مقیاس فارنهایت
مقیاس فارنهایت (Fahrenheit) مقیاسی برای سنجش دما است که در آمریکا کابرد دارد.[۱]
نقاط ثابت
• نقطه ثابت پایینی(۰ درجه فارنهایت):دمای ذوب یخ خشک که برابر است با ۳۲- درجه سلسیوس است.
• نقطه ثابت بالایی(۱۸۰ درجه فارنهایت):دمای جوش آب خالص در فشار یک اتمسفر که برابر ۱۰۰ درجه سلسیوس است.[۲]
تاریخچه
این مقیاس به افتخار گابریل دانیل فارنهایت که دماسنج جیوه ای را اختراع کرد نامگذاری شده است.[۳]
فرمول تبدیل واحدها به یکدیگر
فرمول تبدیل واحدها به یکدیگر [۴]
سلسیوس
TC = (TF − 32) × 5/9
TF = (TC × 9/5) + 32
کلوین
TF = TK×9/5 − 459.67
TK = (TF + 459.67) × 5/9
رانکین
TR = TF + 459.67
TF = TR − 459.67
۴۵۱ درجه فارنهایت
برای دیگر کاربردها ۴۵۱ درجه فارنهایت (ابهامزدایی) را ببینید.
۴۵۱ درجهٔ فارنهایت نام کتابی است از ری بردبری نویسندهٔ آمریکایی. خود بردبری این کتاب را تنها کتاب علمی-تخیلی خود میداند. کتاب مانند برخی دیگر از آثار بردبری به بحث سانسور حکومتی و کتابسوزان میپردازد و یکی از جنجالبرانگیزترین کتابهای علمی-تخیلی شمرده میشود. بخشی از این کتاب در کتب درسی دبیرستانهای آمریکا آمدهاست.
۴۵۱ درجهٔ فارنهایت، دمایی است که کاغذ در آن شروع به سوختن میکند. (برابر با ۲۳۲،۷۸ سانتیگراد)
شخصیتها
• گای مونتاگ: شخصیت اصلی اثر و قهرمان داستان. یک آتشنشان که از کار خود لذت میبرد.
• کاپیتان بیتی: رییس ایستگاه آتشنشانی
• میلدرد: همسر مونتاگ.
• کلهریس مککلهلن: دختری در همسایگی مونتاگ که دیدار با او دید مونتاگ را عوض میکند.
داستان
داستان در جهانی اتفاق میافتد که خواندن یا داشتن کتاب جنایتی بزرگ محسوب میشود، این مشخصات جامعهای است که تحت ستم یک نظام سیاسی است که شهروندانش را افرادی مجهولالهویه و نابالغ تشکیل میدهند. قرصهای شادی بخش و داروهای مسکن و خوابآور که نسیانآور نیز هستند با صفحههای بزرگ ویدیویی بر دیوارهای منازل هرگونه دغدغهای را برطرف میکنند.آزاداندیشی در این جهان ممنوع و خطرناک است زیرا تعادل جامعه را مختل و اشخاص را ضداجتماع بار میآورد، کتاب و هرچه خواندنی است عامل اصلی این انحراف شناخته میشود. مسؤلیت بازیابی و سوزاندن کتابهای باقیمانده در این نظام به عهده آتشنشانی است. از آنجاییکه خانههای این شهر تخیلی ضدآتشند، کتابهای یافته را در همان محل اختفا به آتش میکشند. برای کشف محل اختفای کتاب از یک سگ مکانیکی استفاده میکنند که پس از یافتن کتاب صاحب آنرا که دشمن امنیت ملی نامیده میشود، تعقیب کرده و به قتل میرساند. اونیفورم و کلاه مأموران آتشنشانی به نشان «سمندر» یا «آتشپرست» مزین است؛ این خزنده از دوران باستان نماد زندگی در آتش بودهاست.
مونتاگ آتشنشانی است که از کار خود لذت میبرد. کار او سوزاندن کتابهای ممنوع است و از قضای روزگار تمام کتابها ممنوع هستند. اما یک باری که با کلهریس مککلهلن ملاقات میکند به او میفهماند که زندگیاش آنطور که فکر میکرده شاد نیست و این برای مونتاگ سرآغاز شیدایی است.
همان شب مونتاگ همسرش را در حالی مییابد که شیشهٔ قرص خواب را به تمامی بالا انداخته و رو به موت است و دیگر در همه چیز زندگی خود شک میکند. به زودی برای اولین بار کسی را میبیند که حاضر نشده همراه پلیسی که او را یافته برود، این زن مسن ترجیح میدهد با کتابهای خود بسوزد. این واقعه مونتاگ را وا میدارد که کتابی بردارد و بخواند ...