آداب و رسوم و اعیاد مردم گیلان و چهارشنبه سوری در گیلان:
شب پاسی (شب بازی) ، جشن بود که بمناسبت مولود تازه ی هر خانواده بر پا می شد که هفت شبانه روز ادامه داشت ، اقوام بیشتر زنان و کودکان در این جشن شرکت می نمود .
در این شب ها بازی ها و تفریحاتی نیز اجرا می گشت .
هفت سین پهن کردن سفره ای پیش از حلول هر سال نور و در شب آخرین چهارشنبه هر سال و سبزه و ماهی ...
انواع اجیل ، بنام آجیل مشکل گشا هنوز معمول است.
گل گل چهارشنبه با برافروختن بوته و غیره در شب چهارشنبه آخر سال از روی آن می پرند.
اسفند خریدن و دود کردن نیز مراسم خاصی دارد.
دختران دم بخت را چند ساعتی از خانه بیرون می کردند به نیت آنکه بزودی به خانه شوهر بروند.
خانه تکانی و شکستن کاسه و کوزه و غیره بعلامت دور ساختن نجسی ...
و در کردن ترقه معمول است .
در برخی روستاها درباره ی درختانی که میوه نمی دهند.
یکی از افراد خانواده تبری بدست گرفته بطرف درخت می رفت و با صدای رسا می گفت : می خواهم درخت را قطع کنم ، در این وقت شفاعت کرده و می گفتند تا سال دیگر میوه خواهد داد و دهقان قانع شده تبر را کنار می گذاشت ...
فالگوش : در شب های چهارشنبه سوری زن و مرد برای تشخیص اقبال و ادبار سال جدید خود سر چهارراهها و گذرگاهها پنهانی سخنان عابران را گوش می دادند و از مفاد گفتار آنان توفیق و ناکامی خود را احدس می زند.
عروس گوله: از شب چهارشنبه سوری به بعد در رشت و حومه های شهر موجودی به نام عروس گوله با لباس های زیبا و زینت های فراوان ترتیب داده می شد و عده ای از کودکان همراهش به رقص و پایکوبی و دست افشانی می پرداختند و ...
نوروز و نو سال: پانزده روز مانده به عید دسته های دو سه نفری به در خانه های ثروتمندان می رفتند و اشعاری وایر به حلول سال نو می خواندند و از صاحب خانه ها مژدگانی می خواستند.
عید بینی : برگذاری مراسم جشن نوروز مهم ترین رسوم متداول گیلان بود خوانچه های آجیل و شیرینی و میوه جات و ظرف آب آلبالو و آلو و تخم مرغ های پخته رنگین و حلواهای خانگی ...
آنها که امکانات مالی داشتند فراهم می کردند.
نواختن بوغ در طلیعه عید نوروز ، قلندران و درویشان در نزدیکی خانه ثروتمندان چادر می زدند و بساط خود را به صدا در می آوردند ...
و از این راه پولی بدست می آوردند.
سیزده بدر: روز سیزده هر ماه مخصوصاً سیزده صفر را بوم می پنداشتند و طبق یک رسم قدیمی در روز 13 نوروز خانه ها را ترک کرده بداهان صحرا می رفتند و به بازی ها و تفریحات مختلف می پرداختند.
عید در استان آذربایجان شرقی:
سابقاً یک هفته عید را دید و بازدید داشتند و بزرگ ها به کوچک ها عید می دادند.
چهارشنبه سوری: اول شب در پشت بام با حیاط خانه آتش روشن کرده از روی آن پریده و جملاتی به ترکی می گویند که حاکی از ریختن درد و بلا بآب و آتش باشد.
عید در استان آذربایجان غربی : بزرگترین عید نزد این ایل عید قربان است و بهترین لباس را می پوشند .
هر کس به فراخور خود گاو یا گوسفند قربانی و میان مستمندان تقسیم می کند و سه روز تعطیل عمومی می دادند.
بعد از عید قربان به عید فطر اهمیت می دهند اما به عید نوروز چندان اهمیتی نمی دهند.
ولی برای چهارشنبه سوری بیش از عید نوروز اهمیت می دهند.
در این شب بهترین غذاها را می پزند و آتشبازی بر پا می کنند و تا نیمه شب زنها برقص و پایکوبی با دهل و سونا می پردازند.
عید استان باختران نعوران قلخانی عید نوروز را که عید جمشیدی می گویند.
در شب عید سال نو آتش روشن کرده .
رقص های محلی تا نیمه شب برقرار است
عید در استان آذربایجان غربی : بزرگترین عید نزد این ایل عید قربان است و بهترین لباس را می پوشند .
رقص های محلی تا نیمه شب برقرار است.
عید نوروز در گوران یکی از بخش های مهم شهرستان اسلام آباد (شاه آباد غرب) و شال بخش کردند می باشند.
مرد گوران بزبان کردی تکلم میکنند و از پیژان اهل حق و علی اللهی هستند.
چند روز پیش از عید ، خانواده ها برای برگزاری جشن نوروز خود را آماده و برای خربید پوشاک و سایر لوازم به شهر سفر می کند و معتقدند که فراهم کردن نیازمندیهای زندگی برای نخستین روز عید سبب فراوانی نعمت در سراسر سال خواهد شد.
یک روز پیش از عید دختران و پسران برای گرد آوردن بوته و گون به تپه های اطراف ده می روند.
در آخر و زهردان ده بکنار نزدیک ترین جشمه می روند و در اطاقک نئین با آبی که در دیگ کرده اند خود را می شویند و زنان نیز پس از مردان به سرچشمه می روند و دست و پای خود را پس از شستشو حنا می بندند.
مردم ده پیش از عید دو تن نوازنده ساز و (هل را به ده دعوت می کنند تا پیش از تحویل سال برای ایشان نواز زندگی کنند.
در این روز مردم در میان ده گرد می آیند و هماهنگ نوازندگان برقص و پایکوبی می پردازند.
پدرها و مادرها فرزندان خود را به رقص و شادی تشویق می کنند و از آنها می خواهند که در این روز از ستیزه و کشمکش بپرهیزند.
با تاریک شدن هوا بوته ها را به کوچه می آورند و هر چند قدم دور از هم آتش می افزودند ، آنگاه همگی شادی کنان در حالی که ترانه هایی محلی می خوانند .
از روی کپه های آتش می پرند ...
از پارچه هایی کهنه گلوله هائی ساخته اند در نفت فرو می کنند و پس از اتش زدن به هوا پرتاب می نمایند و پس از پایان مراسم آتش بازی ، بچه ها روی نام خانه های دهکده می روند) و از روزنه بام ها شالهائی را که در ازای آن تا چند متر می رسد به درون اطاقها آویزان می کنند و صاحب خانه را آواز می دهند.
شال در ، هات هات ، پر شالم نسوزی.
صاحب خانه درون شال آنها تخم مرغ پخته ، مغز گردو ، خرما ، کشمش اهل کیش بان: سال انرازی بچه ها تا پاسی از شب ادامه پیدا می کند ، آن شب همه ی خانواده ها بیش از اندازه ی لازم پلو می پزند و زیادی آنرا برای روز دیگر نگهمیدارند چنین معتقدند که تا پایان سال ، سفوی آنان پر برکت خواهد بود.
پیش از تحویل سال ، سفره ی بزرگی که سال اطلاق پهن می کنند و میان میخی چراغ روشن ، کاسدی ماست ، نان برنجی ، گندم سبز شده و آیینه ای که روی آن تخم مرغ رنگ کرده گذاشته اند می چینند.
اهل خانواده که همگی جامه های نو و پاکیزه در بر کرده اند گرداگرد سفره متفکر تحویل سال می نشیند و با فرا رسیدن تحویل سال چند تن در دهکده با شلیک گلوله هائی آغاز سال را اعلام میکنند و یکایک افراد خانواده یکدیگر را می بوسند و سال نو را شاد باش می گویند و با خوردن چای و شیرینی عید نوروز را به کامشان شیرین تر می کنند و برای دید و بازدید از خانه ی خود بیرون می روند.
مردان ده پیش از هر دید و بازدیدی برای دست بوسی نخست به خانه ی «سید» می روند.
پس از دست بوسی و شاد باش گوئی از او پولی بنام "تمکیسه" می گیرند ، آنان این پول را برای برکت و خوش یمنی تا آخر سال در جیت خود نگه میدارند ، پس از آن که تمام اهالی از "سید" روستا دیدن کردند .
با هم به خانه ی کسانیکه عزادار هستند می روند و پیش از هر چیز "سید" پیراهن سیاه را از تن صاحب عزا در می آورد و جامه ای نو می پوشاند و صاحب خانه نیز از مهمانان با یک لیوان شربت پذیرائی می نماید .
آنگاه همگی برای بازماندگان آن خانواده سلامتی و خوشی آرزو می کنند.
پس برای شاد باش گوئی به دیگر خانه های ده می روند.
مراسم دید و بازدید سه روز ادامه می یابد.
هر کس که به خانه ی دیگر می رود .
چند تخم مرغ رنگ کرده با خود همراه می برد و بنام عیدی به بچه ها می دهد ، گروهی دیگر برای برگزاری جشن نوروز یکی دو روز پیش تر از عید به "بابا یادگار" می روند ، (بابا یادگار مقبره است در 48 کیلومتری شمال شرقی کردند که به کربلای فرقه ی اهل حق معروف است) در آن جا مراسم عید را با "تنبور" زدن و با خواندن شعرهای مذهبی برگزار می کنند.
خواندن شعرهای مذهبی بوسیله ی پیر که در صدر مجلس می نشیند و تنبور می نوارد صورت می گیرد ، پیر همراه با شعری که می خواند تنبور می نوازد و دیگران با دست زدن متوالی و هم آهنگ با پیر سه هایشان را به راست و چپ می گردانند و در هر نیم بیت شعری که پیر می خواند آنها هم به او با نیم بیت دیگری جواب می دهند.
در این هنگام مجلس را هلهله های فراوان چهره ی تازه ای می بخشد.
همه شور می شوند و غوغا می کنند.
شعرهائی که پیر می خواند تنبور می نوازد و دیگران جوابش را می دهند.
عید در استان فارس (ایل قشقائی به عید نوروز ، عید فطر ، عید قربان اهمیت بسیار می دهند ، یک روز پیش از عید نوروز برخی به زیارت قبور بستگان خود می روند و فاتحه می خوانند.
آنگاه همه باید به حمام بروند .
زنان و کودکان به سرود دست حنا می زنند و لباس نو می پوشند ، شام شب عید باید پلو باشد باید گوسفند با مرغی بکشند ، در روز عید همه باید شیرینی بخورند تا همه سال شیرین کام باشند و در این روز به دیدن آشنایان و کد خدا می روند.
عید و چهارشنبه سوری در استان خراسان چهارشنبه سوری : در شب چهارشنبه آخر سال مجالس سور و سرور برپا می کنند و در هر نقطه ای مراسم گوناگونی بر پا می کنند از جمله: آتش بر می افروزند.
این آتش ظاهراً در روزگارانی بین قدیم بر پشت بام ها و بلندی ها افروختند .
تاخیر از قیام ملی دهند و همگان را دعوت به قیام نمایند .
اما اکنون در حیاط خانه ها بوته آتشها می زنند و از روی آن می پرند.
فراسانی ها در این شب هر چه کوزه کهنه دارند می شکنند و به جای آن کوزه نو می خرند و نیز در صورت داشتن امکانات مالی چهار رنگ پلو رشته پلو ، عدس پلو ، زرشک پلو و ماش پلو ) می پزند و مقداری از آنرا برای نزدیکان می فرستند.
در مراسم چهارشنبه سوری ، زنان مراسم خاصی دارند که بیشتر مربوط به بخت گشائی و گرفتن حاجت و رفع درد و بلاست.
اگر خانواده ای بیماری داشته باشد.
زنی چادر به سر به در خانه ها می رود و با ملاقه ای که در دست دارد ، چهار مرتبه به در می کوبد ، صاحبخانه مقداری خوراک داخل ملاقه می ریزد.
نوروز : از چند هفته به نوروز مانده جنبش فراوانی میان مردم پدید می آید.
همه به فکر تهیه ی لباس نو ، خانه تکانی ، سفید کردن ظروف مسی ، تمیز کردن در و پنجره و اثاثه خانه می افتند.
گندم یا عدس یا اسفرزه ، ترتبزک و خاک شیر می رویانند تا شب عید خانه به سبز آراسته باشد ، حاجی فیروز (جیگی جیگی نه نه خانم ، در کوچه و بازار با راه می افتد ...
یکی دو روز به عید مانده سمنو می پزند و روز قبل از تحویل سال به حمام می روند و پای خود را در حنا می بندند.
وقتی لحظه ی تحویل سال نزدیک شد ، عده ای به مسجد می روند تا دعا بخوانند و از برکت آن دعا در تمام سال از خطرات مصون و غرق در نعمت کردند ، گروهی نیز در خانه می مانند.
زیرا عقیده دارند نباید در این لحظه از خانه به دور بود.
چند لحظه قبل از تحویل سال اندکی آرد خمیر می کنند و در گوشه ای می گذراند تا ور آید .
بعد سماور را اتش می کنند و سفره هفت سین را می چینند و لباس های نو می پوشند .
اسفند و شک و عنبر می سوزانند.
در هر اطاق چراغ یا شمعی روشن می کنند.
آن گاه سفره سفیدی در وسط آن می گذراند بین دو لایه قرآن یک آینه قرار می دهند ، جلوی آینه چند دانه گندم می پاشند و روی آینه هم یک تخم مرغ می گذراند تا در موضع تحویل تخم مرغ روی آینه بچرخند یک ظرف عسل در گوشه ی سفره و یک عدد نان سنگک نیز در گوشه ی دیگر میگذراند.
سینی هفت سین را هم در وسط سفره در جای مناسبی می گذراند (سمنو ، سکه ، سیر ، سنجد ، سماق ، سیب) و سبزه ای که رویانیده اند در کنار آنها می گذارند.
یک کاسه پر آب هم در گوشه ای قرار می دهند و روی آب چند ساقه سبزه و یک عدد نارنج می اندازند مقداری آجیل و شیرینی هم در دو بشقاب می ریزند و با یک پیاله هاست و یک بشقاب سبزی پلو و ماهی در کنار سفره می گذارند .
بعد در همه ی اطلاق ها و دهان خیک ماست و سر کیسه های نخود و لوبیا و عدس و ماش و برنج را باز می گذارند و منتظر می نشینند تا سال تحویل شود.
عده ای چند لحظه قبل از سال قدری آب جوجه خروس را شیر می نوشند.
ظهر یا شب آخر سال سبزی پلو با ماهی و کوکو و مرغ تهیه می کنند و مقداری از آنها را برای سال نو نگه می دارند و در موقع تحویل در سر سفره هفت سین می گذارند.
یک کوزه نو هم می خرند و پر از آب می کنند یک نارنج هم در دهانه ی آن می گذراند.
و تا سال نو نشود از آب کوزه استفاده نمی کنند وقتی لحظه ی تحویل سال فرارسید اعضاء خانواده دور سفره می نشینند و هر یک، یک سکه یا چنئد دانه برنج در مشت می گیرند یا کله جوجه خروس در جیب می گذارند...
هم اینکه سال تحویل شد به هم مبارک باد می گویند و یکدیگر را می بوسند و عده ای هم دعا می خوانند.
شب اول سال نو رشته پلو می خورند، روز شنبه اول سال هم آش رشته می پزند.
اگر شنبه به نوروز بیفتد آن سال را مبارک تر می دانند و بیشتر شادی می کنند.
در خانواده های خراسانی خصوصاً در روستاها رسم است که در سه روز قبل از تحویل سال مقدار زیادی نان می پزند زیرا معتقدند که در موقع تحویل باید صندوقخانه هر خانه ای پر نان باشد.
در طول مدت روز اول سال بدیدن یکدیگر می روند.
روز اول سال را بزرگ خانواده یا بزرگ محل در خانه می نشیند تا همه بدیدنش بروند و نوروز را به او تبریک بگویند.
در خراسان در ایام نوروز از مهمانان با شیرینی های محلی عالی پذیرائی می شود روز سیزدهم فروردین در نظر مردم نحس است و عموماً به صحرا می روند و ناهار را در صحرا صرف می کنند و آنچه آجیل و شیرینی مانده در آن روز می خورند.
در پاره ای از نقاط خراسان روزهای شنبه و چهارشنبه ی اول سال نیز از خانه خارج می شوند و به خارج شهر می روند از جمله در بیرجند مردم در این سه روز از شهر خارج شده به محلی می روند معروف به کشمان که در آن گندم، جو، یونجه و شبدر...
کاشته شده است.
بیرجندی ها عقیده دارند که در این سه روز باید از دروازه ی جنوبی شهر به کشمان رفت و در صحرا پای خود را به سبزه زد سپس از دروازه شرقی شهر به خانه بازگشت.
دختران دم بخت برای گشودن بخت خود و پیدا کردن شوهر رو به قبله می نشینند و سبزه گره می زنند...
زنان عقیم یا بی فرزند لب آب می نشینند و کلوخ در آب می اندازند و دعا می کنند.
عید در بختیار (بختیاری هفت لنگ) از همه عیدها به عید نوروز و مراسم سیزده نوروز و جشن عید قربان و عید فطر اهمیت می دهند.
برای خریدهای مخصوص عید از قبیل لباس و کفش به محل های لازم می روند.
در عیدها محل چادرها را تغییر می دهند و در محل سبز و خرم که دارای آب کافی باشد مستقر می شوند.
روز عید با لباس های مخصوص و کلاههای لری که کج است به سر می گذارند به دیدن یکدیگر می روند و کدورت ها را شخصاً یا بوساطت اشخاص از بین می برند.
سفر در ایران نوروز یا سال نو ایرانیان که مطابق 21 مارس است روز تحویل آفتاب به برج حمل می باشد.
مراسمی که بدین مناسبت برگزار می شود از زمان زردشتیان باستان تاکنون حفظ شده است و به گمان من نظیر چنین عیدی در تمام مشرق زمین وجود ندارد.
در بعضی شهرها این مراسم پانزده روز ادامه دارد که در تمام این مدت بازارها بسته است و هیچ کارگری تن به کار نمی دهد.
روز عید و دو روز بعد در دربار جشن رسمی برپا است.
در این مراسم پادشاه، وزرا و نجبا و سپس طبقات پایین تر منجمله بازرگانان را به حضور می پذیرد.
پس از اجرای این تشریفات، پادشاه در پایتخت و شاهزاده ها در حوزه ی فرمانروایی خود برتخت می نشینند و به اشخاصی که افتخار معرفی به حضورشان را پیدا می کنند هدایایی می دهند و یا از آنها هدایایی می پذیرند.
هدایایی که معمولاً به پادشاه و شاهزادگان تقدیم می شود، عبارت است از: اسبهای اصیل، سلاحهای زیبا، پارچه های زربفت و انواع پارچه های گرانبها، شال کشمیر، پوستهای اعلا، قند، قهوه، چای، مربا، شربت و غیره.
مجموع هدایایی که به پادشاه داده می شود، دو میلیون فرانک ارزش دارد و این جدا از هدایایی است که استانداران غایب از فرستادن آنها هرگز کوتاهی نمی کنند تا در این روز پرشکوه به حضور پادشاه تقدیم گردد.
اما هدایایی که شاهزاده ها دریافت می دارند به نسبت اهمیت آنها است.
هنگامی که با اشاره ی شاه یا شاهزادگان معلوم شد که هدایا مورد قبول واقع شده است، تقدیم کنندگان سه بار تعظیم می کنند، از تالار خارج می شوند و در انتهای حیاط یا باغی که مشرف به تالار است صف می کشند.
تا به حال دیده نشده که پادشاه هدیه ای را رد کرده باشد، زیرا کلیه ی هدایا قبلاً مورد بررسی پیشکش نووی (بازرس هدایا) قرار گرفته، شایستگی آنها برای تقدیم به حضور پادشاه مورد تصویب وی واقع شده است.
عیدی پادشاه و شاهزادگان عبارت از سکه های طلا و نقره است که به تازگی برای سال نو ضرب شده، به دست خودشان به اشخاص می دهند.
دریافت کنندگان به هنگام دریافت عیدی زانو می زنند، آن را دودستی گرفته به پیشانی خود می گذارند.
سپس بلند می شوند و تعظیم کنان دور می شوند.
شاهزاده ولیعهد که عنوان نایب السلطنه آذربایجان را دارد به همین ترتیب رفتار می کند و به هر یک از افسران قشون که در تبریز حضور دارند عیدی می دهد و برای آنهایی هم که در مأموریت هستند به همان اندازه منظور می دارد.
پادشاه در این روز برای فرزندان خود و استاندارهایی که خدمات آنها مورد رضایت او است لباس افتخار می فرستد که معمولاً قبای زربفت یا نقره بافی است که بر حسب اهمیت آنهایی که آن را دریافت می دارند ارزش بیشتر یا کمتری دارد.
لباس افتخار با تشریفات خاصی بسته بندی می گردد و به دست اشخاصی که در دربار مقام والایی دارند سپرده می شود.
این اشخاص همراه با عده ی کثیری از ملتزمین آن را به شخص مورد نظر در هر کجاکه باشد می رسانند.
این لباسها خلعت نامیده می شوند.
کسی که به دریافت خلعت مفتخر شد سه روز پیاپی آن را دربر می کند و دراین مدت میهمانیهای بزرگی می دهد که کلیه ی محترمین در آن شرکت دارند.
دعوت از کلیه ی اشخاص از این جهت است که علاوه بر رونق بخشیدن به ضیافت درجه ی تقرب خود را نزد پادشاه به صورت گویایی به آنها بشناسانند.
هنگام دریافت خلعت از طرف شاهزادگان نیز تشریفات پر زرق و برق انجام می گیرد که شرح آن به اختصار در زیر می آید.
حامل خلعت شخص گیرنده را قبلاً از روز ورودش آگاه می نماید.
شاهزاده در دو یا سه فرسخی محل اقامت خود چادر وسیع و مجللی برپا می کند و در روز معین همراه با تمام درباریانش که جملگی با سلاحها و لباسهای عالی بر اسبهای اصیل سوارند و به سوی محل برگزاری تشریفات می راند.
شاهزاده پس از ورود بر تخت می نشیند و پیام آور والا مقام را به حضور می پذیرد.
شخص اخیر پس از اظهار تعارفات خلعت را که بر بالش مخمل زرد وزی قرار داده شده است، عرضه می دارد.
شاهزاده برپا می خیزد و خلعت را در حلا تعظیم دودستی می گیرد و بر پیشانی می گذارد.
آن گاه بر خلوت می رود و لباس را در برمی کند و کلاه شاهزادگی بر سر می گذارد و با صدای موزیک و شلیک توپخانه به چادر برمی گردد.
سپس با غذاهای بسیار لذیذ از حضار پذیرایی می شود در موقعی که میهمانان مشغول صرف غذا هستند شاهزاده با زنهایی که همراه خود آورده است خلوت می کند.
برای زنها هم چاشت بسیار خوبی فراهم می آورند.
چند لحظه بعد به همان ترتیبی که آمده بودند به شهر باز می گردند.
بازگشت شاهزاده به شهر به وسیله ی شلیک توپ اعلام می رگدد.
این شلیک تا زمانی که شاهزاده وارد قصر می شود ادامه دارد.
در آن جا کلیه ی افراد دربارش به او تبریک می گویند.
سپس وارد حرمسرا می شود و در آنجا پس از شنیدن تبریکات زنهایش بقیه ی روز را با آنها می گذرانند.
مراسم جشن با آتشبازی که در محوطه ی کاخ به عمل می آید، پایان می پذیرد.
بیگلربیگیها یا حکامی که از طرف پادشاه یا شاهزادگان به شرح تشریفاتی که در فوق ذکر شد به دریافت خلعت نایل می شوند از فرصت استفاده می کنند و آن چه لازمه ی تجمل است به کار می برند تا به مردم نشان دهند که تا چه اندازه مورد عنایات شاه یا شاهزادگان قرار دارند.