مفهوم بیماری درگیاهان:
گیاه سالم براساس استعداد ذاتی یا موروثی خود، عملیات فیزیولوژیکی مختلفی را که برای ادامه حیات لازم دارد انجام میدهد.
مهمترین این عملیات عبارتند از:
تقسیم سلولی، تشکیل بافتها و اندامهای مختلف، جذب آب و موادمعدنی از خاک، انتقال مواد خام، فتوسنتز، انتقال مواد ساخته شده برای مصرف و ذخیره، متابولیسم مواد ساخته شده، تولید مثل و بالاخره ذخیره مواد غذایی برای دوران زمستانگذرانی یا تولید مثل.
هر گاه بر اثر عوامل بیماریزا یا بعضی از شرایط زیست، اختلالاتی در عملیات فیژیولوژیکی فوق بروز کند که گیاه را از رشد طبیعی باز دارد یا علائم خارجی بیماری (Symptoms) ظاهر شود و یا میزان محصول به نحو غیر طبیعی کاهش یابد، گیاه بیمار است.
عوامل عمده تولید بیماری در گیاهان، موجودات زنده بیماریزا (Pathogens) و یا عوامل فیزیکی و شیمیایی محیط زیست گیاه میباشند و چگونگی ایجاد هر بیماری بستگی به نوع عامل و گاهی اوقات بستگی به نوع گیاه دارد.
در ابتدا عکسالعمل گیاه نسبت به عامل بیماریزا در نقطه شروع بیماری و بصورت فعل و انفعال شیمیایی غیر قابل روئت است ولی بزودی این واکنش توسعه یافته و باعث تغییرات سلولی و بافتی مشهود گشته و بالاخره آثار بیماری پدیدار میشود.
بنابراین مفهوم بیماری در گیاهان عبارتست از هر گونه اختلالی که بوسیله یک پاتوژن یا موجود زنده بیماریزا یا عامل محیطی در عملیات تولید، انتقال، استفاده از مواد غذایی، مواد معدنی و آب روی دهد و باعث تغییرات ظاهری و تقلیل میزان محصول گردد.
ایجاد بیماری بوسیله پاتوژنها ممکن است به یکی از مراحل زیر انجام گیرد:
مصرف و جذب مواد داخل سلولهای میزبان.
کشتن یا ایجاد اختلال در متابولیسم سلولهای میزبان در اثر مواد سمی و آنزیمها و مواد هورمونی
انسداد راه انتقال مواد غذایی و معدنی و آب.
اهمیت بیماریهای گیاهی:
اهمیت بیماریهای گیاهی برای بشر بعلت خساراتی است که در نتیجه بیماری به گیاهان و فراوردههای گیاهی وارد میشود.
میلیونها نفر از ساکنین جهان که خود تولید کننده فرآوردههای گیاهی میباشند برای ادامه حیات به این محصولات احتیاج دارند و بعبارت دیگر بیماریهای گیاهی ممکن است در سرنوشت آنها نقش موثری را ایفا کند.
مرگ حدود سیصد هزار نفر ایرلندی در نتیجه قحطی (1845) و گرسنگی میلیونها نفر مردمی که در کشورهای توسعه نیافته امروز زندگی میکنند، نمونههای درد آوری از نتایج شوم بیماریهای گیاهی است.
بیماریهای گیاهی ممکن است عامل محدود کننده کاشت یک گیاه در یک منطقه یا کشور باشند و تمام گیاهان یک گونه را که به بیماری حساسند نابود کنند.
ضمناً بیماریهای گیاهی عامل ایجاد صنایع جدید شیمیایی یا ماشین آلاتی که در مبارزه با بیماریها بکار میروند میباشند.
میزان پولی که تا کنون در این قسمت خرج شده به بیلیونها دلار میرسد.
طبقه بندی عوامل بیماریزای گیاهی:
در حال حاضر دهها هزار بیماری وجود دارد که به گیاهان اصلی در سراسر جهان صدمه میزنند.
بطور متوسط هر یک از گیاهان به حدود صد نوع بیماری مبتلا میشوند.
هر کدام از پاتوژنها نیز ممکن است از یک واریته تا دهها تا صدها گونه گیاهان متفاوت را آلوده کنند.
برای تسهیل در امر شناسایی، مطالعه و مبارزه با بیماریهای گیاهی بایستی به نحوی آنها طبقهبندی کرد.
بیماریهای گیاهی را به روشهای مختلف که پایه و اساس متفاوت دارند طبقهبندی کردهاند.
این طبقهبندی گاهی براساس علائم ظاهری امراض بوده و گاهی براساس اندام بیمار گیاه و یا براساس نوع گیاه بیمار صورت میگیرد.
ولی متداولترین طبقهبندی براساس نوع عامل بیماری است.
بیماریهای گیاهی را به دو گروه زنده (Biotic) و غیر زنده (ABiotic) تقسیم میکنند.
گروههای غیرزنده (ABiotic): بیماریها و اختلالاتی هستند که در اثر کمبود عناصر غذایی، بالا بودن حرارت و رطوبت و بالا بودن اسیدیته خاک یا قلیاییت آن، زیادی برخی از میکروالمانهای غذایی در خاک و آلایندههای سمّی در اتمسفر بوجود میآیند که غیر مسری میباشند و عوامل غیر زنده هستند.
بیماریهای ناشی از عوامل زنده یا بیوتیک (پاتوژنها) آلوده کننده و مسری بوده و از گیاه بیمار به گیاه سالم منتقل میشود که مهمترین آنها بیماریهای ناشی از عوامل قارچی میباشد.
گروههای بیوتیک خود به گروههای زیر تقسیم میشوند.
1- قارچها (Fungi)
2- باکتریها (Bacteria)
3- ویروسها و ویروئیدها (Viruses and Viroids)
4- گیاهان انگل گلدار (Phanerogamic plant parasites)
قارچها:
تمام گیاهان عالی ممکن است بوسیله یک یا چند قارچ بیمار شوند.
گیاه سیبزمینی به تنهایی مورد حمله حداقل 30 قارچ بیماریزای مختلف قرار میگیرد.
قارچهای بیماریزای گیاهان، سالانه در سراسر جهان خسارات فراوانی میزنند.
عوامل بیماریزای مزبور به تمام اندامهای گیاهی میتوانند حمله کنند.
به بذور و همچنین به محصولات برداشت شده بخصوص سبزیجات و میوهها حمله میکنند.
قارچهایی که محصولات برداشت شده را آلوده میکنند میتوانند منجر به تولید میکوتوکسینهایی شوند که در انسان منتج به مشکلات مهمی در سلامتی نظیر بروز سرطانهای مختلف در اندام انسان میشوند.
باکتریها:
پروکاریوتها گروهی از موجودات فوق العاده متنوع میباشند.
در یک طرف اینها کوچکترین موجود زنده شناخته شده یعنی میکوپلاسماهای فاقد دیواره سلولی (فیتوپلاسماها) و در طرف دیگر در میان باکتریهای حقیقی باکتریهای رشتهای شکل (اکتینومیستها) قرار دارند.
ویروسها و ویروئیدها:
ویروس عامل آلوده کننده است که بوسیله میکروسکوپهای چشمی غیر قابل روئت هستند و آنقدر کوچکند که از صافیهای نگاهدارنده باکتریها عبور میکنند.
فاقد سیستم سوخت و ساز (متابولیک) خاص خودشان هستند و جهت تکثیر وابسته به سلول میزبان میباشند.
اینها به عنوان یک بسته کوچک اطلاعات ژنتیکی (بیگانه با میزبان) از نوع RNA و یا DNA هستند که میتوانند سبب تحریک بیماری در میزبان شوند.
ویروسها به بیشتر آنزیمهای ضروری برای تکثیرشان به میزبان خود متکی هستند.
قارچها، باکتریها، نماتدها، و گیاهان انگلگلدار همگی موجودات سلولی بوده که نیاز به مواد غذایی معدنی و آلی جهت رشد و تکثیر و تولید مثلشان دارند.
این موجودات دارای یک سیستم معین سوخت و ساز هستند.
هنگامی که آنها غذا را از میزبان گیاهی کسب میکنند با هزینه موجود دیگری زندگی میکنند و پارازیت (Parasites) نامیده میشوند.
نماتدها:
نماتدها موجوداتی هستند که مشابه کرمهایی که در روده انسان هستند میباشند.
آنها از موجودات طبیعی خاک و آب میباشند.
نماتدها اساساً حیوانات آبی بوده و یک قشر آب که بدن آنها را میپوشاند جهت بقاء و فعالیت آنها ضروری است.
نماتدهایی که به ریشهها حمله میکنند ممکن است سبب انشعابات زیاد ریشه بشوند و رشد طولی ریشهها قطع و یا به تعویق بیافتد، نوک ریشهها متورم، نکروزه و سطح ریشهها ناهموار و زبر میشود، گال ریشهای و کاهش کل توده ریشه خواهد شد.
تعداد زیادی از گونههای نماتدها روابط نزدیکی با بیماریهای قارچی، باکتریایی، و یا ویروسی دارند.
خیلی از ویروسها بوسیله برخی نماتدها منتقل میشوند.
نماتدها خودشان سبب پوسیدگی ریشه نخواهند شد ولی مسئول دخول عوامل پوسیدگی ریشه هستند.
گیاهان انگلگلدار: (Phanerogamic plan parasites)
اگر چه بیشتر بیماریهای گیاهی در اثر قارچها، باکتریها، نماتدها و ویروسها بوجود میآیند چند تایی هم گیاهان بذردار و فانروگام هستند که روی گیاهان و درختان باغات و کنار جاده و غیره بصورت زنده پارازیت هستند.
بسته به نوع و طبیعت گیاه، خسارت ممکن است کم یا زیاد باشد.
گیاه دارواش (Viscum album) از خانواده لورانتاسه به تدریج شیره درختان انبه یا مانگو را گرفته و احتمالاً منجر به مرگ آن خواهد شد.
گیاه سس (Cuscuta) به برخی محصولات حمله و منجر به تقریباً انهدام تمامی آن خواهد شد.
برخی از گیاهان انگلگلدار فاقد کلروفیل بوده و عاری از برگهای حقیقی و همچنین فاقد سیستم ریشهای هستند (مانند سس) و کاملاً برای تغذیه به گیاه میزبان وابسته هستند.
در صورتی که برخی دیگر مانند گیاه دارواش دارای کم و بیش برگ سبز بوده و فقط جهت تغذیه معدنی به میزبان وابسته است.
برخی فقط پارازیت ریشه هستند (مانند گل جالیز و استریگا) در صورتیکه برخی دیگر اصولاً به ساقه حمله میکنند (سس و دارواش).
این انگلها گیاهان دانهدار بوده و تشکیل گل و بذر میدهند.
بذر منبع اصلی دوام و انتشار این گیاهان از طریق باد و پرندگان و دیگر حیوانات بوده و قطعات ساقه نیز بوسیله بادهای قوی و یا حیوانات ناقل همچنین به عنوان منبع انتشار برخی گیاهان انگلگلدار نیز عمل میکنند.
انگل چیست؟
(Defination of parasites) یک معامله از دو ارگانیسم متفاوت، که یکی از آنها (پارازیت) بوسیله مواد غذایی دیگری (میزبان) حمایت میشود.
مشخصات گیاهان عالی پارازیتی: گیاهان عالی پارازیتی از نظر میزان احتیاج به گیاهان میزبان اختلاف زیاد دارند.
بعضی که معمولاً شبیه پارازیت (hemiparasite) خوانده میشوند (مانند ارکیدهها) کلروفیل و ریشه دارند.
لذا، غذای مورد احتیاج خود را از گاز کربنیک و آب میسازند اما برای برخی از مواد معدنی محلول و احتمالاً بعضی مواد آلی به میزبان خود متکی می باشند.
برخی دیگر (مانند دارواشها) کلروفیل دارند اما ریشه ندارند، و لذا با وجود آنکه میتوانند تمام کربوهیدراتها را در برگها و شاخههای خود تولید کنند، برای آب و تمام مواد معدنی به میزبان خود اتکاء دارند.
بالاخره برخی دیگر از گیاهان عالی پارازیتی که نه کلروفیل دارند و نه ریشه (مانند سس) کاملاً به گیاهان میزبان خود وابستهاند.
چنین پارازیتهای کاملی هرگز سبز نبوده و برگهای آنها، اگر برگی داشته باشند، معمولاً کوچک و غیر قابل توجه است.
ریشه آنها (مکینهها) کاملاً تغییر شکل داده و در داخل بافتهای میزبان تشکیل میگردد.
برابر اطلاعات موجود، گیاهان عالی پارازیتی از طریق محروم ساختن میزبان از آب و مواد غذایی که بایستی به مصرف رشد آن برسد، تولید بیماری میکنند.
گر چه ترشح برخی از آنزیمهای هیدرولیز کننده بوسیله بعضی از پارازیتها به اثبات رسیده و دخالت بعضی عوامل شیمیایی دیگر از قبیل مواد کنترل کننده رشد در تولید بیماری مورد بحث است، مکانیسم کامل بیماریزایی به وسیله گیاهان گلدار پارازیتی هنوز روشن نیست.
گروههای عمده گیاهان عالی پارازیت: تعداد نسبتاً معدودی از گیاهان عالی پارازیتی شناخته شده تولید بیماریهای با اهمیتی روی نباتات زراعی یا درختان جنگلی میکنند.
عادیترین و مهمترین این پارازیتها به خانوادههای گیاهی زیر تعلق دارند.
Dodders)) یا سسها از خانواده کونوول و لاسه (Convolvulaceae) جنس: Cuscute (Dvarf mistletoes) یا دارواشهای پا کوتاه روی مخروطیان از خانواده لورانتاسه (Loranthaceae) جنس: Arceuthobium (American true mistletoes) یا دارواشهای حقیقی آمریکایی روی درختان برگ پهن از خانواده لورانتاسه (Loranthaceae) جنس: Phoradendron (European true mistletoes) یا دارواشهای حقیقی اروپایی از خانواده لورانتاسه (Loranthaceae) جنس: Viscum (Broomraps) یا گلجالیز از خانواده اوروبانچاسه (Orobanchaceae) جنس: Orobanche (Witchweeds) یا علف جادوگر از خانواده اسکرو فولاریاسه (Scrophulariaceae) جنس: Striga سس: در نواحی که گیاهانی مانند یونجه و شبدر برای تولید بذر پرورش داده میشوند ممکن است بوسیله سس نابود گردند.
گیاهان دیگری که از سس خسارت میبینند عبارتند از: لسپدزا (Lespedeza)، پیاز، بذرک (کتان)، چغندرقند، سیبزمینی، و چندین گیاه زینتی.
سس در رشد و میزان محصول گیاهان آلوده اثر گذاشته گذاشته و خسارت ممکن است ناچیز تا انهدام کامل گیاهان منطقه آلوده باشد.
سس ممکن است بصورت یک پل برای انتقال ویروسها از گیاهان آلوده به ویروس به گیاهان سالم عمل نماید.
دارواشها: دارواشهای کوتاه در تمام نقاط دنیا که درختان سوزنی برگ رشد میکنند وجود دارند.
ساقههای دارواش در رنگهای مختلف از زرد تا سبز قهوهای یا سبز زیتونی وجود دارند.
شاخهها ممکن است ساده یا منشعب بوده و بندبند باشند.
گیاهان دارواش یا مادهاند و یا نر، و هنگامی که 6-4 ساله شدند تولید گل مینمایند.
بعد از گل دادن شاخههای نر میمیرند، و شاخههای ماده پس از آنکه دانههایشان آزاد شد میمیرند.
علف جادوگر: علف جادوگر یک گیاه عالی انگلی است که کوچک و زیبا بوده، برگها و ساقه براق و درخشان تولید میکند.
ساقه و برگها هر دو پرزدار بوده، قد گیاه حدود 30-15 سانتیمتر است و برخی از گونهها تا 45 سانتیمتر هم رشد میکنند.
گیاه نزدیک خاک و هم بالاتر روی ساقه اصلی تولید شاخههای متعدد میکند.
گلهای گیاه کوچک بوده و معمولاً برنگ سرخ آجری یا عنابیاند، ولی گاهی به رنگ نارنجی، زرد یا تقریباً سفید هم دیده میشوند و همیشه وسط آنها زرد رنگ است.
ریشه علف جادوگر استوانهای و برنگ سفید است و چون تمام مواد غذایی را از میزبان و بوسیله مکینه کسب میکند، فاقد ریشههای موئین است.
کنترل انتخابی گل جالیز مصری (Orobanch aegypticapers) بوسیله موقعیتها (حالات) گلیفوسیت و اسید آمینه ITSدر ارتباط با میزبان انتخابی: چکیده: گلهای جالیز گیاهان بدون کلروفیل و انگل بسیاری از گیاهان زراعی دو لپهای که از نظر اقتصادی با اهمیت هستند میباشد.
به عنوان علف هرز، گلهای جالیز موجب کاهش محصولات زراعی، اثر نامطلوب بر کیفیت محصولات زراعی و در نتیجه باعث کم شدن زمینهای زیر کشت به خاطر کاهش تناوب، میشود.
کنترل موثر اندازهگیری شده معدودی برای گل جالیز وجود دارد.
یکی از امیدوارکنندهترین راه کارها، استفاده از میزان پایین گلیفوسیت در میزبانهایی با تحمل به علفکشها میباشد.
اخیراً، گیاهان زراعی متحمل به گلیفوسیت به طور آماده، برای زمینهای زراعی آلوده شده توسط گل جالیز تهیه شده است.
آگاهیهایی درباره مقدار نیتروژن گلهای جالیز برای توسعه استراتژیهای جدید کنترل لازم است.
گلهای جالیز دو منبع برای ذخیره اسید آمینه دارند.
اول، ابزار هاستوریوم که در جابجایی اسید آمینه از گیاه میزبان به پارازیتها است.
دوم، گلهای جالیز ممکن است قادر به سنتز مقداری اسید آمینه برای خودشان باشند و بقیه را از میزبان به دست آورند.
اگر چه، اهمیت وابستگی این دو روش کسب اسید آمینه بوسیله گلهای جالیز روشن نیست.
فشار اسمزی به عنوان یک دلیل برای جلوگیری (بازدارندگی) از جوانهزنی گل جالیز بوسیله نیتروژن مطرح شده است.
تا این تاریخ، هیچ تلاشی در ارتباط با فشار اسمزی (پتانسیل اسمزی) با نیتروژن در بازدارندگی گل جالیز استنباط نشده است (وجود نداشته است).
دماهای مناسب برای آماده سازی و جوانهزنی میان گونههای مختلف گل جالیز متفاوت است.
اگر چه حرارت به عنوان عامل القاء کننده رویش در گلهای جالیز شناخته شده است، حرارت متاثر است روی توالی (ترتیب) توسعه گیاهچه پارازیتی، که مطالعه نشده است.
مطالعات هدایت شدهاند برای تعیین کاربرد گلیفوسیت در کنترل گل جالیز در ماش، که به میزان پایین گلیفوسیت متحمل است و مقایسه این واکنش با کنترل گل جالیز در شلغم روغنی (کلزا) که از نظر ژنتیکی برای مقاومت به گلیفوسیت ساخته شده است (طراحی نشده است).
گلیفوسیت مطالعات کاربرد فرمول تجاری و الگوهای جذب ، جابجایی و متابولیسم، کاربرد HC-GLYPHOSATE برای هر دو میزبان زراعی تعیین شده را پاسخ میدهد.
گلیفوسیت به طور مشخص رشد گل جالیز را از 0.18 تا 0.36 کیلوگرم در هکتار در مزرعه ماش معمولی و 0.25 تا 0.75 کیلوگرم در هکتار در مزرعه کلزا کاهش میدهد.
بیش از 0.25% 14C-glyphosate جابجا شده در هر دو میزبان زراعی در تکمههای گل جالیز جمع میشود.
سیستم پارازیتی گل جالیز موجب توزیع مجدد 14C-glyphosate منتقل شده در ریشههای گیاهان میزبان میشود.
گلیفوسیت تا 25% در ماش معمولی مصرف شده (سوزانده شده) ولی در کلزا دست نخورده باقی مانده است.
مقدمه (معرفی): گیاهان پارازیتی، آنهایی هستند که برای پایداری به گیاهان اتوتروف، برای بخشی یا تمام چرخه زندگیشان وابسته هستند.
آنها یک زیست شناسی غیر مفید همراه با توجه به گیاهان اتوتروف دارند و از نظر اقتصادی مهم هستند.
سیستم پارازیتی به طور مستقل در گیاهان عالی تکامل یافته است.
گیاهان پارازیتی متعلق به 17 خانواده مختلف هستند، ولی تنها 8 تا از اینها شامل گیاهانی هستند که علفهای هرز مورد توجهی میباشند.
علف جادوگر (striga spp.) و گل جالیز (Orobanch spp.) از نظر اقتصادی مهمترین علفهای هرز پارازیتی در مزارع گیاهان زراعی هستند.
در ادامه، بحث به طور اولیه روی مدیریت گلهای جالیز متمرکز شده است.
اگر چه کتابها روی علف جادوگر و سایر علفهای هرز پارازیتی مشابه مثال آوردهاند.
برای توضیح دادن تمام جنبههای زیستی گل جالیز در جایی که تحقیق فاقد آن است.
گلهای جالیز پارازیتهای کامل فانروگام هستند که به ریشههای بسیاری از گیاهان زراعی دو لپهای حمله میکنند، آنها فاقد کلروفیل هستند و کربن، مواد معدنی وآب را بوسیله هاستوریومهایی که پارازیتها به سیستم آوندی میزبان متصل میکنند بدست میآورند.
گلهای جالیز متعلق به تیره Orobanchaceae هستند جنس Orobanche بیش از 150گونه دارد که از میان آنها تنها تعداد معدودی گیاهان زراعی را پارازیت میکنند.
گلهای جالیز در تغییرات میزبان متفاوتند، بعضی یک رنج وسیعی از محصولات زراعی را پارازیت میکنند، پارازیت بسیاری از محصولات زراعی سولاناسه مانندسیب زمینی، تنباکو و گوجه فرنگی و اعضایی از خانواده Brassicaceae، لگومینه و چند خانواده دیگر.
انواع گونههای مهم گل جالیز: انواع گونههای مهم گل جالیز عبارتند از: O.
aegyptiaca O.
ramose O.
cernua O.
crenata O.
.
aegyptiaca رنج میزبانی مشابه با O.
ramose دارد و عمل پارازیت روی هویچ، لگومهایی مانند ماش معمولی و گیاهانی از خانواده کروسیفر مانند کلزا است.
در خاورمیانه، O.
cernata تاثیر تضعیف کنندگی تدریجی روی باقلا دارد و همچنین به هویچ صدمه میزند.
O.
cernua و O.
به طور گستردهای به آفتابگردان صدمه میزنند.
پراکندگی جغرافیایی: بخش عمده گلهای جالیز در بخشهای گرم و حرارتی نیمکره شمالی، بویژه مناطق مدیترانهای یافت میشوند.
ولی بعضی گونهها پراکنش بسیاری در بخشهایی از دنیا دارند.
aegyptiaca بطور عمده در جنوب شرقی اروپا، شمال شرقی آفریقا و خاورمیانه بوجود میآید در حالیکه O.
ramose، که بطور نزدیکی با O.
aegyptiaca خویشاوند است به طور عمده در خاورمیانه یافت میشود.
به طور اولیه در خاورمیانه، جنوب و شرق اروپا و شمال آفریقا پراکنده شدهاند.
cernata در خاورمیانه مورد توجه است.
اهمیت اقتصادی: هیچ تعجبی ندارد که گلهای جالیز در مصر "halook" نامیده شوند، که به تهاجم قدیمی که مصر را غارت کرد برمیگردد، و "aleket" در Hebrew)) که معنی زالوهای مکنده خون را میدهد.
آنها موجب صدمه گسترده بوسیله کاهش عملکرد محصولات پارازیت شده میشوند.
برای مثال، در ussr، O.
aegyptiaca موجب کاهش 50% عملکرد هندوانه، 13 تا 52% در طالبی و 15% در گوجه فرنگی میشود.
کاهش عملکرد همچنین در باقلا، آفتابگردان، تنباکو و گوجه فرنگی نیز گزارش شده است.
اگر چه سخت است ساختن تخمین دقیق از روی کاهش محصول به خاطر مشکل بودن در ایجاد قطعات آزاد از گل جالیز برای مقایسه با قطعات آلوده شده، پتانسیلی برای کاهش در عملکرد محصول بخاطر آلودگی (تاثیر) گل جالیز، هرگز تماماً تخمین زده نمیشود.
آلودگی (هجوم) گل جالیز در کاهش نواحی تحت کشت گزارش شده است.
باقلا یک لگوم عمده در مصر، مغرب و خاورمیانه است و مستعد برای ویران شدن (از بین رفتن) بوسیله O.
cernata است.
Zahran نوشته است که نواحی تحت کشت باقلا تا 30% در یک دهه (میان سالهای 1968 تا 1978) بخاطر آلودگی با O.
cernata کاهش یافته است.
Sauerborn تخمین زده که فقط در چهار کشور، مغرب، پرتقال، اسپانیا و سوریه63% از نواحی تحت کشت باقلا بوسیله O.
cernata آلوده شده است (200 هزار هکتار).
این نواحی ممکن بوده بزرگتر شود، اگر زارعان کشت باقلا را در نواحی که آلودگی آنها توسط گل جالیز شناخته شده بود رها نمیکردند.
در یوگسلاوی 37% از نواحی زراعت آفتابگردان به خاطر گل جالیز در سال 1950 کم شد.
گذشته از کاهش عملکرد و کاهش در نواحی تحت کشت گیاهان زراعی، گلهای جالیز همچنین موجب کاهش کیفیت گیاه زراعی میشوند.
وجود مواد گیاهی گل جالیز در تولیدات گیاه زراعی برداشت شده ممکن است باعث کاهش ارزش گیاه زراعی شود یا آن را غیر بازار پسند سازد.
برای نمونه، در اسرائیل، ارزش علف خشک به خاطر وجود ساقههای گل جالیز کاهش یافت.
هجوم گل جالیز موجب کاهش عملکرد و به همان اندازه کاهش در کیفیت تنباکو در کوبا و در هندوستان شده است.
گلهای جالیز تعداد تناوبهای زراعی آماده برای زارعان را کاهش میدهند، وجود گل جالیز در مزرعه ممکن است کشاورزان را برای کاشتن گیاه زراعی که میزبان گل جالیز نیست و از نظر اقتصادی اهمیت کمتری دارد مجبور کند، و یا اینکه مزرعه را برای آیش گذاردن مجبور کند.
برای نمونه نواحی کشت بسیاری از هویچ تولیدی و سبزیجات خانواده سیبزمینی در اسرائیل به خاطر آلودگی با گل جالیز و فقدان سایر گیاهان زراعی برای انتخاب از نظر اقتصادی مجبور به رها شدن شدند.
رشد و توسعه گل جالیز: بذرها: گلهای جالیز گیاهان یک سالهای هستند که بوسیله بذر تولید مثل میکنند.
بذرها معمولاً قهوهای مایل به سیاه، بیضی شکل، اندازه 0.35*0.25 میلی متر و وزن 3 تا 6 نانوگرم.
بذرها یک طرحی از لبههای برجسته در سطحشان دارند.
یک پوسته سخت شده، محاط یک آندوسپرم چاق وجود دارد که یک جنین نامتمایز (یکپارچه) در یک انتها دارد تعداد بذرها در هر گیاه از 105 تا 105*5 بسته به گونهها متفاوت است.
جوانهزنی (رویش و نمو): رویش بذر گل جالیز تنها در عکس العمل به یک علامت شیمیایی از ریشه گیاه میزبان صورت میگیرد.
قبل از جوانهزنی، بذرهای گل جالیز باید تحت شرایط مناسب حرارتی و رطوبتی برای آماده سازی قرار گیرند.
فاز آماده سازی ممکن است از 5 تا چندین روز وابسته به گونهها تغییر کند نیازهای آمادهسازی بذرها بطور کامل فهمیده نشده است در ادامه فاز آمادهسازی، بذر، یک لولهجنین (germ tube) یا ریشهچه را در پاسخ به محرک شیمیایی ریشه میزبان تولید میکند.
پایداری محرک شیمیایی خیلی کوتاه و زنده (فعال) در خاک است.
چندین فاکتور، جوانهزنی گلهای جالیز را در خاک تحت تاثیر قرار میدهند که شامل حرارت، رطوبت، PH، مواد غذایی، نوع خاک و مواد محرک تولید شده بوسیله گیاهان میزبان است.
القاء فشار اسمزی و حرارت، روی جوانهزنی گل جالیز و توسعه (رشد) اجزاء آن مختصراً مورد بحث قرار گرفته است.
گزارشاتی از اثرات بازدارندگی نیتروژن روی رشد گلهای جالیز، شامل جوانهزنی معمولی در منابع از بسیاری از سالها بوده است.
فشار اسمزی به عنوان دلیلی ممکن برای بازدارندگی از جوانهزنی گلهای جالیز بوسیله نیتروژن مطرح بوده است.
Wegmann (1986) مشاهده کرد که گلهای جالیز پتانسیل اسمزی کمتری را در مقایسه با میزبان دارند که باعث شده بوسیله سنتز مانیتول، و از این رو آن توانایی در حفظ کردن آب و مواد غذایی است.
تستهای جوانهزنی در پتانسیل اسمزیهای مختلف سازگاری لوله جنین O.
raose برای محل سکونتهای خشک نشان داده است.
تا این تاریخ، هیچ کوششی برای تصحیح پتانسیل اسمزی در نیتروژن تحریک شده برای جلوگیری از جوانهزنی گلهای جالیز نشده است.
دمای مطلوب برای آمادهسازی و جوانهزنی میان گونههای مختلف گل جالیز متفاوت است.
مطالعات درباره اثر حرارت روی جوانهزنی O.
aegyptiaca ، O.
crenata و O.
نشان داده که هر گونهای یک دمای مطلوب متفاوت از جوانهزنی و رشد داشته، که عموماً به پراکندگی جغرافیایی آن گونه بر میگردد.
Kasasian نشان داده که درجه حرارت مطلوب برای آمادهسازی و جوانهزنی در حدود 18 درجه سانتیگراد برای O.
crenata و حدود 23 درجه برای O.
ramose بوده است.
و بطور مشابه Weldeghiorghis and Murdoch دمای مطلوب 18 درجه سانتیگراد را برای جوانهزنی O.
crenata نوشتهاند.
Van hezewijk شرایط مطلوب حرارتی 15 تا 20 درجه سانتیگراد را برای O.
crenata نوشته است اگر چه حرارت برای القاء (تحریک) جوانهزنی در گل جالیز شناخته شده است، اثرات آن روی رشد اجزاء گیاهچه پارازیتی مطالعاتی را نداشته است.
افزایش طول ریشهچه و اتصال به میزبان: بعد از جوانهزنی، ریشهچه بوسیله تقسیم سلولی طولش افزایش مییابد و گسترده میشود و به ریشههای میزبان عمدتاً در منطقه افزایش طول ریشه و جذب متصل میشود.
نوک ریشهچه بزودی شده و به ریشه میزبان متصل میشود و هاستوریوم را میسازد، بعداً، بافت هاستوریومی به ریشه میزبان بوسیله تجزیه آنزیمی نفوذ میکنند، تا اینکه تخریب مکانیکی و اتصالات با سیستم آوندی میزبان بنا نهاده میشود.
بوسیله این اتصالات که گیاه پارازیت، آب و مواد معدنی میزبان را هدایت میکند.
تا سالهای اخیر، هیچ اتصال مستقیمی گزارش نشده است میان بافت فلوئم میزبان و سلولهای هاستوریومی بجز سلولهای اتصال یا سلولهای پلیمورفیک که بطور تنگاتنگ با سلولهای غربالی فلوئم میزبان مجاورت داشتند.
این سلولهای متمایز، که عمدتاً در طبیعت پارانشیمی هستند، شاید مواد معدنی را از سلولهای غربالی بوسیله ناحیه غربالی جذب میکنند و مواد معدنی را به پارازیت انتفال میدهند.
Dorr and Kollman اخیراً پرزهای غربالی درون گونهای که هدایت شدهاند از پلاسمودسماتاهای درون گونهای در نقاطی که گلهای جالیز و سلولهای میزبان در عناصر غربالی متمایزند.
اتصال مستقیم میان بافت هاستوریومی و گزیلم میزبان مشاهده شده است.
بخشی از گیاهچه گل جالیز بیرون ریشه میزبان برای ساختن یک برآمدگی گرد ورم میکند.
بعد از 1 تا 2 هفته از رشد، یک جوانه روی برآمدگی گرد، تولید یک خوشه گلدهی که دراز میشود و روی خاک میروید میکند.
مدیریت گلهای جالیز: مدیریت گلهای جالیز اغلب به علت دلایل متعددی مشکل است این دلایل شامل مقدار زیاد تولید بذر، قدرت زیستی بذرها در خاک برای چند سال، عدم جوانهزنی بذرها در غیاب عامل راهانداز شیمیایی از میزبان مناسب، عادت رشدی قوی بعد از رویش و پیوستگی نزدیک با گیاه زراعی میزبان.
معانی متعددی از مدیریت گلهای جالیز در بسیاری از سالها جستجو شده است اگر چه تا اندازهای همراه با اثرات شده هستند.
روشهای مکانیکی و فیزیکی: وجین دستی و شخم: وجین دستی معمولیترین روش عملی شده، در کنترل گل جالیز در نواحی توسعه یافته است وتنها تحت شرایط آلودگی بالا توصیه میشود.
اگر چه وقتگیر و مستلزم کار شدید است و تنها تولید بذر آن را محدود میکند.
نوشته شده است که سه سال وجین دستی توانسته O.
crenua را در مزرعه تنباکو در هند کنترل کند ولی مشکل باقی مانده است.
شخم یک استراتژی کنترلی معقول نیست به علت رویش خیلی دیر هنگام جوانههای گل جالیز در فصل رشد و خطر آسیب محصول زراعی به خاطر پیوستگی نزدیک پارازیت با میزبان.
برگرداندن عمیق در حال شخم و سوزاندن: استراتژیهای متعددی، که بطور فیزیکی بذرهای گل جالیز را اثر میدهند.
مانند برگرداندن عمیق در حال شخم، سوزاندن و آفتابدهی خاک مورد امتحان قرار گرفتهاند.
تعیین محل (یافتن) بذرها در عمق 20 سانتیمتر مشاهده شده که باعث رویش کم O.
crenua شده است.
اگر چه، دفن کردن بذرها را میتوان بوسیله انواع شخم بدست آورد.
Parker and Riches پیشنهاد کردند سوزاندن بقایای گیاهان زراعی آلوده، تمایل بازگشت بذرهای گل جالیز را به خاک کاهش داده است.
آفتابدهی خاک: آفتابدهی به عنوان روشی از پوشش رطوبتی خاک با یک ورقه پلیاتیلن روشن و حرارتدهی خاک بوسیله تابش خورشیدی تعریف شده است.
حرارت خاک افزوده شده و پوشش پلیاتیلنی رطوبت را حفظ میکند و در همان زمان از کاهش حرارت جلوگیری میشود.
این روش میتواند حرارت خاک پوشش داده شده را تا 10 درجه در مقایسه با خاک بدون پوشش افزایش دهد.
آلودگی O.
aegyptiaca، O.
ramose بوسیله آفتابدهی خاک 90 تا 100% کاهش یافت.
محدودیت بزرگ این هم، هزینه بالای پلیاتیلن است.
در دسترس بودن ماشینآلات مناسب و روزهای خورشیدی بدون ابر ممکن است بیشتر در کاربرد این روش مورد توجه قرار گیرند.
روشهای زراعی: گیاهان زراعی تله و قلابی: گیاهان زراعی تله و قلابی در تناوب زراعی، برای کاهش ذخیره بذر گل جالیز در خاک مورد استفاده قرار میگیرند.
گیاهان زراعی تله موجب رویش بذرهای گل جالیز بدون موجود مورد هجوم میشوند در حالیکه گیاهان زراعی قلابی برای هجوم گل جالیز آماده هستند.
چند نمونه از گیاهان زراعی تله مانند flax (کتان)، لوبیاها و باقلا و گیاهان زراعی قلابی مانند برسیم (شبدر) و فلفل شیرین با درجههای مختلف موفقیت مورد استفاده قرار میگیرند.
کاربرد گیاهان زراعی تله و قلابی برای کاهش آلودگی گل جالیز به علت واقعیت وجود مقدار زیاد (عظیم) بذرهای گل جالیز پراکنده شده در خاک محدود است و تنها یک اندازه کوچک ممکن است برای جوانهزنی به خاطر محرکهای منطقه ریشه گیاهان زراعی تله و قلابی آشکار شوند.
تاریخ کشت و تراکم زراعی (کشت): درجه آلودگی بوسیله گلهای جالیز بطور نزدیکی به تاریخ بذر افشانی گیاه زراعی میزبان وابسته است.
به تاخیر انداختن تاریخ بذرافشانی در کاهش پارازیت باقلا و عدس بوسیله O.
aegyptiaca نتیجه شده است.
این استراتژی فایده حرارتهای فصلی مناسب جوانهزنی بذر گل جالیز را در بر میگیرد.
ولی تنها زمانی مفید است که واریتههای زودرس برای جبران کاهش در محصول به علت دوره کوتاه رویشی واریته مرسوم تحت شرایط بذر افشانی با تاخیر در دسترس باشند.
افزایش تراکم باقلا رقابت و تعداد اتصالات O.
crenata را کاهش داده اگر چه افزایش در سایر موارد ورودی نظیر بذرها، ادوات نرمکردن خاک، کود و آفتکش ها ممکن است در بالا رفتن هزینه تولید را شامل شود.
تحمل (مقاومت گیاه میزبان): مقاومت گیاه میزبان به گل جالیز روش دیگری برای محدود کردن آلودگی گل جالیز است.
بیشترین کارها در اصلاح برای مقاومت به گل جالیز در آفتابگردان در برابر O.
crenua و در باقلا در برابر O.
crenata انجام شده است.
در روسیه، تمام واریتههای آفتابگردان برای مقاومت به گل جالیز در سال 1912 پیدا شدند ولی مقاومت در اواخر سال 1920 به علت گسترش نژادهای مختلف O.
crenua شکسته شد.
بطور مشابه، از اوایل سال 1990 چندین نژاد القاء بیماری از O.
crenua در ژیوپاردیزینق اسپانیا در صنعت آفتابگردان در اسپانیا رویید.
کارهای خلاصه شده Cubero در ایتالیا، اسپانیا و مصر که درجات مختلف حساسیت در باقلا را نسبت به گل جالیز نشان داده است تنها یک واریته باقلا، F-402 که به گل جالیز مقاوم بوده در مصر شناسایی شد، که بطور موفقیت آمیزی در برنامههای اصلاحی مورد استفاده قرار گرفته است.
گزارشهایی از مقاومت چندین گیاه زراعی دیگر مثل ماش معمولی، بادمجان، خردل، کلزا، تنباکو و گوجهفرنگی در دست است.
تلاش بسیاری برای مطالعه توارث مقاومت و تنوع در ایجاد بیماری مکانیسم پارازیت مورد نیاز است.
مدیریت مواد غذایی (نیتروژن): کودهای نیتروژنی: گیاهان پارازیتی، در طول تکاملشان توانایی بدست آوردن (کسب) مواد غذایی از گیاه میزبان را بدست میآورند و برای میل کمتر به شرایط حاصلخیزی خاک سازگار میشوند.
گزارشهایی از اثرات بازدارندگی نیتروژن روی رشد گلهای جالیز متکی به مطالعات مزرعه، گلخانهای و آزمایشگاهی در بازگشت به کتابهای قرن 19، زمانی که زارعان، کودها و کمپوستها را برای کاهش رشد گل جالیز به کار میبردند معمولی بوده است.
عموماً به ساختار آمونیومی نیتروژن برای بازدارندگی بیشتر روی گل جالیز نسبت به ساختار نیتراتی فهمیده شده است.
در حالیکه اوره یک اثر متوسطی داشته است.
Pieterse بیان کرده است که جوانهزنی و رشد O.
crenata شدیداً متاثر شده، زمانی که در معرض 4 میلیمتر نیتروژن به شکل اوره یا آمونیوم در طول فاز آمادهسازی و جوانهزنی بوده است، در حالیکه شکل نیترات اثری نداشته است.
Jain و Foy نوشتهاند نتایج مشابهی با O.
aegyptiaca زمانی که نیتروژن بکار برده شده در طول دوره پیش از آمادهسازی بدست آمده، بعلاوه Verkleij و van Hezewijk نشان دادند که کاربرد سولفات آمونیوم تا 8 Mm در ترکیب با بازدارنده نیتریفیکاسیون در طول فاز دوره آمادهسازی جوانهزنی O.
crenata را کاهش داده است.
این تاثیر با 4 Mm سولفات آمونیوم بکار برده شده با بازدارنده نیتریفیکاسیون در طول فاز جوانهزنی مشخصتر است جوانهزنی و طول کاهش یافته در O.
ramose مشاهده شده بود، در ارتباط با گیاهچه گیاهان زراعی میزبان در پاسخ به نیترات آمونیوم.
اثرات بازدارندگی آمونیوم همچنین در آزمایشات گلخانهای واضح بود.
AbuIrmaileh توانسته بود جلوگیری خوبی از O.
ramose در گوجهفرنگی و توتون با سولفات آمونیوم 4 g در گیلوگرم خاک بدست آورد.
ولی اگر فسفر وپتاسیم به خاک اضافه نشود، عملکرد گوجهفرنگی کاهش مییابد.
نتایج مشابهی بوسیله Jain و Foy با O.
aegyptiaca در گوجهفرنگی در جایی که 1 گرم نیتروژن (در شکل نیترات آمونیوم) به kg به خاک اضافه کرد رویش گل جالیز را کاهش داده ولی جلو رشد گوجهفرنگی را گرفته است.
اضافه کردن 1 g فسفات (به شکل فسفات پتاسیم) در kg خاک رشد گوجهفرنگی تا 3 برابر افزایش یافته و آلودگی کنترل میشود.