در دوران باستان، یونانیها، ستارهشناسی را «ملکهی دانشها» مینامیدند.
ستارهشناسی مسلماً قدیمیترین دانشهاست.
حتی قبل از آنکه ستارهشناسی به صورت دانشی واقعی در آید، انسانهای دوران باستان شیفتهی دیدنیهای آسمان بودند و خورشید و ماه را خدایان روز و شب میدانستند.
انسان به زودی دریافت که میتواند از خورشید، ماه و حتی ستارگان برای اندازهگیری زمان استفاده کند، زیرا این اجرام با گذشت زمان در پهنهی آسمان با نظمی شبیه به حرکت عقربههای ساعت از جایی به جای دیگر میروند.
مصریها و بابلیها 2600 سال قبل از میلاد، مصریان اهرام سنگی و چند صد سال قبل از آن بابلیان «زیگورت»های خشت چین خود بنا نهادند، ولی آنها پیش از این، اندازهگیری طول فصلها با استفاده از خورشید و ستارگان انجام میدادند.
همچنین مصریان کشف کرده بودند که با مشاهدهی دقیق طلوع ستاره درخشان شعرای یمانی در آسمان صبحگاه میتوانند زمان طغیان سالانه رود نیل را پیشبینی کنند، زیرا این امر در تقویم کشاورزی آنها مهمترین رویداد شمرده میشد.
تا این زمان مصریان در مساحی نیز خبره شده بودند و توانستند با استفاده از ستارگان صورت فلکی دب اکبر (خرس بزرگ)، چهار ضلع هرم بزرگ را دقیقاً در جهت شمال، جنوب، شرق و غرب بنا نهند.
مصریان خورشید را «رغ» (خدای خورشید) مینامیدند.
از آنجا که گرما و نور خورشید به زمین حیات میبخشد.
لذا خورشید مهمترین خدای آنان شد.
آنها اعتقاد داشتند که خدای بزرگ، خورشید هر روز به هنگام طلوع با سوار شدن در قایقی که بر پشت الهه آسمان موسوم به «نوت» قرار دارد، از پهنه اقیانوس میگذرد.
همچنین فکر میکردند که خورشید به هنگام غروب که در زیر فرو میرود، حرکت خود را در دنیای تاریک زیر آسمان ادامه میدهد.
در طی شب کاهنان معابد با هراس از اینکه ممکن است خورشید تا ابد از زمین دور شود، برای بازگشت آن به دعا میپرداختند.
آنگاه به هنگام طلوع خورشید، که به معنی استجابت دعای آنان بود، برای ستایش خدای خورشید سرود مذهبی میخواندند.
به اعتقاد مصریان ماه نیز خدای دیگری است که سوار بر قایق پشت «نوت» در آسمان حرکت میکند.
در کندهکاریهای، معابد و الواح و نقاشیهای روی تابوت اجسام مومیایی شده که در موزهها موجودند میتوان شواهدی بر این اعتقادات و از جمله قایق ستارگان به دست آورد.
خورشید ما به عنوان یک ستاره
خورشید، یا ستاره ما فقط یکی از میلیونها ستاره عضو کهکشان ما یعنی کهکشان راه شیری است.
و تنها یکی از میلیاردها ستاره موجود در کل کیهان است.
در مقایسه با ستارگان دیگر، خورشید ما جرم متوسطی دارد.
با این حال، برای ما ساکنان زمینی جالبترین و مهمترین شی موجود در آسمان است.
زیرا نور و حرارت آن بر تمام فعالیتهای روزانهی ما تسلط دارد.
بدون دریافت انرژی از نیروگاه دائمی خورشید، زندگی در روی زمین امکانپذیر نیست.
فاصله متوسط زمین از خورشید برابر با 148800000 کیلومتر است.
با وجود این همه فاصله در هر کیلومتر مربع از سطح زمین انرژی معادل 1950000 اسب بخار از سطح خورشید دریافت میشود.
ولی این مقدار انرژی فقط کسر کوچکی از کل انرژی تابش خورشید است که تمام جهات در فضا پخش میشود اگر میتوانستیم از تمام انرژی که خورشید بر منطقهای از سطح زمین به مساحت چند مایل یا کیلومتر مربع میتابد بهرهبرداری کنیم آنگاه انرژی حاصل
آسمان در هر فصل چگونه تغییر میکند
آسمان مانند ساعت و تقویم است و با تغییر ساعت در شب، و فصل در سال، تغییر پیدا میکند در ساعت 10 شب ماه دی (زمستان) بخش چهارگوش صورت فلکی دب اکبر طوری قرار میگیرد که در سمت راست ستارهی قطبی واقع میشود.
ولی سه ماه بعد (بهار) دب اکبر در همان موقع شب، دقیقاً در بالای ستارهی قطبی واقع میشود و صورت فلکی ذات الکرسی که به شکل w یا M است در پشت آن قرار میگیرد.
در ساعت 10 بعد از ظهر تیرماه (تابستان) دب اکبر به سمت چپ ستارهی قطبی میرود.
در ساعت 10 شبهای مهرماه یا اوایل پاییز، این هفت ستاره به افق شمالی میروند و به جای آن ذات الکرسی در افق بالای آسمان به خوبی نمایان است و میتوان آن را به عنوان راهنما در نظر گرفت و سه ماه بعد دور از نور تکرار میشود.
(تابلوهای راهنمای بهار) شناسایی ستارهها و صور فلکی بهار را میتوان از صورت فلکی دب اکبر یا خرس بزرگ آغاز کرد که به صورت بسیار واضحی در غروب شبهای بهار در بالای افق آسمان شمالی پیدا است.
هفت ستاره از اعضای اصلی این صورت فلکی هستند.
در سمت مقابل ستاره قطبی، پنج ستاره دبلیو (w) شکل ، صورت فلکی ذات الکرسی را تشکیل میدهند.
ستاره قطبی ستارهای با درخشندگی متوسط است که در مکانی به نسبت خالی از ستاره در آسمان واقع شده این ستاره به طور دقیق در قطب شمال آسمان قرار نگرفته بلکه به اندازه یک درجه (دو برابر قطر ماه) از قطب شمال واقعی فاصله دارد.
شب هنگام که نظارهگر آسمان هستیم متوجه میشویم که با توجه به چرخشی زمین به دور محور خود، ستارگان پیدا قطبی هم به ظاهر بر گرد قطب شمال (ستاره قطبی) در حال گردش هستند.
حالا برمیگردیم به دب اکبر.
اگر دو ستارهی انتهایی یا ستارههای راهنمای دب اکبر را از جهت مخالف ستاره قطبی ادامه دهیم به صورت فلکی اسد میرسیم.
این صورت فلکی به لحاظ شکل داس مانند و تعدادی از ستارگانش که شباهتی به علامت سوال فارسی دارند و در واقع سر اسد یا شیر را میسازند، معروف است.
حالا دستهی آبگردان دب اکبر را مد نظر قرار میدهیم.
اگر این دسته را با توجه به انحنایش ادامه دهیم به یکی از ستارههای روشن آسمان به نام سماک رامح (نگهبان شمال) میرسیم و اگر به همین ترتیب انحنا را ادامه دهیم به ستارهی چشمک زن دیگری به نام سماک اعزل از صورت فلکی شنبله خواهیم رسید.
باید توجه داشت که ستارگان سماک اعزل و سماک رامح به همراه ستاره قلب الاسرار از صورت فلکی اسد، مثلثی نسبتاً معروف را در آسمان تشکیل میدهند.
(تابلوهای راهنمای تابستان) در شبهای تابستان سه ستاره مثلثی متساوی الساقینی را در آسمان بالای سر تشکیل میدهند.
اینها به ترتیب درخشندگی عبارتند از: نسر واقع، نسر طایر و دنب.
نسر واقع پنجمین ستارهی درخشان آسمان و نخستین ستارهی درخشان است که در شبهای ماه تیر و مرداد و بالای سر و به رنگ آبی سفید، همچون الماس میدرخشد.
دنب درخشندهترین ستاره در صورت فلکی دجاجه یاقو است ولی بهتر است صلیب شمالی خوانده شود.
دنب در سد صلیب واقع شده نیمساز زاویه دنب، قاعدهی مثلثی که از نسر واقع و نسر طایر تشکیل شده را قطع مینماید و به طرف ستارهی درخشان قلب العقرب در نیم کره جنوبی ادامه مییابد.
در تیرماه قلب العقوب با تاریک شدن هوا در آسمان ظاهر میشود.
قلب العقرب بسیار باشکوه است و در ناحیهی قلب صورت فلکی عقرب، جای گرفته است.
خط اتصال دهندهی نسر واقع به دنب، ما را به چهار گوش مربوط به اسب بالدار (فرس اعظم) راهنمایی میکند.
این چهار ستاره وقتی بالای سر قرار میگیرند، نشانگر فصل پاییزند.
گذشته از مثلث تابستانی، آسمان فصل تابستان خالی از ستارگان بسیار درخشان و صورتهای فلکی معروف است باید دانست که مثلث تابستان بر خلاف نامش در فصل پاییز هم در آسمان دیده میشود.
(تابلوهای راهنمای پاییز) رفته رفته با غروب مثلث تابستان در غرب، چهارگوش مربوط به اسب بالدار به صحنه میآید.
این چهارگوش در ساعت 10 شب نیمه دوم مهر ماه در آسمان، به بالای سر میرسد و 8 بعد از ظهر در نیمهی دوم آبان ماه یا 6 بعداز ظهر آذرماه به فراز سر میرسد.
چهار ستارهی مستقر در چهار گوشهی این شکل، چندان درخشان نیستند.
آنها بخش بزرگی از آسمان را که فاقد ستارههایی قابل دید با چشم غیر مسلح است، میپوشانند.
چهارگوش اسب بالدار، کلید راهنمایی برای پیدا کردن سایر ستارگان و صورتهای فلکی مجاور در این فصل از سال است.
در قسمت شمالی چهار گوش، ستارهی دنب و بخشی از مثلث تابستانی قابل دید میشود.
در بین چهار گوش و ستارهی قطبی، صورت فلکی دبلیو شکل (w) ذات الکرسی قرار میگیرد.
همان طور که در نمودار مشخص شده اگر دو ستاره دست کم چهار گوش را ادامه دهید به ستارهی انتهایی ذات الکرسی میرسیم که امتداد آن به قطب و ستارهی قطبی برخورد مینماید.
بر عکس اگر ستارهی قطبی را به ستارهی انتهایی ذات الکرسی وصل کنید و امتداد بدهید به دو ستاره از ستارههای چهار گوش اسب بالدار میرسیم ودر واقع این صورت فلکی نمایان میشود خط وصلکننده دو ستارهی دست راست چهارگوش یاد شده بیننده را به ستارهی روشن فم الحوت از صورت فلکی حوت جنوبی راهنمایی میکند.
اما این کار معمولاً در نقاطی از کره زمین که در عرضهای جغرافیایی میانه واقعاند دشوار است، چون صورت فلکی حوت متعلق به نیم کرهی جنوبی است و نزدیک به افق جنوب است.
(تابلوهای راهنمای زمستانی) آسمان زمستان از نظر ستارگان درخشان نسبت به سایر فصلهای غنیتر است.
در راس این زیبایی، درخشندگی الماس گونه شعرای یمانی یا شباهنگ است که در نیمهی شبهای اواسط دی ماه و یا در ساعت 10 بعد از ظهر اواسط بهمن ماه و یا در ساعت 8 بعد از ظهر اواسط اسفند ماه در آسمان تلألو خیرهکنندهای دارد.
موقعیت شعرای یمانی در تارک جنوبی مثلث زمستانی، متشکل از ستارههای درخشان دیگر یعنی قلب الاسد در بالا دست چپ و ابسط الجوزا در بالا و سمت راست است.
ستارهی ابسط الجوزا در صورت فلکی در قسمت بالا سمت چپ یک چهار وجهی زیبا قرار گرفته که کارشناسایی آن را ساده میکند.
در سمت پایین و دست راست چهار گوش حیار، ستاره رجل حیار که نسبت به ابسط الجوزا کمی درخشندهتر است، قرار دارد و دو ستارهی کمنورتر، این چهار وجهی راه تکمیل مینماید در بخش میانی حیار در یک خطه کاملاً متمایز، سه ستاره قرار دارد که کمربند حیار را تشکیل میدهد در بالا و سمت راست حیار ستارهی شاخص دیگری به نام دبران (الدبران) قرار دارد که چشمان درخشان صورت فلکی ثور یا گاو را تشکیل میدهد.
درخشندگی دبران مشابه ابسط الجوزا است و هر دو ستاره، رنگی متمایل به نارنجی دارند.
اگر خط اتصال دهنده جبار به دبران را ادامه دهیم به لکهای مات، متشکل از تعدادی ستارهی به ظاهر درهم تنیده به نام خوشهی پروین میرسیم.
این مجموعه، خوشهای ستارهای است که در دوربینهای دو چشمی هم میتوان آن را به خوبی تشخیص داد.
در بالای جبار و تقریباً بین آن و قطب شمال، ستارهی درخشان عیوق قرار میگیرد.
در سمت چپ بالای جبار و در بالای مثلث زمستانی یک جفت ستاره معروف به نامهای کاستور (رأس مقدم) و پولوکس (رأس مونی) قرار دارند که دو همزاد در صورت فلکی جوزایا دو پیکرند در طرف سمت چپ کاستور و پولوکس، قلب الاسد از صورت فلکی اسد یا شیر قرار گرفته که دیوار مدد آن، بازگشت فصل بهار را یادآور میشود.
فصل دوم (صورت فلکی چیست؟) در حدود 4500 سال قبل، مردمان شرق مدیترانه شروع به تقسیمبندی آسمان به نقوش ساده قابلشناسایی نمودند و بر این تقسیمبندیها نامهای خدایان، قهرمانان و جانوران افسانهای را نهادند.
این نقوش امروزه صورت فلکی خوانده میشوند.
تقسیمبندی و نامگذاری یاد شده، برای دریانوردان و کشاورزان به منظور آگاهی از وقت شب یا فصل سال مفید بوده است.
در زمان بطلمیوس، ستارهشناس یونانیالاصل اسنکندرانی که حدود 150 سال بعد از میلاد میزیست، تعداد این صورتهای فلکی 48 مورد بود از آن زمان تاکنون منجمان گوناگون سعی کردند صورتهای فلکی دیگری برای پر کردن مکانهای خالی بین آنها معرفی کنند.
بسیاری از این صورتهای فلکی جدید مربوط به نیم کرهی جنوبی آسمان است که یونانیها قادر به دیدار آنها نبودند در ضمن بعضی از اسامی جدید، پذیرفته نشدهاند.
و سعی شده که بقیه به صورت تلفیقی از مجموعهی اسامی انتخاب شوند ضمن اینکه مرزهای تعدادی نیز تغییر کرده است؛ این روش، تعداد صورتهای فلکی که همهی آسمان را میپوشاند به 88 رسیده است.
اینها دارای شکلهای متفاوت و ابعاد گوناگونی هستند که در کنار هم چیده شدهاند.
در ضمن به همهی صور فلکی نام لاتینی دادهاند.
به منظور یکنواختی، اسامی صورتهای فلکی محدودی آنها را شورای حکام اتحادیه بینالمللی ستارهشناسی تعیین و تایید کرده است.
ستارههای هر صورت فلکی معمولاً و با هم ارتباطی ندارند و در فواصل مختلف از ما و از یکدیگر قرار گرفته اند و بنابراین شکلی را که میسازند اساساً تصادفی است.
موضوعی که بعضی از آغازگران ستارهشناسی آماتوری را کمی نگران میکند این است که بعضی شکلها با اسامی مطابقت نمیکنند.
لذا باید صورتهای فلکی نه به خاطر شکلشان بلکه از نظر راحت پیدا کردن اجرام آسانی مورد پذیرش و استفاده قرار گیرند.
عوا چیست؟
در آسمان بهاری صورت فلکی بزرگ عوا یا گاوران (گاوچران) موضع خوبی دارد پیدا کردن آن به لحاظ قرار گرفتن در کنار دب اکبر، کار سادهای است.
در نوشتهها و اساطیر آمده است.
که عوا و دب اکبر ارتباطی ناگسستنی دارند.
در بعضی از افسانهها گفته شده که عوا مانند مردی در حال خم زدن یا راندن یک ارابه است.
اغلب «در بریتانیا» دب اکبر به صورت یک ارابه یا گاو آهن مجسم میشود) در صورتی که در پارهای دیگر از نوشتهها آن را چوپان یا شکارچی که خرس بزرگ را دنبال میکند، میدانند.
درخشندهترین ستاره این صورت فلکی سماک رامح است.
که در یونانی واژهای به معنای «خرسبان» به آن اطلاق میشود.
این ستاره که طلوع و غروبش راهنمای تغییر فصل بود، برای یونانیان باستان اهمیت داشت.
در روزگار ما نیز ظهور مجدد سماک رامح در اوایل شب، پیش درآمدی برای رسیدن بهار است.
ستاره سماک رامح با قدر منهای 05/0 چهارمین ستاره درخشان کل آسمان محسوب میشود.
و تقریباً از نسر واقع هم درخشانتر است.
اگر به این ستاره با دقت نگاه کنیم ملاحظه میشود که نارنجی فام است و شکوه آن وقتی با دوربین دیده شود، بیشتر میشود.
سماک رامح در طبقهبندی از نوع ستارههای ابرغول سرخ محسوب میشود و رنگ آن متمایل به نارنجی است، چرا که حرارت سطحی آن کم و در حد دو سوم خورشید است.
این ستاره با قطر 27 برابر خورشید، واقعاً یک ابرغول است.
این ستاره 100 بار بیشتر از خورشید نورافشانی میکند و 37 سال نوری از ما فاصله دارد.
هر چند که سماک رامح بسیار بزرگتر و درخشندهتر از خورشید است.
اما جرمش در واقع معادل آن است.
پس چرا این دو ستاره این همه متفاوتند؟
علت آن است که سماک رامح، به پایان عمر خود رسیده، در حالی که خورشید در میان سالی است.
این ستارهها در پیری متورم میشوند و به صورت غول سرخ درمیآیند.
زمانی نیز خورشید ما به یک غول سرخ تبدیل خواهد شد.
اما این اتفاق به این زودی، بلکه چند هزار میلیون سال دیگر رخ خواهد داد.
بنابراین وقتی به سماک رامح نگاه میکنید در حقیقت به این میماند که خورشید خودمان را در 5000 میلیون سال دیگر نظاره مینمایید.
زمانی خورشید به یک غول سرخ تبدیل و زمین و حیات روی آن سوخته و خاکستری میشود.
شاید سماک رامح هم زمانی دارای حیات بوده است.
با چشم غیر مسلح، قدر معادل 42 است.
اما در واقع این ستاره شامل یک غول با قدر 5/2 و یک همدم سبز آبی با قدر 7 و 4 است.
فاصله آنها برابر با 9/2 ثانیه قوسی و مناسب برای تفکیک با تلسکوپهای دارای عدسی 50 میلی متر است.
اما در عمل، تفاوت درخشندگی باعث میشود که برای تفکیک این دو ستاره از هم، تلسکوپ 75 میلی متری به کار برده شود، زیرا نور زیاد ستاره اصلی مانع دید دیگری میشود.
برای تفکیک این دو شرایط جوی مناسب و بزرگنمایی زیاد مورد نیاز است.
حوا (ما رافسای) حوا یکی از صورتهای فلکی کمتر شناخته شده آسمان و نمایانگر خدای یونانی دارو و طب با نماد مار است.
حوا در آسمان با صورت فلکی مار که به دور آن پیچیده شده، در ارتباط است.
حوا صورت مار را در بین صورتهای فلکی به دو نیمه مشخص تقسیم میکند.
سر مار در یک طرف حوا است، در حالی که دم مار در سمت دیگر آن قرار دارد.
این دو نیمه مار، در واقع یک صورت فلکی محسوب میشود.
این مجموعه سه پاره فلکی، حوا و دو نیمه مار، در شبهای تابستان در قسمت جنوب قرار میگیرد.
حوا دربردارنده تعدادی خوشه کروی است که درخشندهترین آنها M62, M12, M10 هستند.
هر سه مورد یاد شده با دوربینهای دو چشمی، در قدر هفتم دیده میشوند، اما در مقایسه با M13 در جاثی ، رنگ پریدهاند، خوشه باز IC4665 ؛ شامل حدود 20 ستاره از قدر هفتم یا کم فروغتر، در همین میدان دید قرار گرفتهاند، تبای () حوا از جمله آنها است.
این خوشه به لحاظ بزرگی برای تماشا با دوربین دو چشمی مطلوب است چون در این صورت، اندازه آن از قطر ماه بیشتر خواهد بود.
برای دیدار یک دو تایی فریبنده میتوانید تلسکوپ کوچک خود را به سمت ستاره 36 حوا در سمت جنوبی صورت فلکی بچرخانید و یک جفت ستاره هم قدر در رده پنجم را ببینید.
سپس کمی دورتر در سمت شمال به ستاره 70 حوا برسید که ستاره دو گانهای به رنگ زرد طلایی و نارنجی با قدرهای 2/4 و 1/6 است.
که هر 88 سال یک بار یکدیگر را دور میزنند.
این دو ستاره از دید زمین از هم دور میشوند لذا باید از سال 2000 به این سو آنقدر از هم جدا شده باشند که بتوان آنها را با تلسکوپهای کوچک هم به تفکیک دید.
بنابراین این رصد را در تلسکوپهای کوچک هم ناظر بود، به طوری که در سال 2025 این جدایی به حداکثر خود میرسد.
به هیچ وجه نباید دیدار ستاره70 حوا را که معروفترین ستارههای دو تایی آسمان است از دست داد.
در مرز صورت فلکی با عقرب و دقیقاً در شمال قلب العقرب ستارهای چند تایی و شاخص به نام روی (P) حوا وجود دارد که با تلسکوپهای کوچک قابل مشاهده است.
با بزرگنمایی کم، این مجموعه به شکل (V) و شامل ستارهای از قدر پنجم در رأس ،به همراه دو ستاره از قدر هفتم است.
اگر با بزرگنمایی بیشتر به آن نگاه شود ملاحظه میشود که ستاره رأس خود یک دو تایی نزدیک با قدرهای پنجم و ششم است.
عکسبرداری زمان نوردهی طولانی، نشان میدهد که تمامی سطح این مجموعه به طرف جنوب تا قلب العقرب در یک توده سحابی مه گونه، پیچیده شده است.
جبار صورت فلکی جبار با شکوهترین صورت فلکی آسمان محسوب میشود.
در این صورت گذشته از ستارههای درخشان خود، مملو از اجرام جالبی است که هر ستارهشناسی با ضعیفترین دوربین دو چشمی هم میتواند انواع آنها را ببیند.
جبار بهترین منطقه برای یک گشت و گذار زمستانی در آسمان است.
صورت فلکی جبار، شکارچی و یا بزرگ منش نیز نامیده میشود.
در نمودارهای قدیمی، ستارههای این صورت فلکی به طرزی نشان داده میشد.
که شکارچی گرز پر زرق و برق خود را به همراه سپر، به همسایه غرانش که ثور یا گاو بود، نشان میداد.
در افسانههای یونانی، جبار پسر پوزئیدون (خدایی که بر دریا حکومت میکرد) محسوب میشد.
او با نیش عقرب به تلافی ادعاها و لاف زدندهای بیجایش کشته شد.
او به تقاضای معشوقهاش، آرتمیس، در آسمان در برابر قاتلش در غرب قرار داده شد تا با عقرب که از شرق طلوع میکند در مقابله باشد.
در افسانهای دیگر، جبار هفت حوری زیبا به نام پروین را تعقیب میکند و شکست میخورد.
ستارههای خوشه پروین به دامن صورت فلکی مجاور یعنی ثور پناه میبرند و هنوز به نظر میرسد که در آسمان شب جبار به دنبال آنهاست.
جبار از آسانیابهترین صورتهای فلکی آسمان، در ساعت 10 شب است.
ابتدا ستاره آنها از جبار که ابسط الجوزاء نام دارد.
توجه داشته باشید که رنگ این ستاره به طور مشخص نارنجی است و اگر با دوربین دو چشمی به آن نگاه کنیم این رنگ واضحتر است.
ابسط الجوزاء بر شانه جبار قرار گرفته که گاهی نام آنرا به اشتباه به نحو دیگری ترجمه میکنند.
در حالی که این نام در اصل و در عربی به معنای «دست جبار» است.
فصل سوم: ستارگان ستاره چیست؟
آیا میدانید که تمام ستارهها خورشیداند؟
آنها گویهای گازی و سوزانی همانند خورشیدند که به لحاظ فاصله زیادشان ، به صورت یک نقطه دیده میشوند.
حتی اگر آنها را قویترین تلسکوپ هم مشاهده کنیم.
در مرکز هر ستاره کوره اتمی بسیار بزرگی وجود دارد که با ایجاد انرژی ستاره را درخشان میکند.
ستارهها ممکن است تا قبل از نابودیشان میلیونها سال پیوسته بدرخشند.
خیلی از ستارهها رنگها قابل توجهی دارند مثلاً قلب العقرب، ابسطالجوزاء و الد بران که به رنگ قرمز ـ نارنجی جلوه میکنند.
رنگ ستارهها در مورد حرارت آنها به ما اطلاعاتی میدهد.
حرارت سفید به نظر میرسند.
مانند رجل الجبار، سماک اعزل ونسر واقع.
ستارهها اگر از درون دوربین دو چشمی یا تلسکوپ مشاهده شوند تمایز رنگ بیشتری دارند.
باید دانست که چشمک زدن ستاره ارتباطی به خود آنها ندارد.
این پدیده به مربوط به جریان هوا در جو زمین است.
که همانند اثر گرما بر هوای مجاور پوسته زمین در تابستان عمل مینماید.
به نظر میرسد که ستارهها هر چه به افق نزدیکتر باشند.
بیشتر چشمک میزنند.
زیرا نور آنها از جو قطورتری عبور میکند.
ستارههای روشنتر در موقع چشمک زدن رنگینتر به نظر میآیند و رنگ آنها از قرمز تا آبی متغیر است.
این رنگها در اثر شکسته شدن نور ستاره در درون جو زمین ظاهر میشود.
ستارگان چگونه نامگذاری شدهاند؟
اسامی اکثر ستارههای درخشان و پارهای از ستارههای کم نور آسمان دارای تلفظ ناآشنا و بیگانهاند.
سایر ستارهها نیز بر اساس حروف و شماره شناخته میشوند.
این نامگذاریها درگذشته از راه متفاوت و به شرح زیر انجام پذیرفته است.
نام تعدادی از ستارهها برمیگردد به زمان یونانیها و رومیها مثلاً نام درخشندهترین ستاره آسمان Sirius یا شعرای یمانی (شباهنگ یا تیشتر) به چشمک زدن یا سوزان بودن و تلالو آن مربوط بوده است.
نام ستارههای درخشان دیگری مانند قلب العقرب Antares در انگلیسی معادل «رقیب مریخ» به رنگ قرمز تند آن مربوط بوده است و در عربی و فارسی به لحاظ قرار گرفتن در محدوده قلب در شکل عقرب، نام آن قلب العقرب است.
درخشندهترین ستاره در صورت فلکی سنبله (خوشه یا دوشیزه) به نام سماک اعزل spica برگرفته از معنای لاتین «خوشه ذرت» بوده که در تصویر الهه سنبله نشان داده است و در فارسی شاید بتوان آن را ماهیگیر بیسلاح ترجمه کرد.
اما نام اکثر ستارهها در اصل عربی است، و در قرون وسطی و زمانی که اعراب، اسپانیا را فتح کردند به اروپا ارائه شدهاند.
مثلاً الدبران واژهای عربی معادل «تعقیبکننده» است که به علت تعقیب کردن خوشه پروین در آسمان به کار گرفته شده نام فم الحوت از معنای عربی «دهان ماهی» و به لحاظ موقعیت آن در صورت فلکی حوت جنوبی یا ماهی جنوبی اخذ شده است.
نام ابسط الجوزاء یا ید الجوزا میتواند تحریف شده کلمه عربی یدالجوزاء به معنای «دست جبار» باشد.
در مجموع، چند صد ستاره دارای نامهای مخصوصی هستند که فقط نام تعداد کمی از آنها مورد استفاده ستارهشناسان قرار دارد.
معمولاً ستارهشناسان به جای نام ستاره از حروف یونانی استفاده میکنند که در 1603، یوهان بایر آنها را به این منظور به کار برد؛ این حروف به نام حروف بایر معروف شدهاند.
در این شیوه، ابسط الجوزاء به نام آلفای جبار به مفهوم آلفا از صورت فلکی جبار خوانده میشود.
نوع دیگرشناسایی ستارهها با شمارههایی صورت میگیرد که در فهرست ستارهشناس انگلیسی ، جان فلامستید به آنها اختصاص داده شده است.
این اعداد به اعداد فلامستید معروف اند و برای ستارههای کم فروغی به کار میروند که در روش حروف بایر جا ندارند.
مانند 61 دجاجه.
ستارههای بسیار کم نور و ضعیف که در این شیوه نمیگنجند یا ستارههایی با خصوصیات منحصر به فرد در فهرست نامههای اختصاصی با شمارههای مخصوص آورده میشوند.
درخشندگی ستارگان چقدر است؟
درخشندگی ستارههای قابل دید با چشم غیر مسلح نظیر شعرای یمانی، هزار بار بیشتر از ستارگان بسیار کم فروغ است.
قدر، اصطلاحی است که ستارهشناسان برای تعیین درخشندگی به کار میبرند.
قدر یکی از میثاقهای نجوم است.
ستارههایی که با چشم معمولی دیده میشوند.
از نظر طبقهبندی تا مرتبه شش میرسند.
یعنی از قدر اول (درخشندهترین) تا قدر ششم (کم فروغترین).
تفاوت پنج قدر، معادل 100 برابر درخشندگی تعریف میشود.
بنابراین، اختلاف یک قدر، با 5/2 برابر بودن درخشندگی مطابقت دارد.
تفاوت در دو قدر، مطابق با 3/6 برابر یعنی 5/2 × 5/2 است.
قدر سه، معادل است با 16= 5/2×5/2×5/2 برابر و الی آخر.
ستارهای با درخشندگی 5/2 برابر قدر یک، دارای قدر صفر است.
اجرام درخشندهتر دارای قدرهای منفیاند.
مثلاً شعرای یمانی یا درخشندهترین ستاره آسمان دارای قدر منهای 44/1 است.
سامانه تقسیمبندی قدر را میتوان به طور نامحدود برای اجرام درخشنده و یا ضعیف ادامه داد.
مثلاً خورشید دارای قدر منهای 27 است.
اجرام کم فروغتر از قدر شش در درجه بندی قدرهای هفت، هشت و مانند آن قرار میگیرند.
ضعیفترین جرمی که میتوان از روی زمین با تلسکوپ تشخیص داد، دارای قدر 25 است.
ستارههای دو تایی چه هستند؟
اغلب ستارهها آن طور که با چشم غیرمسلح به نظر میرسد، تکی نیستند بلکه دارای یک یا چند ستاره همدم اند که ممکن است آنها را از درون تلسکوپ و یا دوربین دو چشمی دید.
قابلیت مشاهده ستارههای همدم بستگی به درخشندگی و فاصله آنها نسبت به ستاره اصلی دارد هر چه ستارهها به هم نزدیکتر باشند برای تفکیک نیازمند تلسکوپ قویتری هستند.
معمولاً اعضای یک خانواده ستارهای، در فاصله کم و بیش یکسانی از ما قرار میگیرند و مانند گردش سیارات بر گرد خورشید، به دور یکدیگر میچرخند.
یک جفت ستاره را که به طور قاطع به هم وابستهاند ستاره دو تایی میخوانند.
اما در مواردی هم یک ستاره در نزدیکی راستای دید ستاره دیگری قرار میگیرد و ممکن است فاصله بسیار زیادی هم از یکدیگر داشته باشند که به این قبیل ستارهها «دو تایی بصری» میگویند.
یکی از جاذبههای ستارگان دو تایی و چند تایی وجود رنگهای متنوع و گوناگون آنها است.
مثلاً یکی از دوتاییهای زیبا، منقار دجاجه در صورت فلکی دجاجه است که ستارگان به رنگ زرد کهربایی و سبز را دربرمیگیرد و بیشباهت به رنگ چراغهای راهنمایی نیست.
معرفی دیگر ستارگان دو تایی و چند تایی جالب در متن صورتهای فلکی اینجا میپردازیم.
ستارگان متغیر چه هستند؟
همه ستارهها از نظر درخشندگی ثابت نیستند.
درخشندگی بعضی از آنها از یک شب تا شب دیگر و یا حتی از ساعتی به ساعت دیگر تغییر میکند.
تغییرات درخشندگی ستاره ابسط الجوزاء در حد یک واحد قدر (حدود 5/2 برابر) بین حداکثر و حداقل آن است که امکان دارد چند ماه یا حتی چند سال طول بکشد.
تغییر در میزان نور خروجی ابسط الجوزاء به علت تغییر در اندازه این ستاره رخ میدهد.
هر چند تغییرات ستاره ابسط الجوزاء روندی منظم ندارد ولی برعکس، ضربان و تغییرات بعضی از ستارهها در چند روز یا هفته چنان منظم است که میتوان آنرا به تپش قلب موجود زنده تشبیه کرد.
این قبیل ستارهها را «متغیرهای متفاووسی» مینامند و نظمشان به قاعدهای است که هر چند دوره تغییرات طولانیتر باشد، تابندگی آنها هم بیشتر است.
بعضی از ستارهها که درخشندگی آنها به ظاهر تغییر میکند، در واقع زوجهایی هستند که در زمانهای معینی، یکی از آنها باعث اختفای دیگری و در نتیجه مانع رسیدن نور دیگری به ما میشود.
یکی از نمونههای شناخته شده آنها که به «دو تایی گرفتی» معروفاند، ستاره رأس الغول از صورت فلکی بر ساووش است که روشنی آن تا میزان یک سوم در هر 2 روز و 20 ساعت و 49 دقیقه کم میشود.
نواختهها، یعنی مشخصترین نوع متغیرها، ستارگانی هستند که ناگهان هزاران بار بیشتر از معمولی نورانی و شعلهور میشوند، چند روزی به درخشندگی ادامه میدهند و رفته رفته محو میشوند.
واژه نواختر یا در اصل لاتینی Nova به معنای «نو و جدید» است و علت این نامگذاری آن است که در گذشته فکر میکردند این ستارهها به واقع ستارههای نو و یا جدیدی هستند که در آسمان ظاهر شدهاند.
ولی امروزه میدانیم که نواختهها در حقیقت ستارههای کم فروغ قدیمی آسماناند که به علت ریخته شدن گازهای مجاور به درونشان به طور ناگهانی فروزان میشوند.
مشتعل شدن و حضور نواخته در آسمان ، غیر قابل پیشبینی است و معمولاً در مرحله نخست، ستارهشناسان غیرحرفهای یا آماتور آنها را میبینند و وجودشان را ، اعلام میکنند.
فصل چهارم شهابها و دنبالهدار چیست؟
شهابها چه هستند؟
شبها که به آسمان نگاه میکنید گاه به گاه ممکن است خطوط روشنی برای لحظاتی حدود یک ثانیه، همانند پرتوهای لیزر در آسمان ظاهر و بلافاصله محو شوند.
به این پدیدهها در اصطلاح شهاب و یا shooting star ستارههای رها شده) میگویند.
البته نباید عبور ماهوارهها در آسمان یا هواپیماهای دور پرواز را با شهابها اشتباه گرفت.
شهابها بر خلاف نامشان در متون انگلیسی، یعنی ستاره در حال سقوط هیچ گونه ارتباط و شباهتی به ستاره ندارند.
اکثر شهابها، ذرات غبار باقی مانده از دنبالهدارها هستند که بزرگتر از دانه شن هم نیستند.
آنها با سرعتی بین 10 تا 75 کیلومتر در ثانیه به داخل جو زمین سقوط میکنند و نتیجه این برخورد، مشاهده خطوطی روشن در جو بالایی و در ارتفاع 100 کیلومتری سطح زمین است.
درخشندگی آنها بیشتر از ستارگان است و گاهی در برخورد با جو زمین متلاشی و قطعه قطعه میشوند.
بعضی اوقات نیز قطعات بزرگتر که از جنس سنگ یا فلزند و به طور کامل نمیسوزند، از جو میگذرند و با پوسته زمین برخورد میکنند.
به این قطعات باقی مانده، شهاب سنگ میگویند.
در شبهایی که هوا پاک و بیآلودگی است، تعدادی از این شهابها را میتوان در هر ساعت با چشم غیر مسلح دید که به طور تصادفی ظاهر میشوند و به «شهاب تکی» معروفاند.
اما در مواقع معینی از سال، زمین در گردش به دور خورشید از مکانهایی عبور میکند که پیش از آن دنبالهداری گذر کرده، بنابراین ما میتوانیم شاهد رگبار شهابی باشیم که تعداد آن به 100 شهاب در ساعت و گاهی بیشتر هم میرسد.
به علت اثر پرسپکتیو به نظر میرسد رگبارهایی شهابی که از سطح کوچکی از آسمان به صورت متقارب میآیند که به آن «نقطه نور باران» میگویند.
رگبارهای شهابی را بر اساس نام صورت فلکی که نقطه نور باران در آن قرار گرفته نامگذاری میکنند: رگبار شهابی بر ساووشی از صورت فلکی بر ساووش، رگبار شهابی جوزایی از صورت فلکی جوزا و بقیه نیز به همین ترتیباند.
هر چند که شدت و تعداد شهابهای هر رگبار در هر سال متغیر است اما زمان ظاهر شدن آنها ثابت و منظم است.
وقتی که زمین به داخل انبوه ذرات غبار نفوذ میکند، شهابهای قابل دید با چشم در هر ساعت با توجه به هر روز تغییر میکند یعنی از کم آغاز میشود به حداکثر میرسد و مجدداً به حداقل تعداد در ساعت کاهش مییابد.
معمولاً شمردن تعداد این شهابها در هر ساعت به همراه ثبت میزان درخشندگی آنها مورد علاقه ستارهشناسان غیر حرفهای یا آماتور است.
در شبهایی که به دیدار رگبار شهابی میروید باید توجه داشته باشید که به نقطه نور باران نگاه نکنید، بلکه حدود 45 درجهای کنار آن را ببینید.
تعداد شهابها در هر ساعت برای شرایط خیلی مساعد جوی یعنی تمیز بودن هوا و آلوده نبودن آن، و زمانی است که نقطه نور باران بالای سر ناظر باشد به عبارت دیگر در اوقاتی که نقطه نور باران در افق پایینتر قرار گرفته و یا نورهای ناخواستهای مثل نور ماه در آسمان وجود دارد، به طور طبیعی از تعداد شهابهای قابل دید و شمارش کاسته میشود.