دانلود مقاله زبان شناسی

Word 137 KB 24796 10
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • زبان شناسی
    او ناخودآگاه را دارای ساختار همچون زبان می‌داند.

    او طفل خردسالی را که در مقابل آیینه در خود تامل می‌کند، نوعی دال می‌داند که می تواند معنا ببخشد و تصویری را که در آینه می‌بیند مدلول در نظر می‌آورد.


    کارکرد آینه در این مثال روانشناسانه، همچون کارکرد استعاره در زبان است، اما کودک شبیه یا جانشین خود را در سویی دیگر می‌بیند.

    تا این مرحله بین دال و مدلول یگانگی حاکم است، اما با ورود پدر، کودک به آگاهی اضطراب آوری می‌رسد.


    « او اکنون باید این نکته سوسوری را دریابد که هویت‌ها بر اثر تمایز شکل می‌گیرند.»
    می‌دانیم که سوسور گفته بود در زبان چیزی جز تمایز وجود ندارد.

    روش رولان بارت در استخراج سازه‌های موضوعات بعضاً پیش پا افتاده‌ای چون نظام مد لباس نظام فهرست غذا اثاثیه و معماری از این هم جالب‌تر است.

    او با تجارب فراوانی که با نشانه‌شناسی بدست آورده بود،‌عنوان کرد که زبان پوشاک - و نظام های دیگر « مانند یک زبان عمل می‌کند.

    وی زبان پوشاک را به دو قسمت نظام و گفتار ( زنجیره ) تقسیم می‌کند...

    یک مجموعه لباس شامل کت اسپورت، شلوار فلانل خاکستری و پیراهن یقه باز سفید، معادل با جمله خاصی است که به وسیله یک فرد به منظوری خاص ادا شده باشد.

    تناسب این اجزا با یکدیگر، نوع خاصی از گفته را پدید می‌آورد و معنا یا سبک خاصی را بر می‌انگیزد.

    بارت تنها به سازه‌های نظام‌ها علاقه دارد، نه دلالت‌های دیگر آن او می‌نویسد: « آشکار است که مد لباس، لوازم و تبعات اقتصادی و جامعه شناسی دارد، اما نشانه شناسی با اقتصاد و جامعه شناسی مدلباس سروکار ندارد».


    روش ساختاری کلورلوی استروس در مردم شناسی و اسطوره شناسی و همچنین نقادانی چون تزوتان، تودورف، کلودبرمون، ژولین کرماس و ولادیسیرپراپ در روایت شناسی ساختاری شاید از جهانی دیگر برای ما جذاب باشند.


    اساسی‌ترین محور در اندیشه‌های لوی استروس باور او به نظامی نهایی و عنصری دگرگونی ناپذیر بود که تمامی پدیدارهای فرهنگی بخشی از آن نظام بودند،«یعنی ساختاری که دگرگونی ناپذیر است و تمام عناصر و اشکال فرهنگی و مناسبات میان آنها در دل آن جاری دارند ...

    همان طور که در زبان شناسی، پس از سوسور، دانسته‌ایم زبان ساختاری نهایی است که اشکال گفتار و سخن دل این نظام یا ساختار اصلی جای دارند.

    » بنابراین نزد لوی استروس ذهن پیشرفته معاصر و به ظاهر اندیشمند هیچ مزیتی بر ذهن ابتدایی انسان نخستین ندارد.

    این هر دو یک گونه کارکرد دارند: تفاوت تنها در پدیده‌هایی است که در برابر این دو گونه ذهن وجود دارد.

    از این رو هدف نهایی لوی استروس شناسایی کارکرد و ساختار ذهن آدمی بود.

    «او مانند فروید می‌کوشید که اصول تکوین اندیشه را که در همه جا و برای همه اذهان انسانی معتبر است، کشف کند.

    این اصول عام بر مغزهای ما به همان اندازه حکومت می‌کند که بر مغزهای سرخپوستان آمریکای جنوبی، ولی ما چون در جامعه صنعتی بسیار پیشرفته‌ای زیسته‌ایم و به مدرسه یا دانشگاه رفته‌ایم، برخورداری ما از تربیت فرهنگی سبب شده است که منطق عام اندیشه ابتدایی ما در زیر پوششی از انواع ملاحظات منطقی خاص که مقتضای اوضاع مصنوعی محیط اجتماعی مان است پنهان بماند.


    اساطیر برای لویی استروس همچون صفحه نت ( پارتیتور ) یک ارکستر است، یعنی اجزا آن ضمن هماهنگی با هم معنایی واحد و روشن را بروز می‌دهند.

    او در کتاب منطق اسطوره تحلیل اسطوره ادیب شهریار را، به قیاس با روش تحلیل ساختاری زبان شناسی، به گونه‌ای کاملاً ساخت گرا پیش می‌برد.

    او اسطوره و موسیقی هر دو از سر چشمه واحدی یعنی زبان جدا شده‌اند.

    باید توجه داشت که بیش از لویی استروس، متخصص فرهنگ عامه روسی، ولایمیر پراپ، با به کار بستن نظریات فرمالیتها و زبان شناسان موفق شد داستان‌های عامیانه را از جهت ساختاری بررسی کند.

    در روایت شناسی ساختارگرا نحو از اهمیت فراوانی برخوردار است.

    اولین تقسیم یک جمله به نهاد و گزاره است.

    به این جمله توجه کنید:« پهلوان آژدها را کشت » در این جا پهلوان نهاد، و اژدها را کشت گزاره است این جمله می‌تواند هسته یک قطعه یا حتی یک قصه کامل باشد.

    ما می‌توانیم در محور جانشینی به جای پهلوان، آشیل، رستم و یا امیرارسلان را جایگزین کرده و گزاره را نیز بسط دهیم.

    به این ترتیب در این جمله محور هم نشینی سازنده روایت و محور جانشینی سازنده انواع روایت خواهد بود.

    ولایمیر پروپ ادعا کرد که ساختار سیاسی همه قصه‌ها و افسانه‌ها یگانه است.

    طبق نظر او، شخصیت‌ها در افسانه‌ها، به تنهایی اهمیت ندارند، بلکه کار ویژه‌های آنان است که در ساختار افسانه‌ها اهمیت دارد و یا به بیانی درست‌تر ساختار افسانه‌ها کارکرد قهرمان و ضد قهرمان را مشخص می‌سازد.

    او با بررسی صد حکایت عامیانه توانست، ساختار همگانی افسانه را عیان سازد.

    شاید تاکنون چنین به نظر می‌رسد که ساختارگرایی روشی ایدئولوژیک در تحلیل مسایل گوناگون فرهنگی است همواره می‌کوشد عناصر گوناگون را در ساختارهای واحد تقلیل دهد.

    البته چنین انتقادی را فیلسوف معاصر فرانسوی ژاک دریدا نیز بر آن وارد ساخته که در جای خود به آن نیز خواهیم پرداخت.

    اما ساختارگرایان خود چنین برداشتی ندارند، به نظر آنان این ساختارها آن چنان عام هستند که خارج بودن از آن بی‌معناست.

    انان از جهتی دیگر کوشیده‌اند که در ادبیات، به تعالی نوع نیز بیندیشند و ساختارهای تعالی ژانرها را نیز به دست آورند.

    به طوری که رولان بارت گفته است:« اثر ادبی درست از همان جایی که صورت نمونه از تغییر می‌دهد، آغاز می‌گردد».

    در واقع مشکل ساختارگرایی در چیز دیگری نهفته است که به آن می‌پردازیم.

    ساخت‌گرایی نخست توسط نقد سنتی یا به تعبیر بارت نقد دانشگاهی یا رسمی مورد حمله قرار گرفت؛ نقد مدرن همان چالشی را با نقد سنتی داشت که زبان شناسی با دستور سنتی.

    نقد سنتی همچون دستور سنتی تجویزی و نه توصیفی است، در پی یافتن شیوه‌های متعالی و جاودان ادبیات است و از این جهت به تعبیر میشل فوکو چنین سخنی، آشکارا اقتدارگرا است.

    قوانین ادبیات برای نقد سنتی جاودانی و ابدی است.

    بدین معنا که همواره در برابر خروج از اصول نوع (ژانر) پایداری می‌کند.

    کافی است به جنجالی در کشور خودمان هنوز هم به سر مشروعیت شعر نو در برخی محافل سنتی برپا است، توجه کنیم .

    اما اصلی ترین خصیصه نقد تجویزی، پرداختن به حواشی متن است نه تشریح خود آن برای منتقد یا بهتر بگوییم محقق ادبی همه چیز اهمیت دارد جز خود متن، او به جای تشریح جهان متن، به تحقیق در باب زندگی مولف، با وقایع داستان، تاریخ نگاری چگونگی نگارش، هدف مولف و سایر حوادث فرعی مشغول می‌شود.

    به هنگام تشریح متن، گزاره‌ها برای او ساحتی تک معنا دارند.

    فی المثل شرح سودی بر حافظ از این جهت که ابیات حافظ را شرح کرده در نقد سنتی جای نمی‌گیرد، بلکه به خاطر قائل بودن به تک معنایی آن ابیات در آن گروه جای می‌گیرد، حال آنکه ادبیات به خصوص از نوع ادبیات مرزی و شگرف، ساحتی چندگونه و منشورگون دارد و معانی گوناگونی را باز می‌تاباند.

    شیوه نقد سنتی و نقد معاصر از جهتی درونی کاملاً یادآور نگرش در زمانی و همزمانی به زبان، در مطالعات سوسور است.

    در حالی که نقد معاصر می‌کوشد، متن را با توجه به ویژگی‌های دوران خود بررسی نماید، نقد سنتی همچنان در تار و پود قوانین جاودان خود ساخته اسیر است.

    رولان بارت در مقاله نقد دانشگاهی و نقد تفسیری، موضوع نقد را ادبیات و نه راز زندگی نامه نویسنده می‌داند: « هر چیزی در نقد دانشگاهی بار عام می‌یابد، به شرطی که بشود اثر هنری را به چیز دیگری جز خود اثر، یعنی جز ادبیات مربوط ساخت.» اصلی‌ترین دلیل جدال بر همان سوالی استوار است که در ابتدای این نوشتار آوردیم.

    آیا می‌توان در روش‌های زبان شناسی در بررسی ادبیات سود جست؟

    یاکوبسن گفته است: «از آنجا که زبان شناسی علم جهانی ساختار کلامی است، شعر شناسی را باید جزو مکمل زبان شناسی دانست.» جدال بر سر این سئوال تنها به منتقدان وابسته به نقد سنتی و منتقدان هواخواه نقد مدرن محدود نمی‌شود، میان همین دسته اخیر نیز می‌توان چالش‌های گوناگونی را مشاهده کرد.

    گروهی بر مرجعیت ادبیات و گروهی بر مرجعیت زبان شناسی تاکید دارند.

    راجر فالر در مقاله بررسی ادبیات به منزله زبان ضمن این که هر گروه را فاقد درکی همه جانبه از این دو مقوله می‌داند، بررسی جامعی از مناسبات زبان شناسی و نقد ادبی نموده شرایط دخالت زبان شناسی را در ادبیات بیان داشته.

    او زبان شناسی را عمل هدایت شده و انعطاف پذیری می‌داند که قادر است، اگر توسط کسانی که تسلط کاملی بر آن دارند، به کار گرفته شود.

    برای هر هدفی در چارچوب الگوی اتخاذ شده مورد استفاده قرار بگیرد.

    یکی از دستاوردهای ساختارگرایی رمززدایی مکرر آن از ادبیات و تقلیل آن به سازه‌ها است، این بی‌توجهی به معنا دلیل اصلی چالش است.

    در ساختارگرایی ادبیات، در حکم مصداق یا شی بازنمود می‌شود.

    « آنچه یا کوبسن کارکرد شعریس می‌نامد، اهمیت ادبیات را در این می‌داند که چگونه ساختار متن به منظور برجسته سازی عناصر جوهری آن ـ به ویژه واجشناسی و نحو ـ تنظیم می‌شود.

    الگوهای تقارن و تشابهی که او در شعرهایش می‌یابد در این سطوح از زبان به مراتب بیشتر از ساخت صوری ( مثلاً ساخت زنی و بندی ) است، نتیجتاً متن به نحوی بازنمایانده می‌شود که گویی عمدتاً به واسطه شکل جسمی ادراک ناشدنی‌اش وجود دارد.

    در ازای این فرآیند تخیلی، متقابلاً آنچه می‌توان کارکردهای ارتباطی و بین فردی‌ـ‌در یک کلام کارکرد کاربردی ـ متن نامید، ناچیز شمرده می‌شود.» یکی از اصیل‌ترین نقدهای ساختاری نقدی است که یاکوبسن و لوی استروس به طور مشترک بر منظومه ( گربه ها ) اثر شارل بودلر نگاشته‌اند، میشل ریفاتر، که خود از بزرگان نقد مدرن است، حمله سختی به این نقد می‌کند.

    « ریفاتر نشان می‌دهد که ویژگی‌های زبانی که آنها در این شعر کشف می‌کنند، احتمالاً حتی به وسیله یک خواننده مطلع نیز قابل درک نخواهد بود، آنها کل برداشت دستوری و انگاره واجی خود را بر اساس رهیافتی ساختارگرا بنا می‌کنند، اما همه ویژگی‌هایی را که مورد توجه قرار می‌دهند، نمی‌توان برای خواننده بخشی از ساختار شعری به شمار آورد.» از دیگر ایراداتی که بر این روش گرفته‌اند، این است که بی‌توجهی به معنا از دست رفتن یک معیار ارزشی در مورد گزینش متون است.

    در این روش، به هنگام نقد بین سخ کافکا و ملودرام بی‌ارزشی از دانیل استین تفاوتی وجود ندارد، زیرا برای منتقد ساختارگرا نه معانی بلکه ساختارها اهمیت دارد، ایرادی که البته ساختارگرایان مزیت خویش می‌دانند نه عیب .

    راجرفالر در همان مقاله مذکور به صراحت می‌نویسد« من معتقدم که زبان شناسی می‌تواند کاربردی کاملاً مناسب در ادبیات داشته باشد تا وجوه مختلف متون ادبی را آشکار کند ...

    به نظر من چاره کار صرفاً در این است که ادبیات را به منزله زبان مورد نظریه پردازی قرار دهیم ...

    آن الگوی زبان شناختی که برای این منظور مناسب تشخیص داده می‌شود باید واجد این ویژگی‌های کلی باشد: الف : باید تبیین جامعی از تمامی ابعاد ساختار زبان متن ـ به ویژه ابعاد کاربردی آن به دست دهد؛ ب) باید بتواند تبیینی از کارکرد ساخت‌های زبانی مفروض (در متون واقعی) به دست دهد به ویژه کارکردی که موجب شکل گیری اندیشه در ذهن خواننده می‌شود؛ ج) باید تصدیق کند که معانی متن در بنیادی اجتماعی شکل می‌گیرند...

    آن نوع زبان شناسی که ما برای مقصود خود نیازمند داریم، برخلاف اغلب دیگر شکل‌های زبان شناسی که حیطه‌شان به طور تصنعی محدود شده است باید در پی همه شمول بودن باشد، یعنی تبیین کاملی از ساختار زبان و کاربرد آن در تمام سطوح ارایه دهد.

    این سطوح عبارتند از: معناشناسی یا انتظام معانی در زبان، نحو یا فرآیندها و سامان‌مندی‌هایی که نشانه‌ها را در قالب جملات زبان مرتب می‌کند، واجشناسی و آواشناسی که به ترتیب عبارتند از طبقه‌بندی و سامان‌مندی و تولید عملی اصوات گفتار، دستور زبان متن یا توالی جملات در کلام منسجم طولانی و کاربردشناسی یا روابط مرسوم بین ساختهای زبان و استفاده کنندگان و کاربردهای زبان.

    به تفاوت دیدگاه راجر فالر با دیدگاه ساختارگرایان و به خصوص منتقدان مکتب پراگ توجه کنید،"توصیف سبک شناسی ساختاری باید در سه رویه بیانی انجام پذیرد: 1- در رویه آوایی: ارزش موسیقی وزن و واژه‌ها را باید گفت.

    ارتباط موسیقی و معنا را باید نشان داد.

    2- در رویه اندامی و دستوری: پیوند واژه‌ها و سازه‌ها چگونه است؟

    خصوصیت این پیوند و تفاوت آن با غزلهای گویندگان دیگران در کدام است.

    3- در رویه واژگانی: گزینش در محور جانشینی چگونه به انجام رسیده است؟

    فرق این گزینش با گزینش دیگران در چیست؟

    ...

    در مرحله دوم باید شبکه ارتباط‌هایی را که در این پیکره‌ها را در هر رویه با هم و نیز هر رویه را با دو رویه دیگر پیوند می‌دهد، مشخص گردانید.

    همچنان که واجشناسی بیش از این تشخیص داده بود، این پیوندهای درونی به حکم اصل هماهنگی و دژآهنگی عمل می‌کنند.

    یعنی همان‌طور که هر اوج، به سبب تضادهای پنهانی خود با عناصر مجاور یک پیام، در نقش واحد متمایز ظاهر می‌شود، به همان ترتیب هر جلوه سبک شناختی نیز به عنوان واحدی متمایز فراهم آمده است.

    در این صورت مثلاً به هنگام تفسیر متن به حکم شیوه زبان شناختی می‌توان گفت که هر واحد معنایی برابر با یک واحد آوایی است و به عکس » از زبان شناسی… هر چند تا به حال تعریفی از زبان ارائه نشده که مورد قبول تمام زبان شناسان باشد، ولی هر مکتب زبان شناسی تعریفی ارائه داده که در حوزه ای و از دیدگاهی که از آن حوزه برمی خیزد صحیح است و کاربرد دارد، البته یک سری از نظریات همگانی است و تقریباً مورد قبول همه است.

    «ما زبان مادری مان را طی بخش بزرگی از زندگی مان همچون واقعیتی طبیعی می پذیریم و آن را به کار می گیریم، یا چون به کارش گیرند آن را می فهمیم، بی آنکه نسبت به آن هرگز خودآگاه باشیم یا درباره آن اظهارنظر کنیم.» این جملات، جملاتی است که با آن کتاب بی همتا و منحصر به فرد «تاریخ مختصر زبان شناسی» نوشته آر.اچ.

    روبینز ترجمه علی محمد حق شناس شروع می شود و در ادامه ۵۹۳ صفحه ای این کتاب با تاریخ زبان شناسی روبه رو می شویم، با افراد، مکاتب، حلقه ها و...

    که از یونان باستان تا حال حاضر در سراسر دنیا پتانسیل خود را صرف پی بردن به راز و رمزهای زبان کرده اند.

    هر چند تا به حال تعریفی از زبان ارائه نشده که مورد قبول تمام زبان شناسان باشد، ولی هر مکتب زبان شناسی تعریفی ارائه داده که در حوزه ای و از دیدگاهی که از آن حوزه برمی خیزد صحیح است و کاربرد دارد، البته یک سری از نظریات همگانی است و تقریباً مورد قبول همه است.

    زبان یکی از توانایی های عام هر انسانی است و از نگاهی زبان نظام یا سازگانی است که عناصر یا واحدهایش در رابطه متقابل با یکدیگرند.

    به عبارتی عناصر و واحدهایش در رابطه متقابل با هم موجودیت خود را به ثبت می رسانند و مطالعه آنها بدون در نظر گرفتن عناصر متقابل شان امکان پذیر نیست.

    اگر ما معنی واژه ای را ندانیم به یک لغت نامه مراجعه می کنیم و در برابر آن واژه یا واژه هایی را می بینیم.

    ارتباط متقابل واژه مبدا و مقصد است که در چرخشی که کل واژه ها را در یک زبان دربرمی گیرد یک نظام را تشکیل می دهد، نظامی که یکی از واحدهای تشکیل دهنده زبان است.

    و زبان شناسی یعنی مطالعه علمی زبان طبیعی بشر به ماهیت زبان و ارتباط می پردازد.

    و اگر نگاهی به تاریخ این رشته بیندازیم و تاثیرات افراد و هر نوع نگرش را درجه بندی کنیم می توان به جرات گفت: تاثیر گذارترین فرد در طول تاریخ این علم فردینان دوسوسور بوده است.

    وی که نبوغش در این علم پرورش یافته بود، در طول عمر خود سرسختانه به جست وجوی قانون هایی پرداخت که بتواند اندیشه های او را از میان آشفتگی های نظریه های زبان شناسی هدایت کند.

    او در سال ۱۹۰۶ بر کرسی استادی دانشگاه ژنو تکیه زد.

    وی تدریس سه دوره زبان شناسی همگانی را بین سال های ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ به عهده گرفت ولی هرگز کتابی منتشر نکرد.

    بعد از مرگ وی دو تن از همکارانش به نام های شارل بالی و آلبرسه شه یه از دست نوشته های او که به وسیله همسرش جمع آوری شد و جزوه های شاگردانش دوره زبان شناسی عمومی سوسور را به چاپ رساندند.

    بعد از چاپ این کتاب دامنه نفوذ او در زبان شناسی به مراتب بیشتر از نفوذ و تاثیر هر کسی دیگر شد تا جایی که به جرات می توان گفت زبان شناسی قرن بیستم را خود او آغاز کرده است و در حوزه زبان شناسی انقلابی کپرنیکی پدید آورده.

    دوره زبان شناسی عمومی سوسور را دکتر کورش صفوی به فارسی برگردانده و انتشارات هرمس افتخار چاپ آن را دارد.

    این کتاب شامل مباحثی مثل نگرش همزمانی و درزمانی، همنشینی و جانشینی، دال و مدلول و...

    است.

    دوره زبان شناسی عمومی سوسور تا حال حاضر بسیاری از نظریات معتبر زبان شناسی را بر تنه خود چون شاخه ای رویانده و می رویاند.

    منابع: ۱- آر.اچ.

    روبینز، تاریخ مختصر زبان شناسی، ترجمه علی محمد حق شناس، تهران، مرکز.

    ۲- فردینان دوسوسور، دوره زبان شناسی عمومی، ترجمه کورش صفوی، تهران، هرمس.

    ۳- کورش صفوی، از زبان شناسی به ادبیات جلد،۲ تهران، سوره مهر مهدی پهلوان پور روزنامه شرق سایت آفتاب www.aftab.ir

کلمات کلیدی: زبان - زبان شناسی

زبان شناسي و گفتگو ساختار گفتار و اولويت بخش قبل، بر جنبه هاي آگاهي اجتماعي که مي‌تواند بر آنچه از طريق گفته‌ها و در طول يک فعل و انفعال رابطه ايجاد کند. تاثير داشته باشد تمرکز کرد. اصطلاح اثر متقابل (فعل و انفعال) در واقع مي‌توانست شامل تعداد ز

لغات کلیدی : ما یت زنگار غلات ، مایت های ، موروفولوژی ( ریخت شناسی ) ، گیاهان میزبان ، تحلیل چند متغیره ، علفهای خودرو. چکیده مطلب: طبقه بندی سیستماتیک کنونی Eriophyodea در بسیاری جاها بعنوان پیوستگی ساختگی و پیوستگی که گیاه گیاهخوار را منعکس نمی کند. شرح کمی تغییر مورفولوژیکی مربوط به میزبان می تواند اطلاعات پایه مورد نیاز در بهبود سیستم رده بندی Eriophyoidرا فراهم می کندو درک ...

سطوح زبان شناسي : 1) واچ شناسي : مطالعه صداهاي زبان و قواعد ترکيب آنها به منظور ساخت هاي آوايي زبان 2) دستور زبان : صرف - نحو 3) معنا شناسي : بررسي معنا انواع تک واژه ها ، کلمه و .... بررسي حوزه ي معنايي کلمه ها (تضمن، ترادف ، تضاد) هنگام مطالعه ي

زبان شناسي زبانشناسي مطالعه علمي زبان است. اين علم در وهله اول به زبان در مفهوم عام آن مي نگرد يعني از يک سو همه زبانها و از سوي ديگر آن خصوصيت انسان که او را از جانداران ديگر متمايز مي کند (قوه نطق). تفاوت زبانشناسي با علوم ديگري که کم و بيش به زبا

فصل 30 روش شناسي ها براي سياست و برنامه ريزي ريچارد ب. بالدوف، ج ر. اگر چه کتاب هاي متعددي در مورد روش شناسي تحقيق که براي زبان شناسي کاربري ( مثال: هيچ (Hatch) و لازاراتون (Lazaraton)1991) و رشته هاي فرعي زبان آموزي ( زبان دوم) (مثال: براون (Brown

قضيه: متن ها همچنين آسان ترجمه مي شوند هنگامي که شما فکر مي کنيد که ساختار مجموعه اي از لغات و عبارات از طريق قواعد لغوي نيست اما راههايي که مردم فعاليت هاي همديگر را بهبود مي بخشند توصيف اين است که آنها مي بينند وانجام مي دهند و حسي در دنبال آنها ب

کليات گياه شناسي گاو زبان گياهي است علفي و يکساله که ارتفاع ساقه آن تا 60 سانتيمتر مي رسد ساقه آن شيار دار و خاردار مي باشد . برگهاي اين گياه ساده و پوشيده از تارهاي خشن است . گلهاي آن برنگ آبي ، سفيد ، بنفش و آبي مي باشد . گ

چکيده مطلب: طبقه بندي سينماتيک کنوني در بسياري جاها بعنوان پيوستگي ساختگي و پيوستگي که گياه گياهخوار را منعکس نمي کند. شرح کمي تغير مورنولوژيکي مربوط به ميزبان مي تواند اطلاعات پايه مورد نياز در بهبود سيستم رده بندي را فراهم مي کندو درک ما را از مکا

زبان شناسي چيست ؟ سطوح زبان شناسي : 1) واچ شناسي : مطالعه صداهاي زبان و قواعد ترکيب آنها به منظور ساخت هاي آوايي زبان 2) دستور زبان : صرف - نحو 3) معنا شناسي : بررسي معنا انواع تک واژه ها ، کلمه و .... بررسي حوزه ي معنايي کلمه ها (تضمن، تر

زبان شناسي زبانشناسي مطالعه علمي زبان است. اين علم در وهله اول به زبان در مفهوم عام آن مي نگرد يعني از يک سو همه زبانها و از سوي ديگر آن خصوصيت انسان که او را از جانداران ديگر متمايز مي کند (قوه نطق). تفاوت زبانشناسي با علوم ديگري که کم و بيش به زب

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول