دانلود مقاله درباره محمدرضا شفیعى کدکنى

Word 65 KB 24785 16
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • درباره محمدرضا شفیعى کدکنى
    محمدرضا شفیعى کدکنى
    شاعر ، ادبیات پژوه ، منتقد ادبى ،مصحح و مترجم.


    متولد ۱۳۱۸ ، کدکن نیشابور
    تلمذ و شاگردى دروس حوزوى در محضر بزرگانى چون ادیب نیشابورى دوم، میرزا هاشم قزوینى، آیت الله میلانى و برخى دیگر از علماى نامدار
    - دکتراى زبان وادبیات فارسى از دانشگاه تهران ۱۳۴۸
    - شاگردى بزرگانى چون بدیع الزمان فروزانفر، دکتر مینوى، دکتر على اکبر فیاض، احمدعلى رجایى بخارایى و غلامحسین یوسفى ، غلامحسین مصاحب و عباس زریاب خویى و ...


    - تدریس و تحقیق در دانشگاه هاى مختلف جهان از جمله انگلستان ، آمریکا ، ژاپن و ..


    - نخستین محققى که در دوره معاصر «بیدل دهلوى» را به جامعه ادبى معرفى نمود.


    - نخستین محققى که در دوره معاصر «حزین لاهیجى» را به جامعه ادبى معرفى نمود.


    - با تحلیل و تفسیر کتاب «الفصول» چهره واقعى کرامیه را به پژوهندگان ایران و ایرانیان شناساند.


    - برخى از دفترهاى شعر او عبارتند از : زمزمه ها ، شبخوانى ، از زبان برگ ، در کوچه باغهاى نیشابور، از بودن و سرودن ، مثل درخت در شب باران ، بوى جوى مولیان و ...


    - برخى از تصحیحات و تحقیقات وى عبارتند از : «شاعر آینه ها» (در باره بیدل دهلوى) ، تاریخ نیشابور ، تفسیرالفصول ، دیوان شمس ، غزلیات عطار، اسرار التوحید ، سبک شناسى عرفان و ادبیات فارسى ، موسیقى شعر ، شعر معاصر عرب، الهى نامه و مصیبت نامه عطار نیشابورى ، البدء والتاریخ و دفتر روشنایى و ...


    و در آغاز، سخن بود و سخن تنها بود
    و سخن زیبا بود
    بوسه و نان و تماشاى کبوترها بود
    «درین قحط سال دمشقى» نوشتن از شفیعى کدکنى پاس داشتن حرمت عشق است.

    گرچه این نوشتن، تلاشى بى سرانجام و تقلایى بى فرجام خواهدبود و قلم زدن در این راه عرض خود بردن و زحمت دیگران داشتن است و پیشاپیش به تمام هواخواهان و دوستداران کدکنى مى گویم که: «ببخشاى اى روشن عشق‎/ بر ما ببخشاى!»

    نوشتن درباره «محمدرضا شفیعى کدکنى» را مى توان از مناظر و منفذهاى گونه گون آغاز کرد و به سرانجام رساند.

    چه او هم محقق است و هم منتقد و هم شاعر، چنانکه نخستین کسى است که «بیدل دهلوى» را به جامعه ادبى ما معرفى کرد و هم مى توان مدعى شد که کدکنى فضل تقدم در معرفى «حزین لاهیجى» را نیز داشته است.

    همانطور که تحقیقات بدیع، دامنه دار و ژرف او در باب «کرامیه» اعتبارجهانى دارد.

    چرا که به زعم بسیارى او بود که نخستین بار با کشف و تحلیل بسیار مهمش در کتاب «الفصول» چهره واقعى کرامیه را به پژوهشگران نمایاند.


    در واقع مقالات او در این کتاب نشان مى دهد که «کرامیه» اولین تجربه هاى «زهد» را در شعر فارسى واردکردند.

    تحقیقات او در این باب حتى «مارلونگ» استاد بزرگ تاریخ و کلام اسلامى را هم به حیرت واداشت.


    در باب تحقیق کدکنى بسیارمى توان نوشت.

    تعریفى که او از تصرف در تحقیقات شگرف و عمیقش ارائه کرد، عملاً موجب ایجاد «سبک شناسى عرفان و ادبیات عرفانى» در فرهنگ ایران شده است.

    او براى اولین بار ادبیات عرفانى را در قالب آمار موردبررسى علمى قرارداد.


    کدکنى با تصحیح انتقادى خود در کتابهاى «اسرارالتوحید» و «حالات و سخنان ابوسعید» با بازسازى و پیراستن این دو اثر مهم در ادبیات عرفانى دوکتاب بارز و برجسته در این عرصه را روانه بازار نشر کرد و مشتاقان این عرصه را بسیار سیراب نمود.

    باید اعتراف کرد که تلاش کدکنى در این دو کتاب براى ارائه اطلاعات ناب و دسته اول پیرامون احوال و اقوال مشایخ صوفیه، مباحث ادبى، لغوى، تعیین هویت، اعلام تاریخى و جغرافیایى به مشتاقان این عرصه ادبى ستودنى و غیرقابل فراموش است.


    شفیعى کدکنى همچنین درکتاب مانا و ماندگارش «موسیقى شعر» گسترده ترین وعالمانه ترین بررسى را پیرامون «موسیقى» به انجام رسانده است و این حکایتگر این واقعیت است که او شناخت بى حد و حصر از موسیقى ایرانى دارد وبرخلاف بسیارى از ادبا و شعرا که میانه اى با موسیقى به معناى علمى و حرفه اى آن ندارند، کدکنى موسیقى را نه به نظر که در عمل مى شناسد و بسان حلقه خراسانى که دایره اى از شعرا و ادباى مشهور و معروف آن خطه است توان بازپرداخت و نقد موسیقى را حتى در شعر دارد.


    نوشتن درباره «محمدرضا شفیعى کدکنى» را مى توان از مناظر و منفذهاى گونه گون آغاز کرد و به سرانجام رساند.

    چه او هم محقق است و هم منتقد و هم شاعر، چنانکه نخستین کسى است که «بیدل دهلوى» را به جامعه ادبى ما معرفى کرد و هم مى توان مدعى شد که کدکنى فضل تقدم در معرفى «حزین لاهیجى» را نیز داشته است.

    همانطور که تحقیقات بدیع، دامنه دار و ژرف او در باب «کرامیه» اعتبارجهانى دارد.

    چرا که به زعم بسیارى او بود که نخستین بار با کشف و تحلیل بسیار مهمش در کتاب «الفصول» چهره واقعى کرامیه را به پژوهشگران نمایاند.

    در واقع مقالات او در این کتاب نشان مى دهد که «کرامیه» اولین تجربه هاى «زهد» را در شعر فارسى واردکردند.

    تحقیقات او در این باب حتى «مارلونگ» استاد بزرگ تاریخ و کلام اسلامى را هم به حیرت واداشت.

    در باب تحقیق کدکنى بسیارمى توان نوشت.

    تعریفى که او از تصرف در تحقیقات شگرف و عمیقش ارائه کرد، عملاً موجب ایجاد «سبک شناسى عرفان و ادبیات عرفانى» در فرهنگ ایران شده است.

    کدکنى با تصحیح انتقادى خود در کتابهاى «اسرارالتوحید» و «حالات و سخنان ابوسعید» با بازسازى و پیراستن این دو اثر مهم در ادبیات عرفانى دوکتاب بارز و برجسته در این عرصه را روانه بازار نشر کرد و مشتاقان این عرصه را بسیار سیراب نمود.

    شفیعى کدکنى همچنین درکتاب مانا و ماندگارش «موسیقى شعر» گسترده ترین وعالمانه ترین بررسى را پیرامون «موسیقى» به انجام رسانده است و این حکایتگر این واقعیت است که او شناخت بى حد و حصر از موسیقى ایرانى دارد وبرخلاف بسیارى از ادبا و شعرا که میانه اى با موسیقى به معناى علمى و حرفه اى آن ندارند، کدکنى موسیقى را نه به نظر که در عمل مى شناسد و بسان حلقه خراسانى که دایره اى از شعرا و ادباى مشهور و معروف آن خطه است توان بازپرداخت و نقد موسیقى را حتى در شعر دارد.

    تلاش کدکنى در عرصه شناخت و شناساندن «شعر معاصر عرب» هم در خور تحسین و تقدیر است.

    چه او اولین کسى است که به معرفى مفید و پر از اطلاعات و جامع از جریان هاى شعر معاصر عرب را به زبان فارسى ارائه کرده است.

    او در کتاب «شعر معاصر عرب»اش علاوه بر آنکه به مطالعه اى تطبیقى میان جریان شعر مدرن فارسى و عربى در قرن گذشته دست مى زند و اعلام مى کند که تغییر و تحولات رخ داده در اشعار فارسى و عربى سده اخیر ناشى از ورود شعر فرنگى و ترجمه اشعار فرنگ در فرهنگ هاى عربى و فارسى است.

    تصحیح «تاریخ نیشابور» نیز از دیگر خدمات ارزنده کدکنى است.

    چنانکه درباره این کار او گفته اند: اگر در کارنامه شفیعى کدکنى تنها تصحیح انتقادى «تاریخ نیشابور» ثبت مى شد براى اینکه نامش را در شمار خادمان بزرگ فرهنگ ایران در قرن اخیر قراردهد کفایت مى کرد.

    چه شفیعى کدکنى براى تعیین هویت اعلام رجالى و جغرافیایى پرشمار این کتاب سال ها وقت صرف کرد و به تعبیر خودش «جان کند» تا توانست با تصحیح و احیاى این کتاب که از آن به «کتاب مادر» تعبیرمى کنند، آن را از زاویه گمنامى وارد متن پژوهش هاى محققان کند.

    درباره اهمیت این کتاب همین بس که این کتاب را یکى از اسناد بسیارمهم تاریخ تمدن و فرهنگ نیشابور بزرگ مى دانند و به شمار مى آورند.

    از دیگر کارهاى مهم کدکنى در مقام محقق و پژوهشگر ادبى، کار شگرف و عظیم او در «مختارنامه» و «منطق الطیر» شیخ فریدالدین عطار نیشابورى است.

    تصحیح منتقدانه او باعث شده است که ما امروز اطلاعات و شناخت گسترده تر و ژرف ترى پیرامون زندگى شیخ فریدالدین عطار نیشابورى و بلاغت و سبک شخصى و ریشه هاى اندیشه او داشته باشیم.

    اطلاعاتى که تا پیش ازاین کتاب کمتر قابل دسترسى و دریافت بود.

    اى تو آغاز، ‎/ تو انجام، تو بالا، تو فرود‎/ اى سراینده هستى، سر هر سطر و سرود بازگردان، به سخن، دیگربار ‎/ آن شکوه ازلى، شادى و زیبایى را ‎/ داد و دانایى را.

    تو سخن را بده آن شوکت دیرین، آمین!

    ‎/ نیز دوشیزگى روز نخستین، ‎/ آمین!

    در باب زندگانى محمدرضا شفیعى کدکنى، بسیار نوشته اند.

    چه بوده و که بوده و کى و کجا به دنیا آمده است و ما نیز از سر اجبار به آن مى پردازیم.

    محمدرضا شفیعى کدکنى در ماه مهر به دنیا آمده است.

    مهرماه سال ،۱۳۱۸ اهل کدکن نیشابور است.

    پدرش «میرزا محمد» از افاضل علماى دوران شکوفایى حوزه علمیه مشهد در دهه هاى ۱۳۵۰-۱۳۲۰ شمسى بود و مادرش «فاطمه توسلى» اهل ذوق و شعر و سواد.

    چنانکه کدکنى خود درباره اش مى گوید: «مادرم شعر مى گفت و خیلى خوب، نمونه شعر مادرم را دارم، مادرم سواد خواندن خیلى خوب داشت، عربى مى دانست، فارسى خیلى خوب، ولى برطبق سنت قدیمى ها به علت این که شایع بود که به زن نباید نوشتن یادداد، فقط خواندن را و نه تنها خوب، بلکه به کمال، تمام کتابهاى خانه ما را با حافظه خیلى وحشتناک خوانده بود و درحفظ داشت و همه شعرا، اینها را خوانده بود...» (گزینه اشعار، ص۱۱) درجایى دیگر نیز مى گوید: «مادرم، خدا بیامرزدش، حافظ را حفظ داشت و مرا با حافظ مأنوس کرده بود.» (همان) کدکنى شعرگفتن را از سنین بسیارپایین و کم آغاز مى کند.

    اولین شعرش را در سنین ۸-۷ سالگى در هجو یکى از همبازى هایش سرود که به قول خودش «خیلى هم زشت بود و درعین حال زیبا» با این حال جدى شدنش در شعر به دوران نوجوانى اش بازمى گردد.

    او تحصیل را از همان خانه و نزد پدر آغاز کرده است و درکودکى حتى قبل از اینکه فارسى را به درس بخواند با زبان عربى آشناشد.

    شفیعى کدکنى این فرصت را از همان اوان کودکى یافت که درمحضر بزرگوارانى چون ادیب نیشابورى دوم، میرزا هاشم قزوینى، آیت الله میلانى و برخى دیگر از علماى نامدار خراسان به تحصیل علوم حوزوى بپردازد و در کنار آن بیشتر وقت خود را صرف مطالعه و کتاب کند.

    او در سال ۱۳۴۱ وارد دانشگاه ادبیات مشهد شد.

    چنانکه خودش مى گوید: «رفتن من به دانشگاه بیشتر در اثر وجود کسانى چون استاد سیداحمد خراسانى که در خط سید احمد کسروى و شیوه سید احمد کسروى بود، اتفاق افتاد.

    یعنى من اصلاً اعتقادى به این که بیایم و مثلاً دانشکده بروم و اینها نداشتم...

    یک بار من رفتم به کتابفروشى «میرزا حسین» ...

    گفتم: «آقاى میرزا حسین شما دیوان لامعى گرگانى دارید؟

    » دیدم آنجا مردى با کت و شلوار و کراوات و در سنین ،۵۰ شاید هم ،۶۰ بله ، ۶۰ دیدم به من چپ چپ نگاه مى کند که مثلاً «طلبه و این حرفها!...» چون در عرف آن سالها گلستان و بوستان هم کسى نمى خواند...

    بعد دیدم که این مرد از روى صندلى آنجا برخاست و آمد گفت: «شما دیوان لامعى گرگانى مى خواهید چه کنید؟» ...

    گفتم که مى خواهم بخوانم.

    و میان این دو بزرگوار مجادله اى در مى گیرد بر سر درست بودن یا غلط بودن «بهار» و دست آخر هم دعوت استاد و رفتن شفیعى کدکنى به دانشگاه.

    جالب اینجاست که کدکنى در سال ۳۷ که این آشنایى پیش مى آید تا سال ۴۱ دبیرستان را - حالا فکر کنید با آن همه معلومات - به اتمام مى رساند و کنکور مى دهد و «همان روز اول که نتیجه کنکور را دادند من شاگرد اول کنکور بودم...» مرحوم دکتر فیاض از همان بدو ورود به دانشگاه به او مى گوید:« خب تو به هرحال ضمن این که دانشجو هستى این کتابهاى عربى دانشکده را هم براى ما کاتالوگ کن!» در دانشگاه مشهد علاوه بر دکتر فیاض، احمدعلى رجایى و غلامحسین یوسفى از اساتید او به شمار مى رفتند.

    او دراین دوران چندى را در روزنامه «خراسان» و در بخش ادبى آن کار کرد و بعد از اتمام تحصیلات در مشهد براى طى کردن مدارج بالاتر به تهران آمد و در همین دانشگاه با جریان نوگراى شعر و ادب ارتباط برقرار کرد و در دانشگاه تهران از بدیع الزمان فروزانفر، ازمینوى، از خانلرى، و غلامحسین مصاحب بسیار بهره برد.

    مدتى هم در کتابخانه مجلس سناى آن زمان مشغول و در سال ۱۳۴۸ با نوشتن «صور خیال در شعر فارسى» موفق به کسب درجه دکتراى ادبیات شد و دانشگاه تهران بلافاصله از او براى تدریس دعوت به عمل آورد.

    این موضوع به قدرى براى دانشگاه تهران مهم بود که دکتر فروزانفر آن را موجب سعادت دانشگاه تهران مى دانست.

    و شفیعى کدکنى دراین سالها پیوسته مشغول شعر گفتن و تحقیق و پژوهش و نقد بود.

    معروف است که شهرتش در میان اساتید و ادباى فارسى چنان بالا گرفت که على دشتى ندیده، در نامه اى خصوصى به محمدرضا پهلوى نام او را در کنار برجسته ترین و استخوان دارترین دانشمندان آن روز ایران قرار داد.

    با این حال کدکنى از سال ۱۳۵۲ راهى آمریکا و انگلستان شد تا به مطالعه و تدریس خود ادامه دهد و او در آنجا «کمال طلبى علمى » فرنگیان را از نزدیک لمس کرد و با نظریه هاى نوین ادبى و شیوه هاى نقد ادبى به خوبى آشنا شد.

    در باره محمدرضا شفیعى کدکنى بسیار گفته و نوشته اند.

    چنانکه محمود دولت آبادى درباره اش در روزنامه شرق مى نویسد: «...شفیعى پلى میان گذشته و آینده» است.

    دکتر شفیعى کدکنى برخى شعرهاى درخشان و ناظر به معانى عمیق این زمانى دارد که به راستى «نو» و نوآورانه است و مى دانیم که بن و ریشه چنین بیان و تعریفى از شعر ، نیمایى است و نه مثلاً برآمده از شیوه هاى ابوشکور بلخى ، اما تفاوت شاخص شفیعى کدکنى این است که شعرایى از نوع ابوشکور بلخى را هم به همان عرض و عمق و ارزش نیمایوشیج مى شناسدو به آن اهمیت مى دهد...

    شفیعى کدکنى که یک آموزگار زبان و ادبیات است و مى دانیم که آموزگار زبان وادبیات بودن در زمانه ما فقط به دانستن زبان دوم که عربى باشد، کاربس نیست.

    پس شفیعى بدان آگاهى زبان سوم را نیز آموخته است به این نیاز که آنچه به زبان هاى اروپایى آمده است در باره زبان و ادبیات ما دردسترس وى تواند بود.

    دولت آبادى در باره او معتقد است که «توجه خاص شفیعى به فرهنگ و ادب عرفانى با دقتى تمام که از یک دانشور این زمان انتظار مى رود، یعنى پژوهش و ریزنگرى در شناخت خرد و کلان مقولات حقیقت تحقیق از متن واقعیات با گواهان تاریخى که جز دانش و خرد لازم، نیازمند حوصله، بردبارى و عشق مدام به زبان وپدیدآورندگان پیشین آن است، همراه است.» در باره شفیعى کدکنى تاکنون مقالات ،کتب و پایان نامه هاى بسیار نوشته اند و چاپ کرده اند و این وجیزه نیز چیز بیشتر از آن همه نیست که البته کمترین آنهاست و بازهم البته ران ملخى است در آستان سلیمانى.

    با این همه نمى توان از مهرگان این دیار سخن گفت و از کدکنى نگفت.

    نمى توان از بزرگان نوشت و از او ننوشت.

    گرچه شرط ادب ایجاب مى کرد که بیش از این از آن فرزانه بنویسیم اما پاى لنگ ما دراین مقال کم مجال پیش دوست چیزى جز ننگ نیست که لاجرم بر ما خواهد بخشید که خود سروده است: به پایان رسیدیم اما ‎/ نکردیم آغاز، ‎/ فرو ریخت پرها ‎/ نکردیم پرواز ‎/ ببخشاى ‎/ اى روشن عشق بر ما، ‎/ ببخشاى!

    ‎/ ببخشاى اگر صبح را ‎/ ما به مهمانى کوچه ‎/ دعوت نکردیم ‎/ ببخشاى ما را ‎/ اگر روى پیراهن ما ‎/ نشان عبور سحر نیست؟

    ‎/ ببخشاى ما را ‎/ اگر از حضور فلق ‎/ روى فرق صنوبر ‎/ خبر نیست .

    ادیب نیشابوری عبدالجواد ادیب نیشابوری ، ادیب ، مدرس و شاعر نامدار دوره مشروطیت در سال 1281 ه.

    ق در روستای بیژن گرد از توابع نیشابور زاده شد ، پدرعبدالجواد کشاورزی تنگدست بود .

    عبدالجواد در 4سالگی به بیماری آبله مبتلا شد ، بینایی یک چشم خود را از دست داد و برای چشم دیگر وی نیز بینایی اندکی ماند .

    از این رو ، پدرش او را به مکتب نمی فرستاد ، اما عبدالجواد با نمایاندن حافظه قوی و استعداد خود به پدر، او را بر آن داشت که فرزند را به مکتب بسپارد.

    عبدالجواد پس ازفراگیری ِ خواندن و نوشتن و آموختن مقدمات زبان عربی در زادگاه خود ، رهسپار نیشابور شد و در مدرسه گلشن ، دروس مقدماتی عربی را ادامه داد و به فراگیری منطق پرداخت ، سپس برای تکمیل آموخته های خویش حدود سال 1297 ه.

    ق راهی مشهد شد و در مدارس خیرات خان ، فاضل خان و نواب مسکن گزید .

    " ادیب " در مشهد ، برخی از متون عربی مانند شرح قطرالندی اثرابن هشام ، شرح سیوطی بر الفیه ی ابن مالک و شرح جامی بر کافیه ی ابن حاجب را نزد چند تن از استادان آموخت ؛ اما پس از آن ، دیگر نزد استادی نرفت و سطح عالی ادبیات عرب و کتابهایی چون مغنی اللبیب ابن هشام ، مطوّ ل تفتازانی ، مقامات بدیعی و مقامات حریری را با مطالعه و ممارست خویش فرا می گرفت و در همان حال در سطوح پایین تر به تدریس می پرداخت .

    " ادیب " پیش از مرگ پدر سفری به نیشابور کرد و در حدود سال 1310 ه .

    ق به مشهد بازگشت و تا پایان عمر در مدرسه نواب اقامت گزید و در واقع تدریس حرفه ای او از همین سال آغاز شد.

    " ادیب " در دو سطح متوسط و عالی تدریس می کرد.

    در سطح متوسط ، برای عموم طلاب بیشتر شرح نظام بر الشافیه ابن حاجب ، مغنی و مطول می گفت و برای شاگردان خصوصی ، سطح عالی ادبیات عرب را از متن هایی چون مقامات بدیعی ، مقامات حریری ، معلقات سبع ، حماسه ابوتمام و مجموعه ای در باب عروض که خود گرد آورده بود ، درس می داد و گاه منظومه ی ملاهادی سبزواری در فلسفه و منطق را نیز تدریس می کرد.

    تسلط و مهارت " ادیب " در فنون ادبی و محفوظات نظم و نثرعربی و فارسی ، شگفتی همگان را برمی انگیخت .

    " ادیب " درعلوم عقلی و نقلی چون فلسفه ، نجوم ، ریاضیات ، طب ، موسیقی نظری ، فقه ، اصول ، رجال و تاریخ دست داشت .

    شیوه ی تدریس او خطابی بود و شاگرد اجازه بحث و پرسش نداشت .

    وی بر آن بود که با این روش ، درس را به گونه ای تقریر می کند که هیچ اشکالی حتی برای شاگردانی که پایین ترین سطح استعداد را دارند ، بر جای نمی ماند .

    " ادیب " به لفظ قلم سخن می گفت و به یاری حافظه ای نیرومند ، تمامی دانسته های خویش را به شیوه ای منسجم به شاگردان القا می کرد و همین امر حلقه های درس او را چنان جذاب و شیرین ساخته بود که گاه بیش از 300 طالب علم در آن حضور می یافتند .

    از این رو ، او بیش از آنکه شاعری ارزشمند باشد ، مدرسی توانا بود و در مکتب او ادبا و فضلای بسیاری پرورش یافتند و به دست دانش آموختگان مکتب او بود که نخستین دانشکده های ادبیات در ایران تاسیس شد .

    کسانی چون ملک الشعرا ی بهار ، بدیع الزمان فروزانفر ، محمد تقی مدرس رضوی ، محمد پروین گنابادی ، ادیب طوسی ، سید محمد باقر عربشاهی سبزواری ، محمود فرخ و مجدالعلای بوستان از دست پروردگان او به شمار می آیند .

    و ادیب تاثیری شگرف برهر یک از اینان نهاد و متقابلاً از فضایل و کمالات آنان تاثیر پذیرفت.

    به گفته پروین گنابادی هنگامی که قصیده ی دماوند بهار به چاپ رسید ، ادیب با آنکه اندک رنجشی از ملک الشعرا در دل داشت ، از خواندن سروده ی او بسیار به وجد آمد و بهار را استاد شاعران ایران خواند .

    ادیب در 35 سالگی شیفته ی یکی از شاگردان خود شد.

    مرگ نابهنگام آن شاگرد تأثیر شگرفی در زندگی ادیب گذارد و او به یاد " حبیب" شعرهایی عاشقانه سرود .

    گفته اند که عشق ادیب ، عشق به " مظهری از مظاهر جمال" ، عشقی صوفیانه ، برخاسته از معنویت و دست آویزی برای شکوفایی ذوق غزل سرایی او بوده است.

    ادیب با آنکه تنگدست بود ، همگان از مناعت طبع و عزت نفس او یاد کرده اند .

    وی به مستمری سالانه مدرسه ی نواب و عایدی اندکی که از ملک ارثی به او می رسید ، بسنده می کرد و دعوت هیچ یک از ثروتمندان و " خان " های خراسان را نمی پذیرفت و در اواخر عمر از بزرگان جز صیدعلی خان با کسی مراوده نداشت و در برابر صاحب منصبان ، سر تعظیم فرود نمی آورد و به مدح کسی نمی پرداخت.

    قصیده وی در ستایش مظفرالدین شاه نیز به سبب افتتاح مجلس شورای ملی بود .

    پیشنهاد ریاست انجمن ادبی خراسان را نیز با سخنانی گزنده و تند ، رد کرد.

    به گفته ی ادیب طوسی ، حتی پیشنهاد مُدرسی آستان قدس را که مستمری قابل توجهی داشت ، نپذیرفت .

    زندگی او در درس و بحث خلاصه می شد ، تنها یک بار در اواخر عمر به زادگاهش و کاشمر و مَحوَلات ( ازبخشهای تربت حیدریه) سفر کرد .

    تنها تفریح او گردش در باغهای مشهد بود که آن هم به بحثهای ادبی می گذشت و گاه در پایان هفته به منزل دوستانش از جمله ایرج میرزا و میرزا قهرمان می رفت.

    وضع ظاهری ادیب برخلاف محیط طلبگی آن روز ، آمیزه ای ازسنتهای قدیم و جدید بود.

    با این حال نسبت به امور مذهبی تعصب داشت.

    ادیب به هنگام تحصیل در نیشابور با دیوان قا آنی آشنا شد.

    از این رو در آغاز به سبک وی اشعاری می سرود و گاه شعرهای او را تضمین می کرد ، اما پس از ورود به مشهد و دیدار با صیدعلی خان درگزی و به اشارت وی ، به سبک خراسانی روی آورد و با آثارشاعرانی چون فردوسی ، فرخی سیستانی ، منوچهری ، عسجدی ، مسعود سعد سلمان آشنا شد و در نظر او ، دیگر اشعار قاآنی سست می نمود.

    پیوند و ارادت ادیب به صیدعلی خان تا قتل او در1336 ه.

    ق پایدار بود و این دو به استقبال یکدیگر ، شعرها می سرودند .

    ادیب گرچه خود را شاعرتر از استاد می دانست ، اما در شعر شناسی به برتری او اذعان داشت.

    مرگ استاد چنان بر ادیب اندوهبار بود که محاسنش رو به سپیدی گذاشت.

    ادیب در سرودن اشعار عرفانی از صفای اصفهانی ( متوفی 1309 ق) شاعر شوریده حال و منزوی نیز سخت متأثر بود.

    از کسانی که ادیب تا پایان عمر با آنان معاشرت دائمی داشت ، ایرج میرزا بود، در این همنشینی که گاه دیگران ازجمله میرزا قهرمان نیز حضور داشتند ، در باب مسائل ادبی و سیاسی گفت و گو می شد .

    ادیب با آنکه با ایرج اختلاف سبک داشت ، شعراو را می ستود .

    ایرج میرزا نیز به ادیب ارادت تمام داشت ، از او بهره ها می برد و درعارف نامه ی خود، او را بزرگ داشته و از ادیب پیشاوریبرتردانسته است.

    ادیب در ذیعقده 1344 ه .

    ق ، دو ماه و اندی پس از مرگ ایرج ، درگذشت و در یکی از رواقهای حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.

    سروده های ادیب را می توان به سه دسته تقسیم کرد: 1- اشعاری که در جوانی به پیروی از قاآنی سروده است.

    2- اشعاری که به تشویق صیدعلی خان پس از آشنایی با شعرای سبک خراسانی سرود .

    این شعرها به سبب برخورداری از واژگانی غنی ، بسیار استادانه است.

    3- اشعار عرفانی و صوفیانه ای که به سبک صفای اصفهانی سروده است .

    " ادیب " دراشعار صوفیانه ی خود توانست مضامین عرفان " ابن عربی " و اصطلاحات وحدت وجودی چون فیض اقدس، کمون ذات، واهب الصور و...

    را درقالب وزنهای خوش آهنگ بیان کند و زبان عرفان و تصوف را با سبک خراسانی به خوبی درآمیزد ؛ افزون بر این ، شطحیات زیبایی نیز در قالب اینگونه اشعار گنجانده است.

    " ادیب " ، نیمه ی دوم زندگی خود را در دوره مشروطیت سپری کرد، با این حال شعر او کمتر رنگ شعر مشروطه را به خود گرفت ( جلالی، 95-96) .

    " ادیب " به سبب معاشرت با برخی از شاعران این دوره مانند ایرج میرزا، بی تردید با انواع شعر زمان خود آشنایی داشت ، اما همواره به سنت های کهن ِ شعر پارسی پای بند بود و می توان او را از پشتیبانان بازگشت ادبی و احیای شعر قدما برشمرد .

    بنابراین ، ادیب درحوزه معانی ، صور خیال و کاربرد صنایع ادبی و آرایشهای لفظی ، نوآوری نداشت .

    وی چنان شیفته ی شاعران دوره سامانی و غزنوی بود که از کاربرد واژگان ترکستانی و یاد کردن از شهرهای ماوراء النهر که هرگز آنها را ندیده بود، ابایی نداشت و این شیوه ، انتقاد برخی از شاگردان او مثل ملک الشعرا بهار را برانگیخته بود.

    رویدادهای مهم تاریخ ایران چون نهضت تنباکو (1309ه.

    ق) ، حوادث زمان مشروطیت و حتی آنچه در خراسان رخ می داد، نظیر حمله نظامی روسها به آستان قدس رضوی (1330 ه.

    ق)، قیام کلنل محمد تقی خان پسیان ( 1300 ه.

    ق) انعکاسی در شعراو نداشت.

    با این همه، وی از آن گروه شاعرانی نبود که یکسره به حوادث روزگار بی اعتنا باشد.

    وی از آشفتگی اوضاع اجتماعی و سیاسی نگران ، و از نفوذ بیگانگان در کشور ناخرسند بود .

    ستایش او از سروده های سیاسی احمد بهار بر ضد انگلیسها ، حاکی از همین امر است.

    امتیاز شعر ادیب درموسیقی آن است.

    تنوع وزنها و قافیه ها ، و استفاده از وزنهای سریع و نشاط آور و گاه مهجور ، تناسب واژگان و بهره گیری از قوافی میانی ، به شعر او آهنگی پر نشاط و دلنشین بخشیده است.

    شعر شناسی ادیب همچون پیشینیان وی ، غریزی ، و بر پایه نقد لفظی استوار بود و در این راه گاه با شهامت به انتقاد از سعدی و تمجید ازابوحنیفه اسکافی می پرداخت.

    وی ، شعرشناسی ِ خود را مدیون استاد خود صیدعلی خان می دانست و همواره می کوشید تا این فن را میان شاگردانش رواج دهد .

    ملک الشعرا ی بهار نیز سبک شناسی خود را وامدار این دو استاد دانسته است.

    آثار: از ادیب به سبب ضعف بینایی آثار اندکی بر جای مانده است بخشی از ابتدای شرح معلقات سبع ، چند بخش در تلخیص شرح خطیب تبریزی بر حماسه ی ابوتمام و رساله ای در جمع ما بین عروض فارسی و عربی .

    برخی از تقریرات او مانند" تاریخچه گرگان" نخستین بار در نشریه دبستان و نکاتی از وی درباره ی شعر و شاعری در دانشوران خراسان به چاپ رسیده است.

    دیوان کاملی از اشعار او در دست نیست.

    شاگرد وی اشراق ، دیوان استاد را بالغ برشش هزار بیت از اشعار پارسی گرد آورد که مفقود است .

    طبسی به جز اشعار پراکنده ، از سه هزار بیت شعر ادیب یاد کرده است که هیچ گاه به چاپ نرسید.

    عباس زرین قلم خراسانی بخشی از اشعار ادیب را با عنوان لآلی مکنون در1333 ه.

    ش در مشهد منتشر ساخت که حدود هزار بیت از اشعار پارسی ادیب را در بر می گیرد و از اشعار عربی ، تنها دو بیت در پایان این مجموعه آمده است .

لحظه هاى کاغذى - قیصر امین پور شاعر، ادیب و فارسى پژوه متولد ، 1338 گتوند خوزستان - ترک تحصیل از رشته دامپزشکى دانشگاه تهران 1357 - ترک تحصیل از رشته علوم اجتماعى دانشگاه تهران 1363 - اخذ دکتراى ادبیات فارسى از دانشگاه تهران با راهنمایى دکتر شفیعى کدکنى 1376 - تدریس در دانشگاه الزهرا 70 - 1367 - تدریس در دانشگاه تهران 1370 تاکنون - دبیر شعر هفته نامه سروش 71-60 - سردبیر ماهنامه ...

دکتر محمد رضا شفيعي کدکني شعر فارسى، به عنوان يکى از برجسته‏ترين و گسترده‏ترين آثار فرهنگِ بشرى، همواره موردِ ستايش آشنايانِ اين وادى بوده است. اين شعر، همان‏گونه که در حوزه مفاهيم و معانى ويژگيهايى دارد که آن را از شعر ديگر ملل امتياز مى‏بخشد، در

درباره قيصر امين پور لحظه هاى کاغذى - قيصر امين پور شاعر، اديب و فارسى پژوه متولد ، 1338 گتوند خوزستان - ترک تحصيل از رشته دامپزشکى دانشگاه تهران 1357 - ترک تحصيل از رشته علوم اجتماعى دانشگاه تهران 1363 - اخذ دکتراى ادبيات فارسى از

درباره قيصر امين پور لحظه هاى کاغذى - قيصر امين پور شاعر، اديب و فارسى پژوه متولد ، 1338 گتوند خوزستان - ترک تحصيل از رشته دامپزشکى دانشگاه تهران 1357 - ترک تحصيل از رشته علوم اجتماعى دانشگاه تهران 1363 - اخذ دکتراى ادبيات فارسى از دانشگاه

يکي از مسائل مهم در روانشناسي، بحث شخصيت و نظريه‎هاي مربوط به آن است. به جرأت مي‎توان گفت آنچه مطالعات پراکنده روانشناسي را انسجام مي‎بخشد، تفسير اين يافته‎ها و مطالعات در قالب يک نظريه منسجمي است که بتواند رفتار انسان را در تمامي ابعاد شخصيتي توجيه

مقدمه یکی از مسائل مهم در روانشناسی، بحث شخصیت و نظریه‎های مربوط به آن است. به جرأت می‎توان گفت آنچه مطالعات پراکنده روانشناسی را انسجام می‎بخشد، تفسیر این یافته‎ها و مطالعات در قالب یک نظریه منسجمی است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد شخصیتی توجیه و تبیین نماید. شخصیت از واژه لاتین پرسونا (Persona) گرفته شده و به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه‌ها در نمایش به صورت خود ...

مقدمه یکی از مسائل مهم در روانشناسی، بحث شخصیت و نظریه‎های مربوط به آن است. به جرأت می‎توان گفت آنچه مطالعات پراکنده روانشناسی را انسجام می‎بخشد، تفسیر این یافته‎ها و مطالعات در قالب یک نظریه منسجمی است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد شخصیتی توجیه و تبیین نماید. شخصیت از واژه لاتین پرسونا (Persona) گرفته شده و به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه‌ها در نمایش به صورت خود ...

تئورى‏هاى مختلف درباره انقلاب اسلامى شامروزه پس از گذشت‏ سال ها از پیروزى انقلاب هنوز عوامل، ابعاد و ویژگی هاى آن روشن نشده است. چرا نهضت مشروطیت (1285/1960) با کودتاى رضاخان در سال 1299 و نهضت ملى شدن نفت در سال هاى پایان دهه 1320 با کودتاى 28 مرداد 1332 با شکست روبرو شد، همچنانکه حرکت پرشور مردم به رهبرى امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) در سال هاى 1342 به بعد نیز سرکوب ...

قيصر امين پور وي در دوم ارديبهشت سال ???? متولد شد . او اهل گتوند دزفول است. امين پور تحصيلات ابتدايي ا ش را در زادگاهش گذراند. از سال ???? تدريس در دانشگاه را به فعاليتهاي فرهنگي اش اضافه کرد و از جمله فعاليتهاي ديگر وي بايد به دبيري بخش ا

تارﻳخچه شعر بافی شعربافی( ( SHARBAFIاز جمله هنر و صنعتی است که حدود ‪ ۳۵۰سال پیش به وسیله دستگاهی با نام "ماکوپران" انجام می‌شد و در هر کوی و برزن شهر یزد مردم به این شغل مشغول بوده و امرار معاش می‌کردند. ااین شغل در محله‌های قدیمی یزد مانند وقت و ساعت ، بازارنو، پشت باغ ، شاه ابوالقاسم، جنگل و پشت خان ، از رونق خاصی برخوردار بوده و به عنوان شغل اصلی آن دوران محسوب می‌شد. زری ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول