مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۵
نشانه های بقایای ابنیه ی کاروان سرایی موجود در استان خراسان، به نقل از صفحه ی ۳۵۵ منبع
این نقشه ی استان خراسان، همراه نشانه ی کاروان سراها، پیش از تقسیم بندی های جدید است.
۱۳۰ کاروان سرا در مسیرهای مختلف و در نظم منطقی است، که از آن جمله تنها سه کاروان سرا را معلق به پیش از صفویه شمرده اند: رباط سپنج، رباط شرف و ماهی رباط چاهه، که باز هم یا کاروان سرا و یا قدیم تر از صفوی نیستند، زیرا در زنجیره ی کاروان سراهای میان شهری وجود تک ساختمان کهن، که رعایت فواصل منظم را نکرده باشد، غیر ضروری ارزیابی می شود.
این اوضاع ارتباطات در اقلیمی است که نمود اسلام در ایران را از آن آغاز می کنند، چنان که نمایه ی تجمع های ضد اسلامی را نیز در اوهام موجود، باز هم خراسان گرفته اند و همین خراسان فاقد اطراقگاه بین شهری است که در تاریخ نوشته های موجود، کانون تجدید استقلال سیاسی ایران پس از به اصطلاح هجوم عرب می گویند، از آن جا سیاه جامگان و سپاهیان بی شمار عباسی را به تختگاه بنی امیه می فرستد، زبان فارسی در آن رونق می گیرد، شاعران و حماسه سرایان بزرگ، رودکی، فردوسی ، سنایی، عنصری، خیام از آن سر بر می آورند، خواجه نصیرالدین طوسی، خوارزمی، بلخی، ابو ریحان و مولوی در آن ظهور می کنند، مرکز استیلای هارون الرشید و امین و مامون می شمارند و داستان های مفصل فرقوی دیگر که در آن باب یک به یک زمزمه می کنند.
اما چنین سرزمینی، چنان که در همین یادداشت بررسی خواهم کرد، تا قرن ها پس از طلوع اسلام نه فقط جاده و کاروان سرا ندارد، که نشان از مسجد و سجده گاهی برای مسلمانی در آن نیافته ایم.
«لشکر کشی اعراب به خراسان در سال ۳۱ هجری به فرماندهی احنف ابن قیس، مامور ابن عامر صورت گرفت.
احنف طخارستان را گرفت و مردم بلخ تسلیم وی شدند.
مردم خراسان به سرعت اسلام را پذیرفتند ولی به سبب نخوت و گردن کشی اغلب سر به شورش بر می داشتند.
خراسان محل قیام ابومسلم خراسانی و نشر دعوت عباسیان بود که منجر به سقوط خلافت امویان گردید.
نصر ابن سیار فرمان روای عرب خراسان در سال ۱۰ هجری در کوچه های مرو از لشکریان ابومسلم شکست خورد و گریخت.
و کمی بعد تمام خراسان مسخر طرف داران عباسیان شد.
با تاسیس سلسله ی طاهریان در سال ۲۰۵ هجری سلسله ی طاهریان به دست طاهر ذوالیمینین که از طرف مامون بر خراسان حکومت داشت خراسان استقلال یافت.
در ۲۸۳ هجری عمر و لیث صفاری خراسان را ضمیمه ی متصرفات خود در سیستان کرد و سپس در ۲۸۷ هجری اسماعیل سامانی آن را ضمیمه ی امارات ماوراء النهر نمود.
در سال ۳۸۴ هجری محمود غزنوی آن را تصرف کرد.
در ۴۲۹ هجری طغرل بیک سلجوقی نیشابور را گرفت ولی در ۴۳۰ هجری که سلطان مسعود غزنوی خراسان را باز ستاند مردم نیشابور بر سلجوقیان شوریدند، اما سال بعد سلطان غزنوی از طغرل بیک شکست قطعی خورد.
پس از وفات سلطان سنجر به سال ۵۵۲ هجری ترکان غز بر خراسان تاختند و آن جا را ویران کردند.
پس از آن، هرج و مرج فراوان راه را برای حملات خوارزم شاهیان و غوریان باز کرد و بالاخره خراسان به تصرف خوارزم شاه درآمد.
با فتوحات چنگیز خان در سال ۶۱۷ هجری استقلال خراسان به کلی از میان رفت.
در ۷۸۳ هجری امیر تیمور بر خراسان حمله برد و سپس این ناحیه مرکز دولت فرزند او شاهرخ تیموری گردید».
(دائره المعارف مصاحب، ذیل واژه ی خراسان، مختصر شده)
این هیاهوی تاریخی و این همه آمد و رفت حکما و علما و مجاهدین ملی و مذهبی و خواب و خیال های تمام نشدنی شبانه روزی و بدون مهلت و مکث، آیا بر روی زمین نشانه ای همزمان، در اندازه ی خوابگاهی برای زندگی و یا مرگ سلطان محمود و طغرل سلجوقی یا نمازخانه ای برای این همه زعیم بزرگوار و خلفای قدار و تابعین عباس و پیروان ابومسلم و طاهریان و غوریان و خوارزم شاهیان و این و آن، به جای دارد؟
مسلم بدانید که خیر.
این همه مطلب را چنان که گفتم و چنان که در اجزاء باز خواهم گفت و نشان خواهم داد، یا در کتاب ها نوشته اند، یا در ابیات شعر و دیوانی سروده اند، یا چند سکه ای با نام آن ها در کیسه و کوزه ای یافته اند و یا در پرده ی رنگین و پر از غمزه ی مینیاتوری نقش کرده اند!
کاری که اجرای آن در هر زمان و به اراده و امکان و اهداف هرکسی میسر است، در زمره ی عوارض و آثار فرهنگی برده می شود، که پیشاپیش و برای اثبات صحت و سلامت خویش، نیازمند معرفی مظاهر و زمینه های اقتصادی و سیاسی است، که در این موارد در اندازه ی دکمه و دستگاهی بازمانده ندارد.
از آن که نبود و بود مسجد را لااقل در اقلیم خراسان، نمی توان سرسری گرفت و هر یک از آن اجزاء تاریخی، که دنبال هم قرار می دهند، حتی اگر ادعای نطقی از زبان ابومسلم، یا اعلام شکست و پیروزی این یکی بر آن دیگری بگیریم، که در عرف موجود، در همان قدم نخست به منبر و صحنی برای ادای خطبه به نام تازه وارد دارد، و باز از آن که سینمای رخ داده هایی که خواندید، در چهار قرن نخست هجری می گذرد، پس اگر نتوانیم در مشهد و سرخس و طوس و آن حوالی، بنا و ویرانه ی مسجد کهنی را نشان دهیم، به تر است معرکه ی چنین تاریخ نویسی را برچینیم و به دنبال آن معرکه گیری بگردیم که بساط اش را به معبر اسلام گشوده و خود به اورشلیم پناه برده است.
«مسجد جامع افین.
این بنا در آبادی افین ، از توابع شهرستان بیرجند، در جنوب استان خراسان واقع گردیده و از آثار دوران تیموری است.
بنای مسجد مستمل بر یک ایوان اصلی در وسط و دو شبستان در طرفین و شبستانی دیگر در پشت آن است.
مسجد جامع بجستان.
در ۵۱ کیلو متری شمال غربی گناباد در جنوب استان خراسان واقع گردیده و بنای اولیه ی آن بر اساس مدارک موجود مربوط به دوره ی تیموری است.
مسجد جامع بیدخت گناباد.
این بنا در روستای بیدخت گناباد در جنوب استان خراسان واقع و در اواخر قرن دوازدهم هجری، به هزینه حاجی عبدالباقی بیدختی ساخته شده است.
مسجد جامع پایین قلعه ی مزینان.
این بنا در حاشیه ی غربی روستای مزینان، از توابع داورزن، در ۵۰۰ متری رباط شاه عباسی واقع شده و از بناهای دوره ی صفوی است.
مسجد جامع جاجرم.
این بنا در جنوب شرقی تپه قلعه، در محدوده ی شهر قدیم ، داخل دروازه شرقی و جنوبی شهر جاجرم، از توابع بجنورد، واقع شده...
بر پیشانی ایوان جنوبی، سه عدد کاشی قدیمی نصب کرده اند که بر روی یکی از آن ها تاریخ ۵۷۷ هجری خوانده می شود...
با توجه به سبک ساختمانی، خاصه چهار تاقی، میتوان بنای اصلی مسجد را مربوط به قرن پنجم و شسم هجری دانست.
مسجد جامع جویمند.
این بنا در روستای جویمند در شهرستان گناباد و جنوب استان خراسان واقع شده و بنای اولیه ی آن بر اساس سنگ نوشته ی سر در در سال ۱۰۴۰ هجری توسط شاه حسین منجم و بهه سعی خواجه محمد قاسم محولاتی بنا شده است.
مسجد جامع چشم.
این بنا در روستای چشم، از توابع داور زن سبزوار واقع شده و مربوط به دوره ی صفویه و دارای صحن و ایوان و دو شبستان است.
مسجد جامع خواف .
این بنا در خواف، از توابع تایباد، در استان خراسان واقع است...
در پشت یک اسپر منبت منبر، کتیبه ای است که بر اساس آن منبر را در سال ۹۰۸ هجری ساخته اند...
با توجه به ویژگی های معماری مسجد به نظر می رسد که بنای گنبد خانه را در زمان مغول ساخته و ایوان و تالار را در زمان تیموری به آن افزوده اند.
این نقشه ی استان خراسان، همراه نشانه ی کاروان سراها، پیش از تقسیم بندی های جدید است.
این اوضاع ارتباطات در اقلیمی است که نمود اسلام در ایران را از آن آغاز می کنند، چنان که نمایه ی تجمع های ضد اسلامی را نیز در اوهام موجود، باز هم خراسان گرفته اند و همین خراسان فاقد اطراقگاه بین شهری است که در تاریخ نوشته های موجود، کانون تجدید استقلال سیاسی ایران پس از به اصطلاح هجوم عرب می گویند، از آن جا سیاه جامگان و سپاهیان بی شمار عباسی را به تختگاه بنی امیه می فرستد، زبان فارسی در آن رونق می گیرد، شاعران و حماسه سرایان بزرگ، رودکی، فردوسی، سنایی، عنصری، خیام از آن سر بر می آورند، خواجه نصیرالدین طوسی، خوارزمی، بلخی، ابو ریحان و مولوی در آن ظهور می کنند، مرکز استیلای هارون الرشید و امین و مامون می شمارند و داستان های مفصل فرقوی دیگر که در آن باب یک به یک زمزمه می کنند.
«لشکر کشی اعراب به خراسان در سال ۳۱ هجری به فرماندهی احنف ابن قیس، مامور ابن عامر صورت گرفت.
در ۷۸۳ هجری امیر تیمور بر خراسان حمله برد و سپس این ناحیه مرکز دولت فرزند او شاهرخ تیموری گردید».
(دائره المعارف مصاحب، ذیل واژه ی خراسان، مختصر شده) این هیاهوی تاریخی و این همه آمد و رفت حکما و علما و مجاهدین ملی و مذهبی و خواب و خیال های تمام نشدنی شبانه روزی و بدون مهلت و مکث، آیا بر روی زمین نشانه ای همزمان، در اندازه ی خوابگاهی برای زندگی و یا مرگ سلطان محمود و طغرل سلجوقی یا نمازخانه ای برای این همه زعیم بزرگوار و خلفای قدار و تابعین عباس و پیروان ابومسلم و طاهریان و غوریان و خوارزم شاهیان و این و آن، به جای دارد؟
از آن که نبود و بود مسجد را لااقل در اقلیم خراسان، نمی توان سرسری گرفت و هر یک از آن اجزاء تاریخی، که دنبال هم قرار می دهند، حتی اگر ادعای نطقی از زبان ابومسلم، یا اعلام شکست و پیروزی این یکی بر آن دیگری بگیریم، که در عرف موجود، در همان قدم نخست به منبر و صحنی برای ادای خطبه به نام تازه وارد دارد، و باز از آن که سینمای رخ داده هایی که خواندید، در چهار قرن نخست هجری می گذرد، پس اگر نتوانیم در مشهد و سرخس و طوس و آن حوالی، بنا و ویرانه ی مسجد کهنی را نشان دهیم، به تر است معرکه ی چنین تاریخ نویسی را برچینیم و به دنبال آن معرکه گیری بگردیم که بساط اش را به معبر اسلام گشوده و خود به اورشلیم پناه برده است.
«مسجد جامع افین.
مسجد جامع بجستان.
مسجد جامع بیدخت گناباد.
مسجد جامع پایین قلعه ی مزینان.
مسجد جامع جاجرم.
مسجد جامع جویمند.
مسجد جامع چشم.
مسجد جامع خواف .
مسجد جامع رشتخوار.
این بنا در خارج شهر رشتخوار از توابع تربت حیدریه به صورت نیمه ویرانی از قرن هفتم هجری باقی مانده است.
مسجد جامع رقه.
این بنا در روستای رقه، در ۱۸ کیلومتری بخش بشرویه شهرستان فردوس در جنوب استان خراسان واقع گردیده و از معدود آثار قرن هفتم هجری است.
مسجد جامع سبزوار.
این بنا در ضلع جنوبی خیابان بیهق، رو به روی امام زاده یحیی واقع است...
بر اساس روایت های غیر مستند بنای اولیه مسجد در دوره ی سربه داران در قرن هشتم هجری ساخته شده است.
مسجد جامع طبس.
این بنا در شهرستان طبس در خراسان واقع شده و از آثار دوره ی قاجار است، که در اوایل قرن سیزدهم هجری توسط میر حسن خان شیبانی حاکم وقت ساخته شده است.
مسجد جامع عتیق تربت جام.
این بنا در شهرستان تربت جام واقع است...
از نظر سبک متعلق به ثلث اول قرن هشتم هجری، و از نظر مطالعه ی تطبیقی مشابه آن را می توان در بسطام و سلطانیه و اشترجان یافت.
مسجد جامع فردوس.
این بنا در میانه ی شهر فردوس در جنوب استان خراسان و از آثار ارزشمند قرن هفتم هجری است.
مسجد جامع قائن.
این بنا در مرکز شهر قائن در ۱۰کیلومتری شمال بیرجند واقع است و بر اساس کتیبه ی تاریخی موجود از آثار دوره ی تیموری است.
مسجد جامع قوچان.
این بنا متشکل از مسجد جامع و مدرسه ی عوضیه در سال ۱۱۱۱ هجری توسط حاج عوض وردی فرزند حاج محمد علی خبوشانی بنا شده است.
مسجد جامع کاخک.
این بنا در کاخک گناباد در جنوب استان خراسان واقع شده...
بنای مزبور توسط شاه زاده سلطان خانم، خواهر شاه طهماسب صفوی، ساخته شده است.
مسجد جامع کاشمر.
این بنا در فلکه ی مرکزی شهر واقع شده است.
در حدود سال ۱۲۱۳ و ر سلطنت فتح علی شاه قاجار ساخته شده است.
مسجد جامع گناباد.
این بنا در جنوب استان خراسان و در شهر گناباد واقع شده و از بناهای ارزشمند قرن هفتم در ایران است.
مسجد جامع گوهر شاد مشهد.
این بنا در مجموعه ی آرامگاهی آستان قدس رضوی و جنوب حرم مطهر واقع شده و به سبب ویژگی های ساختمانی و دارا بودن تزیینات غنی کاشی و کتیبه یک از برجسته ترین بناهای تاریخی ایران است.
ساخت این مسجد به همت گوهر شاد همسر شاهرخ تیموری و در سال ۸۲۱ هجری انجام شده است.
مسجد جامع نیشابور.
این بنا در شهر نیشابور واقع شده و بر اساس کتیبه ی تاریخی آن در سال ۸۹۹ هجری توسط پهلوان علی بایزید، معاصر سلطان حسین بایقرا، ساخته شده است.
مسجد جامع هندوالان.
این بنا در روستای هندوالان، حدود هفتاد کیلومتری شرق بیرجند، واقع شده است...
تاریخ این بنا با توجه فیلپوش ها و کادر بندی های زیر گنبد، مربوط بهدوره ی تیموری، قرن نهم هجری است.
مسجد رباط زیارت.
این بنا در رباط زیارت در ۴۴ کیلومتری مغرب خواف از توابع تربت حیدریه در جنوب استان خراسان از قرن پنجم هجری و بقایای ویرانه ی آن در کشفیات باستان شناسی به دست آمده است.
مسجد شاه، آرامگاه امیر غیاث الدین ملک شاه، مشهد.
این بنا در ناحیه ی سرشور و در نزدیکی حرم مطهر واقع و به مسجد هفتاد و دو تن مشهور است.
با توجه به کشف قبور، فقدان محراب و عدم تطابق صحیح جهت بنا با قبله، آن را آرامگاهی از عهد تیموریان قرن نهم هجری دانسته اند.
مسجد شیخ زین الدین نشتیفان.
این بنا در مرکز قصبه قدیمی نشتیفان واقع شده است.
بنای کوچک زیبایی است که توسط شیخ زین الدین خوافی متوفی ۸۳۸ هجری بنا شده است.
مسجد کبود گنبد.
این بنا در شهرستان کبود گنبد در شمال مشهد و نزدیک مرز واقع شده و از بناهای عهد نادر شاه افشار است.
مسجد کرمانی.
این بنا در کنار بنای ایوان و گنبد آرامگاه تربت شیخ جام در شهرستان تربت حیدریه واقع شده و از ساخته های اواخر قرن هشتم هجری است.
مسجد کوشک.
این بنا در روستای کوشک در شمال شرقی شهرستان فردوس و جنوب استان خراسان واقع شده است...
در داخل محراب و روی دیوار گچ بری به سبک واحد و تاریخ ۵۵۴ هجری دارد.
مسجد گنبد.
این بنا در سگان خواف در جنوب استان خراسان واقع است.
شیوه ی نگارش کتیبه قابل مقایسه با کتیبه های تاریخ دار قرن ششم است.
ظاهرا در گذشته کتیبه ای مورخ ۵۳۵ هجری در سمت چپ محراب داشته است.
مسجد ملک زوزن.
این بنا در روستای زوزن در ۶۶ کیلو متری جنوب غربی شهرستان خواف در جنوب استان خراسان واقع شده است.
و در پایان کتیبه ایبا محتوای مدارس حنفی سوریه تاریخ ۶۱۶ هجری دیده می شود.
مسجد مولانا، تایباد.
این بنا در ابتدای جاده ی تایباد به خواف در جنوب استان خراسان واقع گردیده و از آثار ارزشمند معماری تیموری است که به سال ۸۴۸ هجری توسط پیر احمد خوافی وزیر شاهرخ تیموری در جوار آرامگاه شیخ زین الدین ابوبکر تایبادی عارف معروف قرن هشتم هجری بنا شده است.
مسجد نو، تربت جام.
این بنا در شرق مزار شیخ احمد جامی در شهرستان تربت جام واقع شده و در سال ۸۴۶ هجری توسط جلال الدین فیروز شاه ساخته شده است».
(پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، دائره المعارف بناهای تاریخی ایران در دوره ی اسلامی، شماره ی ۳، مساجد، مساجد خراسان، ص ۱۲۳) همین ۳۲ مسجد را در استان بزرگ خراسان و در طول زمان یافته ایم.
هیچ یک کهن تر از قرن پنجم هجری نیست، در شهر مشهد فقط یک مسجد و آن هم از ضمائم بارگاه امام رضا و از آثار قرن هشتم یافته ایم که خود می رساند جذبه ی روحانی آرامگاه به تنهایی، شهر را در تمام دوران ها کفایت می کرده و نیازی به بنای مسجد در محلات ندیده اند، هرچند به ضرس قاطع سندی نیست که به استحکام لازم زمان بنای اولیه ی آرامگاه را، جز آن چه درباره ی بقعه ی هارونیه نگاشته اند، پیش از نشانه های قرن پنجم هجری عرضه کند.
بیش تر این مساجد را در جنوب خراسان و در روستاها ساخته اند تا به سهولت بر ما معلوم شود که بافت اجتماعی خراسان، در قرون اولیه ی اسلامی، آن گسترش اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را نداشته است که این همه سلطان و سلسله را در خود جای دهد، چنان که نبود کاروان سراها بر همین برداشت صحه می گذارد و آن چه در یادداشت های بعد عرضه خواهم کرد، به روشنی و بر همگان معلوم می کند پس از نسل کشی کامل پوریم، بارقه های تجمع در ایران اسلامی هم، تا به شعله ی آشکار تاریخی برسد و زیر بنای بومی و هویت قومی و تاسیسات عمومی بطلبد، لااقل ۹۰۰ سال علاوه بر سکوت ۱۲ قرنه ی پیش از اسلام، زمان و کار برده است.
و اضافه کنم که شرح یک مسجد را از فهرست فوق حذف کرده ام که اعتبار ارائه نداشت.
«مسجد جامع نیشابور.
این بنا که در حال حاضر هیچ اثری از آن در دست نیست، در آغاز سده ی سوم هجری توسط ابومسلم خراسانی در نیشابور ساخته شده و تاریخ نگاران از آن یاد کرده اند».
(همان، ص۱۲۳) زیرا نمی توان وجود مسجدی را، که هیچ اثری از آن نیست، به صرف یاد کتبی تاریخ نگاری، که هیچ تضمین و تایید و عینی در باب صحت بیان او نداریم، قبول کرد.
تهران – خبرگزاری حیاتبی شک شناخت سرزمینی که در آن زندگی می کنیم یکی از مهمترین ارکان شناخت هویت ملی و مذهبی ماست .
در همین راستا خبرگزاری حیات اقدام به معرفی شهر به شهر استان های کشور عزیزمان ایران و بناهای تاریخی موجود در آن می نماید .
امید است که مقبول طبع واقع شود .پیشینه تاریخی و ویژگی های استان خراسان( شمالی ـ رضوی ـ جنوبی )خراسان در زبان فارسی یعنی سرزمین مشرق و از دو واژه کهن ایرانی خور به معنی خورشید ، آسان به معنی محل طلوع تشکیل شده است که بر روی هم محل طلوع خورشید یا مشرق زمین معنی می دهد .سرزمین پهناور خراسان در گذشته های دور بسیار وسیع بوده و شهرهای مهم و مشهوری مانند : بلخ ، مرو ، هرات ، سمرقند ، بخارا ، نسا ، ابیورد و ...
در آن قرار داشته اند .قدیمی ترین آثار حیات انسانی در ایران ، شامل تعدادی ادوات و دست افزارهای سنگی .
با قدمت تخمینی 800 هزار سال قبل ، متعلق به دوران پارینه سنگی قدیم ، از بستر رودخانه کشف رود مشهد بدست آمده است .
در حالی که قدیمی ترین مکانهای استقرار انسان ، حداکثر با قدمت 100 هزار سال در نواحی دیگر ایران نظیر آذربایجان ، لرستان و … شناسایی شده اند .دومین مکان از نظر قدمت ، پناهگاه سنگی (غار) «خونیک» در نزدیکی بیرجند است که متعلق به دوره پارینه سنگی میانه با قدمتی بین 50تا60 هزار سال می باشد .
از آن پس آثار و شواهد زندگی بیشماری از دوران نوسنگی تا آغاز دوران تاریخی در جلگه مشهد ، دره اترک علیا (قوچان) ، جلگه درگز ، بجنورد ، تربت حیدریه ، بیرجند و… شناسایی شده اند این شواهد و آثار به اقوام و ساکنان اولیه و بومیئ خراسان مربوط می شود که بنا به عقیده برخی محققان به عنوان اقوام «آسیایی» شهرت یافته اند و سراسر آسیای غربی از مدیترانه تا ترکستان و دره سند را فرامی گیرد .ولی در حقیقت مهمترین مقطع تاریخ خراسان در سرآغاز دوران تاریخی ایران با ورود اقوام «آریایی» به فلات ایران پیوند می خورد .
در این واقعه که در اغاز هزاره اول ق.م اتفاق افتاد ، آریایی ها تازه وارداز طریق خراسان به سمت نجد ایران پیش رفتند و بخش اعظم آنها آنچنان که از توصیفات«اوستا» برمی آید ، در خراسان و سیستان مستقر شدند و شاید به همین دلیل است که عمده حوادث آغاز تاریخ ایرانیان که در دو منبع «اوستا» و «شاهنامه فردوسی» ذکر شده است در مشرق ایران و در واقع در خراسان بزرگ رخ می دهد .بسیاری از محققان ، زادگاه «زردشت» را مشرق ایران و بوژه حدود خراسان می دانند .
برخی از داستانها و افسانه های محلی و از جمله داستان کاشتن سرو کاشمر در خراسان به یاد بود پذیرش آیین نو زردشت توسط «ویشتاسپ» نیز مؤید این نظر است .
دیاکونوف نیز محل پیدایش زبان اوستایی را در آسیای میانه ، مشرق ایران ، افغانستان و خراسان کنونی می داندخراسان خاستگاه قوم آریایی پارت می باشد و در کتیبه های باستانی ایران از دوران پیش از هخامنشی و ادوار بعدی ، به کرات از آن سخن گفته شده است و همواره یکی از ایالات مهم ایران زمین در دوران پیش از اسلام و پس از آن به شمار می رفته است .
بررسی اوضاع خراسان در دوران پیش از اسلام در این مقوله ( بررسی استان و معماری بناهای آن در دوره مغول و ایلخانی ) نمی گنجد .
خراسان در ابتدای اسلام و دوره عباسیان بسیار بزرگ بوده و وسعت مرزهای خراسان به دشت پامیر و کوه های هندوستان منتهی می شده است و در قرون بعد که حدود خراسان کوچکتر گردیده از سمت شمال به خوارزم ، از شرق به رود جیحون ، از جنوب به سیستان و از غرب به دامغان یا قومس محدود می شده است .
خراسان بزرگ در گذشته ، به چهار بخش وسیع تقسیم می شده و هر قسمت به نام حاکم نشین آن معروف بوده و در کتب جغرافیا و تاریخ نام تقسیمات أن چنین ذکر شده است :1- ربع بلخ 2- ربع مرو 3- ربع هرات 4- ربع نیشابوردر معنی کلمه خراسان ، فخرالدین اسعد گرگانی در مثنوی ویس و رامین خود چنین می نویسد :به لفظ پهــلوی هرکــو شناسد خراسان آن بود کز وی خور آیدخراسان را بود معنی خورآیان کجاز و خور برآید سـوی ایران در اوائل قرون وسطی نام خراسان به طور کلی به تمام ایالات اسلامی که در سمت شرق کویرلوت تا کوههای هند واقع بودند، اطلاق میگردید.
به این ترتیب تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال شرقی شامل میشد.
حدود خارجی خراسان آن دوره در آسیای مرکزی بیابان چین و یا می رود در سمت هند، جبال هندوکش بود، ولی بعدها این حدود هم دقیقتر و هم کوچکتر گردیدحدود خراسان اصلی در دوران اسلامی و بعد از آن از شمال به رود جیحون محدود گشت ولی همچنان تمام ارتفاعات اطراف هرات را دارا بودایالت خراسان که در دوره خلفای دوم و سوم به تصرف مسلمانان در آمد، از سوی اعراب به چهار قسمت تقسیم گردید که در قرون وسطی شناخته شده بودند: نیشابور، مرو، هرات و بلخ.بعدها قسمتهایی از ماوراء نهر نیز جزو خراسان محسوب گردید مانند سمرقند.
این شهرها هر یک کانونی هم در رشد و پیشرفت علوم و در قرون اولیه اسلامی مهد دانشمندان بزرگی بودنددر جنگ هرات که در دوره قاجاریه در سال 1249 هجری قمری صورت گرفت، قسمت شرقی خراسان به افغانستان ملحق شد.
بعدها قسمتهای دیگری هم از شمال و جنوب شرقی آن از دست رفت.
جغرافیای تاریخی استان خراسان ( شمالی ـ جنوبی و رضوی )استان پهناور خراسان با ساختار گونه گون و کهن زمین شناسی ، اقلیم متنوع و جاذب ، موقعیت ویژه جغرافیایی ، بی گمان از قدیمی ترین دوران حیات بشری ، بستر فعالیتهای بشری ، بستر فعالیتهای معیشتی ، بازرگانی و نظامی عمده بوده است ، به دلیل همین موقعیت خاص ، کهن ترین ، معروفترین و طو لا نی ترین راه ارتباطی بین شرق و غرب یعنی ( جاده تاریخی ابریشم) از طریق خراسان شرق را به غرب مرتبط می سازد تنوع جغرافیایی سرزمین خراسان با وجود آب و هوای کویری و گرم در بخش جنوبی و معتدل کوهستانی در شمال استان و به طور پراکنده در مرکز ، با ارتفاعات قابل توجهی نظیر بینالود ، هزار مسجد ، کپه داغ ، قهستان و… زمینه ای مناسب برای استقرار بشر از قدیمی ترین ایام و جذب اقوام وطوایف متعدد در دورانهای مختلف بوده است .، سرزمینی که نواحی مختلف آن عرصه رویش انواع نباتات مناطق سردسیری و گرمسیری از قبیل گندم ، برنج، بادام ، سیب ، انگور ، پسته ، خرما ،و… است .مناطقی از آن استعداد پرورش انواع مختلف حیوانات اهلی و وحشی نظیر پلنگ ، گرگ ، شتر .
اسب ، آهو ، گوسفند .
بز و … داراست .استان وسیع خراسان( پیش از تقسیم به سه بخش ) در شمال شرقی کشور بین 55 درجه و 17 دقیقه تا 61 درجه و 15 دقیقه طول شرقی و 30 درجه و 24 دقیقه تا 38 درجه و 17 دقیقه عرض جغرافیایی نیمکره شمالی قرار گرفته و از شمال و شمال شرق به جمهوری ترکمنستان با مرز مشترک حدود 751 کیلومتر ، از شرق به جمهوری اسلامی افغانستان با مرز مشترک حدود 619 کیلومتر ، از غرب به استانهای گلستان ، سمنان و اصفهان و از جنوب به استانهای سیستنان و بلوچستان ، کرمان و یزد محدود است .
طول استان به خط مستقیم 750 کیلومتر و عرض متوسط آن حدود 420 کیلومتر است .
خراسان بیش از 19% از خاک کشور رادر بر گرفته و مساحتی معادل 303513 کیلومتر مربع دارد .پستی وبلندیها استان پهناور خراسان به سبب وسعت زیاد ، از نظر شرایط طبیعی بسیار متنوع و هر یک از نواحی مختلف آن دارای ویژگیهای خاصی است .بلندترین نقطه آن قله بینالود ، 3211متر و کم ارتفاع ترین نقطه آن در شمال سرخس ، 300 متر از سطح دریا ارتفاع دارد .کوههای خراسان دنباله ارتفاعات البرز به سمت مشرق است که به صورت قوسهای موازی از شاه کوه آغاز شده و در جهت شمال غربی به سوی جنوب شرقی تا ارتفاعات هندوکش افغانستان امتداد می یابد .در میان این رشته کوههای موازی ، دره ها و دشتهای وسیعی وجود دارد که گاه پهنای آن به حدود 200 کیلومتر می رسد .
امتداد این رشته کوهها در برخی نواحی با برخورد به دره یا جلگه گسسته می شود .
آنچه در این منطقه حائز اهمیت است ، وجود دشتهای حاصلخیز و آبادی چون : بجنورد ، شیروان ، قوچان ، چناران و مشهد است که در پهنه دشت سر سبزی بین دو رشته ارتفاعات موازی کپه داغ و هزار مسجد در شمال و آلاداغ و بینالود در جنوب به وجود آمده اند .آب و هوا گستردگی استان و عواملی مانند وجود رشته کوههای مرتفع و مناطق کویری ، دور از دریا و وزش بادهای مختلف موجب گوناگونی آب و هوا در مناطق آن گردیده است .
در بیشتر بررسیهای انجام گرفته از جمله مطالعات آمایش خراسان ، این سرزمین به سه منطقه آب و هوایی شمال ، مرکز و جنوب تقسیم می شود .شمال خراسان بطور کلی دارای شرایط آب و هوایی معتدل و سرد کوهستانی است .این منطقه حاصلخیز ترین و متراکمترین بخش استان از نظر جمعیت ، فعالیتهای اقتصادی وامکانات زیر بنایی است .
که شامل شهرستانهای بجنورد ، قوچان ، شیروان ، مشهد، درگز ، چناران و سرخس می شود .مساحت این منطقه حدود پنجاه و هشت هزار کیلومتر مربع است که5/18% وسعت کل استان را تشکیل می دهد .
بیشتر جمعیت و امکانات اقتصادی و زیر بنایی این منطقه در اطراف مشهد و در محور مشهد –قوچان قرار دارد.منطقه مرکزی استان شامل شهرستانها ی سبزوار ، اسفراین ، نیشابور ، تربت حیدریه ، کاشمر، تربت جام ،تایباد و خواف است .
و مساحتی در حدود 85هزار کیلومتر مربع دارد که 2/27 %استان را در بر می گیرد .این منطقه دارای آب و هوای نیمه صحرایی ملایم بوده و فعالیت اصلی اقتصادی آن کشاورزی است که در دشتهای وسیع دامنه های جنوبی بینالود تا کویر نمک و مناطق کویری مرز افغانستان انجام می شود .این دشتها از نظر آب وهوایی جزو مناطق خشک ونیمه خشک محسوب می شوند و میزان بارندگی در آنها بین 200 تا250 میلیمتر در سال است .
جنوب خراسان دارای آب و هوای خشک و نیمه صحرایی است .وسعت این منطقه از شش شهرستان بیرجند ، طبس ، فردوس، گناباد، قائنات، و نهبندان تشکیل شده حدود170هزار کیلومتر مربع است که حدود نیمی از مساحت کل استان را در بر می گیرد .بررسی وضعیت بارندگی استان نشانگر این است که در بیش از 90% استان توزیع مکانی و زمانی بارشها و پراکندگی آنها یکنواخت و مشابه نیست ، میزان ریزشهای جوی به صورت باران و برف در 15%مساحت استان (نواحی شمال و شمال غربی )آن نسبتا زیاد است به طوری که در برخی مناطق مجاور استان گلستان ، میزان بارندگی گاه به بیش از 700 میلیمتردر سال می رسد .
میانگین بارندگی سالانه ایناین ناحیه یبن 300 تا400 میلیمتر تغییر می کند ولی در مناطق جنوبی ، شرقی و مرکزی که بیش از 85% مساحت خراسان را شامل می شود میزان بارندگی در این مناطق تقریبا معادل 150 میلیمتر است .تنوع آب و هوایی استان عبارت است از :• آب و هوای سرد کوهستانی و نیمه صحرایی سرد در شمال و شمال غرب • آب و هوای معتدل کوهستانی در مناطقی از شمال و شمال غرب و مرکز • آب و هوای نیمه صحرایی ملایم در شمال شرق ، مرکز و مناطقی از غرب و نیز مناطق کوهستانی جنوب • آب و هوای گرم صحرایی فراگیر مناطق مرکزی به طرف جنوب وجنوب غرب صنایع دستییکی از ابزارهای مهم برای شناخت ویژگی فرهنگی و قومی هرمنطقه شناخت صنایع دستی آن منطقه می باشد.
آثار ارزشمند به یادگار مانده حکایت از ذوق و استعداد وصف ناپذیری می کنند که در جای جای آن می توان به هنر و ظرافت دست های پرتوان هنرمندان ایرانی پی برد در استان خراسان تولیدات هنری نقش پر اهمیتی در اقتصاد منطقه دارند.
انواع مهم صنایع دستی در این استان شامل: قالی بافی ابریشم کشی، شعر بافی، نمد بافی، پوستین دوزی، سنگ تراشی و قلم زنی روی سنگ، فیروزه تراشی، سفالگری، سبد و حصیر بافی است.
انواع دیگر تولیدات دستی شامل چارق، گیوه، فراورده های چوبی و فلزی، نقاشی روی چرم و غیره می باشدقالی بافییکی از صنایع دستی مهم استان خراسان قالی بافی است.
پیشینه قالی بافی در این استان را می توان به دو دوره متمایز تقسیم کرد- دوره صفویه که قالیهای این دوره اغلب دارای نقش های هراتی با زمینه لاجوردی و یا لاکی سیر و با حاشیه باریک به رنگ زرد روشن میباشد.دوره دیگر راه اندازی کارگاههای قالی بافی توسط بازرگانان تبریزی در نیمه دوم قرن سیزدهم است.
به این دلیل، امروزه در صنعت فرش مشهد دو نوع گره وجود دارد که عبارتاند از: گره فارسی (محلی) و گره ترکی (تبریزی).مهمترین مرکز قالی بافی در استان خراسان مشهد است.
زمینه قالیهای مشهدی دارای رنگ لاکی با نقش ترنج و لچک و حاشیه لاجوردی است.
بیرجند، طبس، کاشمر، سبزوار و نیشابور از نظر در میان عشایر خراسان، قالی بافی از رونق فراوانی برخوردار است.
قالیچههای بلوچی در میان چادر نشینان اطراف تربت حیدریه، کاشمر، سرخس و تربت جام رایج است.
هم چنین در میان عشایر کرد که در شمال خراسان سکونت دارند، بافت قالیچههای ترکمنی رواج داردقالی بافی به ترتیب در مراحل بعدی قرار میگیرند.سفالگرییکی از صنایع دستی مهم در ایران سفالگری است که در شهرهای حاشیه کویر ایران از موقعیت مناسبی برخوردار است.
مرکز اصلی این صنعت در استان خراسان، در شهرستان گناباد به ویژه روستای مند است.
مهم ترین تولیدات این صنعت انواع گلدان و ظروف سفالین می باشدسبد و حصیر بافییکی از صنایع دستی مهم و پردازشی که با هزینه بسیار ناچیز، ساخته هایی را می آفرینند، سبد و حصیر بافی است.
مواد اولیه این تولیدات، کاه و شاخه های نازک درختان است و مرکز اصلی آن روستاهای اطراف طرقبه در استان خراسان می باشد.
به دلیل توریستی بودن منطقه طرقبه، بازار این تولیدات از موقعیت مطلوبی برخوردار است.
برای بافت سبد، از چوب درختچه بید مشک استفاده می شود که هم ظریف و هم باریک است و هم چنین خاصیت انعطاف پذیری آن زیاد می باشد.
صنایع ظریف حصیر بافی، در میان مسافرینی که به این استان سفر می کنند و هم چنین اهالی منطقه، جایگاه ویژه ای داردشعربافیشعربافی یا دست بافی در استان خراسان، از گذشته های دور، یکی از مشاغل صنعتگران بوده است.
این صنعت در بیش تر شهرهای استان خراسان ، به ویژه در شهرستانهای مشهد، سبزوار و تربت حیدریه، به صورت خانگی و کارگاهی دیده میشود.
فعالیتهای برک بافی، فرت بافی و ابریشم بافی را نیز میتوان در این رده قلمداد کرد که عمده تولیدات آنها حوله، چادر شب، بقچه و ...
است.
تقسیمات کشوری در سال 800ه.ق نام خراسان بر تمام ایالات اسلامی در شرق کویر لوت تا هندوکوش به استثنای سیستان و بلوچستان و قهستان در جنوب اطلاق می گردیده است .پس از جنگ هرات در سال 1249 ه.ش خراسان به دو قسمت تجزیه شد و قسمتی که در غرب رود خانه هریرود واقع بود جزو ایران و شرق آن ضمیمه افغانستان گردید .
در سال 1324ه.ق (1285ه.ش)ایران به چهار ایالت بزرگ تقسیم شد که عبارت بودند از آذربایجان ،کرمان و بلوچستان ، فارس و بنادر و خراسان و سیستان .ار آن زمان تا سال 1316 ه.ش که اولین قانون تقسیمات کشوری در مجلس شورای ملی تصویب گردیده بود که بر هر ایالت یک والی و در هر ولایت یک حاکم حکومت می کرده است .در سال 1316 بر اساس قانون تقسیمات کشوری مصوب مجلس شورای ملی ، کشور به 10 استان و 49شهرستان تقسیم گردیدکه هر شهرستان شامل چند بخش و هر بخش شامل چند دهستان می گردید .خراسان نیز به 7شهرستان بجنورد ، بیرجند، سبزوار، قوچان، گناباد ، مشهد و تربت حیدریه تقسیم شد .
در سال 1329شهرستانهای درگز .
نیشابور ، فردوس و کاشمر نیز تشکیل شد .و شهرستانهای استان به 11 شهرستان ارتقاء یافت .درسال 1335 شهرستان درگز ضمیمه قوچان گردید و دو شهرستان تربت جام و طبس به وجود آمدند .
در سال 1339 مجددا درگز به شهرستان تبدیل شد .
و شهرستانهای شیروان و اسفراین نیز ایجاد شدند .
در سال 1354 بخش باخرز تربت جام به مرکزیت شهر تایباد از بخش به شهرستان تبدیل شد .
در سال 1359 نام آن به تایباد تغییر یافت .همچنین در سال 1359 بخش قائنات شهرستان بیرجند به شهرستان قائنات تبدیل شد و تا سال 1362 خراسان شامل 17 شهرستان و 53 بخش و 211دهستان بوده است .پس از تصویب قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری در مجلس شورای اسلامی به تاریخ 15/4/1362 و آیین نامه اجرایی آن در تاریخ 22/7/1363 مراحل اجرایی آن شروع و ابتداتامرحله اول آن یعنی کارشناسی و بررسی و پیشنهاد دهستانها آغاز گردید و در آبان ماه 1364 با حضور کلیه کارشناسان تقسیمات کشوری مراکز استانهای کشور در مشهد مقدس ، عملیات دهگردشی ، معاینه محلی ، کارشناسی و جمع بندی و پیشنهاد دهستانهای شهرستان مشهد به عنوان نمونه در کل کشور انجام پذیرفت و دهستانهای دیگر شهرستانها نیز پس ازآن مورد بررسی و کارشناسی و پیشنهاد قرار گرفت و به تدریج مورد تصویب هیات محترم دولت واقع شد به طور که تا پایان سال 1365خراسان دارای 213 دهستان گردید .با پایان یافتن مرحله اجرا ی مرحله اول این قانون ، تشکیل شهرستانهای نهبندان ، سرخس و خواف در تاریخ 14/5/1368 و چناران در 14/1/69 همزمان با بخشهای شوسف ، مرز داران ، سنگان ، و گلبهار به تصویب رسید .
ایجاد بخشهای ابخرز در شهرستان تایباد ، سربیشه در بیرجند ، سرحد در شیروان ، جوین ورودآب و خوشاب دزر سبزوار ، میان جلگه در نیشابور ، زیر کوه در قائنات ، فاروج در قوچان و جلگه زاوه در تربت حیدریه نیز به تدریج به تصویب رسید و در پی آن تابعیت دهستانهای استان در شهرستانهای استان به 21و تعدادبخشها به 67رسید .ایجاد شهرستان فریمان نیز در سال 1372 همراه با بخش قلندر آباد مورد تصویب واقع شد و بخشهای زوزن همراه دهستان کیبرو بستان در شهرستان خواف و نیم بلوک در قائنات ، بخش نصر آباد همراهدهستان کاریزان در تربت جام ، بخش گرمخان بادهستان گرمخان در شهرستان بجنورد ، بخش رخ با دهستان رقیچه در تربت حیدریه ، کاخک در گناباد و بخش رضئیه و دهستان کنه بیست در شهرستان مشهد ، بتدریج تصویب و ابلاغ شد.
در تاریخ 21/3/1374 ایجاد شهرستان بردسکن همراه با بخش انابد و دهستان درونه آن مورد تصویب قرار گرفت .
ایجاد شهرستان جاجرم نیز در تاریخ 4/2/76 به تصویب رسید .
با مصوبه دولت در سال1383 استان خراسان به سه استان شمالی با مرکزیت بجنورد ، رضوی با مرکزیت مشهد و خراسان جنوبی با مرکزیت بیرجند تبدیل شد .
جمعیت استان خراسان از گدشته های دور یکی از مراکز پر اهمیت و بزرگ جمعیتی ایران زمین محسوب می شده است و شهرهای بزرگ آن چون : نسا ، ابیورد ، نیشابور ، بیهق ، اسفراین و… شهرتی گسترده داشته اند .با نگاهی به تاریخ این سرزمین پهناور پی می بریم که در گذشته شهرها ی مرو ، سمرقند، بخارا ، هرات ، بلخ وبامیان نیز در قلمرو آن واقع بوده که متاسفانه در طول تاریخ از آن جدا شده اند .
همچنین حوادث ناگوار ودلخراشی چون حمله مغولان ، تیموریان ، ازبکها و تاتارها ، جمعیت آن را دستخوش نوسانات زیادی کرده است ، چنانکه گاه به کلی نواحی پر جمعیت و آباد آن ، جمعیت خود را از دست داده است ، ولی بنا به موقعیت خاص خود دوباره به مرکز بزرگ جمعیتی تبدیل شده است و همچنان پر آوازه به حیات خود ادامه داده است .سیر تکوینی جمعیت برای تمامی شهرها ی خراسان یکسان نبوده است زیرا مراکز بزرگ جمعیتی چون نیشابور و سبزوار با تمام فراز و نشیبهایی که در طول تاریخ داشته اند ، موقعیت جمعیتی خود را همواره حفظ کرده اند در حالی که برخی شهرهای بزرگ نظیر سرخس و اسفراین که از قدمت تاریخی برخوردارند ، نتوانسته اند موقعیت گذشته خود را حفظ کنند .
سایر شهرهای کهنسال خراسان نیز دارای موقعیت جمعیتی خوبی بوده اند ، از جمله قوچان –که در طول تاریخ بارها تغییر محل داده – و درگز که در گذشته دارای موقعیت تجار ی مهم و جمعیت فراوانی بوده ودر سال 1290 هجری قمری حدود 18 هزار نفر جمعیت داشته است .بیرجند نیز در سال 1287 هجری قمری حدود 15 هزار نفر جمعیت داشته و شهر مشهد در سال 1031 هجری قمری حدود یکصد هزار نفر را در خود جای داده بوده است که به سبب موقعیت زیارتی –سیاحتی خود به سرعت بر جمعیت آن افزوده شده است به طوری که در سرشماری سال 1375 پس از تهران بزرگ ، دومین مقام جمعیتی کشور را به خود اختصاص داده است .کلیات جمعیت استان و نسبتهای آن در آخرین سرشماری در سرشمار ی نفوس و مسکن سال 1375 جمعیت استان خراسان 6047169تن اعلام شد که از ترکیب 3036996مرد و3010173زن و در مجموع 1281864خانواده تشکیل شده است .
بعد خانوار در این استان 7/4 نفر ونسبت جنسی جمعیت آن 6/100 نفر مرد در برابر زن بوده است .تعداد شهرنشینان 3434926 نفر و ساکنان روستاها 2612253نفر بوده اند .
2/37 %این جمعیت در شهرستان مشهد ، 8/18 % در شهرستانهای شمالی ، 5/32 % در شهرستانهای مرکزی و تنها 5/11 % در شهرستانهای جنوبی – که بیش از نیمی از وسعت استان را در بر گرفته –سکنی گزیده اند .همچنین 9/80 % جمعیت استان راجمعیت 6سال به بالا تشکیل داده اند که این نسبت در نقاط شهر ی3/88 % و در نقاط روستایی 8/70 % بوده است .رشد جمعیت نتایج سرشماری سال 1375 در مقایسه با سرشماری سالهای گذشته ، کاهش شدد میزان رشد جمعیت را نشان می دهد به طوری که جمعیت استان خراسان از سال 1335 تا 1345 حدود 22در هزار از سال 1345تا 1355 حدود 26 در هزار و از سال 1355 تا 1365 حدود 49 در هزار رشد کرده حال آنکه در سرشماری سال 1370 این رشد به 26 در هزار تنزل داشته و در سرشماری سال 1375 نسبت به سال 1370 مان رشد به 19 در هزار کاهش یافته است .بررسی دقیق این نوسان ، نشانگر حضور مهاجران افغانی و جنگ تحمیلی و همچنین بالا بودن میزان ولد در سالهای اول بعد از انقلاب اسلامی (1360 تا1365 ) است .
در سالهای پس از 1370 تعدادی از مهاجران به سرزمین خود بازگشته اند و همچنین در ار برنامه های تنظیم خانواده ، رشد جمعیت از 49 در هزار در سرشماری 1365 به 13 در هزار در سرشماری 1375 رسیده است .نسبت جنسی در سال 1345 نسبت جنسی جمعیت استان 6/ 104 مرد در مقابل 100 زن بوده است .
در سال 55 در شهرها در برابر 7/104 مرد 100زن و در روستاها 7/102 زن زندگی می کرده اند که در مقایسه با کل کشور رقم کمتری را نشان می دهد و نشانگر مهاجرت مردان جویای کار به دیگر استانها بوده است .
از سال 1355 به بعد این نسبت کاهش می یابد و در سال 1365 به 103 نفر میرسد در حالی که در سطح کشور این نسبت 105 نفر به 100 نفر بوده که دلیل آن مهاجرتهای مردان به این استان بوده است .
این تحول زمان ییشتر جلب توجه می کند که آمار نشانگر تغییر آن از 105 نفر مرد در مقابل 100 زن در سال 1355 به 6/100 مرد در مقابل 100 زن در شهرها ودر روستاها 3/103 مرد در برابر 3/97 زن در سال 75 است .مقایسه ترکیب خانوار و جمعیت استان در سالهای بین 70 و 75 نشان می دهد که بعد خانوار شهری و روستایی کاهش یافته که نتیجه پایین آمدن میزان زاد وولد و نشانگر موفقیت در برنامه های تنظیم خانواده است .
ترکیب سنی جمعیت با توجه به نحوه تقسیم گروههای سنی به دوران آمادگی (تا14سال) ، دوران فعالیت (15 تا 60 سال ) و دوران استراحت ( بالاتر از60 سال ) درصد سنی جمعیت خراسان در سرشماری 1365 بدین ترتیب بوده است:47 % جمعیت استان در گروه سنی تا14 سال ، 5/49 %در گروه سنی تا 60 سال و 3/3 % بالاتر ا60 سال بوده اند .
در حالی که این نسبتها در سطحکشور این گونه بوده است گروه 14 سال 5/45% گروه تا60سال 5/51%و بالاتر از 60 سال 3%.جمعیت شهری و روستایی :جمعیت ساکن درز شهرها از نظر توزیع و پراکندگی ، تراکم ، شیوه های زندگی، ترکیب و رشد با جمعیت روستایی تفاوت دارد .
جمعیت شهری در اغلب کشورهای جهان نسبت به جمعیت روستایی در حال رشد و توسعه است .
در استان خراسان نیز وضع بدین منوال بوده است .
در اولین سرشماری جمعیت و مسکن کشور جمعیت شهری خراسان 21% از کل جمعیت بوده ، در حالی که در سال 1370 به حدود 51 %و در سال 1375 به 6/56%رسیده است .افزایش جمعیت شهری لاوه بر مهاجرت روستاییان به شهرها ناشی از تبدیل برخی روستاهای بزرگ به شهر نیز بوده است در چند سال اخیر ، تقریبا جمعیت روستایی در کلیه شهرستانهای استان کاهش یافته و میزان رشد جمعیت روستایی 3/2% در سال بوده است در شهرستانهای مرزی شرق خراسان کاهش جمعیت روستایی ناشی از بازگشت مهاجران افغانی بوده وحتی روستاهای شهرستان مشهد سکنی داشتند این کاهش در سایر شهرستانها یاستان به علت مهاجر فرستی روستاها و تبدیل تعدادی از نقاط روستایی به شهر بوده است توریع جمعیت شهری و روستایی استان در مقایسه با جمعیت کشور طبق جدول زیر می باشد : سال سرشماری کل کشور استان خراسان درصد شهر ی درصد روستایی درصد شهری درصد روستایی1355 31 69 4/21 6/781365 54 46 4/48 7/511370 4/56 6/43 51 49 تراکم جمعیتمرقد منور حضرت ثامن الائمه (ع) و جاذبه های شهر مشهد جمعیتی معادل 2میلیون تن یعنی یک سوم جمعیت استان را گرد بارگاه ملکوتیش حمع کرده است و جمعیت نسبی بیش از 170 نفر در هر کیلومتر مربع را در مشهد موجب شده است .
شکوفایی اقتصاد کشاورزی و وجود فرصتهای شغلی مناسب موجب شده تا شهرستانهای نیشابور ، قوچان ، کاشمر و شیروان ، بیش از 40 هزار نفر در هر کیلومتر مربع ، شهرستانهای چناران ، تایباد .
تربت جام ، بجنورد.
اسفراین و سبزوار جمعیت نسبی بیش از 20 نفر در هر کیلومتر مربع و شهرستانهای فریمان .
در گز ، رخ ، خواف ، و گناباد جمعیتی بیش از 10 نفر در هر کیلومتر مربع را در خود جای دهند .اما شهرستانهای وسیع و نیمه کویری و صحرایی قاینات ، بیرجند .بردسکن و فردوس کمتر از 10 نفر در هر کیلومتر مربع و شهرستانهای طبس و نهبندان جمعیتی حدود یک نفر در هر کیلومتر مربع را پذیرا بوده اند که نشانگر وسعت زیاد ، اراضی غیر قابل کشت و نبود فعالیتهای اقتصادی مناسب در آنها می باشد .
می توان گفت که هر چه از شهرستان مشهد به جانب غرب و جنوب غرب پیش می رویم از تراکم کاسته و در نتیجه پراکندگی آبادیها بیشتر می شود .
جمعیت شهرستانهامقایسه سرشماری سالهای 1365 و 1370 نشان میدهد که سالهای 1370 تا1375 جمعیت شهرستانهای مرزی چون نهبندان ، خواف .
تایباد، تربت جام وشهرستانهای نزدیک به مرز چون فریمان و قوچان به طور چشمگیری کاهش داشته است .
شهرستان بیرجند و نهبندان در سرشماری سال 1375 نسبت به سال 1365 سالیانه به میزان 7/12- در هزار ، تایباد 5/9-، قوچان8-، تربت جام 1/3- رشد منفی داشته اند و در نهبندان نیز در 5ساله 70تا75 ، رشد جمعیت منفی و برابر 7- در هزار بوده است .
کاهش جمعیت این شهرستانها بیشتر ناشی از بازگشت مهاجران افغانی و جنگ تحمیلی و نیز مهاجرت اهالی آنها به شهرستانهای بزرگی چون مشهد و تهران بوده است .شهرستانهای طبس و سرخس از میزان رشد سالیانه بالایی برخوردار بوده اند که بیانگر سرمایه گذاری های عمده سالهای اخیر در این دو شهرستان است .شهرستان مشهد به رغم بازگشت عده کثیری از مهاجران افغانی و جنگ تحمیلی مقیم این شهرستان ، افزایش جمعیت داشته و رشد جمعیت آن از 2/35در هزار در سال1370 به 3/37در هزار در سرشماری سال 1375 رسیده است اما مقایسه سالهای 65تا75نشانگر کاهش رشد جمعیت است رشد جمعیت سالیانه شهرستان در دهه 55تا65حدود89در هزار و در دهه65تا75حدود8/23در هزار بوده است .بین سالهای 70 تا75شهرستانهای نیشابور، بجنورد ، تربت حیدریه و سبزوار رشد جمعیت تقریبا متعادلی داشته اند.
سواد بر اساس نتایج سرشماری سال 1375 حدود9/80%از جمعیت 6سال به بالا استان با سواد بوده اند با سوادان 6ساله و بالاتر جمعیت شهری استان 4/88 %و روستایی8/70%بوده است .
مقایسه میزان با سوادان استان در سال 1375 با سالهای گذشته نشان می دهد که درصد سواد آموزی از سال 1355 به طور مستمر نهضت سواد آموزی و همچنین توجه به توسعه امکانات آموزشی و خدمات تحصیلی برا ی افراد لازم التعلیم استان است .گزارش : احسان محمد حسینی ـ فاطمه کردی