انگور
تولید سالیانه انگور بالغ بر 65 میلیون تن می باشد .
انگورها در حدود 9 میلیون هکتار از سطوح زیر کشت را به خود اختصاص می دهند.
که بیشترین مصرف آن برای تولید نوشابه های الکلی است .
همچنین برای تازه خوری و تولید کشمش نیز از آن استفاده می شود.
این متن بیشتر درباره انگورهایی بحث می کند که vinifera Vitis خالص نیستند .
Vitis قسمت کوچکی از تولید کل جهان را به خود اختصاص می دهد.
اغلب برنامه ای اصلاحی کولتیوارهایی را تعقیب می کنند که توسط قلمه و پایه وژرم پلاسم ازدیاد می شوند.
منابع رژم پلاسمی که vinifera نیستند دارای مقاومت به حشرات ، بیماریها و تغییرات شدید محیطی هستند که در vinifera یافت نمی شود .
گونه های nonvinifera همچنین بهترین منبع ژنی برای کلون های مولکولی و انتقال به کولیتوارهای vinifera هستند.
بکارگیری هیبریدهای بین گونه ای نتایج خوبی در گسترش رشد انگور در مناطقی که کشت vinifera نا موفق بوده (بعلت آفات و یا تغییرات شدید دما) داشته است .
در کل توسعه پایه خیلی فعال است و تماماً بستگی به رژم پلاسم nonvinifera دارد.
مبداء پیدایش و محل توسعه
کشت انگور یک هنر باستانی است .
مدارک و اسناد نشان می دهد که کشت انگور و درست کردن شراب در مصر به 5000 تا 6000 سال پیش باز می گردد.
قبل از شروع قرن اول ، انگور و شراب در نظر مردم خاورمیانه و مدیترانه مهم جلوه می کرد.
انگور نه تنها از نقطه نظر تولید شراب اهمیت داشت ، بلکه از لحاظ تازه خوری نیز مدنظر بود.
انگور دارای کالری زیاد و در حدود 20تا25 % قند است .
انگور خشک شده در حدود 80% قند دارد و یکی از منابع متعدد قندی است که می توانند ذخیره و براحتی مصرف شوند.
مناطقی که تمدن انسان نخستین از آنجا صورت گرفته ، جایی بین دریای سیاه و دریای کاسپین است که انگورها هنوز بصورت وحشی یافت می شوند vinifera را نیز می توان از قدیمی ترین انگورهایی دانست که در آنجا رشد کرده است .
محل پیدایش اولیه، منطقه مدیترانه بوده که بطرف نواحی ساحلی گسترش یافته است.
در قرن 15 کشت انگور در جزایر قناری و Maderia پایه گذاری شد.
سپس به آفریقا جنوبی ، استرالیا و آمریکای جنوبی کشده شد.
اولین انگورهای شرابی در قرن 18 از مکزیکو به کالیفرنیا آورده شدند و در نیمه اول قرن 18، پرورش انگور و ساختن شراب ابتدا در کالیفرنیا انجام شد و بسرعت از سال 1860 تا1900 به سایر نقاط پراکنده شد.
خانواده ویتاسه که خانواده انگور بشمار می رود.
شامل 14 جنس و بالغ بر 1000 گونه است و گستردگی زیادی از نواحی گرمسیری و نیمه گرمسیری گرفته تا مناطق معتدله را دارد.
جنسی که اهمیت اقتصادی زیادی را دارد، Vitis است .
دیگر گونه ها که شامل Cissus antartica , Ampelopsis, partheno cissus است بیشتر جنبه تزئینی دارند.
Vitis دارای دو زیر جنسی است که Muscadinae و EuVitis نامیده می شوند که فقط از لحاظ تعداد کروموزوم با هم تفاوت دارند.
در Muscadinae 40=n2 ودر EuVitis 38=n2 است و امکان هیبریداسیون بین آنها وجود ندارد.
زیر جنس EuVitis برحسب منطقه پراکندگی به سه دسته تقسیم می شود .
گونه های وحشی و بومی امریکا ، دارای ارزش زیادی برای اصلاح کنندگان هستند.
ولی در مقابل آفت فیلوکرا، حساس بوده و نابود می شوند.
از مهمترین آنها می توان به مواد زیر اشاره کرد.
.V.rapestris در مناطق شنی و سنگلاخی جنوب آمریکا و مکزیک پراکنده است و نیز جنوب میسوری ، ایلینویس ، آرکانزاس ، کنتاکی ، تنسی، اوکلاهما و تگزاس شرقی و مرکزی مقاوم به فیلوکسرا و بیماریهای قارچی ریشه است .
ریشه ها دارای فعالیت بسیاری بوده و تا اعماق زمین فرو می روند.
مقاوم به سفیدک پودری و خشکی و آهک بیش از حد خاک است .
V.ripria مناطق وسیعی از کانادا تا تگزاس و از غرب تا یوتا.
دارای مقاومت بسیار به فیلوکسرا و اغلب بیماریهای قارچی است و متحمل سرمای زمستان و دارای قدرت سازگاری بسیار بالایی است .
دارای ریشه های قوی است و به آسانی تکثیر می شود.
حساس به آهک زیاد خاک است .
زود گل بوده و دارای میوه زود رس است .
میوه دارای قند واسید زیاد است.
V.monticola در کوههای تگزاس بسیار است .
دارای مقاومت بسیار به آهک است .
مقاوم بهفیلوکسراو اغلب بیماریهاست .
رشد کمی داشته و ازدیاد آن مشکل است .
بندرت در هیبریداسیون ها بکار می رود.
V.vulpina انگور زمستانی است .
دارای محدوده ای از پراکندگی از دریاچه های بزرگ تا فلورید است .
دارای قدرت زیاد، مقاوم به فیلوکسرا و حساس به آهک زیاد خاک است .
از آن در فرانسه بندرت بعنوان پایه استفاده می شود.
مقاوم به سفیدک داخلی و بیماریهای ریشه است .
V.aestivalis انگور تابستانی است .
از نیوانگلند تا جرجیا واز آرکانزاس بطرف رودخانه می سی سی پی است .
مقاوم به فیلوکسرا ولی نسبت به چند بیماری قارچی مقاومت چندانی ندارد.
دارای میوه های مطلوبی است.
V.biocolor در قسمتهای شمالی و شرقی آمریکا یافت می شود .
V.aestivalis argentifolia نیز نامیده می شود.
خصوصیاتی شبیه V.aestivalis دارد.
V.candicans انگور وحشی برگرفته از تگزاس ، آرکانزاس ، اوکلاهماست .
دارای مقاومت به فیلوکسرا و قدرت سازگاری بسیار با گرما و خشکی است .
کمتر از آن بعنون پایه استفاده می شود.
زیرا پیوند آنها کمتر می گیرد.
و ریشه ضعیفی دارند.
حساس به آهک زیاد خاک هستند.
مقاومت به سفیدک درونی و پوسیدگی ریشه بسیار بالاست.
V.cinerea انگوری است از مرکز و جنوب شرقی ایالات متحده .
مقاوم بهفیلوکسرا.
سفیدک داخلی ، سفیدک سطحی، پوسیدگی ریشه، اما با آهک بالای خاک سازگار نیست.
ریشه دهی ضعیف و پیوند آن مشکل است .
V.berlandieri انگور اسپانیایی ، از تگزاس و مکزیکو .
مقاوم به فیلوکسرا.
مقاوم به آهک زیاد خاک و خشکی و نماتدهای خاک.
سیستم ریشه ای ضعیف ، پیوند کمتر می گیرد.
شاخساره ها دارای مقاومت خوبی به انواع سفیدکها هستند.
V.Labrusca انگور روباه ، از نیوانگلند تاجرجای شمالی و ایندیانا و در امتداد رودخانهاوهایو، مقاوم به سرما و دارای میوه های بزرگی است .
مقاومت آن به فیلوکسرا کم است ولی مقاومت بسیار عالی در برابر سفیدک داخلی دارد.
نسبت به پوسیدگی سیاه ریشه ضعیف است.
V.acerifolia انگور شنی یا انگور ساحلی.
دارای طعم متوسط ، مقاومت عالی به سرمای زمستانی و مقاوم به سفیدک درونی و سطحی.
مقاومت کم به فیلوکسرا و نیز حساس به مقدار کم آهن است .
مقاوم به شوری است .
V.champinii مقاوم به بیماریها ، خشکی وفیلوکسرا و پوسیدگی سیاه ریشه و نماتدهای ریشه است .
بعلت حساس بودن به کمبود آهن و پیوند مشکل ،از آن بطور گسترده استفاده نمی شود.
در محدوده های طبیعی خود در خاکهای آهکی رشد می کند.
تاریخ توسعه V.vinifera دارای بالغ بر 14000 کولیتوار است که در سرتاسر جهان پرورش داده می شود.
تعدادی از گیاهشناسان Vinifera های وحشی را به دو زیر گونه تقسیم می کنند.
اولیGmel Sylvestris در اروپای مرکزی و جنوبی ، آفریقای شمال غربی ، غرب ترکیه و اسرائیل موجود است که البته انگورهای وحشی در اسرائیل زیاد شناخته شده نیستند.
و دومی caucasia که در جنوب روسیه، آمریکا ، قفقاز، آناتولی ، ایران ، ترکستان و کشمیر یافت می شود.
در گونه دوم تنوع میوه را مشاهده می کنیم .
انگورهای کشت شده ای کهD.C sativia نامیده می شوند گاهاً بعنوان زیر گونه سوم مورد مطاله قرار می گیرند که هنوز مورد بحث گیاهشناسان است .
Galet در سال 1988 اظهار کرد که دو گونه vinifera بنام V.vinifera و V.sylvestris موجودند .
محلی پیدایش اغلب Vinifera های کشت شده در گذشته از بین رفته است .
Galet در سال 1990 بالغ بر 229 گونه انگور را معرفی کرد که در میان 1500 گونه، شباهت زیادی بهم داشتند.
وی مدارکی از 259 گونه از انگورها را نشان داد که V.vinifera بودند که این مدارک دال بر این بود که اکثر این گونه ها در فرانسه بوده اند .
59 کولیتوار از این کولیتوارهای کشت شده بالغ بر 20000 هکتار از اراضی زیر کشت را اشغال کرده اند که در سرتاسر جهان بالغ بر 55% کل انگورهای کشت شده می شود.
انگورهای محلی آمریکا اغلب گیاهشناسان معتقدند که انگورهای Vinifera مختص امریکا بوده اند که در امریکای شمالی شرقی رشد می کرده اند .
تلاش برای اصلاح از اوایل قرن 17 شروع شده وتاکنون نیز ادامه دارد.
امروز ما می دانیم که این ارقام نسبت به بیماریهای محلی, وآفات خاک و دمای پایین در زمستان مقاوم شده اند.
امروزه درامریکا تلاشهای گسترده ای برای یافتن اطلاعات جدید در مورد انگور انجام می گیرد، بخصوص در Davis کالیفرنیا.
Isabella,catawba و concord ارقامی هستند که در سالهای 1800 تا 1850 شناخته شده اند و توسط اصلاحگران نیز اصلاح شده اند، هیبریدهای بین گونه ای Vinifera هستند .
یکی از این اصلاحگران بنام E.S.rogers که در سالهای 1899-1826 در ماسا چوست زندگی می کرد،labrusca رابا Black Hamburg و white chasselas تلاقی داد.
چندین مورد از این تلاقی ها ، نامگذاری نشدند, ولی ارقام دیگری نیز بودند که از آنها در سطح تجارتی استفاده می شد که یکی از آنها بنام Agarram تا سال 1960 در سطح تجارتی پرورش داده می شد.
توسعه انگورهای آمریکا در اروپا در اواخر قرن نوزدهم ، وقتی که در فرانسه انگورهایی که روی پایه های مقاوم پیوند زده شده بوند, توسط فیلوکسرا نابود شدند، دورگ گیری از انگورهای بومی امریکا به فرضی مهم بدل شد.فیلوکسراحشره ای است بومی شمال ، مرکز و شمال امریکا جنوبی، از ریشه های مؤ تغذیه می کند و در برخی از گونه ها، در روی برگ گال درست می کند، بومی مناطق گرمسیری است، این حشره ، احتمالاً وقتی که قبل از سال 1860 به فرانسه برده شد، روی ریشه های مو اسکان گزید.
زیرا آنها به سفیدک مقاوم بودند.
برای ترکیب اغلب صفات مطلوب از گونه های مختلف ،تلاقی های بین گونه ای زیادی در میان گونه های متنوعی از انگورهای امریکا و Vinifera و نیز بین خود انگورهای امریکایی انجام شد .
اصلاحگران زیادی از خود امریکا، یا فرانسه و یا با مشارکت یکدیگر در این طرح انجام وظیفه کردند.
اهداف اصلاح مدرن اهداف معمول در اغلب برنامه های اصلاحی در انگور بشرح زیر است .
a.
سازگار کردن با تولید در محلهای مختلف .b .
تولید ارقامی باعملکرد بالا و کیفیت مطلوب.
اهداف دیگر این برنامه تولید ترکیبی از گونه های سازگار باعوامل محیطی و کیفیت بالای میوه است.
انگورها معمولاً در نیمکره شمالی بین 20تا 51 عرض جغرافیایی پرورش داده می شوند .
اغلب، کولیتوارهای V.vinifera در دره راین در آلمان ، بریتیش کلمبیا و کانادا کشت می شوند.
از طرف جنوب نیز به داخل هندوستان وارد می شوند.
در نیمکره جنوبی انگورها بین 20تا40 عرض جغرافیایی پرورش داده می شوند .
مهمترین عواملی که باعث می شوند این انگورها در این نواحی رشد کنند.
طول فصل رشد (که باید برای بلوغ میوه وخود مو مناسب باشد) و دیگری سرمای زمستان است .
Vinifera در دمای 0C 20- آسیب می بیند.
مهمترین بیماری در اکثر زمینهای زراعی ، سفیدک می باشد که توسط قارچ uncinela necator حادث می شود.
این بیماری در سالهای بین 1800 تا 1850 از امریکای شمالی به اروپا آورده شد.
سپس پوسیدگی سیاه ریشه ، مناطق گسترده ای از اروپا و امریکای شمالی و شرقی را تحت پوشش قرار داد.
منبع مقاومت به همه این بیماریها ممکن است در ارقام بومی آمریکایی موجود باشد .
بیماری دیگری که در مناطق گرم و مرطوب شایع شد، بیماری آنتراکنوز بود.
Elsinoe ampelina .
بیماری باکتریایی xylella fastidosa نیز در فلوریدا و مناطق گرم شایع شد.
نماتدها نیز ممکن است به ریشه های انگور حمله کنند.
در کالیفرنیا همه کولیتوارها و اغلب پایه هایی که بصورت تجارتی کشت می شدند آسیب دیدند.
تکنیک های اصلاح یک برنامه اصلاحی شامل تعیین صفات خوب و ترکیب آنهاست و باید بوسیله کنترل گرده افشانی و سپس تولید بذر و پرورش وکاشت بذر صورت گیرد.
تکنیکهای اصلاح به آگاهی اساسی از نمو گل و جوانه زنی بذر بستگی دارند که بعداً تکنیکهای اصلاحی از طریق انتقال ژن نیز به آن اضافه شده است.
نمو گل تشکیل خوشه گل یا در واقع گل انگیزی در فصل رویش سال قبل اتفاق افتاده و تا اواخر فصل رشد جاری ادامه می یابد.
در جوانه هایی که گل انگیزی آنها دیر صورت می پذیرد ، تمام اجزای گل طی فصل جاری تکمیل نمی شود.
اجزاء مختلف گل بترتیب زیر است: کاسبرگها ، گلبرگها ،پرچمها و مادگی .
رشد این اعضاء تا هنگام گلدهی و تلقیح تقریباً سریع و سهل است .
گلبرگها از قسمت فوقانی بهم چسبیده و یک کلاهک را تشکیل می دهند.
پرچمها حدود سه هفته پس از ظهور برگها شروع به رشد کرده و میله و بساک آن دیده می شود.
حدود یک هفته بعد ، مادگی و اجزاء آن یعنی کلاله ، خامه و تخمدان قابل مشاهده اند گل انگور دو یا سه برچه ای است که در هر برچه 2 تخمک وجود دارد .
پس از آنکه پرچمها کاملاً رشد کردند رشد دانه های گرده شروع شده و همزمان با آن تخمکها می رسند.
آنتزیز اغلب میان 6تا 9 صبح با گرم شده دمای هوا اتفاق می افتد و ممکن است از ساعت 2تا4 بعد از ظهر نیز این عمل انجام شود .
روشی گرده افشانی هنوزمورد بحث است اما احتمالاً اغلب گلهای هر مافرودیت خود گرده افشان هستند.
لوله گرده در خامه و سه ساعت پس از گرده افشانی در دمای 0C 27-16 شروع به رشد می کند .
با روی 2تا 3 روز پس از گرده افشانی دیده می شود.
جمع آوری ، نگهداری و تست دانه گرده گرده تولید شده بوسیله گلهای هر مافرودیت ، در سه رقم از انگورها در هر بساک 3790-1242 عدد گزارش شده است .
تولید دانهگرده زنده بستگی به کلون ودر تعدادی از ارقام بسته به درجه هرس است .
کنترل گرده افشانی ممکن است بوسیلهگذاشتن کیسه روی گل انجام می شود.
خوشه را اخته نیز می توانیم بکنیم و سپس دانه گرده غیر را توسط برسی به روی کلاله بمالیم .
گرده از گلهای تازه باز شده جمع آوری می شود.
می توانیم گل را از خوشه جدا کرده و در روی یک بشقاب شیشه ای خشک کنیم و پس دانه گرده را جمع آوری می کنیم .
olme در سال 1924 خوشه را با نیمی از گلهایش برداشت کرده و روی یک بشقاب شیشه ای خشک کرده و گرده هایش را جمع آوری کرد.
گرده ها جمع آوری شده و در داخل شیشه های کوچک یا کپسولهای ژلاتینی قرار داده شد.
مواد سپس توسط الکل ضدعفونی شدند تا دانه های گرده ناخواسته (عقیم) از بین بروند.
دانه گرده برای استفاده ممکن است تا 4 سال نگهداری شود.
که نگهداری در دمای متوسط (0C 12-) و رطوبت نسبی 28% امکانپذیر است که داخل آب و اسید سولفوریک ودر داخل یک دسیکاتور انجام می شود.
نکته جالب اینجاست که درصد جوانه زنی این گرده ها حدود 6% بهتر از دانه های گرده تازه است .
منابع دیگری نیز معتقدند که موفقترین انبار داری در شرایط (80C +) –(12-) و رطوبت نسبی% 56-0 است.
البته دانه گرده ارقام مختلف شرایط نگهداری متفاوتی دارند.
گرده ممکن است در داخل ازت مایع در حدود 64 هفته نگهداری شود، بدون اینکه کمترین کاهش در درصد جوانه زنی داشته باشد.
روش معمول برای تست دانه گرده و جوانه زنی آن hanging drap می باشد که در داخل آب و با 20% ساکارزو در دمای50-25 درجه سانتیگرادو یا بدون اینکه دمای بخصوصی اعمال شود, انجام می گیرد.
می توان اسید بوریکppm 20-5 را نیز برای افزایش جوانه زنی اضافه کرد.
مدت زمان کشت دانه گرده 12-6 ساعت است .
که آگار (%2-5/0) با 10-5% ساکارز در دمای 0C 26 بمدت 24-2 ساعت پیشنهاد می شود.
اخته کردن از آنجائیکه اغلب انگورها دارای گلهای هر مافرودیت می باشند و خود با رورند .
برای کنترل گرده افشانی ، گلها باید اخته شوند.
ابتدا کلاهک و پرچمها بوسیله یک انبرک برداشت می شوند.
کلاهک را در میان شکافها بوسیله انبر گرفته و با یک حرکت آنرا برداشت می کنیم.
جوانه زنی بذر بذور انگور اغلب درصد جوانه زنی کمی دارند.
بذور Vitis معمولاً توسط بلندر و پس از بلوغ میوه بوسیله اصلاحگر برداشت می شوند.
بذور پس از جدا شدن با اسید سولفوریک ، اسکاریفیه می شود .
سپس بمدت سه ماه در دمای 0C 10-8 استراتیفیه می شوند .
بدون استراتیفیکاسیون بذوری که تازه برداشت شده اند ، بهتر از بذور خشک جوانه می زنند.
بدون استراتیفیکاسیون، درصد جوانه زنی بذور حتی با هورمونها نیز زیاد چشمگیر نیست.
هیدروژن سیانامید برای شکستن درمانسی در بذور انگور بسیار مؤثر است.
ریز ازدیادی تکنیکهایی برای تکثیر شاخساره از طریق کشت In Vitro بصورت گسترده توسط Jona و Webb در سال 1978 بررسی شد.
هنوز تکثیر توسط شاخساره از پر مصرف ترین تکثیر هاست و از تکنیکهای استاندارد بشمار می رود.
کشت بافت اصولاً برای اهداف زیر مورد علاقه است و بخوبی پا گرفته است.
1 سرعت تکثیر ارقام جدید 2 ازدیاد و نگهداری مواد گیاهی عاری از ویروس 3 نگهداری رژیم پلاسم در دمای پایین و یا با رشد کم در شرایط In Vitro 4 بدست آوردن پایه های عاری از ویروس 5 تست in Vitro برای مقاومت به بیماریها، حشرات و تنشهای محیطی.
سیتمهای اصلاح نژادی تغییرات در فنوتیپ انگورها ممکن است توسط دو رگ گیری طبیعی یا کنترل شده بین و درون گونه ای اتفاق بیافتد که با تفکیک ژنی صفات اختصاصی همراه است .
ژنتیک سلولی هسته ها در تولید مثل جنسی ممکن است قبل از باروری درگرده یا تخمک عقیم و یا بعد از باروری در دانه های سقط شده اعمال شود.
تلاقی های بین گونه ای EuVitis ممکن است بسهولت جواب دهد.
این گونه ها اختلاف بسیار کمی درکاریوتیپ دارند.
میوز بجز در مورد چند کروموزوم تأخیر انداز بطور مرتب انجام می گیرد.
عمده ترین مشکلات آنجاست که در برخی از گونه ها ، گیاه دو پایه باشد و یا اینکه در برخی هیبریدها گرده عقیم است .
تلاقی بین Muscadinia, EuVitis که در تعداد کروموزوم اختلاف دارند به سختی نتیجه می دهد.
وراثت و ژنتیک متغیر در مو در مورد وراثت صفات خاص محدودی که بسادگی تجزیه و آنالیز می شوند کارهایی انجام گرفته است .
بواسطه چرخه زندگی طولانی ،تعداد زیاد کروموزوم و عقیمی جزیی تخمک و جوانه زنی کم بذور ، انگور گیاه مناسبی برای آنالیز ژنتیکی نیست.
در لیست 53 ژنی Delattin 6 تای آنها متعلق به سری های پلی آللی اند.
این ژنها در تولید آنتوسیانین ، تشکیل کلروفیل، کرکدار بودن، شکل و ساختار برگ ، تعداد لپه ها و اندامهای پیچنده، سازگاری با محیط و انرژی زایی گیاه نقش دارند.
با توجه به اینکه بیشتر ژنهای لیست شده از کروموزومهای هاپلوئیدند، باید بین این صفات لینکاژ اتفاق بیافتد.
مطابق نسبتهای مندلی ،این ژنها نیز در F2 تفکیک می یابند .
برخی از این ژنها بطور غیر مستقیم اهمیت خاصّی دارند.
مثلاً De lattin ارتباط بین وراثت آنتوسیانین و سمیّت و مقدار قند سته ها رانشان داده است.
مقاومت به سفیدک دروغی اکثر گونه های امریکایی و آسیایی به سفیدک دروغی مقاومند .
تحت شرایط کنترل شده افزایش ازت باعث کاهش در مقاومت گیاه میزبان می شود.
تولید فیتو آلاکسین با مقاومت به سفیدک در ارتباط است .
ولی این احتمال پیش بینی ضعیفی برای پاسخ ژنوتیپی است .
زیرا محیط نیز تأثیر گذار است .
اولیگومرهای X-Vinferin, E-vinferin, Stilbene ارتباط بسیار نزدیکی با مقاومت به بیماری سفیدک دروغی دارند.
مقاومت به سفیدک دروغی در Vitis بدو سیستم ژنتیکی بستگی دارد.
یک ژن بر روی پاسخ شدید بافتهای روزنه ای در موقع آلودگی که V-vinfera هموزیگوس مغلوب است.
گونه های مقاوم هموزیگوس غالب هستند.
چندین ژن نیز برای ممانعت رشد میسیلیوم میزبان وجود دارد.
مقاومت به سفیدک پودری مکانیزم مقاومت به سفیدک پودری شامل تشکیل سته های مکانیکی است .
از قبیل پرزها و رسوبات سیلیس در دیواره سلولی یا نزدیک دیوارهسلولی که درمقاومت مؤثرند.
همچنین ارتباط بین ضخامت کوتیکول دیواره سلولی برگهای جوان و مقاومت به سفیدک مورد توجه واقع شده است .
کود ازته بیش از حد ممکن است مقاومت به سفیدک را کاهش دهد.
برگهای جوان بیشتر از برگهای بالغ حساس به آلودگی هستند.
مقاومت به سفیدک سطحی به سیستم پلی ژنیک بستگی دارد.
تکنیک ها و فنون برای انتخاب بموقع نشاء مقاوم بوجود آمده اند اما دقت کاملی ندارد پرورش دهندگان باید دقت داشته باشند که چگونه مقاومت را تعیین می کنند: برگهای concord ممکن است درصد بالای آلودگی سطوح برگ را نشان دهند اما با کاهش جزیی درفتوسنتز با white Riesling برابری می کند.
در white Riesling خسارت در سلولهای نردبانی خیلی بیشتر از cancard است.
مقاومت به Botrytis اختلاف ژنتیکی برای مقاومت به Botrytis در بیشتر گونه های انگورV.vinifera مشاهده شده است .
مکانیزم مقاومت شامل تولید فیتو آلاکسین stilbene توسط برگها و سته ها ست .
فاکتور دیگر در ارتباط با حساسیت به Botrytis وجود سوراخهای μm 2-5/0 در کوتیکول است .
عدم وجود حفره ها با افزایش سطح مقاومت ارتباط دارد.
در تستهای استاندارد ارزیابی برگها، مقاومت به Botrytis در ژنوتیپهای جدید توسعه یافته اند.
مقاومت به سایر بیماریهای قارچی در آب و هوای گرم و مرطوب آنتراکنوز اهمیت ویژه ای پیدا می کند .
در ارزیابی مقاومت با استفاده از مشاهدات چندین سال انگور، ممکن است که 2 ژن غالب ، حساسیت (An2,An6) و یک ژن مقاومت را کنترل کنند (An3) .
احتمالاً مقاومت در شاخ و برگ میوه ها بطور جداگانه به وراثت بر می گردد.
مشاهدات محدود روی سه نسل نشان می دهد که حساسیت کم به phomopsis احتمالاً غالب بوده و شامل 3-2 ژن است .
پوسیدگی سیاه ، بیماری مخربی است که در اکثر مناطق تولید انگورهای آبدار وجود دارد.
منشاء بیماری امریکای شمالی است ولی رفته رفته در اروپا حائز اهمیت می شود و نیز اصلاح نژاد برای آن نیز کم کم اهمیت پیدا می کند .
زیرا کنترل طبیعی روی این بیماری وجود ندارد.
مقاومت به پوسیدگی سیاه در میوه Blue lake توسط دو ژن غالب ایجاد می شود.
برخی ژنوتیپها مانند V.rupestris وV.cinerea ژن غالب با مقاومت بالایی را انتقال می دهند.
اما اختلافات زیادی درمیان صفات اختصاصی گیاهان همگروه ،برای مقاومت وجود دارد.
هیبرید های امریکایی – فرانسوی منابع خوبی برای مقاومت به پوسیدگی سیاه هستند.
مقاومت به بیماری حفره دار بودن (pierce) بیماری pierce بیشتر مربوط به آب و هوای گرم است .
جائیکه زنجره های موجود در جوانه ناقل هستند.
مقاومت به pierce نیازمند سه ژن غالب pd6 pd2, pd3, است .
منابع مقاومت شامل چندین گونه EuVitis می شوند.
مقاومت به گال تاج و قسمتهای فوقانی گیاه بیماری گال تاج بیشتر در آب و هوای سرد و مربوط بهV.v infera است ولی در نقاط مختلف جهان نیز رخ می دهد.
عامل اصلی A.
Tume faciens bioVour است که باعث انتقال ژنهای غیر طبیعی به گیاه می شود.
آلودگی طبیعی متعاقب انتقال بارژنتیکی به میزبان رخ می دهد.
این قطعات DNA ژنهای کنترل کننده بیماری زایی را کُده کرده و می سازند, که در حالت وسیع باعث ایجاد گال می شوند.
مقاومت ژنتیکی ممکن است در V.Labrusca و گونه های آسیای شرقی ، از قبیل V.emuvensis یافت شود.
مقاومت در V.amuvensis به گال تاج گزارش شده که مسئول آن یک ژن غالب است .
استفاده از پایه های مقاوم در بعضی مناطق می تواند مفید است .