ی کوتاه:
حافظ، حافظهی ماست. گاه میتوان به حافظ پرداخت، و گاه نمیتوان نپرداخت! و مجموعه حاضر محصول این گرایش بی اختیار است. نه اینکه در سکر و بیخودی نوشته شده باشد، بلکه در صحو به نگارش درآمده و از سهو هم خالی نیست.
در میان تحقیقات ادبی عصر جدید، شاخه حافظ شناسی، اگر خود درخت تناوری نشده باشد، نهالی ریشه دار و بار آور است. در یکی از مقالات این مجموعه، سیری در تحقیقات حافظ پژوهی کرده ایم. و «رونق بازار حافظ شناسی» به شیفته حافظ جرأت میبخشد که هر قلم اندازی (از این دست) را جمع و تدوین و طبع و نشر کند:
چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا
ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم.
نگارنده این سطور نظر به آنچه منتشر کرده است، نویسنده ای پراکنده کار است. ولی در میان کارهای پراکنده، تعلق خاطرش از دیرباز به حافظ پژوهی بوده است:
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد
و پس از «ذهن و زبان حافظ» و «حافظ نامه» اینک ده مقاله درباره هنر و اندیشه حافظ در این مجموعه گرد آورده است. عنوان چارده روایت از طریق مراعات نظیر ایجاب میکرد که به جای ده مقاله، چارده مقاله فراهم شود. ولی از آن سو هم امکان نداشت که فقط به خاطر مراعات نظیر، خود را به تکلف بیاندازم و به خوانندگان بیشتر تصدیع دهم.
مقاله اول این مجموعه «وجوه عظمت و امتیاز حافظ»، حاصل یک گفت و گوی اخوانی با دو تن از اعزه یاران همدل و سخن شناسم کامران فسانی و مهندس حسین معصومی همدانی است. به این شرح که اندیشه اولیه آن از بحثی که این دوستان پیش کشیده اند، نشأت گرفته است و بعدها طول و تفصیل بیشتری یافته است. در این مقاله چنان که از عنوانش برمیآید کوشیده ام دلایل و وجوه عظمت فکری و هنری حافظ و امتیاز او از سایر غزل سرایان یا سخنوران بزرگ فارسی را در حد وسع و برداشت خود بیان کنم. حق این است که همه وجوه عظمت و امتیاز او را استقصا نکرده ام و همه رازها را نگشوده ام. از جمله این راز را که چگونه «قبول خاطر و لطف سخن خداداد» است؟
مقاله دوم، «چارده روایت»، بحث و فصحی است در شناخت اختلاف قراآت قرآن مجید و علم و احاطه ای که حافظ در این شعبه دشوار از علوم قرآنی داشته است. در پرتو مباحث مطروحه در این مقاله، روشن میشود که حافظ قاری یا حافظ ساده قرآن مجید نیست. مقری است. استاد قرائت شناس، یعنی دانای وجوه قراآت مختلفی است که در کتب قرائت شناسی نظیر التیسیر ابو عمرو عثمان دانی، و النثر ابن جزری ثبت شده و در حدود 1100 مورد است. به عبارت دیگر، حافظ به تمام وجوه روایات چهارده راوی از قراء هفت گانه، علم و احاطه کامل داشته است. بدینسان پایگاه قرآن شناسی حافظ بهتر نمایان میشود.
مقاله سوم شرح یک بیت دشوار حافظ است:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
غامض ترین متشابهات و دو پهلو گویی های معماوار دیوان حافظ - که اوج مهارت کلامی و شطاحی و شیطنت هنری او نیز به حساب میآید - همین بیت «پیر ما گفت...» است. این بیت از نظرگاه کلامی، و بیشتر با توجه به کلام اشعری که مشرب حافظ است، شرح داده شده است. و چند شرح قبلی دیگر از تفسیر ملا جلال الدین دوانی گرفته تا نظر استاد مطهری نیز نقل و نقد شده است.
مقاله چهارم در شرح بیت دشوار دیگری از حافظ است:
ماجرا کم کن و باز آ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
در دیوان حافظ، بیتهای دشوار و دیریاب کم نیست. بیت «ماجرا کم کن...» همانند بیت «پیر ما گفت...» پیچ ها و گره بندهای لفظی - معنایی دارد. گمان میرد در تفسیر این بیت، به این «اشتباه خوانی» مشهور که خرقه را متعلق به مردم چشم میانگاشت، و در اینکه خرقه مردم چشم چه چیز شگرفی است به محال گویی میپرداخت، پایان داده شده و ان شاء الله معنای مربوط و منسجمی از اجزای بیت و بالمآل کل بیت به دست داده شده است.
مقاله پنجم، شرح یک غزل از حافظ است به این مطلع:
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
این غزل غموض غیر عادی ندارد. و انتخاب آن برای شرح دلیل خاصی نداشته است. توضیح بهتر این است که بگویم شرح این غزل، به عنوان نمونه ای از کار دیگر نگارنده این سطور یعنی حافظ نامه: شرح اعلام، الفاظ، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ که همزمان با مجموعه حاضر در دست طبع بود، برگرفته شده است.
مقاله ششم سیری در اندیشه های ملامتی حافظ، بر محور غزل «منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن» است. این مقاله در شرح یکی از ارکان نگرش عرفانی، اخلاقی و هنری حافظ است که هر تقلید و تلقین و جزم و جمودی را برنمیتافت و گذرگاه عافیت را جریده طی میکرد و انگشت نمای عیب جویان، و آماج انتقاد ظاهر بینان میگردید. حافظ به مدد پادزهر ملامتی گری میکوشید که زهر ریا و رعونت را از دل فرد و جان جامعه بزداید. غزل «منم که شهره شهرم» دربردارنده اغلب مضامین ملامتی است و میتوانش بیانیه ملامت گری حافظ خواند.
مقاله هفتم «نظری به طنز حافظ» به قصد نمایاندن یکی از وجوه والای شخصیت و هنر حافظ نوشته شده است. مقام طنز، مقام شامخی است و هنرمندان رند و رندان هنرمند به آن دست میابند و اشاراتشان تسلی بخش و اندوه زا میشود. طنز حافظ از کمرنگ ترین و ظریف ترین نمونه های طنز در ادب فارسی است. در بسیاری موارد، در بادی نظر، طنز آمیز بودن مضمون و لحن ادای بسیاری از ابیات حافظ احساس نمیشود. فی المثل وقتی که میگوید:
آن کو تو را به سنگدلی کرد رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی
چون به هنگام وفا هیچ ثباتیت نبود
میکنم شکر که بر جور دوامی داری
زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم
نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
به در صومعه با بربط و پیمانه روم
خوش هوایی است فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گل گون نوشیم
در خواندن اول، طنز نهفته در آنها آشکار نمیشود. ولی در خواندن ها و تأمل کردنهای بعدی طنز اصیل و کمرنگش پررنگ تر میشود. البته همه طنزهای حافظ به این کمرنگی نیست. گاه هست که قویتر و در عین حال انتقاد آمیز هم هست
نشان مرد خدا عاشقی است با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم.
صوفی مجلس که دی جام و قدح میشکست
باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد.
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود
حتی از این نمونه ها پررنگ تر هم در دیوان حافظ کم نیست و به نمونه های فراوانی از آنها در همین مقاله اشاره شده است. اما در مجموع مناعت طبع و انضباط هنری حافظ به او اجازه نمیدهد که از وادی طنز به زمینه هزل و فکاهت، و از آن منفی تر به ورطه هجو و بدزبانی کشیده شود. حافظ در جنب بیش از سیثد مورد طنز مفرح و طبیعی، دو یا حداکثر سه مورد اشاده هجو آمیز دارد.
مقاله هشتم «حق سعدی به گردن حافظ» نام دارد و موازنه بین هنر سعدی و حافظ است و تقریبا یکایک تأثیرات لفظی و معنوی سعدی را بر حافظ بررسی کرده است. این مقاله برای کنگره بزرگداشت هشتصدمین سالگرد تولد سعدی که در سال 1363 در شیراز برگزار شد، به تدوین درآمد. و نخست بار در جلد اول کنگره نامه، که عنوان ذکر جمیل سعدی داشت منتشر شد.
مقایسه بین هنر سعدی و حافظ که دو اوج بی معارض شعر و غزل فارسی است، اگر ممتنع نباشد، سهل نیست. و سلوک در این راه دشوار از طی کردن پل صراط آسان تر نمینماید. امید است نگارنده غیر از جسارت صرف، هم حقوقی را که سعدی بر حافظ دارد روشن کرده، هم گوشه ای از چاره یابی نبوغ آسای حافظ را در برابر این غزل سرای بزرگ، در دست یابی به اوج دیگری در غزل فارسی نشان داده باشد.
مقاله نهم «رونق بازار حافظ شناسی»، ارزیابی شتابانی است از کار و بار و آثار حافظ شناسی در نیم قرن اخیر. و به آثار عمده ای که تا حدود سال 1365 انتشار یافته اشاره ارزیابانه و انتقادی دارد. پس از تحریر و تکمیل این مقاله، در فاصله ای که مجموعه حاضر زیر چاپ بود چند اثر قابل توجه در عالم حافظ پژوهی انتشار یافته است که عمده ترین آنها درباره حافظ (برگزیده مقاله های نشر دانش، زیر نظر دکتر نصرالله پورجوادی، 1365) و فرهنگ واژه نمای حافظ (تنظیم خانم دکتر مهین مهین دخت صدیقیان، 1366) و پنج شش شماره از کتاب ادواری یا مجله حافظ شناسی (به همت سعید نیاز کرمانی) بوده است که همه حاکی از «رونق بازار حافظ شناسی» است. امید است کتاب شناسی حافظ که به همت آقای مهرداد نیکنام در دست تدوین و آماده سازی برای چاپ است، به زودی انتشار یابد.
مقاله دهم، «اهتمامی بی اهمیت»، نقدی بر تصحیح دیوان حافظ به اهتمام آقای احمد سهیلی خوانساری است. این طبع در میان طبع های انتقادی دیوان حافظ جایگاه ممتازی ندارد. نخستین کوشش علمی و آگاهانه در راه تصحیح و طبع دیوان خواجه که در حدود 45 سال پیش انجام گرفته و نقطه عطفی در تصحیح متون و متن حافظ است، همانا اهتمام شادروانان محمد قزوینی و قاسم غنی است. آخرین کوشش علمی و آکادمیک در این راه، طبع و تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری است. (1362). در شرایط حاضر اقدام به تصحیح مجدد دیوان حافظ فقط در صورتی جایز است که متون بنای کار و روش علمی تصحیح و ویرایش متن از آنچه تاکنون به عمل آمده، والاتر باشد.
بدین نکته هم باید اشاره کنم که بعضی از مقالات این مجموعه، پیش تر ها در نشر دانش، کیهان فرهنگی و گلچرخ چاپ شده است و اینک با اجازه مسؤولان محترم آن نشریات، تجدید طبع میابد. نیز از بخت نگارنده باید گفت که متن حروف چینی شده این اثر، از نظر دقیق و نکته یاب آقای کمال اجتماعی جندقی گذشته است.
در پایان از حسن ظن و همت دوست فاضلم، مدیر «نشر پرواز» که به یمن تشویق ایشان این «نظم پریشان» صورت تدوین و طبع یافت، صمیمانه سپاس گذارم. اگر حسنی، و خدای نخواسته هنری در این کار ملاحظه شود، از طبع لطیف و ذوق ظریف آن جناب نشأت گرفته است. بنده بی تقصیرم. یعنی تقصیرهای دیگر دارم.