حیات خارج از جو زمین
برای گذشتگان ما هرگز چنین سؤالی پیش نمیآمد که من در جهان تنها زندگی میکنم یا نه؟ دنیای آنها از یک بستر محدود به نام خاک و آسمانی مملو از ستارگان شناخته شده تشکیل میشد.
آنها به این احتمال که ممکن است منظومهها و سیارات دیگری وجود داشته باشند که نتیجه آن زندگی موجودات غیر زمینی است. اهمیت نمیدادند. شیپارلی اولین کسی بود که تصور میکرد شیارهایی بر روی مریخ دیدهاست. پرسیال لول همین فرضیه شیار را به صورت کانالهایی که توسط مریخیها به منظور آبیاری کردن محصولات کشاورزیشان احداث شده است، بیان کرد. نتیجه این فرضیات این بود که قدرت و بینش انسان به این سمت که ما در جهان تنها نیستیم سوق دادهشده است. همانطور که در فصل 5 اشاره شد. تحقیق خاص ما در مورد مریخ به نتایج منفی منجر شده است.
در صورتی که ما با زندگی در سطح مریخ مواجه شویم قطعاً این نظریه به بقای موجوادت غیر زمینی منتج می شود. البته بایستی بدانیم که واژه extraterres trial به معنی وجود داشتن موجوداتی متفاوت از آن چه در زمین مشاهده میکنیم، است. ما حرفهای مخفف ET را برای واژه Life Extraterres trial به معنی زندگی غیر زمینی و حرف L را برای کلمه Life و حرف I در ETI برای واژه intelligence به معنی هوشمند در نظر میگیریم که به زبان ساده ETI به معنی موجودات هوشمند غیر زمینی است. ما هم اکنون سرگرم تحقیق در مورد زندگی موجودات هوشمند غیر زمینی هستیم که به صورت مخفف SETI نوشته میشود. که s مخفف serch به معنی تحقیق است.
اولین SETI پروژهای بود که OZMA نامیده می شد. و در سال 1960 آغاز شده است و تلاشی بود که برای یافتن سیگنالهای رادیویی از دو ستاره نزدیک به هم انجام گرفته بود. این دو ستاره تائوستی و اپیسیلون اریدانی نام داشتند.
در حقیقت ما هیچگونه علائمی از ETI یا ETL در سطح کره مریخ یا ماه و یا در ابرهای مشتری و یا در تیتان (قمر زحل) نیافیتم. این موضوع هرگز روحیه محقیقن را تضعیف نکردهاست. بلکه آنها را تشویق به تحقیق در خارج از منظومه شمسی کردهاست.
تحقیقات ما بایستی به صورت گستردهتر و فراتر از منظومه شمسی انجام میشد و این در حالی ممکن بود که ما می توانستنیم به یک ستاره دیگر سفر کنیم و بر روی یک یا چند سیاره آن فرود بیاییم و در آنجا اتراق کنیم. تا بتوانیم پیرامون حیات در آنجا تحقیق کنیم.
البته چندان عجیب نیست که این نظریه به طور قطع انجامناپذیر است. با توجه به محدودیتهایی که در مورد فاصله و سرعتی که بتوانیم ماهوارهمان را به آن ستاره انتقال دهیم، سراغ داریم.در صورتی که ما بتوانیم با 1/0 سرعت نور سفر کنیم 90 سال طول می کشد تا بتوانیم به نزدیکترین ستاره که همان آلفا قنطورس است برسیم. حال ستارهای را در نظر بگیرید که 100 سال نوری با ما فاصله داشتهباشد. آنگاه ما بایستی 2000 سال در سفر باشیم تا به آن ستاره برسیم و برگردیم. ونسلهای زیادی باید در سفر همراه ما باشند، عدهای بمیرند و عدهای به راهشان ادامه دهند.
حقیقت جالبی که ما می توانیم از قانون نسبیت یاد بگیریم. این است که آیا صنعت ما میتواند آن قدر پیشرفت داشتهباشد که به ما اجازه دهد که به 98% سرعت نور برسیم. زمان برای ما در داخل ماهواره بسیار کندتر میگذرد و با در نظر داشتن این موضوع که سفر رفت و برگشت به ستاره آلفا کمتر از 40 سال طول میکشد. اما این مدت در زمین 200 سال طول میکشد و هنگامی که ما برگردیم تمام دوستانمان مردهاند. اما ما امیدواریم که اطلاعات مورد نیاز که توسط دوستانمان به دست آمد توسط نسلهای بعد تکمیل شود.
بیشترین سرعتی که بشر توانسته به آن دست یابد mi/h 100000 یا معادل mi/s 28 میباشد که این سرعت فقط از 1/0 سرعت نور می باشد. همانطور که میبینید این ارقام بسیار ناامیدکننده هستند. ولی ما نباید امیدمان را از دست بدهیم و بایستی بتوانیم منبعی از انرژی پیدا کنیم که سرعت ماهوارهمان را به اندازه اولین نیمه سفر تا ستاره دور دستی که مورد نظرمان است به درصد قابل قبولی از سرعت نور برساند. نظریههایی که برای چنین سیستم حرکتی وجود دارد، عبارتند از: همجوشی هیدروژن و پادماده، سیستم تعویض یون و غیره.
سیگنالهای رادیویی در خلأ با سرعت نور حرکت میکنند. اما در چه طول موجی باید شنیده شوند؟ محدوده کامل طول موجها خیلی وسیع است. ولی کمتر از اندازهای است که ما به آن نیاز داریم. مقداری از این محدوده، از تابش زمینه کیهان که توسط الکترونهای شتاب یافته تأمین میشود، نشأت میگیرد.
ما با امواج رادیویی با طول موج بیشتر نیاز نداریم. خوشبختانه محتملترین محدوده طول موجها که ما به آن نیاز داریم طیف 18 تا 21 سانتیمتر است(در واقع کمی بیشتر). چرا این طول موجها ویژه به نظر میرسند؟