رنگ
رَنگ بازتابی از نور است که به شکل های متفاوتی در می آید و این بازتاب مجموعهٔ وسیعی را شامل می شود.
مطالعه درباره ی رنگ ملاحظاتی را در زمینه های فیزیک ، فیزیولوژی و روانشناسی پیش می آورد .
علم فیزیک ، توزیع انرژی طیفی نوری را که از یک سطح صادر و یا به وسیله ی آن منعکس می شود ، بررسی می کند ( شاخه ی خاصی از آن به مطالعه ی جنبه های شیمیایی رنگیزه ها و رنگینه ها ، در ارتباط با خواص رنگ ساز این مواد می پردازد ) .
فیزیولوژی ، فرایند هایی را که در چشم و مغز به هنگام تحریک ناشی از تجربه ی رنگ اتفاق می افتد ، مورد مطالعه قرار می دهد .
روانشناسی در مسائل آگاهی و ذهنیت نسبت به رنگ – همچون عنصری از تجربه ی بصری – بحث می کند .
اشتراک اصطلاحات در این عرصه ها ، غالبا ً بر دشواری درک مفاهیم می افزاید .
مطالعه ی هنری رنگ نیز مقوله ای جدا از این ملاحظات نیست ، و به خصوص رویکرد روانشناختی رنگ در این زمینه اهمیت دارد .
هر رنگ دارای سه صفت یا سه بُعد بصری مستقلا ً تغییر پذیر است : فام ، درخشندگی و اشباع .
فام ، صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در سلسله ی رنگی ( از قرمز تا بنفش) – معادل با نور طول موج های مختلف در طیف مرئی – مشخص می کند .گفته می شود که تقریبا ً 150 فام متفاوت را می توان تشخیص داد ، ولی همه ی اینها به طور مساوی در طیف مرئی توزیع نشده اند ، زیرا چشم ما برای تفکیک فام ها در طول موج های بلند تر توانایی بیشتری دارد .
بلند ترین طول موج ها در منطقه ی قرمز و کوتاه ترین طول موج ها در منطقه ی بنفش هستند .
دسته بندی عمومی رنگ ها به بیفام ( سیاه ، سفید و خاکستری ها ) ، و فام دار ( قرمز ، زرد ، سبز ،...) بر همین صفت مبتنی است .
برای سهولت درک مطلب ، فام را می توان مشخص کننده ی اسم عام رنگ ها تعریف کرد .
قرمز ، زرد و آبی را فام های اولیه می نامند و چون مبنای سایر فام ها هستند ، رنگ های اصلی نیز نام گرفته اند .
فام های ثانویه عبارتند از : نارنجی ، سبز و بنفش که که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام اولیه حاصل می شوند .
فام های ثالثه از اختلاط فام های اولیه و ثانویه به دست می آیند : زرد- نارنجی( پرتقالی(
نارنجی- قرمز ، قرمز- بنفش ( ارغوانی) ، بنفش- آبی ( لاجوردی) ، آبی- سبز )فیروزه ای) ، سبز- زرد (مغز پسته ای) .
دوازده فام نامبرده را با ترتیبی معین در چرخه ی رنگ ، نشان می دهند .
در چرخه ی رنگ ، فام های ثانویه و ثالثه ای که بین یک زوج فام اولیه جای گرفته اند ، دارای روابط خویشاوندی هستند و در کنارهم ساده ترین هماهنگی رنگی را پدید می آورند .
)درخشندگی والوور) ، دومین صفت رنگ است و درجه ی نسبی تیرگی و روشنی آن را مشخص می کند(غالبا ً نقاشان اصطلاح رنگسایه را نیز در همین معنا به کار می برند) .
معمولا ً درخشندگی رنگ های فام دار را در قیاس با رنگ های بیفام می سنجند .
در چرخه ی رنگ ، زرد بیشترین درخشندگی (معادل خاکستری روشن نزدیک به سفید) و بنفش کمترین درخشندگی ( معادل خاکستری تیره ی نزدیک به سیاه) را دارد .
در سلسله ی رنگی ، هر فام نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را می نمایاند .
معکوس کردن این ترتیب طبیعی ، ناسازگاری رنگی به بار می آورد (مثلا ً اگر بنفش روشن در کنار سبز زیتونی قرار گیرد ، نوعی تکان بصری ایجاد می کند.
)اشباع پرمایگی) ، سومین صفت رنگ است و میزان خلوص فام آن را مشخص می کند ( گاه واژه ی شدت را در این مورد به کار می برند ) .
فام های چرخه ی رنگ صد در صد خالص اند ولی در طبیعت به ندرت می توان فام خالصی یافت .
همچنین ، کمتر رنگیزه ای حد اشباع فام مربوطه در چرخه ی رنگ را داراست .
اگر فام ها به هم آمیخته شوند ، رنگ های شکسته به دست می آیند .
اختلاط فام های خالص با یکدیگر یا با رنگ های بیفام ، باعث تغییر در پرمایگی و درخشندگی شان می شوند .
به طور کلی ، هر فام قابلیت ایجاد رنگ های متنوعی را در حوزه ی خود دارد که به آن تلوّن (واریاسیون ) می گویند ( مثلا ً انواع صورتی ، اُخرایی وقهوه ای ، تلوّن در فام قرمز هستند ) .
چگونگی متظاهر شدن رنگ ها از دیگر مباحث رنگ شناسی است .
در تجربه ، سه نمود مختلف در رنگ ها می توان تشخیص داد : فیلمرنگ ، حجمرنگ و سطحرنگ .
فیلمرنگ ، رنگی است که در فاصله ای نا مشخص نسبت به بیننده ظاهر می شود (مثلا ً رنگی که در طیف نما اسپکتروسکوپ می توان دید ، یا رنگ آسمان خاکستری یکنواخت) .
فیلمرنگ ، بافت واضحی ندارد و گویی شخص می تواند کمابیش به درون آن رسوخ کند .
همواره در تراز جلو به چشم می آید .
فیلمرنگ را نمی توان همچون کیفیتی در اشیاء و یا متعلق به رویه ی اشیاء دانست .
حجمرنگ را در اشیای پشت نما می توان دید ( مثلا ً در یک استکان چای یا در بخار رنگین) .
حجمرنگ در فضای سه بُعدی که اشغال کرده است گسترش می یابد ، ولی تراز متغیری نسبت به چشم بیننده ندارد .
)اشباع پرمایگی) ، سومین صفت رنگ است و میزان خلوص فام آن را مشخص می کند ( گاه واژه ی شدت را در این مورد به کار می برند ) .
اگر فام ها به هم آمیخته شوند ، رنگ های شکسته به دست می آیند .
چگونگی متظاهر شدن رنگ ها از دیگر مباحث رنگ شناسی است .
فیلمرنگ ، رنگی است که در فاصله ای نا مشخص نسبت به بیننده ظاهر می شود (مثلا ً رنگی که در طیف نما اسپکتروسکوپ می توان دید ، یا رنگ آسمان خاکستری یکنواخت) .
حجمرنگ را در اشیای پشت نما می توان دید ( مثلا ً در یک استکان چای یا در بخار رنگین) .
سطح رنگ ، چنان به نظر می آید که روی سطح شیء قرار گرفته است ( مثلا ً در یک کاغذ رنگی) .
بافت رویه ی شیء را به خود می گیرد و حایل غیر قابل نفوذ برای چشم ایجاد می کند .
سطحرنگ را معمولا ً همچون کیفیتی در خود شیء می انگاریم .
از این سه کیفیت ظاهری که اشاره کردیم ، نمود های دیگری چون تلأ لو، فروغ و فلزنما ناشی می شوند .
نقاشان با سطحرنگ سر و کار دارند ولی بخشی از صناعت آنان معطوف به ایجار نمود های حجمرنگ ، فیلمرنگ ، تلأ لو و فروغ به وسیله ی رنگیزه است که در واقع چنین کیفیت هایی را ندارد .
آن دسته از حجم سازان مدرن که با موادی چون پلاستیک کار می کنند ، از نمود حجمرنگ بهره می گیرند .
یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد ، بررسی تأثیر متقابل رنگ ها است .
جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر می کند .
اگر در شرایط روشنایی مناسب ، چند ثانیه به یک رنگ فام دار خیره شویم و بی درنگ بر سطحی سفید بنگریم ، مکمل آن رنگ را خواهیم دید .
این پدیده را – که ناشی از واقعیت فیزیکی رنگ عینی نیست – پی انگاره می نامند .
پی انگاره ی هر رنگ ، رنگ مجاورش را تحت تأثیر قرار می دهد و در نتیجه ، تفاوت کیفی آن دو رنگ بارزتر می شود ( مثلا ً قرمز در کنار سبز ، پرمایه تر به نظر می رسد و برعکس ) .
تغییری که بدین سان در جلوه ی رنگ ها پدید می آید ، مشخص کننده ی تباین آنها است .
اگر موقعیت دو حوزه ی رنگی مقایسه شده چنان باشد که تغییر جلوه ی رنگ ها با هم تلاقی کند ، اصطلاح تباین همزمان به کار برده می شود .
رویکرد روانشناختی رنگ به احساس های معینی نیز بستگی دارد که رنگ های عینی دربیننده برمی انگیزند.
به سخن دیگر ، در این مقوله ، رابطه ی رنگ های عینی با اثرات ذهنی شان مورد نظر است .
رنگ هایی که حاوی مقدار زیادی آبی هستند ( از بنفش تا سبز) ، نسبت به رنگ هایی که زرد یا قرمز بیشتری در خود دارند (از مغز پسته ای تا ارغوانی) ، سردتر می نمایند .
رنگ های سرد ، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد می کنند و رنگ های گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن می شوند .
به لحاظ بصری ، رنگ گرم پیش می آید و رنگ سرد پس می نشیند .
بسیاری از نقاشان از این کیفیت رنگ ها برای فضا سازی تصویری بهره گرفته اند .
منشأ احساس هایی چون گرمی ، سردی ، پیش آیندگی ، پس روندگی ، وزن و اندازه ی رنگ ها – که اصطلاحاتی رایج در ادبیات هنرهای تجسمی اند) همانا سه صفت اساسی رنگ ، یعنی فام ، درخشندگی و اشباع است .
نقاشان قدیم بسیاری از نمودها و اثرات بصری رنگ را بدون شناخت علمی به کار می بستند ، ولی انتشار نظریه های رنگ ، نقاشان پُست امپرسیونیسم ، اُرفیسم و آپ آرت را بر آن داشت که امکانات بیانی و تزیینی رنگ را گسترش دهند و به راه حل های تازه ای در مسائل حجم ، فضا ، نور و حرکت دست یابند .
دمای رنگ رنگها دارای مشخصهای بنام سردی یا گرمی هستند.
رنگی که ما میبینیم حاصل طول موج نور منعکس شده از رنگ است.
طیفهای قابل دیدن بین فروسرخ (در انتهای طرف گرم) وفرابنفش (در انتهای طرف سرد) قرار دارند انواع رنگ ها رنگ های گرم رنگهای گرم نیمه قرمز چرخه رنگها به عنوان رنگهای گرم شناخته میشوند که شامل زرد- سبز و قرمز-بنفش میباشد.
نقاط قوت: این رنگها القاء کننده گرمی و راحتی هستند.
نقاط ضعف: رنگهای گرم زیادی در تصویر باعث تضعیف برجستگی که باید در تصویر وجود داشته باشد میشود.
نکته : بنفش نقشی دوگانه دارد در کنار رنگ های گرم خاصیت گرمی ودر کنار رنگهای سرد خصلت سرد دارد .
بطور کلی میتوان رنگ های اصلی را " زرد = متناسب با شکل مثلث --- قرمز = متناسب با شکل مربع --- آبی = متناسب با شکل دایره " دانست ودر کنار آن سه رنگ دیگر " نارنجی - سبز - بنفش " را در گروه رنگهای مکمل طبقه بندی کرد .
رنگهای سرد نیمه آبی چرخه رنگ به عنوان رنگهای سرد شناخته شده که شامل آبی-سبز و آبی - بنفش میباشد.
نقاط قوت: این رنگها آرام و راحت هستند.
این رنگها ممکن است بصورت غیر صمیمی و بی تکلف و ساده دیده شوند و برای انتخاب به عنوان پس زمینه مناسب هستند.
نقاط ضعف: این رنگها احساس منفعلانه داشته و ممکن است برای تصاویر گرافیکی قوی مناسب نباشند.
رنگ در تلویزیون تصویر در تلویزیون رنگی از نوارهای ریز متعددی از رنگهای اصلی نور یعنی قرمز ،سبز ، و آبی تشکیل می شود .
این نوارها سطوح درخشندگی مختلفی دارند .
وقتی به صفحه تلویزیون نگاه می کنیم ، چشم این نوارها را با هم مخلوط می کند و یک تصویر واحد با انواع مختلف رنگها را می بیند.از فاصله دید معمولی ، نوارهای نور روی صفحه ترکیب می شوند و یک تصویر دقیق تمام رنگی را تشکیل می دهند.
رنگ درمانى استفاده از رنگ (معمولاً به شکل نور رنگى) براى تولید آثار شفابخش را رنگ درمانى مىنامند.
تاریخچه شکل گیری این روش چیست؟
نفوذ رنگها و اثرگذارى آنها را در بدن انسان به طرق گوناگون ثابت کردهاند.
پژوهشهاى متعدد درباره علل ترجیح رنگى بر رنگى دیگر، آثار رنگها بر ذهن آدمى، بر رفتار آدمى، بر حس تعادل فکرى و جسمى، در تولید شادمانى یا افسردگى، در تولید آرامش و یا بیقرارى، و چندى موارد دیگر سالها در جریان بودهاند و آثار رنگها را در زندگى انسان نشان دادهاند.
پژوهشهاى جدیدتر سالهاى اخیر نیز گزارش دادهاند که استفاده دقیق از رنگهایى خاص مىتواند آثار مفید در سلامتى و تعادل فکر، در آرامش جسمى و روانى، در بازیابى سریعتر تندرستى در دوران نقاهت و در تحریک یا تشویق مثبت کودکان کودن داشته باشد این روش چگونه عمل می کند؟
در روش صوت درمانى نوعى امواج صوتى که فرکانسهاى خاص دارند براى تولید تغییر در الگوى ارتعاشهاى سلولهاى منفرد (یا اندامى از بدن) به کار گرفته مىشود تا آنها را به حالت تندرستى پیشین بازگرداند.
پژوهشگران رنگ درمانى مىگویند که همین فرایند در رنگ درمانى و نور درمانى براى بازگرداندن سلولها یا اندامها به سلامتى پیشین به کار مىرود.
روش اجرا چگونه است؟
رنگ درمانگران افزون بر استفاده از پرتو خورشید، از رژیم غذایى متمرکز بر رنگهاى خاص سبزىها و میوههاى خام، آب شارژ شده از رنگ ظرف، و روشهایى چون تنفس رنگ، از چراغهایى که پرتوهاى رنگى خاص مىتابانند نیز در درمان بیمارىها استفاده مىکنند.
رنگ مورد نیاز شخص بیمار را، برحسب تشخیص درمانگر، یا به شکلى گسترده بر کل بدن او مىتابانند یا روى یک اندام بدن او متمرکز مىکنند.
انوار رنگى را مىتوان به شکلى مداوم یا متناوب استفاده کرد که البته هر یک از آن دو حالت نتیجهاى متفاوت تولید مىکند.
این روش چه کاربردی دارد؟
رنگ درمانها ادعا مىکنند که رنگ سرخ فلج کودکان و بزرگسالان را درمان مىکند؛ رنگ پرتقالى سنگهاى ریز کیسه صفرا و کلیهها را دفع مىکند )جوالاپراسادا مىگوید رنگ پرتقالى در درمان بیمارى وبا مفید بوده است(؛ رنگ زرد یبوست و مرض قند را بهبود مىبخشد؛ رنگ سبز در درمان زخم معده، سفلیس، سرماخوردگى، آنفولانزا،سرطان پستان، و برخى بیمارىهاى پوست مفید است؛ رنگ آبى درد دندان در آوردن، جوش و کورک، انواع تب، انواع التهاب، اسهال، درد و قولنج معده و روده، یرقان، انواع بریدگىها و سوختگىها را بهبود مىبخشد، و این فهرست ادامه دارد.
چه انتقاداتی به این روش وارد است؟
رنگ درمانگران تأکید مىکنند که روش رنگ درمانى نوعى طب جانشینى نیست بلکه طبى مکمل است.
آنها درباره خطرهاى استفاده شخصى از رنگ درمانى هشدار مىدهند و مىگویند استفاده نامناسب یا افراطى از یک رنگ یا از مخلوطى ناسازگار از رنگها ممکن است آشفتگىهاى فکرى و جسمى پدید آورد.
توضیح روشن و عامه فهم چگونگى عملکرد روش رنگ درمانى در این زمان کمی مشکل بنظر می رسد.