مشکلات خط فارسی
نقصهایی اساسی که برای زبان فارسی شمردهاند به شرح زیراست (راثی ساربانقلی، 1384):
● عدم اعراب گذاری: به عنوان مثال کلمات (مَلَک، مِلک، مَلِک، مُلک) همه به یک شکل نوشته می شوند.
● وجود چند علامت برای یک حرف: مانند (ز، ذ، ظ، ض)
● استفاده از یک علامت برای چند حرف: مانند "و" که پنج مورد نوشتن دارد یکی برای بیان ضمه در کلمات "خوش" و "تو".
دیگر بیان مصوت ممدود یا "واو ماقبل مضموم" مانند "شور" و "او".
سوم بیان حرف صامت "واو" در کلماتی چون "آواز" و "والی" و "عفو" .
چهارم بیان حرف مصوت مرکبی که در کلمات "نو" و "جوشن" و مانند آنهاست.
پنجم حرفی که در زبان کنونی خوانده نمیشود مانند "واو معدوله" در کلمات "خواهر" و "خواستن" و "واو" در کلمه "عمرو"[27]
● حرفهایی که در نوشتار حذف می شوند: مانند "الف" در کلمات "اسمعیل" و "الله"
● نقطه گذاری: نقطههایی متعدد در بالا و پائین حرف که هم سبب دشواری و هم موجب اشتباه در خواندن میشود.
اهمیت بیش از حد نقطه درخط فارسی هنگام تشخیص نوری کاراکترها تولید اشکال اساسی میکند.
به عنوان مثال کلمات زیر را در نظر بگیرید که با یک یا چند نقطه عوض میشوند (بُر، بَر، پُر، پَر، تَر، پُز، پَز، بُز، تِز).
- از راست به چپ نوشته شدن: برای این مورد دلایل مختلفی ذکر شده است از جمله عدم هماهنگی و ایجاد مشکل در نوشتن متون ریاضی و شیمی و نتهای موسیقی و دستورات شطرنج و این که خط تصویری یعنی علائم گرافیکی که در کل جهان استفاده میشود مانند علائم راهنمائی و رانندگی تماماً از چپ خوانده میشوند.
● پیوسته نویسی و جدا نویسی: مانند تنوع استفاده از ‹می› چسبان و غیر چسبان و یا تنوع نحوه به کار بردن «علامتهای جمع ‹ها، ان، جات› ، هم، هیچ، که، (ضمایر شخصی متصل مان، تان، شان)، شناسی، را، چه، چون، تر، ترین، بی (پیشوند نفی)، به، ای (نشانه ندا)، آن و این» در کلمات به صورت پیوسته و یا جدا گانه: (آنچه ، آن چه)؛ (همچنانکه، همچنانکه) ؛ (جنابعالی، جنابعالی)؛ (هیچکس، هیچکس)؛ (میتواند، میتواند)؛ (آن ها، آنها) در این مورد کلماتی که پیشوند و یا پسوند دارند نیز در شکلهای مختلف نوشته میشوند.
برخی از کلمات در دو شکل متصلنویسی و منفصلنویسی به دو شکل مختلف ظاهر میشوند، مانند «علاقمند و علاقهمند؛ اندیشمند و اندیشهمند».
مصدرها و فعلهای مرکب و اسمهای مشتق از آنها نیز به دو صورت متصل و منفصل نوشته میشوند مانند «نگهداشتن و نگهداشتن».
در جستجوی مطالب از اینترنت این مورد تولید اشکال میکند چنانکه جستجوی «هیچکس» نتایج متفاوتی را با جستجوی «هیچکس» میآورد و یا جستجوی «کتابشناسی» و «کتابشناسی» در موتور جستجوی گوگل نتایج متفاوتی را ارائه میکند.
این گونه کلمات با این که در خواندن متن اشکال کمی به وجود میآورند و هر آشنای به زبان فارسی به راحتی میتواند آن را بخواند اما در فنآوری امروزه و تجزیه و تحلیل کلمات به کمک رایانه اشکال اساسی تولید میکند و شاید اگر قاعدهای جامع و مانع برای آن وضع گردد، بتوان گفت بزرگترین مشکل خط فارسی حل شده است.
منظور این که، برای مثال خواندن سه کلمه «بیحوصلگی، بیحوصلگی، بیحوصلهگی» مشکلی ایجاد نمیکند.
اما در محیط الکترونیکی و شبکه اینترنت برای بازیابی این کلمه بایستی برای تمام اشکال این کلمه، جستجو را انجام دهیم، البته اگر آگاهی از تمام اشکال نوشتاری آن داشته باشیم.
● نوشته شدن حروف به اشکال متعدد: مثلاً نوشتن ک و گ (ک گ ک گ) در اشکال مختلف نیز باعث سردرگمی و عدم جستجوی صحیح میشود.
●بوجود آمدن معنای متفاوت با اضافه کردن یک فاصله: مثل مادر ، ما در
● تعداد سطرها در هر صفحه: سه کرسی مختلف برای حرفهای مختلف الفبا باعث می شود که در مقایسه با اکثر زبانها تعداد سطرهای هر صفحه به مراتب بیشتر گردد چون برخی حروف روی خط کرسی قرار میگیرند و برخی پائین خط کرسی و برخی بالای خط کرسی مثل (ا ب م )
● پیوسته نویسی حروف: از آنجائیکه حروف در نوشتن غالباً به صورت چسبیده و پیوسته نوشته میشوند و این امر تشخیص حرف به حرف نوشته به وسیله رایانه را، دچار مشکل میکند.
● عدد صفر در فارسی: در او.
سی.
آر.
فارسی هم چنین اعداد نیز مشکل ساز هستند چنانچه صفر در فارسی یک نقطه کوچک است که میتواند رایانه را به اشتباه بیاندازد و نیز اعداد 1 و 2 و 3 بسیار شبیه هم هستند و تفاوتشان در یک دندانه کوچک است.
● تنوع در رسم الخط: مانند ( اتاق و اطاق) و یا (امپراتور و امپراطور).
و کلماتی که فقط یک شکل آنها صحیح میباشد ولی شکل ناصحیح آن نیز زیاد استفاده میشود مانند «ذغال و زغال؛ خوشنود و خشنود».
البته این جدای از تنوع در مفهوم کلمات است که در دیگر زبانها نیز وجود دارد، یعنی برای بعضی از مفاهیم ممکن است کلمات متنوعی استفاده بشود.
مانند کامپیوتر و رایانه.
● شکل های مختلف ضبط نام های بیگانه: واژههای بیگانه اغلب برای پر کردن خلاء واژههای علمی و یا ارتباطی سودمند هستند، اما وجود آنها مسائلی از قبیل چگونگی ضبط آنها در زبان قرضگیرنده را به وجود میآورد.
برای ضبط واژههای قرضی به سبب اختلاف فاحش نشانههای الفبای فارسی با نشانههای الفبای خارجی مشکلات جدی وجود دارد.
از جمله این که الفبای فارسی آوانگار نیست و به همین جهت در ضبط دقیق تلفظ واژههای زبان فارسی نیز ناتوان است و این ناتوانی در ضبط واژههای بیگانه به مراتب بیشتر است و این که در مورد برگردان اسامی خارجی به خط فارسی قاعده خاصی وجود ندارد و هر کس بنا بر سلیقه و ذوق خود این کار را انجام میدهد که در نتیجه یک کلمه واحد به صورتهای مختلف نوشته میشود.
برای مثال (کلسیم، کلسیوم، کالسیوم) و یا اسم Franklin به صورت (فرانکلین، فرانکلن، فرنکلین، فرنکلن) ضبط شده است.
خانم صدیق بهزادی این مشکلات را به سه دسته تقسیم کرده است: ” 1- نامهایی که در برگردان آنها همخوانها ایجاد مشکل میکنند.
2 – نامهایی که در برگردان آنها واکههای ساده مشکلاتی را به وجود میآورند .
3 – و سوم نامهایی که در برگردان آنها مشکل اصلی مربوط به واژههای مرکب است.
(نقل در راثی ساربانقلی، 1384)
مشکلات خط فارسی نقصهایی اساسی که برای زبان فارسی شمردهاند به شرح زیراست (راثی ساربانقلی، 1384): ● عدم اعراب گذاری: به عنوان مثال کلمات (مَلَک، مِلک، مَلِک، مُلک) همه به یک شکل نوشته می شوند.
● وجود چند علامت برای یک حرف: مانند (ز، ذ، ظ، ض) ● استفاده از یک علامت برای چند حرف: مانند "و" که پنج مورد نوشتن دارد یکی برای بیان ضمه در کلمات "خوش" و "تو".
دیگر بیان مصوت ممدود یا "واو ماقبل مضموم" مانند "شور" و "او".
سوم بیان حرف صامت "واو" در کلماتی چون "آواز" و "والی" و "عفو" .
چهارم بیان حرف مصوت مرکبی که در کلمات "نو" و "جوشن" و مانند آنهاست.
پنجم حرفی که در زبان کنونی خوانده نمیشود مانند "واو معدوله" در کلمات "خواهر" و "خواستن" و "واو" در کلمه "عمرو"[27] ● حرفهایی که در نوشتار حذف می شوند: مانند "الف" در کلمات "اسمعیل" و "الله" ● نقطه گذاری: نقطههایی متعدد در بالا و پائین حرف که هم سبب دشواری و هم موجب اشتباه در خواندن میشود.
● پیوسته نویسی و جدا نویسی: مانند تنوع استفاده از ‹می› چسبان و غیر چسبان و یا تنوع نحوه به کار بردن «علامتهای جمع ‹ها، ان، جات› ، هم، هیچ، که، (ضمایر شخصی متصل مان، تان، شان)، شناسی، را، چه، چون، تر، ترین، بی (پیشوند نفی)، به، ای (نشانه ندا)، آن و این» در کلمات به صورت پیوسته و یا جدا گانه: (آنچه ، آن چه)؛ (همچنانکه، همچنانکه) ؛ (جنابعالی، جنابعالی)؛ (هیچکس، هیچکس)؛ (میتواند، میتواند)؛ (آن ها، آنها) در این مورد کلماتی که پیشوند و یا پسوند دارند نیز در شکلهای مختلف نوشته میشوند.
برخی از کلمات در دو شکل متصلنویسی و منفصلنویسی به دو شکل مختلف ظاهر میشوند، مانند «علاقمند و علاقهمند؛ اندیشمند و اندیشهمند».
مصدرها و فعلهای مرکب و اسمهای مشتق از آنها نیز به دو صورت متصل و منفصل نوشته میشوند مانند «نگهداشتن و نگهداشتن».
در جستجوی مطالب از اینترنت این مورد تولید اشکال میکند چنانکه جستجوی «هیچکس» نتایج متفاوتی را با جستجوی «هیچکس» میآورد و یا جستجوی «کتابشناسی» و «کتابشناسی» در موتور جستجوی گوگل نتایج متفاوتی را ارائه میکند.
منظور این که، برای مثال خواندن سه کلمه «بیحوصلگی، بیحوصلگی، بیحوصلهگی» مشکلی ایجاد نمیکند.
● نوشته شدن حروف به اشکال متعدد: مثلاً نوشتن ک و گ (کـ گـ ک گ) در اشکال مختلف نیز باعث سردرگمی و عدم جستجوی صحیح میشود.
●بوجود آمدن معنای متفاوت با اضافه کردن یک فاصله: مثل مادر ، ما در ● تعداد سطرها در هر صفحه: سه کرسی مختلف برای حرفهای مختلف الفبا باعث می شود که در مقایسه با اکثر زبانها تعداد سطرهای هر صفحه به مراتب بیشتر گردد چون برخی حروف روی خط کرسی قرار میگیرند و برخی پائین خط کرسی و برخی بالای خط کرسی مثل (ا ب م ) ● پیوسته نویسی حروف: از آنجائیکه حروف در نوشتن غالباً به صورت چسبیده و پیوسته نوشته میشوند و این امر تشخیص حرف به حرف نوشته به وسیله رایانه را، دچار مشکل میکند.
● عدد صفر در فارسی: در او.
● تنوع در رسم الخط: مانند ( اتاق و اطاق) و یا (امپراتور و امپراطور).
و کلماتی که فقط یک شکل آنها صحیح میباشد ولی شکل ناصحیح آن نیز زیاد استفاده میشود مانند «ذغال و زغال؛ خوشنود و خشنود».
● شکل های مختلف ضبط نام های بیگانه: واژههای بیگانه اغلب برای پر کردن خلاء واژههای علمی و یا ارتباطی سودمند هستند، اما وجود آنها مسائلی از قبیل چگونگی ضبط آنها در زبان قرضگیرنده را به وجود میآورد.
(نقل در راثی ساربانقلی، 1384) ● انواع مختلف جمع بستن: به عنوان مثال جمع بستن یک واژه با علایم جمع فارسی وعلایم جمع عربی و نیز جمع بستن بی قاعده (جمع مکسر)، استفاده ازجمع جمع، مانند (معلم، معلمین، معلمان، معلمها).
● تنوین های زبان عربی: از جمله دشواریهای رعایت اصل همخوانی نوشتاری و گفتاری هستند.
● وجود دندانه های متعدد: به خصوص در او.سی.آر.
فارسی ایجاد اشکال میکند مانند کلمات: نشستن و استشهاد.
ابزارهای کاوش با واسط فارسی برخی از ابزارهای کاوش با امکانات جستجوی فارسی عبارتند از: ایران کلیکIranclick، Open Directory، ایرانهوIranhoo ، ایرانمهرIranMehre ، پارسیک Parseek ، گوگل Google.
تنها موتور کاوش Google دارای برنامه روبات می باشد و قادر است صفحات فارسی را در قالب یونی کد[28] شناسایی و در پایگاه خود نمایه کند.
Parseek نیز از آنجایی که از پایگاهGoogle استفاده می کند، یک موتور کاوش وابسته به پایگاه دیگر ابزارهای کاوش به حساب می آید.4 ابزارکاوش دیگرراهنمای موضوعی به شمارمی آیند و انسان فرایند شناسایی،بررسی و نمایه سازی سایتها یا صفحات وب رابرعهده دارد.
(کوشا، 1382) اضافه کردن یک واسط هوشمند به موتورهای کاوش یا خزنده ها، کیفیت نتایج کاوش در وب های فارسی زبان را ارتقاء می دهد.
این واسط در واقع نقش یک پردازشگر پرس وجو[29] را ایفاء می کند.
(صدیقی؛ زمانی فر، 1385) نتیجه گیری نقایص ومشکلات خط فارسی که اجمالاً ذکر شد، بازیابی اطلاعات توسط موتورهای جستجو را که در حال حاضر تنها موتور جستجوی Google امکان جستجو به زبان فارسی را دارد و سایر موتورهای کاوش مانند Parseek هم موتور کاوش Google را برای جستجوی اطلاعات فارسی به کار می برند، دشوار می کند و همین نقایص، باعث عدم دسترسی کاربران به همۀ صفحات وب موجود به زبان فارسی می شود که این همان وب نامرئی است (صفحاتی در وب وجود دارد اما با موتور کاوش نمی توان آن را بازیابی کرد).
طبق مطالعات انجام شده در این زمینه، به نظر می رسد که حجم وب نامرئی در زبان فارسی نسبت به حجم کل وب فارسی بیشتر از حجم کل وب نامرئی نسبت به حجم کل وب است.
چرا که از میان صفحات وب فارسی، صفحات وب بسیاری وجود دارد که به دلایلی که قبلاً اشاره شد از جمله عدم وجود رسم الخط ثابت و نیز عدم رعایت آن توسط تولیدکننگان صفحات وب از دید کاربران پنهان می ماند.
در این راستا آگاهی از وجود وب نامرئی توسط کتابداران، اولین و مهمترین گام است.
ساده و روشن بنویسیم «آیا باید برای آنلاین-نویس دستورها و هنجارهای ویژهای داشت؟» به این پرسش داریوش آشوری، نویسنده و زبانشناس پرآوازه پاسخ میدهد.
دویچه وله: آقای آشوری، عنوان پروژهی شما در قلمرو زبان، پروژهی زبان باز است.
اینترنت را برای باز شدن زبان فارسی یک فرصت میبینید، یا به خاطر آسیبهایی که به زبان میرساند، یک تهدید؟
داریوش آشوری: یکی از حُسنهای اینترنت برای کسانی که بیرون از ایران زندگی میکنند و با آن سروکار دارند، این است که رابطهی آنان را با زبانِ مادری یا ملیشان پایدار نگاه میدارد و کوشش برای نوشتن در اینترنت این رابطه را استوارتر میکند.
در گذشته بریده شدن رابطه با زبانِ ملی برای کسانی که سالیان دراز دور از میهن زندگی میکردند، سببِ فراموشی زبان میشد.
اما، افزون بر این، طبیعتِ اینترنت و آسانیِ دسترسی به آن و این که هر کس میتواند به میل و سلیقهی خود و در حد سواد خود در آن بنویسد و منتشر کند، دستها را برای هر گونه شلوغکاری زبانی هم باز میگذارد.
اینترنت میدان باز شگفتانگیزی برای هر گونه تجربهی زبانی تازه هم هست.
با امکانِ ارتباطی آسان و همهگیری که برقرار میکند، از آن برای بهبود و پیشبردِ زبان هم میتوان بهره گرفت.
واما، آنچه من به عنوانِ «زبانِ باز» پیش کشیده ام به رابطهی زبان و جهانِ مدرن و نیاز جهانِ مدرن به زبانِ باز مربوط میشود: یعنی زبانی که پا به پای پیشرفت، دگرگونی علوم، تکنولوژی و در کل، شکل زندگی مدرن که پیوسته در حال دگرگونی ست، گسترش یابد.
اینترنت به عنوانِ رسانهی آسانیاب و همهگیر میتواند در داد وستد زبانی و پراکنشِ سریعِ یافتههای زبانیِ تازه و رفع مشکلاتِ زبانی، نقش مثبتی داشته باشد و کم وکاستیهای سیستم پوسیده و بیفکر آموزشی رسمی ما را تا حدی جبران کند.
امکان دستیابی سریع و آسان به منابعِ اطلاعاتیِ زبانی (فرهنگها و دانشنامهها)، هم از جنبههای مثبتِ خدمتهای اینترنت است.
اینترنت میتواند یک نظامِ خودآموزیِ بسیار کارامد باشد، اگر که مایهی درست و بهاندازه بر رویِ آن عرضه شود.
د.
و.: یکی از مشکلهای مهمی که ما تا کنون داشتهایم، تفاوت میان زبان نوشتاری و زبان گفتاری است.
اکنون گویا شق سومی نیز اضافه شده و آن هم زبان فارسی رایج شده در اینترنت است که میان زبان گفتاری و نوشتاری نوسان میکند و به خاطر اصطلاحهای ویژهاش، دارد هویت مستقلی مییابد.
شما در مورد این زبان چه فکر میکنید؟
آیا میشود آن را در مسیر فکر شدهای انداخت؟
آ.: من در این مورد چندان دقتی نکرده ام.
امّا دیده ام که گونهای زبانِ «خودمانی» در اینترنت رواج مییابد که اساس آن فارسی گفتاری به لهجهی پایتخت است.
این گونهی زبانی که درادبیات داستانی مدرن با نوشتههای جمالزاده و هدایت و دیگران پیشاپیش واردِ عالمِ نوشتاری شده، حالا جای خود را در اینترنت هم باز کرده است.
همچنان که میدانید، اینترنت جهانِ «بیکانون» (decentered) است و هر گفتمان و گونهی زبانیای به آسانی میتواند به آن راه یابد و جای خود را باز کند.
در نتیجه، هر کس میباید به فکرِ گونهی زبانیِ ویژهی خود در آن باشد.
گونهی زبانیای که من به کار میبرم، فارسیِ نوشتاریِ رسمی ست در قلمروِ علومِ انسانی و فلسفه.
این زبان میکوشد، تا جایی که میتواند، به الگوی اصلی خود، که زبانهای مدرنِ اروپایی در این قلمرو است، نزدیک شود.
بنا براین، هم به فکرِ نقطهگذاریِ درست است، هم سبکِ شفاف و پیراستهی نوشتاری، هم واژگانِ گسترده و گسترش پذیر برای آنچه مینویسد، چه مقاله باشد چه ترجمه از آن زبانها.
بدیهی ست که این گونهی زبانی، که خودآگاهانه و با وسواس و پیگیرانه در پی آرایش و پیرایش و گسترش میدانِ خویش است، روشِ و یافتههای خود را هم به دیگران پیشنهاد وسفارش میکند.
و.: بر مبنای این توضیحها، توصیههای شما برای کسی که online مینویسد، چیست؟
آیا فکر میکنید برای آنلاین-نویس باید دستورها و هنجارهای ویژهای داشت؟
آ.: بستگی دارد که چه کسی برای چه هدفی و با رویکرد به چه کسانی مینویسد.
برای نوشتن در یک سایت رسمی، مانند دویچه وله و بیبیسی، که کارش گزارشگری ست، بیگمان میباید "دستور و هنجارِ ویژهای" وجود داشته باشد.
رسانههای گزارشگر برای هر بخشی از کار خود میباید اصولی داشته باشند و به کارکنانِ خود سفارش کنند و اگر لازم باشد با گذاشتنِ کلاسها و دورههای آموزشی و تمرینی به آنان بیاموزند.
هر کسی تنها به این دلیل که زبانِ مادری او، برای مثال، فارسی ست، به خودیِ خود شایستگیِ نوشتن به این زبان در یک سایت رسمی یا سخن گفتن به آن را در یک رسانهی شنیداری ندارد.
زبانِ نوشتاری را باید آموخت و دانست که در چه سطحی و برای چه مخاطبی مینویسیم و چه گونه بنویسیم، همچنان که زبانِ گفتاری برای رادیو و تلویزیون را.
این کار، تا آن جا که من میدانم، در دنیای رسانهای فارسیزبان تا کنون نشده است.
و.: سایت فارسی دویچه وله مرحلهی تازهای از کار خود را آغاز میکند.
ما اکنون دارای تحریریهی مستقلی هستیم.
هدف این است که در این رسانه از زبان پاکیزه واستواری بهره بگیریم.
برای رسیدن به چنین هدفی چه توصیههایی به یک سایت خبری و فرهنگی چون ما میکنید؟
آ.: ما باید فکر کردن بیاموزیم.
فکر کردن از جاهای بسیار ساده و «ابتدایی»؛ از این که نقطه و ویرگول را کجا باید گذاشت و پرانتز را و پاراگراف را کجا باید باز کرد...
این که سادهترین و روشنترین شکل این یا آن جمله در زبانِ ما چه میتواند باشد (یعنی، چه گونه میتوان از شرِ کلیشهها و قلمبهگوییها، و در نتیجه، تاریکیها و ابهامهای زبان نوشتاری سنتی آزاد شد)...
این که سروته مطلب را چه گونه باید به هم پیوست و دوخت و دوز کرد تا از وراجی و پریشانگویی پرهیز کرده باشیم.
تا این که روزی- انشاءالله تعالی- به آن جا برسیم که به اندیشیدن در بارهی اندیشیدن برسیم و دکارت و کانت و هگل و هایدگر را هم بتوانیم ترجمه کنیم...
آمین!
چند نکته برای بهبودِ شیوهی نگارشِ فارسىِ (*) علّتِ اصلی پریشانیها و نارسایىهای نوشتاریِ زبانِ فارسی بیسرـوـسامانیِ عمومىِ نثرِ فارسى ست.
این بیسرـوـسامانی برامده از ناآگاهیِ بیشینهی اهلِ قلم به شیوهیِ نگارشِ درست به شیوهی مُدرن است.
شیوهی مدرن در همهکار اندیشیدن به روش و پایبند بودن به آن را میطبد.
و این کاری ست که نظامِ آموزشیِ ملّی باید به نوجوانان و جوانان بیاموزد.
امّا در نظامِ آموزشِ طوطیپرورِ ما-- که تنها کارِ آن انباشتنِ ذهنها از مشتی «محفوظات» است— هرگز چیزی به نام «اندیشیدن» و روشهایِ آن-- که بنیادِ آموزشِ مدرن است-- طرح نشده است.
بنا بر این، خود باید آستین بالا بزنیم و آنچه را که هرگز به ما نیاموخته اند، بیاموزیم.
در موردِ شیوهی نوشتن هم، از همه جهت، باید اندیشید و به کمبودها و ناتوانیهای خود آگاه شد.
مسائلِ نوشتن دو وجه دارد، یکی جنبهی زبانیِ ست، یعنی چهگونگیِ نوشتنِ جملههای درست و روشن و رسا و در ارتباطِ درست با یکدیگر، و دیگر ساختارِ منطقیِ گزارههایِ متن در مقاله یا کتاب یا گزارشِ کتبی و شفاهی.
با این وجه دوّم، که وجهِ دشوارترِ کار نیز هست، این جا کاری ندارم و توجّهّ من اکنون به وجهِ نخست است، یعنی تنها به وجهِ زبانی شیوهی نگارش یا، به عبارتِ دیگر، وجهِ دستوریِ آن.
توجه به این مسأله و خودآگاهی یافتن به آن کاری چندان دشوار نیست.
با کمی دقت در ساختارِ جمله و چیرگی بر برخى عادتهای دیرینه در نوشتن، با نگاهِ سنجشگرانه به نوشتهی خود و دیگران، میتوان از نابسامانیها کاست و بر رساییِ نوشتهها افزود.
آنچه در این جستار مىآید عمومىترین و فراوانیابترین مسائلِ این گونه متنها ست، ولى کار به همین جا پایان نمییابد.
مسائلِ دیگر هم هست، از جمله روشِ نقطهگذاری، که به جای خود باید طرح کرد.
نمونههایی که در زیر میآورم بیشترشان از یکیـدو سایتِ فارسى رادیویی گرفته شده، بجز آنچه از یک کتاب و یک روزنامه در آن آمده است.
جملههای اصلی را با علامتِ ◄ مشخّص کرده ام و نمونههای اصلاح شده را با علامتِ ☼، و جملههای دوبار اصلاح شده را با علامتِ ☼☼.
متن پیدیاف این مقاله) نابهجایی یا پراکندگىِ اجزاءِ جمله: در نثرِ فارسىِِ کنونى مهمترین مسأله، به گمانام، پراکندگیِ اجزاءِ اصلیِ جمله و فاصله افتادن میانِ آنها ست، که فهمِ آن را بسیار دشوار میکند و کار را گاه به مهملنویسی و درازنویسیهای وحشتناک میکشاند.
به عنوانِ یک اصلِ، باید توجه داشت که هر جملهیِ خبری یک بخشِ پایهای دارد که از یک نهاد و یک گزاره تشکیل میشود.
برای مثال: امریکا به عراق حمله کرد.
بر این جملهی پایه، که یک فاعل، یک مفعول، و یک فعل دارد، میتوان چیزهاى دیگری افزود، مانندِ قیدِ زمان، قیدِ مکان، همچنین عبارتها و جملههای توضیحدهنده یا تکمیلکننده که با ابزارهاى دستورى، مانندِ حروفِ ربط و اضافه، به آن می پیوندند.
سرِ جای درست قرار دادنِ هر یک از اجزاء یا جدا کردنِ درستِ آنها در جملههای پایه و پیرو از نکتههایی ست که تاکنون در فارسی به آن توجه چندانی نشده و به نظر نمیرسد که هرگز بخشی از کارِ آموزشِ زبان بوده باشد.
به همین دلیل، ابهام و تاریکی و همچنین یاوگی و بیمعنایی در نوشتههای ما کم نیست.
نمونههایی که میآورم گواهِ روشنِ این نکته است.
در نمونههاى زیر، برای مشخص کردن جملهی پایه، زیر آن خط گذاشته ام و اجزاءِ دیگر جمله را با علامتِ // از هم جدا کرده ام.
سپس نشان داده ام که برای روشنتر شدن و رساتر شدنِ جمله چه گونه میشود آنها را به صورتِ درستتر کنارِ هم نشاند.
برای سادهتر و روانتر شدنِ نوشته میباید کوشید تا اجزای جملهی پایه، یعنى نهاد و گزارهی آن، تا جاى ممکن در کنارِ یکدیگر قرار گیرند تا خبرِ اصلی هرچه سرراستتر و کوتاهتر به خواننده برسد.
و سپس، عبارتها و جملههاى پیرو به دنبالِ آن، یا در مناسبترین جا، بیایند، تا هرچه آسانتر و روانتر معنا را برسانند.
در صورتی که بر اثرِ درآمیختنِ جملهی پایه و و عبارتها یا جملههایِ پیرو، جمله بسیار دراز شود و میانِ اجزاءِ جملهی پایه زیاد فاصله افتد و فهمِ آن را کُند یا دشوار کند، بهتر آن است با تجزیه به دو یا سه جمله آن را کوتاه کنیم و جملههای پیرو یا توضیحی را به صورتِ جملهی جداگانه به دنبالِ جملهی اصلی بیاوریم.
این کار بهویژه برای گزارشِ رادیویی بسیار اهمیت دارد.
زیرا با دراز شدنِ بیاندازهی جملهی اصلی و فاصله افتادن میانِ اجزاءِ آن، شنونده، چهبسا ناخودآگاه، بهزحمت میافتد یا جمله را درست نمیفهمد.
گرفتاری در چنبرهی جملههای توـ درـ توی نامفهوم، که گاه ده ـ پانزده سطر هم میشوند، و جمع شدنِ دو یا سه، حتّا چهارـپنج فعل، در پایانِ «جمله»، و یا حذفِ بیجای فعلها در چنین سبکِ نوشتاری، از بیماریهای دیرینهی نثرِ فارسی ست.
توجه به زبانِ انگلیسی و شیوهیِ بیانی آن میتواند بسیار آموزنده باشد.
کوتاهنویسى، سادهنویسى، وشفافنویسى در زبانِ انگلیسی، امّا با غنیترین مایهی واژگان، حتّا برای پیچیدهترین ایدهها و اندیشهها، حاصل پرورشِ روشمند و آگاهانهی آن زبان در دورانِ مدرن است، و مىتواند برای اهلِ زبانهای دیگر، از جمله ما فارسیزبانان، نمونهای بسیار خوب و آموزنده باشد.
البتّه، نه با پیروی مکانیکی از دستور زبانِ انگلیسی و شیوهی عبارتبندی آن— چنان که مترجمانِ کمتجربه میکنند— بلکه با توجه به سیاقِ گفتارِ درست و شفاف در زبانِ خود.
اینک نمونهها (به تفکیکِ گزارهی اصلی—که زیرِ آن خط کشیده شده—از دیگر اجزاء توجّه کنید): ◄با این حال «ام اس بلست» هنوز به اندازه ویروس «اسلمر» (Slammer) // که در ماه ژانویه منتشر شد و بعضی از عابربانک ها را از کار انداخت،// خسارت نزده است ☼با این حال، «ام اس بلست» هنوز به اندازهیِ ویروس «اسلمر» (Slammer) خسارت نزده است؛ ویروسی که در ماه ژانویه منتشر شد و بعضی از عابر (؟) بانک ها را از کار انداخت.
◄این ویروس را می توان// با پیاده کردن بسته های نرم افزاری که به حل نقطه ضعف ویندوز کمک می کند و همچنین با اجرای برنامه ضدویروس// خنثی کرد.
☼با پیاده کردن بسته های نرمافزاریای که ضعفِ ویندوز را برطرف می کنند، و همچنین با اجرای برنامهیِ ضد ویروس، این ویروس را می توان خنثی کرد ”به حل نقطه ضعف ویندوز کمک میکند“ جملهی ناهمواری ست.
بهتر است بشود: ضعفِ ویندوز را برطرف میکند.
تجزیه به واج، یکی دیگر از مشکلات زبان فارسی یکی از مباحث موجود در زبان شناسی واج و فرآیندهای واجی است.
این که زبان فارسی دارای چند واج است ؟
چه واج هایی نمی توانند بدون فاصله در کنار هم قرار گیرند؟
براساس چه قواعدی می توان از کنار هم قرار دادن واج ها هجا و تکواژ درست کرد؟
فرآیندهای واجی چیست؟
و سؤال های متعدد دیگری که در مبحث واج شناسی مطرح می شود.
متأسفانه این مبحث جدید در کتابهای زبان فارسی دوره ی متوسطه با دشواری ها و سؤال های بی جواب بسیاری همراه است .
برای مثال در درس اول زبان فارسی سال سوم متوسطه آمده است که واج ها در زبان فارسی بر اساس یکی از سه الگوی هجایی زیر می توانند در کنار هم قرار گیرند: ۱ـ صامت +مصوت ۲ـ صامت +مصوت + صامت ۳ـ صامت+مصوت +صامت+ صامت این در حالی است که هجاهایی مانند تمبر از این قاعده پیروی نمی کنند.
البته می توان گفت که براساس فرآیند واجی کاهش واج ب خوانده نمی شود و در نتیجه این هجا هم از الگوی هجایی ۳ پیروی می کند پس در این صورت در تجزیه واژه ها به واج باید همیشه به فرآیندهای واجی توجه داشت.این در حالی است که در سؤ ال های ادبیات آزمون سراسری سال گذشته واژه ی بهجت انگیز بدون حذف حمزه تجزیه به واج شده است و داوطلبی که به این نکته دقت کرده گزینه ی اشتباه را انتخاب کرده است .
همچنین در کتاب زبان فارسی درباره ی تجزیه به واج واژه هایی مانند فردوسی ٬ روشن ٬ نو و...
سخنی به میان نیامده است .
این که آیا ما در این واژه ها تنها با یک مصوت و روبرو هستیم یا این واژه ها از یک صامت و و یک مصوت و برخوردار هستند چون بدون شک تلفظ واو تو یا او با روشن متفاوت است.
پارسی سره آن گونه از زبان پارسی که تهی از هر گونه (یا کمینه ای از) وازگان بیگانه باشد.
زبان فارسی کنونی بازمانده ی زبانی است کهن، که شاید هم اکنون کم تر از پنج درصد از آن دست نخورده و سره مانده باشد.
البته این گفته به آرش (معنی) آن نیست که نود و پنج درصد دیگر از آن زبان های بیگانه و جدا از آن زبان کهن است.
شاید گفتن این جمله که بخش بزرگی از زبان فارسی کنونی را شالوده ی همان زبان تشکیل داده است خرسندتان کند.
زبان فارسی دچار دگرگونی های بسیاری بوده است که یکی از چرایی (دلیل) های آن ارتباط نزدیک با مردمان دیگر به خاطر گسترش ایران از یونان تا هند و دیگری تاخت و تاز تازیان (عربان) و مغولان که آن را تا مرز نابودی کشاند ؛ و اگر تلاش بزرگانی چون "فردوسی" نامدار که خطر نابودی کامل فرهنگ ایرانی را با از میان رفتن زبان فارسی حس کردند نبود، بی گمان نابودی زبان فارسی رخ می داد.
می توان با قاطعیت گفت تنها مردمی که کشورشان به دست تازیان افتاد ولی زبانشان را به دلیل نفوذ بسیار زبان عربان به واسطه ی پشتیبانی دینی از آن از دست ندادند ایرانیان بودند؛ هر چند که خودفروختگی و بیگانه پرستی برخی دبیران (نویسندگان و کاتبان و مدعیان دانش و ادب) مایه ی خدشه دار شدن این افتخار شد و واژگان بسیاری را از زبان تازیان به فارسی آوردند ولی آن اندازه نبوده است که نتوانیم با گذشت زمان آن را بازسازی کنیم.
تاریخ زبان فارسی فارسی زبانی هندواروپائی از شاخه هندوایرانی و زیرشاخه زبانهای ایرانی است.
پیشینه کهن فارسی نو به ایرانی باستان باز میگردد.
از ایرانی باستان، زبانهای زبان مادی یا اوستایی پارسی باستان زبان سکایی و زبان آراخوسیایی (مرجع ۲) پدید آمدند.
این زبانها تقریباً با هم همزمان بودهاند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند.
در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی امپراتوری میشود.
زبان پارسی باستان پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بودهاست.
نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد (مرجع ۲).
خط پارسی باستان خط میخی بودهاست و به نظر میرسد در زمان هخامنشی خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست که برای نگاشتن این سنگ نوشتهها استفاده میشدهاست (مرجع ۲صفحه ۱۱۰).
دوره باستان که از آغاز تا انقراض شاهنشاهی هخامنشی، تقریبا از قرن بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد.
از زبانهای ایرانی باستان چهار لهجه آن شناخته شدهاست: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان یا فارسی.
از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمان روایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی درآثار دیگران برجای ماندهاست.
اما از زبانهای اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است.
زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشتهاست.
پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بودهاست.
درهمین زمان لهجههای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.
زبان پارسی باستان از نظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدی فارسی بودهاست (مرجع ۳) زبان پارسی میانه در رده بندی زبانشناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایرانزمین، کاربرد داشتهاست، پارسی میانه میگویند.
زبان پهلوی به گویش مرکزی پارسی میانه که در دوران ساسانیان رواج داشت، گفته میشود.
دستور این زبان سادهتر از پارسی باستان اما پیچیدهتر از فارسی نو بودهاست (مراجع۳و ۴).
فارسی نو شعر جایگاه ویژهای در زبان فارسی دارد.
فارسی سدههای هشتم و نهم میلادی تا امروز (مرجع ۲) زبان فارسی نو یا زبان فارسی دری زبان گفتاری رایج در دربار ساسانی و زبان پایتخت محسوب میشدهاست (مرجع ۵ صفحه ۴۳۷).
این زبان در حقیقت گویشی متفاوت از زبان فارسی میانه که زبان رسمی، اداری، دینی، و ادبی دربار ساسانی محسوب میشده، بودهاست.
بعضی زبانشناسان اعتقاد دارند که فارسی نو دنبالهٔ پارسی میانه یا پهلوی است (ابوالقاسمی، محسن، تاریخ زبان فارسی، سمت: ۱۳۸۰، ص ۲۶۱) و تفاوت مهم آن با پهلوی در وامواژههای عربی و ترکی است.
ولی بعضی زبانشناسان دیگر، از جمله علیاشرف صادقی، اعتقاد دارند که فارسی دری دنبالهٔ مستقیم پهلوی نیست، بلکه شکلی از «زبان پارسیک» است (که صادقی آن را پهلوی ساسانی مینامد) و با پارسی میانه که زبان رایج مردم بودهاست تفاوتهای گویشی دارد.
به نظر صادقی این زبان به شکل گفتاری از تیسفون، پایتخت ساسانیان «به خراسان رفته و در آنجا با ویژگیهای زبان پارتی و عناصر گویشی آن زبان و برخی گویشهای دیگر خراسان آمیخته شدهاست».
صادقی اعتقاد دارد ریشهٔ دری، زبانی خواهر با زبان پهلوی است که بهموازات پهلوی (که گویش رایج مردم پارس و خوزستان بودهاست) وجود داشتهاست (طبیبزاده، امید، جشننامهٔ دکتر علیاشرف صادقی، هرمس:۱۳۸۲، صص ۶۷ و ۶۸).
از طرف دیگر، محمدتقی بهار هم ریشهٔ دری را پهلوی نمیداند ولی عقیده دارد که فارسی دری زبان خراسانیهایی است که در اواخر دوران ساسانی به دربار تیسفون رفتند و زبان خود را در دربار ساسانیان رایج کردند (نگا نظر بهار در مورد ریشه دری) توصیف زبانشناختی زبان فارسی فارسی زبانی ضمیرافتان است یعنی انداختن ضمیر و بکار نبردن آن لطمهای به معنای جمله نمیزند.
نمونه: (من) نامه نوشتم.
ترتیب متعارف واژههای فارسی به صورت ورزا-ورزیده-ورز (فاعل-مفعول-فعل) است.
گرچه وَرز (فعل) در زبان فارسی در پایان جمله میآید ولی این زبان در دیگر قسمتها هستهْآغازی است.
برای نمونه در عبارات «برادر من» «خودروی تو» و «زنی که دوست دارم» هستهٔ جملات یعنی واژههای برادر، خودرو و زن در آغاز آمدهاند.
اگر گروه فزونواژه (حرف اضافه) در جمله باشد معمولاً میان ورزا و ورزیدهٔ مستقیم میآید.
نمونه: فرزاد به مینو آب داد.
بنابراین توصیف کامل ترتیب سازهها در زبان فارسی چنین است: (فاعل)(گروه حرف اضافه)(مفعول)فعل هنگامی که مفعول مستقیم، شناس (معرفه) باشد این مفعول یا ورزیدهنمای «را» و پیش از گروه فزونواژه میآید.
نمونه: فرزاد آب را به مینو داد.
دست خط فارسی در زبان فارسی به خط فارسی حدود ۳۲ حرف اصلی وجود دارد که به مجموع آنها الفبای فارسی گفته میشود.
ایرانیان در سدههای نخستین اسلامی به خطهای مانوی و پهلوی مینوشتند.
در همین حال ایرانیان مسلمان نظیر «یزید فارسی» تلاش کردند شیوه نوشتن قرآن را که به خط نبطی بود و در آن ابهامات زیادی بود را بهبود بخشند.
در خط سریانی حروف بدون نقطه نوشته میشدند و مصوتهای کوتاه و برخی مصوتهای بلند مانند «ا» نوشته نمیشد.
از آن رو که قرآن به زبان عربی بود، عربها در خواندن آن مشکلی نداشتند، ولی ایرانیان نمیتوانستند آن را بخوانند.
لذا ایرانیان با ذوق و سلیقه خود و با نیم نگاهی به خط پهلوی، خط نوشتاری قرآن را تکامل بخشدند و آنچه را امروزه به ناحق خط عربی مینامند را پدید آوردند.
بیشتر افراد گمان میکنند که ایرانیان خط کنونی خود را از عربها وام گرفتهاند، حال آنکه این خط، خطی است که خود در شکل گیری آن سهم عمدهای داشتهاند.
ایرانیان بر اساس نیازهای زبانی خود الفبای فارسی را پدید آوردند.
از سده سوم هجری به علت رواج نامه نگاریهای دیوانی، کم کم خطهای مانوی و پهلوی، جای خود را به الفبای فارسی دادند.
در طول قرن بیستم تلاشهای ناموفق متعددی برای دگرگونی خط فارسی به لاتینی شدهاست که هنوز هم ادامه دارند.
واجشناسی واجشناسی از زیرشاخههای دستور زبان است.
واجشناسی به توصیف و بررسی عملکرد آواها در یک زبان مشخص میپردازد.
در دانش زبانشناسی به دو آوا که جانشین کردن یکی با دیگری در معنی واژه تغییر بدهد واج میگویند.
برای نمونه /پ/ و /ب/ در واژههایی مانند "پاک" و "باک" باعث دگرگونی معنایی میشوند.
در اینجا /پ/ و /ب/ را واحدهای صوتی تمایزبخش یا بعبارتی واج میگویند.
دو آوا که در یک زبان خاصیت تمایز بخشیدن دارند ممکن است در زبان دیگر این خاصیت را نداشته باشند.
برای نمونه در زبان فارسی /v/ و /w/ یک واج به حساب میآیند ولی در زبان انگلیسی اینطور نیست.
بررسی عملکرد واجها و تنظیم آنها در یک شبکه یا دستگاه، واجشناسی نام دارد.