دانلود تحقیق دهخدا شاعر یا استاد شعر

Word 141 KB 24788 24
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • علی اکبر دهخدا در اواخر عمر به دوستی گفته بود من دعوی شاعری ندارم , اگر شعری گفته ام از روی تفنن بوده است ,ودوستانم در باب آنها قضاوت نمی کنند نمیدانم در واقع آنها را باید نظم خواندیا شعر ؟بدون شک این تردید از جانب کسی که طی سالها بخش عمده عمر خود را در مطالعه شعر فارسی به سر آورده است دیوانهای شاعران رابارها زیرورو کرده است برتعداد زیادی از آنها تعلیقات وملاحظات ادبی نوشته است مخصوصا از جانب کسی که در تصحیح قیاسی متون و ادراک لطایف اشارات اقوال قدما در عصر خویش قولش تقریبا حجت و قضاوتش غالبا مقبول شمرده می شده است جز تواضعی در خوریک محقق راستین محجوب وعاری از ادعا نیست وکیست که نداند تفاوت بین شعر واقعی وآنچه را در زمان ما مجرد نظم می خوانند کم کسی به خوبی او درک می کرد وباز کم کسی ویژگیهای شعر واقعی و دواعی و احوالی را که در وجود مرد سخن الهام برمی انگیزد وبه احساس وتخیل وتشبیه وتصویر تبدیل می گردد یا به صورت قصه و تمثیل درمی آید واحساس و اندیشه رابه تصویر واقعیت انسانی مبدل می نماید به خوبی او می شناخت .معهذا در او با احاطه یی که به
    شعر ونثر فارسی داشت وباآنکه درهر دو مقوله از بنیانگذارن تجدد محسوب می شداین اندازه فروتنی وبی ادعایی و بزرگواری وجود داشت که در مورد سخن منظوم خود با تمام نشانه های شعر واقعی که درآن هست از اینکه آن را شعر بخواند یا نظم,محجوبانه دچار تردید شود.

    گفتن ندارد که اگر نظم آن گونه که در عصر ما گفته می شود سخنی است متضمن نوعی تعبیر ادبی که هر چند از وزن وقافیه و صنعت وتمام آنچه ظاهر شعر را تحقق می دهد خالی نیست باری خاصیت خیال انگیزی ندارد وشورو حالی درآن نیست که بتواند آنرا به دیگری القا کند در این صورت کلام موزون دهخدا نظم مجرد نیست وبه رغم الفاظ مغلق وتعبیرات غالبا نامانوس که ویژگی عمده اکثرآنهاست باز برای کسانی که به طرز بیان وآشنایی دارند هم خیال انگیز وهم متضمن بازآفرینی واقعیت است.


    اما اینکه او دوست دارد واین دوستی ممکن است تا حدی ناشی از انس و عادتی دیرینه باشد به زبان قدما سخن بگوید ماده شعری را که در کلام او هست وبه مجرد تصویر مخیل محدود نیست بلکه تصویر واقعیت را هم در ابداع ونقل قصه وتمثیل عرضه می نماید نیز نفی نمی کند.

    واگر شاعری مجاز است مخاطب خود را از بین کسانی که به زبان محاوره سخن می گویند انتخاب کند مانعی ندارد شاعر دیگر به هر جهت که هست مخاطب خود را از بین کسانی برگزیندکه بازبان شاعران پیشینه آشنایی دارند واحیانا می توانند آنچه را او جز با رمز واشارت خاص آن زبان نامانوس نمیتواند به بیان آورد ودر جو آلوده به اغراض ومحیط خفقان آگند عصر خویش از ایذای کژاندیشان وسخن چینی بدسگالان در امان بماند درک نمایند.

    معهذا شک نیست که وقتی شاعر امروز روی سخن با جمعی محدود از خاص خلق دارد البته نباید از اینکهعام خلق او را چنانکه هست درک نیمکنند ناخرسندی وشکایتگری عامیانه نشان دهد ویا کسانی را که برای جمعی انبوه تر وبیشتراز عام خلق سخن می گویند ولاجرم نام وآوازه یی بیشتر در شعر وشاعری به دست می آورند درخور طعن یا رشک بیابد.

    حسن کار دهخدا در یانب ود که در دوره یی از عمر عهد جوانی خویش برای جمعی بیشتراز عام خلق سخن گفت ودر دوره یی دیگر اول پیری بیشتر برای جمعی معدود ودر هیچیک از دو دوره نه دعوی شاعری کرد نه کسانی را که شیوه یی غیر از شیوه او داشتند درخور نقد یا رشک یافت .جالب آن بود که در هر دو مورد تصویرآفرینی وخیال انگیزی در کلام اومنعکس بود آنچه می سرود حالی ودردی یااندیشه یی و واقعیتی رابه مخاطب القا می کرد واو را تحت تاثیر قرار می داد و به هر حال دگرگون می کرد.

    نه آیا نشان شعری واقعی همین است وتفنن در طرز بیان هم مثل تفنن در تصویر پردازی شیوه یی است که شاعر بدان وسیله چیزی از ذوق وسلیقه شخصی خود را بی آنکه بالضروره بین آن با جوهر شعر همواره پیوند دقیقی هم وجود داشته باشد برمایه احساس یا اندیشه وتخیل خود می افزاید وآن را به سبک مورد پسند خود در می آورد؟

    در مورد دهخدا جای این تاسف هست که اوضاع واحوال زمانه او را از اشتغال به شعر وشاعری بازداشت وبا وجود قریحه هنری جوشان وآفرینشگری که او داشت بدون شک حیف شد که به قول علامه قزوینی برخلاف آنچه ستایشگران وی آرزو داشتند (ذوالفقار علی درنیام) و(زبان دهخدا درکلام) ماند.

    امانه اوقاتی که او آن را صرف شعر وشاعری نکرد از او فوت شدونه از این معنی که زبانش در آنچه به کارشعرارتباط داشت غالبا در کام ماند به جوهر شعری که در ذهن او موج می زد لطمه یی رسید.در زمانی که به قول خود او بسیار بودند کسانی که می توانستند چنان شعر ونثری که او در عهد جوانی نشر کرد بنویسند او عمر گرانمایه را صرف کاری کرد که همت و حوصله یی را بیش ازآنکه در آن نوع کارها ضرورت داشت طلب می نمود او با توجه به آنکه درآن ایام قوم وکشوری که اوبه آنها عشق داشت از شاعری یا تحقیق درلغت وادب به کدامیک بیشتر نیاز سخت دارد اشتغال به شاعری وبه روزنامه نگاری را که آن گونه شاعری را لازمه آن می یافت ترک کرد وبا حوصله یی مردانه وهمتی بی فتور بدانچه بیشتر از نشر چند مجموعه شعر هر چند زیبا وروان وآوازه انگیز به فرهنگ وهنر کشور وقوم وی قدر وارج می داد دست زد وازوسوسه جاذبه انگیز شهرت وقبول عام که آن را در عهد جوانی خویش در مقالات موسوم به (چرند وپرند) ودر اشعاری نظیر(آکبلای)و(یادآر) آزموده بود خود را رهانید
    اما اینکه او دوست دارد واین دوستی ممکن است تا حدی ناشی از انس و عادتی دیرینه باشد به زبان قدما سخن بگوید ماده شعری را که در کلام او هست وبه مجرد تصویر مخیل محدود نیست بلکه تصویر واقعیت را هم در ابداع ونقل قصه وتمثیل عرضه می نماید نیز نفی نمی کند.

    امانه اوقاتی که او آن را صرف شعر وشاعری نکرد از او فوت شدونه از این معنی که زبانش در آنچه به کارشعرارتباط داشت غالبا در کام ماند به جوهر شعری که در ذهن او موج می زد لطمه یی رسید.در زمانی که به قول خود او بسیار بودند کسانی که می توانستند چنان شعر ونثری که او در عهد جوانی نشر کرد بنویسند او عمر گرانمایه را صرف کاری کرد که همت و حوصله یی را بیش ازآنکه در آن نوع کارها ضرورت داشت طلب می نمود او با توجه به آنکه درآن ایام قوم وکشوری که اوبه آنها عشق داشت از شاعری یا تحقیق درلغت وادب به کدامیک بیشتر نیاز سخت دارد اشتغال به شاعری وبه روزنامه نگاری را که آن گونه شاعری را لازمه آن می یافت ترک کرد وبا حوصله یی مردانه وهمتی بی فتور بدانچه بیشتر از نشر چند مجموعه شعر هر چند زیبا وروان وآوازه انگیز به فرهنگ وهنر کشور وقوم وی قدر وارج می داد دست زد وازوسوسه جاذبه انگیز شهرت وقبول عام که آن را در عهد جوانی خویش در مقالات موسوم به (چرند وپرند) ودر اشعاری نظیر(آکبلای)و(یادآر) آزموده بود خود را رهانید.

    پس به عنوان شاعر عام پسند که درآن ایام امثال ایرج میرزا ,ملک الشعرا بهار, عارف قزوینی وسید اشرف گیلانی آن را هدف وشعار خویش کرده بودند زبان دربست وبه عنوان معمارزبان که می رفت تا اساس تازه یی برای فرهنگ (تجدید ولادت یافته) کشور طرح بریزد در خاموشی انزوا به کار طرح (امثال وحکم) وبنای (لغت نامه) مشغول شدوکاخ تازه یی پی افکند که از باد وباران نیابد گزند.

    با این همه در همان سالها که بهار و عارف وسیداشرف ودیگران هر یک به وجهی دم در کشیدند ونغمه آوازشان در گلو شکست او از همان خلوت انزوای دنیای تتبغ وتحقیق با شیوه تازه یی که در شعر وشاعری گه گاه دنبال می کرد ریا کاری مدعیان تجدد وآزادی را که شاعران دیگراز هیبت آن به خاموشی محکوم شده بودند در ورای تصویر ریاکاری مدعیان قدس وطهارت به باد انتقاد گرفت .

    در بحبوحه استبداد دوران بعد از قاجار دهخدا طی قصه یی تمثیل گونه که تفسیر یک مثل عامیانه رایج در عصر وی بود تحت عنوان (انشاءالله گربه است) هر دو گونه ریاکاری را که قوم وکشور وی درآن ایام از آن رنج می برد بی نقاب ساخت با این حال غرابت زبان و اشتمال آن برلغات وتعبیرات خاص قدما آنرا از تعرض ادراک کژاندیشان وناراستان شهر در امان نگه داشت وآنچه را شاعران پر آوازه عصر جرئت تفوه آن را نیافتند وی هم در یک مجله ماهانه مشهور شهر وهم در مجموعه امثال وحکم خویش که هیچیک در چنان فضای خفقان آمیز بدون بررسی واجازه سخن کشان و خرده بینان رسمی و حرفه یی مجال انتشار نداشت نشر کرد.

    در این مثنوی که برشیوه حدیقه سنائی به نظم آمد اما تمام نشانه های یک عصر تجدد گرایی وترقی جویی واقعی را در برداشت دهخدا هم تصویر واقعیت ظاهری را نقش زد و هم آن را در تصویر خیال پوشاند.

    در عین حال احوال قهرمان قصه را که در واقع ضد قهرمان ومظهر ریای واپسگرای رایج در بین گندم نمایان جو فروش بود کنایه یی مستتر از احوال کسانی ساخت که با فساد و ظلم وخشونت نوظهور نظام از خارج رسیده عصر همکاری می کردند و با مغلطه یی شبیه به زبان بازی این پیر (شفت) می کوشیدند تصور آلودگی انکار ناپذیری را که مجرد این همکاری بروجوان آنها میگذاشت از ساخت ضمیر به تشویش افتاده خویش برانند.

    برای کسانی که درآن سالهای آغاز خشونت واستبداد نظام بلافاصله بعد از سقوط قاجار لطف این کنایه وذوق تصویری را که در ورای سیمای ظاهر قهرمان قصه ریاکار شفت وجود داشت درک کردند چیزی که خاطر را بر می انگیخت نقش نفرت انگیز کسانی بود که هیزم کشان اتش آن استبداد تجاوزگر وپرخشونت بودند وبا تلقین به نفس می کوشیدند همکاری با آنچه را در آن نظم تازه برضد لوازم حریت و عدالت وانسانیت انجام می گشت مثل آنچه مقدس مآب روستایی به خود تلقین کرد خالی از عیب و ملامت بشمرند.اما محققی چون محمد قزوینی که بلافاصله بعد از نشر قصه از فرسنگها فاصله از پاریس بصراحت اعلام کرد که این منظومه (بدون هیچ گفتگو شاهکاری است از شاهکارهای ادبی امروزه)یاد می کرد به دنیایی وسیعتر از محدوده زبان فارسی عصر خود می اندیشید وکار شاعر را باآنچه که درآن دنیای وسیعتر به عنوان شاهکار تلقی می گردید می سنجید.

    در پایان این منظومه ,دهخدا وجدان اخلاقی رایج در زبان اهل عصر را درگفت و شنودی که با یک مخاطب موهوم شیخ ابوداشت به نحو جالبی تحلیل کرد.

    اگر در ظاهر قهرمان قصه را در وجود یک مقدس نمای ریاکار که نظام عصر انتقاد واستهزا او را با علاقه استقبال می کرد به باد انتقاد گرفت درحقیقت انتقاد او که شناخت آن در حوصله درک سخن کشان کژفهم عاری از درد نبود متوجه به کسانی بود که در مقابل وجدان سرزنشگر با این تاویل کودکانه ودل خوش کننده که آنچه می کنند وانچه به انجام شدنش یاری می نمایند ناظر به ترقی وسعادت قوم است گوش دل را برملامت وجدان و چشم جان را برلکه ی که یاری دربه بند کشیدن حریت و عدالت واقعی بردامان آنها می نهاد می بستند وبا القای تردید بین پاکی وناپاکی گریبان خودر ا از چنگال وجدانی که ملامتش ناچار آنها را عذاب می داد می رهانید .محقق است که تطفن به این نکته فقط برای معدودی از مخاطبان زیرک ونکته یاب ممکن بود وشاعر هم درآن گیرودار استبداد وخفقان برای همین معدود که از شعر اولذت می برند تحت تاثیر آن واقع می شدند ودرد او را احساس می کردند سخن می گفت.واگر جز به این زبان وجز از ورای این کنایات حرف می زد شک نیست که با التزام خموشی که داشت محکوم به نوعی خموشی مضاعف می شد واز لذت احساس وجود معدودی همزبان محرم نیز محروم می ماند.

    بدون شک در این کنایات لطیف مستتر که دهخدا با مصاحب موهوم خویش درباب (وجدان )به بیان می آورد به آن دست از یاران گذشته خویش که به رغم مبارزه های طولانی برضد استبداد قاجار دراین ایام بضرورت یا غیر ضرورت با استبداد جدید کنار آمده بودند ناظربود وآنها نیز که به این بهانه یا نه به این بهانه خودرا در این نظم مهاجم به مراتب عالی رسانیده بودند نیش گزنده طنز (دخویی)را درجان و دل خویش حس می کردند وبا این حال احساس واقعی گناه ایشان را ازآنکه با گوینده به پرخاش برخیزند وخود را بیشتر هدف باز شناخت عام وخاص سازند مانع آمد.

    در اشوب وغوغای سالهای که با اشغال ایران از جانب قوای متفقین پای بیگانه حریم کشور وی را آلوده بود وآنها که به نام شاه وزیر وحاکم و امیر در ظاهر صاحب اختیار کارها بودند از عنوان حاکمیت جز مجرد نام چیزی برای ایشان باقی نمانده بود درآنچه روی می داد و حاصل آن جز تجاوز به حریت و عدالت وانسانیت نبود جز سکوت یا همکاری وتایید پنهانی از عهده هیچ کاری برنمی آمدند حتی تجاوز ها و تعدیات پنهان و آشکار خود را هم به الزام سپاه بیگانه منسوب می کردند اما از روی تظاهر وریا وبرای اجتناب از خشم و انتقام قوم که ناچار روی دادنی بود از وقوع آن نارواییها ابراز تاسف می کردند و در عین حال جز اظهار همدردی زبانی با مظلومان به هیچ اقدام موثر دست نمی زند دهخدا از کنج عزلت کتابخانه خویش با همین زبان نامانوس صدای اعتراض برمی داشت ودر قصه یی به نام (آب دندان بک) هم حال مظلومان را که به سبب جهالت خویش تنبه مذلت می دادند و هم حال حاکمان خودیار که نیز به جهت آن هم در خوف و جهل جز نفرین زیر لبی نسبت به اعمال واقعی این فجایع چاره یی نمی دانستند بی نقاب می نمود.

    احوال این حاکم ساده لوح دیاراتک در ترکستان نشان می دهد که ظلم وفقر و پریشانی حاکم برچنان ولایت دروافتاده ی بی فریادی ناشی از جهالتی است که تمام خلق دران غوطه می خوردند وبرای رهایی ازآن به جای آنکه خود به کوشش برخیزند دست به دامان جادو جادوگیر می شوند حاکم نیز که تمام عمال این ظلم و فقر و پریشانی از خادم و جن گیر و معزم ورمال ونزله بند شاعر مدیحه سرا در خانه او جای دارند در رفع تجاوزگری وبیدادی مفسدی که برزگری پیر از او به نزد وی شکایت می آورد جز آنکه به اظهار بیزاری از ظالم بپردازد و او را با تردید و احتیاط نفرینی زبانی بکند کاری ندارد ولاجرم شکایتگر که می داند عمه پیرش مریم از اوبهتر می تواند نفرین کند راه خانه عمه اش را پیش می گیرد.

    اعتراض برهرج و مرج حاکم برکشوری که به بهانه اشغال بیگانه خودی هم درآن هرگونه تعدی و بی نظمی رابرای خود جایز تلقی میکند در کلام کدامیک از شاعران حرفه یی عصر شاید جز بهار این اندازه تند و گرم و پرخاشجویانه انعکاس دارد؟

    سالها بعد هم در روزهایی که حریت و حیثیت قوم در خطر بود و دسیسه غافلگیرانه دزدان دریایی غرب با همسازی نهانی با کسانی که عزت خود را در ذلت قوم خویش گمان می بردند وبا طرح توطئه یی که خاطره آن به نام بیست وهشت مرداد تامدتها بعد جشن هم گرفته می شد تمام هستی ملت و کشور وی را که کشتی و سرنشینان آن با رمز کشتیهای نفتکش دزدان دریایی فاتح متضمن اشاره یی بدان بود به دست عمال خویش تاراج کردند باز در محیط اختناق آمیزی که مبارزان وشاعران و نویسندگان در جریان آن خود را به سکوت ملزم دیدند دهخدای پیر که درآغاز ماجرا مورد تهدید و ایذا هم واقع شده بود و از ضعف و نالانی هم چیزی به پایان عمرش نمانده بود صدای اعتراض خود را بلند کردوبا طرح قصه رمزآمیز (در چنگ دزدان ) هویت کسانی را که درآن قصه با نقاب خودی عامل بیگانه بودند برملا ساخت .

    نه فقط سکوت و تسلیم عام وخاص را در این ماجرا در خور تقبیح و مستوجب قبول اهانت تلقی کرد بلکه اسارت وجدانی توطئه گران داخلی را نیز که با عنوان مستعار خلیفه وقاضی و صدرو استاددار و میرجیش و صاحب حرس و جز اینها از ایشان نام برد به باد استهزا گرفت آنها و تمام کسانی را که به الزام یا التزام آنها محکوم حکم دزدان دریایی غرب نفتخواران بریتانیا وامریکا شده بودند از زبان همان دزدان ناسزایی بسزا گفت و با این حال شیوه بیان بالنسبه دشوار و اشتمال برکنایه یی دقیق واندیشه انگیز سخن وی را از آفت تعقیب خرده بیان مصون داشت اما سخن فهمان را چنانکه باید متاثر کرد ودرد وتاثر خودر ا به آنها منتقل ساخت .

    بدین سان دهخدای پیر که سالها بود در گوشه انزوای لغت نامه در میان اوراق خاک خورده نسخه های خطی وچاپی نظم و نثر گذشتگان خودر ا جستجو وشکار لغتهای از یاد رفته مشغول کرده بود زبانی را که سالها از شیوه بیان تلخ و طنزآلود (چرند وپرند)های دوران جوانی دور شده بود در این آخرین سالهای عمر از کام برآورد ودیگر بار با همان طنز گزنده اما با طرز بیانی که خطاب آن دیگر با مخاطب مسمطهای (آکبلای)و(یادآر) نبود و عزلت سالیان هم دیگر بین او وآن گونه مخاطبها فاصله انداخته بود آنچه را در زبان متقدمان بیانش هنوز ممکن بود مع الواسطه مخاطبان خاص خویش در بین کسانی که می توانستند مضمون پیام او را درک نمایند به بیان آورد.

    معهذا قالب بیان او در این سالها به این گونه تمثیلها هم که نمونه های دیگر آن از جمله حکایت دان دانم –در دیوانش هست منحصر نماند قالب شعر غنایی هم گه گاه در این نوع اشعار اجتماعی و عصری مورد استفاده اش واقع می شد از جمله در فتنه یی که به تحریک بیگانه اشغالگر در آذربایجان مقدمه تجزیه کشور وتجاوز به تمامیت آن را فراهم ساخته بود صدای اعتراض وی با لحن خطابی رنگ غنایی داشت و مثل اشعار ونوشته های (دخو) اما با زبانی فخیم و فاخر و تا حدی دشوار دلنشین و گرم و موثر به گوش می رسید: ای مردم آزاده کجایید کجایید آزادگی افسرد بیابید بیابید در قصه وتاریخ چو آزاده بخوانند مقصود از آزاده شمایید شمایید چون گرد شود قوتتان طود عظیمید گسترد چوبال وپرتان فرهمایید بسیار مفاخر پدرانتان و شما راست کوشید که یک لخت برآنها بفزایید مانا که به یک زاویه خانه حریقیست هین جنبشی از خویش که از اهل سرایید این روبهکان تا طمع از ملک ببرند یک بار دگر پنجه شیری بنمایید بس عقده گشودید به اعصار وکنون هم این بسته گشایید که بس عقده گشایید همچنین در سالهایی که بوی تندبارو ت نبرد بارگان غرب وشرق فضای جهان رابه زهر مرگ آلوده بود وسوادگران فتنه جوی ماورای بحار مسابقه تسلیحاتی اقوام را با فرآورده های مهلک تازه خویش هر روز گرمتر وپرهیجانتر می کردند تشویش ودلهره یی که بهار را به نظم چکامه جغد جنگ برانگیخت به وی نیز غزل گونه یی در شیوه عطار ومولانا الهام داد که مرد (عزلت گزیده ) را نگران آینده دنیایی که دچار تهدید رزم بارگان بیدرد بود نشان می داد: بجر دیدار آن یار پری پیکر نمی خواهم هوایی غیر عشق روی او در سر نمی خواهم نظر کم ده خبر کم گو خدا را ، زین سپس واعظ که من جز منظر از ساقی زخم مخبر نمیخواهم ترا ای از خدا ومردمی برگشته بازرگان به عاجل جز به آتش سوختن کیفر نمی خواهم تر وخشک جهان جهان اندر حریق از تو سوزد جهان را سوخته اینسان زخشک و تر نیم خواهم چو برعشقست وبس بنیان وبیخ پایه هستی جدال وجنگ وجروبحث وجوی وجر نمیخواهم دوام شوکت این ومزید مکنت آن را جهانی غرق خاک وخون به بحر وبر نیمخواهم به نام نوع پرور چند تن چنگیز دیگر را خرافت نامه تاریخ را زیور نمی خواهم اگر خود سیر گردونست و حکم انجم و اختر من این گردون من این انجم من این اختر نمی خواهم نوای یک جهانست اینکه از حلقوم من خیزد من این از خود نمی گویم بخواهم ور نیم خواهم بدین گونه ستیزه رویی غرب را که تورم کالای سلیح آفرینانش دنیا را به آمادگی وستیهندگی می خواند وصدای بال شوم و مخوف کرکس مرگ فضای آن را در سکوت قبرستان غرق می خواست با فریاد خشم آلودی که نه از زبان خود بلکه از نوای یک جهان به این بازرگاننا مرگ (نه) می گفت با این زبان گرانبار از شور و هیجان وآگنده از لغات و تعبیرات شاعران گذشته ایران به بیان آوردو نشان می داد که دشواری یا کهنگی زبان شاعر هر چند مخاطب اور ا محدود می سازد شعری را که دراندیشه او هست از بین نمی برد فقط او را بحق از شهرت شاعری در بین عام خلق برکنار نگه می دارد .

    به هر حال این زبان نامانوس اما غالبا فخیم و فاخر که دهخدای پیر با فاصله تدریجی از دوران صور اسرافیل بدان می گراید به رغم آنکه قالب و صورت شعر را هم در آنچه غالبا معمول متقدمان بوده است بروی تحمیل میکند در کلام وی تاثیر خیال انگیز یا وقوع گویی رااز بین نمی برد ودر همه حال تشویش وتاثر و احساس و اندوه گوینده را به آن کس که درآن به تامل می نگرد وزبان ان را درک یم کند القا می نماید.

    در واقع بخش عمده اشعار معدود دهخدا مربوط به همین سالهای انزوای بعد از دوران صوراسرافیل اوست .

    از سالهای جوانیش جز پاره یی اشعار فکاهی یا جدی که غالبا با زبانی ساده و نزدیک افق فهم و فکر مخاطب (چرن و پرن) هاش است چیز زیادی در دیوان موجود او باقی نیست.با این همه این آثار که حال و هوای سالهای شوم جنگ جهانی و توطئه های قدرتهای اهریمتی عصر درآنها پیداست آگنده از شور وحال است .عشق به مردم ،عشق به ایران و عشق به حریت که نفرت از ظلم ،ناخشنودی در خودکامگی وخشم از جهالت پروری لازمه آن است در سراسر دیوان موج می زند و هرکس را که با زبان وبیان وی آشناست تحت تاثیر می گیرد.

    غزلهای معدودش تنها غزل خالص نیست هم رایحه اندیشه فلسفی دارد هم تعلیم آزادگی وانسانیت میکند.

    مثنویهایش گه گاه در خواننده غیرت و حمیت می آفریند ووی را از بیقیدی نسبت به سرنوشت مردم وکشور خویش مستحق توبیخ نشان می دهد.

    در قصه (دانم دانم) بیکارگان مدعی را که هیچ نمی دانند وندانم را دانم نام می کنند وسرانجام حاصل کارشان جز تشویر وپریشانی نیست در وجود آن زن که فسوجن پختن نمی دانست وفریب زن همسایه اورا رسوا کرد.

    با آنکه در دوران جوانی دهخدا به نثر بیشتر از شعر توجه داشت همان شعرهای معدود هم که از آن دوران عمرش باقی است از نیروی قریحه شاعریش حاکی به نظر می آید.گذشته از چند قطعه شعر فکاهی او که در آنها مخاطب غالبا همان مخاطب (چرند وپرند)های صور اسرافیل اوست لااقل یک نمونه شعرغنایی دوران جوانی او با لحن جدی وزبان ساده وشیرین واستواری که دارد قدرت طبع اورا در این گونه شعر نیزدر آن ایام مسلم می سازد .این مسمط بدیع نو قالب که دهخدا در غربت سویس ودر فراق دوست و همکار جوان از دست رفته خویش میرزا جهانگیر خان شیرازی می سراید ابداع یا لااقل احیای یک قالب جالب در شعر غنایی عصر محسوب است وشور وحال غریبی که درآن هست رویاهای دوران جوانی دهخدا را غوطه ور در جوشعرنشان می دهد: ای مرغ سحر چو این شب تار بگذاشت زسر سیاهکاری وزنفحه روحبخش اسحار رفت از سرخفتگان خماری بگشود گزه زلف زرتار محبوبه نیلگون عماری یزدان بکمال شد پدیدار واهریمن زشتخوحصاری یادآرز شمع مرده یادآر چون گشت زنو زمانه آباد ای کودک دوره طلایی وزطاعت بندگان خودشاد بگرفت زسرخدا خدایی نه رسم ارم نه اسم شداد گل بست زبان ژاژخایی زان کس که زنوک تیغ جلاد ماخودبه جرم حق ستایی تسنیم وصال خورده یادآر این مسمط تازه ساخت دهخدا تاثیر قابل ملاحظه یی در شعر عصر باقی گکذاشت تعدادی از شاعران از جمله بهار ،کمالی وپروین در آن شیوه طبع آزمایی کردند.

    احتمال آنکه وزن یا قالب به نحوی متاثر از یک قطعه مشابه مندرج در روزنامه ترکی ملانصرالدین باشد حتی برفرض صحت لطمه یی به اصالت اثر دهخدا در زبان وبیان وی نمی زند.در زبان فارسی این شعر دهخدا راهگشای آزمایشهای تازه یی در قالب بندی ومضمون پردازی شعر عصر جدید شده است وتقریبا بدون شک به همان اندازه که وی در تحول نثر فارسی عصر تقش موثر داشت در تحول قالب شعر غنایی هم با نشر همین یک مسمط موثر واقع شد.

    معهذا خوداو نه علاقه یی به شعر غنایی داشت ونه در این شیوه شعر تجربه خود را ادامه داد حتی مدتها طول کشید تادرفراغت نسبی دروان پیری باز با شعر غنایی آن هم برسبیل تفنن تجدید عهد کرد اما اینبار شعر غنایی او به صورت دیگری تازگی داشت تغزلی خالص یا نیمه خالص بود با زبانی غالبا نامانوس ودر عین حال باوقار ودر خور بیان مولانا جلال الدین من نه به تن زنده ام کز مدد جان زیم بل نه به جان زنده نیز کز دم جانان زیم منزتو جز عشق تو هیچ نخواهم دگر گوشت وخون را بهل که من نه باان زیم عفیفه عشق من تا نکند راه گم چون پشه از تندباد از تو گریزان زیم از ملکوتست عشق آمده مهمان من غبن بود با ملک گونه حیوان زیم تا که توان ماردوش برد وفریدون نشاند غبن بود کاوه وار حلیف دکان زیم تفاوت این غزل با آن مسمط فاصله راه طی شده بین (دخو) صور اسرافیل با علامه دهخدای لغت نامه ر ا نشان می دهد .

    اینکه تصویر روشن وبه هم پیوسته یی از این فاصله طولانی را نمی توان بدرستی ارائه کرد ظاهرا از آن روست که شاعر کوشیده است اشخاص کنجکاو بوالفضل بیش از حد ضرورت وجواز در سراپرده حیات درونی او مجال نفوذنیابند.معهذا منظره کلی حیات او مثل آنچه درباب بسیاری از اهل اندیشه وهنر نقل کرده اند عبارت است از سختی ، تحول وپایداری .جزئیات آن نیز شامل محدودیتهای دوران جوانی ،سختیهای برخورد با افکار انقلابی ،سرخوردگی از افراط گرایی وتحول در عمل واندیشه یی بوده است که اور ا به سوی اعتدال رانده است .انزوای پربار سالهای آخر عمر وی نیز نتیجه این تحول تدریجی به اعتدال نسبی وبازیافت فرصتهایی شد که شهرت در شعر و شاعری بین همعصرانش در قیاس با آنچه عاید او گشت به بازیچه یی کودکانه می مانست ووقتی در اوایل سنه 1325هجری قمری اولین شماره های روزنامه صورااسرافیل با نشر دمقالات طنز آمیز (چرند وپرند) نام (دخو) را در طهران سالهای آغاز مشروطیت برسرزبانها انداخت میرزا علی اکبر خان قزوینی نویسنده آن مقالات جوانی بیست وهشت ساله بوده در لهجه محلی خود او این نام به معنی دهخدا (کدخدای ده) بود ودر زبان عامه اهل طهران از مدتها پیش دخو قزوینی سیمایی همانند بهلول و ملانصرالدین وجوحی داشت وامثال ولطیفه های مضحک وگاه ساده لوحانه به او منسوب می شد .این اسم که میرزا علی اکبر خان بعدها آن را به صورت دهخدا نام خانوادگی خویش ساخت در صوراسرافیل نام مستعاری بود که نویسنده خودر ا در زیر نقاب گولی وساده لوحی او پنهان کند وآنچه را درآن ایام هنوز هیچ زیرک هشیار مصلحت بینی آن را بر زبان نمی آورد با سادگی وبیخیالی یک (دخو) واقعی وبازبان طنزی که شایسته نام وکار دخو دیرینه روز قزوین روزگاران گذشته است برزبان آرد.

    دخو که در طی این مقالات شوخ وشیرین اما گزنده ونیش آلود خودبه تمام مفاسد شهر اعلام جنگ کرده بود شاعر ونویسنده یی پرشور وبا ذوق بود که سه سالی پیش از اروپا بازگشته بود وبا آنکه به زبان عامه عصر سخن می گفت در ورای شوخیهای عامیانه وزبان ساده اش نشانه هایی از تعمق در مسائل اجتماعی به چشم میخورد نفرت شدیدی که نسبت به استبدادولوازم آن خرافات ،جهالت وهرج ومرح نشان می داد مقالاتش را مورد توجه خاص و عام می ساخت وکسانی را که در نظر وی ویارانش مسئول این نابسامانیها و بیرسمیها بودند برضد وی وروزنامه صوراسرافیل بر می انگیخت .

    یاران وی در آنچه به نشر روزنامه مربوط می شد میرزا قاسم خان تبریزی مدیر روزنامه ورفیقش میرزا جهانگیرخان شیرازی بود که این میرزا علی اکبر خان قزوینی به دعوت ومعرفی او محرر ومنشی روزنامه شده بود وخود در مبارزه با جهل وظلم وفساد مثل دخو یا بیش از او سری پرشور داشت اما دخو که مقالات طنز آمیز روزنامه وگاه مقالات جدی آن نیز به قلم وی نشر می شد در پیکار با مفاسد عصر خصوصا برچیزهایی انگشت می نهاد که بدون رفع آنها استقرار انچه حکومت عامه خوانده می شد واحرار قوم وکسانی که طبقه (منورالفکر)خوانده می شدند طالب استقرار آن بودند ممکن نمی شد.در واقع میرزا علی اکبر خان قزوینی که با نام دخو تحت عنوان (چرندوپرن) مفاسد عصر وظلم وتعدی بازمانده از استدباد ناصری را بشدت انتقاد می کرد خود در باب مبانی حکومت عامه و اساس عدالت وقانون از سالها پیش مطالعات عمیق وبسیار جدی کرده بود .قبل از عزیمت به اروپا(1321ه ق) که به عنوان منشی همراه وزیر مختار ایران در کشورهای بالکان به آن سفر رفت مدتها در مدرسه علوم سیاسی درس خوانده بود در مدت اقامت به آن سفر رفت مدتها در مدرسه علوم سیاسی درس خوانده بود .در مدت اقامت در اروپا هم که بیشتر آن در بوخارست وروم و وینه گذشت علاوه بر تعمق در احوال حکومتهای غربی از طریق مطالعه در آثار مونتسکیو نویسنده ومحقق فرانسوی با اساس حکومت عامه آشنایی یافته بود.کتاب روح القوانین وکتاب ملاحظات در باب علل عظمت وانحطاط رویمان را ظاهرا در همان سالها مطالعه و ترجمه کرده بود.

    علاقه به مونتسکیو به احتمال قوی اورابا نامه های یارانی وی که شامل طنزی قوی برضد مفاسد اجتماعی دربار استبدادی فرانسه در عهد قبل از انقلاب ودر عین حال همراه با لحنی مستدل وپرمایه بود آشنا کرده بود ونشانه هایی از این طنز نیمه جدی گهگاه در جای جای مقالات فکاهی او انعکاس داشت که البته در حد ادراک مخاطبان عادی چرند وپرند نبود.

    عمقی که در این طنزهای جدی وغیر جدی بودودر واقعه بمباران مجلس منجر به توقیف روزنامه واعدام مظلومانه میرزا جهانگیرخان شد ودر آن ماجرا که استبداد قاجار دوباره به وسیله محمد علی میرزا احیا شد ودهخدا وجمعی دیگر ازمبارزان ضد استبداد به اروپا تبعید شدند در نزد وی ناشی از تعمق در اساس حکومت عامه وآشنایی با ریشه های استبداد ناصری ودنباله آن بود.

    دهخدا قبل از ورود به مدرسه علوم سیاسی وعزیمت به اروپا با وجود جوانی بیشتر به دلالت وهدایت استاد خود شیخ غلامحسین بروجردی از ابدای مهم اما بی ادعای عصر مدتها در مجالس عصرانه حاجی شیخ هادی نجم آبادی حاضر شده بود ومذاکرات آن مجالس چشم وگوش اورا باز کرده بود.

    حاج شیخ هادی مجتهدی روشنفکر و روشنگر وعالمی پرهیزگار وفارغ از حشمت و رعونت همگنان عصر بود از شاه تا گدا همه کس به مجلس او را داشت واو که به صحت عمل ودقت در امورشرعی وفساد ناپذیری شهره بود و هر طبقه از حاضران مجلس مناسب حال ومقام صحبت می کرد اما همه جا بی پرده وآشکارا از مفاسد استبداد ومعایب خرافات سخن می گفت واین مجالس در اندیشه جوان تاثیر قوی می گذاشت .تعلیم آقا شیخ غلامحسین هم که از اصحاب خاص نجم آبادی بود وبعدها با خانواده نجم آبادی قرابت سببی هم پیدا کرد در طی چند سال میرزا علی اکبر خان را بتدریج با ادب عربی وعلوم اهل مدرسه از لغت وبلاغت وفقه و اصول وکلام و حکمت آشنا کرده بود ودهخدا بعدها همواره در هر چه از این مقوله آموخته خود را مدیون تعلیم وی می شناخت.

    بعلاوه دهخدای جوان در مدرسه علوم سیاسی از مصاحبت معلمان روشنفکران آن حوزه وزراصحبت رجال آزادیخواه وفرنگ رفته یی که به آنجا رفت وآمد داشتند بهره برده بود ومخصوصا با میرزا محمد حسین خان اصفهانی ادیب معروف به ذکاءالملک هم که درآن ایام شاعر ونویسنده یی خردمند ومنور الفکر بود انسی والفتی بیشتر پیدا کرده بود.

    درمدت اقامت اروپا که در صحبت معاون الدوله وزیر مختار ایران در بالکان گذشت نیز معلومات اجتماعی سودمند آموخته بود.تجربه کودکی هم که با مرگ پدر از یازده سالگی یتیم مانده بود و مختصر مرده ریگ خانوادگیشان با تبانی منتقدان محلی ومستا کله مواریث به یغما رفته بود اور ا به عمق فساد وهرج ومرح وبیعدالتی حاکم براوضاع وقوف تمام داده بود .

    از این رو هنوز دوسالی از اقامت اودر اروپا نگذشته بود که آوازه نهضت مشروطیت در طهران اورا با رویای طلایی وبا شوق آنکه در این انقلاب تازه آنچه را در کتاب مونتسکیو در باب ضرورت تفکیک قوای حکومت خوانده بود قابل تحقق سازد ودینی را که به جامعه استبداد زده ودر بند بیعدالتی وخرافات مانده ایران

کلمات کلیدی: استاد - استاد شعر - دهخدا - شاعر - شعر

شهريار سيد محمدحسين بهجت تبريزي (???? - ?? شهريور ????) متخلص به شهريار (قبل از آن بهجت) شاعر ايراني بود که شعرهايي به زبان‌هاي فارسي و ترکي آذربايجاني دارد. از شعرهاي معروف او مي‌توان به «علي اي هماي رحمت» و «آمدي جانم به قربانت» به فارسي و

مقدمه: یکی دیگر از بدیع ترین و دلاویزترین شکوفه های ادب فارسی و یکی از منادیان محبت و مردمی و تقوی در عصر حاضر پروین اعتصامی است. پروین اعتصامی مسمات به رخشنده شاعره ایرانی دخت مرحوم یوسف اعتصامی (اعتصام الملک آشتیانی طاب ثراه) در (25 اسفند 1285 ه . ش/1906 م) در تبریز متولد گردید. در کودکی به پدر به تهران آمد و بقیه عمر خود را در این شهر گذرانید. ادبیات عربی و فارسی را نزد پدر ...

کودکي و نوجواني محمدتقي ملک الشعراء بهار در 18 آذر ماه 1265شمسي در محله سرشور شهر مشهد به دنيا آمد. پدر او ميرزا محمد کاظم، متخلّص به صبوري، ملک الشعراء آستان قدس رضوي بود. خاندان پدري بهار خود را از نسل ميرزااحمد صبوري کاشاني (متوفّي به سال 1192

زندگی و شخصیت دهخدا استاد علی اکبر دهخدا از خبره ترین و فعال ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان فارسی در این دوران را انجام داده. لغت نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است و شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضرب المثل ها و احادیث و حکمت ها در زبان فارسی است ...

شعراي ايران (از آغاز شعر پارسي تا نهضت مشروطيت) به ترتيب اسم آذربيکه ي:لطفعلي آذربيکه ي متخلص به آذر از جمله شعراي معروف قرن دوازدهم است که در سال 1123 هجري قمري در اصفهان متولد شد او در انواع شعر بخصوص غزل و قصيده مهارت و استادي داشت. ابن يمين:

سال شمار زندگي پروين 25/2/1285 خورشيدي: تولد در تبريز . 1291: مهاجرت به تهران با خانواده. 1292: سرودن اولين اشعار. 1293: سرودن شعر به سبک انوري. 1303: فارغ التحصيل از مدرسه. 1303: ايراد خطابهي " زن و تاريخ". 1313: ازدواج با پسرعم

رخشنده? اعتصامي مشهور به پروين اِعتِصامي (???? تا ????) از بانوان شاعر ايراني است. زندگي اعتصامي در ?? اسفند ???? خورشيدي در شهر تبريز به دنيا آمد. پدرش يوسف اعتصام الملک از سکنه شفت و اصالتاً آشتياني بود و مادرش اختر فتوحي ( متوفي ????) از اه

خواجه شمس الدين محمد بن محمد حافظ شيرازي (حدود ???-??? هجري قمري)، شاعر و غزلسراي بزرگ قرن هشتم ايران و يکي از سخنوران نامي جهان است. در خصوص سال دقيق ولادت او بين مورخين و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبيح الله صفا ولادت او را در ??? (تاريخ ادب

ابوسعيد محمد بن سرخ نيشابوري نام وي به عنوان استاد نظامي عروضي در تاريخ آمده است و از وي با عناوين فاضل و دانشمند ياد کرده اند که شاگرد و مريد ابوالهيثم (احمد بن حسن جرجاني) بود. در سياق التاريخ آمده که او شعر نيز مي گفته و در اواخر قرن پنجم در نيشا

فصل نخست: پرنده باز مشخصات و ريشه واژگاني: پرنده بزرگ تيز با منقار برگشته و محکم و دندانه دار که انواع گوناگوني دارد و ماده بعضي از انواع آن را براي شکار تربيت مي کردند.1 کلمه باز به معني پرنده معروف( بايد از vaza به معني پرنده م

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول