دانلود مقاله خانم زانت و روح

Word 178 KB 23902 55
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • جریان این داستان، بازگشت یک روح از جسمی جدا شده از زمین را توصیف می کند و خواننده را به زمینه ی عجیب و جدید تشویق و ترغیب می‌کند.
    نه در تیرگی شب، بلکه در اشعه ی نورافکن روز تجلی ماوراء طبیعی خودش را اثبات کرد. نه بوسیله ی دیدن آشکار و نه بوسیله ی صدا. آن آگاهی مرگ آور، بواسطه ی حسی که بهیچوجه خود فریفته نیست، نائل شد: حسی که احساس می‌کند.
    ثبت این رویداد از لحاظ ضرورت، گمان های متضاد ایجاد خواهد کرد. در بعضی اذهان گمانی را بیدار خواهد کرد که عقل از آن دفاع می کند، در اذهان دیگر امیدی را تقویت خواهد کرد که ایمان تصدیق می کند؛ و آن مسئله ی هولناک سرنوشت و انسان را باقی خواهد گذاشت، جایی که قرنها تحقیق بیهوده آن را در تاریکی رها کرده اند.
    نویسنده در داستان موجود تقبل می کند تا راه را در طول توالی وقایع هدایت کند، او دنبال کردن مثالهای حدید بوسیله ی اعتماد کردن به خودش و عقیده اش در مورد دیدگاه اجتماعی را نمی پذیرد او به سایه ای که پدیدار کرده است، باز می گردد و نفوذ نیروهای بی اعتقادی در حال تضاد و اعتقاد به نزاع قدیمی دوباره در مورد زمینه ی قدیمی را باقی می گذارد.
    وقایع بعد از سی ساله ی اول قرن حاضر که به پایان رسیده بود، اتفاق افتاد.
    در یک صبح خوب، در اویل ماه آوریل، آقای میانسالی (بنام ری برن Rayburn) دختر کوچکش را برای پیاده روی در جنگل Western London بنام Kensington Gardens بیرون برد.
    دوستان کمی که او داشت، در مورد آقای ری برن (Rayburn) نقل کردند (نه با بی مهری) که او مردی منزوی و تودار است. او شاید دقیق تر توصیف شود. بعنوان مرد زن مرده که به تنها لذتی که زندگی را برای پدر لوسی (Lucy) لذت بخش می ساخت توسط خود لوسی عرضه می شد.
    آن کودک در حالی که با توپش بازی می کرد، به محدوده ب جنوبی رفت، در قسمتی از آن که هنوز نزدیکترین به قصر قدیمی Kensington باقی می ماند. آقای ری برن در حالی که محوطه ی مجاور یکی از آن جایگاه های سرپوشیده ی وسیع که در انگلستان آلاچیق نامیده می شوند را مشاهده می کرد، بیاد آورد که او روزنامه ی صبح را در جیبش دارد. و اینکه شاید خوب باشد تا او استراحت کند و آنرا بخواند. آن ساعت، آن مکان خلوت بود.
    لوسی توپش را بالا انداخت؛ پدر لوسی روزنامه اش را باز کرد. وقتی او یک دست کوچک آشنا قرار گرفته روی زانویش را احساس کرد، بیشتر از ده دقیقه نخوانده بود.
    او پرسید: «از بازی کردن خسته شدی؟ - همانطور که چشمهایش به روزنامه بود-
    «من می ترسم، بابا»
    او مستقیما به بالا نگاه کرد. صورت رنگ پریده ی کودک او را وحشت زده کرد. او لوسی را روی زانویش گذاشت و بویید. او به آرامی می گفت: «لوسی، وقتی من با تو هستم، تو نباید بترسی.» «چی شده؟» همانطور که او صحبت می کرد به بیرون آلاچیق نگاه کرد و یک سگ کوچک را در میان درختان دید.
    لوسی جواب داد: «اون سگ نیست، او یک خانم است.»
    آن خانم از آلاچیق قابل رویت نبود.
    آقای دی برن پرسید: «آیا او به تو چیزی گفته است؟»
    «نه»
    «او چه کاری کرده که تو را ترسانیده است؟»
    آن بچه دستهایش را دور گردن پدرش گذاشت.
    او گفت: «آرام بگو، بابا، من می ترسم او حرفهای ما را بشنود. من فکر می کنم او دیوانه است.»
    «لوسی تو چرا اینطور فکر می کنی؟»
    «او نزدیک من آمد. من فکر کردم، او می خواهد چیزی بگوید. به نظر می رسید او بیمار است.»
    «خوب؟ سپس چه شد؟»
    «او به من نگاه کرد.»
    آنجا لوسی خود را در گمراهی یافت که چطور توصیح دهد آنچه را که پس از آن باید بگوید و در سکوت پناه بگیرد.
    پدرش اظهار کرد: «تاکنون هیچ چیز خیلی عجیب نبوده است.»
    «بله، بابا ولی وقتی که به من نگاه کرد، به نظر نمی رسید که مرا می بیند.»
    «خوب و بعد چه اتفاقی افتاد؟»
    کودک با یقین تکرار کرد: «آن زن ترسیده بود و آن مرا بوحشت انداخت. من فکر می کنم او دیوانه است.»
    بخاطر آقای دی برن خطور کرد که آن زن شاید کور باشد. ناگهان او برخاست تا تردید را به نتیجه برساند.
    او گفت: «اینجا بمان و من پیش تو برخواهم گشت.»
    اما لوسی با هر دو دستش به او چسبید؛ لوسی اظهار داشت که او می ترسد تا تنها باشد. آنها آلاچیق را با هم ترک کردند.
    ناگهان دیدگاه جدید غریبه را، در حالی که به تنه ی درختی تکیه داده بود، آشکار کرد. او لباس عزای یک بیوه را پوشیده بود. زرد رنگی صورتش، نگاه خیره ی تیز در چشمهایش برای وحشت کودک دلیل موجهی بود. آن نتیجه هشدار دهنده ای که آن خانم رسیده بود را تبرئه کرد.
    لوسی نجوا کرد: «به او نزدیکتر شو».
    آنها چند قدم جلوتر رفتند. حالا براحتی دیده می شد، آن زن جوان بود و بخاطر بیماری ضعیف شده بود. ولی (در حال رسیدن به یک نتیجه ی مشکوک شاید تحت شرایط حاضر) ظاهرا در روزهای شادتر جذابیت های شخصی کمیابی دارا بود. همانطور که پدر و دختر کمی جلوتر رفتند، بوجود آنها پی برد. بعد از کمی درنگ او درخت را ترک کرد، در حالی نزدیک شد که آشکارا قصد داغشت صحبت کند؛ ناگهان مکث کرد. یک تغییر در ترس و حیرت، چشمان خالی او را تحریک کرد. اگر قبلا آشکار نشده بود، اکنون دور از شک و تردید بود که او یک موجود کور بیچاره، رها شده و درمانده نباشد. در همان زمان سیمای صورتش براحتی فهمیده نمی شد. او به سختی می توانست سردرگم و گیج به نظر برسد، اگر آن دو غریبه که او را مشاهده می کردند، ناگهان از آن مکانی که ایستادند، ناپدید شده بودند.

    آقای ری برن با حداکثر رفتار و صدای مهربان با او صحبت کرد.
    او گفت: «من می ترسم، شما حالتان خوب نیست، کاری هست که من بتوانم انجام دهم ...»
    کلمات بعدی روی لبهایش آویزان شد. درک کردن چنین وضعیتی غیرممکن بود: اما احساس عجیبی که آن زن پیش از این بر او ایجاد کرده بود، اکنون تثبیت شد. اگر او می توانست احساساتش را باور کند، صورت آن زن مطمئنا به او گفت، او برای زنی که او را مخاطب ساخته بود، غیرقابل شنیدن و دیدن بود: او به آرامی با کشیدن آهی سنگین مثل شخصی ناامید و مضطرب، دور شد.
    اقای ری برن، در حالی که او را با چشمهایش دنبال می کرد، یکبار دیگر سگ را دید- یک سگ بوئی شکاری کوچک بی مو از گونه ی انگلیسی معمولی- سگ هیچ حرکت بی قرار در مسیرش نشان نداد. او با سر پایین و دم افتاده، مثل یک موجود فلج شده بوسیله ی ترس، قوز کرد. صاحبش با صدا زدن او را به هیجان در آورد. سگ بابی فیلی او را دنبال کرد همانطور که آن زن اجتناب کرد.
    تنها بعد از اینکه چند قدم رفتند، زن ناگهان بی حرکت ایستاد.
    آقای ری برن شنید، او با خودش صحبت می کند.
    او گفت: گویی دوباره سردرگم شده بخاطر تردیدی که او را ترساند یا غمگین کرد- «آیا من آنرا دوباره احساس کردم؟»
کلمات کلیدی: خانم زانت و روح

تعریف آسیب شناسی : آسیب شناسی اجتماعی یعنی شناخت ریشه ای بی نظمی های اجتماعی . استفاده ازاین واژه به خاطراین است که همانندیهای بین پیکره جامعه ازنظردانشمندان وانشهای اجتماعی وپیکره انسان دردانشهای زیستی وجوددارد.به طوریکه نخستین واحددرجسم انسان سلول است .مجموعه سلولهای یک بافت رابه وجودمی آورد .مانندبافت روده ،معده ،مخاط بینی . مجموعه ازبافتها اندام رابوجودمی آورندماننداندام ...

مقدمه خداوند در قرآن کریم می فرماید : « خودتان را به دست خود به هلاکت نیندازید .» آشنایی انسان با مسایلی که باعث تباهی و نابودی او می شود ، لازم و ضروری است . وظیفه هر انسانی است که با درس گرفتن از سیره ی پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) ، در زمینه ی سلامت جسم و روان خود بکوشد . یکی از مسائل و مشکلات جامعه ی بشری ، استفاده از دخانیات و مواد اعتیاد آور است . این مواد علاوه بر آن که ...

تعریف آسیب شناسی : آسیب شناسی اجتماعی یعنی شناخت ریشه ای بی نظمی های اجتماعی . استفاده ازاین واژه به خاطراین است که همانندیهای بین پیکره جامعه ازنظردانشمندان وانشهای اجتماعی وپیکره انسان دردانشهای زیستی وجوددارد.به طوریکه نخستین واحددرجسم انسان سلول است .مجموعه سلولهای یک بافت رابه وجودمی آورد .مانندبافت روده ،معده ،مخاط بینی . مجموعه ازبافتها اندام رابوجودمی آورندماننداندام ...

برخي از آقايون واقعاً کم لطف و بي اعتنا هستند. خانمها به شدت نيازمند تشکر و قدرداني بوده و تمايل دارند که طرف مقابل همواره و در همه حال علاقه و محبت خود را به آنها ابراز کند. خانمها به کسي احتياج دارند که بتوانند از نظر روحي با او ارتباط برقرار کنند

مقدمه: آيا آثار داستاني نيکوس کازانتزاکيس(1) را مي توان، ديني خواند؟ و او را نويسنده اي ديني دانست؟ براي پاسخ دقيق به اين سؤال بايد ابتدا پرسش هاي زير را جواب داد: 1. منظور از دين چيست؟ 2. داستان معنوي و ديني کدام است؟(در الهيات و کلام جديد به نظر

تأثیر آموزش مهارتهاى ارتباطى به پرستاران بر رضایتمندى بیماران از نحوه برقرارى ارتباط نویسندگان: خانم مولود فرمهینی فراهانی ، خانم زهرا کاشانی نیا، آقای محمد علی حسینی، آقای اکبر بیگلریان نوع مقاله: روانپرستاری و پرستاری بهداشت روانی چکیده مقاله: تأثیر آموزش مهارتهاى ارتباطى به پرستاران بر رضایتمندى بیماران از نحوه برقرارى ارتباط مولود فرمهینى فراهانى ، زهرا کاشانى‌نیا ، دکتر ...

ازدواج و مسايل بهداشتي مربوط به آن 1- اهميت بهداشت ازدواج را تشريح کنيد؟ داشتن آمادگي جسمي و روحي لازم براي ازدواج، علاوه بر تحکيم بنيان خانواده موجب تضمين سلامت فرزندان خواهد بود. اطمينان از مبتلا نبودن زوجين به بيماري مسري، نداشتن اعتياد و

هوا گرم بود و من بدون توجه به اين همه گرما خودکار را در دست گرفته بودم و مدام زير مطالب مهم کتاب خط مي کشيدم تنها اميدم اين بود که بتوانم در کنکور رتبه ي خوبي به دست بياورم و بعد هم در بهترين دانشگاه درس بخوانم و هميشه به اين حرف مادرم که مي گفت تو

اثبات عسر و حرج زوجه با استناد به عرف جلسه هيأت عمومي ديوان عالي کشور در خصوص رسيدگي به پرونده اصراري حقوقي رديف 84/21 به رياست آيت الله مفيد، رئيس ديوان عالي کشور و با حضور قضات شعب حقوقي ديوان عالي کشور صبح روز سه شنبه گذشته برگزار شد که در اين

سر آغاز موسیقی، از جمله هنرهایی به شمار می‌رود شمار می‌رود که نقش یاری رسان آن به ذهن و روان انسان و تاثیرات آن بر افزایش اداراک و توانایی ذهنی افراد، بر کسی پوشیده نیست. موسیقی ، بی واسطه و مستقیما با روح انسانی پیوند بر قرار نموده و گوش جان او را لبریز می‌سازد. صدا به عنوان پدیده ای روانی، تاثیرات مختلفی را برانسان به جای نهاده و صداهای موزون و موسیقیایی به او آرامش اعطا کرده ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول