خدایی که داننده رازهاست نخستین سرآغاز آغازهاست
ثبات تولید در کشاورزی یکی از جنبههای مهم کشاورزی پایدار Agriculture Sustainable میباشد.
گرچه مفاهیم پایداری تولید در کشاورزی دیدگاههای همهجانبهای را دربر دارد و جنبههای مختلفی را شامل میشود.
اقلیم و خاک از مهمترین عوامل تولید میباشند و بهرهبرداری از زمین عمدتاً بر اساس کیفیت این دو عامل استوار است.
پراکنش و توزیع گیاهان طبیعی در عرضهای جغرافیایی مختلف و همچنین در ارتفاعات متفاوت متفاوت در رابطه با عوامل محیطی و بخصوص بارندگی و درجه حرارت و در مرحله بعد شرائط فیزیکی و شمیایی خاک میباشد.
این موضوع در ارتباط با گیاهان زراعی نیز صادق است و بدینترتیب شناخت عوامل مختلف محیطی و انتخاب گیاهان مناسب برای شرایط متفاوت از مهمترین عوامل موثر در تولید است.
حفظ ثبات با آگاهی از نیازهای محیطی و تامین شرایط مناسب برای هرمحصول امکانپذیری است و به همین دلیل در شرایط دیم به علت نوسانات شرایط اقلیمی و عدم امکان تامین همه نیازهای گیاه تولید از ثبات کمتری برخوردار است.
امروز روابط عوامل محیطی و تولید با کمک مدلهای ریاضی برای اکوسیستمهای مختلف زراعی بیان میشود و این روابط به صورت کمی درآورده شده است.
بدین ترتیب امکان پیشبینی تولید با توجه به شرایط مختلف اقلیمی در هر منطقه بیشتر شده است.
این اکوسیستمها چون ساختهی دست بشر هستند و بر اساس نیازهای انسان بوجود آمدهاند، قاقد تنوع لازم بوده و از نظر اکولوژیکی حساسیت بیشتری به نوسانات محیطی دارند و به همین دلیل برای حفظ ثبات تولید، شناخت عوامل محیطی در رابطه با نیازهای این اکوسیستمها از اهمیت خاصی برخوردار است.
در همین رابطه آگاهی از اثرات تنشهای محیطی بر رشد و تولید این اکوسیستمها نیز جهت حفظ ثبات محصول ضروری میباشد.
بدین ترتیب به منظور بهرهگیری هرچه بیشتر از منابع محیطی و کاهش خسارت وارده به محیط از طریق به کارگیری اصول صحیح اکولوژیکی در اکوسیستمهای زراعی و نیز کاربرد روشهای منطقی تولید بحث اکولوژی گیاهان زراعی مطرح میشود.
(منبع شماره1)
فصل اول
گیاهان زراعی
تعداد گیاهان و حیواناتی که مورد استفاده انسان قرار میگیرد، در مقایسه با آن چه که در دسترس اوست، ناچیز است.
برای مثال تنها در حدود 3000 گونه از 350000 گونه گیاهان گلدار، دارای ارزش اقتصادی هستند.
علاوه بر آن انتقال از مرحلهی شکارچیگری به مرحلهی دامداری یا کشاورزی ساکن و از کشاورزی معیشتی به تجاری، مقدار گونهها کاهش قابل ملاحظهای یافته است.
غذای انسانهای اولیه خیلی متنوعتر از امروزه بوده است.
هارلن (1976) معتقد است که در دوران گذشته هزاران گیاه و صدها حیوان برای استفاده غذایی مورد استفاده قرار میگرفته است.
در آزمایشی با آنالیز محتویات معده انسان عصر فلز (انسان تولوند) (هل بک، 1950) ملاحظه شد که آخرین غذای او شامل هفده گیاه مختلف بود که فقط دو عدد از آنها، یولاف و جو کشت میشدند و بقیه علفهای هرز گیاهانی بودند که کشت شده بودند.
امروزه دوازده گیاه زراعی و سه تیپ دام اهلی عمدهی کشورهای جهان را تامین میکنند.
توسعهی کشاورزی واقعهای جدید در تاریخ تکاملی انسان محسوب میشود.
این واقعه بستگی به انتخاب و تکثیر و به عبارت دیگر، اهلیکردن گونههای گیاهای و حیوانات با مشخصات دلخواه و مطلوب برای انسان دارد.
این موضوع نه فقط ترکیب نسبی جمعیت گیاهان و حیوانات را تغییر داد، بلکه حدود ده درصد از زمینهایی که پوشش گیاهی طبیعی داشتهاند، به وسیله گیاهان زراعی جایگزین شدهاند و بخش عمدهای از زمینهای باقیمانده نیز به سبب چرای دامها تغییرات زیادی حاصل کردهاند.
اکوسیستم کشاورزی ساختمان و ترکیب سادهتری نسبت به اکوسیستم طبیعی داراست.
در این اکوسیستم کم و بیش سه تیپ موجودات غلبه دارند:
1.
گیاهان زراعی یا گیاهانی که قابل زراعت هستند.
2.
دامهای اهلی
3.
علفهای هرز، آفات و بیماریها
حیوانات و گیاهان اهلی شامل آنهایی هستند که تکثیر و اصلاح آنها کم و بیش توسط انسان کنترل میشود.
انتخاب و بهنژادی که اساساً روی اعاب وحشی صورت گرفته است، از یک طرف باعث حذف ویژگیهای نامطلوب برای انسان شده است که این ویژگیها برای بقای آنها مفید بوده است و از طرفی دیگر ویژگیهایی که دارای ارزش زراعی بودهاند، توسعه داده شده است.
(جدول 1-1) در مورد گیاهانی که اهلی شدهاند، رابطهی همزیستی آنها با انسان طوری است که فقط تعداد معدودی از آنها بدون محافظت انسان میتواند به صورت وحشی بقاء داشته باشند.
جدول 1-1: بیست گیاه زراعی مهم بر حسب سطح زیر کشت گیاهان مهم زراعی ارزش گیاهان زراعی بسته به توانایی آنها در تولید هرچه بیشتر تولیدات مفید، نسبت به اجداد وحشی آنهاست.
یکی از تفاوتهای مشخصی که بین گیاهان زراعی و اجداد وحشی آنها وجود دارد، رشد زیادتر آنهاست (شوانیتز، 1960) که این تغییر در اندامهایی که به عنوان محصول برداشت میشوند و نسبت آنها در کل گیاه مشخص است.
برای مثال در غلات بخش بیشتری از مواد ساخته شده در طول دوره فتوسنتز، به دانه میرود و مقدار کمتری از آن به برگها اختصاص داده میشود.
برعکس در سیبزمینی منبع اصلی ذخیره مواد غده است.
ویژگی مهم دیگری که در تفاوت گیاهان زراعی و اجداد وحشی آنها وجود دارد، کاهش انتشار طبیعی بذر به وسیله انتخاب ساقههای محکم و غیرشکننده در غلات و بستهبودن نیام و میوه در نخود، لوبیا، فلفل و غیره است.
همزمان با کاهش انتشار بذر بعضی از صفتهای مطلوب مثلاً اندازه بذر افزایش یافته است.
به طور مثال بذر لوبیا (Phaseolus Vulgaris) 5 تا 8 برابر بزرگتر از اجداد وحشی آن است.
اندامهایی که برای برداشت انتخاب میشود، ترکیب و فرم آنها نسبت به گذشته تغییر کرده است.
مواد سمی یا تلخ در یام و لوپن کاهش و یا حذف شده است و نسبت موادی که برای انسان باارزش و مفید هستند، مانند پروتئین، روغن، شیرینی، دارویی یا معطر به طور قابلملاحظهای افزایش یافته است.
گیاهان زراعی اغلب بر حسب استفاده ویژهای که دارند، طبقهبندی میشوند که البته این موضوع از تغییرات زیادی برخوردار است.
طبقه بندی جامعتر و عمومیتر براساس اندامهایی که برداشت میشوند، صورت گرفته است که در جدول 2-1 نشان داده شده است: غلات (دانه) بذر حبوبات بذر گیاهان ریشهای و غدهای ریشه و ساقه متورم سبزیجات (محصول سبز) برگها و ساقهها میوهها بذرهای دارای پوشش یا کپسول دانهی غلات و حبوبات یکی از منابع اولیه تامین کربوهیدراتها، چربی، پروتئین، ویتامینها، مواد معدنی ضروری برای تغذیه انسانها و دامهاست.
(جدول 2-1) جدول 2-1: ترکیبات 100 گرم از مهمترین غلات در مقایسه با گیاهان غدهای حبوبات و سبزیجات دانه غلات به سبب داشتن آب نسبتاً کم و دورهی خواب طولانی، علاوه بر اینکه به آسانی حمل و انبار میشوند، منبع غذایی فشرده نیز میباشند.
ریشه و غدهها اندامهای حجیمی هستند که به سبب داشتن (بیشتر از 75 درصد) سایر اندامها متمایز گشته است و این موضوع عامل محدودکننده برای انبارشدن بوده است، ولی عامل افزایش عملکرد در واحد سطح است.
گیاهان غدهای (به جز سیبزمینی) بیشتر دو ساله هستند و در اواخر فصل اول رشد که اندامهای ذخیره شونده به حداکثر اندازه خود رسیدند، برداشت میشوند.
سبزیجات شامل آندسته از گیاهانی میشوند که ارزش آنها در برگها و ساقههای تازه و جوان است.
مقدار زیاد سلولز و فیبر در آنها سبب محدودیت در مصرف غذایی آنهاست.
این گیاهان منبع اصلی ویتامینها، مواد معدنی، مواد دارویی مانند نیکوتین، تانن و کافئین هستند.
به سبب حجم زیاد و درصد آب بالا ذخیرهسازی آنها بستگی به خشککردن، سیلوکردن یا یخزدن سریع دارد.
میوه از نظر زراعی به مواد گوشتی و آبدار که بذر را دربر میگیرد (میوههای انگوری، سیب و گلابی) یا میوههای بذری (نارگیل، گیلاس و گوجه) اطلاق میگردد.
برخی مانند موز، ممکن است حاوی مقدار زیادی کربوهیدرات باشند.
در اکثر میوهها ارزش اقتصادی آنها به سبب خوشمزه بودن و داشتن مقدار زیادی ویتامین c میباشد.
همانند سبزیجات به سبب داشتن مقدار زیادی آب نگهداری آنها نیاز به نوعی ذخیرهسازی دارد.
سهولت در کشت و کار، بستگی به فرم رشد و یا عادت رشد و سیکل زندگی هر گیاه زراعی دارد.
در گیاهانی که از طریق بذر تکثیر میشوند، مساله عمده در موفقیت گیاهان زراعی، تولید بذرهایی با قدرت جوانهزنی بالا میباشد.
البته پیشرفتهایی که در زمینه تولید بذرهای هیبرید بخصوص در غلات شده است، باعث شده است که تکثیر بذر مستلزم کشت گیاهان خاصی باشد.
تولید و تکثیر غیرجنسی در اکثر گیاهانی که دارای ریشه و یا غده هستند، مانند سیبزمینی، سیبزمینی شیرین، کاساوا و یام که غذای عمدهی مناطق حارهای مرطوب را تشکیل میدهند، صورت میگیرد، چون شرایط محیطی برای کشت غلات مناسب نیست و کشت این قبیل گیاهان در مناطق حارهای رایج است و همچنین برای بعضی از گیاهانی که میوه تولید میکنند، مانند موز، توتفرنگی، آناناس و نیشکر تکثیر غیرجنسی لازم است.
اکثر گیاهان زراعی و بویژه آنهایی که دانه تولید میکنند، یک ساله و بقیه دوساله هستند.
مانند گیاهان ریشهای که اغلب به عنوان یکساله کشت شده است و فقط برای تولید بذر، به آنها اجازه داده میشود به گل بروند.
بسیاری از گیاهان چندساله برای دورههای کوتاه کشت میشوند و یا مانند پنبه حتی به عنوان یک ساله کشت میشوند.
تیپ رشد محدود، استحکام و مستقیمبودن ساقه و غیرشکننده بودن آنها و عدم پراکندگی بذر سبب تسهیل در برداشت میشود.
بنابراین تعجبآور نیست که در غلات که عمدهترین گیاهان اهلی را تشکیل میدهند، دارای بیشترین ویژگیهای لازم برای یک گیاه زراعی بوده است و بیشترین توجه از نظر برداشت مکانیزه را به خود معطوف کردهاند.
بزرگترین مشکل در مورد گیاهان ریشهای، میوهها و سبزیجات است که در آنها برداشت مکانیزه به سادگی باعث خسارت به آنها شده، رشد نامحدود در آنها امکان پراکنش بذر نیز مشکلآفرین است.
غلات طبق نظریه هارلن (1976) مهمترین گیاهان زراعی (جدول 3-1) از نظر ارزش، تولید و سطح زیر کشت گیاهانی هستند که مصرف غذایی دارند و دارای بازده زیادی از نظر مواد ذخیرهای به ازاء هر واحد کار دارند و از نظر نمود بیولوژیکی (نسبتاً با ثبات هستند) بیخطر هستند و نیازهای غذایی عمده انسان و دامها را تامین میکند.
در میان اینها غلات از لغت سرس یا الهه غذایی گرفته شده است و دارای ارزش بالایی هستند (شکل 1-1).
این گیاهان شامل غلات دانهریز (گندم، جو، برنج، چاودار، یولاف) و یا غلات دانه درشت (ذرت، سورگوم، ارزن) میشوند و جمعاً 50 درصد انرژی و پروتئین مورد نیاز جهان را تامین میکنند (بیش از هفتاد و پنج درصد زمانی که غذایی که برای تغذیه دامها استفاده میشوند نیز محسوب شود) و دو سوم زمینهای زیر کشت را شامل میشوند.
غلات اولین گیاهان اهلی شده بودند که از دیرباز منبع غذایی انسان بودهاند.
غلات از نظر حجمی و ارزش عمدهترین مواد غذایی، در تجارت جهانی است و امروزه ذخیره غذایی جهان (غذای ذخیره شده) بر حسب مقدار دانههای غذایی که سالانه پس از تجارت باقی میمانند، سنجیده میشود.مسلماً اهمیت غلات در ارتباط با ارزش غذایی آنها (شامل 12-10درصد پروتئین)، سهولت کشت، حمل و نقل و انبارکردن، دامنه وسیع سازگاری به شرایط محیطی و زودرسی آنها میباشد.
سه غله عمده و قدیمی: برنج، گندم و ذرت که هر یک شامل واریتهها و نژادهای زیادی هستند، با سابقهای طولانی توسط انسان انتخاب و بهنژادی شدهاند.
جدول 3-1: گیاهان زارعی عمده گندم و چاودار از غلاتی هستند که برای تهیه نان استفاده میشوند و هر دو دارای مقدار بیشتری پروتئین نسبت به سایر غلات هستند.
گندم دارای مقدار زیادی پرتئین گلوتن است که باعث ورآمدن خمیر میشود و در نتیجه آرد آن سبکتر و متخلخلتری که دارای ارزش انرژی بیشتری از چاودار است، تولید میکند و بیشتر از چاودار مورد استفاده است.
البته آرد چاودار به سبب دارابودن پروتئین از نوع لیسین، دارای ارزش غذایی بیشتری است، ولی ارزش انرژیزایی آن کمتر از گندم است.
نان سیاه چاودار هنوز در اروپای شرقی غذای فقراست، ولی به وسیله مهاجرین به عنوان غذای ویژه برای رژیم غذایی آمریکای شمالی معرفی شده است.
چاودار در مقایسه با سایر غلات مقاومت بیشتری به یخبندان دارد و از نظر نوع خاک نیز کمتوقعتر است.
با وجود کاهش سطح زیر کشت غلات، هنوز این گیاه در اروپای شمالی به مقدار زیادی جهت تهیه غذای دام و الکل کشت میشود.
هیبرید تریتیکاله اخیراً از تلاقی بین گندم و چاودار است.
البته این گیاه کمبود گلوتن دارد و فقط تعداد کمی لاین اصلاح شده آن آرد مناسبی برای نان تولید میکنند.
بنابراین امید میرود که رقمهایی اصلاح شوند که نسبت به چاودار از نظر تولید و از نظر مقاومت از گندم بهتر باشند.
گندم و برنج از مهمترین دانههای غذایی هستند.
گندم دارای مقدار پروتئین بالایی است، ولی نسبت آن به واریته و شرایط محیطی که در آن رشد میکند، بستگی دارد.
با دارابودن دامنهی وسیع سازگاری به آب و هوا و شرایط خاک سطح زیر کشت آنها، از هر گیاه دانهدار دیگری بیشتر است.
به سبب دارابودن ریشه عمیق در خاکهای سنگین که مواد غذایی بالایی دارند، بخوبی رشد میکنند.
حدود 80-70 درصد واریتههای گندم جهان، آنهایی هستند که دارای عملکرد بالا بوده و زمستانه میباشند که در پاییز کشت میشود و بلافاصله رشد میکند و در طول تابستان بعد میرسند.
واریتههای بهاره احتیاج به دورهی رشد کمتری دارند و به سبب عملکرد بالقوه کمتر، دامنهی وسعت آنها محدود است.
در مناطقی که باران کم و تابستان گرم دارند، افزایش گلوتن، کاهش محصول را در گندمهای سخت جبران میکند.
آرد این گندمها برای تولید نان مناسب است.
در مقابل گندمهای نرم که سازگاری بهتری با آب و هوا و سرد و مرطوب دارند، آردهایی چندمنظوره دارند که در شیرینی، بیسکویت، مواد مخصوص صبحانه و غذای دام استفاده میشود.
در مناطقی که آب و هوای مرطوب و گرم دارند، کشت گندم به ارتفاعات محدود میشود.
حساسیت به حمله قارچها و مشکلات برداشت و انبارنمودن باعث شده است که این گیاه، در مناطقی که درجهی حرارت زیاد و رطوبت نسبی هوا نیز بالاست، کشت شود.
اگرچه سطح زیر کشت برنج، به اندازهی گندم نیست، با این وجود نصف غذای جمعیت، دنیا را تشکیل میدهد.
حدود 95% آن در مناطق گرم و مرطوب و سواحل پست نیمه گرمسیری خاور دور به کشت برنج که تنها غذای آنهاست، اختصاص دارد.
برنج مانند گندم، سابقه تاریخی طولانی کشت دارد.
امروزه دارای 14000 واریته محلی سازگار به شرایط محیطی مختلف و سیستمهای سنتی تولید است.
دو گروه ایندیکا (بومی جنوب آسیا) و ژاپونیکا (بومی ژاپن، شمال چین و کره) از برنج وجود دارد که ارقام آنها به روزهای بلند با فصل کوتاه این مناطق سازگار شدهاند.
برنج در میان غلات، از این نظر قادر است در آب جوانه زده و رشد کند، منحصر به فرد است.
این گیاه درجهی حرارتهای زیاد (حداقل 12-10 درجه سانتیگراد) برای جوانهزدن نیاز دارد.
البته واریتههای زودرس، باعث میشود که بتوان تا مناطق هوکایدو (ژاپن) آنرا کشت کرد و آبیاری باعث شده است در مناطق خشک دنیا توسعه یابد.
جو و یولاف دو غله دیگر مناطق معتدله عمدتاً به عنوان غذای دام مورد استفاده قرار میگیرند.
جو زودتر از سایر غلات میرسد.
ضمن اینکه نیاز آب و هوایی آن، نظیر گندم است.
ولی میتوان در عرضهای جغرافیایی بالاتر و خشکتر نسبت به گندم کشت کرد.
پروتئین جو در رابطه با واکنش این گیاه به آب و هوا نظیر گندم است و این فاکتور در رابطه با استفاده از جو به عنوان غذای دام یا در صنایع تخمیری موثر است.
بالابودن نسبت نشاسته به پروتئین در جو، در شرایط مرطوب برای تهیه مالت مناسبتر از دانههای سخت که دارای پروتئین بالا هستند، میباشد.
اگرچه نیاز غذایی جو مانند گندم نیست، اما عدم زهکشی و بالابودن اسیدیته را کمتر تحمل و در برابر غلظت نسبتاً زیاد نمکهای قلیایی مقاومتر است.
یولاف (هر دو قسمت کاه و دانه) به عنوان غذایی دام استفاده میشود.
اگرچه ارزش غذایی آن از نظر چربی (8درصد) و پروتئین (16درصد) بالاست، ولی پتانسیل تولید آن کم است.
پوست دانه، فیبری و نرمتر از سایر غلات است.
یولاف از گیاهان شاخص نواحی معتدله سرد و مرطوب است، اما مقاومت آن کم و از نظر خاک قانعتر از گندم و جو است.
ذرت، سورگوم و ارزن سه غلهی عمده مناطق گرم میباشند.
ذرت که به عنوان یک گیاه غذایی در آمریکای مرکزی، منشاء گرفته است، با گندم و جو اولین گیاهان زراعی بودن که اهلی شدند.
این گیاه دارای تنوع ژنتیکی و دامنه وسیع از نظر سازگاری به شرایط محیطی است و از پرمحصولترین غلات است.
مهمترین گروههای تجارتی آن عبارتند از: ذرت غلافدار (Zea mays tunicate) ذرت آردی (Z.m.
amylacea) ذرت پاپکرن (Z.m.
everta) ذرت سخت (Z.m.
indurate) ذرت دندانهای (Z.m.
indentata) ذرت شیرین (Z.m.
saccharata) ذرتهای هیبرید با عملکرد بالا در دهه 1920 و 1930 در آمریکا تولید شدند.
تقریباً اکثر ذرتهای امروزی، هیبرید و یا از نژادهای هیبرید تولید شدهاند.
کوتاهشدن فصل رشد، چه به وسیله کمآبی و یا پایینبودن درجه حرارت سبب شده است که کشت این هیبریدها، در مناطق خشکتر و یا سردتر نسبت به گذشته، افزایش یابد.
امروزه به مقیاس زیادی در عرضهای جغرافیایی (ْ58 شمالی و ْ40 جنوبی) و حارهای (که 4500 متر از سطح دریا ارتفاع دارند) کشت میشوند.
بهترین تولید، زمانی حاصل میشود که تابستانهای گرم با درجه حرارت متوسط روزانه (ْc24) همراه با شبهای گرم باشد.
یکی از فاکتورهای محدودکننده، عدم رطوبت کافی و وجود تنش در دورهی گلدهی و گردهافشانی است.
(زمان کاکلدهی) در مقایسه با دو گیاه دیگر ذرت به عنوان یک دانه غذایی در سطح جهانی دارای برتری است.
اگرچه کمبود اسید آمینهی ضروری لیسین، ارزش غذایی آن را کاهش داده، ولی بالابودن چربی و پروتئین آن باعث شده است که مهمترین مواد غذایی کنسانتره برای دامها باشد.
در مناطقی که برای رسیدن دانه ذرت نامساعد هستند، ولی در عین حال رشد رویشی آن سریع است، میتوان برای علوفه نیز از آن استفاده کرد.
دانه ذرت منبع غذایی مکملی، برای بسیاری از فرآوردهها از جمله فرآوردههای مخصوص صبحانه، آرد، ذرت، روغنهای گیاهی و قند برای تولید فرآوردههای الکلی است.
سورگوم و ارزن از غلات مناطق خشک گرمسیری و نیمهگرمسیری است و محصول سورگوم بیشتر از ارزن میباشد.
به علاوه جزء محدود گیاهانی است که در برابر خشکی مقاوم است.
چهار گروه سورگوم بر اساس ویژگیهای بذر و استفادهی اصلی آنها وجود دارد: سورگوم دانهای: غذای انسان و دام.
سورگوم شیرین (سورگو): علوفه، شربت قند، الکل.
سورگوم علفی: که در آن سودانگراس مهمترین گیاه علوفهای برای تولید علوفه خشک و به عنوان چراگاه است.
سورگوم جاروبی.
علاوه بر آن کائولیانگ، گروهی از سورگومها را شامل میشود که نسبت به خشکی مقاوم ولی در درجهی حرارت پایینتر نسبت به بقیه رشد میکنند.
بر خلاف ذرت، سورگوم یک دانهی غذایی است که از آفریقا منشا گرفته و بویژه از جنگ جهانی دوم، ارزش آن به عنوان یک گیاه علوفهای در مناطق نیمهخشک جنوب غربی آمریکا افزایش یافته است.
بهنژادی برای متناسب ساختن آن با سیستمهای فشرده مکانیزه، در سورگوم سریعتر از هر گیاه زراعی دیگر صورت گرفته است.
ارزن هم نقش مهمی به عنوان دانهی غذایی در مناطق گرم و خشک و به عنوان غذایی دام در سایر مناطق دارد.
اگرچه نسبت به گذشته کمتر کشت میشود، اما هنوز از گیاهان زراعی مهم آفریقا و آسیا بویژه در مناطقی که برای کشت سورگوم خشک است و یا خاکهای آن فقیر است، کشت میشود.
اهمیت غلات از نظر تولید مواد غذایی مورد نیاز، برای رشد و سلامتی انسان است.
البته حتی در مورد گندم که مهمترین دانه غذایی است، از نظر مقدار، توازن و بویژه کیفیت پروتئین آن در حد کامل خود نیست.
کمبود پروتئین همراه با کیفیت پایین آن در جیره غذایی انسان، عامل اصلی بیماری کواشیور کور است که در نتیجه سوء تغذیه و کمبود پروتئین حاصل میشود.
بر حسب، تعداد 9 تا 10 اسید آمینه (که در ساختمان پروتئینها هستند)، برای سلامتی ضروریست.
پروتئین گیاهی، از نظر برخی از این اسیدهای آمینه با کمبود مواجهند و فاقد ویتامین B12 هستند.
به طور کلی لیزین و متیونین در تمام غلات کم است، در صورتی که ذرات دارای کمبود تریپتوفان نیز میباشد.
بقولات در مقایسه با غلات، حبوبات دارای لیزین فراوان است، اما از نظر سیستین و متیونین که دارای گوگرد کم هستن، در حالی که پروتئین در گیاهانی که برگهای سبز دارند، از نظر اسید آمینه به جز متیونین، موازنهی بسیار خوبی خوبی دارد.
در صورت کمبود یک یا دو اسید آمینه، استفاده از بقیهی اسیدهای آمینه، به همان نسبت کاهش یافته است، زیرا مازاد اسیدها نمیتوانند ذخیره شوند و برای تولید انرژی شکسته میشوند، در نتیجه یک رژیم غذایی گیاهخواری تنها میتواند از ترکیب مصرف چندین غذا که دارای پروتئینهای مکمل هستند، حاصل شود.
(اسکریمشاویانگ 1976) به عنوان مثال هنگامی که منبع غذایی پروتئیندار به صورتی مخلوط شوند که کمبودهای یکدیگر را جبران کنند (شکل a,b 1-1).
در حالی که حبوبات در مقایسه با غلات، از نظر مقدار برخی اسیدهای آمینهی ضروری کمبود دارند، دارای لیزین کافی است که میتواند در غلات که دارای کمبود واقعی این اسیدهای آمینه هستند، کمک کند.
علاوه بر آن در دانه حبوبات نسبت بیشترین پروتئین به کربوهیدارتها وجود دارد.
در کشورهایی که مردم به رژیم غذایی گیاهخواری زیاد وابسته هستند، حبوبات در تامین پروتئین نقش مهمی به عهده دارند و به همین دلیل گوشت مرد فقیر نامیده میشود.
بعد از غلات حبوبات مانند: سویا، بادامزمینی، نخود و لوبیا از مهمترین گیاهان زراعی هستند که در مناطق معتدله و گرمسیری کشت میشوند.
این گیاهان دارای سه ویژگی عمومی زراعی هستند.
اول این که بذر در میوه (غلات) قرار دارد و به همین دلیل به همهی آنها لگوم گفته میشود.
دوم اینکه در اکثر گونههای مهم از نظر زراعی بذرهای نسبتاً درشت تولید کرده که به آن حبوبات میگویند.
پروتئین این دانهها از نظر لیزین غنی بوده و 20 تا 30 درصد وزن آنها را تشکیل میدهد.
سوم اینکه همهی آنها میتوانند ازت هوا را (از طریق زندگی همزیسیتی یا باکتریهای ریزوبیوم ریشه) که میزان متوسط آن در حدود 150 تا 250 کیلوگرم در هکتار در سال و حداکثر آن 600 کیلوگرم در سال است، تثبیت کنند.
بعضی از حبوبات دارای درصد بالایی روغن بوده و به همین دلیل منشاء روغنهای گیاهی هستد.
به علاوه منبع غذایی خوبی برای دامها (به صورت علوفه سبز یا خشک) بوده و به مقدار زیادی به عنوان گیاه مرتعی و یا برای اصلاح خاکها استفاده میشود.
شکل 1-1(a): نسبت اسید آمینههای ضروری در آرد گندم، تعداد و مقدار اسید آمینه که در سنتز پروتئین دخالت میکنند، نشان داده شده است.
تمام لیزین استفاده میشود و اسید آمینههای اضافی (بخش شورخورده) ذخیره نشده اکسید میشوند.
سه گیاه مهم بقولات دانهای شامل سویا، لوبیای معمولی و بادامزمینی است که بین آنها سویا گستردهتر و به مقدار بیشتری کشت میشود.
سویا بومی ژاپن، چین و هند بوده و به عنوان غذا استفاده میشود.
در دهه 1930 به عنوان گیاهی برای پوشش خاک و حفاظت آن به آمریکا معرفی شد و بعداً به عنوان یک گیاه چند منظوره درآمد.
این گیاه به سادگی به آب و هوای گرم و مرطوب تابستانه و شرایط مکانیزه مناطق آمریکا سازگار شد و در آنجا به صورت یک غذای عمده دامی درآمد.
بعد از جنگ جهانی دوم سویا به عنوان یک گیاه صنعتی درآمد و بیش از 15درصد روغن خوراکی دنیا را تولید کرد.
روغن سویا مهمترین ترکیب برای تهیه کره گیاهی، روغنهای مایع، صبحانه، شیر و خامه مصنوعی است.
از مهمترین ترکیب برای تهیه کره گیاهی، روغنهای مایع، صبحانه، شیر و خامه مصنوعی است و از مهمترین مواد تشکیلدهنده رنگها و روغنها و صابون و غیره است.
همچنین برای تهیه فرآوردههایی نظیر گوشت استفاده میشود.
بادام زمینی نیز منبع روغنهای خوراکی است و در مقایسه با سویا به فصول گرم و طولانیتر احتیاج دارد و منحصر به مناطق حارهای است.
لوبیا با لوبیای سبز (Phaseolus Vulgaria) یکی از هفدهگونه لوبیای زراعی است.
در کشاورزی فشردهی لوبیا اغلب به دو منظور برای تهیه دام و کود سبز کشت میشود.
بیشتر گونههای آن گیاهان یک ساله تابستانه هستند و احتیاج نسبتاً زیادی به باران یکنواخت در طول دورهی رویش خود دارند.
شکل 1-1(b) : مکمل پروتئین: لوبیا و گندم.
خط مقطع نشاندهنده 100درصد مقدار اسید آمینه در پروتئین استاندارد مرجع برای برآورده کردن نیاز انسان است که بوسیله FAO پیشنهاد شده است.
گیاهان ریشهای و غدهای آخرین گروه گیاهان غذایی که در مناطق معتدله و گرمسیری اساس رژیم غذایی را تشکیل میدهند، گیاهان ریشهای و غدهای هستند که در میان آنها سیبزمینی که مهمترین وموثرترین گیاه برای تولید نشاسته است و یکی از اقلام اساسی غذایی در تمام کشورهای مناطق سرد و معتدله میباشد.
این گیاه به فصل سرد رشد سازگار است و همچنین نیاز به رطوبت یکنواخت در طول تشکیل غده و نیز خاکهای سبک با زهکشی مناسب دارد.
بالابودن درجه حرارت بویژه در شبها میتواند از عوامل موثر در سرایت بیماری بلایت (Phytophthora infestants) که در اواسط قرن نوزدهم خسارت زیادی به سیبزمینی در ایرلند وارد کرد، باشد.
به علاوه تکثیر غیرجنسی سیبزمینی امراض را مستعد میکند و در نتیجه تولید تجارتی بذر سیبزمینی انباری را دچار مشکل آلودگی میسازد.
سیبزمینی بذری را معمولاً در محدوده شمالی دامنه سازگاری آن یعنی خارج از حیطهی آفات و بیماریهای این گیاه کشت میکنند.
سیبزمینی یکی از پرمحصولترین گیاهان زراعی است، ولی به سبب این که 78درصد وزن آن آب است، پس از چند ماه انبارکردن، قابلیت فساد دارد.
در مناطق معتدله سایر گیاهان ریشهای مانند شلغم و چغندر علوفهای، از دیرباز برای تولید علوفه زمستانه کشت میشده است.
سیبزمینی شیرین و کاساوا از مهمترین گیاهان غدهای مناطق حاره هستند.
در مناطق حاره و مرطوب که فصل رشد طولانی است و انبارکردن مواد غذایی مشکل است، وابستگی سیستمهای سنتی معیشتی به گیاهان نشاستهای از قبیل: یام و تارو زیاد است.
این گیاهان برای تولید محصول خوب به روزهای بلند و شبهای گرم، در طول چهارماه رشد سیبزمینی شیرین و کاساوا و 8 تا 12 ماه رشد برای یام و تارو نیازمند هستند.
نیشکر یکی از گیاهان عمده زراعی است.
مصرف شکر، به مقدار زیاد در کشورهای مناطق معتدله سابقه زیادی ندارد و تنها در فاصله زمانی کمی وضعیت آن، از یک کالای لوکس به کالای پرمصرف تغییر یافته است.
این گیاه یکی از منابع عمده انرژی و چاشنی است و فرآوردههای فرعی زیادی که از مهمترین آنها الکل و روغن است، از آن حاصل میشود.
توسعه سریع تکنولوژی سالهای اخیر در زمینههای کشت و کار و فرآیندسازی باعث تسهل اهلیشدن این گیاه شده است.
بویژه بهنژادی در مقابل مقاومت به ویروس موزائیک نیشکر باعث شده است تولید اقتصادی آن در مناطقی که کشت میشود، میسر گردد.
نیشکر گیاهی است مخصوص مناطق حاره که احتیاج به 14-12 ماده دوره رشد کامل دارد و پس از آن برای تجمع شکر تا زمانی که درجه حرارت مناسب شود، در زمین نگهداری میشود.
به باران فراوان نیاز دارد و در طول دورهی ذخیرهسازی قند به روزهای آفتابی زیادی محتاج است.
چغندرقند نیز یکی دیگر از گیاهان نسبتاً جدید است که (به تکنولوژی پیشرفته جهت استخراج قند وابسته بوده) شرایط محیطی مورد نیاز آن، شبیه سیبزمینی است.
به روزهای بلند و نور فراوان، برای افزایش قند نیاز دارد و شرایط شور و قلیایی را بهتر از بیشتر گیاهان زراعی تحمل میکند.
پنبه تنها گیاه صنعتی است که رقیب عمدهی گیاهان زراعی بوده و مهمترین گیاه تولیدکننده الیاف است.
سایر گیاهان لیفی عبارتند از: کتان، کنف و سیسال.
پنبه از گیاهان قدیمی اهلی شده در آمریکای جنوبی ومرکزی و آسیا و آفریقاست.
انواع مختلف آن بر حسب طول الیاف تقسیمبندی شده که مهمترین آنها عبارتند از: آپلند آمریکایی (Gossypium Hirsutum) الیاف کوتاه سیآیلند (G.
barbadense) الیاف بلند پنبهی مصری (G.
herbaceum) الیاف بلند پنبه آسیایی (G.
arboreum) الیاف کوتاه پنبههای آپلند آمریکایی و مصری از مهمترین گونههایی هستند که در گذشته و حال به صورت دو منظوره، برای تهیه الیاف و روغن در دنیای قدیم و جدید کشت میشدهاند.
متوسط درجه حرارت 22-21 درجه سانتیگراد وحداقل 500 میلیمتر بارندگی و عدم یخبندان در اول دوره رشد، از شرایط لازم برای موفقیت در زراعت پنبه است.
اصولاً پنبه گیاهی چند ساله با رشد نامحدود است که امروزه به صورت یکساله کشت میشود.
پنبه اصولاً گیاهی دو منظوره است و بذر آن (18 تا 24 درصد روغن و 16 تا 20درصد پروتئین) از مهمترین منابع روغنهای خوراکی است و باقیمانده بذرها پس از روغنکشی در تهیه کنجاله، برای غذای دام استفاده میشود.
گیاهان دیگری که منبع روغن و غذای دام هستند، شامل گلرنگ، کرچک، آفتابگردان، شاهدانه، کتان، کنجد و کلزا است.
میوه بعضی درختان مناطق گرمسیری و نخلهای نیمه گرمسیری نظیر: نارگیل، نخل روغنی و زیتون برای مصرف محلی و نیز تولید روغن در سطح تجارتی کشت میشوند.
در حالی که تعدادی از گیاهان زراعی به دو منظور برای غذای انسان کشت میشوند، تعدادی از این گیاهان فقط به منظور علوفه کشت میشوند و در مجموع سطح زیادی از زمینهای زراعی را شامل میشوند.
این گروه شامل علفهای چمنی و بقولات از قبیل شبدر، ماشک و یونجه است که در مناطق سرد و معتدله به عنوان چرای مستقیم، علوفه سیلویی، علوفه خشک و یا کودسبز در تناوب کشت میشوند.
چون در گیاهان علوفهای قسمت عمده تولید آن در طول دورهی رشد مصرف میشود و یا برای تغذیه دام بعدی ذخیره میشود، اهمیت نسبی آن بر حسب تولید و ارزش مشکل است، زیرا این پارامترها را نمیتوان به دقت برای خیلی گیاهان مشخص کرد.
به سبب حجم زیاد به جز در موارد خاص حمل و نقل آنها اقتصادی نیست.
بقیهی گیاهان زراعی شامل سبزیجات و میوهجات است که چای و قهوه از مهمترین درختچهها بوده انواع درختان را نیز شامل میشوند.
هر یک از این گروهها شامل گیاهانی هستند که در مقیاس کم (باغهای تخصصی یا تجارتی) و یا در مقیاس زیاد به صورت گیاه زراعی یا به صورت باغ و یا مانند درختان غیرمثمر به صورت جنگلهای مصنوعی کشت میشوند.
در یک انتهای این طیف، کشاورزی به باغبانی و در انتهای دیگر به جنگلکاری وصل است.
(منبع شماره 2) فصل دوم اقلیم زراعی و عوامل موثر بر رشد و نمو گیاهان زراعی اقلیم و مجموعه عوامل محیطی در تعیین نوع گونهی زراعی و ارقام مناسب کشت هر منطقه و نیز در تعیین عملکرد حاصل از گیاهان نقش مهمی را به عهده دارد، زیرا تولید موفقیتآمیز گیاهان زراعی مستلزم استفادهی مفید از منابع محیطی نظیر انرژی خورشیدی، گازکربنیک و آب است.
بشر از زمان شروع کشاورزی رابطهی بین اقلیم و نوع رویش را شناخت و بر همین اساس گیاهان را جهت اهلینمودن انتخاب کرد و اکنون به خوبی ثابت شده است که اقلیم بر ساختمان و عمل اکوسیستمهای طبیعی و زراعی تاثیر به سزایی دارد.
با وجودی که کشاورزی مدرن توانسته است برخی از گیاهان را به مناطقی که رویشگاه اصلی آنها نیست، وارد کند، ولی هنوز میتوان رابطهی بین نوع گیاه زراعی، رویش طبیعی و اقلیم هرمنطقه را در تمام جهان به وضوح مشاهده کرد.
تعداد محدودی از اقلیمهای کره زمین در جدول 1-2 آورده شده، جهت کشاورزی مناسب میباشد.
به طور کلی فنولوژی، سرعت رشد و تولید ماده خشک در گیاهان زراعی به مجموعهی عوامل اقلیمی نظیر انرژی خورشیدی، نور، طول روز، درجه حرارت، آب و غیره بستگی دارد و بنابراین شناخت نحوه تاثیر این عوامل بر گیاهان زراعی ضروری به نظر میرسد.
با مطالعه این عوامل و نیز با بررسی الگوهای اقلیمی میتوان نوع اکوسیستم زراعی مناسب برای هر منطقه را پیشبینی نمود.
در این بخش مهمترین عوامل محیطی موثر بر رشد گیاهان زراعی مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
(منبع شماره 1)