طبق تعریف Levitt، تنش از دیدگاه بیولوژیکی شامل هرگونه تغییرات در شرایط محیطی است که رشد و نمو گیاه را کند کرده و یا الگوی رشد و نمو آن را تغییر میدهد. تنش شوری ناشی از نمکهای محلول (به خصوص NaCl) در محیط ریشه بوده که غلظت آنها از حد مشخصی گذشته و سبب کاهش و یا توقف در رشد گیاهان زراعی میشود. در هر صورت قصد ما بر آن نیست که به علل شورشدن خاکها بپردازیم؛ بلکه هدف، آشنایی با عکسالعمل و نحوه مقاومت گیاهان در برابر شوری میباشد. برآورد دقیقی از میزان زمینهای دارای مشکل شوری وجود ندارد. کریستینس در سال 1982، برآورد کرده است که از 14 بیلون هکتار زمینهای زیرکشت در دنیا، حدود 4/1 بیلیون هکتار دارای مشکل شوری و 6 بیلیون هکتار در مناطق خشک و نیمهخشک قرار دارند.
توزیع جهانی زمینهای شور در سطح جهان یکنواخت نیست، از بررسی 5/343 میلیون هکتار از خاکهای شور در دنیا، آسیا بیشترین مساحت اراضی شور در دنیا را به خود اختصاص داده است.
12% از کل مساحت کشور به صورت دیم و آبی زیر کشت محصولات متنوع است. گفته میشود که 50% از این مساحت به درجات مختلف تحت اثر شوری، قلیایی بودن و غرقاب هستند که این میزان تا 75% از کل اراضی فاریاب را شامل میشود که در سراسر کشور پراکنده شده است.
در ابتدا توضیح چند اصطلاح ضروری به نظر میرسد. معنای تحتالفظی هالوفیت، گیاه نمک (Salt Plant) بوده و به گیاهانی گفته میشود که میتوانند با وجود غلظت بالای نمک Na رشد کنند. گیاهانی که نمیتوانند با وجود غلظت بالای نمک Na رشد کنند، گلیکوفیت یا گیاهان شیرین نامیده میشوند. به دلیل محدودهی وسیعی که بین هالوفیتها وجود دارد، به زیردستههایی از Euhalophyttes (هالوفیتهای واقعی) تا به Oligo halophytes (آنهایی که شوری ملایم را تحمل میکنند) تقسیم میشوند. بسیاری از هالوفیتها میتوانند، به طور کاملاً نرمالی در محیط کم یا فاقد نمک رشد کنند که به آنها هالوفیت اختیاری گویند، ولی اگر قادر به چنین وضعیتی نباشد به آنها هالوفیت اجباری گویند. مثال هالوفیت زراعی اختیاری چندرقند است.
خاکهای هالومورف یا تحت تاثیر املاح
خاکهای خشک جهان در مناطقی قرار دارند که در آن میزان بارندگی سالیانه اندک و میزان تبخیر و تعرق زیاد است. کمبود بارندگی در این مناطق سبب میشود که املاح در سطح خاک تجمع کنند. به چنین خاکهایی هالومورف یا تحت تاثیر املاح میگویند که به صورت زیر تقسیمبندی میشوند:
ا- خاکهای شور:
هدایت الکتریکی رطوبت اشباع این خاکها بیش از 4 میلیموس بر سانتیمتر در 25oc است. درصد سدیم قابل تبادل در این خاکها از 15 کمتر است. معمولاً PH کمتر از 5/8 میباشد. مهمترین کاتیونهای این خاکها کلسیم، منیزیم و سدیم است، ولی به ندرت سدیم بیش از نصف کاتیونهای محلول را تشکیل میدهد.آنیونهای اصلی کلرور (Cl-)، سولفات و گاهی نیترات است.
علاوه بر املاح محلول، مقدار املاح کم محلول و غیرمحلول مانند ژیپس، کربنات کلسیم یا منیزیم در آن یافت میشود. در نتیجهی تبخیر آب و باقی ماندن نمک در سطح لکههای سفید و مجزایی در سطح این خاکها تشکیل میگردد. از این رو، بعضی از دانشمندان قدیمی از جمله هیلگارد، این خاکها را قلیایی سفید نامگذاری کردهاند. از آنجا که عوامل هوازدگی و سازنده خاک تاثیر چندانی در این خاکها نداشته و نیمرخ این خاکها یکنواخت است، تغییرات در جهت عمق در آن مشاهده نمیشود. به علت عدم رشد کافی گیاهان، میزان هوموس آنها کم و بنابراین دارای رنگ روشن هستند.
2- خاکهای قلیا:
درصد سدیم قابل تبادل از 15 بیشتر و PH بین 5/8-10 و هدایت الکتریکی عصارهی اشباع خاک از 4 میلیموس بر سانتیمتر کمتر و نفوذپذیری آنها اندک است. آنیونهای اصلی این خاکها کلرور، سولفات بیکربنات و نیز مقدار کمی کربنات میباشد. این یونها مانع فعالیت طبیعی گیاهند.
3- خاکهای شور و قلیا:
این خاکها هم محتوی املاح محولند، هم سدیم قابل تبادل آنها به حدی است که در رشد و نمو بیشتر گیاهان اثر کاهنده دارند. هدایت الکتریکی بیش از 4 میلیموس بر سانتیمتر و درصد سدیم قابل تبادل آنها بیش از 15 میباشد. به علت کثرت املاح محلول PH آنها به ندرت از 5/8 تجاوز میکند.
4- خاکهای غیرشور و غیرقلیا:
میزان املاح محلول و سدیم قابل تبادل این خاکها به حدی نمیرسد که برای گیاه مضر باشد. هدایت الکتریکی کمتر از 4، PH کمتر از 5/8 و درصد سدیم تبادلی کمتر از 15 است.
نظریههای مختلف درمورد مکانیسم جذب نمکها توسط گیاهان
• نفوذپذیری بافتها:
طبق اطلاعات در دسترس (Ricther, 1927) درجهی نفوذپذیری بافتهای مختلف گیاهی در تنظیم جذب نمک اثر بخصوص دارند، به این ترتیب که بافتهای غیرقابل نفوذ، نمک کمتری را از محلول خاک جذب نموده و بدینوسیله از مسمومیت اعضای گیاهان یا احیاناً از مرگ گیاه جلوگیری مینماید.