سنگواره ها
تقریباً تا 200 سال پیش بیشتر مردم جهان درباره تاریخ روزاران بسیار قدیم خود چیزی نمی دانستند. بیشتر آنچه مردم قاره اروپا در این باره می دانستند همانهایی بود که در کتاب مقدس آمده بود.
اروپاییان چنین می پنداشتند که زمین در حدود 6000 سال پیش به وجود آمده است. سپس، در حدود 4500 سال پیش، توفان های شدیدی برخاسته است و همه چیز را از میان برده است. پس از آن، زمین شکل امروزی را به خود گرفته است و ملتهای گوناگون در آن به زندگی پرداخته اند. آنها چنین می پنداشتند که رویدادهایی که دنباله آنها به زمان ما کشیده شده است و در کتاب مقدس چیزی درباره آنها گفته نشده است مربوط به 3000 سال پیش هستند. تقریباً همه مردم جهان تا نخستین سالهای قرن هجدهم میلادی (پایان قرن یازدهم هجری) درباره پیدایش زمین و آنچه بر آن گذشته است چنین فکر می کردند.
اگر زمین 6000 سال پیش به وجود آمده بود، نمی شد انتظار داشت که در موجودات زنده آن تغییر مهمی روی داده باشد. مردمی که امروز در کره زمین زندگی می کنند درست شبیه مردمانی هستند که یونانیها در 2000 سال پیش مجسمه هایی از آنها ساخته اند. مردم مصر باستان، که در 4000 سال پیش زندگی می کردند و تصویرهایی از آنها به دست ما رسیده است، شبیه مردمان امروزی بوده اند.
جانورانی مانند شیر، فیل، گوسفند، بز، باز، و زنبور عسل که درباره شکل ظاهری آنها در کتابهای قدیم چیزهایی نوشته شده است، شبیه جانورانی بوده اند که امروز زندگی می کنند. گیاهانی هم که درباره آنها پیشنیان چیزهایی نوشته اند، درست شبیه گیاهان امروزی بوده اند.
گاه گاهی هنگام کندن زمین چیزهایی در دل خاک پیدا می شد که به نظر می رسید از سنگ هستند. پیدا شدن این نوع چیزها، که نخست مهم شمرده نمی شد، تا اندازه ای این تصور را که از عمر زمین چند هزار سالی بیش نمی گذرد زیر و رو کرد.
مردم از هزاران سال پیش زمین را می کنده اند. کانیهایی که فزهای گوناگون از آنها به دست می آید از معدنها و از دل خاک بیرون آورده می شد. گاهی هنگام کندن زمین چیزهایی شبیه استخوان جانوران یا صدف نرمتنان، که به نظر می رسید از سنگ هستند، از دل خاک بیرون می آمد. اما بعضی از این استخوانها و صدفهای سنگی به استخوان جانوران و یا صدف نرمتنانی که امروز در کره زمین زندگی می کنند، شباهت نداشت. ولی اینها چیزهایی نبودند که کارگران معدن به آنها توجه داشته باشند. کارگران معدن آنها را به گوشه ای پرت می کردند و به کار خود ادامه می دادند.
نخستین کسی که در بهره برداری از معدنها روشهای علمی را به کار می بست گئورگ آگریکولا، دانشمند آلمانی، بود ه در حدود 450 سال پیش می زیست. آگریکولا بیشتر وقت خود را در معدنهای گوناگون می گذرانید و به بررسی و طبقه بندی کانیها، یعنی سنگهای معدنی که از دل خاک بیرون آورده می شد، می پرداخت.
آگریکولا کتابهایی نوشت که یکی از آنها در سال 1546 میلادی (925 شمسی) منتشر شد. نام این کتاب به زبان لاتینی دوناتورافوسیلیوم (De Natura Fossilium) یعنی درباره طبیعت کاوش (= کندن زمین) بود. آگریکولا در این کتاب هر چیزی را که از دل زمین بیرون آورده می شد فوسیل (fossil) نامیده بود. واژه فوسیل از کلمه ای لاتینی گرفته شده است که به معنی کندن است.
گئورگ آگریکولا (Georgius Agricola ، 1555-1494 میلادی) فیزیکدان و کانیشناس آلمانی، که نام اصلی او گئورگ بوئر (Georg Bauer) بود، که در آغاز به پزشکی روی آورد. بیشتر در شهرهایی به کار پزشکی می پرداخت که مرکز استخراج کانیها بود. از این رو، به کانی شناسی و مسائل فیزیکی و شیمیایی وابسته به کانیها علاقه مند شد. آگریکولا از پشگامان طبقه بندی علمی کانیهاست. بیسموت را کشف کرد و کتابی درباره فلزها نوشت که یک سال پس از مرگش انتشار یافت. این کتاب را یکی از رئیسان جمهوری ایالات متحد آمریا از آلمانی به انگلیسی ترجمه کرد. انتشار این ترجمه سبب شد که آگریولا را پدر علم کانیشناسی بنامند.