نقش فرهنگ در اصلاح الگوی مصرف
الگوی مصرف در کشور عزیزمان باید متناسب با شرایط توسعه کشور تغییر کند از جمله عوامل موثر در تعیین الگوی مصرف هر کشور از نگاه اقتصاد دانان سطح درامد مردم آن کشور است . تغییر الگوی مصرف به هیچ وجه به معنای مصرف نکردن نیست .
حضرت امیر (ع) می فرمایند :
زیاده روی و اسراف مکن زیرا بخشش اسراف کار مورد ستایش نیست و تنگدستی او هم مورد ترحم واقع نمی شود.
مبنا و اصول توسعه در هر کشوری از زیر بنایی ترین تفکرات مسوولین آن کشور محسوب می گردد . رهبر معظم سال جدید را سالی مهم خواندند و با ابراز امیدواری درباره غلبه قدرت ایمانی ملت ایران بر همه حوادث و تحولات این سال افزودند : با توجه به اهمیت حیاتی و اساسی مصرف مدبرانه و عاقلانه منابع کشور ، سال جدید را در همه زمینه ها و امور سال اصلاح الگوی مصرف می دانم .
الگوی مصرف در کشور عزیزمان باید متناسب با شرایط توسعه کشور تغییر کند از جمله عوامل موثر در تعیین الگوی مصرف هر کشور از نگاه اقتصاد دانان سطح درامد مردم آن کشور است . تغییر الگوی مصرف به هیچ وجه به معنای مصرف نکردن نیست . انسان به حال این حق را دارد که در رفاه و آسایش ناشی از آن به سر ببرد و یا به عبارت بهتر توسعه و پیشرفت کشورها در زمینه های مختلف ناشی از رسیدن انسان به رفاه بیشتر می باشد به گونهای که هر روزه با افزایش دانش و اطلاعات بشری دانشمندان اختراعات و نوآوریهای زیادی را در جهت استفاده بشر معرفی و به ثبت می رسانند . بنابرین در جهت الگوی بهینه مصرف نیازمند یک تفکر بهینه و راهبردی در راستای استفاده و انتخاب الگوی مناسب از امکانات خصوصی و عمومی است که در زندگی به آنها نیازمند می باشیم .. فرهنگ یا جو حاکم بر سازمان، مبین شیوه زندگی سازمان است. شکل دهی و هدایت فرهنگ سازمانی، می تواند افزایش بهره وری سازمان را به دنبال داشته باشید.
● مقدمه :
مقوله فر هنگ می تواند از دغدغه های حیاتی مدیران در جهت اصلاح الگوی مصرف در سازمانها دولتی و جامعه مبدل گردد.هر چند در این امر خطیر کارشناسان و خبرگان مسایل مرتبط باید با دقت در زمینه شناخت درست فرهنگ گام برداشته و مشخصات و اهداف واقعی از کاربرد فرهنگ اثر گذار را درک و در جهت اعتلای آن سعی و اهتمام بورزند .
اصلاح الگوی مصرف نیازمند فرهنگسازی پایدار است و این خود نیازمند راهکارهایی است تا همه افراد جامعه الزام رفتارهای اصلاح مصرف را احساس کنند و به تدریج این اصلاح نهادینه شده و به یک رفتار پایدار و نهایتا به یک فرهنگ در تمامی عرصه های مصرف تبدیل شود.
امروزه مدیران به خوبی به نقش و اهمیت فرهنگ در سازمانها آگاهی و اشراف دارند و یا باید داشته باشند ؟ در اهمیت این موضوع ادگار شاین( جامعه شناس ) می گوید: اگر شما فرهنگ را هدایت نکنید ، فرهنگ شما را هدایت می کند و ممکن است حتی متوجه نشوید که چه بلایی سرتان آمده است ). به همین منظور در این مقاله سعی بر آن شده است در چهر محوریت هدف اصلی مطرح شود و راهکارها و فهم درستی از چگونگی موارد مشروحه ذیل آید .
نخست اینکه فرهنگ چیست و نشانه ها و علایم ایجاد یک فرهنگ غنی و و مناسب چیست ؟
دوم اینکه هدف از اصلاح الگوی مصرف چیست و چه الگویی الگو مناسب می تواند باشد ؟
سوم نقش و جایگاه فرهنگ در انتخاب و اصلاح الگوی مناسب چگونه می باشد ؟
و در نهایت ایجاد راهکارهای علمی و عملی جهت این مهم را تبیین و ارائه نماید .
اولین سوال و شاید اصلی ترین سوالی که در ذهن نقش می بندد و باعث می شود تا در آن خصوص تامل و تفکر بیشتر نمود این است که آیا بین ابعاد فرهنگ سازمانی بر اصلاح الگوی مصرف ارتباط معنی داری وجود دارد ؟
در این مقاله یک نوع نگرش و دیدگاه جدیدی به فرهنگ و انواع آن در راهبردی نمودن انتخاب الگوی مناسب مصرف بیان می گردد . سعی بر آن شده که از ابعاد مختلف تاثیرات فرهنگ سازمانی ( مختص سازمانهای دولتی و خصوص ) فرهنگ ملی و فرهنگ سیاسی و در نهایت توانمند سازی فرهنگ مورد تجزیه تحلیل قرار گیرد و در پایان با توجه به مزایا این نوع نگرش راهکارهای علمی و عملی بیان گردد . انشاء ا.....
● تعریف فرهنگ و ویژگی های آن :
فرهنگ به عنوان آمیزهای از ارزشهای مشترک، طرز فکر مشترک، رفتارهای معین و علایم و نشانههای متفاوت، تعریف میشود. برای اینکه بتوان فرهنگ را تغییر داد، نخستین قدم ایجاد تصویری روشن و درکی درست از فرهنگ موجود است. این درک باید با توسعه بصیرت نسبت به منشأ آن آغاز شود.در بعضی از سازمانها، فرهنگ به طور مسلم به شیوهای غیربرنامهریزی شده و ناخودآگاه توسعه یافته است. در این شیوه، ارزشها هرگز مدون نشده، مفروضات مشترک مورد گفتوگو قرار نگرفته و بدیهی تلقی شده است. رفتارهای معین، بدون هیچ تلاش از پیش تمهید شده برای ایجاد الگوی رفتار، از یک الگوی نقش به الگوی نقش دیگر منتقل شده است.
ریشههای فرهنگ سازمانی عبارت است از: منابع سنتی خاستگاه مدیران ارشد، طبیعت فعالیتهای اصلی سازمان، تاریخچه سازمان و نیز ساختار سازمان و سیستمها و رویههای مورد عمل.
فرهنگ سازمان شامل چهار عنصر اصلی است که در سطوح مختلف آگاهی وجود دارد و عبارتاند از: مفروضات اساسی که در ژرفترین سطح آگاهیهای فرهنگی، مفروضات ناخودآگاه و مسلم درباره چگونگی حل مسایل سازمانی جای گرفتهاند. ارزشها که در بردارنده ارزشهایی در مورد بایدهای درون سازمان است. ارزشها به اعضا میگویند که چه چیز در سازمان مهم بوده و لازم است آنها به چه چیزی توجه کنند. هنجارها که اعضا را در اینکه چگونه باید در موقعیتهای خاص عمل کنند، راهنمایی میکنند. این هنجارها قوانین نوشته نشده رفتاری است. مصنوعات که آشکارتر از سایر سطوح عناصر فرهنگی هستند، شامل رفتارهای مشهود اعضا و همین طور ساختارها، نظامها، رویهها، قوانین و ابعاد فیزیکی سازمان هستند.
فرهنگ سازمان میتواند علاوه بر دستیابی به سطوح عالی کمال، توانایی سازمان را برای اجرای راهبردهای عملیاتی جدید بهبود بخشد.