علم در یونان
از میان همه اقوام باستان، یونانیان بودند که دانستهها را نه تنها گرد آوردند و مقابله کردند، بلکه در طرحی فراگیر به هم پیوند دادند و یونانیان بودند که کل عالم را بدون توسل به سحر و خرافه با عقل و منطق آشتی دادند.
تالس ملطی
تالس هم سیاستمدار بود، هم ریاضیدان، هم اخترشناس، هم از سلاطین مالی و هم یکی از «هفت مرد دانا» طبق سنت یونانیان. شهرت طالس در درجه اول، در حوزه اخترشناسی است. او بدین نتیجه رسید که آب عنصر متشکله و بنیادین همه چیز است. او باور داشت زمین چون بشقابی مسطح بر آب شناور است.
آناکسیماندروس
آنچه اغلب به آناکسیماندروس نسبت دادهاند، تعیین اوقات اعتدال شب و روز و تشخیص میل دایرهالبروج. او به وجود جهانهایی به تعداد بینهایت معتقد بود و فکر میکرد آنها حامل تقسیم عالم بینهایتند و روزی همگی دوباره جذب آن خواهند شد.
آناکسیمنس
دید او از عالم تقریباً همان سان است، ولی معتقد بود ماده اولیه عالم و ماده تشکیل دهنده همه چیز هواست. هوا تا بینهایت کشیده است، ولی از آن رو به این نظر در مورد هوا رسید که در فرآیند رقیق شدن یا متراکم گشتن هوا دقت کرده بود. افزون بر این، وی معتقد بود کل خلقت، کل عالم نفس میکشد. نفس روح همه چیزها بود.
هکاتیوس
یکی از نخستین نویسندگان نثر یونان و در منابعی دیگر برای نوشتن اثر یونانی در مورد جغرافیا به دست آورد.
هراکلیتوس
در عالم او آتش به عنوان عامل تغییر، جایگاهی بلند داشت. آتش همه چیز را میسوزاند و تغییر میدهد تا سرانجام خود به آتش بدل گردند.
فیثاغورث
او یک رهبر مذهبی و یک دانشمند نمونه بود. در نظم فیثاغورثی زنان نیز مانند مردان عضو بودند. فیثاغورثیان باور داشتند که روح میتواند جسم را ترک گوید، در بدن انسان دیگر رهل اقامت افکند. فیثاغوث در جوانی از مصر و بابل دیدن کرد و شاید همین دیدار بود که به او انگیزه داد ریاضیات بخواند و اعلام کند «همه چیز عدد است». فیثاغوث و پیروانش توجه زیادی به اعداد داشتند و شکی نیست که یک نظریه کامل برای اعداد پیدا کردند.
این نظریه ظاهراً بر سه نوع مشاهده استوار بوده است. در درجه اول آنها متوجه شدند که یک نسبت ریاضی بین نتهای موسیقی و طول زه مرتعش یا ستون لرزان هوا وجود دارد. دومین مشاهده به مثلث قائمالزاویه مربوط میشد. مشاهده سوم، این بود که نسبتهای عددی معینی بین مدت زمانی که طول میکشد تا اجرام آسمانی مختلف گرد زمین بچرخند، وجود دارد.
نامنتظرترین فیثاغورثیان درباره عالم این بود که زمین نیز سیاره است و مانند همه سیارات دیگر، مدار دارد.
انکساغورس
وی فقط یک کتاب نوشت و در کتابش اظهار عقیده کرد که عالم در آغاز مخلوطی همگن و بیحرکت بوده است. سپس عقل، دست به کار شد و کل نظام را به چرخش واداشته است. در گرداب ایجاد شده، ماده تاریک و غلیط و سرد به سمت مرکز حرکت کرده و زمین بشقابی شکل را پدید آورد، حال آنکه ماده خشک و داغ رقیق به خارج پرتاب شده است.
نتیجهگیری
اگرچه افکار و نظرات دانشمندان پیشین بسیار سطحی و سادهلوحانه بود، اما کوشیدند توصیفی مادی و طبیعی برای آن بیابند و آنها از خود سوالاتی میپرسیدند و به دنبال پاسخهایی بودند. اگرچه اغلب برای یک مساله بیش از یک پاسخ وجود داشت و این نگاه تازه به چیزها موجب پیشرفتهایی شد.