روز با ماه آن را جشنی ساخته است بهنام « آذرگان» که آن را « آذرجشن» نیز میگویند.
آذر یا آتش در آیین مزدیسنی، پاک و پاککننده به شمار میرود و از این نگاه مورد احترام است.
توجه زرتشیتان به آتش از لحاظ فروغ و شعاع آن است که نموداری از فروغ ایزدی است و در هنگام نیایش و ستایش اهورامزدا، آتش و نور را پرستش سوی خود قرار دادهاند.
نیا را همیبود آیین و کیش
پرستیدن ایزدی بود بیش
بدان گه بدی آتش خوبرنگ
چو مر تازیان راست محراب سنگ
نیاکان ما در این روز به آتشکدهها میرفتهاند و ستایش و نیایش اهورامزدا را به جا میآوردهاند.
به گفته پژوهشگران ، از روزی که ایرانیان و هندوان در پهنه گیتی شناخته شدند، مردمیبودند که آتش را در پرستشگاههای خود گرامیو بزرگ میداشتند.
به گواهی اوستا و ودا- کتاب مقدس هندوها- سرودهای آتش هماره در سرزبانهای نیاکان پارسای ما بود.
در سنگ نوشتههایی که از هخامنشیان به جای مانده، دیده میشود که داریوش در برابر آتشدان به ستایش ایستاده است همچنین در روی هزاران سکه پادشاهان روزگاران پیش، آتشدان دیده میشود.
پس از چیره شدن تازیان بر ایران و چندین سده پس از آن، باز در سراسر ایران آتشکدهها روشن بود، یا آن گونه که نویسندگان پیش نوشتهاند برخی از آنها خاموش و ویران و برخی دیگر مسجد شدند.
آتش در دین های دیگر نیز مقدس بوده است.
به طوری که میدانیم حضرت موسی در کوه «طور» شعلهی آتش را از دور مشاهده کرد و از میان آتش ندای الهی را شنید و به مقام پیامبری رسید.
در قرآن مجید نیز ضمن بیان قدرت خدا و شرح نعمتهای او، به اهمیت آتش اشاره میکند؛ بدین مضمون که : « خداوند متعال چنان خدایی است که قرار داده است برای شما از درخت سبز آتش را که شما از آن حرارت و روشنایی به دست میآورید و گرم میشوید.»
در ایران باستان، آتش دارای اهمیت و تقدس بوده و احترام و ارزش در خور خویش را داشته است، در اوستا از آتش به عنوان یک پدیده اهورایی یاد شده و داور میان نیکوکاران و دروغکاران است.
یسنای شصت و دوم یکی از نمونهها به شمار میرود، در خرده اوستا نیز نقش اساسی دارد.
در خرده اوستا همراه با دو بند از سرودهای گاتها به عنوان « آتش نیایش »انتخاب شده است و در همه آیینهای شادی مانند سدرهپوشی، گواهگیری، جشن ها و گشایش ساختمانها، توسط موبد سراییده میشود.
آتش نیایش در حقیقت سرود شادی و شادمانی است و از قدیم پس از افروختن آتش، خوانده میشده است.
یسنای ٦٢ متنی بسیار قدیمیاوستایی ست که درباره آتش است.
در اساطیر ایرانی آتش هفتمین آفرینش مادی خداوند است.
نخست آسمان، دو دیگر آب، سدیگر زمین، چهارم گیاه، پنجم گوسفند، ششم مردم و هفتم آتش که درخشش او از روشنی بیکران، از جای هرمز است
نخستین مناسبت در ماه مهر آغاز سال تحصیلی است که به همین مناسبت « مهرماه و آغاز پاییز » را « بهار» دانش نام نهادهاند.
به گفته برخی از پژوهشگران، دلیل آغاز سال تحصیلی در مهرماه نیز همزمانی آن با جشن مهرگان بوده که اهمیتی همچون نوروز داشته است.
و به دلیل فروشکوه و خجستگی این جشن، ماه مهر را آغاز سال تحصیلی قرار دادهاند.
* جشن مهرگان مناسبت دیگر این ماه است که از روز دهم یعنی برابری مهرروز و مهرماه آغاز میشود.
این جشن در روزگاران دیرین در نخستین روز از پاییز برگزار میشد.
مهرگان پس از نوروز بزرگترین جشن ایرانی و هندی است این آیین، در ستایش ایزد«میثره» یا « میترا »و بعدها «مهر» است که از مهر روز آغاز شده تا رام روز به اندازهی شش روز ادامه دارد.
« مهریشت» نام بخش بزرگی در اوستا است که در بزرگداشت و ستایش این ایزد بزرگ و کهن ایرانی سروده شده است.
مهریشت، دهمین یشت اوستا است و همچون فروردین یشت، از کهنترین بخشهای اوستا بهشمار میآید.مهریشت از نگاه اشارههای نجومیو باورهای کیهانی از مهمترین و نابترین بخشهای اوستا است و کهنترین سند دربارهی آگاهی ایرانیان از کروی بودن زمین، بند ٩٥ همین یشت است.
از مهریشت تا به امروز ٦٩ بند کهن و ٧٧ بند افزوده شده از دوران ساسانیان، به جامانده است.
در بخشی از مهریشت آمده است: میستاییم مهردارندهی دشتهای پهناور را، او که به همهی سرزمینهای ایرانی، خانمانی پر از آشتی، پر از آرامیو پر از شادی میبخشد.
* روز دهم مهرماه روز سالمندان نیز هست و به این مناسبت زرتشتیان نیز از کهنسالان و کسانی که کولهباری از تجربههای تلخ و شیرین را بر دوش میکشند و به این دلیل پشتشان خمیده شده است، سپاسگزاری میکنند و این سرمایههای پربار را ارج مینهند.
* در تقویمهای امسال روز عید فطر نیز همزمان با دهم مهرماه اعلام شده است.
* در این ماه گهنبار چهره « ایاسرمگاه» نیز برگزار میشود.
روز آغاز این گهنبار از بیستم مهرماه یعنی اشتادایزد است و تا ٢٤ مهرماه که انارام روز است، ادامه دارد.
درباره این چهره گفتهاند: ایاثرم یا ایاسرم ( Aya – threm) آغاز فصل سرما- کاشت محصولات زمستانی، این گهنبارگاه آفرینش گیاهان است و از روز اشتاد تا انارام ایزد یعنی از روز بیستوششم تا سیام مهرماه زرتشتی (بیستم تا بیست و چهارم مهرماه در گاهشماری رسمی) برپا میشود.
این گهنبار، با چهره پیشین ٣٠ روز فاصله دارد.
ایاسرمگاه زمانی است که چوپانان با گله خود پیش از آمدن سرما، از چراگاههای تابستانی به خانه باز میگشتند.
* روزهای نبر که زرتشتیان از خوردن گوشت جانورانی نظیر گوسفند، گاو، شترو مرغ خودداری میکنند نیز از این قرار است: ششم مهرماه برابر با ماه روز هشتم مهرماه برابر با گوش روز پانزدهم مهرماه برابر با رام روز بیست و ششم مهرماه برابر با وهمن روز مهر به چم (معنای) دوستی و پیمان است، پس بیراه نیست که جشن مهرگان نیز در شمار جشنهای والا و پرارجی همچون نوروز و سده بوده است همچنان نیز ارزش و شکوه خود را دارد.
و برگزاری آن از دیر و دور در شمار شایستهها و بایستهها بوده است .
http://t-z-a.org/images/Mehregan.jpg حافظ شیرین سخن در این زمینه میگوید: کمتر از ذره بینی « مهربورز» تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان و این نیز سروده مسعود سعد سلمان است: مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان جشن مهرگان که در دوران کهن و در سال شمار آن دوران، روز شانزدهم مهرماه بود، اینک و در سال شمار نوین در روز دهم مهرماه است که روز مهر و ماه مهر با هم برابر میشوند.
در میان جشنهای ایرانیان دو جشن مهر، یا مهرگان و نوروز از ارزش ویژهای برخوردارند.
یکی از مهمترین این ویژگیها ، آغاز شدن سال نو با هریک از آنها بسته به دوران مختلف تاریخ بودهاست.
چرا که شماری باور دارند در روزگاران رفته سالیانی نیز مهرگان سرسال نو بوده است و سال نو با مهرگان آغاز میشده است.
ولی پس از آن آغاز سال نو دوباره به آغاز فروردین ماه بازگشت که جای درست آن است.
در فرهنگ جهانگیری دربارهی مهرگان آمدهاست که: « جشنی از این بزرگتر بعد نوروز نباشد » اگر چه مهرگان را با برابر و همزمان شدن نام روز مهر با نام ماه هفتم ایرانیان یعنی مهرماه به جشن مینشیند و خود از جشنهای ماهانه است، ولی انگیزههای دیگری را نیز برای برگزاری آن بر میشمارند.
یک دلیل وفلسفه این جشن مهم ایرانی به دوران ضحاک تازی باز میگردد .
ضحاک و خاندان او مدتهای زیادی بر ایران حکومت میکردند و گروهبسیاری از جوانان ایران زمین را به قتل رسانده بودند و مردم از ستم و جنایات آنان به تنگ آمده بودند.
در این زمان کاوهآهنگر از میان مردم برخاست و با برافراشتن چرم آهنگری خود که بعدها درفش کاویانی نام گرفت، رهبری براندازی ضحاک تازی را بر عهده میگیرد و او را با یاری مردم در کوه دماوند زندانی میکنند و به ظلم او پایان میدهند.
به گفتههای زیادی درتاریخ پرچم ایران نیز پس از کاوه آهنگر پدید آمد و درفش کاویانی به پرچم ملی ایرانیان مبدل شد.
سپس با رای و پشتوانه مردم و کاوه آهنگر، فریدون را بر تخت شاهی ایران نشاندند و ایرانیان زندگی را با آرامش سپری کردند .
گفته شده است که تاجگذاری اردشیر بابکان موسس شاهنشاهی ساسانیان همزمان بوده است با جشنمهرگان .
زیرا هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان این جشن را از بزرگترین جشنهای ملی میدانستند.
بعدها، آغاز فصل وماه مهر، آغاز مدارس را به احترام جشن مهرگان شروع کردند و آنرا جشن فرهنگی مهرگان نامیدند.
ابوریحانبیرونی در کتاب آثارالباقیه درباره جشن مهرگان مینویسد: در روز مهرگان فرشتگان به یاری کاوه آهنگر شتافتند و فریدون را بر تخت شاهی قرار دادند.
سپس ضحاک را در کوههای دماوند زندانی کردند و مردمان ایران را از گزند او آزاد ساختند.
شاعره توانای زرتشتی توران شهریاری(بهرامی) چکامهای دلنشین در این باره دارد که در بخشی از آن و هنگامیکه رستاخیز ایرانیان و پیروزی کاوه را تصویر میکند، میگوید: زن و مرد و جوان همه همدل همه جان برکفان بند گسل از دل و جان به کاوه پیوستند بندها را ز پای بگسستند خشم ملت بدل به طغیان شد پاره چرمیدرفش میدان شد سیل کوبندهای دمان آمد تند و پی گیر و بیامان آمد قصر ضحاک رفت در آتش شعلهها تند و کاری و سرکش مهد بیداد و جور شد برباد کاخ بیداد گشت بی بنیاد بر ستمگر سیاه روزی ماند رنج و غم رفت وکام روزی ماند همه جا شوق و شور پیدا شد جشن و سور و سرور برپا شد مهرگان بود، ماه شادی و شور شهر شد غرق در امید و سرور جامها پر شد از میشادی خلق مست از شراب آزادی جغدها یک به یک دهان بستند مردم از کام اژدها رستند در چمن بلبلان نوا خواندند نغمه در گوش آشنا خواندند سرنگون شد بساط ظلم و فساد چیره شد بر ستم فرشتهی داد دیو ناراستی فتاد از پای مرد اهریمن توان فرسای کار ضحاکیان دگرگون شد نوبت شاهی فریدون شد ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه مینویسد: « شهریور ماه که روز چهارم آن شهریور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم، جشن است، آن را شهریورگان گویند.
معنی شهریور دوستی و آرزوست.
شهریور فرشتهای است که به جواهر هفت گانه از قبیل طلا، نقره،مس، آهن و دیگر فلزات که برقراری صنعت و دوام دنیا و مردم به آنها بستگی دارد، کارگزار(موکل) است.» در روز جشن شهریورگان در ایران باستان پس از آن که در بامداد به آتشکده میرفتند و اهورامزدا را ستایش میکردند، فلزهای کهنه را از انبارها بیرون میآوردند و نو میکردند و آن پس به شادی و پایکوبی میپرداختند.
زرتشتیان در این روز آیین ویژهای را در خانه و آتشکده برگزار میکنند و چوبهای خوشبو و اسپند و کندر برآتش مینهند.
ایرانیان باستان در این روز پس از نیایش اهورامزدا و دستگیری از نیازمندان ، نزد پادشاه میرفتند و این جشن را شادباش میگفتند.
چرا که این جشن به پادشاهان دادگر وابستگی داشت و بر پایه باور ایرانیان باستان اینگونه شهریاران نماینده شهریاری آسمانی روی زمین بودند.
هم چنین جشن شهریورگان جشن دگرگونی فصل هم هست.
دیبه آذر و شهریور ماه « خزان جشن» بوده که با سوارکاری، چراغانی و آذین خانهها و آتش افروزی بر بام ها همراه بوده است.
گردیزی در « زین الاخبار» جشن خزان را در روز دی به مهر این ماه میداند.« جیمز موریه» در سفرنامهاش از آخرین کسانی است که به برگزاری این جشن در شهر دماوند، اشاره کرده است.
در شهریورگان آتشهای بزرگ میافروختند و باور داشتند که این آتشها آفتهای گیاهی را از میان میبرد.
«شهریور» و « جشن شهریورگان» را باید جشن توانایی، مهربانی، گذشت و جشن خواستاری و آرزوی آرمانشهر نامید.
در شهریورگان فلز گرانبهای وجود انسان تافته و با ارزشتر میشود.
تواناییهای انسان آشکارتر میشود و با این توانستن و البته خواستن است که شهریار بر وجود خویش میشود، تا گرد پلیدی و ناپاکی و ناراستی نگردد و جز در راه خوشبختی انسان و آبادانی جهان گام برندارد.
آگاهیهای درباره شهریورگان و جشن شهریور را با چند بیت که درباره این روز ارجمند است به پایان میبریم: * زشهریورت باد فتح و ظفر بزرگی و تخت و کلاه و کمر * زشهریر باش تو پیروزگر به نام و بزرگی و فروهنر * شهریور است و گیتی از عدل شهریار شاد است، خیز و مایه شادی برمنآر در ماه بهمن دو جشن وجود دارد که از دیر و دور در ایران گرامیداشته شده اند.
نخست جشن بهمنگان یا بهمنجنه در دوم بهمن ماه و دیگری جشن سده که هنگام برگزاری آن در پسین و شامگاه دهم بهمن ماه است.
درکتاب هایی که درباره آیین های دینی و فرهنگ ایران زمین نوشته شده است، اشاره هایی نیز در این باره وجود دارد.
به نوشته این کتاب ها، روز دوم بهمن که بهمن روز نام دارد و متعلق به امشاسپند بهمن است، جشن بهمنگان نام دارد.
در این روز در دیگی به نام بهمنجنه آشی به نام دانگو از گندم و ماش و عدس و نخود و باقلا میپزند و مهمانی میدهند.
این آش را هفت دانه نیز میگویند دکتر رجبی معتقد است که یکی از ویژگی های جشن بهمنگان تعاونی بودن آن است و به نظر میرسد هر یک از همسایگان برای پختن آش دانگ خود را به خانه ای که آش در آن پختهمیشد میداده است و به این معنی نام آش را« دانگو » به کار میبردند و به این ترتیب در آشی که فراهم میآمده است همه همسایگان سهیم بودند.
امشاسپند بهمن را نگهبان چارپایان سودمند دانسته اند و هم از این رو است که از کشتن گوسفند و خوردن گوشت خودداری میکرده اند.افزون براین ، این امشاسپند نمادی از نیکاندیشی و خرد و دانش به شمار میرود و نیک اندیشی یکی از ٣ پایه بنیادین دین زرتشتی است.
ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم مینویسد؛ بهمنجنه بهمن روز است از بهمن ماه در این روز بهمن سفید ( نام گیاهی است) با شیر خالص و پاک میخوردند و میگویند حافظه میآورد و فراموشی را ببرد.
اما در خراسان هنگام این جشن مهمانی میکنند بردیگی که اندراو هر دانه خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت و تره و سبزی ها وجود دارد.
شاعر معروف علیبنطوسی قرن پنجم در کتاب بلغت فرس درباره بهمنجنه مینویسد: بهمنجنه رسم عجم است چون دو روز از ماه بهمن میگذشت بهمنجنه میکردند و این عیدی بود که در آن روز طعام میپختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر سر کاسه ها میافشاندند.
مطلب را با چند شعر که درباره بهمنجنه گفته اند به پایان میبریم.
فرخی در این باره گفته است: فرخش باد و خداوند فرخنده کناد عید فرخنده و بهمنجنه و بهمن ماه و این شعر نیز از انوری است: بعد ماکز سر عشرت همه روز افکندی سخن رفتن و نارفتن ما در افواه اندر آمد ز در حجره من صبحدمی روز بهمنجنه یعنی دوم بهمن ماه بسیاری از دانشمندان پژوهشگران براین باورند که بزرگ ترین کشف انسان از آغاز تمدن تا کنون، پی بردن به راز مهارآتش و بهره گیری از این آخشیج بسیار سودمند اهورایی است.
آنان بی گمان هستند که اگر آتش نبود، انسان هنوز هم در دوران نخستین پیدایش به سر میبرد و فرق چندانی با دیگر جانوران نداشت.
به گفته دکتر علی اکبر جعفری پژوهشگر آیین و فرهنگ ایران باستان، « اگر آتش را از انسان بگیرند، او به جانوری ساده چون دیگر جانوران تبدیل خواهد شد.
پس آتش است که او را به جایی رسانده که دیگران نتوانسته اند برسند.
از این روی، بزرگ ترین پیدایش و کشف انسان را باید راز افروختن و نگاهداشتن آتش شمرد.
بیگمان، انسان نیز چون دیگر جانوران، بارها و بارها میدید که آتشی از ابرهای غرنده میجست و درخت و بوته را میسوزاند یا هرگاه و بیگاهی تارک کوه اتش میافشاند و جویی از گدازه سوزان به دامن کوه سرازیر میشد و هر چیز را در راه خود به کام میکشید.
او این راهم در یافته بود که آتش گرما و روشنی میدهد و برخی از درندگان از آن میترسند.
پس او کوشید که آن را نگاه دارد و از آن سود بردارد.
این را هم دریافت که چگونه آتش را که گاه گاهی زیان هایی میرساند، مهار سازد.
همین دریافت او را به گداختن و پرداختن فلز رهنمود.
اما او کی به آتش افروزی پرداخت.
بیگمان پس از نگاهداری آن، ولی آیا پیش از مهار کردن آن یا نه، درست نمیدانیم.
ولی روزی که به این راز بزرگ پی برد، دیگر از همه جانوران برای همیشه جدا شد.
او سرچشمه روشنی و گرمیو نیرو را یافته بود.
او راه فرهنگ و هنر را پیدا کرده بود.
به یاری آتش، انسان از بی خانمانی ، خانه بدوشی و آوارگی کاست، خانه و برزن ساخت، انجمن و اجتماع آراست و سازمان های دادو ستد، بازرگانی، فرمانروایی و کشورداری را پدید آورد.» انسان ها در هر جا که بوده اند هستند و هر دین و باوری که داشته اند و دارند، آتش را گرامیدارند.
از دیر و دور تا کنون و بی شک در آینده.
پس بی سبب نیست که داستان ها و افسانه های بسیاری درباره چگونگی کشف یا دریافت یا پیشکش کردن آتش به انسان وجوددارد.
ایرانیان نیز یکی از زیباترین داستان ها را درباره کشف آتش دارند و آن را به هوشنگ شاه نسبت داده اند.
این رویداد باورپذیر را فردوسی توسی به زیبایی در قالب چکامهای در شاهنامه آورده است که در آن از نخستین جشن سده نیز یاد کرده است.
به گفته فردوسی؛ هوشنگ شاه پس از آنکه به راز آتش و سودمندی آن پی برد، بایاران به نیایش پرداخت: جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همیکرد و خواند آفرین که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آنگاه قبله نهاد بگفتا فروغی است این ایزدی پرستید باید اگر بخردی شب آمد برافروخت آتش چو کوه همان شاه در گرد او با گروه یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد ز هوشنگ ماند این سده یادگار بسی باد چون او دگر شهریار کز آباد کردن جهان شاد کرد جهانی به نیکی ازو یاد کرد جشن سده بر همگان خجسته باد و آرمان داریم که هر سال در شامگاه دهم بهمن ماه آتش سده را بیفروزیم تا به این وسیله سپاسگزار اهورامزدا باشیم که بهره گیری از این آخشیج را به ما آموخت و فرمان داد که پرستار آتش باشیم که نمادی از آتش عشق است و نشانی از گرمای دل های پاک .
منبع t-z-a.org زرتشت January 19th, 2009, 15:29 چکامه ای درباره جشن سده نماد جشن سده آتشی است که درشامگاه روز برگزاری این آیین برافروخته می شود و نشانه ای از آتش عشق به اهورامزدا و فروزه های نیک خداوند است.
آنچه در پی می آید چکامه ای است که روانشاد« مهربان خانی » در سال 1335 سروده و در ماهنامه هوخت چاپ شده است .
پاینده است جشن سده در میان ما آن آتشی که مظهر مهر و صفا بــود گربرفروخــت ملت ایران بجا بود از پرتــو فــروغ توای آتش ســـــده دل را فروغ و دیده جان را ضیا بود سوزنده شعله های تو برجان دشمنان سوزنده ترزهر چه که آن جانگزا بود آن گرمیت نشانه مهر و محبت است مــهری که خود نــشانه مهرخدا بود آن ملتی که زنده سده را نگاهداشت قلبــش به مهر مـیهـن و ما آشنا بود تابــنـده بــادآتش مـهر وطن بــه دل تا جاودانه مام وطــــن را بــقــا بود پاینده است جشن سده در میان ما تا در زمانه نام و نشانی زما بود جشن آذرگان یادآور آذر،آدر، آتر و آتش است که همه از یک ریشه هستند.
جشن آذرگان جشن شناخت و گرامیداشت یکی از بهترین و برترین آفریده های اهورامزدا یعنی نور و گرما است.
اگر چه نگهداری و پرستاری از آتش را اشوزرتشت به صورت یک بایسته درآورد، اما در تمام دینها نور و فروغ گرمیبخش و زندگی ساز گرامیشمرده شده است.
بیش از ٣ هزار و ٧٠٠ سال پیش، اشوزرتشت از روی شناخت کامل پروردگار، اساس دین خود را بر یکتاپرستی استوار کرد و نماز را، نیاز بشر و تنها سزاوار اهورامزدا (هستیبخشدانا و حکیم ) دانست.
در تمام دین های جهان، نوروآتش جلوهای از انوار بیکران الهی و نماد پروردگار به شمار میآید.
اوستا خدارا « شیدان شید» ( نور الانوار) دانسته و در همه ذرات هستی در تجلی میداند.
براساس این باور، پرستش سو(قبله)ی زرتشتیان «نور» قرار داده شده است.
در تورات موسی(ع) یهوه ( خدای یهود) در زبانه های آتش در کوه طور برپیامبر نمایان میشود.
در انجیل کتاب آسمانی پیروان عیسی (ع) آمده که خداوند، نور مطلق است و ظلمت و تیرگی در او راه ندارد.
درقرآن کریم نیز «الله» «نورالسماوات و الارض » شناخته شده است.
زرتشتیان در شبانه روز پنج بارباتنی پاک و روانی آماده، رو به سوی نور خورشید یا ماه یا آتشی روشن یا شمعی و چراغی فروزان میایستند و به درون نگری میپردازند، اهورامزدای بی نیاز را نماز میگذارند.
در دین زرتشتی، آتش نماد «اشه»(راستی و پاکی و عشق) است، چرا که آتش تنها ماده ایست که آلودگی به خود نمیگیرد و همیشه و در همه حال به سوی بالا میرود، همواره ماهیت اصلی خویش را حفظ میکند و خود میسوزد و دیگران را گرما و نور میبخشد.
مردمان اشون (راستی شناس و حق جو)، نیز همانند آتش مقدس موجود در آتشکده، در همه حال روشنایی و گرما بخش و یکرنگ هستند، دروغ و پلیدی ها را با راستی و درستی و دانش خویش و عشق به اهورامزدا میسوزانند و نورو شادی و انرژی به جامعه میبخشد.
این باور در عرفان ایرانی موجب شده که« عشق» به آتش تشبیه شده است.
مهارآتش و چگونگی استفاده بهینه از آن یکی از برترین کشفیات بشراست، که به تمدن و پیشرفت انسان، شتابی افسانه ای بخشید.
آریایی ها، در مناطق شمالی ایران و جنوب روسیه که بسیار سرد و زمستان درازی داشت، زندگی میکردند و آیین بیشتر مردم طبیعت پرستی بود و به آتش برای روشنایی و گرم کردن خانه و کاشانه و پختن غذا و غیره بسیار نیازمند بودند؛ چون کبریت وجود نداشت و فراهم کردن آتش بسیار سخت و وقت گیر بود، آتش را در جایی به نام آتشکده همیشه روشن نگاه میداشتند.
اشوزرتشت پس از برگزیده شدن به پیامبری وجود این جایگاه را بسیار لازم و زندگی بخش تشخیص داد، منتهی با اضافه کردن آتش آتشکده با آتش ١٦ صنوف اجتماع(آهنگرو مسگر و نانوا و غیره) مفاهیمیمینوی به آن بخشید و به صورت پرچمیمقدس برای زرتشتیان درآورد.
که تا امروز نیز این چنین است و زرتشتیان آتش موجود در آدریان را نماد موجودیت خدا یا پرچم و درفش دین زرتشتی با چندین صدسال هویت دینی و فرهنگی خود میدانند، که به وسیله موبد آتشبند (آترون atarvan ) همواره روشن نگاه داشته میشود.
نام اصلی آتشکده ها، آدریانadoryan است.
که آتش ورهرام یا بهرام و درب مهر نیز گفته میشود و همواره در طول تاریخ شامل مجتمع دینی و آموزشی و فرهنگی نیز بوده است.
پرستش سو (قبله): جهتی است که پیروان هر دینی در سراسر جهان در هنگام نماز، همواره روبه آن سو به پرستش خدا میایستند.
آتش هرگز پرستش سو(قبله)ی زرتشتیان نبوده است و بهدینان تنها در داخل آدریان ، رو به آتش مقدس که حالت پرچم را دارد، میایستند و به ستایش خدا میپردازند.
حتی همسایگان آتشکده نیز رو به سوی آتشکده نماز نمیگذارند، و هیچ بهدینی از دیگر زرتشتیان نمیپرسد که آدریان شهر در کدام جهت است تا قبله سوی خود قرار دهد.
بلکه همیشه در هنگام نماز رو به سوی نور میایستند و اهورامزدا را پرستش میکنند.
در بین هر ملتی نمادهایی وجود دارد که به خاطر بار مینوی که در بردارد، ستوده میشود.
کعبه که در مکه معظمه قرار دارد، برای مسلمانان؛ مهر تهیه شده از خاک کربلا برای شیعیان جهان؛ صلیب برای عیسویان؛ ستاره داوود برای یهودیان و آتش موجود در آتشکده برای زرتشتیان؛ هر کدام بارمینوی و مفاهیمیبس ژرف دارند که برای پیروان آن کیش و آیین مقدس است و چنانچه به وسیله دیگران به درستی درک نشود، ممکن است موجب داوری اشتباه شود.
همه جهانیان ، آتش را دوست دارند و در آغاز پرستش خدای خود، مایل هستند که شمعی را روشن کنند و به ستایش خدا بپردازند.«منار» مساجد به مفهوم محل نگهداری « نار»یا «آتش» است، در دور تا دور مهرابه های مساجد شیعیان جهان، از آیه ای از سوره نور، که بیشترین واژه « نور» در آن آمده است، استفاده میشود.
آتش المپیک همیشه روشن نگاه داشته میشود و همه ساله با شکوهی بسیار در محل برگزاری مسابقات المپیک برافراشته میشود.
مراسم آتش افروزی و چراغانی و آتش بازی به هر بهانه شادی برانگیز، در سراسر گیتی بدون استثنا، مرسوم است و انرژی بخش و شادی افزا به شمار میآید.
آتشکده به مکانی گفته میشود که آدریان که محل پاسداری از پرچم دینی زرتشتیان است، با کتابخانه و سالن های اجتماعات و مدارس و غیره، همراه است که در هر کدام از این مکان های مقدس، آتش عشق و مهر و دوستی و دین و فرهنگ و خردورزی و دانش اندوزی و همازوری با نیکان و وهان جهان آموزش داده میشود.
آتش موجود در آدریان یزد و تهران و کرمان و شیراز و اصفهان، از آتش آتشکده کاریان شیراز آورده شده و هرساله در جشن اردیبهشت گان با آتش ١٦ طبقه اجتماع، ممزوج و «مس» یا بزرگ میشده است.
همیشه آتشکده ها ساده و بدون زرق و برق ساخته میشده است.
و در آتشکده های ایران باستان ، درب و پنجره و حتی یک آتش دان، از جنس طلا یا جواهرنشان کشف نشده است.
و تنها از هنر معماری بسیار ماهرانه بهره برده اند.
در درازای تاریخ، انجمن موبدان(مگ بدان) با شناخت باورهای اهورایی گاهانی، باورهای ایرانیان پیش از اشوزرتشت را به صورتی تغییر شکل داد که برای مردم قابل فهم باشد و بتوانند باورهای گاهانی را درک و وارد در زندگی خویش کنند.
با طبیعت پرستی به طور بسیار خردمندانه به شدت مخالفت شد، ولی طبیعت را ایزدی یا ستودنی دانستند و طبیعت دوستی و پاک نگاه داشتن چهار آخشیج را از واجبات دین قرار دادند.
زروان را از مقام خداوندی به زیر آوردند ولی بهدینان را به اهمیت دادن به زروان (زمان) و گاه (فرصت) بسیار سفارش کردند.
به درستی و از روی شناخت تشخیص دادند که از چهار آخشیج موجود در طبیعت ، سه آخشیج آب و باد و خاک حالتی ملموس و مادی دارند، در حالی که آخشیج چهارم یا آتش، انرژی است و حالتی مینوی دارد و قابل لمس نیست.
همه اجسام ساخته شده در جهان با گرمای آتش است که شکلی قابل استفاده به خود میگیرند.
زندگی نیز از وجود آتش است و چون جان از بدن خارج شود، روبه سردی میگراید.
همه وسایلی که در اطراف خود میبینید، در یکی از مراحل ساخت و تشکیل و تکامل خود، بدون استثنا از درون آتش گذشته است؛ بدون وجود آتش حتی تصور تمدن و پیشرفتی در جهان امکان پذیر نیست.
امید است این حقایق و بسیاری از حقایق دیگر را همه ایرانیان بدانیم و فراگیریم آری؛ آتش موجود در آتشکده برای زرتشتیان بسیار مقدس است.
چرا که از آتش نیاکانی، به اضافه ١٦ آتش صنوف گوناگون مردم شهر درست شده است و نه تنها هرگز پرستیده نشده، که حتی قبله زرتشتیان نیز نبوده است و نیست .
جشن تیرگان و آیینهای ویژه آن، یکی از جشنهای دیرپای ایرانیان است که از دوران باستان تاکنون برگزار میشود.
تیرگان که در روز دهم از ماه تیر برگزار میشود، یکی دیگر از نشانههای سپاسگزاری ایرانیان از آفریدههای اهورایی است.
در این ماه گهنبار چهره میدیوشهیمگاه نیز خوانده میشود که آن نیز نشانه دیگری از شکرگزاری ایرانیان زرتشتی از اهورامزدا است که آفریدههای نیک و سودمندی را در اختیار آدمیان گذاردهاست.
جشن تیرگان با پهلوان فداکار و نامدار ایران یعنی «آرش» نیز نسبت دارد و یکی از انگیزههای برپایی آن یادآوری کارسترگ این دلاور ایرانی است.
این جشن که به نام جشن «آب پاشان» نیز خوانده میشود در روز دهم از ماه تیر در میانه چهره گهنبار قرار دارد.
درباره این جشن روایات و داستانهای گوناگونی هست که تفاوتهایی نیز با هم دارند.
از جمله آیینهای این جشن رشته باریکی از نخهای ابریشمی رنگی است که به هم بافته میشوند و به نام «تیروباد» مشهور است.
زرتشتیان این رشته را در بامداد روز تیر به مچ دست خود میبندند و در روز باد یعنی ده روز بعد آن را به باد میسپارند.
درباره دلیل این کار نیز گفتهاند که شاید نشانهای از رنگهای رنگینکمان است که هرگاه درآسمان پدید میآید، آن را یادآور تیروکمان آرش میدانند و ده روز بعد نیز که به باد میسپارند نشانهای از رها شدن تیر این دلاور است که مرزهای میان ایران و توران را مشخص کرد.
دراین روز پس از آبریزان و آب پاشان که در کنار چشمهها و جویها انجام میشدهاست، باشندگان در جشن، مراسم فال کوزه را که «چک و دوله» میگویند انجام میدادهاند.
جشن تیرگان از آیین زرتشت به دیگر دینها نیز رفته و به گفته برخی از پژوهشگران ارمنیهای ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیینهایی را برگزاری میکنند که برگرفته از جشن تیرگان است.
درباره تیرگان روایت دیگری نیز هست که به خشکسالی ارتباط دارد.
به گفته این روایت، در زمان ساسانیان و پادشاهی فیروز هفت سال در ایران خشکسالی روی داد، مردم ناگزیر روی به دشت و بیابان آوردند و به نیایش پرداختند.
پس از چندی بارش باران شروع شد و ایران از خشکسالی رهایی یافت از آن سال به بعد ایرانیان در چنین روزی به یکدیگر آب میپاشند.
آیین برگزاری این جشن بدینگونه میباشد که چند روز پیش از جشن تیرگان تمام خانه را از درون و برون پاکیزه میسازند و روز جشن همه آب تنی میکنند و لباس نو میپوشند.
آنچه ویژگی این جشن است به این گونه است که تار نازکی از ابریشم هفت رنگ و سیم نازک ظریفی به هم میتابند که به نام تیر و باد مشهور است.
همانطور که اشاره شد جشن تیرگان یادآور رشادت آرش نیز هست، مطلب را با چکیدهای از داستان آرش به پایان میبریم که ابوریحان بیرونی نیز درآثار الباقیه خود بدان اشاره دارد.
«...
در زمان پادشاهی منوچهر، پس از اشغال بخشهایی از ایران توسط سپاه افراسیاب قرار آشتی بر این گذاشتهشد که از سوی ایران از سرزمین تبرستان تیری رها شود و هر جا برزمین فرود آید مرز ایران و توران تعیین شود.
بنابراین آرش جوان بیباک ایرانی با تمام توان تیری را از کمان رها ساخت و این تیر در باور استورهای توسط ایزد باد همراهی شد و در کنار رودخانه جیحون بر درختی نشست و مرز ایران و توران را مشخص کرد.
ابوریحان در اینباره آوردهاست آرش را که مردی بزرگوار بود حاضر کردند و آرش برپا خاست و برهنه شد و گفت ای پادشاه و ای مردم بدن مرا به بینید که از هر زخمی و جراحتی سالم است و من یقین دارم که چون بااین کمان این تیر را بیندازم پارهپاره خواهم شد و خود را تلف خواهم کرد، ولی خود را فدا میکنم.
سپس برهنه شد و به نیرویی که داشت چله کمان را تا بناگوش خود کشید و خود پاره پاره شد و تیر او از کوه رویان تا اقصای خراسان که میان فرغانه و تبرستان است، پرتاب شد و این تیر موقع فرود آمدن به درخت گردوی بلندی گرفت که در جهان از بزرگی مانند نداشت و برخی گفته اند از محل پرتاب تیر تا آنجا هزار فرسخ بود.
منوچهر و افراسیاب به همین مقدار زمین با هم آشتی کردند و این قضیه در چنین روزی بود و مردم آن را جشن گرفتند.»