کشف جهان با کتابها
من هر گز نه روی زمنی کار کرده ام و نه از داخل لانه ای پرندگان چیزی جمع کرده ام .نه گل و گیاهی چیده ام و نه به سمت پرندگان سنگ پرتاب کرده ام . اما کتابهایم پرندگان ، لانه ها ، حیوانات خانگی ، طویله و روستای من بودند ...
در این عبارت ، «ژان پل سارتر» کتاب را عامل اولین برخوردش با دنیا معرفی می کند . د رخصوص اهمیتی که وی برای خواندن قائل است چه فکر می کنید ؟ آیا کتاب دنیا را به کودک نشان می دهد ؟
تجربه شخصیخود را موضوع و عنصر بحث خود قرار دهید «ژان پل سارتر» که نویسنده بزرگ معاصر است چونگی برقراری ارتباط با دنیا را از میان کتابها توضیح می دهد که از نظر وی تنها راه کشف دنیا محسوب می شود . اما می توانیم از خود بپرسیم که آیا «پل سارتر» اشتباهی بزرگ مرتکب نشده که این گونه فرهنگ و تربیتی را بر پایه ای بلند بنا نهاده است ؟ و همچنین شایان ذکر است که از خود بپرسیم جایگاه کتاب در زندگی کودک و کشف جهان چیست ؟
کتاب جایگاه خاص و ممتازی در کشف جهان دارد و تضمین کننده تداوم آموزش و پرورش است و جزئی دیگر از این تداوم را با همکاری و کمک به آن به خود اختصاص میدهد . اما در ابتدا پیش از همه به نقل قول «ژان پل سارتر» و مخصوصا آنچه همراه دارد باز می گردیم .
در کتاب «کلمات» این نویسنده قسمتی است که بدون شک به صورت نقل قول چاپ شده است نویسنده «راههای آزادی » خودش را به ما همانند شخصیتی معرفی می کند که تقریبا دوران کودکی خود را در کتابخانه پدر بزرگش گذرانده است .
از سوی دیگر وی در خصوص «زندگی» می گوید : من زندگی را فقط در کتابهایم شناختم ، همچنین بیانات ژان پل سارتر خیلی مایه تعجب ما نیست این بیانات کاملا با نویسنده اش مطابقت دارد .
با توجه به کتاب «کلمات» وی از اینکه نتوانسته به یاوه گویی در مورد موضوعات بپردازد احساس تاسف کرده است با این وجود نویسنده کتاب «دیوار» به خود وفادار است و جوانی خود را همانند جادویی برای ما نمایان می سازد . شاید این تنها اثر صادقانه سارتر در توصیف زندگی«بورژوازیها» و آرامش خانه پدر بزرگش باشد . با وجود این اگر سارتر به این شیوه جهان را کشف کرده باشد پس برای انجام این کار تلاش فراوانی صورت گرفته است . در حقیقت نویسنده کتاب «دربسته» خود را به ما همچون کودکی فرمانبردار با ظاهری بیمارگونه معرفی می کند . وی از دوران جوانی اش تمایل به خواندن و دوباره خواندن برای کشف داشته و این کار تنها روش وی بود . ما می بینیم که شرایط کودکی سارتر در برابر کشف دنیا شرایطی خاص و غریب است . همچنین نمی توانیم از موضع گیری این نویسنده در مقابل خواندن شگفت زده شویم اما باز می گردیم به مسئله کشف جهان توسط خواندن
موقعیت رو به افزایش دایره المعارفها نشان میدهد که کتاب برای کودکان و والدینشان و همچنین کسانی که وجود کتابهای تخصصی کمکی برای پاسخ به سوالات دشوارش است وسیله ای برای کشف جهان می باشد .
کتاب مجموعه ای بزرگ از فرهنگهای مختلف را ایجاد می کند . کتاب علمی که مورد پسند عامه باشد پاسخگوی نیازهای همگان مخصوصا کودک است تا قوانین فیزیک حاکم در جهان را بشناسد و درک کند .
ما می توانیم به کمک کتاب معنای زندگی را بشناسیم حتی بی آنکه هرگز زندگی کرده باشیم .
همچنین رمان در زمانی متفاوت با زمان اثر علمی جنبه دیگر از زندگی را به ما نشان می دهد . از کتاب «زمین انسانها» اثر «سنت اگزوپری» به درستی و راستی و از کتاب «پرواز شب» وی به شجاعت پی می بریم و خواندن کتاب «شازده کوچولو»احساساتمان را بر می انگیزد.
از میان اثرهای کامو مخصوصا کتابهای «طاعون» ، «بیگانه » و «سقوط» قلب انسان را کاملا برایمان نمایان می سازد و هماانند مبارزه ای بر علیه پوچی وجود می باشد ، که این موضوع دقیقا مورد علاقه ژان پل سارتر نیز می باشد . متوجه می شویم خواندن رمان نقشی بسیار حائز اهمیت تر از خواندن کتابهایی با محتوای علمی دارد . خلق شخصیت د رهنگام خواندن هدفی در خور تحسین است . در میان کتاب عشق و دوستی که نمایشی در خور توجه است نمایانگر می شود .
کامو در حالی که از مطالعاتش سخن می گوید برایمان نقل می کند یکی از دایی هایش در جوانی به او کتبای قرض داده که در آن تهیدستی و فقر مطرح شده بود.برای نویسنده «افسانه سیزیف» این یک وقوف و آگاهی بود . سرانجام وی از کتابی صحبت می کند که از بدو تولدش می شناخته و در مورد همان فقر و تهیدستی است . از آن روز به بعدکامو به خواندن علاقمند شد .در این مثال می بینیم که تفکر کامو کمی متفاوت با طرز تفکر سارتر است اما هردو جالب و جذاب است .در واقع کامو در کتابهایش و شرایط بشر دوستانه خود بیشتر به بحث در مورد کشف و تامل می پردازد ،در حالی که موضوع مورد بحث سارتر کشف است . برایکامو خواندن کتاب اهمیت اساسی دارد اما برای اینکه به عنوان یک انسان در زندگی خود را به اثبات برسانیم . در اینجا تفاوتی اساسی بین «سارتر» و «کامو» وجود دارد .