پیشگفتار
هنگامی که موضوع انتخاب تحقیق مطرح شد، من با توجّه به راهنمایی استاد محترم خود و علاقهء خود به ادبیات معاصر، مبحث صور خیال در شعر معاصر (اشعار سیمین بهبهانی) را به عنوان یکی از موضوعات مورد علاقه خود انتخاب کردم.
علّت انتخاب موضوع تحقیق در زمینهء شاعر معاصر را در دو عامل می دانم، یکی علاقه خود به ادبیات معاصر اعم از شعر و داستان و دیگری کم توجّهی به این بخش از ادبیات فارسی در مراکز رسمی است. شاید اقبال عامّه مردم و به خصوص جوانان و قشر تحصیل کردهء جامعه به ادبیات معاصر تا حدّی از این بی توجّهی را جبران بسازد.
در کشور ما افراط و تفریط یکی از آفت های اصلی در نقد و بررسی آثار شاعران و نویسندگان معاصر می باشد. اظهار نظرهایی که گاه از شناخت ناکافی سرچشمه می گیرد و گاهی از تنگ نظری ها و یا از آمیختن جنبه های مختلف نقد با هم ناشی می شود. موضوعی که گاه در مورد شاعران بزرگ گذشته نیز صدق می کند.
ما در زمان حال زندگی می کنیم و نیاز ما بیشتر به ادبیاتی می باشد که نیازهای روحی و عاطفی ما را در زمان حال با توجّه به تغییر و تحوّلات جامعه و فرهنگ و آداب و رسوم پاسخگو باشد. ادبیات کلاسیک به ویژه شعر کلاسیک فارسی با تمام ارزش واعتبار نمی تواند پاسخگوی خواسته ها و نیازهای عاطفی ما باشد.
هر چند که گفته شده است بهترین و بزرگترینمنتقد واقعی گذشت زمان و روزگار است و آثار ضعیف و فاقد ارزش هنری به خودی خود از جریان ادبی کنار گذاشته می شوند، امّا این امر درباره ادبیات معاصر نمی تواند صدق کند، زیرا ما می خواهیم از آثار ادبی زمان خود لذّت ببریم وبه همین دلیل نمی توانیم منتظر قضاوت آینده باشیم. به طور کلی می توان گفت پرداختن به گذشته ای که در آن نبوده ایم و ایستادن به انتظار آینده ای که در آن هم نخواهیم بود ما را از زندگی در زمان حاضر دور می کند.
خلاصه کلام هر عصری شعر، شاعر زمان خود را می طلبد به همین دلیل توجه به ادبیات زمان خود و نشان دادن نقاط ضعف و قوّت آن را در شناخت هر چه بیشتر ادبیات معاصر یاری می کند و باعث می شود در دام ستایش های افراد خاص قرار نگیریم و بتوانیم در جریان ادبی درست را از نادرست تشخیص دهیم.
در این تحقیق ابتدا در مورد صور خیال بحثی شده است و تعریف های مختلفی که در باره آن ها در کتاب های مختلف بلاغی یا توسط منتقدان معاصر آمده است ذکر شده است.
در این تحقیق در ابتدا شرح کوتاهی از زندگی شاعر مور بحث قرار می گیرد. این بدین منظور بوده است تا اینکه خواننده آشنایی مختصری با شاعر داشته باشد. در زندگی نامه سعی بر این بوده به نکاتی اشاره شود که احتمالأ به طور مستقیم یا غیر مستقیم در شعر و تصویرهای شعر آن شاعر تأثیر گذار بوده است. در ادامه همین بحث با اشاره به آثار شاعر و معرفی هر یک از آثار و به بررسی و تحلیل اشعار از نظر شکل و محتوا و قوّت و ضعف موجود در آن ها پرداخته شده است.
در این تحقیق، از دیدگاه سنّتی و مرسوم کتاب های بلاغی صور خیال شاعر مورد تقسیم بندی قرار گرفته است از قبیل: تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، سمبل و نمونه هایی از شعر شاعر به تناسب آن مبحث، آورده شده است.
و در پایان از استاد ارجمند، جناب آقای دکتر اکبر شعبانی که با نکته سنجی و باریک بینی علمی خاصّ خود در تعیین شاعر و روش کار این حقیر را یاری نمودند، سپاسگزاری وتشکّر می کنم.
فریده حقگو
بهار 1384
مقدمه
می دانیم که سخن ادبی و شعری یعنی سخنی که از حدّ معمول یک سخن عادی، بالاتر و خیال انگیزتر باشد و حتی از واقعیت به دور باشد. شعر، زیبا سخن گفتن و در پرده سخن گفتن است که جز با صور خیال میسّر نمی باشد.
در کتاب صور خیال در شعر فارسی در این باره چنین آمده است: «از قدیمی ترین ادوار شعر فارسی ، خیال به معنی تصویر پرهیبت و شبح و سایه و مفاهیم مشابه و نزدیک به معانی به کار رفته است.» 1
و کروچه می گوید: «شعر انسان را به مقام بالاتر که در وجود اوست، عروج می دهد باز بیان همین است.» 2
یکی از مباحثی که به ندرت مورد توجّه منتقدان ما قرار می گیرد، مسأله عوامل مؤثّر در به وجود آمدن صورت های خیال در دوره های گوناگون شعر فارسی است، این که چه مسأله ای موجب می شود که در هر دوره ای پاره ای از عناصر خیال مورد توجّه شاعران فارسی زبان قرار بگیرد و عوامل دیگر کمتر، می تواند متأثّر از عوامل متعددی باشد. این عوامل می توانند بر شیوه تصویرپردازی و نوع بیان، تفکّر شاعران و سایر عناصر شعری، تأثیری شایسته به جا بگذارد.
همه منتقدان در این باره توافق دارند که شاعران زبان را به صورت متفاوت به کار می برند، امّا منتقدان با این نظر که همه شاعران به طور یکسان و مانند هم از زبان استفاده می کنند، موافق نیستند. زیرا کار عمدهء شاعر در شعر، تسلّط بر طبیعت است که از طریق ذهن انجام می پذیرد و شاعر سعی می کند بین انسان و طبیعت ارتباط برقرار کند و همچنین نگرش شاعر نسبت به جهان با افراد دیگر متفاوت است و متفاوت بودن بیان شاعر با افراد دیگر نیز در همین نکته است.
کار شاعر در تصویر سازی ایجاد و کشف بین پدیده ها ست و این ارتباط هرچه شگفت تر و پنهانی باشد تأثیر عمیق تر بر مخاطب می گذارد و از همه مهم تر داشتن جهان بینی در زندگی است که وجود جهان بینی به تخیّل و تصاویر کمک می کند.
عوامل مؤثّر در به وجود آمدن تصویر در شعر یک شاعر را می توان به این گونه بیان کرد:
1- فرهنگ عمومی شاعر، یعنی آگاهی او از آنچه در گذشته و حال در محیط دور و نزدیک جریان داشته از مسائل تاریخی، اجتماعی و سیاسی گرفته تا اطلاعات دینی و اساطیری و علمی و فلسفی.
2- فرهنگ شعری او، که حاصل خوانده ها و شنیده ها ی اوست در زمینه الفاظ و معانی شعر.
1- محمّد رضا شفیعی کدکنی. صور خیال در شعر فارسی. چاپ چهارم. انتشارات آگاه. 1370. ص 17.
2- همان کتاب. ص 113.
3- تجربه های خصوصی شاعر، که در طول زندگی، از روزگار کودکی تا لحظه ای که به سرودن و خلق هنری می پردازد. 1
«حکایت مشهوری است که می گوید کُردی با دیلمی و یک زرگر و با عاشقی و یک معلّم همراه شدند. شب هنگام ماه بر آمد تمام. هر یک از آن ها خواست آن را وصف کند. زرگر آن را تشبیه کرد به پاره ای زر گداخته که از کوره بیرون آرند، کُرد شبان بود، گفت به قرص پنیری می ماند. معلّم گفت: گرده نانی است که از خانه مالداری برای معلّم هدیه می فرستد. دیلمی گفت: مثل سپری است که پیش پادشاه برند و عاشق گفت به صورت معشوق شباهت دارد.» 1
هر شاعری بر حسب ذوق و فکر خویش منظره ای را که پیش چشم دارد به چیزی مانند می کند و تشبیه از محیط زندگی شاعر و تجاربش حکایت می کند.
عنصرالمعالی در کتاب قابوس نامه در توصیه به فرزندش در موضع شاعری می گوید: «به وزن و قافیهء تهی قناعت مکن، بی صناعتی و ترتیبی شعر مگو که شعری ناخوش بود، ...؛ امّا اگر خواهی که سخن تو عالی نماند بیشتر مستعار گوی.» 2
با توجه به مطلب بالا عنصرالمعالی شعر خوب را شعری می داند که بر اساس استعاره بنا نهاده شده باشد و به شیوه های دیگر تصویر سازی و صور خیال نمی پردازد.
قدما در پرداختن به صور خیال به دو شیوهء نادرست رفتار کرده اند. به این معنی که یا به صورت ناقص وارد این بحث شده اند و آن را از دیگر صنایع شعری جدا نکرده اند و یا اینکه تنها به جزئیات تقسیم بندی صور خیال به شیوه علمی که هیچ سازگاری با شعر ندارد، پرداخته اند.
1- همان کتاب. ص 203.
2- عبدالحسین زرین کوب. شعر بی دروغ، شعر بی نقاب. چاپ چهارم. انتشارات جاویدان. ج سوم. 1363. ص 54.
زندگی نامهء سیمین بهبهانی
یاد دارم ز راه ورسم کهن
که دو نا ساز را به هم پیوست
من شدم یادگار این پیوند
لیک چون رشته سست بود گسست
خیره گی های مادر و پدرم
آن دو را فتنه در سرا افکند
کودکی بودم و، مرا ناچاری
گاه از این گاه از آن جدا افکند
کودکی – هرچه بود – زود گذشت
دیده ام باز شد به محنت خلق
دست شستم ز خویش و، خاطر من
شد نهان خانهء محبّت خلق
(مجموعه اشعار/جای پا/ص72)
سیمین بهبهانی در سال 1306 در تهران به دنیا آمد، پدرش عباس خلیلی روزنامه نگار و قصّه نویس بود، مادرش فخر عظمی نام داشت که در یک خانواده نیمه اشرافی و مرفّه خاندان قاجار به دنیا آمده بود. امّا سیمین درباره وضع خانواده اش در هنگام تولّد و کودکی خود می گوید: «زاده شدم در خانه پدربزرگ، چون پیش از زادنم مادرم همسر خود را به اشتغالاتش واگذاشته بود و به خانه پدری بازگشته بود.» «و پدر... که بود جز مردی که گاه دایه پیر مرا به دیدارش می برد و باز می گرداند بی آن که بدانم چرا رفته ایم و چرا در خانه ما نیست؟ شاید تفریح سوار شدن به اتوبوس های دانمارکی برایم بیشتر از شادی دیدار پدر بود.» 2
از همان ایّام کودکی استعداد شاعری خود را نشان می دهد و با تشویق های مادرش در مسیر رشد و شکوفایی استعداد شاعری خود گام بر می دارد. پس از ازدواج اوّل خود و انتشار دو مجموعه اوّل شعر خود، برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی وارد دانشگاه شد، ولی اوّلین برخورد دکتر معین از تحصیل در رشته ادبیات فارسی به صورت رسمی منحرف شد و در رشتهء حقوق به ادامه تحصیل پرداخت.
در ایّام جوانی به خاطر هم زمانی با حوادث بین سالهای هزار و سیصد و بیست تا هزار و سیصد و سی و دو به گروه حزب توده گرایش پیدا کرد. «آنان که رهایی "رنجبران " می خواستند در چشمم ارجی داشتند که سخن از "برابری" می رفت و به راهشان کشیده شدم» تأثیر این گرایش شاعر را در مجموعه اوّلیه شاعر که به طبقات فرودست جامعه می پردازد می توان مشاهده کرد.
امّا پس از مدّتی از همسرش از سیاست کناره گیری می کند. «از فرقه های سیاسی به سختی سرخورده بودم و فکر می کردم، دست کم در زمان و مکانی که ما هستیم، جوانان فریب کلمات صیقل خورده و توخالی را می خورند. رویدادهای بعد از بیست و هشت مرداد سی و دو پیش از آن برایم مؤیّد این طرز فکر بود.» 2
پس از مدّتی از همسرش جدا می شود. شاعر خود دلیل این امر را این چنین بازگو می کند: «از همسرم دل خوشی نداشتم، میان ما از مدّت ها پیش بیگانگی جسمی و روحی سایه افکنده بود؛ دو بیگانه در یک خانه می زیستیم بی آنکه کوچکترین توقّع مادی و معنوی از یکدیگر داشته باشیم.» 3
پس از جدایی از همسر اوّل خود با یکی از دوستان ایّام تحصیل در دانشگاه ازدواج می کند. «به خانه دو شوهر پای گذاشته ام: با یکی ناساز و با دیگری سازگار بوده ام، یکی را به طلاق و دیگری را به مرگ واگذاشته ام.» 4