حیات خارج از جو زمین
برای گذشتگان ما هرگز چنین سؤالی پیش نمیآمد که من در جهان تنها زندگی میکنم یا نه؟
دنیای آنها از یک بستر محدود به نام خاک و آسمانی مملو از ستارگان شناخته شده تشکیل میشد.
آنها به این احتمال که ممکن است منظومهها و سیارات دیگری وجود داشته باشند که نتیجه آن زندگی موجودات غیر زمینی است.
اهمیت نمیدادند.
شیپارلی اولین کسی بود که تصور میکرد شیارهایی بر روی مریخ دیدهاست.
پرسیال لول همین فرضیه شیار را به صورت کانالهایی که توسط مریخیها به منظور آبیاری کردن محصولات کشاورزیشان احداث شده است، بیان کرد.
نتیجه این فرضیات این بود که قدرت و بینش انسان به این سمت که ما در جهان تنها نیستیم سوق دادهشده است.
همانطور که در فصل 5 اشاره شد.
تحقیق خاص ما در مورد مریخ به نتایج منفی منجر شده است.
در صورتی که ما با زندگی در سطح مریخ مواجه شویم قطعاً این نظریه به بقای موجوادت غیر زمینی منتج می شود.
البته بایستی بدانیم که واژه extraterres trial به معنی وجود داشتن موجوداتی متفاوت از آن چه در زمین مشاهده میکنیم، است.
ما حرفهای مخفف ET را برای واژه Life Extraterres trial به معنی زندگی غیر زمینی و حرف L را برای کلمه Life و حرف I در ETI برای واژه intelligence به معنی هوشمند در نظر میگیریم که به زبان ساده ETI به معنی موجودات هوشمند غیر زمینی است.
ما هم اکنون سرگرم تحقیق در مورد زندگی موجودات هوشمند غیر زمینی هستیم که به صورت مخفف SETI نوشته میشود.
که s مخفف serch به معنی تحقیق است.
اولین SETI پروژهای بود که OZMA نامیده می شد.
و در سال 1960 آغاز شده است و تلاشی بود که برای یافتن سیگنالهای رادیویی از دو ستاره نزدیک به هم انجام گرفته بود.
این دو ستاره تائوستی و اپیسیلون اریدانی نام داشتند.
در حقیقت ما هیچگونه علائمی از ETI یا ETL در سطح کره مریخ یا ماه و یا در ابرهای مشتری و یا در تیتان (قمر زحل) نیافیتم.
این موضوع هرگز روحیه محقیقن را تضعیف نکردهاست.
بلکه آنها را تشویق به تحقیق در خارج از منظومه شمسی کردهاست.
تحقیقات ما بایستی به صورت گستردهتر و فراتر از منظومه شمسی انجام میشد و این در حالی ممکن بود که ما می توانستنیم به یک ستاره دیگر سفر کنیم و بر روی یک یا چند سیاره آن فرود بیاییم و در آنجا اتراق کنیم.
تا بتوانیم پیرامون حیات در آنجا تحقیق کنیم.
البته چندان عجیب نیست که این نظریه به طور قطع انجامناپذیر است.
با توجه به محدودیتهایی که در مورد فاصله و سرعتی که بتوانیم ماهوارهمان را به آن ستاره انتقال دهیم، سراغ داریم.در صورتی که ما بتوانیم با 1/0 سرعت نور سفر کنیم 90 سال طول می کشد تا بتوانیم به نزدیکترین ستاره که همان آلفا قنطورس است برسیم.
حال ستارهای را در نظر بگیرید که 100 سال نوری با ما فاصله داشتهباشد.
آنگاه ما بایستی 2000 سال در سفر باشیم تا به آن ستاره برسیم و برگردیم.
ونسلهای زیادی باید در سفر همراه ما باشند، عدهای بمیرند و عدهای به راهشان ادامه دهند.
حقیقت جالبی که ما می توانیم از قانون نسبیت یاد بگیریم.
این است که آیا صنعت ما میتواند آن قدر پیشرفت داشتهباشد که به ما اجازه دهد که به 98% سرعت نور برسیم.
زمان برای ما در داخل ماهواره بسیار کندتر میگذرد و با در نظر داشتن این موضوع که سفر رفت و برگشت به ستاره آلفا کمتر از 40 سال طول میکشد.
اما این مدت در زمین 200 سال طول میکشد و هنگامی که ما برگردیم تمام دوستانمان مردهاند.
اما ما امیدواریم که اطلاعات مورد نیاز که توسط دوستانمان به دست آمد توسط نسلهای بعد تکمیل شود.
بیشترین سرعتی که بشر توانسته به آن دست یابد mi/h 100000 یا معادل mi/s 28 میباشد که این سرعت فقط از 1/0 سرعت نور می باشد.
همانطور که میبینید این ارقام بسیار ناامیدکننده هستند.
ولی ما نباید امیدمان را از دست بدهیم و بایستی بتوانیم منبعی از انرژی پیدا کنیم که سرعت ماهوارهمان را به اندازه اولین نیمه سفر تا ستاره دور دستی که مورد نظرمان است به درصد قابل قبولی از سرعت نور برساند.
نظریههایی که برای چنین سیستم حرکتی وجود دارد، عبارتند از: همجوشی هیدروژن و پادماده، سیستم تعویض یون و غیره.
سیگنالهای رادیویی در خلأ با سرعت نور حرکت میکنند.
اما در چه طول موجی باید شنیده شوند؟
محدوده کامل طول موجها خیلی وسیع است.
ولی کمتر از اندازهای است که ما به آن نیاز داریم.
مقداری از این محدوده، از تابش زمینه کیهان که توسط الکترونهای شتاب یافته تأمین میشود، نشأت میگیرد.
ما با امواج رادیویی با طول موج بیشتر نیاز نداریم.
خوشبختانه محتملترین محدوده طول موجها که ما به آن نیاز داریم طیف 18 تا 21 سانتیمتر است(در واقع کمی بیشتر).
چرا این طول موجها ویژه به نظر میرسند؟
در فصل 15 ما دیدیم که چرا سیگنال cm 21 معتبر است.
این سیگنالی است که توسط بیشترین عنصر موجود در جهان یعنی هیدروژن ساطع میشود.
هر ETI بدون تردید این حقیقت را میداند که باید هر طول موجی را برای منظوری خاص انتخاب کند.
با توجه به دلایلی که گفته شد این طول موج برای پروژه SETI که OZMA نامیده شد انتخاب میشود.
البته بیشتر ذکر شده است که طول موج cm 18 برای تشعشع هیدروکسیل تعریف شده است.
هیدروکسیل همان رادیکال OH میباشد که در فضای سیال میان ستارهای یافت می شود.هنگامی که شما یک رادیکال OH را نزدیک یک اتم هیدروژن قرار میدهید.خیلی به HOH یا مولکول آب نزدیک میشوید.
هنگامی که این استدلال چیزی را ثابت نکند محدوده طول موجهای 18 تا 21 سانتیمتر را حفره آب مینامیم جایی که ETS ها داستان فعالیت متهورانه ما را نشان میدهند.
با توجه به این که ما آب را برای پایدار بودن موقعیتهای زندگی غیر زمینی در نظر داریم.
این طور فکر میکنیم که شاید در تمام جهان آب موجب بقای موجودات زنده است و اگر آب وجود داشته باشدETS ممکن است این منطق ما را معطوف به انتشار امواج مختلف در این زمینه بکنند.
ما قابلیت انتشار سیگنالهای رادیویی قوی را در هر جهت داریم و میتوانیم همزمان طول موجهای مختلف را نیز بشنویم.
آیا تلاش کردن پیرامون این مسأله هیچ موثر واقع میشود؟
چه شانسهایی وجود دارد که ETI وجود داشته باشد؟
برای پاسخ به این سوالات و همچنین طرح سوالات بیشتر در این زمینه بیابیم به کنفرانسی که توسط دانشمندان در سال 1968 در مرکز رادیویی ملی در گرین بنک در ویرجینیا انجام شد برگریدم.
حدس این که چه مقدار از جوامع ETI در کهکشان راه شیری وجود دارد توسط فرمول زیر که به فرمول دریک معروف است به دست میآید: که در آن N= تعداد تمدنهای فرازمینی در کهکشان ما که میتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم.
R= آهنگ شکلگیری ستارهها در کهکشان ما FP = کسری از این ستارهها که منظومه سیارهای دارند.
ne = تعداد متوسط سیارههای دور آن ستارهها که محیط مناسب برای حیات دارند.
fL =کسری از متغیر بالا که عملاً حیات را پرورش می دهند.
fi=کسری از متغیر بالا که مایل و قادر به برقراری ارتباط باشند.
L= طول عمر و بقای چنین تمدنی برای دیدن این که این فرمول چگونه کار میکند بیایید اعداد را در آن جای گذاری کنیم.
R=10 ستاره در سال (200 میلیون ستاره که در 20 میلیون سال شکل گرفتند) 1/0 FP = =(فقط یک ستاره از ده ستاره دارای سیاره).
2= ne = (یک نمونه ستاره که دارای 2 سیارهی واجد شرایط برای زندگی است) 1/0= fL =(9 تا از 10 زندگی هوشمند را مورد حمایت قرار میدهند) 5/0 = fi=(نیمی از آنهایی که زندگی هوشمند را مورد حمایت قرار میدهند.) 9/0=fc= (9 تا از 10 زندگی هوشمند که ما میخواهیم با آنها ارتباط برقرار کنیم) 1000سال=L (توانایی و امید به این که این ارتباط 10000 سال طول بکشد) جامعه 900 = (1000)(9/0)(5/0)(1/0)(2)(1/0)10 =N به دلیل این که ما بسیار بد بین هستیم عدد 900 در بدبینانهترین حالت ممکن است.
به طور کلی محدوده N از عدد 1(ما تنها هستیم) تا عدد 100 میلیون جامعه ET میتواند متغیر باشد.
حالا هدف ما برای نشان دادن چگونگی ارزش هر یک از فاکتورها معین شد و شما بهتر است یک اعتبار برای N تخصیص بدهید یعنی این که N حداقل برابر یک است چون ما وجود داریم.
یک مقدار برایR، برای آگاهی شما باقی می ماند: مقدار کلی ستارگان در کهکشان و مدت زمانی که طول می کشد تا آنها شکل بگیرند(منظور سن کهکشان است) ارزش fPمبین احتمال ستارگانی غیر از خورشید که دارای سیاره هستند میباشند.
اما شکلگیری سیارات تا چه اندازهای مستقل از شکلگیری ستارگان هستند؟
مثلاً منظومه شمسی خودمان را در نظر بگیریم که اعتقاد داریم سیارات از ماده خورشید شکل گرفتهاند.
که ابتدا به صورت توده بزرگی از گاز بود که چگال شد که چرخش آنها در حرکت زاویهای لحظهای آنها موثر بودند.
مقداری از مواد که به صورت دیسک اطراف خورشید اولیه بودهاند سیارات را به وجود آوردند.
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این موضوع در مورد ستاره Beta pictoris اتفاق افتاده است.
که این موضوع در شکل 1-18 نشان داده شده است.
این اتفاق ممکن است به نظر برسد که در هر ستارهای رخ می دهد.
ما معتقدیم که با این وجود ستارگان بسیار سنگین و داغ این فرم دیسکی شکل را پیش از آغاز شکلگیری سیارات داشتهاند.
ما فکر میکنیم که ستارگان دو تایی شاید سیاره موجود در سیستم منظومهایشان را راندهاند.
اگر این دو احتمال برقرار باشد احتمال کاهش سیگنال ستارگاند هنگامی که ستاره 2 تایی باشد بیشتر است.
بنابراین اعتبار و ارزش fpمیتواند در محدودهای بین 5/0 و 001/0 باشد.
منجمین به طور فعال درگیر تحقیق پیرامون منظومههایی خورشیدی هستند.
مخصوصاً آنهایی که نزدیک ستارههای خورشید مانند وجود دارند(شکلهای صفحه 299 رامشاهده کنید) تلسکوپهای انکساری با فاصله کانونی زیاد برای اینکار مناسب می باشند.
و به این خاطر نیست که منجم به طور واقعی ستارگان را مورد تحقیق و کاووش قرار دهد.
بلکه با در نظر گرفتن اثر جاذبهای که بین آن ستاره و سیارات موجود در مدار آن ستاره و جود دارد مطالعه خود را انجام میدهد.
نتایج مثبتی هم برای سه ستاره نزدیک به هم بارنارد، لالاند 21185 و cygni61 مشاهده شده است که ما را در مورد فاکتور fPامیدوارتر میکند.
به طور قطع تلسکوپهای انکساری برای تلاش و تحقیق مورد نیاز میباشد.
ارزشی که برای neدر نظر گرفته میشود نمایانگر شمار سیاراتی است که بایستی حیات را در منظومه شمسی مورد حمایت قرار دهند.
سیستم منظومه شمسی ما به عنوان یک مدل نشان میدهد که neچه ارزش و اعتباری دارد.
تا جایی که ما میدانیم سیاره زمین تنها سیاره ای در منظومه شمسی میباشد که دارای شرایط حیات است.
آیا دیگر سیارات منظومه شمسی این شرایط را دارند؟
عطارد و زهره خیلی گرم هستند.
مشتری و آنهایی که دورتر هستند.
خیلی سرد می باشند بنابراین مریخ به تنهایی یک احتمال حیات در نظر گرفته میشود.
فاکتوری که در مریخ مورد کاوش قرار میگیرد حرارت آن است.
ولی آیا جو آن از حیات حمایت میکند.
جرم مریخ برای نگهداشتن جو آن کافی نیست.
دمای آن از زمین کمتر است.
علاوه بر این اتمسفر آن دارای گاز کربنیک است که برای تنفس مضر است.
در این بحث ما به تعدادی از فاکتورهایی که از حیات در سیستمهای سیارهای جلوگیری می کنند رسیدهایم.
فاصله از خورشید و در نتیجه حرارت آن، جرم سیاره که باعث نگهداری جو آن میشود که خود جو هم به صورت اثر گلخانهای بر دمای سیاره تأثیر میگذارد.
و بالاخره ترکیب مناسب اتمسفر.
برای در نظر گرفتن حیات در یک سیاره وجود دو عامل ضروری است اتمسفر و خاک آن که حیات را ممکن میکنند.
این مدل سیارهای را پیشنهاد میکند از موادی ابر مانند که عناصر سنگینتر از هلیوم در آن وجود داشتهباشند تشکیل شده باشد.
که این عناصر در انفجار ابر نواختری به وجود آمدند.
ما میدانیم که اتمهای کربن به طور طبیعی تمایل دارند با اتمهای هیدروژن، اکسیژن، نیتروژن، وگوگرد ترکیب شوند و اسیدهای آمینه را به وجود بیاورند که این سادهترین شکل ترکیبات شیمیایی است.
اینها ترکیباتی هستند که به طور کامل حیات را تحت پوشش قرار نمیدهند.
ولی برای زندگی مورد نیاز هستند.
یکی از اساسیترین تفاوتهای بین مولکولهای مرده و ارگانیزم زنده در صد احیا کردن سلولهای ارگانیزم زنده است(به شکل 2-18 توجه شود) این ضرورت دارد که ما فرضیاتمان در مورد EST را مشابه خودمان در نظر بگیریم و اگر این فرضیات را در نظر نگیریم از خیلی از مشاهداتمان صرفنظر کردهایم.
مقداری که برای fL بیان میشود احتمال وجود حیات هوشمند در جایی که زندگی وجود دارد، است.
دانشمندان شواهد خود را به سمت مولکولهای مرده سوق نمیدهند بلکه به سمت ارکان حیاتدار سوق می دهند.
بنابراین مقداری که شما به fL نسبت می دهید به فلسفه شما از مبدأ حیات بستگی دارد.
ممکن است این عدد از 1(به معنی این که حیات در محلی مناسب وجود داشته باشد) تا 001/0 یا کمتر (به این معنی که احتمال این که حیات رخ دهد خیلی کم است) در نوسان باشد.
واژه fi به آن معنی است که هم حیات وهم هوشمندی با هم وجود دارند.
هوشمندی فراتر از غریزهای است که به طور ذاتی در تمام موجودات وجود دارد(به طور مثال دلفین و شامپانزه) هوشمندی به توانایی فکر کردن در مورد گزینههای مختلف و انتخاب یک گزینه بهتر از همه، اطلاق میشود.
بنابراین هشیاری سطح انتظارات را بالا میبرد.
محدوده ارزشهای مناسب برای این فاکتور فقط محدود به fLمیباشد و ممکن است باز هم به فلسفه شما در مورد ریشه هوشمندی بستگی داشتهباشد.
واژه fc تفکر ما را در مورد ارتباط بین زندگی وهوشمندی منعکس میکند.
و اندازه آن احتمالاً این است که هر ETI بخواهد با دوستان مورد نظر خود راتباط برقرار کند.
آیا سوال برای ETI ها هم پیش میآید که آنها هم تنها هستند یا نه؟
به نظر میرسد که فقط انسانها به دانستن این موضوع علاقمند هستند.
من فکر میکنم باید ارزش بیشتری به این مسئله داد زیرا به نظر من هوش آنها توسط کنجکاویشان بیشتر خواهد شد.
شما چه ارزشهایی را در نظر میگیرید.
واژه L طول زمان ارتباطی که آن جامعه میتواند با فرازمینیها داشته باشد،است.
برای اندازهگیری L ما بایستی زمان را از 50 سال قبل در نظر بگیریم برای زمانی که ما تکنولوژی مورد نظر آن را نداشتیم که هم امواج رادیویی بفرستیم و هم آن را دریافت کنیم تا بتوانیم با ETLهای هوشمند ارتباط برقرار کنیم.
حال ما فرستندههای بسیار پرتوان و حساس چند کاناله داریم و سوال این است که آیا انسان آن قدر بقا دارد که بتواند از علاقه خود به تحقیق در این مورد حمایت کند.
به عنوان مثال ما 10000 سال را انتخاب میکنیم شما ممکن است این عدد را از مشاهدات خود حدس زده باشید.
قبل از این که صحبت در مورد فاکتور L را به پایان برسانیم بیایید این سوال را به آهستگی و به صورتهای مختلف مطرح کنیم.
زیرا نزدیکترین ETI به راحتی 1000 سال نوری با ما فاصله دارد و ما از سوالمان دو روش ارتباط را برداشت میکنیم.
به عنوان مثال اگر ما یک پیام به صورت رادیویی(با سرعت نور) برای ETIها بفرستیم این پیام هزاران سال طول میکشد که به آنها برسد اگر فرض کنیم که مسالهای به نام هوشمندی در آنجا وجود دارد و آنها پیام ما را دریافت میکنند، پاسخ آنها هزاران سال طول میکشد که به ما برسد.
حتی ممکن است این پیام طولانی هم نباشد.
باز هم فرض میکنیم که صنعت در آنجا وجود داشته باشد و آنها بتوانند با ما ارتباط برقرار کنند (حداقل پیام ما را بشنوند) اگر تکنولوژی آنها به اندازه 10000 سال پیش ما بوده باشد این پیام بایستی هزاران سال دیگر در آنجا باقی بماند.
اگر آنها به مزایای پیشرفت بسیار صنعت فکر نکرده باشند این فرآنید ماندن پیام همچنان ادامه خواهد داشت بسیار واضح است که اگر ارتباط ما با جامعه ET ادامه داشته باشد (اعتبار بیشتر برای L)شانس بیشتری برای تماس در زمانهای پیشرفت صنعت وجود خواهد داشت.
با توجه به اینکه چقدر این فاکتورها در این معادله نامطمئن هستند شما می توانید به اهمیت امکانپذیر بودن N فکر کنید.
برای آنچه که اعتبار N فرض میشود(شما فکر میکنید که N از 1 بزرگتر است) سرمایه بسیار زیادی جهت حمایت از تحقیق در مورد ETI احساس میشود.
چه زبانی استفاده خواهیدکرد؟
واضح است که ارتباط ما با ETIها به انگلیسی یا فرانسوی یا روسی نمیباشد اگر چه این زبانها وهمچنین زبانهای دیگری نیز در ضبط سفینه وویجر وجود دارند.
در واقع یک زبان وجود دارد که مورد قبول همه مردم کره زمین می باشد و شاید به زبان ETI نزدیکتر باشد و آن زبان، زبان ریاضی است.
به مفهوم واقعی ریاضی یک زبان است و این زبانی است که ما به وسیله آن با کامپیوتر ارتباط برقرار میکنیم.
به وسیله این زبان کامپیوتر را کنترل میکنیم، اطلاعات به کامپیوتر میدهیم و اطلاعاتی از آن دریافت میکنیم.
درک مشترک با ETIها آسانتر میشود.
بنابراین آنها و خود ما انگیزه بیشتری برای انجام کار پیدا میکنیم.
چه چیزی باید به ETI ها بگوئیم؟
به یک مفهوم ما بعضی وقتها شاید به طور غیر عمدی در حال صحبت با آنها هستیم که اینها همان سیگنالهای رادیویی وتلویزیونی هستند از مدت 50 سال پیش در فضا منتشر میشوند.
و این به آن مفهوم است که یک کره به شعاع 50 سال نوری از تشعشع رادیویی زمین را احاطه کرده است.
که این تشعشعات مملو از سیگنالهای رادیویی و تلویزیونی است.
که این کره به نسبت یک سال نوری در هر سال است.
و 50 سال بعد ما ETI ها را با 100 نوری از امواج رادیویی مورد پوشش قرار می دهیم آنها می توانند «رابینسون کروزو» یا « عمو میلتی» یا «روزهای زندگی» ما را پیدا کنند.
من مطمئن نیستم که حتماً بخواهیم وجودشان را بیان کنیم.
نظر شما چیست؟
همچنین ما 2 دستگاه از آن چه خودمان ساختیم را سوار بر ماهواره کردیم که منظومه شمسی را ترک کردند یا به زودی ترک خواهند کرد اگر یک ETI در یک نقطه از فضا و در یک زمان خاص رخ میداد توسط پایونیر 10 یا 11 پیدا میشد و به ما گفت که در چه موقعیتی و در کدام نقطه از جهان هستیم.
در دو سفینه وویجر یک ویدیوی مدرن تعبیه شده بود که در آن از شصت کشور جهان احوالپرسی و خوشامد وجود داشت(البته هر کدام به زبان خودشان) و در آن تصاویری از زمین و خودمان و 90 دقیقه از مهمترین و برگزیدهترین موسیقیهای جهان وجودداشته است.
فرض میکنیم که این پیغام یک طرفه است و نمیتوانیم با آنها صحبت کنیم.
پیغامی که شما برای ETI ها فرستادهاید چیست؟
شما دوست دارید چه پیغامی از آنها دریافت کنید؟
این امر چگونه امکانپذیر خواهد بود؟
اگر پول به اندازه کافی داشتیم که البته مورد نیاز هم میباشد من مطمئنم که ما به طرح چیزی مانند طرح Cyclops که برای همین منظور در سالیان قبل در نظر گرفته شده بود ترغیب میشدیم.
شکل 3-18 به شما ایده های جدیدی می دهد.
تعداد بسیار زیادی از آنتنهای رادیویی باید طوری مرتب شوند که یک مقدار مشخصی از انرژی را که مورد نیاز است جذب کنند.
اما این طرح 10 میلیارد دلار هزینه در بردارد.
یک گروه از فضانور دان روسی یک آنتن خیلی بزرگ گردان را در مدار زمین قرار دارند که قابلیت نقشهبرداری از جهان به صورت سه بعدی را دارد.
که میتواند سیگنالهای تصادفی ETI را کاووش کند.
ما حالا مهارت صنعتی برای دریافت هزاران طول موج همزمان را داریم.
در حقیقت مقدار دادههایی که دریافت میشود می تواند صدها دفترچه تلفن را در هر ثانیه پر کند.
و انسان میتواند یک کار نشدنی را انجام دهد.
با این حال کامپیوترها طوری برنامهریزی شدهاند که این سیگنالها را کشف کنند و بفهمند که کدامیک با مغزهای هوشمند فرستاده شدهاند.
آسمان قابل رویت در حالت سیستماتیک مورد تحقیق واقع میشود و ممکن است فقط چند سال طول بکشد.
بنابراین تا زمانی که ما به سوالمان جواب بدهیم آیا ما در جهان تنها خواهیم بود؟
خلاصه به نظر میرسد بشر مجبور است بپرسد که من در جهان تنها هستم یا نه؟
ما هم اکنون درگیر تحقیق SETI هستیم که ممکن است به ما کمک کند پاسخ را بیابیم.
بسیار مشکل است که تصور کنیم شرایط ارتباط با دوستان هوشمند به سادگی مهیاست البته اگر آنها وجود داشتهباشند.
در این فصل احتمال این که چنین تحلیلهایی در مورد تجارب و آگاهیهای بشر وجود دارد، بحث شدهاست.
اما شاید فرضیات غلط باشند شاید شما بتوانید طرز فکر جدیدی ارائه بدهید.
فکر کردن پیرامون محتوای یک پیام که شما به فضا میفرستید ممکن است موجب شود که همان جواب مورد دلخواهتان به شما برگردد.
البته با در نظر گرفتن ارزش وجودی خودتان متن پیام را در نظر میگیرید و این یک تلاش قابل تقدیر است.
سوالها 1.چرا به نظر منطقی میرسد که فرض کنیم در کهمشان راه شیری منظومههای دیگری وجوددارد.
2.
اگر احتمال ستارگانی که دارای سیاره هستند یک در میلیون باشد پس احتمال آن چه که شما فکر میکردید در جاهای دیگر وجود دارد چقدر است؟
عقیده خود را واضح تر توضیح دهید.
3.
نقش مولکول DNA در سلولهای حیاتی چه میباشد.
4.
فرض کنید که زندگی هوشمند در یک سیاره وجود داشته باشد که هزاران سال نوری از ما فاصله دارد و دارای صنعت کامل رادیویی باشد که با صنعت ما هماهنگی داشتهباشد چگونه زمان تلف شده در اثر رفت و برگشت را حل خواهید کرد؟
5.
چرا امواج رادیویی بین 18 تا 21 سانتیمتر از همه مناسب تر هستند؟
6.
یک کد زبانی مطرح کنید که انسان بتواند به طور احتمالی با ETIها تماس بگیرد.