در عصر جدید به علم ارج بسیار گذاشته می شود. ظاهراً عموم چنین می پندارند که علم و روشهایش دارای خصوصیاتی ویژه است. نسبت« علمی» دادن به بعضی ادعاها، استدلال ها، و آثار تحقیقی به صورتی انجام می شود که نوعی امتیاز یا نوع خاصی اعتماد از آن اراده می شود. اما براستی اگر علم چنین ویژگیهایی دارد آنها کدامند؟
« روش علمی» چیست که به حسب ادعا به نتایج خصوصاً ممتاز و قابل انکار منجر می شود؟ این کتاب تلاشی است برای پاسخگویی به سئوالاتی از این نوع با وجود سرخوردگی عده ای از علم به سبب ثمراتی از قبیل بمبهای هیدروژنی و آلودگی محیط زیست، که گروهی علم را مسبب آن می پندارند، شواهد بسیاری در زندگی روزمره وجود دارد که علم مورد احترام بسیار است. در اغلب آگهی ها اعلام می شود که بطور علمی نشان داده شده که این یا آن محصول سفیدتر، پرقدرت تر و دارای جاذبه جسنسی بیشتر است یا از جهتی ترجیح بیشتری نسبت به سایر محصولات رقیب دارد. آنان امیدوارند با این عمل القاء کننده که ادعایشان براساس مطمئن و شاید غیرقابل چون و چرا گذاشته شده است. به همین منوال، اخیراً آگهی روزنامه ای برای تبلیغ و حمایت از مسیحیت چنین عنوان یافته بود:« علم سخن می گوید: انجیل مسیحیت تحقیقاً صحیح است» و به دنبال آن افزوده بود« حتی دانشمندان، خود امروزه بدان اعتقاد دارند.» ما در اینجا با توسلی مستقیم به مرجعیت علم و دانشمندان مواجهیم و بجاست بپرسیم اساس این مرجعیت چیست؟
ارج گذاری به علم منحصر به زندگی روزمره و وسایل ارتباط جمعی نیست، بلکه آشکارا در کانونهای علم و تحقیق و در تمام اجزای جهان معرفت مشاهده می شود. اینکه بسیاری از حوزه های مطالعاتی را حامیانشان« علم» می خوانند از اینروست که تلویحاً فهمانده شود روشهای مورد استفاده به همان اندازه وثیق و به همان میزان ثمربخش است که علم با سابقه ای همچون فیزیک، بکاربردن اصطلاح علوم سیاسی و علوم اجتماعی مدتهاست که متداول شده است. مارکسیستها با تأکید بسیار اصرار می ورزند که ماتریالیسم تاریخی علم است. علاوه بر آن، در حال حاضر در آموزشگاهها و دانشگاههای امریکا رشته هایی چون علوم کتابداری، علوم اداری، علم خطابه، علوم جنگلداری، علوم لبنیات، علوم لحمیات، و حیوانات و حتی علوم کفن ودفن تعلیم داده می شود، و یا تا همین اواخر آموزش داده می شد. کسانی که خود را در این قبیل رشته ها« دانشمند» می خوانند اغلب خود را پیرو روش تجربی فیزیک میدانند. برای آنها، این روش تجربی شامل جمع آوری«واقعیات» بوسیله مشاهدات و آزمایش دقیق، و سپس استنتاج قوانین و نظریه ها از آن واقعیات به مدد نوعی شیوه منطقی است. بتازگی یکی از همکارانم در گروه تاریخ دانشگاه که ظاهراً این نوع از تجربه گرایی را پذیرفته است، اظهار داشت که به علت عدم کفایت تعداد وقاقع و یافته های موجود، نوشتن تاریخ استرالیا در حال حاضر غیرممکن است. برکتیبه ای بر سر درساختمان پژوهشهای علوم اجتماعی در دانشگاه شیکاگو نوشته شده:« اگر نتوانید اندازه گیری کنید، دانش شما کافی و رضایتبخش نیست.» بی تردید، بسیاری از ساکنین زندانی شده در آزمایشگاههای مدرن آن دانشگاه جهان را از دریچه میله های آهنین اعداد صحیح تحلیل کرده، به درک این مطلب موفق نشده اند که روشی که سعی دارند از آن تبعیت کنند نه تنها ضرورتاً عقیم و بی حاصل است، بلکه روشی نیست که موفقیت فیزک را بتوان بدان نسبت داد.
این تلقی غلط از علم را، که پیش از این بدان اشاره شد، در فصول آغازین این کتاب مورد بحث قرارداده، سپس رد خواهیم کرد. گرچه بعضی از دانشمندان و بسیاری از شبه دانشمندان از آن روش جانبداری می کنند، هر علم شناس جدیدی دست کم از پاره ای از خطاهای آن با خبر خواهد بود. تحولات جدید در فلسفه علم مشکلات اساسی این دیدگاه را که علم بر بنیاد مطمئنی که از طریق مشاهده و آزمایش به دست آمده استوار است، و نیز اینکه نوعی شیوه استنباط وجود دارد که به مدد آن می توان به نحو متقنی نظریه های علمی را از آن بنیاد اخذ نمود، مشخص و آشکار کرده است. اصولاً هیچ روشی که بتواند صدق و یا حتی صدق احتمالی نظریه های علمی را ثابت کند وجود ندارد. در فصول عدی کتاب ، استدلال خواهیم کرد که در صورت درک این نکته که روشی برای ابطال قطعی نظریه های علمی وجود ندارد، هرتلاشی برای بازسازی منطقی« روش علمی» بنحوی که ساده و مستقیم باش با مشکلات افزونتری مواجه خواهد شد.